کاربر:Elyas-salehi/صفحه تمرین2

از ویکی شیعه

سن رشد (به عربی: اختبار الیتیم) سنی است که کودک را در آن سن از جهت مسایل مالی مورد آزمایش و امتحان قرار می‌دهند و در صورت اثبات توانایی مالی، اموالش در اختیارش قرار داده می‌شود و مجاز است تمام تصرفات مالی را انجام دهد. در مقابل رشد سفاهت است، که باعث ایجاد محجوریت شخص می‌شود. اگر سفاهت از بین رود، ممنوعیت و محجوریت کودک در امور مالی برداشته می‌شود و حکم سایر عقلا را پیدا می‌کند. سن رشد در ابواب فقهی مانند: حج، نکاح، وصیت و قضاء، مطرح شده است. به علت اینکه افراد از لحاظ جسمی، روحی و موقعیت اجتماعی و اقتصادی و تربیت خانوادگی با یکدیگر متفاوت هستند سن رشد نیز برای هر یک از آنها متفاوت است و به همین دلیل در فقه سن خاصی برای رشد بیان نشده است و با اختبار کودک می‌توان فهمید. ولی در قرآن و روایات، بلوغ یکی از شروط رسیدن به سن رشد است.

مفهوم شناسی

عده‌ای از فقها در تعریف سن رشد (به عربی: اختبار الیتیم) گفته‌اند: معنی رشد از دیدگاه عرف، اصلاح امور مالی و فریب نخوردن در معاملات است. و به دلیل اینکه شارع مفهومی برای رشد بیان نکرده است همان معنای عرف معتبر است و این معنا با معنای لغوی تناسب دارد. [۱] رشد از نظر مشهور فقها به معنای اصلاح و تدبیر امور مالی است و به شخصی که این صفت را داشته باشد رشید گفته می‌شود.[۲] برخی رشد را کیفیت نفسانی در انسان می‌دانند که از افساد مالی و صرف کردن اموال در راه‌هایی که از نظر عقلا شایستگی ندارد، جلوگیری می‌کند.[۳] سفیه مقابل رشید است و چون سفاهت امر ذاتی و نقضی در عقل است، به حکم حاکم نیاز ندارد و معاملات سفیه هرچند موافق روش عقلا باشد باطل است.[۴] به اتفاق فقها با اثبات سن رشد محجوریت کودک تمام می‌شود و اموالش در اختیارش گذاشته می‌شود و در امور مادی استقلال دارد و می‌تواند حقوق خود را استیفا کند. [۵] برخی از فقیهان در دادن استقلال مالی به کودک پس از سن رشد، ادّعای اجماع نموده‌اند.[۶]

اهیمت و جایگاه

سن رشد در چندین آیه از قرآن بیان شده است:

  • «فَاِن انَستُم مِّنهُم رُشداً فَادفَعُوا اِلَیهِم اَموَالَهُم» [۷]

اگر یتیمان را دانا به درک مصالح زندگانی خود یافتید، اموالشان رابه آن‌ها باز دهید.

  • وَ لا تَقرَبُوا مَالَ الیَتِیمِ اِلاّ بِالَّتی هِیَ اَحسَنُ حَتَّی یَبلُغَ اَشُدَّهُ؛ [۸]

هرگز به مال یتیم نزدیک نشوید، تا آن‌که به حدّ کمال و رشد برسد. در جاهلیت به جای حفظ و امانت‌داری اموال یتیمان آنان را از ارث محروم می‌کردند و اموال آنها به جهت سهل انگاری مورد اتلاف قرار می‌گرفت یا در اموال آنها تصرف باطل و حرام انجام می‌دادند.[۹] از این جهت، سه حکم مهم درباره مال یتیم در آیه سوم سوره نساء صادر می‌شود: وجوب بازگرداندن اموال یتیمان به آنان؛ نهی از تبدّل خبیث به طیّب (مانند خیانت در امانت نسبت به اموال یتیم)؛ حرمت مخلوط کردن مال خود با اموال یتیم و تصرف در مجموع آن‌ها.[۱۰]

در روایات نیز رسیدن به سن رشد از شرایط تصرفات مالی شمرده شده است، از امام صادق (علیه‌السّلام) درباره معنای آیه «فاِن انَستُم مِنهُم رُشداً فَادفَعُوا اِلیهِم اَموالَهُم» سوال شد. حضرت فرمود: «ایناسُ الرُشدِ حِفظُ المالِ» رسیدن به حدّ رشد، یعنی قدرت داشتن بر حفظ مال. [۱۱]

در حدیث دیگری از آن حضرت امام صادق علیه السلام سؤال شد، چه زمانی باید اموال دختر یتیم در اختیارش قرار گیرد؟ آن حضرت فرمود: «اِذا عَلِمَت انَّها لا تُفسِد و لا تُضَیِّعُ. آن‌گاه که بدانی اموال خود را فاسد و ضایع نمی‌نماید. [۱۲]

در ضمن حدیث دیگری نیز آن حضرت می‌فرماید: «وَ ان احَتَلمَ وَ لَم یَکُن لَهُ عَقلُ یُوثَقُ بِهِ، لَم یَدفَع الَیهِ». اگر کودک به حدّ بلوغ و احتلام برسد، لیکن دارای عقلی که موجب اطمینان به صحّت اعمال او گردد، نباشد، اموال وی در اختیارش قرار نمی‌گیرد. [۱۳]

تشخیص سن رشد

سن خاصی به عنوان نشانه و علامت رشد در قرآن، بیان نشده است،[۱۴] به اعتقاد برخی محققان با توجه به اینکه در قرآن مسئله جنب شدن و رسیدن به سن رشد به صورت جداگانه مطرح شده است معتقدند نمی‌توان سن دقیقی برای سن رشد به دست آورد.[۱۵] و فقط از تعبیر «رشد» برای دادن مال یتیم به او استفاده شده است.[۱۶] به باور کاشف الغطاء بلوغ جنسی علامات شرعی دارد و رشد و بلوغ فکری با سنجش و آزمودن کودک در معاملاتش معلوم می‌شود.[۱۷]

تفاوت رشد و بلوغ

فقها با استناد به آیۀ ۶ سوره نساء و روایات، برای اثبات رشد کودک، علاوه بر بلوغ، توانایی کامل کودک نسبت به انجام معاملات را نیز شرط دانسته‌اند.[۱۸] به باور آنها مفهوم بلوغ با مفهوم رشد متفاوت است، زیرا یتیم بودن کودک با بلوغ تمام می‌شود ولی رشد کودک با بالغ بودن اثبات نمی‌شود و ممکن است کودکی به سن بلوغ برسد ولی رشید نباشد و به همین دلیل از برخی حقوقش مانند تصرف در اموالش ممنوع باشد.[۱۹] امام خمینی و عده‌ای از فقها برای رفع حجر از کودک، بلوغ به تنهایی را کافی نمی‌دانند، بلکه رسیدن به مرحله رشد را معتبر می‌دانند.[۲۰] بیشتر مفسران مراد از بلوغ اَشُدّ را رسیدن به سنی دانسته‌اند که در آن قوای جسمی و عقلی به رشد و شکوفایی می‌رسد.[۲۱]


محجور بودن

کودکان نابالغ و غیر رشید از تصرف در اموال خود و حقوق مالی و غیر مالی مانند حق قصاص و طلاق، [۲۲] محجور و ممنوع هستند.[۲۳] زیرا دو صفت بلوغ و رشد در آنها وجود ندارد.[۲۴] برای اثبات محجوریت کودکان یتیم و برخی احکام آنها، به آیه ۶سوره نساء استدلال شده است.[۲۵] در این آیه، به آزمایش یتیمان و نیز دو صفت بلوغ و رشد اشاره شده است. در فقه درباره تقدم و تاخر بلوغ و رشد برای رفع حجر بحث شده است. این دو عامل رفع حجر بحث می‌شود؛ از جمله این که اگر رشد فکری پیش از بلوغ جسمی رخ دهد محجوریت تمام می‌شود یا خیر؟[۲۶] یا این که علاوه بر رشد، عدالت و عدم فسق هم شرط بازگردان اموال یتیم و صغیر به خودشان هست یا خیر؟[۲۷] طبق تبصره دو الحاقی (در سال ۱۳۷۰ش) ماده ۱۲۱۰ قانون مدنی ایران، «اموال صغیری را که بالغ شده است در صورتی می‌توان به او داد که رشد او ثابت شده باشد». [یادداشت ۱]


شرایط تحقق سن رشد

فقها برای تحقق سن رشد چندین شرط را ذکر کرده‌اند که برخی از آن شروط مورد اتفاق فقها است و برخی دیگر از شروط بین فقها مورد اختلاف است، از شروطی که برای تحقق سن رشد بیان کرده‌اند.

بلوغ

این کلام پایین مستند شود به قول یکی از فقها یا مفسران به صورت گزارشی

بلوغ یکی از شرایط تحقق سن رشد دانسته شده است، طبق آیات قرآن و روایات رشد قبل از بلوغ پذیرفته نیست، در قرآن کریم، بلوغ اشد، [۳۱] مترادف با رشد آمده است و از نظر معنای لغوی، این واژه دایره‌ی وسیع‌تری از بلوغ جنسی دارد و مجموعه‌ای از بلوغ عقلی (شامل درک خیر و شرّ، مصالح و مفاسد و حسن و قبح) و نیز استحکام و کمال نیروهای جسمی را دربر می‌گیرد.[۳۲] علامه طباطبایی با استناد به آیه «هُوَ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن تُرابٍ ثُمَّ مِن نُّطفَةٍ ثُمَّ مِن عَلَقَةٍ ثُمَّ یُخرِجُکُم طِفلاً ثُمَّ لِتَبلُغُوا اَشُدَّکُم ثُمَّ لِتَکُونُوا شُیُوخًا؛[۳۳] او خدایی است که شما را از خاک آفرید و سپس از قطره آب «نطفه» و آن‌گاه از خون بسته شده «علقه» پس از آن شما را از رحم مادر به‌صورت طفل بیرون آورد تا آن‌که به سن رشد و کمال برسید و در نهایت پیر و سالخورده شوید.» می‌فرماید: مقصود از بلوغ اشد، بلوغ و رشد هر دو است. [۳۴] از نظر محقق حلی رسیدن به سن رشد دومین شرط برای واگذاری اموال به کودک است.[۳۵]

ملکه نفسانی بودن رشد

طبق گفته فقها محقق شدن رشد در کودک باید بصورت ملکه نفسانی باشد و در مدت کوتاه زائل نشود، بنابراین هرگاه کودکی برحسب اتّفاق، یک یا چندبار، کار عقلایی انجام دهد و آن‌گاه به کارهای غیر عقلایی بپردازد، رشید محسوب نمی‌شود. بعضی از فقها بر لزوم این شرط تصریح کرده‌اند، [۳۶] و برخی به صورت مطلق بیان کرده‌اند. [۳۷]

عدالت

برخی از فقیهان به غیر از شرایط (بلوغ، عقل، قدرت تدبیر در امور مالی) در تحقق رشد، عدالت را نیز شرط کرداند، شیخ طوسی در بعضی از کتاب‌های خود و گروه دیگری از فقیهان متقدّم این نظریه را پذیرفته‌اند.[۳۸] مهم‌ترین مستند این نظریه، آیه‌ای است از قرآن که می‌فرماید: «وَ لا تُؤتُوا السُّفَهاءَ اَموَالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللهُ لَکُم قِیامًا؛ [۳۹] اموالی را که خداوند قوام زندگانی شما را بر آن مقرّر داشته، به تصرّف سفیهان ندهید.»

در مقابل این نظریه، مشهور فقها با استناد به اطلاق آیات و روایات [۴۰] در تحقّق رشد، عدالت را شرط نمی‌دانند و از نظر آنان اگر کسی توانایی اداره‌ی امور مالی داشته باشد، رشید است، هر چند در امور دینی فاسق باشد. [۴۱]

سفاهت بعد از بلوغ و رشد

به نظر صاحب ریاض تمام ادّله اعمّ از اجماع، آیات و روایات مستفیضه، که بر محجوریت کودک قبل از بلوغ، دلالت دارد، دلالت بر محجوریت سفیه بعد از بلوغ و رشد، نیز می‌باشد. [۴۲]

احراز رشد

احراز رشد کودک از طریق اختبار و آزمون، با واگذاری معاملات و تصرّفات مالی که متناسب با حرفه و شغل خانوادگی و طبقه اجتماعی اوست، امکان‌پذیر است. به‌عنوان مثال اگر از اولاد تاجر است، معاملاتی تحت‌نظر ولی به وی واگذار می‌شود، اگر این معاملات را بدون فریب خوردن و ضرر انجام داد، معلوم می‌شود رشید است. دختران نیز با توانایی بر حفظ اموال و جلوگیری از تبذیر، آزمایش می‌شوند. [۴۳]

برخی از فقها بر این باورند در اثبات رشید بودن کودک باید علم حاصل شود.[۴۴] لیکن فقهایی مانند مقدس اردبیلی، صرف اطمینان به رشید بودن را کافی دانسته‌اند. [۴۵]

زمان اختبار کودک

زمان آزمایش رشد کودک، قبل از بلوغ است، به طوری که بعد از بلوغ نیاز به آزمایش نداشته باشد و اموالش در اختیارش گذاشته شود.[۴۶] دلیل اختبار قبل از بلوغ آیه «وَ ابتَلُوا الیَتامی حَتَّی اِذا بَلَغُوا النِّکاحَ فَاِن آنَستُم مِّنهُم رُشدًا فَادفَعُوا اِلَیهِم اَموَالَهُم»[۴۷] است، که ظاهر آیه بیان می کند باید آزمایش قبل از بلوغ باشد، زیرا اولا عرف و لغت واژه‌ی یتیم را قبل از بلوغ می‌دانند و ثانیا لازمه حکم خدواند مبنی بر اینکه اموال کودک را وقتی به حد بلوغ و نکاح رسید در اختیارش قرار دهید، اختبار کودک قبل از بلوغ است.[۴۸] به فتوای امام خمینی، اگر احتمال رسیدن کودک به حدّ رشد، قبل از بلوغ او وجود داشته باشد، باید در آن زمان انجام شود، تا بعد از بلوغ فوراً اموالش در اختیارش قرار گیرد. در غیر این صورت، هر زمان که این احتمال وجود داشته باشد، آزمایش می‌شود، چه قبل از بلوغ و یا بعد از آن باشد. [۴۹]

طریقه اثبات رشد

سن رشد از دو راه اثبات می‌شود:

  • شهادت شهود، بنظر فقها اثبات رشد در مردان با شهادت مردان و در زنان با شهادت مردان و زنان ثابت می‌شود. [۵۰]
  • خبر ثقه، بعضی از فقیهان بر این باورند رشد کودک با خبر ثقه نیز اثبات می‌گردد.[۵۱]

پانویس

  1. علامه حلی، مختلف الشیعة،۱۴۲۰ق، ج۵، ص۴۳۱. فاضل مقداد، التنقیح الرائع،۱۴۰۴ق، ج۲، ص۱۸۱.شهید ثانی، الروضة البهیة،۱۴۱۰ق، ج۴، ص۱۰۲. مقدس اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان، ج۹، ص۱۹۴.
  2. علامه حلی، تحریر الاحکام الشرعیة، ۱۴۲۰ق، ج۲، ص۵۳۵، مقدس اردبیلی، مجمع الفائدة والبرهان، ج۹، ص۱۹۴. فاضل مقداد، التنقیح الرائع،۱۴۰۴ق، ج۲، ص۱۸۱. نجفی، جواهر الکلام، ج۲۶، ص۴۸.
  3. امامی، حقوق مدنی،۱۳۸۶ش، ج۵، ص۲۵۵
  4. کاشف الغطاء، تحریر المجلة، ۱۳۸۴ش، ج۲ (قسم۱)، ص۱۷۰.
  5. فاضل آبی، کشف الرموز، ج۱، ص۵۵۲. فاضل مقداد، کنز العرفان،۱۴۲۲ق، ج۲، ص۱۰۴. کاشف الغطاء، تحریر المجلة، ۱۳۸۴ش، ج۲ (قسم۱)، ص۱۷۱.
  6. ابن زهره حلی، غنیة النزوع،۱۴۱۷ق، ج۱، ص۲۵۲. طباطبایی مجاهد، المناهل، ص۹۰، نجفی، جواهر الکلام،۱۹۸۱م، ج۲۶، ص۴۸.
  7. نساء آیه ۶.
  8. انعام، آیه ۱۵۲.
  9. جوادی آملی، تسنیم، ۱۳۸۹ش، ج۱۷، ص۲۱۳و۲۱۴.
  10. جوادی آملی، تسنیم، ۱۳۸۹ش، ج۱۷، ص۲۱۳و۲۱۴.
  11. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۴۱۱.
  12. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۸، ص۴۱۰.
  13. محدث نوری، مستدرک الوسائل،۱۴۰۸ق، ج۱۳، ص۴۲۷.
  14. فاضل میبدی، «بلوغ از دیدگاه فقهی و کارشناسی»، سایت مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم.
  15. جناتی، «بلوغ از دیدگاه فقه اجتهادی»،۱۳۷۴ش، ص۴۲.
  16. سوره نساء، آیه ۶.
  17. کاشف الغطاء، تحریر المجلة، ۱۳۸۴ش، ج۲ (قسم۱)، ص۱۶۶؛ برای اطلاع از همه احکام کودک، نگاه کنید به: انصاری، موسوعة أحکام الأطفال و أدلّتها،۱۴۲۹ق.
  18. زحیلی، فقه الاسلامی و ادلّته، ۱۴۰۹ق. ج ۴، ص۱۲۵؛ جزیری،۱۴۰۴ق، ج ۲، ص۳۵۳؛ نجفی،۱۹۸۱م، ج ۹، ص۲۶۷؛ حرعاملی، ج ۱۸، ص۴۰۹ـ۴۱۲، ج ۱۹، ص۳۷۰ـ۳۷۱.
  19. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ۱۴۱۳ق، ج۴، ص۲۲۰ (باب انقظاع یتم الیتیم)؛ سبزواری، مهذّب الأحکام ۱۴۱۳ق، ج۲۱، ص۱۱۹.
  20. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۱۳. فاضل لنکرانی، تفصیل الشریعة (کتاب الحجر)، ۱۳۸۳ش، ص۲۹۷.
  21. طباطبائی؛ طبرسی ۱۴۰۸ق؛ زمخشری، ذیل آیات ۵۸ ـ۵۹ سوره نور.
  22. لطفی، «استنباط احکام و حقوق محجورین از قرآن کریم»، ۱۳۸۰، ص ۲۲.
  23. نجفی، جواهر الکلام، ۱۹۸۱م، ج۲۶، ص۴.
  24. نجفی، جواهر الکلام، ۱۹۸۱م، ج۲۶، ص۴.
  25. نجفی، جواهر الکلام، ۱۹۸۱م، ج۲۶، ص۱۰.
  26. نجفی، جواهر الکلام، ۱۹۸۱م، ج۲۶، ص۱۸.
  27. وجدانی فخر، الجواهر الفخریة، ۱۳۸۴ش، ج۸، ص۲۲۵ـ۲۲۸.
  28. عیاشی، کتاب التفسیر، ۱۳۸۰ش، ج۱، ص۲۲۱، ح۲۷.
  29. جوادی آملی، تسنیم، ۱۳۸۹ش، ج۱۷، ص۳۸۸ .(به نقل از: المیزان،۱۳۹۴ق، ج۴، ص۱۹۰و۱۹۱).
  30. جوادی آملی، تسنیم، ۱۳۸۹ش، ج۱۷، ص۳۸۸.
  31. انعام، آیه۱۵۲.
  32. ابن عربی، احکام القرآن،۱۴۰۸ق، ج۲، ص۲۹۸-۲۹۷.
  33. غافرآیه ۶۷.
  34. طباطبایی، تفسیر المیزان، ج۷، ص۳۷۶.
  35. محقق حلّی، شرائع الاسلام، ج۲، ص۸۵.
  36. علامه حلی، قواعد الاحکام،۱۴۱۸ق، ج۲، ص۱۳۴.محقق کرکی، جامع المقاصد، ج۵، ص۱۸۳.شهید ثانی، الروضة البهیة،۱۴۱۰ق، ج۴، ص۱۰۱.بحرانی، الحدائق الناضرة، ۱۴۰۵ق، ج۲۰، ص۳۵۱.
  37. شیخ طوسی، الخلاف، ج۳، ۱۴۱۷ق، ص۲۸۳.ابن زهره حلی، غنیة النزوع،۱۴۱۷ق، ج۱، ص۲۵۲.محقق حلّی، شرائع الاسلام، ج۲، ص۸۵.
  38. شیخ طوسی، المبسوط،۱۳۸۷ش، ج۲، ص۲۸۴.شیخ طوسی، الخلاف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۲۸۳.ابن زهره حلی، غنیة النزوع،۱۴۱۷ق، ج۱، ص۲۵۲.بیهقی کیدری، اصباح الشیعة،۱۴۱۶ق، ص۲۹۶. قطب راوندی، فقه القرآن،۱۴۰۵ق، ج۲، ص۷۳.
  39. سوره نسا، آیه۵.
  40. مقدس اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان، ج۹، ص۱۹۵.
  41. مقدس اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان، ج۹، ص۱۹۶. بحرانی، الحدائق الناضرة، ۱۴۰۵ق، ج۲۰، ص۳۵۱. شهید ثانی، مسالک الافهام،۱۴۱۳ق، ج۴، ص۱۴۹. محقق سبزواری، کفایة الاحکام،۱۳۹۶ش، ج۱، ص۵۸۳. نجفی، جواهر الکلام،۱۹۸۱م، ج۲۶، ص۵۰. طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸ق، ج۳، ص۲۰. مشهدی، کنز الدقائق،۱۴۲۳ق، ج۲، ص۳۶۴، قطب راوندی، فقه القرآن، ج۲، ص۷۱.
  42. طباطبایی، ریاض المسائل،۱۴۱۸ق، ج۹، ص۲۵۱.
  43. محقق حلّی، شرایع الاسلام،۱۴۰۸ق، ج۲، ص۸۵. شیخ طوسی، المبسوط،۱۳۸۷ش، ج۲، ص۲۸۴، علامه حلی، تحریر الاحکام الشرعیة،۱۴۲۰ق، ج۲، ص۵۳۶. محقق کرکی، جامع المقاصد،۱۴۱۴ق، ج۵، ص۱۸۳، شهید ثانی، مسالک الافهام،۱۴۱۳ق، ج۴، ص۱۵۰.
  44. محقق حلّی، شرایع الاسلام،۱۴۰۸ق، ج۲، ص۸۵.علامه حلی، قواعد الاحکام، ج۲، ص۱۳۴. فاضل لنکرانی، تفصیل الشریعة (کتاب الحجر)، ص۳۱۷.
  45. مقدس اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان، ج۹، ص۲۰۶.
  46. محقق حلّی، جعفر بن حسن، شرایع الاسلام،۱۴۰۸ق، ج۲، ص۸۷. علامه حلی، تذکرة الفقها، ج۱۴، ص۲۲۴. شهید ثانی، مسالک الافهام،۱۴۱۳ق، ج۴، ص۱۶۶. طباطبایی، ریاض المسائل،۱۴۱۸ق، ج۹، ص۲۵۰. صیمری بحرانی، غایة المرام، ج۲، ص۱۸۵.
  47. نسا،آیه۶.
  48. علامه حلی، تذکرة الفقها، ج۱۴، ص۲۲۵. شهید ثانی، حاشیة الشرائع، ص۴۱۵.
  49. امام خمینی، تحریر الوسیلة، ج۲، ص۱۷.
  50. محقق حلّی، شرایع الاسلام،۱۴۰۸ق، ج۲، ص۱۰۱. علامه حلی، قواعد الاحکام، ج۲، ص۱۳۴. محقق کرکی، جامع المقاصد،۱۴۱۴ق، ج۵، ص۱۸۶. فخرالمحققین، ایضاح الفوائد،۱۳۸۷ش، ج۲، ص۵۲. شهید ثانی، الروضة البهیة، ۱۴۱۰ق، ج۴، ص۱۰۴. خوانساری، جامع المدارک،۱۴۰۵ق، ج۳، ص۳۶۷.
  51. خوانساری، جامع المدارک،۱۴۰۵ق، ج۳، ص۳۶۸.

یادداشت

  1. تطبیق مفهوم «رشد» بر «حب آل محمد»: در روایتی که درباره مفهوم رشد در آیه ۶ سوره نساء از امام صادق(ع) نقل شده است «رشد» به حب آل محمد تفسیر گردیده است که اگر دیدید یتیم حب آل محمد داشت به درجه‌اش بیفزایید.[۲۸] علامه طباطبایی این تفسیر را از باب جری و تطبیق می‌داند.[۲۹] همچنین می‌توان آن را به رشد معنوی در مقابل رشد مادی تعبیر کرد. [۳۰]

منابع

  1. قرآن
  2. علامه حلی، حسن بن یوسف بن علی المطهر، تحریر الاحکام الشرعیه علی مذهب الامامیه، تحقیق: ابرهیم البهادری، اشراف: جعفر سبحانی تبریزی، قم، موسسة الامام الصادق، مطبعه، اعتماد، ۱۴۲۰ق.
  3. مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائدة والبرهان في شرح إرشاد الأذهان، قم، مؤسسة النشر الإسلامي.
  4. فاضل مقداد، مقداد بن عبدالله، التنقيح الرائع لمختصر الشرائع، قم، مکتبة آیت‌الله المرعشي النجفي(ره)، چاپ: اول، ۱۴۰۴ق.
  5. امامی، سیدحسن، حقوق مدنی، تهران، اسلامیه، ۱۳۸۶ش.
  6. فاضل آبی، حسن بن ابی‌طالب یوسفی، کشف الرموز، المحقق: الشيخ علي پناه الاشتهاردي، قم، مؤسسة النشر الإسلامي.
  7. فاضل مقداد، سیوری، مقداد بن عبدالله، کنزالعرفان، تصحیح عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، قم، مکتب نوید اسلام، ۱۴۲۲ ق.
  8. کاشف الغطاء، محمدحسین، محمد ساعدی (محقق)، تحریر المجله، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی (المجمع العالمی للتقریب بین المذاهب الاسلامیه)، ۱۳۸۴ش.
  9. طباطبایی مجاهد، سیدمحمد، المناهل، قم، موسسه آل البیت.
  10. جوادی آملی، جواد، تسنیم، قم، اسرا، ۱۳۸۹ش.
  11. فاضل میبدی، «بلوغ از دیدگاه فقهی و کارشناسی»، سایت مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم.
  12. محمد ابراهیم جنّاتی، «بلوغ از دیدگاه فقه اجتهادی”، کیهان اندیشه، ش ۶۱ (مرداد و شهریور ۱۳۷۴ش).
  13. انصاری، قدرت الله، موسوعة أحکام الأطفال و أدلّتها، قم، مرکز فقه الأئمة الأطهار علیهم السلام، ۱۴۲۹ق.
  14. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، دمشق، ۱۴۰۹ق.
  15. عبدالرحمان جزیری، الفقه علی المذاهب الاربعة، استانبول ۱۴۰۴ق.
  16. شیخ صدوق (۳۸۱ق)، من لا يحضره الفقيه، قم:‌ انتشارات اسلامى، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.
  17. سبزوارى، سيد عبد الاعلى، مهذّب الأحكام فی بيان الحلال و الحرام، قم، مؤسسه المنار، چاپ چهارم، ۱۴۱۳ق.
  18. امام خمینی، سیدروح‌الله، تحریر الوسیله، قم، مؤسسه مطبوعاتی إسماعيليان.
  19. فاضل لنکرانی، محمد، تفصیل الشریعة، قم‌، مركز فقه الائمه الاطهار( ع)، ۱۳۸۳ش‌.
  20. محمد حسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت ۱۳۹۰ـ۱۳۹۴ق.
  21. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، ۱۴۰۸ق.
  22. محمودبن عمر زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت ( بی‌تا.).
  23. محمد باقر، مجلسی، بحارالانوار، بیروت، ۱۴۰۳ه ق.
  24. لطفی، «استنباط احکام و حقوق محجورین از قرآن کریم»، ۱۳۸۰، ص ۲۲.
  25. وجدانی فخر، قدرت الله، الجواهر الفخریة في شرح الروضة البهیة، قم، سما، ۱۳۸۴ش.
  26. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، قم، ۱۴۱۲ق.؟؟؟
  27. نوری، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم، ۱۴۰۸ق.
  28. علامه حلّی، حسن بن یوسف، مختلف الشیعة فی احکام الشریعة، قم، ۱۴۲۰ق.
  29. ابن عربی، محمد بن عبدالله، احکام القرآن، بیروت-لبنان، دار الجیل، ۱۴۰۸ ه ق.
  30. بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضرة، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، ۱۴۰۵ق.
  31. شیخ طوسی، محمد بن حسن، الخلاف فی الحکام، قم، ۱۴۱۷ق.
  32. شهید ثانی، زین‌‌الدین بن علی، الروضة البهیة في شرح اللمعة الدمشقیة (۱۰ جلدی)، محقق: کلانتر، محمد، قم، مکتبة الداوري، ۱۴۱۰ق.
  33. ابن زهره حلی، حمزة بن علی، غنیة النزوع، قم،‌ مؤسسة امام صادق(ع)، ۱۴۱۷ق.
  34. شیخ طوسی، محمد بن حسن، المبسوط فی فقه الامامیة، تهران، چاپ محمدتقی کشفی، ۱۳۸۷ش.
  35. بیهقی کیدری، اصباح الشیعه بمصباح الشریعه، تحقیق ابراهیم بهادری، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، ۱۴۱۶ق.
  36. محقق سبزواری، محمدباقر، کفایة الاحکام، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۳۹۶ش.
  37. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، بیروت، چاپ عباس قوچانی، ۱۹۸۱م.
  38. مشهدی، میرزا محمدرضا، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، قم، دار الغدیر، ۱۴۲۳ق.
  39. قطب راوندی، سعید بن عبدالله، فقه القرآن، قم، کتابخانه عمومی آیت‌الله‌مرعشی نجفی(ره)، ۱۴۰۵ ق.
  40. طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل، قم، مؤسسه آل البیت، ۱۴۱۸ق.
  41. محقق حلی، جعفر بن حسن، شرایع‌الاسلام، قم، مؤسسه اسماعیلیان‌، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
  42. شهید ثانی، زین الدین بن علی، مسالک الأفهام إلی تنقیح شرائع الإسلام، قم، مؤسسة المعارف الإسلامیة، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  43. علامه حلی، حسن بن یوسف، قواعد الاحکام، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، ۱۴۱۸ق.
  44. علامه حلی، حسن بن یوسف، تذکرة الفقهاء، تهران، مکتبة المرتضویه.
  45. صیمری بحرانی، مفلح بن حسن، غاية المرام في شرح شرائع الإسلام، محقق: الشيخ جعفر الكوثراني العاملي، دار الهادی.
  46. محقق کرکی، علی بن حسین، جامع المقاصد في شرح القواعد، قم، مؤسسه آل البيت عليهم السلام‌، چاپ: دوم، ۱۴۱۴ق.
  47. حلّى، فخر المحققين، محمد بن حسن بن يوسف‌، ایضاح الفوائد، قم، مؤسسه اسماعيليان‌، ۱۳۸۷ ق‌.
  48. خوانساري، سيد احمد، جامع المدارك في شرح المختصر النافع، تهران، مکتبة الصدوق، چاپ دوم، ۱۴۰۵ق.