پرش به محتوا

قبیله حمیر: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی شیعه
imported>A.atashinsadaf
imported>A.atashinsadaf
خط ۲۹: خط ۲۹:


===بت پرستی===
===بت پرستی===
در اواخر سده چهارم ميلادی [[بت‌ پرستی]] در حمير جای خود را به آيين [[یهود]] داد.<ref>د. اسلام، چاپ دوم، ذيل "Al-Yaman.3. (a)"</ref> [[ابوکرِب تُبان اَسْعَد]] (يا اسعد تُبَّع، حك : ح 385ـ420 ميلادی)، پادشاه حمير، هنگام لشكركشی به [[یثرب]] و اقامت در آنجا، به دين [[یهود]] گرويد.
در اواخر سده چهارم ميلادی [[بت‌ پرستی]] در حمير جای خود را به آيين [[یهود]] داد.<ref>د. اسلام، چاپ دوم، ذيل "Al-Yaman.3. (a)"</ref> [[تبان اسعد|ابوکرِب تُبان اَسْعَد]] (يا اسعد تُبَّع، حك : ح 385ـ420 ميلادی)، پادشاه حمير، هنگام لشكركشی به [[یثرب]] و اقامت در آنجا، به دين [[یهود]] گرويد.


'''بت نسر'''
'''بت نسر'''


حمير و قبايل متحد آن، پيش از گرايش به [[ادیان توحیدی]]، در جايی به نام بَلْخَع، [[بت نَسْر]] را پرستش می‌كردند.<ref>ابن‌كلبی، 1332، ص 11، 57ـ58؛ابن‌حبيب، 1405، ص 328؛ياقوت حموی، ذيل «بلخع» و «نسر»</ref> بت نَسْر از آنِ [[ذوالکلاع]]، از طوايف حمير، بود.<ref>ابن‌هشام، 1355، ج 1، ص 82؛طبری، جامع، ذيل نوح: 23</ref>
حمير و قبايل متحد آن، پيش از گرايش به [[ادیان توحیدی]]، در جايی به نام بَلْخَع، [[بت نسر|بت نَسْر]] را پرستش می‌كردند.<ref>ابن‌كلبی، 1332، ص 11، 57ـ58؛ابن‌حبيب، 1405، ص 328؛ياقوت حموی، ذيل «بلخع» و «نسر»</ref> بت نَسْر از آنِ [[ذوالکلاع]]، از طوايف حمير، بود.<ref>ابن‌هشام، 1355، ج 1، ص 82؛طبری، جامع، ذيل نوح: 23</ref>
 
==اصحاب اُخدود==
==اصحاب اُخدود==
[[ذونواس]] واپسين پادشاه دولت حمير بود كه به دين [[یهودیت|يهود]] گرويد و گفته شده است پس از آن بيشتر حميريان نيز به دين يهود گرويدند. ذونواس كسی است كه در [[نجران]] گودالهايی كند و مسيحيان را كشت و از اين‌رو، به صاحب [[اصحاب الاخدود|الاُخدود]] معروف شد،<ref>ر.ک:ابن‌كلبی، 1408، ج 2، ص 547؛ابن‌هشام، 1355، ج 1، ص 32، 37؛طبری، تاريخ، ج 2، ص 119، 123</ref> كه در [[قرآن]] كريم نيز به آن اشاره شده است.<ref>ر.ک:بروج: 4ـ8</ref>
[[ذونواس]] واپسين پادشاه دولت حمير بود كه به دين [[یهودیت|يهود]] گرويد و گفته شده است پس از آن بيشتر حميريان نيز به دين يهود گرويدند. ذونواس كسی است كه در [[نجران]] گودالهايی كند و مسيحيان را كشت و از اين‌رو، به صاحب [[اصحاب الاخدود|الاُخدود]] معروف شد،<ref>ر.ک:ابن‌كلبی، 1408، ج 2، ص 547؛ابن‌هشام، 1355، ج 1، ص 32، 37؛طبری، تاريخ، ج 2، ص 119، 123</ref> كه در [[قرآن]] كريم نيز به آن اشاره شده است.<ref>ر.ک:بروج: 4ـ8</ref>

نسخهٔ ‏۲۵ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۴:۴۰

نقشه، نشان‌دهنده جایگاه دولت حمیر و پایتخت آن، ظفار (که امروزه در جنوب شهر یریم واقع شده). ظفار در مسیر تجارت قرار داشته است.

حِمْيَر، نام قبيله بزرگ و كهن عرب قحطانی و نام دولتی در يمن بود. افراد این قبیله در سال نهم هجری اسلام آوردند و پیامبر اكرم‌(ص) مُعاذبن جَبَل را برای تعليم احكام اسلام همراه مالک بن مراره نزد حميريان فرستاد. در جنگ صفین بسياری از آنان با معاویه همراه بودند.

نسب

نسب آنان به حمير بن سَبَأ بن يَشْجُب‌ بن يَعْرُب‌ بن قَحطان‌ بن عابِر می‌رسد.

وجه تسمیه

مورخان اسلامی نام اصلی حمیر بن سبأ را العَرَنْجَج يا العَرَنج[۱] و زَيد[۲] ذكر كرده‌اند. درباره سبب نام‌گذاری او به حمير گفته شده‌است كه وی جامه‌ای سرخ می‌پوشيد.[۳] نيز گفته شده‌است وی نخستين پادشاهی بود كه تاج طلا برسرگذاشت و اين تاج ياقوتی سرخ و درخشنده داشت. از اين‌رو، وی را الملك‌الاحمر و سپس حمير خواندند.[۴]

تاریخچه

پادشاهی حمیر

به گفته مورخان، حمير نخستين كسی بود كه پس از مرگ پدرش، سبأ، به پادشاهی رسيد.[۵] و در شهر مأرب مستقر شد. وی مانند پدرش فتوحاتی كرد و ديگر فرمانروايان را مطيع و مغلوب ساخت.[۶] گفته شده است حمير دلير و به مُتَوّج (تاج‌دار) ملقب بود و پنجاه سال پادشاهی كرد.

پس از حمیر

گفته شده است پس از حمير برادرش، کهلان‌ بن سبأ، به پادشاهی رسيد و پس از سلطنتی طولانی (300سال) درگذشت و پادشاهی به اولاد حمير بازگشت.[۷]

پایتخت

ظفار در یریم، پایتخت حمیریان

پايتخت ملوك حمير شهر ظَفار بود[۸] كه آثار آن اكنون در چند كيلومتری جنوب شهر یَریم، بر روی تپه‌ای صخره‌ای باقی است.

مغشوش بودن تاریخ حمیری ها

به گفته حمزه اصفهانی،[۹] در ميان همه تواريخ، تاريخ ملوك حمير از همه مغشوش‌تر است. مسعودی[۱۰] به نقل از محمد بن موسی خوارزمی، مدت پادشاهی آنان را 1938 سال ذكر كرده است.

دین حمیری ها

مسیحیت

در عهد قسطنطین دوم (حك : 337ـ340ميلادی)، امپراتور روم، پادشاه حمير تحت‌ تأثير تئوفيلوس هندی، مبشر مسيحی، به آيين مسيحی گرويد و مسيحيت در يمن انتشار يافت و كليساهايی در ظفار و عدن ساخته شد.[۱۱]

در زمان فرمانروايی ذَمَر علی يُهَبِر (حكومت: 340ـ 360 ميلادی)، چون سد مأرب برای دومين‌بار خراب شد،[۱۲] حبشی ها فرصت را غنيمت شمردند و به تحريك امپراتور روم‌شرقی و به انگيزه رسيدن به تفوق تجاری، ترويج آيين مسیحیت و مقابله با نفوذ ساسانيان به یمن حمله كردند.[۱۳]

یهودیت

آغاز گرايش حمير به دين یهود و كنار گذاشتن بت‌پرستی، به دعوت اسعد تبّع و دو عالم يهودی‌ صورت گرفت كه وی آنها را از یثرب به یمن برده بود. گفته شده است كه اسعد قصد ويرانی کعبه را داشت اما آن دو او را برحذر داشتند.[۱۴]

بت پرستی

در اواخر سده چهارم ميلادی بت‌ پرستی در حمير جای خود را به آيين یهود داد.[۱۵] ابوکرِب تُبان اَسْعَد (يا اسعد تُبَّع، حك : ح 385ـ420 ميلادی)، پادشاه حمير، هنگام لشكركشی به یثرب و اقامت در آنجا، به دين یهود گرويد.

بت نسر

حمير و قبايل متحد آن، پيش از گرايش به ادیان توحیدی، در جايی به نام بَلْخَع، بت نَسْر را پرستش می‌كردند.[۱۶] بت نَسْر از آنِ ذوالکلاع، از طوايف حمير، بود.[۱۷]

اصحاب اُخدود

ذونواس واپسين پادشاه دولت حمير بود كه به دين يهود گرويد و گفته شده است پس از آن بيشتر حميريان نيز به دين يهود گرويدند. ذونواس كسی است كه در نجران گودالهايی كند و مسيحيان را كشت و از اين‌رو، به صاحب الاُخدود معروف شد،[۱۸] كه در قرآن كريم نيز به آن اشاره شده است.[۱۹]

تسلط نجاشی بر سرزمین حمیر

در پی جنايت ذونواس، نجاشی (پادشاه مسیحی حبشه) در 525 ميلادی سپاهی به یمن فرستاد و يمن را تصرف كرد و بدين‌گونه پادشاهی حميريها (دولت دوم) برافتاد و چندی بعد، اَبْرَهه بر يمن حكومت يافت و اعلام فرمان‌برداری از نجاشی كرد.[۲۰]

تسلط ایرانیان بر سرزمین حمیر

در 570 ميلادی، در پی‌استمداد سَیف‌ بن ذی یَزَن (امير يمنی) از خسرو انوشروان، ايرانيان به فرماندهی وَهْرِز بر یمن مسلط شدند و حبشيان را بيرون راندند.[۲۱]

حمیریان بعد از اسلام

دعوت به دین اسلام

پس از گسترش دعوت اسلام در جزيرة‌العرب، در رمضان سال نهم فرستاده ملوك حمير با نامه‌ای نزد پیامبر(ص) رفت و خبر اسلام آوردن حميريان را داد. زُرعة ذویَزَن، از ملوك حمير، نيز مالک بن مُرّه/ مُراره رَهاوی را فرستاد و مسلمانی خود و خاندانش را اعلام كرد. پس از آن، پيامبر(ص) نامه‌ای خطاب به حارث‌ بن عبد کُلال و برادرانش، و نامه‌ای جداگانه به زُرعة ذویَزَن كه جزو نخستين مسلمانان حمير بود، نوشت و خدا را به سبب هدايت يافتن آنان سپاس گفت.[۲۲]

تعلیم احکام

پیامبراکرم معاذبن جَبَل را برای تعليم احكام اسلام همراه مالک بن مراره نزد حميريان فرستاد.[۲۳] همچنين نامه‌ای به همراه جریر بن عبداللّه برای اَسْمَيْفَعِ/ سُمَيْفَعِ بن باكور/ ناكور، پادشاه حمير، فرستاد و او بسياری از غلامانش را آزاد كرد.[۲۴]

همچنین در سال نهم، هيئتی از حمير به رياست نافع بن زید حمیری به نزد پیامبر(ص) رفتند.[۲۵] و از آن حضرت درباره احكام دین پرسش كردند.[۲۶] احاديثی نيز منسوب به پيامبراكرم(ص) در ستايش حمير روايت شده‌است.[۲۷]

در فتوحات شام

گروههايی از حميريان در فتوحات شام در زمان عمر (13ـ23) شركت كردند.[۲۸] عمر ديوانی برای اداره امور سپاهيان حمير تشكيل داد.[۲۹]

اسکان در مناطق فتح شده

پس از فتوحات اسلامی، دسته‌هايی از طوايف حمير در شهرهای فتح‌شده،[۳۰] در شام به‌ويژه در شهر حمص، مصر،[۳۱] بصره،[۳۲] كوفه،[۳۳] و شهرهای اندلس[۳۴] سكنا گزيدند.

در جنگ صفین

در جنگ صفین(سال 37)،برخی از حميريان جزو سپاه علی عليه‌السلام[۳۵] و در مقابل، بسياری از آنان با معاویه همراه بودند. ذوالكَلاع، از امرای معاويه، گروهی بزرگ از حميريان را فرماندهی كرد.[۳۶] به گفته سیدمرتضی علم‌الهدی،[۳۷] مخالفت با حضرت علی در ميان حميريان شايع بود.

کتابهایی در مورد حمیر

مؤلفان اسلامی كتابهايی درباره حمير تأليف كرده‌اند، نظير، امثال حمير از ابن‌كلبی هشام‌بن محمد.[۳۸] برخی از اين آثار كه باقی‌مانده‌اند، عبارت‌اند از:

  1. التيجان درباره ملوك حمير، از عبدالملك‌بن‌هشام (متن کتاب در پیوند به بیرون
  2. الاكليل درباره انساب و پادشاهان حمير، از حسن‌بن هَمْدانی (متن کتاب در پیوند به بیرون
  3. ملوك حمير و اقيال اليمن از نَشوان‌بن سعيد حميری.

علما، ادبا، شعرای حمیر

علما، ادبا، شعرا و امرای بسياری به حمير منسوب‌اند، از جمله:

  1. کَعب‌الاحبار (متوفی 32)؛[۳۹]
  2. ثَوربن يزيد كَلاعی (متوفی 153)؛
  3. يزيدبن منصور (متوفی 165)؛
  4. اسماعيل‌بن محمد (سيّد حميری؛ متوفی 173)؛
  5. مالك‌بن اَنس (متوفی 179)؛[۴۰]
  6. عبداللّه بن يوسف كَلاعی دمشقی (متوفی 218)؛
  7. محمدبن وُهَيْب (متوفی ح 225)؛
  8. مُفضَّل‌بن ابی‌البركات (متوفی 504)؛
  9. نَشوان‌بن سعيد (متوفی 573)؛
  10. احمدبن محمد (متوفی 610)؛
  11. سليمان‌بن موسی كَلاعی (متوفی 634).[۴۱]

زبان حمیری

اعراب حجاز، زبان حميری را كه ويژه قبيله حمير و از زبانهای رايج در عهد باستان بوده است،[۴۲] به دليل داشتن واژه‌های نامأنوس، به زبان عجم تشبيه كرده‌اند[۴۳] و در مقايسه با زبان عربی اسماعیل (ع) و فرزندان او (زبان عربی شمال) كه قرآن به آن نازل شده است، حميری زبانی غيرفصيح به شمار آمده‌است.[۴۴]

شخصیتهای حمیری شیعی

پانویس

  1. ر.ک:ابن‌دريد، ج 2، ص 362؛ مسعودی، تنبيه، ص 185؛ ابن‌حزم، ص 329
  2. يعقوبی، ج 1، ص 195؛ مسعودی، تنبيه، ص 185
  3. ابن‌دريد، ج 2، ص 523؛ ابن‌منظور، ذيل «حمر»
  4. يعقوبی، ج 1، ص 195
  5. ر.ک:ابن‌قتيبه، ص 626؛ دينوری، ص 10؛ يعقوبی، ج 1، ص 195
  6. ابن‌سعيد مغربی، ج 1، ص 97ـ98
  7. مسعودی، مروج، ج 2، ص 196
  8. ياقوت حموی، ذيل «ظفار»
  9. تاريخ سنی ملوك‌الارض، ص 113ـ114
  10. مسعودی،تنبيه، ص 186
  11. جوادعلی، ج 2، ص 526؛صالح احمدعلی، ص 30
  12. جوادعلی، ج 2، ص 526
  13. د. اسلام، چاپ اول، ذيل مادّه؛ر.ک: حتّی، ص 60
  14. ابن‌هشام، 1355، ج1، ص 19ـ20، 27ـ28؛طبری، تاريخ، ج2، ص 107ـ 109؛مسعودی، مروج، ج 2، ص 198
  15. د. اسلام، چاپ دوم، ذيل "Al-Yaman.3. (a)"
  16. ابن‌كلبی، 1332، ص 11، 57ـ58؛ابن‌حبيب، 1405، ص 328؛ياقوت حموی، ذيل «بلخع» و «نسر»
  17. ابن‌هشام، 1355، ج 1، ص 82؛طبری، جامع، ذيل نوح: 23
  18. ر.ک:ابن‌كلبی، 1408، ج 2، ص 547؛ابن‌هشام، 1355، ج 1، ص 32، 37؛طبری، تاريخ، ج 2، ص 119، 123
  19. ر.ک:بروج: 4ـ8
  20. ابن‌هشام، 1355، ج 1، ص 38ـ39، 43ـ44؛مسعودی، مروج، ج 2، ص 200؛ر.ک: برّو، ص 84ـ85
  21. ابن‌هشام، 1355، ج 1، ص 64ـ71؛مسعودی، مروج، ج 2، ص 202ـ205
  22. ر.ک:ابن‌هشام، 1355، ج 4، ص 235ـ 237؛ابن‌سعد، ج 1، ص 264ـ265، 282، 356، ج 5، ص 530؛بلاذری، ص 70ـ71؛طبری، تاريخ، ج 3، ص 120ـ122
  23. ابن‌سعد، ج 5، ص 530؛يعقوبی، ج 2، ص 79
  24. ر.ک:ابن‌كلبی، 1408، ج 2، ص 540ـ 541
  25. ابن‌حجر عسقلانی، ج 8، ص 75ـ76
  26. ر.ک:طبری، جامع، ذيل بقره: 223
  27. ر.ک:ابن حنبل، ج 2، ص 278، ج 5، ص 272؛شريف رضی، ص 339ـ340
  28. ر.ک:مروزی، ص 259؛ابن‌عساكر، ج 2، ص 148، 151ـ152
  29. ابن‌سعد، ج 3، ص 298؛بلاذری، ص 452
  30. مطيعی، ج 15، ص 470
  31. ر.ک:ابن‌كلبی، 1408، ج 2، ص 536، 541، 543ـ545؛خليفة‌بن خياط، ص 267؛ابن‌دريد، ج 2، ص 363؛سمعانی، ج 2، ص 193، ج 3، ص 528
  32. ابن‌كلبی، 1408، ج 2، ص 545
  33. سمعانی، ج 1، ص 299؛نووی، ج 3، ص 310
  34. ابن‌حزم، ص 433ـ436
  35. ر.ک:ابن‌كلبی، 1408، ج 2، ص 543؛نصربن مزاحم، ص 117
  36. ابن‌كلبی، نسب مَعَدّ واليمن‌الكبير، ج 2، ص 540ـ541، 543؛نصربن مزاحم، ص 227، 290ـ291، 297؛ابن ابی‌الحديد، ج 4، ص 28، ج 5، ص 227ـ228، 237
  37. علم‌الهدی،ج 4، ص 61
  38. ابن‌نديم، ص 109
  39. ابن‌قتيبه، ص 430
  40. ابن‌قتيبه، ص 498؛ابن‌نديم، ص 251
  41. حجری يمانی، ج 1، جزء2، ص 283ـ284؛زركلی، ج 2، ص 285
  42. حمزه اصفهانی، كتاب‌التنبيه، ص 20
  43. زمخشری، ج 3، ص 198؛ابن‌اثير، ذيل «طمطم»
  44. ر.ک:ابن‌حجر عسقلانی، ج 6، ص 286؛شمس شامی، ج 1، ص 489
  45. تنقیح المقال، ج 2ص 176
  46. نجاشی، ص 169
  47. فهرست، ص 128
  48. معالم العلما، ص 65
  49. خلاصه علّامه، ص 157
  50. رجال نجاشی، ص 252
  51. رجال نجاشی، ص 252
  52. رجال نجاشی، ص 252
  53. سید رضی، ص43

منابع

  • ابن‌ابی‌الحديد، شرح نهج‌البلاغة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره 1385ـ1387/ 1965ـ1967، چاپ افست بيروت،بی‌تا.
  • ابن‌اثير، النهاية فی غريب‌الحديث و الاثر، چاپ محمود محمد طناحی و طاهر احمد زاوی، بيروت 1383/1963، چاپ افست قم 1364ش.
  • ابن‌حائك، كتاب الأكليل، ج 1، چاپ محمدبن علی اكوع، بغداد 1397/1977، ج 8، چاپ نبيه امين فارس، پرينستون 1940، چاپ افست (قاهره) 1999ـ2000.
  • ابن‌حبيب، كتاب المُحَبَّر، چاپ ايلزه ليشتن اشتتر، حيدرآباد، دكن 1361/1942، چاپ افست بيروت، بی‌تا.
  • ابن‌حبيب، كتاب المُنَمَّق فی اخبار قريش، چاپ خورشيد احمد فارق، بيروت 1405/1985.
  • ابن‌حجر عسقلانی، فتح‌الباری: شرح صحيح‌البخاری، بولاق 1300ـ1301، چاپ افست بيروت، بی‌تا.
  • ابن‌حزم، جمهرة انساب‌العرب، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره، 1982.
  • ابن‌حنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، بيروت: دارصادر، بی‌تا.
  • ابن‌دريد، كتاب الاشتقاق، چاپ عبدالسلام محمد هارون، بغداد 1399/1979.
  • ابن‌سعيد مغربی، نشوة‌الطرب فی تاريخ جاهلية العرب، چاپ نصرت عبدالرحمان، عَمّان 1402/1982.
  • ابن‌عساكر، تاريخ مدينة دمشق، چاپ علی شيری، بيروت 1415ـ1421/ 1995ـ2001.
  • ابن‌قتيبه، المعارف، چاپ ثروت عكاشه، قاهره 1960.
  • ابن‌كلبی، كتاب الاصنام، چاپ احمد زكی‌پاشا، قاهره 1332/1914.
  • ابن‌كلبی، نسب مَعَدّ واليمن‌الكبير، چاپ ناجی حسن، بيروت 1408/1988.
  • ابن‌منظور.
  • ابن‌نديم (تهران).
  • ابن‌هشام، السيرة‌النبوية، چاپ مصطفی سقا، ابراهيم ابياری، و عبدالحفيظ شلبی، (قاهره 1355/ 1936)، چاپ افست بيروت، بی‌تا.
  • ابن‌هشام، كتاب التيجان فی ملوك حمير، صنعا، 1979.
  • مطهرعلی اريانی، نقوش مسندية و تعليقات، صنعا، 1990.
  • توفيق برّو، تاريخ‌العرب القديم، دمشق 1988.
  • عبدالقادربن عمر بغدادی، خزانة الادب و لب لباب لسان‌العرب، چاپ عبدالسلام محمد هارون، ج 9، قاهره 1401/1981.
  • بلاذری (ليدن).
  • جوادعلی، المفصل فی تاريخ العرب قبل الاسلام، بيروت 1976ـ1978.
  • اسماعيل‌بن حماد جوهری، الصحاح: تاج‌اللغة و صحاح العربية، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بيروت، بی‌تا، چاپ افست تهران 1368ش.
  • محمدبن احمد حجری يمانی، مجموع بلدان اليمن و قبائلها، چاپ اسماعيل‌بن علی اكوع، صنعا 1416/1996.
  • حمزة‌بن حسن حمزه اصفهانی، تاريخ سنی ملوك‌الارض و الانبياء عليهم‌الصلاة و السلام، بيروت: دار مكتبة الحياة، بی‌تا.
  • حمزة‌بن حسن حمزه اصفهانی، كتاب‌التنبيه علی حدوث التصحيف، چاپ محمد اسعد طلس، دمشق 1388/1968؛
  • خليفة‌بن خياط، كتاب الطبقات، رواية موسی‌بن زكريا تستری، چاپ سهيل زكار، بيروت 1414/1993.
  • احمدبن داوود دينوری، الاخبار الطِّوال، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره 1960، چاپ افست قم 1368ش.
  • خيرالدين زركلی، الاعلام، بيروت 1984.
  • محمودبن عمر زمخشری، الفائق فی غريب‌الحديث، بيروت 1417/1996.
  • سعد زغلول عبدالحميد، فی تاريخ‌العرب قبل‌الاسلام، بيروت 1976.
  • سمعانی.
  • سيد عبدالعزيز سالم، تاريخ‌العرب فی عصر الجاهلية، اسكندريه، 1988.
  • محمدبن حسين شريف‌رضی، المجازات النبوية، چاپ طه محمد زينی، (قاهره 1968)، چاپ افست قم، بی‌تا.
  • محمدبن يوسف شمس‌شامی، سبل‌الهدی و الرشاد فی سيرة خير العباد، چاپ عادل احمد عبدالموجود و علی‌محمد معوض، بيروت 1414/1993.
  • محمد شوكانی، نيل‌الاوطار من احاديث سيدالاخيار : شرح منتقی الاخبار، بيروت 1973.
  • صالح احمد علی، تاريخ‌العرب القديم و البعثة النبوية، بيروت 2000.
  • طبری، تاريخ (بيروت).
  • طبری، جامع.
  • الطواف حول‌البحر الاحمر، (تعريب) ابراهيم خوری، در التراث‌العربی، ش 32 (ذيقعده 1408).
  • حسن‌بن يوسف علامه حلّی، تذكرة‌الفقهاء، قم 1414.
  • علی‌بن حسين علم‌الهدی، رسائل الشريف المرتضی، چاپ مهدی رجائی، قم 1405ـ1410.
  • نعيم‌بن حماد مروزی، كتاب الفتن، چاپ سهيل زكار، (بيروت) 1414/1993.
  • مسعودی، تنبيه.
  • مسعودی، مروج (بيروت).
  • محمد نجيب مطيعی، التكملة الثانية، المجموع: شرح المُهَذّب، در يحيی‌بن شرف نووی، المجموع: شرح‌المُهَذّب، ج 13ـ20، بيروت: دارالفكر، بی‌تا.
  • ابراهيم احمد مقحفی، معجم‌البلدان و القبائل اليمنية، صنعا 1422/2002؛
  • الموسوعة‌اليمنية، زيرنظر احمد جابر عفيف و ديگران، صنعا 1412/1992، ذيل «حمير» (از يوسف محمد عبداللّه).
  • نصربن مزاحم، وقعة صفّين، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره 1382، چاپ افست قم 1404.
  • يحيی‌بن شرف نووی، المجموع: شرح المُهَذّب، بيروت: دارالفكر، بی‌تا.
  • ياقوت حموی.
  • يعقوبی، تاريخ.

منابع انگلیسی

  • EI1, s.v. "Himyar (by J. H. Mordtmann).
  • EI2, s.v. "Al-Yaman.3 (a).
  • from pre Islamic times to 1962" (by G. R. Smith).
  • Philip Khuri Hitti, History of the Arbs: from the earliest times to the present. London 1985.
  • Plinius/Pliny [the Elder], Natural history, with an English translation, vol.2, tr. H. Rackham, Cambridge, Mass. 1947.
  • Hermann von Wissmann, "Himyar: ancient history", Le museon, LXXVII (1964).

پیوند به بیرون