اصحاب اخدود: تفاوت میان نسخهها
Shamsoddin (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
Shamsoddin (بحث | مشارکتها) جز ←ماجرا |
||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
== ماجرا== | == ماجرا== | ||
گروهی از کافران، گودالی را حفر کردند و آن را پر از آتش نمودند، آن گاه مؤمنان را مخیر کردند یا از دین خود دست بردارند و یا خود را در آتش بیفکند، مؤمنان وارد آتش میشدند تا اینکه نوبت به زنی رسید که کودک یک ماههای داشت او خواست به سوی آتش حرکت کرد، اما دلسوزی و ترس از کودک مانع ورود او به آتش شد، کودک به زبان آمد و از مادرش خواست تا به همراه او داخل آتش شود، زن در حالیکه کودک خود را در بغل داشت، خود را در آتش انداخت. | گروهی از کافران، گودالی را حفر کردند و آن را پر از آتش نمودند، آن گاه مؤمنان را مخیر کردند یا از دین خود دست بردارند و یا خود را در آتش بیفکند، مؤمنان وارد آتش میشدند تا اینکه نوبت به زنی رسید که کودک یک ماههای در بغل داشت او خواست به سوی آتش حرکت کرد، اما دلسوزی و ترس از جان کودک مانع ورود او به آتش شد، کودک به زبان آمد و از مادرش خواست تا به همراه او داخل آتش شود، زن در حالیکه کودک خود را در بغل داشت، خود را در آتش انداخت. | ||
در این که این ماجرا مربوط به چه زمان و چه قومى است و آیا یک ماجراى معین بوده، یا اشاره به ماجراهاى متعددى دارد، در میان مفسران و مورخان اختلاف است. معروفترین نظر آن است که مربوط به ذونواس یهودی آخرین پادشاه حمیر در سرزمین [[یمن]] است.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۶، ص۳۳۸.</ref> | در این که این ماجرا مربوط به چه زمان و چه قومى است و آیا یک ماجراى معین بوده، یا اشاره به ماجراهاى متعددى دارد، در میان مفسران و مورخان اختلاف است. معروفترین نظر آن است که مربوط به ذونواس یهودی آخرین پادشاه حمیر در سرزمین [[یمن]] است.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۶، ص۳۳۸.</ref> |
نسخهٔ ۲۷ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۵۴
این مقاله هماکنون در دست ویرایش است.
این برچسب در تاریخ ۷ دی ۱۳۹۵ توسط کاربر:Shamsoddin برای جلوگیری از تعارض ویرایشی اینجا گذاشته شده است. اگر بیش از پنج روز از آخرین ویرایش مقاله میگذرد میتوانید برچسب را بردارید. در غیر این صورت، شکیبایی کرده و تغییری در مقاله ایجاد نکنید. |
اَصحاب اُخْدود مؤمنانی که از سوی کافران در گودالهای آتش سوزانده میشدند و یا کافرانی که مؤمنان را در این گودالها میافکندند. قرآن در آیات ۴ تا ۸ سوره بروج به ماجرای اصحاب اخدود اشاره کرده است مفسران نزول این آیات را برای نکوهش کافران و برانگیختن حس مقاومت مسلمانان دانستهاند.
گزارشهایی از این ماجرا در برخی از منابع مسیحی نیز آمده است؛ در این گزارشها، انگیزه پرداختن به داستان اصحاب اخدود، یادکردی از شهیدان و هدف گزارشگران آن، شعلهور ساختن احساس مذهبی مسیحیان در برابر یهودیان دانسته شده است.
درباره اینکه این ماجرا مربوط به چه قومی بوده و در چه زمانی رخ داده اختلاف نظر است. مشهورترین آنها درباره ذونواس یهودی آخرین پادشاه حمیر در یمن است که شماری از اهالی نجران را به جرم پیوستن به مسیحیت در آتش سوزاند.
نامگذاری
اخدود در لغت به معنای شکاف در زمین[۱] گودال و خندق است.[۲] منظور از آن گودالهایی است که کافران برای سوزاندن مؤمنان حفر میکردند. کافران گودالها را پر از آتش میکردند و مؤمنان را به جرم ایمان در آن میانداختند. از مؤمنانی که به این شیوه کشته میشدند به اصحاب اخدود یاد شده است. البته به اعتقاد برخی اصحاب اخدود اشاره به کافرانی دارد که مؤمنان را در گودالها میسوزاندند.
بیشتر مفسران واژه قُتِلَ را در قُتِل اصحاب الاخدود[بروج–۴]، اِخباری دانسته، که از کشتار اصحاب اخدود توسط کافران خبر میدهد. آنان کشتگان در این جریان را مؤمنان میدانند.[۳] برخی دیگر از مفسران قُتِل را به معنای نفرین گرفتهاند و کشتهشدگان را کافران میدانند، آنان بر این باورند وقتی که کافران، مؤمنان را در آتش افکندند، خداوند آسیب آتش را از آنان دور کرد، آتش زبانه کشید و کافرانی را در کنار آن تماشاگر بودند، فرا گرفت.[۴]
ماجرا
گروهی از کافران، گودالی را حفر کردند و آن را پر از آتش نمودند، آن گاه مؤمنان را مخیر کردند یا از دین خود دست بردارند و یا خود را در آتش بیفکند، مؤمنان وارد آتش میشدند تا اینکه نوبت به زنی رسید که کودک یک ماههای در بغل داشت او خواست به سوی آتش حرکت کرد، اما دلسوزی و ترس از جان کودک مانع ورود او به آتش شد، کودک به زبان آمد و از مادرش خواست تا به همراه او داخل آتش شود، زن در حالیکه کودک خود را در بغل داشت، خود را در آتش انداخت.
در این که این ماجرا مربوط به چه زمان و چه قومى است و آیا یک ماجراى معین بوده، یا اشاره به ماجراهاى متعددى دارد، در میان مفسران و مورخان اختلاف است. معروفترین نظر آن است که مربوط به ذونواس یهودی آخرین پادشاه حمیر در سرزمین یمن است.[۵]
در منابع تاریخی و روایی
منابع اسلامی ماجرای اصحاب اخدود را به جریان ذونواس، پادشاه یهودی حمیر پیوند داده و عنوان کردهاند که دشمنی او با مسیحیان نجران به لشکرکشی او به نجران، افروختن آتش و کشتار مؤمنان انجامیده است. البته روایاتی پراکنده جریان اصحاب اخدود را به امتهای دیگر مرتبط کرده است. از جمله بر پایه قولی منسوب به ابن عباس، اصحاب اخدود را از بنیاسرائیل دانسته و احتمال دادهاند، آنان همان کشتگان از اصحاب دانیال نبی بودهاند.[۶] ابن کثیر نیز گزارش کرده است که بخت نصر در بابل مردم را به سجده بتها امر کرد، تنها دانیال و دو تن از پیروانش از این امر سرباز زدند، او دستور داد تا آنان را در آتش افکنند، اما آتش به دانیال و یارانش آسیبی نرساند.[۷] در روایت دیگری قاتل اصحاب اخدود پادشاهی از مجوس معرفی شده است.[۸] بر پایه روایتی دیگر خداوند پیامبری حبشی را بر قومش مبعوث کرد[۹] کافران در نبردی مؤمنان را شکست دادند و اسیران آنها را در گودالی سوزاندند.[۱۰]
فخر رازی براین بارو است که احتمال دارد گروهی مطابق با مشخصات اصحاب اخدود، بیش از یک گروه باشند[۱۱]، برخی مفسران نیز گفتهاند که در گذشته بیش از یک بار مصداق داستان اصحاب اخدود تحقق یافته است. بنا به گزارش عبدالرحمان بن حبیر اصحاب اخدود یک بار در زمان تُبَّع در یمن و بار دیگر در زمان کنستانتین در قسطنطنیه، و دیگر بار در زمان بختنصر در بابل تحقق یافته است.[۱۲]
انگیزه قرآن و گزارشگران مسیحی از نقل داستان
قرآن به داستان اصحاب اخدود در آیات ۴ تا ۸ سوره بروج اشاره کرده است. قُتِلَ أَصحْابُ الْأُخْدُودِ، النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ، إِذْ هُمْ عَلَیهْا قُعُودٌ، وَ هُمْ عَلیَ مَا یَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِینَ شهُودٌ، وَ مَا نَقَمُواْ مِنهْمْ إِلَّا أَن یُؤْمِنُواْ بِاللَّهِ الْعَزِیزِ الحْمِیدِ[بروج–۴-۸] بر پایه این آیات، جماعتی از کافران آتشی برافروختند تا گروهی از مؤمنان را در آن بسوزانند. خشم آنان بر مؤمنان به دلیل ایمان مؤمنان به خدا بوده است.
مفسران مسلمان بر این باورند چون در زمان پیامبر(ص) مسلمانان مکه از سوی قریش مورد آزار و اذیت قرار میگرفتند، این آیات بر پیامبر(ص) نازل شد تا هم کافران را نکوهش کند و هم حس مقاومت مسلمانان را برانگیزد و از صبر و پایداری آنان قدردانی کند. بر همین اساس برخی از جنبههای این ماجرا همچون شکیبایی اصحاب اخدود مورد توجه مفسران قرار گرفته است. [۱۳] در منابع اسلامی نیز گاه اصحاب اخدود را به عنوان اسوهای در صبر، مَثَل آوردهاند.[۱۴]
در گزارشهای مسیحی انگیزه پرداختن به داستان اصحاب اخدود، یادکردی از شهیدان بوده و هدف گزارشگران آن، شعلهور ساختن احساس مذهبی در مسیحیان، و درباره گزارشهای کهن برانگیختن امپراتوری بیزانس و دولت حبشه بر ضد دولت یهودی حمیر بوده است.[۱۵] گرایش مذهبی گزارشگران مسیحی به مذهب مورد حمایت بیزانس را، مؤید این انگیزه دانستهاند.[۱۶]
زمینههای تاریخی
آنچه به عنوان مقدمه ماجرای اصحاب اخدود ذکر شده، ایمان آوردن اهل نجران به دین مسیحیت است که به گونههای مختلفی در روایات بازتاب یافته است؛
گزارش وهب بن منبه
در گزارش وهب بن منبه، داستان با شخصی به نام فیمیون آغاز میشود که مردی زاهد، مستجابالدعوه و صاحب کرامت معرفی شده است. او از شناساندن شخصیت خود به مردمان پرهیز داشت هر گاه که در دیاری شناخته میشد آنجا را ترک میکرد و به دیاری دیگر میرفت. در یکی از اقامتگاهها شخصی به نام صالح همراه او شد. بر پایه این روایت فیمیون و صالح به نجران رفتند. آن دو مردم نجران را در حال پرستش درخت بزرگی یافتند که به زیور آراسته بود، آن دو مردمان آن دیار را به مسیحیت دعوت کردند، طولی نکشید که بیشتر اهالی نجران مسیحی شدند.[۱۷]
گزارش محمد بن کعب قرظی
بر پایه گزارش محمد بن کعب قرظی، اهالی نجران مشرک و بتپرست بودند و در قریهای در نزدیکی نجران ساحری به آنان سحر میآموخت. وقتی شخصیت الهی داستان(فیمیون؛ به نام او تصریح نشده است)به آنجا رسید خیمهای به پا کرد و زمینه یکتاپرستی را فراهم کرد. شخصی به نام ثامر فرزند خود، عبدالله را بر آن داشت تا نزد ساحر علم آموزد. عبدالله در راه رسیدن به خانه ساحر، چنان مجذوب رفتار فیمیون شد که محضر فیمیون را بر درس ساحر ترجیح میداد. بر پایه این روایت او اسم اعظم را از فیمیون آموخت و به امور خارق عادت میپرداخت پادشاه وقت که از جریان او آگاه شد فرمان قتل او را صادر کرد اما هر کاری کرد نتوانست او را به قتل برساند، عبدالله او را آگاه کرد که تنها در صورتی میتواند او را بکشد که به آیین او درآید. پادشاه بلافاصله به عبدالله دین ایمان آورد، و با عصایش ضربهای به عبدالله زد که منجر به کشتن شدن عبدالله و سپس خود او شد. مردم نجران با دیدن این رویداد، دین عبدالله را بر حق دانستند.[۱۸] روایتی صهیب از پیامبر نقل کرده است که به گزارش محمد بن کعب نزدیک است.[۱۹]
گزارشهای منابع مسیحی
از برخی منابع مسیحی مانند نامه سیمون بت ارشام به رئیس دیر جبله و کتاب حمیریان اطلاعاتی در این باره به دست میآید.[۲۰] سیمون در سال ۵۲۴م سفیر صلح یوستی نیانوس امپراتور بیزانس نزد پادشاه حیره منذر سوم بوده است حضور او در دربار حیره با نامهای از سوی پادشاه حمیر به منذر مصادف بود در آن نامه پادشاه حمیر از کشتار مسیحیان سخن به میان آورده و از منذر نیز خواسته تا با مسیحیان قلمرو خود همان کند.[۲۱] بر پایه این نامه، سیمون خبر کشتار نجران را در ژانویه ۵۲۴م شنیده و وقوع آن را کمی پیشتر از این تاریخ یاد میکند.[۲۲]
در نامه سیمون، نامی از پادشاه حمیر برده نشده اما در منابع دیگر نام او به صورتهای مسروق، فیحناس، دیمیون، دیمنوس، دامیانوس و دونا آمده است.[۲۳] شماری از پژوهشگران این اسامی را با ضبطهای مختلف، اشاره به پادشاهی واحد دانسته، اما برخی آنها را به دو نام برای دو پادشاه بازگرداندهاند.[۲۴]
در منابع اسلامی عموما زرعه و یوسف به عنوان نام اصلی و نام دوم پادشاه مطرح شده و ذونواس لقب وی تلقی شده است[۲۵] همچنین بنا به روایات اسلامی ذونواس پیشتر بر دین یهود نبوده، چون به این دین گرویده، تصمیم گرفت تا همگان را به این دیانت درآورد و آنان را که سرباز زدند به قتل رساند.[۲۶]
تشبیه برخی از اصحاب ائمه به اصحاب اخدود در روایات شیعی
بر پایه روایتی پیامبر(ص) از کشتهشدن ۷ تن از نیکان کوفه در منطقه عذرا خبر داده و آنان را به اصحاب اخدود تشبیه کرده است. در برخی از نقلهای این روایت آنان حجر بن عدی و یارانش معرفی شده و جرم آنان ایمان به خدا و قتل آنان موجب خشم خدا و اهل آسمان دانسته شده است.
برخی منابع نیز امام حسین و دیگر شهدای کربلا به اصحاب اخدود تشبیه کردهاند.
پانویس
- ↑ فراهیدی، العین، ۱۴۰۵ق، ج۴، ص۱۳۸؛ ازهری، تهذیب اللغه، ۱۳۸۴ق، ج۶، ص۵۶۰.
- ↑ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ماده«خد»
- ↑ نحاس، ۱۴۰۵ق، ج۵، ص۱۹۲؛ طبری، تفسیر، ج۳۰، ص۸۶-۸۷؛ ابوحیان ج۸، ص۴۵۰؛ فخر رازی، التفسیر الکبیر، قاهره، ج۳۱، ص۱۱۹.
- ↑ ثعلبی، قصص الانبیاء، ۱۴۰۱ق، ص۴۳۹؛ ابوحیان ج۸، ص۴۵۰؛ فخر رازی، التفسیر الکبیر، قاهره، ج۳۱، ص۱۱۹.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۶، ص۳۳۸.
- ↑ طبری، تاریخ، ج۲، ص۱۲۱-۱۲۲؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۱۹۶۷م، ج۱۹، ص۲۹۰.
- ↑ ابن کثیر، تفسیر، ۱۳۸۸ق، ج۷، ص۲۶۰-۲۶۱؛ قس: صحیفه دانیال، باب۳.
- ↑ ثعلبی، قصص الانبیاء، ۱۴۰۱ق، ص۴۳۹-۴۳۸؛ زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۸ق، ج۴، ص۷۳۰-۷۳۱.
- ↑ راوندی، قصص الانبیاء، ۱۴۰۹ق، ص۲۴۶،
- ↑ برقی، المحاسن، ۱۳۳۰ش، ص۲۵۰.
- ↑ فخر رازی، التفسیر الکبیر، قاهره، ج۳۱، ص۱۱۸-۱۱۹.
- ↑ ابن کثیر، تفسیر، ۱۳۸۸ق، ج۷، ۲۵۹-۲۶۱: ثعلبی، قصص الانبیاء، ۱۴۰۱ق، ص۴۳۸.
- ↑ زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۸ق، ج۴، ص۷۲۹-۷۳۰؛ فخر رازی، التفسیر الکبیر، قاهره، ج۳۱، ص۱۱۷-۱۱۹؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۱۹۶۷م، ج۱۹، ص۲۹۳؛ ابوحیان، ج۸، ص۴۴۹.
- ↑ ابوالعرب، المحن، ۱۴۰۳ق، ص۴۰۷؛ زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۸ق، ج۴، ص۷۲۹-۷۳۰.
- ↑ ر. ک. نولدکه، تاریخ ایرانیان و عربها...، ۱۳۵۸ش، ص۳۳۰-۳۳۱.
- ↑ پیگولوسکایا، العرب علی حدود بیزنطه و ایران، ۱۴۰۵ق، ص۲۹-۳۰.
- ↑ ر. ک. ابن هشام، السیرة النوبیه، ۱۳۵۵ق، ج۱، ص۳۲-۳۵.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ۱۳۵۵ق، ج۱، ص۳۵-۳۶؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۱۲۱-۱۲۲؛ قس تفسیر، ج۳۰، ص۸۵-۸۶.
- ↑ نیشابوری، صحیح، ۱۳۹۷ق، ج۲، ص۵۹۸-۵۹۹.
- ↑ برای فهرستی از منابع مسیحی در این باره ر. ک. موبرگ، ص۲۴-۲۵.
- ↑ برای متن نامه، ر. ک. جفری، ص۲۰۴-۲۱۶.
- ↑ ر. ک. جفری، ص۲۰۴؛ نولدکه، تاریخ ایرانیان و عربها...، ۱۳۵۸ش، ص۳۳۰-۳۳۱.
- ↑ ر. ک. کتاب حمیریان، ص۱۰۵؛ اعمال قدیس حارث، ص۴۹، مورتمان، جنگ حمیر، ص۷۰۴-۷۰۵، به نقل از مالالا ،یوحنای افسوسی و تئوفانس؛ مورتمان، باستانشناسی، ص۶۷؛ موبرگ، ص۴۲، ۷۱.
- ↑ عابدین، بین الحبشه و العرب، بیروت، ص۴۶-۴۷.
- ↑ ابن هشام، التیجان، ۱۳۴۷ق، ص۳۰۱؛ دینوری، الاخبارالطوال، ۱۹۶۰م، ص۶۱.
- ↑ دینوری، الاخبارالطوال، ۱۹۶۰م، ص۶۱؛ قس: زوی، ص۱۸۰.
منابع
- ابن کثیر، تفسیر، بیروت، ۱۳۸۸ق.
- ابن هشام، السیرة النبویه، به کوشش مصطفی سقا و دیگران، قاهره، ۱۳۵۵ق-۱۹۳۶م.
- ابن هشام، عبدالملک، التیجان، حیدرآباد دکن، ۱۳۴۷ق.
- ابوالعرب، محمد، المحن، به کوشش یحیی وهیب جوری، بیروت، ۱۴۰۳ق-۱۹۸۳م.
- ابوحیان ندلسی، محمد، تفسیر البحر المحیط، قاهره، ۱۴۰۳ق-۱۹۳۸م.
- ازهری، محمد، تهذیب اللغة، به کوشش محمد عبدالمنعم خفاجی و دیگران، قاهره، ۱۳۸۴ق
- برقی، احمد، المحاسن، به کشش جلال الدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۳۰ش.
- پیگولوسکایا، نینا، العرب علی حدود بیزنطه و ایران، ترجمه: صلاح الدین عثمان هاشم، کویت، ۱۴۰۵ق-۱۹۸۵م.
- ثعلبی، احمد، قصص الانبیاء، بیروت، ۱۴۰۱ق-۱۹۸۱م.
- دینوری، احمد، الاخبارالطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۹۶۰م.
- راوندی، سعید، قصص الانبیاء، به کوشش غلامرضا عرفانیان، مشهد، ۱۴۰۹ق.
- زمخشری، محمود، الکشاف، بیروت، ۱۴۰۸ق.
- عابدین، عبدالمجید، بین الحبشه و العرب، دارالفکر العربی، بیروت.
- فخر رازی، محمد، التفسیرالکبیر، قاهره، المطبعة البهیة.
- فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، به کوشش مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، ۱۴۰۵
- قرطبی، محمد، الجامع لاحکام القرآن، بیروت، ۱۹۶۷م.
- نحاس، احمد، اعراب القرآن، به کوشش زهیر غازی زاهد، بیروت، ۱۴۰۵ق-۱۹۸۵م.
- نولدکه، تئودور، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ترجمه: عباس زریاب، تهران، ۱۳۵۸ش.
- نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح، بیروت، ۱۳۹۷ق-۱۹۷۷م.
پیوند به بیرون
- منبع مقاله دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، مقاله اصحاب اخدود. همراه با ویرایش، تلخیص و اضافات.