کاربر:A.najafi/صفحه تمرین

از ویکی شیعه
زیاد بن مروان قندی
راوى حديث و از اصحاب امام صادق و از خواص امام کاظم و از مؤسسین واقفیه و صاحب یکی از اصول چهارصدگانه شیعه و وثاقت او مورد اختلاف است.
اطلاعات فردی
نام کاملابوالفضل زیاد بن مروان قندی انباری بغدادی
لقبقندی
نسبانباری _ بغدادی
تاریخ تولدقرن دوم هجری
زادگاهانبار
تاریخ وفاتنا مشخص
محل دفننا مشخص
شهر وفاتنا مشخص
اطلاعات علمی
استادان۱ـ عبداللّه بن سِنان ۲ـ یونس بن ظِبیان ۳ـ مفضّل بن عمر ۴ـ سماعة بن مهران و ۵ـ عبداللّه بن بُکَیر، روایت کرده‌است
شاگردان۱ـ یونس بن عبدالرحمان ۲ـ محمدبن ابی عمیر ۳ـ ابویوسف یعقوب بن یزید انباری ۴ـ ابوالقاسم عبدالرحمان بن حمّاد کوفی ۵ـ عبداللّه بن محمد نُهَیکی ۶ـ محمدبن عیسی بن عبید یَقطینی ۷ـ محمد بن عیسی ۸ـ محمد بن اسماعیل زعفرانی
محل تحصیلمدینه
تألیفاتاصل مروان بن زیاد


زیاد بن مروان قندی

زیاد بن مروان قندی، راوى حديث و از اصحاب امام صادق و از خواص و معتمدین امام کاظم، اهل ورع و دانش و فقیه زمان خود بوده است. او صاحب یکی از اصول چهارصدگانه شیعه و از مؤسسین مذهب واقفیه و یکی از راویان روایت نص بر امامت امام رضا است.

در منابع روایی از او روایات فراوانی نقل شده است. او امام صادق، امام کاظم و امام رضا را درک کرده و بی‌واسطه از هر سه امام روایت نقل کرده است.

عبداللّه بن سِنان، یونس بن ظِبیان، مفضّل بن عمر، سماعة بن مهران و عبداللّه بن بُکَیر، از استادهای زیاد بن مروان به‌شمار می‌آیند.

یونس بن عبدالرحمان، محمدبن ابی عمیر، ابویوسف یعقوب بن یزید انباری، محمدبن عیسی بن عبید و محمد بن اسماعیل زعفرانی در ردیف شاگردان او قرار دارند.

در مورد وثاقت او میان حدیث شناسان اختلاف است. برخی او را در نظر مشهور ثقه دانسته‌اند.

از سال تولد و وفات او و همچنین مکان دفن او گزارشی در دست نیست. او بعد از سال ۱۸۳ قمری زنده بوده‌ است.

زندگی نامه

ابوالفضل زیاد بن مروان قندی انباری بغدادی، کنیه او را ابوعبداللّه هم دانسته‌اند.[۱]

از سال تولد و وفات او و همچنین مکان دفن او گزارشی در دست نیست.

سبحانی نوشته او بعد از سال ۱۸۳ قمری زنده بوده‌ است.[۲]

از نقل­‌های گوناگون به دست می‌آید که او در شهر انبار متولد شده، و از آن‌جا که هم پیمان بنی‌هاشم بوده، ایرانی بودن او را محتمل دانسته‌اند که بعدها به بغداد رفته و در محله انباریان این شهر سکنا گزیده ‌است.[۳]

برخی با توجه به لقب قندی، او را قناد دانسته‌اند.[۴]

شیخ طوسی از ابو قتاده نقل می‌کند که امام صادق از زیاد قندی پرسید ای زیاد برای این‌ها (حاکمان بنی‌عباس) کار می‌کنی؟ زیاد در جواب می‌گوید بله ای پسر رسول خدا، من مشکل مالی دارم و فاقد پشتوانه مالی هستم و در کارهای حکومتی با برادران دینی خودم همکاری و کمک می‌کنم.[۵]

زیاد در دوران هارون الرشید، پنجمین خلیفه سلسله عباسیان، مسئول بیت المال بوده، در پی‌خیانت در بیت المال، او را زندانی می‌کنند.[۶]

در زندان به امام کاظم نامه می‌نویسد و از آن حضرت راهی برای آزادی از زندان می‌خواهد.[۷]

قرار بود به جرم دزدی دستش را قطع کنند که خلیفه از این کار منصرف می‌شود.[۸]

او همچنان با حاکمان بنی‌عباس مراوده داشته، تا این‌که امام کاظم کار با آنان را بر او حرام می‌کند، مگر به نیت کمک به مردم.[۹]

زیاد به همراه برادرش به نام سیف، برای تحصیل دانش به مدینه می‌رود.[۱۰]

او سه امام شیعه یعنی امام صادق، امام کاظم و امام رضا را درک کرده و از هر سه امام روایت نقل کرده است.[۱۱]

نجاشی او را از اصحاب امام صادق و از خواص امام کاظم ‌دانسته.[۱۲]

شیخ مفید او را از جمله خواص امام کاظم و شاگرد مورد اعتماد و اهل ورع و دانش و فقیه امام کاظم دانسته است.[۱۳]

بر اساس گزارش کشی، قندی علاوه بر جایگاه خاصی که نزد امام کاظم داشته در میان شیعیان نیز از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بوده است.[۱۴]

امام کاظم او را به عنوان نماینده خود در بغداد و کوفه معرفی می‌کند.[۱۵]

وظیفه نمایندگان امام علاوه بر رسیدگی به امور دینی، دریافت کمک های مالی مردم برای امام بوده است.

کشی از محمد بن اسماعیل چنین حکایت کرده که زیاد برایم گفت که دیشب در ابطح با امام کاظم بودم و علی فرزندش هم نزد او بود، امام رو به من کرد و فرمود ای زیاد! این فرزندم علی است، سخن او سخن من و کار او کار من است، هرگاه حاجتی داشتی نزد او برو و از او طلب کن، و هر چه می‌گوید بپذیر که او جز گفته خداوند نمی‌گوید، و جز حق از زبان او چیزی نخواهی شنید.[۱۶]

تاریخ نویسان نوشته‌اند امام کاظم از سال ۱۷۹ق به‌دستور هارون الرشید، زندانی و در سال ۱۸۳ق در زندان به‌شهادت می‌رسد.[۱۷]

بر اساس نقلی دیگر امام چهارده سال در زندان بوده‌اند.[۱۸]

صدوق نقل کرده که امام در حالی وفات نمود که هیچ نماینده‌ای از نمایندگان او نبود، مگر این‌که نزد آن‌ها اموال فراوانی باقی مانده بود، و همین تراکم ثروت باعث شد تا بعد از شهادت امام برای این‌که اموال را تحویل امام رضا ندهند، زیاد به همراه چند تن دیگر از نمایندگان، ادعا کنند که امام کاظم، همان مهدی موعود است که غایب شده و در آینده ظهور خواهند کرد.[۱۹]

نقش زیاد بن مروان در شکل‌گیری واقفیه

طبق نوشته کشی زیاد یکی از ارکان واقفیه بوده‌ است.[۲۰]

علامه مجلسی نگاشته از راویان ثقه گزارش شده که اولین افرادی که اعتقاد واقفیه را اظهار داشتند علی بن ابی حمزه بطائنی، زیابن مروان قندی و عثمان بن عیسی رُؤاسی بوده‌اند.[۲۱]

بر اساس گزارش صدوق، زیاد از کسانی است که نصّ بر امامت حضرت رضا را از امام کاظم شنید، و برای بسیاری هم نقل کرد، ولی بعد از شهادت امام کاظم منکر امامت امام رضا ­شد.[۲۲]

صدوق نقل کرده اموالی از امام موسی کاظم در اختیار او بود که به هفتاد هزار دینار می‌رسیده او برای تصاحب آن اموال، منکر وفات امام کاظم می‌شود.[۲۳]

از یونس بن عبدالرحمان نقل شده که نزد کارگزاران امام کاظم اموال فراوانی وجود داشت و علت انکار مرگ امام و نپذیرفتن امامت امام رضا، چیزی جز طمع در اموال نبوده.[۲۴]

بنابر نقل کشی زیاد قندی ابتدا در زمان حیات امام کاظم حدیث امامت امام رضا را برای مردم نقل می‌کند، به‌گونه‌ای که بسیاری او را به این روایت می‌شناخته‌اند.[۲۵]

هارون الرشید در سال ۱۸۷ق دستور قتل عام برمکی‌ها را صادر می‌کند و همین جابجایی قدرت، موقعیت مناسبی می‌شود برای بیانیه‌های دینی ـ سیاسی.[۲۶]

زمانی که بر اثر فروپاشی دولت برمکی، اوضاع جامعه متلاطم بود، قندی از امام رضا اجازه می‌گیرد تا حدیث امامت را افشاء سازد و امام هم برای او می‌نویسد آن حدیث را برای همه بازگو کن و از کسی هم واهمه نداشته باش.[۲۷]

زیاد هم آن جریان را آشکار می‌سازد و همه‌جا مسئله جانشینی امام رضا را بازگو می‌کند.[۲۸]

کشی حکایت کرده که با این حال زیاد باز دست از توقف برنداشت.[۲۹]

بر اساس نقل­‌های متعدد امام کاظم، انحراف زیاد بن مروان را پیش­ بینی و به او هشدار ­داده بود.[۳۰]

و چنین هشداری در زمان حیات امام کاظم بین بزرگان شیعه معروف بوده است.[۳۱]

شیخ طوسی از حسن بن محبوب نقل کرده که همیشه انتظار داشتم زیاد به دعوت امام کاظم پاسخ مثبت دهد، تا این‌که در ایام امامت امام رضا از او آشکار شد آن‌چه که می‌بایست آشکار شود. و عاقبت کافر از دنیا رفت.[۳۲]

بر اساس نقل­‌های متعدد هنگامی که واقفیه برای پیشبرد باورهای خود دست به هر اقدامی می‌زدند، یونس بن عبدالرحمان علیه آن‌ها به افشاگری می‌پردازد، زیاد قندی و علی بن ابی حمزه با افشاگری‌­­های او به مخالفت می‌پردازند و برای تطمیع او ده­ هزار دینار به او وعده می‌دهند ولی یونس دست از افشاگری خود علیه واقفیه بر نمی‌دارد و آن دو هم کینه ­او را به‌دل می‌گیرند.[۳۳]

در رجال کشّی از امام رضا آمده که زیدیّه و واقفه و نواصب در یک سطح هستند.[۳۴]

جایگاه زیاد بن مروان در حدیث‌شناسی

از زیادبن مروان در منابع روایی ۶۱ حدیث نقل شده ‌است.[۳۵]

بحرالعلوم او را کثیرالروایه دانسته است.[۳۶]

بر اساس گزارش فهرست نگاران او کتابی داشته که آن را از جمله اصول اربعمأة، اصول چهارصدگانه شیعه، دانسته‌اند.[۳۷]

دانشمندان شیعه کتابی را از اصول خود می‌دانسته‌اند که مورد قبول بزرگان شیعه قرار می‌گرفته است.[۳۸]

حدیث شناسان برای اعتبار سنجی راویان حدیث، مباحثی تحت عنوان بحث رجالی و فهرستی طرح کرده‌اند. در بحث رجالی وثاقت و عدم وثاقت راوی مورد نظر است و در فهرست‌شناسی بحث اعتبار و عدم اعتبار کتاب حدیثی را طرح می‌کنند.[۳۹]

بحث رجالی

درباره وثاقت زیادبن مروان میان صاحب نظران اختلاف است.

ابن داوود حلّی زیاد را در شمار مجروحان آورده و علامه حلّی او را مردودالروایة دانسته‌ است.[۴۰]

احمدبن طاووس نیز روایت منقول از او را ضعیف شمرده‌ است.[۴۱]

بحرالعلوم نیز گزارش­‌های رسیده درباره او را که حاکی از عقیده باطل و مخالفت وی با نص صریح بر امامت امام رضا و تکذیب روایات مربوط به آن است، دنیاگرایی و مرگ در حال زندقه دانسته‌ است.[۴۲]

نراقی روایت او را قابل استناد ندانسته‌ است.[۴۳]

در مقابل، عده‌ای با توجه به این‌که شیخ مفید زیاد را در شمار یاران موثق، متقی و فقیه امام کاظم آورده، او را توثیق کرده‌اند. این گروه بر این باورند که فساد عقیده با دوری از دروغ و جعل منافاتی ندارد، شخصی که دارای عقاید باطلی است در عین حال می‌تواند در نقل قابل اعتماد و اطمینان باشد.[۴۴]

نوری و محقق بحرانی او را در نظر مشهور ثقه دانسته‌اند.[۴۵]

افزون بر توثیق شیخ مفید و ابن قولویه، روایت کردن جماعتی از بزرگان شیعه نظیر ابن ابی عمیر، یونس بن عبدالرحمان و یعقوب بن یزید و بخصوص اصحاب اجماع از زیاد و نیز روایت کتاب او را از سوی ثقات، مؤید وثاقت زیاد دانسته‌اند.[۴۶]

برخی نیز میان روایات منقول از وی پیش از توقف بر امام رضا و پس از آن، تمایز قائل شده و حال او را تا پیش از فساد عقیده، صحیح و روایاتش را پذیرفتنی دانسته‌اند.[۴۷]

بحث فهرستی

نجاشی نوشته زیاد کتابی داشته که گروهی آن کتاب را از او روایت کرده‌اند. بعد راه دست­رسی خود به آن کتاب را شرح داده‌ است.[۴۸]

حدیث شناسان بر این باورند که نقل حدیث در فرهنگ شیعه بر محور کتاب و کتابت شگل گرفته‌ است.[۴۹]

راوی بعد از شنیدن روایت از معصوم، آن را می‌نوشته سپس آن را بر امام عرضه می‌کرده و پس از تأیید امام، دیگران از کتاب او نسخه برداری می‌کرده‌اند.[۵۰]

در هر طبقه، نقل حدیث بدین گونه پایه گزاری شده ‌است.[۵۱]

حدیث پژوهان نوشته‌اند که دانش حدیث در شیعه بر محور کتاب­های روایی و ارزش نسخه­‌های متعدد آن و راه­‌های دست­رسی به نسخه­‌های گوناگون آن متمرکز بوده ‌است.[۵۲]

بر پایه گزارش حدیث شناسان ابراهیم بن هاشم قمی و محمد بن عیسی از قم به کوفه می‌روند و کتاب­های حدیثی را از مؤلفین آن نسخه برداری می‌کنند.[۵۳]

صدوق از طریق محمّد بن عیسی، و یعقوب بن یزید، احادیث زیاد بن مروان را از طریق کتاب آن دو دریافت می‌کند.[۵۴]

شاید مؤلف کتاب فطحی و یا واقفی و ... بوده ولی از آن‌جا که کتاب او مورد تأیید امامان و بزرگان شیعه بوده روایات موجود در آن کتاب معتبر شناخته می‌شد.[۵۵]

کتاب زیاد بن مروان هم مورد استقبال و نسخه برداری‌های گسترده قرار گرفته است.[۵۶]

بر همین اساس حدیث ­شناسان نوشته‌اند اگر بزرگانی چون ابن قولویه به کتاب زیاد بن مروان توجه داشته‌اند براین مبنا بوده که مصادر اولیه شیعه زیر نظر مستقیم امامان معصوم تألیف و پالایش شده و مورد اعتماد بوده‌اند.[۵۷]

محدث نوری نوشته زیاد بن مروان ثقه و کتاب وی قابل اعتماد است.[۵۸]

او بر این باور است که بزرگانی چون یعقوب ­بن­ یزید و محمد­بن­ اسماعیل­ زعفرانی که از اجلاء شیعه هستند، کتاب قندی را در زمان واقفی بودن از او روایت کرده‌اند.[۵۹]

خوئی هم طریق صدوق و طوسی به کتاب زیاد را صحیح دانسته ‌است.[۶۰]

شاگردان حدیثی زیاد بن مروان

شاگردان زیاد را تا بیست نفر شمارش کرده‌اند.[۶۱]

مشهور عالمان شیعه شاگردان مهم او را ۱ـ یونس بن عبدالرحمان ۲ـ محمدبن ابی عمیر ۳ـ ابویوسف یعقوب بن یزید انباری ۴ـ ابوالقاسم عبدالرحمان بن حمّاد کوفی ۵ـ عبداللّه بن محمد نُهَیکی ۶ـ محمدبن عیسی بن عبید یَقطینی ۷ـ محمد بن اسماعیل زعفرانی، گزارش داده‌اند.[۶۲]

استادان حدیثی زیاد بن مروان

گفته شده زیاد بن مروان پانزده استاد داشته‌ است.[۶۳]

حدیث شناسان نوشته‌اند استادهای مهم او بزرگانی چون ۱ـ عبداللّه بن سِنان ۲ـ یونس بن ظِبیان ۳ـ مفضّل بن عمر ۴ـ سماعة بن مهران و ۵ـ عبداللّه بن بُکَیر، هستند.[۶۴]

پانویس

  1. نجاشی، رجال، ۱۴۰۷ق، ص۱۷۱.
  2. سبحانی، موسوعة، بی‌تا، ج۲، ص۲۱۸.
  3. بیات مختاری، «بررسی ادلّه وحید بهبهانی و ابوالقاسم خویی در توثیق زیاد بن مروان»، ۱۳۹۹ش، ص۵۶؛ زعفرانی زاده، «زیاد بن مروان قندی»، ۱۳۹۵ش، ج۲۱، ص۵۹.
  4. زعفرانی زاده، «زیاد بن مروان قندی»، ۱۳۹۵ش، ج۲۱، ص۵۹.
  5. طوسی، الأمالی، ۱۴۱۴ق، ص۳۰۳.
  6. مدرسی طباطبائی، میراث مکتوب شیعه، ۱۳۸۳ش، ص۴۷۰.
  7. کلینی، کافی، ۱۴۲۹ق، ج۶، ص۱۹۱.
  8. زعفرانی زاده، «زیاد بن مروان قندی»، ۱۳۹۵ش، ج۲۱، ص۵۹.
  9. بروجردی، منابع فقه شیعه، ترجمه حسینیان قمی، ۱۴۲۹ق، ج۲۲، ص۵۶۹.
  10. کلینی، کافی، ۱۴۰۷ق، ج۶، ص۳۵۶.
  11. برقی، المحاسن، ۱۳۷۱ق، ج۲، ص۵۴۹؛ نجاشی، رجال، ۱۴۰۷ق، ص۱۷۱؛ کشی، رجال الکشی، ۱۴۹۰ق، ص۴۶۷.
  12. نجاشی، رجال، ۱۴۰۷ق، ص۱۷۱.
  13. مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۴۸ و ص۲۵۰.
  14. کشی، رجال، ۱۴۹۰ق، ص۴۶۶.
  15. کشی، رجال، ۱۴۹۰ق، ص۴۶۷؛ نجاشی، رجال، ۱۴۰۷ق، ص۱۷۱؛ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۴۸ و ص۲۵۰.
  16. کشی، رجال، ۱۴۹۰ق، ص۴۶۶.
  17. عمادزاده، تاریخ مفصل اسلام، ۱۳۷۰ش، ص۴۱۸.
  18. عمادزاده، تاریخ مفصل اسلام، ۱۳۷۰ش، ص۴۱۸.
  19. صدوق، من لا يحضره الفقيه، ۱۴۱۳ق، ج‌۴، ص۵۴۳.
  20. کشی، رجال، ۱۴۹۰ق، ص۴۶۶.
  21. مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م، ج۴۸، ص۲۵۱.
  22. صدوق، من لایحضره الفقیه، ۱۴۱۳ق، ج۶، ص۴۶۰.
  23. صدوق، من لا یحضره الفقیه، ترجمه غفاری، ۱۴۰۹ق، ج۶، ص۴۶۰.
  24. طوسی، الغیبه، ۱۴۱۱ق، ص۶۴.
  25. کشی، رجال، ۱۴۹۰ق، ص۴۶۷.
  26. عمادزاده، تاریخ مفصل اسلام، ۱۳۷۰ش، ص۴۲۶؛ کشی، رجال، ۱۴۹۰ق، ص۴۶۶.
  27. کشی، رجال، ۱۴۹۰ق، ص۴۶۶.
  28. کشی، رجال، ۱۴۹۰ق، ص۴۶۶.
  29. کشی، رجال، ۱۴۹۰ق، ص۴۶۶.
  30. طوسی، الغیبه، ۱۴۱۱ق، ص۶۸.
  31. خوئی، معجم، بی‌تا، ج۸، ص۳۲۸.
  32. طوسی، الغیبه، ۱۴۱۱ق، ص۶۸.
  33. کشی، رجال، ۱۴۹۰ق، ص۴۶۷؛ طوسی، الغیبه، ۱۴۱۱ق، ص۶۴؛ عباس قمی، منتهی الآمال، بی‌تا، ص۸۵۶؛ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ۱۴۱۳ق، ج۴، ص۵۴۳.
  34. کشی، رجال، ۱۴۹۰ق، ص۴۶۷؛ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ۱۴۱۳ق، ج۴، ص۵۴۳.
  35. سبحانی، موسوعة، بی‌تا، ج۲، ص۲۱۸.
  36. بحرالعلوم، رجال السید بحرالعلوم، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۳۴۸؛ مازندرانی، منتهی المقال، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۲۸۱.
  37. طوسی، رجال، ۱۴۲۷ق، ص۴۰۸؛ مدرسی طباطبائی، میراث مکتوب شیعه، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۴۷۰.
  38. نوری، خاتمة المستدرک، ۱۴۱۷ق، ج۴، ص۳۰۷؛ تفرشی، نقدالرجال، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۲۷۸.
  39. خدامیان، الفقه الفهرستی، ۱۴۰۰ش، ص۱۳؛ مددی، جلسات نقد متن حدیث، ۱۴۰۰ش، جلسه۴.
  40. علامه حلی، خلاصة الأقوال، ۱۳۸۱ق، ص۲۲۴؛ بیات مختاری، «بررسی ادلّه وحید بهبهانی و ابوالقاسم خویی در توثیق زیاد بن مروان»، ۱۳۹۹ش، ص۵۷.
  41. حسن بن زین الدین، التحریر الطاووسی، ۱۴۱۱ق، ص۴۱ و ص۲۲۰.
  42. بحرالعلوم، رجال السید بحرالعلوم، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۳۵۰ـ ۳۵۷.
  43. نراقی، شعب المقال فی درجات الرجال، ۱۴۲۲ق، ص۲۶۵.
  44. مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۴۸ و ص۲۵۰؛ نوری، خاتمة المستدرک، ۱۴۱۷ق، ج۴، ص۳۰۴ و ج۷، ص۴۰۰؛ خویی، معجم، بی‌تا، ج۸، ص۳۳۰؛ مجلسی،  الوجیزة فی الرجال، ۱۳۷۸ش، ص۸۳؛ زنجانی، کتاب نکاح، ۱۴۱۹ق، ج۲۰، ص۶۳۶۲.
  45. نوری، خاتمة المستدرک، ۱۴۱۷ق، ج۴، ص۳۰۷؛ تفرشی، نقدالرجال، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۲۷۸.
  46. زنجانی، کتاب نکاح، ۱۴۱۹ق، ج۲۰، ص۶۳۶۲؛ نوری، خاتمة المستدرک، ۱۴۱۷ق، ج۴، ص۳۰۴ و ج۷، ص۴۰۰؛ خویی، معجم، بی‌تا، ج۸، ص۳۳۰.
  47. کاظمی، تکملة الرجال، ۱۴۲۵ق، ج۱، ص۵۲۳ـ۵۲۴؛ مامقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال، ۱۴۲۳ق، ج۲۹، ص۴۴ ـ ۴۸.
  48. نجاشی، رجال، ۱۴۰۷ق، ص۱۷۱.
  49. خدامیان، الفقه الفهرستی، ۱۴۰۰ش، ص۱۳؛ مددی، جلسات نقد متن حدیث، ۱۴۰۰ش، جلسه۴.
  50. خدامیان، الفقه الفهرستی، ۱۴۰۰ش، ص۸؛ مددی، دروس خارج فقه، ۱۴۰۰ش، جلسه۳۴.
  51. سبحانی، اصول الحدیث و احکامه، ۱۴۲۰ق، ص۱۳۱؛ طوسی، الفهرست، بی‌تا، ص۷۲.
  52. خدامیان، الفقه الفهرستی، ۱۴۰۰ش، ص۱۲.
  53. خدامیان، الفقه الفهرستی، ۱۴۰۰ش، ص۹.
  54. صدوق، من لا یحضره الفقیه، ترجمه غفاری، ۱۴۰۹ق، ج۶، ص۴۶۰.
  55. خدامیان، الفقه الفهرستی، ۱۴۰۰ش، ص۱۰ـ۱۱.
  56. نجاشی، رجال، ۱۴۰۷ق، ۱۷۱؛ طوسی، رجال، ۱۴۲۷ق، ص۴۰۸.
  57. خدامیان، الفقه الفهرستی، ۱۴۰۰ش، ص۱۱؛ مددی، دروس خارج فقه، ۱۴۰۰ش، جلسه۳۴.
  58. نوری، خاتمة المستدرک، ۱۴۱۷ ق، ج۴، ص۳۰۷.
  59. نوری، خاتمة المستدرک، ۱۴۱۷ق، ج۴، ص۳۰۷.
  60. خوئی، معجم، بی‌تا، ج۸، ص ۳۳۰؛ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ترجمه غفاری، ۱۴۰۹ق، ج۶، ص۴۶۰.
  61. بیات مختاری، «بررسی ادلّه وحید بهبهانی و ابوالقاسم خویی در توثیق زیاد بن مروان»، ۱۳۹۹ش، ص۵۹.
  62. خوئی، معجم، بی‌تا، ج۸، ص۳۳۰؛ سبحانی، اصول الحدیث و احکامه، ۱۴۲۰ق، ج۲، ص۲۱۸؛ ابطحی، فهرست اسانید و طبقات الروات بصائرالدرجات، بی‌تا، ص۱۱۹۸ و ص۱۲۱۲.
  63. بیات مختاری، «بررسی ادلّه وحید بهبهانی و ابوالقاسم خویی در توثیق زیاد بن مروان»، ۱۳۹۹ش، ص۵۸.
  64. خوئی، معجم، بی‌تا، ج۸، ص۳۳۰؛ سبحانی، اصول الحدیث و احکامه، ۱۴۲۰ق، ج۲، ص۲۱۸؛ ابطحی، فهرست اسانید و طبقات الروات بصائرالدرجات، بی‌تا، ص۱۱۹۸ و ص۱۲۱۲.

منابع

  • ابطحی، سیدمحمدباقر، فهرست اسانید و طبقات الروات بصائرالدرجات، چاپ شده در خاتمه بصائرالدرجات، قم، مؤسسه امام مهدی، بی‌تا.
  • ابن طاووس، جمال الاسبوع بکمال العمل المشروع، بی‌جا، چاپ جواد قیومی اصفهانی، ۱۳۷۱ش.
  • ابن قولویه، کامل الزیارات، قم، چاپ جواد قیومی اصفهانی، ۱۴۱۷ق.
  • ابن قولویه، ابو القاسم، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، نجف اشرف، دار المرتضویة، اول، ۱۳۹۸ق.
  • بحرالعلوم، محمدمهدی بن مرتضی، رجال السید بحرالعلوم، المعروف بالفوائد الرجالیة، تهران، چاپ محمدصادق بحرالعلوم و حسین بحرالعلوم، ۱۳۶۳ش.
  • برقی، ابو جعفر، رجال البرقی - الطبقات، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۸۳ق.
  • برقی، ابو جعفر، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، قم، دار الکتب الإسلامیة، دوم، ۱۳۷۱ق.
  • بروجری، آقا حسین طباطبایی، منابع فقه شیعه،  مترجمان: حسینیان قمی و مهدی صبوری، تهران، انتشارات فرهنگ سبز، ۱۴۲۹ق.
  • بیات مختاری و حیدر ی نسب، مهدی و علیرضا، بررسی ادلّه وحید بهبهانی و ابوالقاسم خویی در توثیق زیاد بن مروان، در مجله علوم قرآن و حدیث،  شمار پیاپی ۱۰۵، پاییز و زمستان ۱۳۹۹ش.
  • حسن بن زین الدین صاحب معالم، التحریر الطاووسی، قم، چاپ فاضل جواهری، ۱۴۱۱ق.
  • حلّی، حسن بن علی بن داود، رجال ابن داود، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۸۳ق.                                         
  • خویی، سید ابو القاسم موسوی، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرجال، ۲۴جلد، بی‌جا، بی‌تا.
  • زعفرانی زاده، جعفر، زیاد بن مروان قندی، در دانشنامه جهان اسلام، ج۲۱، تهران، انتشارات دانشنامه جهان اسلام، ۱۳۹۵ش.          
  • زنجانی، سید موسی شبیری، کتاب نکاح، ۲۵جلد، قم، مؤسسه پژوهشی رای‌پرداز، ۱۴۱۹‍ق.
  • سبحانی، جعفر، کلیات فی علم الرجال، قم، مؤسسه نشر اسلامی، بی‌تا.
  • سبحانی، جعفر، اصول الحدیث و احکامه فی علم الدرایه، قم، مؤسسه نشر اسلامی، ۱۴۲۰ق.
  • سبحانی، جعفر، موسوعة طبقات الفقهاء، مؤسسه امام صادق، قم، اول، بی‌تا.
  • صدوق، محمّد بن علی بن بابویه، الامالی، قم، ۱۴۱۷ق.
  • صدوق، محمّد بن علی بن بابویه، معانی الاخبار، قم، چاپ علی اکبر غفاری، ۱۳۶۱ش.
  • صدوق، محمّد بن علی بن بابویه، من لا یحضره الفقیه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، دوم، ۱۴۱۳ق.
  • صدوق، محمّد بن علی بن بابویه، من لا یحضره الفقیه، مترجم: غفاری و علی اکبر...، تهران، نشر صدوق، اول، ۱۴۰۹ق.
  • صفّارقمی، محمدبن حسن، بصائرالدرجات الکبری فی فضائل آل محمد (ع)، قم، مؤسسه امام مهدی، بی‌تا.
  • طوسی، ابو جعفر، محمد بن حسن،  الاستبصار، تهران، چاپ حسن موسوی خرسان، نجف، ۱۳۷۵ـ۱۳۷۶ق/ ۱۹۵۶ـ ۱۹۵۷م، چاپ افست، ۱۳۶۳ش.
  • طوسی، ابو جعفر، محمد بن حسن،  الامالی، قم، دار الثقافه، اول، ۱۴۱۴ق.
  • طوسی، ابو جعفر، محمد بن حسن، الغیبه، تحقیق: علی أحمد ناصح ، قم، المعارف الإسلامیة، اول، ۱۴۱۱ق.
  • طوسی، ابو جعفر، محمد بن حسن، الفهرست، نجف اشرف، المکتبة الرضویة، اول، بی‌تا.
  • طوسی، ابو جعفر، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، بیروت، چاپ حسن موسوی خرسان، ۱۴۰۱ق/ ۱۹۸۱م.
  • طوسی، ابو جعفر، محمد بن حسن، رجال الشیخ الطوسی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، سوم، ۱۴۲۷ق.
  • عباس قمی، محمدرضا، منتهی الآمال، تهران، مؤسسه مطبوعاتی حسینی، بی‌تا.
  • علامه حلّی، حسن بن یوسف بن مطهر اسدی، إیضاح الاشتباه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، اول، ۱۴۱۱‍ق.
  • علامه حلّی، حسن بن یوسف بن مطهر اسدی، رجال العلامة - خلاصة الأقوال، نجف اشرف، منشورات المطبعة الحیدریة، دوم، ۱۳۸۱ق.
  • عمادزاده، حسین، تاریخ مفصل اسلام، تهران، انتشارات اسلام، ۱۳۷۰ش.
  • کاظمی، عبدالنبی، تکملة الرجال، قم، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، ۱۴۲۵ق.
  • کشّی، ابو عمرو، محمد بن عمر بن عبد العزیز، رجال الکشی، مشهد، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، ۱۴۹۰ق.
  • کلینی، ابو جعفر، محمد بن یعقوب، الکافی، ۱۵جلد، قم، دار الحدیث للطباعة و النشر، اول، ۱۴۲۹ق.
  • کلینی، ابو جعفر، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • مازندرانى، محمد بن اسماعيل حائرى، منتهى المقال في أحوال الرجال، ۷جلد، قم، مؤسسه آل البيت، اول، ۱۴۱۶ق.
  • مامقانی، عبداللّه، تنقیح المقال فی علم الرجال، قم، چاپ محیی الدین مامقانی، ۱۴۲۳ق.
  • مجلسی، محمدباقربن محمدتقی، الوجیزة فی الرجال، تهران، چاپ محمدکاظم رحمان ستایش، ۱۳۷۸ش.
  • مجلسی، محمدباقربن محمدتقی، بحارالانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
  • مددی، استاد آیت الله سیداحمد، جلسات نقد متن حدیث، جلسه اول و چهارم، ۱۴۰ش.
  • مددی، استاد آیت الله سیداحمد، مددی، دروس خارج فقه، جلسه ۳۴، ۱۴۰۰ش.
  • مدرسی طباطبائی، سید حسین، میراث مکتوب شیعه از سه قرن نخستین اسلامی، دفتر اول، ترجمه سید علی قرائی ـ رسول جعفریان، قم، کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران، ۱۳۸۳ش.
  • مفید، ابی عبدالله محمدبن محمدالنعمان العکبری، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، قم، مؤسسه آل البیت، ۱۴۱۳ق.
  • نجاشی، ابو الحسن، احمد بن علی، رجال النجاشی - فهرست أسماء مصنفی الشیعة، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۰۷ق.
  • نراقی، میرزا ابو القاسم بن محمد بن احمد، شعب المقال فی درجات الرجال، قم، کنگره بزرگداشت نراقی، دوم، ۱۴۲۲ق.
  • نوری، محدث، میرزا حسین، خاتمة المستدرک، قم، مؤسسه آل البیت، اول، ۱۴۱۷ق.
پیوند به بیرون:
  • واقفیه.اصحاب امام صادق. اصحاب امام کاظم. راویان حدیث. نویسندگان اصول اربعمأه(منابع روایی چهارصدگانه نخست شیعه)
afi (بحث) ‏۱۵ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۱۱ (+۰۳۳۰) A.najafi (بحث) ‏۱۵ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۱۱ (+۰۳۳۰)علی نجفی