محمدتقی بافقی: تفاوت میان نسخهها
imported>Mashg |
imported>Mashg بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
خانواده شاه به خانه تولیت رفتند و این واقعه را به [[تهران]] خبر دادند. [[رضاخان]] بیدرنگ، همراه با وزیر دربار و یک فوج زرهی، از تهران روانه قم شد، نظامیان را در منظریه قم مستقر کرد و خود به همراه عدهای از گارد، وارد شهر شد.<ref>حکمت، سی خاطره، ۱۳۵۵ش، ص۲۰۳.</ref> رضاخان با چکمه وارد حرم شد و افراد گارد، عدهای را مضروب و بافقی را دستگیر کردند. غیبت موقت [[آیت الله حائری]] از قم، به دربار در این اقدام جرأت بخشیده بود. رضاشاه شخصاً بافقی را زیر لگد انداخت و به ناسزا گرفت<ref>دوانی، نهضت روحانیون ایران، ۱۳۶۰ش، ج۲، ص۱۵۶.</ref> و به زندان تهران فرستاد و در یکی از جلسات هیئت دولت، واقعه را برای حاضران گزارش کرد. آیت الله حائری از طلابی که حاضر و ناظر صحنه بودند درباره عکسالعمل مردم پرسید، وقتی که فهمید مردم با تأسف خوردن و بدون عکسالعمل، به تدریج پراکنده شدند، فتوا داد که «صحبت و مذاکره در اطراف قضیه اتفاقیه مربوط به شیخ محمدتقی (بافقی) برخلاف شرع انور و مطلقاً [[حرام]] است».<ref>مجله حضور - تابستان ۱۳۸۵، شماره ۵۷.</ref> بافقی پس از چند ماه، بر اثر اقدام آیت اللّه حائری، از زندان آزاد ولی به شهر [[ری]] تبعید شد و در [[آستان حضرت عبدالعظیم]] به امامت جماعت و حلّ و فصل امور دینی پرداخت. وی به لحاظ [[تقوا]] و صداقت و روحیه مساعدت به مردم از محبوبیت بسیار برخوردار بود. سرانجام، در ۱۳۱۴ش توانست به [[مشهد]] سفر کند. | خانواده شاه به خانه تولیت رفتند و این واقعه را به [[تهران]] خبر دادند. [[رضاخان]] بیدرنگ، همراه با وزیر دربار و یک فوج زرهی، از تهران روانه قم شد، نظامیان را در منظریه قم مستقر کرد و خود به همراه عدهای از گارد، وارد شهر شد.<ref>حکمت، سی خاطره، ۱۳۵۵ش، ص۲۰۳.</ref> رضاخان با چکمه وارد حرم شد و افراد گارد، عدهای را مضروب و بافقی را دستگیر کردند. غیبت موقت [[آیت الله حائری]] از قم، به دربار در این اقدام جرأت بخشیده بود. رضاشاه شخصاً بافقی را زیر لگد انداخت و به ناسزا گرفت<ref>دوانی، نهضت روحانیون ایران، ۱۳۶۰ش، ج۲، ص۱۵۶.</ref> و به زندان تهران فرستاد و در یکی از جلسات هیئت دولت، واقعه را برای حاضران گزارش کرد. آیت الله حائری از طلابی که حاضر و ناظر صحنه بودند درباره عکسالعمل مردم پرسید، وقتی که فهمید مردم با تأسف خوردن و بدون عکسالعمل، به تدریج پراکنده شدند، فتوا داد که «صحبت و مذاکره در اطراف قضیه اتفاقیه مربوط به شیخ محمدتقی (بافقی) برخلاف شرع انور و مطلقاً [[حرام]] است».<ref>مجله حضور - تابستان ۱۳۸۵، شماره ۵۷.</ref> بافقی پس از چند ماه، بر اثر اقدام آیت اللّه حائری، از زندان آزاد ولی به شهر [[ری]] تبعید شد و در [[آستان حضرت عبدالعظیم]] به امامت جماعت و حلّ و فصل امور دینی پرداخت. وی به لحاظ [[تقوا]] و صداقت و روحیه مساعدت به مردم از محبوبیت بسیار برخوردار بود. سرانجام، در ۱۳۱۴ش توانست به [[مشهد]] سفر کند. | ||
با عزل رضاخان از سلطنت در ۱۳۲۰ ش، بافقی از تبعید رهایی یافت. پس از بازگشت به قم، در مدت کوتاهی که در آنجا اقامت داشت، از گشودن دکانهای مشروب فروشی در آن شهر جلوگیری کرد. | |||
با عزل رضاخان در ۱۳۲۰ ش، بافقی از تبعید رهایی یافت. پس از بازگشت به قم، در مدت کوتاهی که در آنجا اقامت داشت، از گشودن دکانهای مشروب فروشی در آن شهر جلوگیری کرد. | |||
==احیاء مسجد مقدس جمکران== | ==احیاء مسجد مقدس جمکران== | ||
آن زمان تنها خواص به مسجد جمکران مى رفتند و کسى از فضیلت آن خبر نداشت. بافقی به همراهی تعدادی از طلاب آن مسجد را که مخروبه بود٬ بازسازى کرد و امکاناتی براى پذیرایى از نمازگزاران آماده کرد. به تدریج توجه مردم زیاد شد و مسجد رونق گرفت. بافقی خود شبهای چهارشنبه با عده اى از طلاب پیاده به آن مسجد مى رفت.<ref>جمعى از مؤلفان٬ گلشن ابرار٬ ۱۳۸۶ش٬ ج۷ ٬ ص ۲۷۶.</ref> | آن زمان تنها خواص به مسجد جمکران مى رفتند و کسى از فضیلت آن خبر نداشت. بافقی به همراهی تعدادی از طلاب آن مسجد را که مخروبه بود٬ بازسازى کرد و امکاناتی براى پذیرایى از نمازگزاران آماده کرد. به تدریج توجه مردم زیاد شد و مسجد رونق گرفت. بافقی خود شبهای چهارشنبه با عده اى از طلاب پیاده به آن مسجد مى رفت.<ref>جمعى از مؤلفان٬ گلشن ابرار٬ ۱۳۸۶ش٬ ج۷ ٬ ص ۲۷۶.</ref> | ||
خط ۱۱۷: | خط ۱۱۶: | ||
[[en:Muhammad Taqi Bafqi]] | [[en:Muhammad Taqi Bafqi]] | ||
[[رده:مدفونان در حرم حضرت معصومه]] | [[رده:مدفونان در حرم حضرت معصومه]] |
نسخهٔ ۲۲ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۱۸:۵۳
کتابشناسی یا ارجاعات این مقاله ناقص است. میتوانید با اصلاح نحوهٔ ارجاع به منابع بر طبق شیوهنامهٔ ارجاع به منابع، به ویکیشیعه کمک کنید. |
اطلاعات کلی | |
---|---|
زادروز | ۱۲۹۲ق |
زادگاه | بافق |
محل زندگی | قم،ری |
اطلاعات علمی | |
استادان | آخوند خراسانی، سیدمحمدکاظم یزدی، میرزا حسین نوری و... |
محمدتقی بافقی، از عالمان شیعه در قرن ۱۴ قمری است. مخالفت و اعتراض او به همسر رضاشاه و برخی زنان دربار که در تعویض چادر سیاه و سفید تعلل کرده و دقایقی بدون حجاب در حرم حضرت معصومه ظاهر شده بودند، باعث شد رضاشاه، خود از تهران به قم آمده و او را پس از ضرب و شتم زندانی کند. برخی معتقدند اقدام آیت الله بافقی موجب شد تا کشف حجاب هشت سال دیرتر اجرا شود.
زندگی و تحصیلات
محمدتقی بافقی در ۱۲۹۲ق در شهر بافق از توابع یزد به دنیا آمد.[۱] وی فرزند بازرگانی به نام حاج محمدباقر بود.
بافقی تحصیلات دینی خود را از ۱۴ سالگی در یزد آغاز کرد. او فقه و اصول را نزد حاج میرزا «سیدعلی لبِخندقی»٬ «سید علی مدرس بزرگ» آموخت. او در سال ۱۳۲۰ق عازم نجف شد و در درس عالمانی مانند آخوند ملامحمدکاظم خراسانی و سیدمحمدکاظم یزدی و میرزا حسین نوری شرکت کرد. او در نجف مغازهای هم دایر کرد تا محل درآمدی برایش باشد.[۲]
بافقی پس از ۱۷ سال به کربلا رفت و نزد حاج سیداحمد موسوی کربلایی به تحصیل و تهذیب اخلاق پرداخت. بعدها در ۱۳۳۶ یا ۱۳۳۷ق، به ایران بازگشت و در قم، در محله باغ پنبه ساکن شد[۳] و در کنار دو روحانی بزرگ شهر، آیت اللّه کبیر و آیت اللّه فیض، به احیای حوزه علمیه قم و اجرای خدمات دینی پرداخت.
همکاری در تأسیس حوزه علمیه
در ۱۳۰۱ ش، با ورود شیخ عبدالکریم حائری به قم، تلاشها برای احیای حوزه علمیه قم به نتیجه رسید. عدهای از علمای بزرگ شهر، از جمله بافقی، شیخ عبدالکریم حائری را ترغیب کردند که در قم بماند و خود را وقف احیای حوزه علمیه قم کند. بافقی یکی از دستیاران عمده آیت الله حائری شد و مسئولیت تهیه لباس و رسیدگی به امور طلاب را که تعدادشان روزبهروز بیشتر میشد، بر عهده گرفت و نیز، در غیاب آیت اللّه حائری، به جای او اقامه جماعت میکرد. علاوه بر این، بر ساختن سه مسجد جدید نظارت داشت و گاه خود در کار ساختمان مشارکت میکرد.[۴]
درگیری با رضاخان
بافقى مکررا با نوشتن نامههاى تند و صريح به رضا خان، او را از اعمال زشت و منكر بر حذر مىداشت، او كوچكترين تعارفات معمول را در نامهها رعايت نمىكرد و آغاز نامههایش چنين بود: از آخوند بافقى به فلان ...[۵] تلاش مجدّانه او در امر به معروف و نهی از منکر، در شیوه زندگی مردم بسیار مؤثر بود. از جمله اینکه وی توانست سلمانیهای قم را متعهّد سازد که ریش مشتریان را نتراشند. یک بار، دولت خواست بافقی و سایر علما را از این کار بازدارد، اما وقتی با جواب تند بافقی که رضاخان را با فراعنه مقایسه میکرد روبرو شد، موقّتاً از اصرار خود چشم پوشید. بافقی به گوشزدهای شفاهی قانع نبود، چنانکه گفته شده، چندین نامه به رضاخان نوشت و از وی خواست تا سیاستهایی را که به نظر علما مخالف با اسلام است، تغییر دهد.
درگیری بافقی با رضاخان در فروردین ۱۳۰۷ به اوج خود رسید. در این سال، همسر رضاخان و گروهی از زنان دربار، برای حضور در مراسم نوروزی، دوشنبه ۲۹ اسفند ماه ۱۳۰۶، وارد حرم حضرت معصومه(س) شدند[۶] و در غرفه بالای ایوان آیینه دقایقی بیچادر ماندند.[۷] وقتی بافقی از این ماجرا آگاه شد، پیغامی برای زنان فرستاد و به حضور آنان در حرم، بدان وضع اعتراض کرد و چون مؤثر واقع نشد، شخصاً به آنجا آمد و از ایشان خواست تا حرم را ترک کنند.
خانواده شاه به خانه تولیت رفتند و این واقعه را به تهران خبر دادند. رضاخان بیدرنگ، همراه با وزیر دربار و یک فوج زرهی، از تهران روانه قم شد، نظامیان را در منظریه قم مستقر کرد و خود به همراه عدهای از گارد، وارد شهر شد.[۸] رضاخان با چکمه وارد حرم شد و افراد گارد، عدهای را مضروب و بافقی را دستگیر کردند. غیبت موقت آیت الله حائری از قم، به دربار در این اقدام جرأت بخشیده بود. رضاشاه شخصاً بافقی را زیر لگد انداخت و به ناسزا گرفت[۹] و به زندان تهران فرستاد و در یکی از جلسات هیئت دولت، واقعه را برای حاضران گزارش کرد. آیت الله حائری از طلابی که حاضر و ناظر صحنه بودند درباره عکسالعمل مردم پرسید، وقتی که فهمید مردم با تأسف خوردن و بدون عکسالعمل، به تدریج پراکنده شدند، فتوا داد که «صحبت و مذاکره در اطراف قضیه اتفاقیه مربوط به شیخ محمدتقی (بافقی) برخلاف شرع انور و مطلقاً حرام است».[۱۰] بافقی پس از چند ماه، بر اثر اقدام آیت اللّه حائری، از زندان آزاد ولی به شهر ری تبعید شد و در آستان حضرت عبدالعظیم به امامت جماعت و حلّ و فصل امور دینی پرداخت. وی به لحاظ تقوا و صداقت و روحیه مساعدت به مردم از محبوبیت بسیار برخوردار بود. سرانجام، در ۱۳۱۴ش توانست به مشهد سفر کند.
با عزل رضاخان از سلطنت در ۱۳۲۰ ش، بافقی از تبعید رهایی یافت. پس از بازگشت به قم، در مدت کوتاهی که در آنجا اقامت داشت، از گشودن دکانهای مشروب فروشی در آن شهر جلوگیری کرد.
احیاء مسجد مقدس جمکران
آن زمان تنها خواص به مسجد جمکران مى رفتند و کسى از فضیلت آن خبر نداشت. بافقی به همراهی تعدادی از طلاب آن مسجد را که مخروبه بود٬ بازسازى کرد و امکاناتی براى پذیرایى از نمازگزاران آماده کرد. به تدریج توجه مردم زیاد شد و مسجد رونق گرفت. بافقی خود شبهای چهارشنبه با عده اى از طلاب پیاده به آن مسجد مى رفت.[۱۱]
استفاده از اجناس ایرانی
کسانی که از نزدیک با زندگی بافقی آشنا بودند٬ نقل کرده اند که او مقید بود تنها از وسایل و اجناسی استفاده کند که در داخل ایران ساخته شده است. سرتا پا کرباس مى پوشید. چاى ایرانى با خرما یا توت خشک مى خورد. از سماور حلبى٬ فنجان و قورى گلى که همه ساخت قم بود٬ استفاده مى کرد. او مطلقاً از اجناس خارجى استفاده نمى کرد.[۱۲]
درگذشت
وی سپس از قم، عازم شهرهای مقدس عراق شد و حدود یک سال در آنجا به سر برد؛ امّا سالهای آخر عمر را در ری سپری کرد. بافقی در ۲۶ فروردین ۱۳۲۵ش درگذشت[۱۳] و در حرم حضرت معصومه دفن شد.
در نگاه محققان
برخی از محققان، واکنشِ تند بافقی را به حضور زنان بیحجاب در حرم حضرت معصومه در ۱۳۰۷ش، سبب تأخیر هشت ساله در کشف حجاب میدانند. مهدیقلی هدایت در یادداشتهای راجع به کشف حجاب گفته است که در سنوات ۱۳۰۶ و ۱۳۰۷ش ملکه، رفع حجاب را تشویق میکرده است[۱۴]؛ با این حال تصمیم جدّی رضاخان درباره رفع حجاب پس از سفر او به ترکیه (۱۳۱۳) بوده است.[۱۵]
شجاعت بافقی در رویارویی با رضاخان، تأثیر شایانی درحوزه علمیه قم بر جای نهاد[۱۶]، به طوری که امام خمینی در درس اخلاقش میگفت: «هر کس بخواهد در این عصر مؤمنی را زیارت و دیدار کند که شیاطین تسلیم او می شوند و به دست او ایمان می آورند، مجاهد بافقی را ببیند».[۱۷]
پانویس
منابع
- آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن٬ طبقات اعلام الشیعة، مشهد، ۱۴۰۴ق.
- بهبودی، سلیمان، خاطرات (منتشر نشده).
- حکمت، علیاصغر، سی خاطره، تهران، ۱۳۵۵ش.
- دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران، تهران، ۱۳۶۰ش.
- مکی، حسین، تاریخ بیست ساله ایران، تهران، ۱۳۶۲ش.
- مهدیقلی هدایت، خاطرات و خطرات، تهران، ۱۳۶۳ش.
- مجله حضور - تابستان ۱۳۸۵، شماره ۵۷.
- امين، حسن، مستدركات أعيان الشيعة، بيروت، دار التعارف للمطبوعات، چاپ۱، ۱۴۰۸ق.
- جواهر كلام، عبد الحسين، تربت پاكان قم، قم، انصاريان٬ چ۱، ۱۴۲۴ق.
- جمعى از مؤلفان٬ گلشن ابرار٬ قم٬ انتشارات نورالسّجاد٬ چ۱ ٬ ۱۳۸۶ش.
- ممبینی٬ صغری٬ «تندیس شجاعت(درگذشت شیخ محمدتقی بافقی»، در مجله گلبرگ٬ ۱۳۸۴ فرودرین٬ ش ۶۱.
Akhavi, Religion and politics in contemporary Iran , Albany, N.Y.1980, 41-42*. P. W. Avery. Modern Iran , London 1965, 288, Michael M. J. Fischer, Iran: from religious dispute to Revolution , Cambridge, Mass.1980, 112, *129,
پیوند به بیرون
- منبع مقاله : دانشنامه جهان اسلام
- مجموعه گلشن ابرار
- ↑ ممبینی٬ «تندیس شجاعت(درگذشت شیخ محمدتقی بافقی»، ۱۳۸۴ش٬ ص۱۶۱.
- ↑ جمعى از مؤلفان٬ گلشن ابرار٬ ۱۳۸۶ش٬ ج۷ ٬ ص ۲۷۳.
- ↑ آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعة، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۲۴۸-۲۴۹.
- ↑ رک: امین٬ مستدركات أعيان الشيعة٬ ۱۴۰۸ق٬ ج۵ ٬ ص۲۱۰
- ↑ جواهر كلام، تربت پاكان قم، ۱۴۲۴ق٬ ج۳ ٬ ص۱۴۴۷
- ↑ بهبودی، خاطرات، ص۱۹۹؛ مکی، تاریخ بیست سالة ایران، ۱۳۶۲ش، ج۴، ص۲۸۵.
- ↑ مصاحبه منتشر نشده با عصمت الملوک دولتشاهی درباره کشف حجاب، سایت یزد فردا.
- ↑ حکمت، سی خاطره، ۱۳۵۵ش، ص۲۰۳.
- ↑ دوانی، نهضت روحانیون ایران، ۱۳۶۰ش، ج۲، ص۱۵۶.
- ↑ مجله حضور - تابستان ۱۳۸۵، شماره ۵۷.
- ↑ جمعى از مؤلفان٬ گلشن ابرار٬ ۱۳۸۶ش٬ ج۷ ٬ ص ۲۷۶.
- ↑ جمعى از مؤلفان٬ گلشن ابرار٬ ۱۳۸۶ش٬ ج۷ ٬ ص ۲۷۴.
- ↑ حائری، روزشمار شمسی، ۱۳۸۱ش، ص۶۶.
- ↑ هدایت، خاطرات و خطرات، ۱۳۶۳ش، ص۴۰۷.
- ↑ مکی، تاریخ بیستساله ایران، ۱۳۶۲ش، ج۶، ص۲۶۱، به نقل از خاطرات محمود جم.
- ↑ دوانی، نهضت روحانیون ایران، ۱۳۶۰ش، ج۲، ص۱۵۷.
- ↑ ممبینی٬ «تندیس شجاعت(درگذشت شیخ محمدتقی بافقی»، ۱۳۸۴ش٬ ص۱۶۲.