خالد بن سِنان عَبْسی، از شخصیت‌هایی که در دوره فترت می‌زیسته است. او از پیروان حضرت ابراهیم و بنا بر قول برخی پیامبر بوده است. در منابع اسلامی نقل شده که پیامبر اکرم(ص) او را «‌نَبِیٌّ ضَیَّعَهُ (اَضاعَه) قَومُه؛ پیامبری که قومش او را ضایع ساختند» نامیده است. در منابع پیش از اسلام هم به نار الحرّتین مشهور بوده و از جانب خدا مأموریت داشت آتشی را که اعراب می‌پرستیدند از بین ببرد. درباره نبوت وی، در میان علما اختلاف است.

زیست‌نامه

نسب

وی فرزند غَیث بن مَریطة بن مَخزوم، از خاندان بنوعَبْس بن بَغیض بود.[۱]

منابع اسلامی

در منابع اسلامی قول پیامبر اکرم (ص) درباره خالد بن سنان، یعنی «‌نبی ضیعه/ اَضاعَه قومُه‌» (پیامبری که قومش او را ضایع ساختند)، در روایات مختلفی ذکر شده است؛

از جمله گفته شده است که در جریان بیعت زنان مدینه با رسول خدا (ص)، پیامبر (ص) از پیرزنی به نام محیاة به گرمی استقبال کرد و فرمود:

او دختر برادر من و دختر پیامبری است که قومش او را ضایع ساختند‌.[۲]

همچنین از دختر وی نقل شده که خالد سوره توحید را ــ پیش از پیامبر اسلام (ص) ــ تلاوت می‌کرده و به مضامین آن اعتقاد داشته و بنابر نقلی به ظهور پیامبر اسلام (ص) بشارت داده است.[۳] برخی معاصران نیز نوشته‌اند که خالد از حنفای سرزمین حجاز و معتقد به توحید و معاد بوده است.[۴]

منابع ادب جاهلی

در تواریخ و منابع مرتبط با فرهنگ و ادب جاهلی، نام خالد بن سنان در سخن از آتشی مشهور در میان عرب، یعنی نارالحرّتین ــ که ظاهراً در برخی نقل‌ها به نارالحَدَثان تصحیف شده[۵]ــ آمده است.

بنابر این گزارش‌ها خالد از جانب خدا مأموریت یافت تا این آتش را که بسیار عظیم و خطرناک بود و جماعتی از عرب آن را می‌پرستیدند[۶] از بین ببرد. وی با حفر چاهی این آتش را مهار کرد و سپس خود در آن داخل شد و آن را به طور کامل نابود ساخت.[۷]

از برخی نقل‌های تفصیلی‌تر برمی‌آید که خالد این کار را به منظور ایمان آوردن قومش انجام داده و در واقع معجزۀ نبوت او بوده،[۸] چنانکه در منابع به معجزه بودن آن تصریح شده است.[۹] ظاهراً ده نفر از جمله سلیط بن مالک بن زهیر، خالد را در انجام این کار یاری دادند.[۱۰] این ماجرا با تفاوت‌هایی در منابع حدیثی شیعه و سنّی ذکر شده است.[۱۱]

حیات

زمان دقیق حیات او مشخص نیست؛ اما چون دخترش با پیامبر اسلام (ص) دیدار داشته احتمالا اندکی پیش از ظهور اسلام می‌زیسته است، چنانکه او را معاصر انوشیروان (۵۳۱ـ۵۷۹) دانسته‌اند.[۱۲] درباره مرگ خالدبن سنان نیز اخبار مختلفی وجود دارد.[۱۳] گفته می‌شود قبر او در مشهد النور، در شهر مَنبِـج قرار دارد.[۱۴] در جنوب غربی بِسْكْره شهری در الجزایر ضریحی منسوب به خالدبن سنان‌ عَبسی‌ موجود است‌.[۱۵]

کرامات

در منابع، کرامات و خوارق عادات دیگری نیز به خالد نسبت داده‌اند که برخی از آنها جنبه اسطوره‌ای و افسانه‌ای دارد، از جمله اینکه نسل پرنده‌ای عجیب به نام عنقا، که خوراکش کودکان انسان بود و برای مردم مزاحمت ایجاد می‌کرد، با دعای خالد از بین رفت.[۱۶]

همچنین گفته‌اند که وی هنگام مرگ به قومش وصیت کرد که سه روز پس از دفن او بر سر قبرش حاضر شوند و با دیدن چهارپایانی در اطراف قبر، آن را نبش کنند تا وی برخیزد و آنها را از وقایع آینده تا روز قیامت (یا احوال پس از مرگ و قبر و برزخ) آگاه سازد. قوم پس از دیدن نشانه‌ها تصمیم به نبش قبر گرفتند، اما جماعتی از خاندان وی، از جمله فرزندش عبدالله، مانع از انجام این کار شدند زیرا آن را مایه ننگ و بدنامی خاندان خود می‌دانستند.[۱۷] به نقل از ابن عباس، پیامبر اکرم (ص) فرموده بود اگر قبر خالد را نبش می‌کردند، آنان را از نبوت من و امور مسلمانان باخبر می‌ساخت.[۱۸]

نبوت

منابع شیعی

در منابع شیعی نیز اقوال و آرای متفاوتی درباره نبوت خالد وجود دارد. کلینی[۱۹] و ابن بابویه[۲۰] حدیث پیامبر درباره خالد را آورده‌اند[۲۱] و ابن بابویه[۲۲] به مناسبت بحث از معنای فترت، از خالد بن سنان یاد کرده و او را پیامبری دانسته که کسی منکر وجود او نیست و حتی گفته که میان بعثت او و بعثت پیامبر اسلام پنجاه سال فاصله بوده است.

همچنین در برخی تفسیرهای شیعه گفته شده هلاک اصحاب ابرهه، که در سوره فیل ذکر شده، از معجزات پیامبر آن زمان -احتمالا خالد بن سنان- بوده است.[۲۳]

مجلسی[۲۴] پس از نقل همه گزارش‌ها درباره خالد نتیجه گرفته که اخبار دلالت کننده بر نبوت او بیشتر و قوی‌تر است.

در مقابل، احمد بن علی طبرسی در الاحتجاج[۲۵] از امام صادق(ع) نقل کرده که خالد از عرب بادیه بوده نه پیامبر، و نبوت او صرفآ سخنی شایع میان مردم است.

منابع اهل سنت

درباره نبوت خالد بن سنان میان عالمان اسلامی اختلاف هست. در برخی از منابع اهل سنّت با استناد به شواهدی آمده که وی نبی و نخستین پیامبر از نسل اسماعیل بوده است، برخی از این شواهد عبارتند از: گفته پیامبر درباره خالد (نبی ضیعَه قومُه)، کرامات منسوب به او و نیز این قول اهل اخبار که در دوره فترت بین عیسی و محمد چهار پیامبر ظهور خواهند کرد که یکی از آنها عرب و همین خالد است.[۲۶]

برخی نیز وی را پیامبر اصحاب الرس دانسته‌اند.[۲۷] اما به نوشته جاحظ[۲۸] متکلمان معتقدند که وی به سبب اعرابی و بیابان‌نشین بودنش پیامبر نبوده است، زیرا خداوند انبیا را از اهالی شهرها و آبادی‌ها برگزیده است.[۲۹] ابن کثیر[۳۰] با استشهاد به آیات قرآن و حدیثی صحیح از پیامبر که «‌بین من و عیسی پیامبری نیست‌»[۳۱] و همچنین نقدِ متنی و سندی حدیث «‌نَبِیٌّ ضَیَّعَهُ قَومُه»، نبی بودن خالد را نپذیرفته و او را فردی صالح و دارای کرامات دانسته است.[۳۲]

برخی نیز بر آنند که خالد نبوت داشته ولی رسول نبوده است،[۳۳] چنانکه ابن عربی[۳۴] وی را مأمور به رسالت و تبلیغ ندانسته و معتقد است که او نبوت برزخی داشته، زیرا ادعا کرده است که پس از مرگ از احوال آنجا خبر می‌دهد.

پانویس

  1. برای تفصیل بیشتر درباره نسب او رجوع کنید به ابن کلبی، ص۴۴۰ـ۴۴۹؛ ابن بابویه، ج۲، ص۶۵۹؛ ابن ماکولا، ج۴، ص۴۴۷.
  2. جاحظ، ج۴، ص۴۷۷؛ ابن شبّه نمیری، ج۲، ص۴۲۱، ۴۲۳؛ مسعودی، ج۲، ص۳۷۰؛ برای روایات دیگر رجوع کنید به ابنسعد، ج۱، ص۲۹۶؛ ابن شبّه نمیری، ج۲، ص۴۲۳، ۴۳۳.
  3. جاحظ، همانجا؛ ابن قتیبه، ص۶۲؛ مسعودی، ج۱، ص۷۵ـ۷۶؛ مسعودی، ج۲، ص۳۶۹ـ ۳۷۰؛ ابن حجر عسقلانی، ج۱، ص۴۶۷.
  4. رجوع کنید به جوادعلی، ج۶، ص۴۶۲؛ تریمینگام، ص۲۶۴.
  5. مجلسی، ج۱۴، ص۴۴۹؛ برای نمونه رجوع کنید به ابنشبّه نمیری، ج۲، ص۴۲۱؛ کلینی، ج۸، ص۳۴۲ـ۳۴۳.
  6. مقدسی، ج۳، ص۱۳۴.
  7. جاحظ، ج۴، ص۴۷۶ـ۴۷۷؛ ثعالبی، ص۵۷۳؛ قلقشندی، ج۱، ص۴۰۹ـ۴۱۰.
  8. رجوع کنید به ابنشبّه نمیری، ج۲، ص۴۲۶ـ۴۲۷؛ سمهودی، ج۱، ص۱۵۲ـ ۱۵۴.
  9. رجوع کنید به قلقشندی، ج۱، ص۴۱۰؛ برای توضیح بلاغی این ماجرا رجوع کنید به قرطبی، ذیل کهف: ۸۳؛ دمیری، ج۱، ص۵۵۸.
  10. ابن کلبی، ص۴۴۳؛ ابن حزم، ص۲۵۱.
  11. برای نمونه رجوع کنید به کلینی، ج۸، ص۳۴۲ـ۳۴۳؛ طبرانی، ج۱۱، ص۲۳۶؛ حاکم نیشابوری، ج۲، ص۵۹۹.
  12. دیار بکری، ج۱، ص۱۹۹.
  13. رجوع کنید به حاکم نیشابوری، ج۲، ص۵۹۹ـ۶۰۰.
  14. هروی، ص۵۷.
  15. «بسکره»، دایره المعارف بزرگ اسلامی.
  16. مسعودی، ج۲، ص۳۶۹؛ زمخشری، ج۵، ص۴۵۷.
  17. جاحظ، ج۴، ص۴۷۷؛ ابن شبّه نمیری، ج۲، ص۴۲۲ـ۴۲۶؛ ابن قتیبه، ص۶۲؛ مسعودی، ج۱، ص۷۵.
  18. رجوع کنید به مقدسی، ج۳، ص۱۳۵.
  19. کلینی، کافی، ج ۸، ص۳۴۲ـ۳۴۳.
  20. ابن بابویه، ج ۲، ص۶۵۹ـ۶۶۰.
  21. نیز رجوع کنید به قطب راوندی، ص۲۷۵.
  22. ابن بابویه، ج ۲، ص۶۵۹.
  23. رجوع کنید به طوسی، ذیل فیل: ۳؛ فضل بن حسن طبرسی، ذیل فیل۵:.
  24. مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۴، ص۴۵۱.
  25. طبرسی، الاحتجاج، ج ۲، ص۹۱.
  26. رجوع کنید به جاحظ، ج۴، ص۴۷۶؛ مسعودی، ج۲، ص۳۶۹؛ زمخشری، ج۱، ص۱۸۴.
  27. رجوع کنید به قاضی عیاض، ج۲، ص۳۰۳؛ ابن حجر عسقلانی، ج۱، ص۴۶۸.
  28. جاحظ، ج ۴، ص۴۷۸.
  29. نیز رجوع کنید به مقدسی، ج۳، ص۱۲۶ـ۱۲۷؛ ثعالبی، ص۵۷۴.
  30. ابن کثیر، ج ۱، ص۱۰۴ـ۱۰۶.
  31. رجوع کنید به بخاری، ج۴، ص۱۴۲.
  32. نیز رجوع کنید به ابن ابیالحدید، ج۶، ص۳۸۸؛ ابن قیم جوزیه، ج۳، ص۶۷۱، پانویس ۱.
  33. رجوع کنید به ابن ماکولا، ج۶، ص۲۷۲؛ دسوقی، ج۴، ص۳۱۲.
  34. ابن عربی، ج ۱، ص۲۱۳.

منابع

  • ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ـ۱۳۸۷/۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت، بی‌تا.
  • ابن بابویه، کمال الدین و تمام النعمة، چاپ علی اکبر غفاری، قم، ۱۳۶۳ش.
  • ابن حجر عسقلانی، کتاب الاصابة فی تمییز الصحابة، مصر ۱۳۲۸، چاپ افست بیروت، بی‌تا.
  • ابن حزم، جمهرة انساب العرب، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره، (۱۹۸۲).
  • ابن سعد (بیروت)
  • ابن شبّه نمیری، تاریخ المدینة المنورة: اخبار المدینةالنبویة، چاپ فهیم محمد شلتوت، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۹۰.
  • ابن عربی، فصوص الحکم، و التعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء عفیفی، تهران ۱۳۶۶ش.
  • ابن قتیبه، المعارف، چاپ ثروت عکاشه، قاهره ۱۹۶۰؛
  • ابن قیم جوزیه، زاد المعاد فی هدی خیرالعباد، چاپ شعیب ارنؤوط و عبدالقادر ارنؤوط، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲؛
  • ابن کثیر، السیرة النبویة، چاپ مصطفی عبدالواحد، قاهره ۱۳۸۳ـ۱۳۸۶/ ۱۹۶۴ـ۱۹۶۶، چاپ افست بیروت (بی‌تا.)؛
  • ابن کلبی، جمهرة النسب، ج۱، چاپ ناجی حسن، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۶؛
  • ابن ماکولا، الاکمال فی رفع الارتیاب عن المؤتلف و المختلف فی الاسماء و الکنی و الانساب، چاپ عبدالرحمان بن یحیی معلمی یمانی، بیروت (بی‌تا.)؛
  • محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، (چاپ محمد ذهنی افندی)، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱، چاپ افست بیروت (بی‌تا.)؛
  • عبدالملک بن محمد ثعالبی، ثمار القلوب فی المضاف و المنسوب، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره (۱۹۸۵)؛
  • عمرو بن بحر جاحظ، کتاب الحیوان، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر (۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/۱۹۶۵ـ ۱۹۶۹)، چاپ افست بیروت (بی‌تا.)؛
  • جوادعلی، المفصل فی تاریخالعرب قبل الاسلام، بیروت ۱۹۷۶ـ۱۹۷۸؛
  • محمد بن عبدالله حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، چاپ یوسف عبدالرحمان مرعشلی، بیروت ۱۴۰۶؛
  • محمد بن احمد دسوقی، حاشیة الدسوقی علی الشرح الکبیر، (بیروت): داراحیاء الکتب العربیة، (بی‌تا.)؛
  • محمدبن موسی دمیری، حیاة الحیوان الکبری، قاهره ۱۳۹۰/۱۹۷۰، چاپ افست قم ۱۳۶۴ش؛
  • حسین بن محمد دیار بکری، تاریخ الخمیس فی احوال انفس نفیس، (قاهره) ۱۲۸۳/ ۱۸۶۶، چاپ افست بیروت (بی‌تا.)؛
  • محمود بن عمر زمخشری، ربیع الابرار و نصوص الاخبار، چاپ سلیم نعیمی، بغداد (بی‌تا.)، چاپ افست قم ۱۴۱۰؛
  • علی بن عبدالله سمهودی، وفاء الوفا باخبار دارالمصطفی، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴؛
  • سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، چاپ حمدی عبدالمجید سلفی، چاپ افست بیروت ۱۴۰۴ـ?ـ۱۴۰؛
  • احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، چاپ محمدباقر موسوی خرسان، نجف ۱۳۸۶/۱۹۶۶، چاپ افست قم (بی‌تا.)؛
  • فضل بن حسن الطبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، چاپ هاشم رسولی محلاتی و فضل الله یزدی طباطبائی، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸؛
  • محمد بن حسن الطوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت [بی تا]
  • عیاض بن موسی قاضی عیاض، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، بیروت ۱۴۰۹؛
  • محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵؛
  • سعید بن هبةاللّه قطب راوندی، قصص الانبیاء، چاپ غلامرضا عرفانیان یزدی، قم ۱۳۷۶ش؛
  • قلقشندی؛
  • محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، چاپ علی اکبر غفاری، بیروت ۱۴۰۱؛
  • محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، بیروت ۱۴۰۳ / ۱۹۸۳؛
  • مسعودی، مروج (بیروت)؛
  • مطهر بن طاهر مقدسی، کتاب البدء والتاریخ، چاپ کلمان هوار، پاریس ۱۸۹۹ـ۱۹۱۹، چاپ افست تهران ۱۹۶۲؛
  • علی بن ابی بکر هروی، الاشارات الی معرفة الزیارات، چاپ علی عمر، قاهره ۱۴۲۳/۲۰۰۲؛
  • J. Spencer Trimingham, Christianity among the Arabs in pre-Islamic times, London 1979.

پیوند به بیرون