پرسش:چرا فقط به معاویه، خال المومنین می‌گویند؟

از ویکی شیعه

معاویه از میان برادر همسران پیامبر(ص) تنها فردی است که به خال‌المومنین مشهور است. محققان دلیل این شهرت را فعالیت قصه‌گویان در زمان معاویه برای فراموشی سرگذشت و تثبیت جایگاهش در بین مردم دانسته‌اند. ابن‌حجر عسقلانی در فتح الباری و ابن‌تیمیه در منهاج السنه به نقل از علمای بزرگ اهل‌سنت تمام فضایل معاویه را ساختگی دانسته‌اند.

شهرت به خال المومنین

ابن‌عساکر(۵۷۱ق)[۱] و دیگران[۲] معتقدند از آن‌جهت که ام‌حبیبه همسر پیامبر(ص)، ام‌المؤمنین است، اهل‌سنت به معاویه، برادرِ ام‌حبیبه، خال‌المومنین می‌گویند. همنچنین برای او فضائل زیادی نقل کرده‌اند.[۳] از امام حسین(ع) نیز روایتی نقل کرده‌اند که معاویه را کاتب وحی و خال المومنین خطاب کرده است؛[۴] علامه امینی در الغدیر این روایت را رد کرده است.[۵]

برخی محققان بر این باوراند چون معاویه از طلقاء[یادداشت ۱] بود، این مسئله خلافتش را در شام دشوار می‌کرد و برای جبران این مساله می‌کوشید خود را به عنوان «خال‌المومنین» و «کاتب وحی» معرفی کند.[۶] تا در بین مردم جایگاه بگیرد و زمینه حکومت خود را فراهم کند.[۷] پس راویان حدیث را مجبور کرد تا ده‌ها حدیث در فضیلت او بسازند و در میان مردم رواج دهند.[۸] فعالیت مبلغان و قصه گویان معاویه تا جایی ادامه پیدا کرد که امام علی(ع) را ملحد و مستحق سب و لعن و معاویه را کاتب وحی و خال المومنین و خلیفه را برتر و مهم‌تر از پیامبر(ص) بخوانند.[۹]

موضع عالمان اهل‌سنت

ابوجعفر اسکافی معتزلی(۲۴۰ق) بر این باور است با اینکه اهل‌سنت عایشه را از ام‌حبیبه و دیگر زنان پیامبر(ص) مشهورتر می‌دانند با این حال اگر کسی از معاویه بدگویی کند، مورد خشم و لعنت آنها قرار می‌گیرد، به این علت که معاویه دایی مومنان است. اما وقتی از محمد بن ابی‌بکر بدگویی کنند، علاوه بر رضایت با گوینده همراهی می‌کنند با اینکه دایی بودن محمد واضح و پدرش از پدر معاویه، برتر است. پس علت دشمنی آنها با علی(ع)، نیرنگ و جهل آنها بود که قتل محمد را بد ندانسته و دایی بودن او را به خاطر نمی‌آورند.[۱۰]

رد فضائل معاویه

  • احمد بن حنبل(۱۶۴-۲۴۱ق) از فقهای بزرگ اهل‌سنت معتقد است برای علی(ع) دشمنان زیادی بود، دشمنان تمام تلاش خود را کردند تا در او عیبی پیدا کنند اما بعد از ناامیدی دور معاویه جمع شده و برای او فضائل زیادی ساختند.[۱۲] ابن‌حجر عسقلانی در ذیل این اعتقاد احمد بن حنبل می‌نویسد همه روایاتی که در فضل معاویه رسیده، سند آنها صحیح نبوده و ابن راهویه، نسائی و حاکم نیشابوری نیز به این مساله اعتقاد داشتند.[۱۳]
  • ابن‌تیمیه(۷۲۸ق) نیز بر فضیلت سازی برای معاویه اعتراف کرده و معتقد است در فضیلت او احادیث فراوان و کتاب‌های مستقلی نوشته شده که عالمان علم حدیث، هیچ‌یک از آن‌ها را صحیح نمی‌دانند.[۱۴]
  • عبدالرحیم خطیب از عالمان معاصر اهل سنت در کتاب شیخین، می‌گوید: بر خلاف آنچه که شنیده می‌شود، معاویه از کاتبان وحی نبوده است؛ بلکه برخی اوقات نامه‌های عادی برای پیامبر(ص) می‌نوشت و همین امر، منشأ اشتباه شد که اسم او را از جمله کاتبان وحی نام برده‌اند.[۱۵]

پانویس

  1. ابن عساکر، تاریخ دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۵۹، ص۱۰۳.
  2. اسکافی، المعیار و الموازنه، ۱۴۰۲ق، ص۲۱.
  3. ابن منظور، مختصر تاریخ دمشق، ۱۴۰۲ق، ج۲۵، ص۵-۱۶.
  4. ابن عساکر، تاریخ دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۵۹، ص۱۰۳.
  5. علامه امینی، الغدیر،۱۴۱۶ق، ج۱۱، ص۸۰.
  6. محمد سهیل طقوش، دولت امویان، ص۲۲ -از افزوده‌های رسول جعفریان-
  7. هشتی، نشریه درسهایی از مکتب اسلام، مهر ۱۳۸۶، ش۷، ص۱۷.
  8. ابن منظور، مختصر تاریخ دمشق، ۱۴۰۲ق، ج۲۵، ص۵-۱۶؛ برای نمونه از قول پیامبر(ص) نقل شده: افراد امین نزد خداوند سه نفر هستند؛ جبرئیل، من و معاویه.
  9. حسنی، نشریه درسهایی از مکتب اسلام، دی ۱۳۸۰، ش۱۰، ص۳۵.
  10. اسکافی، المعیار و الموازنه، ۱۴۰۲ق، ج۱، ص۲۱.
  11. علامه امینی، الغدیر، ۱۴۱۶ق، ج۱۱، ص۹۵.
  12. سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۲۵ق، ج۱، ص۱۵۲؛ فتح الباری، ۱۳۷۹ق، ج۷، ص۸۳.
  13. ابن حجر، فتح الباری، ۱۳۷۹ق، ج۷، ص۸۳.
  14. ابن تیمیه، منهاج السنه النبویه، ۱۴۰۶ق، ج۷، ص۳۷۱.
  15. خطیب، شیخین، ۱۴۳۷ق، ص۱۱۰.

یادداشت

  1. معاویه بعد از فتح مکه فرار کرد و حاضر نشد تسلیم شود. پیامبر(ص) خون او را مباح اعلام کرد و دستور داد او را بکشند. تا اینکه پنج ماه قبل از رحلت پیامبر(ص) معاویه از عباس بن عبدالمطلب درخواست شفاعت کرد تا پیامبر(ص) از خون او بگذرد. پیامبر(ص) درخواست عموی خود را پذیرفت و معاویه را جزو آزادشدگان(طلقاء) قرار داد.(عماد زاده، امویان، ابوسفیان و معاویه، بی‌تا، ص۹۹-۹۸.)

منابع

  • ابن‌تیمیه، منهاج السنه النبویه، به‌تحقیق محمد رشاد سالم، ریاض، جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامیة، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.
  • ابن‌حجر عسقلانی، فتح الباری شرح صحیح البخاری، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۷۹ق.
  • ابن‌عساکر، علی بن الحسن، تاریخ دمشق، به‌تحقیق عمرو بن غرامة العمروی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
  • ابن‌منظور، محمد بن مکرم، مختصر تاریخ دمشق، دمشق، دار الفکر، ۱۴۰۲ق.
  • اسکافی، ابوجعفر، المعیار و الموازنه، بیروت، موسسه فواد بعینو، ۱۴۰۲ق.
  • امینی، عبدالحسین، الغدیر، قم، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیة، ۱۴۱۶ق.
  • حسنی، علی اکبر، عصر شبگون و ظلمانی در نشریه درسهایی از مکتب اسلام، دی ۱۳۸۰ش.
  • خطیب، سید عبدالرحیم، شیخین، بی‌جا، ۱۴۳۷ق.
  • سیوطی، جلال الدین، تاریخ الخلفاء، به‌تحقیق حمدی الدمرداش، مکه، مکتبة نزار مصطفی الباز، چاپ اول، ۱۴۲۵ق.
  • طقوش، محمد سهیل، دولت امویان، -از افزوده‌های رسول جعفریان، بی‌جا، بی‌تا.
  • عماد زاده، حسین، امویان، ابوسفیان و معاویه، تهران، مکتب القرآن، چاپ اول، بی‌تا.
  • نیشابوری، مسلم، الکنی و الأسماء، به‌تحقیق عبد الرحیم محمد أحمد القشقری، مدینه، عمادة البحث العلمی بالجامعة الإسلامیة، ۱۴۰۴ق.
  • هشتی، احمد، اندیشه‌های علوی در نامه‌های نهج البلاغه نامه ۲۸ در نشریه درسهایی از مکتب اسلام، مهر ۱۳۸۶ش.
آیا می‌دانستید که... جدیدترین پرسش‌ها
درگاه:پرسش/آیا می‌دانستید