کاربر:Khoshnoudi/صفحه تمرین2

از ویکی شیعه

متن عنوان

  1. مورد فهرست شماره‌ای

Artificial Intelligence "AI", no Definition? إضافة إلى سلة النتائج

المؤلف: Ghalib, Abdelgadir Warsama المصدر: مجلة الإقتصاد الإسلامي العالمية , ع85 الناشر: المجلس العام للبنوك والمؤسسات المالية الإسلامية تاريخ: 2019 نوع المحتوى: بحوث ومقالات الصفحات: 46 -

  1. مورد فهرست شماره‌ای

تطبيقات الذكاء الاصطناعي والروبوت: من منظور الفقه الإسلامي إضافة إلى سلة النتائج

العنوان بلغة أخرى: Artificial Intelligence and Robotic Applications: From the Perspective of Islamic Jurisprudence المؤلف: البرعي، أحمد سعد علي المصدر: مجلة دار الإفتاء المصرية , ع48 الناشر: دار الافتاء المصرية تاريخ: 2022 نوع المحتوى: بحوث ومقالات الصفحات: 12 -

  1. مورد فهرست شماره‌ای

ستخدامات الذكاء الاصطناعي "AI": استخدام تقنية التزييف العميق "Deepfake" في قذف الغير نموذجا: دراسة... إضافة إلى سلة النتائج

العنوان بلغة أخرى: The Uses of Artificial Inelegance Using Deepfake: Techniques Libeling As Application Example: a Contemporary Islamic Jurisprudence Study المؤلف: محرم، أحمد مصطفى معوض محمد المصدر: مجلة البحوث الفقهية والقانونية , ع39, ج1 الناشر: جامعة الأزهر - كلية الشريعة والقانون بدمنهور تاريخ: 2022 نوع المحتوى: بحوث ومقالات

  1. مورد فهرست شماره‌ای

برخی از قواعد رجالی:

  • نقل حدیث در کتاب مشهور: طوسی در عُدّة الاصول[۱] یکی از این معیارها را نقل‌شدن حدیث در کتابی معروف و اصلی مشهور دانسته است. شیخ بهایی در مشرق الشمسین[۲] به نحو جامع‌تر و کامل‌تری به این قواعد، ملاک‌ها و قراین اعتبار اشاره کرده است، برای نمونه:
  1. وجود حدیث در بیشتر اصول اربعمأة که مؤلفانشان سلسله سند آنها را از مشایخ خود یا طرق متصل به ائمه علیهم السلام می‌رساندند، معیاری که در آن دوران نزد همه شناخته و مشهور بود؛
  2. تکرار حدیث در یک یا دو اصل یا بیشتر به طریق‌های گوناگون و اسانید فراروان و معتبر؛
  3. وجود حدیث در اصلی که انتساب آن به یکی از افرادی که بر تصدیق ایشان اجماع هست، محرز باشد، افرادی مانند زرارة بن اعین، محمد بن مسلم و فضیل بن یسار، یا انتساب آن به یکی از افرادی که بر صحت آنچه ایشان صحیح دانسته‌اند، اجماع وجود دارد مانند صفوان بن یحیی، یونس بن عبدالراحمان، احمد بن محمد بن ابی‌نصر یا انتساب آن به کسانی چون عمار ساباطی که بر عمل به روایت آنها اجماع هست و دیگرانی که طوسی در عدة الاصول از آنها نام برده است؛
  4. مندرج بودن حدیث در یکی از کتاب‌هایی که بر ائمه علیهم السلام عرضه شده و ایشان مؤلف را ستوده‌اند، مانند کتاب عبدالله بن علی حلبی که بر امام صادق(ع) و کتاب‌های یونس بن عبدالرحمان و فضل بن شاذان که بر امام عسکری(ع) عرضه شدند؛
  5. وجود حدیث در یکی از کتاب‌هایی که گذشتگان به آنها اعتماد داشتند، چه مؤلفان آنها از شیعه امامیه بودند مانند کتاب الصلاة حریز بن عبدالله سجستانی و کتاب‌های حسین بن سعید اهوازی و برادرش و علی بن مهزیار و چه کتبی که مؤلفانشان غیرامامی بودند مانند کتاب حفص بن غیاث و حسین بن عبیدالله سعدی و کتاب القبلة علی بن حسن طاطری.
  • توثیق ابن‌غضائری،
  • توثیق ابن‌عقده،
  • داشتن وکالت از طرف امام،
  • طلب رحمت کردن امام برای یک شخص،
  • کثرت روایت مشایخ از یک فرد،
  • اصالة العدالة،
  • ذکر روایتی ضعیف در مدح یک فرد که مشایخ نقل کرده باشند

موارد فوق، برخی از قواعد رجالی که علامه حلی از آنها استفاده کرد بدین‌قرار است.[۳]

محمدباقر بهبهانی[۴] در فایده سوم تعلیقه مجموعاً چهل و یک اماره (قاعده) برای توثیق یا تضعیف راویان عرضه کرد که عمدتاً ابتکار شخص اوست.[۵] کیفیت و کمیت قواعد و طرق توثیقی که وحید بهبهانی وضع و عرضه کرد در تاریخ علم رجال شیعه بی‌نظیر بود و از همین رو، مدار بحث و نقد و تحلیل رجالیان بعد از او تا عصر حاضر قرار گرفت[۶]

از جمله امارات توثیق این‌هاست:

  • قرارداشتن در زمره مشایخ اجازه،
  • داشتن وکالت از امام معصوم،
  • کثرت روایت،
  • وقوع در سندی که همه یا عمده علما بر صحت آن اتفاق دارند،
  • روایت جمعی از اصحاب از او یا کتابش،
  • روایت ثقات از یک شخص،
  • توثیق علامه حلی و سید بن طاووس و نظایر آنها،
  • توثیقات ارشاد مفید
  • قدح ابن غضائری و مشایخ قم و امثال ایشان،
  • روایت از ائمه علیهم السلام با تعبیراتی که گویی از راویان عادی روایت می‌کند
  • اینکه غالباً رأی یا روایت او موافق عامه (اهل سنت) باشد[۷]

در دروه‌های بعد، رجالیان بر محور تحقیقات بهبهانی قواعد توثیق را به دو دسته توثیقات خاص و توثیقات عام تقسیم کردند؛ مثلاً خویی[۸]از مجموع این قواعد و امارات برای تشخیص و اثبات وثاقت راوی، چهار مورد را به عنوان توثیق خاص معتبر شمرد که عبارت‌اند از:

  1. نص معصوم به دوشرط اول آنکه راوی محضر امام معصوم را درک باشد و دوم آنکه روایت متضمن وثاقت وی، ضعیف یا به نقل از خود راوی مورد نظر نباشد؛
  2. تصریح یکی از بزرگان متقدم مانند برقی، ابن‌قولویه، ابن‌بابویه، مفید، نجاشی و طوسی به وثاقت یک راوی زیرا سخن آنان به دلیل اعتبار گواهی و حجیت خبر ثقه پذیرفته است، به ویژه که توثیق آنان از روی حدس نبوده است؛
  3. تصریح یکی از بزرگان متأخر به شرط اینکه توثیق کنند یا راوی مورد نظر، معاصر یا نزدیک به روزگار او باشد، چه در غیر این صورت توثیق آنان مبتنی بر حدس و بنابراین نامعتبر است؛
  4. ادعای اجماع از سوی اقدمین (یعنی طبقه قبل از مشایخ کتب اربعه رجال و حدیث، مانند اصحاب ائمه، مؤلفان اصول متقدم و صاحبان نخستین جوامع حدیثی و فقهی) که هر چند از نوع اجماع منقول باشد، پذیرفتنی است. خویی[۹]

خوئی از میان توثیقات عام، توثیقات علی بن ابراهیم قمی و ابن قولویه و نجاشی را پذیرفته و در باب یازده مورد دیگر مناقشه کرده است[۱۰]

سبحانی از این مجموعه درباره شش مورد به عنوان توثیق خاص[۱۱]و درباره ده مورد به عنوان توثیقات عام[۱۲] بحث کرده است.

محسنی[۱۳]ضمن برشمردن ۴۴ قاعده/اماره توثیق و تقسیم آنها به سه دسته ضعیف، صحیح کم‌فایده و صحیح پرفایده، از میان آنها تنها دو قاعده را سودمند دانسته است:

  1. نص امام معصوم بر وثاقت یا صداقت راوی و اثبات شدن آن با دلیل معتبر
  2. توثیق راوی از سوی خبرگانی مانند کشی، نجاشی، ابن‌باوبه و نظایر آنها که در میان همه آنها توثیق نجاشی و طوسی را مهم‌تر دانسته‌است. ([۱۴]

بخش دیگری از قواعد رجالی مربوط به وقتی است که دو توثیق یا جرح یا بیشتر با هم در تعارض باشند، در این موارد نیز رجالیان قواعدی برای رفع تعارض به کار می‌بندند. شیخ علی خاقانی (متوفی ۱۳۳۴) در فایده سوم رجال[۱۵] و مامقانی (متوفی ۱۳۵۱) در مقباس الهدایة به تفصیل این قواعد را بیان کرده‌اند.

علم رجال دارای قواعدی است که برخی از آنها عبارتند از

  • نقل حدیث در کتاب مشهور: طوسی در عُدّة الاصول[۱۶] یکی از این معیارها را نقل‌شدن حدیث در کتابی معروف و اصلی مشهور دانسته است. شیخ بهایی در مشرق الشمسین[۱۷] به نحو جامع‌تر و کامل‌تری به این قواعد، ملاک‌ها و قراین اعتبار اشاره کرده است،
  • توثیق ابن‌غضائری،
  • توثیق ابن‌عقده،
  • داشتن وکالت از طرف امام،
  • طلب رحمت کردن امام برای یک شخص،
  • کثرت روایت مشایخ از یک فرد،
  • اصالة العدالة،
  • ذکر روایتی ضعیف در مدح یک فرد که مشایخ نقل کرده باشند

موارد فوق، برخی از قواعد رجالی که علامه حلی از آنها استفاده کرد بدین‌قرار است.[۱۸]

از جمله امارات توثیق این‌هاست:

  • قرارداشتن در زمره مشایخ اجازه،
  • داشتن وکالت از امام معصوم،
  • کثرت روایت،
  • وقوع در سندی که همه یا عمده علما بر صحت آن اتفاق دارند،
  • روایت جمعی از اصحاب از او یا کتابش،
  • روایت ثقات از یک شخص،
  • توثیق علامه حلی و سید بن طاووس و نظایر آنها،
  • توثیقات ارشاد مفید
  • قدح ابن غضائری و مشایخ قم و امثال ایشان،
  • روایت از ائمه علیهم السلام با تعبیراتی که گویی از راویان عادی روایت می‌کند
  • اینکه غالباً رأی یا روایت او موافق عامه (اهل سنت) باشد[۱۹]

در دروه‌های بعد، رجالیان بر محور تحقیقات بهبهانی قواعد توثیق را به دو دسته توثیقات خاص و توثیقات عام تقسیم کردند؛ مثلاً خویی[۲۰]از مجموع این قواعد و امارات برای تشخیص و اثبات وثاقت راوی، چهار مورد را به عنوان توثیق خاص معتبر شمرد که عبارت‌اند از:

  • نص معصوم به دوشرط اول آنکه راوی محضر امام معصوم را درک باشد و دوم آنکه روایت متضمن وثاقت وی، ضعیف یا به نقل از خود راوی مورد نظر نباشد؛
  • تصریح یکی از بزرگان متقدم مانند برقی، ابن‌قولویه، ابن‌بابویه، مفید، نجاشی و طوسی به وثاقت یک راوی زیرا سخن آنان به دلیل اعتبار گواهی و حجیت خبر ثقه پذیرفته است، به ویژه که توثیق آنان از روی حدس نبوده است؛
  • تصریح یکی از بزرگان متأخر به شرط اینکه توثیق کنند یا راوی مورد نظر، معاصر یا نزدیک به روزگار او باشد، چه در غیر این صورت توثیق آنان مبتنی بر حدس و بنابراین نامعتبر است؛
  • ادعای اجماع از سوی اقدمین (یعنی طبقه قبل از مشایخ کتب اربعه رجال و حدیث، مانند اصحاب ائمه، مؤلفان اصول متقدم و صاحبان نخستین جوامع حدیثی و فقهی) که هر چند از نوع اجماع منقول باشد، پذیرفتنی است. خویی[۲۱]

خوئی از میان توثیقات عام، توثیقات علی بن ابراهیم قمی و ابن قولویه و نجاشی را پذیرفته و در باب یازده مورد دیگر مناقشه کرده است[۲۲]

مجلسی اگرچه همه روایات کتب اربعه را معتبر می‌دانست؛ اما بررسی سند را برای حل تعارض احادیث لازم می‌دانست.[۲۳]

اولین واضع قواعد رجالی شیخ بهائی دانسته شده است.[۲۴] و پس از وی فرزند صاحب معالم، محمد بن حسن بن زین الدین (متوفی ۱۰۳۰) در استقصاء الاعتبار که شرحی است بر الاستبصار طوسی، در اثنای بررسی اسناد بعضی از روایات، پاره‌ای از قواعد رجالی را مطرح کرد[۲۵]


تعریف و اهمیت

تعداد کتابهای آسمانی

نام‌های کتاب‌های آسمانی

کتاب‌های آسمانی

قرآن

به باور مسلمانان، قرآن کلام خداوند است که از طریق وحی بر محمد بن عبدالله(ص) نازل شده[۲۶] و محتوا و الفاظ آن از سوی خداوند آمده است.[۲۷] بر طبق برخی از آیات قرآن، این کتاب در ماه رمضان و شب قدر نازل شده است.[۲۸] برخی عقیده دارند که قرآن هم به صورت دفعی و هم به صورت تدریجی نازل شده است.[۲۹] به عقیده مسلمانان، پیامبر اسلام، آخرین پیامبر خدا و قرآن آخرین کتاب آسمانی است.[۳۰]

قرآن مهم‌ترین منبع اندیشه مسلمانان و معیار دیگر منابع تفکر اسلامی چون حدیث و سنت است که در صورت مخالفت با آموزه‌های قرآن، اعتبار ندارد.[۳۱] برپایه روایات پیامبر اسلام و امامان شیعه، احادیث را باید بر قرآن عرضه کرد و اگر بر آن منطبق نبود، باید آنها را نامعتبر دانست.[۳۲]

انجیل

به اعتقاد مسیحیان، انجیل به هر یک از چهار کتاب: مَتّی، مَرْقُس، لوقا و یوحَنّا گفته می‌شود[۳۳] که این چهار انجیل فقط زندگی‌نامه و سخنان عیسی بن مریم(ع) را گزارش می‌کنند[۳۴]؛ برخلاف قرآن و تورات، هرگز چیزی از معارف و آموزه‌های خود را به پیام مستقیم الهی نسبت نمی‌دهند.[۳۵] نقل شده براساس دیدگاه مسیحیان، عیسی(ع)‌ هرگز کتابی به نام انجیل نیاورد و عیسی(ع) را تجسّم و عین وحی و پیام الهی می‌دانند نه آورنده آن.[۳۶]

اما براساس آیات قرآن[۳۷] و احادیث اسلامی،[۳۸] انجیل کتاب آسمانی حضرت عیسی(ع)‌ است که از سوی خداوند بر او نازل شده است.[۳۹] برخی معتقدند که احادیث در این باره به قدری فراوان است که انسان به وجود کتاب آسمانی به نام انجیل به یقین می‌رسد.[۴۰] به گفته ناصر مکارم شیرازی، مجتهد و مفسر شیعه، کتاب آسمانی عیسی(ع) از بین رفته و شاگردان عیسی(ع)، تنها قسمت‌هایی از آن را در انجیل‌های خود نقل کرده‌اند که آمیخته با خرافات شده است.[۴۱]

تورات

به اعتقاد یهودیان، تورات کتاب مقدسی شامل ۵ سِفْر تکوین(پیدایش)، خروج، لاویان، اعداد و تثنیه است که در کوه سینا، بر موسی بن عمران(ع) نازل شده است.[۴۲]

بنا بر گزارش علامه طباطبایی، در آیاتی از قرآن نیز، لفظ تورات برای اشاره به این کتاب آسمانی استفاده شده[۴۳]و آیات قرآن دلالت بر بیان احکام شرعی در تورات دارند.[۴۴] قرآن حضرت محمد(ص) و حضرت عیسی(ع) را مصدِّق(تصدیق کننده) تورات معرفی می‌کند.[۴۵]

الواح موسی

زبور

اوستا

پانویس

  1. عدة الاصول، ج۱، ص ۳۳۸.
  2. بهایی، مشرق الشمسین، ص۲۶–۲۹.
  3. برای تفصیل←فضلی، اصول علم الرجال، ۱۴۲۰ق، ص۷۶–۷۷؛ علامه حلی، قمدمه قیومی اصفهانی، ص۲۵–۲۹؛ رحمان ستایش، ص۱۵۵–۱۵۶.
  4. سمین، ص۳۳۹–۳۴۰.
  5. بهبهانی، ص۱.
  6. سمین، ص۳۴۰–۳۴۲.
  7. ←ص۴۴–۶۳.
  8. ج۱، ص۳۹–۴۶.
  9. ج۱، ص۵۰–۵۲.
  10. ج۱، ص۵۷–۸۳.
  11. ص۱۵۱–۱۵۷.
  12. ص۱۶۱–۳۵۰.
  13. ص۱۴–۲۸.
  14. همان، ص۲۷–۲۸؛ برای مجموع قراین و قواعد توثیقات عام و نقد و بررسی آنها←دلبری، ص۸۶–۹۶.
  15. ص۱۳–۲۲.
  16. عدة الاصول، ج۱، ص ۳۳۸.
  17. بهایی، مشرق الشمسین، ص۲۶–۲۹.
  18. برای تفصیل←فضلی، اصول علم الرجال، ۱۴۲۰ق، ص۷۶–۷۷؛ علامه حلی، قمدمه قیومی اصفهانی، ص۲۵–۲۹؛ رحمان ستایش، ص۱۵۵–۱۵۶.
  19. ←ص۴۴–۶۳.
  20. ج۱، ص۳۹–۴۶.
  21. ج۱، ص۵۰–۵۲.
  22. ج۱، ص۵۷–۸۳.
  23. مجلسی، ج۱، ص۲۱–۲۲؛ نیز فیض کاشانی، ج۱، ص۲۵.
  24. سمین، ص۲۸۳–۲۸۴؛ برای فواید رجالی وی←مامقانی، ج۱، ص ۱۷۰–۱۷۱.
  25. برای نمونه←ج۱، ص۴۸،۱۱؛ برای مجموعه این قواعد، همان، ج۱، مقدمه، ص۳۵–۳۶.
  26. مصباح یزدی، قرآن‌شناسی، ۱۳۸۹، ج۱، ص۱۱۵-۱۲۲.
  27. میرمحمدی زرندی، تاریخ و علوم قرآن، ۱۳۶۳ش، ص۴۴؛ مصباح یزدی، قرآن‌شناسی، ۱۳۸۹، ج۱، ص۱۲۳.
  28. سوره بقره، آیه ۱۸۵؛ سوره قدر، آیه ۱.
  29. مصباح یزدی، قرآن‌شناسی، ۱۳۸۹، ج۱، ص۱۳۹؛ اسکندرلو، علوم قرآنی، ۱۳۷۹ش، ص۴۱.
  30. مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۹ش، ج۳، ۱۵۳.
  31. مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۹۰ش، ج۲۶، ص۲۵و۲۶.
  32. مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۹۰ش، ج۲۶، ص۲۶.
  33. میشل، کلام مسیحی، ۱۳۸۱ش، ص۴۳.
  34. رضوی، «انجیل»، ص۷۷.
  35. توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ، ۱۳۸۹ش، ص۱۷۴.
  36. میشل، کلام مسیحی، ۱۳۸۱ش، ص۴۹ و ۵۰.
  37. سوره آل عمران، ایه ۳ و ۴؛ سوره مائده، آیه ۴۶و ۴۷؛ سوره مریم، آیه ۳۰؛ سوره حدید، آیه ۲۷.
  38. برای نمونه نگاه کنید به: کینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص۱۵۷؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۵۹.
  39. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۲، ص۴۲۳؛ زیبایی‌نژاد، مسیحیت‌شناسی مقایسه‌ای، ۱۳۸۹ش، ص۱۵۵ و ۱۵۶؛ رضوی، «انجیل»، ص۷۷ و۸۳.
  40. زیبایی‌نژاد، مسیحیت‌شناسی مقایسه‌ای، ۱۳۸۹ش، ص۱۵۶ و ۱۵۷.
  41. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه،‌۱۳۷۱ش، ج۲، ص۴۲۵.
  42. بستانی، دائرةالمعارف، دارالمعرفة، ج ۷، ص۲۶۴
  43. طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج ۳، ص۱۱
  44. طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج ۵، ص۳۵۸؛ ج ۵، ص۲۵۵
  45. طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج ۳، ص۷-۸، اندلسی، البحرالمحیط، ۱۴۲۰ق، ج ۳، ص۱۶۱-۱۶۲.

یادداشت

منابع