کعب الاحبار: تفاوت میان نسخهها
P.motahari (بحث | مشارکتها) ویرایش مختصر |
Shamsoddin (بحث | مشارکتها) جز ویرایش جزیی |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''کعب الاحبار''' از عالمان یهودی که در زمان [[ | '''کعب الاحبار'''(درگذشت ۳۲یا۳۴ق) از عالمان یهودی که در زمان خلافت [[شیخین]]، مسلمان شد و در [[مدینه]] ساکن گردید. کعب الاحبار از افراد مورد اطمینان [[خلیفه دوم]] و [[خلیفه سوم|سوم]] بوده و بسیاری از [[اسرائیلیات]] را او در میان مسلمانان رواج داده است. [[صحابه|صحابه پیامبر]] دیدگاهها و رفتارهای متفاوتی نسبت به او داشتهاند. [[امام باقر(ع)]] او را دروغگو دانسته است. هیچ یک از [[کتب اربعه]] شیعه از او حدیثی را نقل نکردهاند. | ||
==زندگی نامه== | ==زندگی نامه== | ||
کعب بن ماتع حمیری یمانی، با کنیه أبوإسحاق<ref>ذهبی، تاریخ الإسلام،۱۴۰۹ق، ج۳، ص۳۹۷.</ref> از [[تابعان]] بوده است.<ref>زرکلی، الأعلام، ۱۹۸۹م، ج۵، ص۲۲۸.</ref> | کعب بن ماتع حمیری یمانی، با کنیه أبوإسحاق<ref>ذهبی، تاریخ الإسلام،۱۴۰۹ق، ج۳، ص۳۹۷.</ref> از [[تابعان]] بوده است.<ref>زرکلی، الأعلام، ۱۹۸۹م، ج۵، ص۲۲۸.</ref> | ||
او در زمان [[جاهلیت]] از بزرگان [[یهود|علمای یهود]] در [[یمن]] بود.<ref>زرکلی، الأعلام، ۱۹۸۹م، ج۵، ص۲۲۸.</ref> بنابر ادعای برخی مورخان، او | او در زمان [[جاهلیت]] از بزرگان [[یهود|علمای یهود]] در [[یمن]] بود.<ref>زرکلی، الأعلام، ۱۹۸۹م، ج۵، ص۲۲۸.</ref> بنابر ادعای برخی مورخان، او درست و نادرست آنچه به [[کتاب مقدس]] ارجاع میدادند را تشخیص میداد.<ref>ذهبی، تاریخ الإسلام،۱۴۰۹ق، ج۳، ص۳۹۷.</ref> | ||
او در زمان خلیفه دوم به [[مدینه]] آمد و در آنجا باقی ماند.<ref>ابن جوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج۵، ص۳۸.</ref> در زمان [[خلیفه سوم]] به شام رفته و در [[شهر حمص]] ساکن شد. و در [[سال ۳۲ قمری|سال ۳۲ق]]<ref>ابن سعد، | |||
الطبقات الكبرى، ۱۴۱۸ق، ج۷، ص۳۰۹.</ref> و یا [[سال ۳۴ قمری|۳۴ق]]<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۱۱،ص۶۲۷.</ref> از دنیا رفت. | |||
او در زمان خلیفه دوم به مدینه آمد و در آنجا باقی ماند.<ref>ابن جوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج۵، ص۳۸.</ref> در زمان [[خلیفه سوم]] به شام رفته و در [[شهر حمص]] ساکن شد. و در [[سال ۳۲ قمری|سال | |||
الطبقات الكبرى، ۱۴۱۸ق، ج۷، ص۳۰۹.</ref> و یا [[سال ۳۴ قمری| | |||
او معروف به کعب الأحبار بوده است. «أحبار» جمع کلمه «حِبْر» و به معنای عالم دین است.<ref>فراهیدی، كتاب العین، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۲۱۸.</ref> | او معروف به کعب الأحبار بوده است. «أحبار» جمع کلمه «حِبْر» و به معنای عالم دین است.<ref>فراهیدی، كتاب العین، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۲۱۸.</ref> | ||
کعب مطالب بسیاری از [[تورات]] نقل میکرد و | کعب مطالب بسیاری از [[تورات]] نقل میکرد و از آن با عنوان کتاب الله یاد مینمود.<ref>برای نمونه: بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱۰، ص۴۰۹.</ref> | ||
===اسلام آوردن=== | ===اسلام آوردن=== | ||
برخی منابع، اسلامآوردن کعب را در زمان فتح [[بیت المقدس]] و به پیشهاد خلیفه دوم دانستهاند.<ref>ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۲۲۸.</ref> | کعب در زمان خلافت [[ابوبکر]] و یا اوائل خلافت [[عمر]] مسلمان شد.<ref> ذهبی، تاریخ الإسلام،۱۴۰۹ق، ج۳، ص۳۹۷.</ref> برخی منابع، اسلامآوردن کعب را در زمان فتح [[بیت المقدس]] و به پیشهاد خلیفه دوم دانستهاند.<ref>ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۲۲۸.</ref> | ||
[[عباس بن عبد المطلب]] از کعب پرسید: چه شد که در زمان [[پیامبر اسلام|پیامبر]] مسلمان نشدی و اکنون در زمان خلافت عمر ایمان آوردی. کعب گفت: پدرم از تورات مطلبی را برایم نوشت و گفت: به آن عمل کن و بر همه کتابهایش مهر نهاد و از من پیمان گرفت که مهر آنها را باز نکنم. هنگامی که [[اسلام]] را دیدم که ظهور کرده و مشکلی برایش پیش نیامده، گفتم: شاید پدرم دانشی را از من پنهان کرده است. به همین دلیل مهر کتابها را باز کردم. ناگهان اوصاف پیامبر و امت او را در آنها مشاهده کردم و بدین ترتیب مسلمان شدم.<ref>ابن سعد، الطبقات الكبرى، ۱۴۱۸ق، ج۷، ص۳۰۹-۳۱۰.</ref> | [[عباس بن عبد المطلب]] از کعب پرسید: چه شد که در زمان [[پیامبر اسلام|پیامبر]] مسلمان نشدی و اکنون در زمان خلافت عمر ایمان آوردی. کعب گفت: پدرم از تورات مطلبی را برایم نوشت و گفت: به آن عمل کن و بر همه کتابهایش مهر نهاد و از من پیمان گرفت که مهر آنها را باز نکنم. هنگامی که [[اسلام]] را دیدم که ظهور کرده و مشکلی برایش پیش نیامده، گفتم: شاید پدرم دانشی را از من پنهان کرده است. به همین دلیل مهر کتابها را باز کردم. ناگهان اوصاف پیامبر و امت او را در آنها مشاهده کردم و بدین ترتیب مسلمان شدم.<ref>ابن سعد، الطبقات الكبرى، ۱۴۱۸ق، ج۷، ص۳۰۹-۳۱۰.</ref> | ||
خط ۲۰: | خط ۱۸: | ||
مهمترین و اصلیترین فرد از صحابه پیامبر که کعب را مطرح ساخت و به او اعتماد داشت، [[خلیفه دوم]] بوده است. منابع مختلف اهل سنت نقلهای متنوعی را در این راستا ذکر کردهاند. | مهمترین و اصلیترین فرد از صحابه پیامبر که کعب را مطرح ساخت و به او اعتماد داشت، [[خلیفه دوم]] بوده است. منابع مختلف اهل سنت نقلهای متنوعی را در این راستا ذکر کردهاند. | ||
===خلیفه دوم و کعب=== | ===خلیفه دوم و کعب=== | ||
کعب در مسجد میان افراد، سخن میگفت؛ خلیفه در کنار این افراد نشست و از کعب خواست او را توصیه کند.<ref>ابونعیم اصفهانی، حلیة الأولیاء وطبقات الأصفیاء، ۱۳۹۴ق، ج۵، ص۳۷۱.</ref> در روایت دیگری خلیفه از کعب میخواست که از قیامت برایش بگوید<ref>ابن المبارک، الزهد والرقائق لابن المبارک، ج۲، ص۱۱۷.</ref> | کعب در مسجد میان افراد، سخن میگفت؛ خلیفه در کنار این افراد نشست و از کعب خواست او را توصیه کند.<ref>ابونعیم اصفهانی، حلیة الأولیاء وطبقات الأصفیاء، ۱۳۹۴ق، ج۵، ص۳۷۱.</ref> در روایت دیگری خلیفه دوم از کعب میخواست که از قیامت برایش بگوید<ref>ابن المبارک، الزهد والرقائق لابن المبارک، ج۲، ص۱۱۷.</ref> | ||
روزی خلیفه به دنبال کعب فرستاد و به او گفت: ای کعب! وصف مرا در تورات چگونه | روزی خلیفه به دنبال کعب فرستاد و به او گفت: ای کعب! وصف مرا در تورات چگونه میبینی؟ او گفت: خلیفه قلعه آهنین است که در راه خدا از ملامت هیچ ملامتگری نمیترسد.<ref>ابونعیم اصفهانی، حلیة الأولیاء وطبقات الأصفیاء، ۱۳۹۴ق، ج۶، ص۲۵.</ref> | ||
در برخی موارد محدود، خلیفه در مقابل کعب ایستاده و حرف او را نمیپذیرفت. از عمر نقل شده که به کعب می گفت: نقل احادیث را رها کن یا آن که تو را به سرزمین میمونها | در برخی موارد محدود، خلیفه در مقابل کعب ایستاده و حرف او را نمیپذیرفت. از عمر نقل شده که به کعب می گفت: نقل احادیث را رها کن یا آن که تو را به سرزمین میمونها میفرستم.<ref>ابنکثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۱۰۶</ref> البته این کلام در راستای منع خلیفه از نقل حدیث از [[پیامبر اسلام]] بوده و اختصاصی به کعب نداشته است.{{مدرک}} | ||
همچنین خلیفه دوم با نظر کعب در ساخت | همچنین خلیفه دوم با نظر کعب در ساخت [[محراب]] در [[بیت المقدس]]، مخالفت کرد.<ref>ابن کثیر، البدایةوالنهایة، ۱۴۰۷ق، ج۷، ص۵۸.</ref> | ||
===صحابه موافق=== | ===صحابه موافق=== | ||
[[جعفر مرتضی عاملی]] | [[جعفر مرتضی عاملی]] معتقد است؛ اطمینانی که خلیفه دوم به کعب داشت و همچنین رجوع خود خلیفه به او در مسائل مختلف، علت نقل فراوان صحابه از کعب بوده است.<ref>جعفر مرتضی، الصحیح من سیره النبی، ج۱،ص۱۲۱.</ref> | ||
[[ابودرداء]] از [[صحابه پیامبر(ص)|صحابه پیامبر]]، كعب الاحبار را دارای علم فراوان میدانست.<ref>ابن سعد، الطبقات الكبرى، ۱۴۱۸ق، ج۷،ص۳۱۰.</ref> | [[ابودرداء]] از [[صحابه پیامبر(ص)|صحابه پیامبر]]، كعب الاحبار را دارای علم فراوان میدانست.<ref>ابن سعد، الطبقات الكبرى، ۱۴۱۸ق، ج۷،ص۳۱۰.</ref> |
نسخهٔ ۲۲ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۰۷
کعب الاحبار(درگذشت ۳۲یا۳۴ق) از عالمان یهودی که در زمان خلافت شیخین، مسلمان شد و در مدینه ساکن گردید. کعب الاحبار از افراد مورد اطمینان خلیفه دوم و سوم بوده و بسیاری از اسرائیلیات را او در میان مسلمانان رواج داده است. صحابه پیامبر دیدگاهها و رفتارهای متفاوتی نسبت به او داشتهاند. امام باقر(ع) او را دروغگو دانسته است. هیچ یک از کتب اربعه شیعه از او حدیثی را نقل نکردهاند.
زندگی نامه
کعب بن ماتع حمیری یمانی، با کنیه أبوإسحاق[۱] از تابعان بوده است.[۲] او در زمان جاهلیت از بزرگان علمای یهود در یمن بود.[۳] بنابر ادعای برخی مورخان، او درست و نادرست آنچه به کتاب مقدس ارجاع میدادند را تشخیص میداد.[۴]
او در زمان خلیفه دوم به مدینه آمد و در آنجا باقی ماند.[۵] در زمان خلیفه سوم به شام رفته و در شهر حمص ساکن شد. و در سال ۳۲ق[۶] و یا ۳۴ق[۷] از دنیا رفت.
او معروف به کعب الأحبار بوده است. «أحبار» جمع کلمه «حِبْر» و به معنای عالم دین است.[۸] کعب مطالب بسیاری از تورات نقل میکرد و از آن با عنوان کتاب الله یاد مینمود.[۹]
اسلام آوردن
کعب در زمان خلافت ابوبکر و یا اوائل خلافت عمر مسلمان شد.[۱۰] برخی منابع، اسلامآوردن کعب را در زمان فتح بیت المقدس و به پیشهاد خلیفه دوم دانستهاند.[۱۱]
عباس بن عبد المطلب از کعب پرسید: چه شد که در زمان پیامبر مسلمان نشدی و اکنون در زمان خلافت عمر ایمان آوردی. کعب گفت: پدرم از تورات مطلبی را برایم نوشت و گفت: به آن عمل کن و بر همه کتابهایش مهر نهاد و از من پیمان گرفت که مهر آنها را باز نکنم. هنگامی که اسلام را دیدم که ظهور کرده و مشکلی برایش پیش نیامده، گفتم: شاید پدرم دانشی را از من پنهان کرده است. به همین دلیل مهر کتابها را باز کردم. ناگهان اوصاف پیامبر و امت او را در آنها مشاهده کردم و بدین ترتیب مسلمان شدم.[۱۲]
کعب از نگاه صحابه
مهمترین و اصلیترین فرد از صحابه پیامبر که کعب را مطرح ساخت و به او اعتماد داشت، خلیفه دوم بوده است. منابع مختلف اهل سنت نقلهای متنوعی را در این راستا ذکر کردهاند.
خلیفه دوم و کعب
کعب در مسجد میان افراد، سخن میگفت؛ خلیفه در کنار این افراد نشست و از کعب خواست او را توصیه کند.[۱۳] در روایت دیگری خلیفه دوم از کعب میخواست که از قیامت برایش بگوید[۱۴] روزی خلیفه به دنبال کعب فرستاد و به او گفت: ای کعب! وصف مرا در تورات چگونه میبینی؟ او گفت: خلیفه قلعه آهنین است که در راه خدا از ملامت هیچ ملامتگری نمیترسد.[۱۵]
در برخی موارد محدود، خلیفه در مقابل کعب ایستاده و حرف او را نمیپذیرفت. از عمر نقل شده که به کعب می گفت: نقل احادیث را رها کن یا آن که تو را به سرزمین میمونها میفرستم.[۱۶] البته این کلام در راستای منع خلیفه از نقل حدیث از پیامبر اسلام بوده و اختصاصی به کعب نداشته است. همچنین خلیفه دوم با نظر کعب در ساخت محراب در بیت المقدس، مخالفت کرد.[۱۷]
صحابه موافق
جعفر مرتضی عاملی معتقد است؛ اطمینانی که خلیفه دوم به کعب داشت و همچنین رجوع خود خلیفه به او در مسائل مختلف، علت نقل فراوان صحابه از کعب بوده است.[۱۸]
ابودرداء از صحابه پیامبر، كعب الاحبار را دارای علم فراوان میدانست.[۱۹]
معاویه نیز کعب را یکی از علماء معرفی میکرد.[۲۰] و هم او چنین گفته است: «صادق ترین افرادی که از اهل کتاب روایت می کنند، کعب الاحبار است. اگر چه ما از این کتابها دروغهایی را شنیدهایم».[۲۱]
و حتی بنابر ادعای برخی مورخان، جملات مدح آمیز معاویه در مورد کعب معروف بوده است.[۲۳]
ابن عباس و عمرو بن عاص در نزد معاویه اختلافی در قرائت یک کلمه از قرآن پیدا کردند. سپس به دنبال کعب فرستادند تا نظر او را نیز جویا شوند.[۲۴] طلحه با ابنعباس در مسئلهای اختلاف پیدا کردند و اختلاف خود را به نزد کعب بردند.[۲۵] و اینها نشان از اطمینان آنها به کعب دارد. همچنین کعب از معدود تابعانی است که صحابه پیامبر از او نقل حدیث کردهاند. ذهبی این نقل صحابه از یک تابعی را امری نادر و گرامی دانسته است.[۲۶]
صحابه مخالف
امام علی(ع) برخورد چندانی با کعب نداشته است. با این حال برخی منابع شیعی، نقل تاریخی مفصلی را ذکر کردهاند که در آن کعب در پیش امام علی(ع) و خلیفه دوم گفتاری دارد و امام علی(ع) به صورت مفصل بر رد آن استدلال کرده است.[۲۷] اما مهم ترین صحابهای که در مقابل کعب ایستاد و با تندی با او برخورد میکرد، ابوذر غفاری بوده است:
- عثمان: آیا اشکال دارد که از بیت المال مسلمین، مقداری را برداشته و در امور خودمان خرج کنیم و ببخشیم؟ کعب: اشکال ندارد. ابوذر عصای خود را بلند کرده و بر سینه کعب زد و گفت: ای فرزند یهودی چه چیز به تو جرأت داده که در مورد دین ما سخن میگویی.[۲۸]
نقل روایت از کعب
نظرات در مورد نقل و پذیرش روایات کعب مختلف میباشد. بسیاری از اسراییلیات منسوب به او بوده و در منابع مختلف ذکر شده است. با این حال، بخاری در صحیح خود با اینکه در ذیل روایتی از کعب نام میبرد.[۲۹] ولی هیچ روایتی را از او نقل نمیکند. صحیح مسلم نیز روایتی را از او نقل نمیکند.[۳۰] کتب اربعه شیعه نیز هیچ حدیثی را از طریق کعب الاحبار نقل نکردهاند.
کعب و جعلیات
مردى به نزد امام باقر(ع) آمده و گفت: كعب الأحبار میگفت: هر روزه صبحگاهان کعبه در برابر بیت المقدس سر به خاک میگذارد. امام: نظر تو درباره آنچه کعب گفته چیست؟ آن مرد گفت: كعب الاحبار راست گفته است. آنچه كعب الاحبار گفته، درست است. امام: «تو دروغ گفتهاى و كعب الاحبار هم مانند تو دروغ گفته است.[۳۱]
علامه عسکری معتقد است که بیشتر اخبار یهود، مدح و ثنای اهل کتاب و تمجید بسیار از بیت المقدس توسط کعب الاحبار وارد منابع اسلامی شده است.[۳۲]
ابن کثیر، مفسر قرن هشتم در ذیل روایتی از اسرائیلیات چنین میگوید: این موارد از اهل کتاب میباشد که از کتابهای خود نقل کرده اند. مانند روایات کعب و وهب که خداوند با آنها با تسامح برخورد کند به جهت اسرائیلیاتی که در بین مسلمانان مطرح کردند از جمله اخبار بنیاسرائیل که برخی وجود داشته و برخی وجود نداشته و برخی تحریف و تبدیل شده است.[۳۳]
رشید رضا مفسر معاصر اهل سنت نیز در بحث الواح حضرت موسی روایات بسیاری که در مورد جنس، مقدار، عرض و طول این الواح وجود دارد را از اسرائیلیات باطل میداند و معتقد است که کعب الاحبار و امثال او این اسرائیلیات دروغ را در بین مسلمین مطرح کردهاند.[۳۴]
کعب و قتل عمر
منابع تاریخی نقلی را آوردهاند که براساس آنها کعب سه روز قبل از قتل خلیفه دوم، به او گفته بود تو تنها سه روز زنده خواهی بود و تا میتوانی وصیت کن. و میگفت که این مطلب را در تورات یافته است.[۳۵] در مورد این نقل، بحثها و گفتارهای بسیاری وجود دارد و افراد مختلفی از آن به بحث و بررسی پرداختهاند. برخی معتقدند این نقل دلالت بر دخالت کعب در قتل عمر میکند و برخی نیز مخالف آن هستند.[۳۶]
پانویس
منابع
- ابن اعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، تحقیق: شیری، علی، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۱ق.
- ابن المبارک، الزهد والرقائق لابن المبارک، محقق، حبيب الرحمن الأعظمي، بيروت، دار الكتب العلمية، بیتا.
- ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق، عبد الموجود، عادل احمد، معوض، علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
- ابن جوزی، المنتظم، محقق: عطا، محمد عبد القادر، عطا، مصطفی عبد القادر، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- ابن جوزی، كشف المشكل من حديث الصحيحين، المحقق: علي حسين البواب، رياض، دار الوطن، بیتا.
- ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ دوم، ۱۴۱۸ق.
- ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷ق.
- ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: شمس الدین، محمد حسین، بیروت، دارالکتب العلمیة، منشورات محمدعلی بیضون، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
- ابونعیم اصفهانی، أحمد بن عبد الله، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، مصر، السعادة، ۱۳۹۴ق.
- بینام، أخبار الدولة العباسية، تحقيق عبد العزيز الدورى و عبد الجبار المطلبى، بيروت، دار الطليعة، ۱۳۹۱ق.
- بخاری، محمد بن اسماعیل، الجامع المسند الصحیح المختصر من أمور رسول الله(ص) و سننه و أیامه(صحیح بخاری)، محقق: الناصر، محمد زهیر بن ناصر، بیروت، دار طوق النجاة، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
- بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق: زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
- ذهبی، تاریخ الاسلام، تحقیق: تدمری، عمر عبد السلام، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
- ذهبی، سیر أعلام النبلاء، ۱۴۲۷ق، القاهرة، دارالحديث، ۱۴۲۷ق.
- رشید رضا، تفسير القرآن الحكيم (تفسير المنار)، الهيئة المصرية العامة للكتاب، ۱۹۹۰م.
- زرکلی، خیر الدین، الاعلام، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ هشتم، ۱۹۸۹م.
- سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، قم، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق.
- طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق: ابراهیم، محمد أبو الفضل، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷ق.
- عاملی، جعفر مرتضی، الصحیح من سیره النبی الاعظم، قم، دارالحدیث، ۱۳۸۵ش.
- علامه عسکری، نقش ائمه در احیای دین،قم، انتشارات علامه عسکری، ۱۳۸۹ش.
- فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، محقق و مصحح: مخزومى، مهدى، سامرائى، ابراهيم، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- مسعودی، ابو الحسن علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق: داغر، اسعد، قم، دارالهجرة، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
- ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر المعروف بمجموعة ورام، مکتبة الفقیه، قم، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
- ↑ ذهبی، تاریخ الإسلام،۱۴۰۹ق، ج۳، ص۳۹۷.
- ↑ زرکلی، الأعلام، ۱۹۸۹م، ج۵، ص۲۲۸.
- ↑ زرکلی، الأعلام، ۱۹۸۹م، ج۵، ص۲۲۸.
- ↑ ذهبی، تاریخ الإسلام،۱۴۰۹ق، ج۳، ص۳۹۷.
- ↑ ابن جوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج۵، ص۳۸.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الكبرى، ۱۴۱۸ق، ج۷، ص۳۰۹.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۱۱،ص۶۲۷.
- ↑ فراهیدی، كتاب العین، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۲۱۸.
- ↑ برای نمونه: بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱۰، ص۴۰۹.
- ↑ ذهبی، تاریخ الإسلام،۱۴۰۹ق، ج۳، ص۳۹۷.
- ↑ ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۲۲۸.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الكبرى، ۱۴۱۸ق، ج۷، ص۳۰۹-۳۱۰.
- ↑ ابونعیم اصفهانی، حلیة الأولیاء وطبقات الأصفیاء، ۱۳۹۴ق، ج۵، ص۳۷۱.
- ↑ ابن المبارک، الزهد والرقائق لابن المبارک، ج۲، ص۱۱۷.
- ↑ ابونعیم اصفهانی، حلیة الأولیاء وطبقات الأصفیاء، ۱۳۹۴ق، ج۶، ص۲۵.
- ↑ ابنکثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۱۰۶
- ↑ ابن کثیر، البدایةوالنهایة، ۱۴۰۷ق، ج۷، ص۵۸.
- ↑ جعفر مرتضی، الصحیح من سیره النبی، ج۱،ص۱۲۱.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الكبرى، ۱۴۱۸ق، ج۷،ص۳۱۰.
- ↑ ابنحجر، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۵، ص۴۸۳.
- ↑ بخاری، صحیح بخاری، ۱۴۲۲ق، ج۹، ص۱۱۰
- ↑ ابن جوزی، كشف المشكل من حدیث الصحیحین، ج۴، ص۹۵.
- ↑ التراتیب الاداریه، ج۲،ص۴۴۶ به نقل از الصحیح من سیره النبی الاغظم،ج۱، ص۱۲۴.
- ↑ سیوطی،الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ۱۴۰۴، ج۴، ص۲۴۸.
- ↑ أخبارالدولةالعباسیة، ۱۳۹۱ق، ص۱۲۵.
- ↑ ذهبی، سیر أعلام النبلاء، ۱۴۲۷ق، ج۳،ص۴۹۰.
- ↑ ورام، مجموعة ورام، ۱۴۱۰، ج۲، ص۵-۶.
- ↑ مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۳۴۰.
- ↑ بخاری،صحیح بخاری، ۱۴۲۲ق، ج۹، ص۱۱۰
- ↑ ذهبی، سیر أعلام النبلاء، ۱۴۲۷ق، ج۳،ص۴۹۰.
- ↑ کلینی، الكافی، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص۲۴۰ق.
- ↑ علامه عسکری، نقش ائمه در احیای دین، ج۱، ص۴۹۴.
- ↑ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۱۴۱۹ق، ج۶، ص۱۷۷.
- ↑ رشید رضا، المنار، ۱۹۹۰م، ج۹، ص۱۶۴.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۱۹۱.
- ↑ آیا کعب الاحبار در قتل خلیفه دوم دست داشته است؟- رسول جعفریان