|
|
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{جعبه زندگینامه | | {{جعبه زندگینامه |
| | اندازه جعبه = | | | اندازه جعبه = |
| |عرض = | | |عرض = |
| | عنوان = | | | عنوان = |
| | نام = غازان خان | | | نام = غازان خان |
| | تصویر = غازان خان در نیشابور.jpeg|بندانگشتی|نگارهای از کتاب جامعالتواریخ از دادخواهی غازانخان در نیشابور | | | تصویر = غازان خان در نیشابور.jpeg|بندانگشتی|نگارهای از کتاب جامعالتواریخ از دادخواهی غازانخان در نیشابور |
| | اندازه تصویر = | | | اندازه تصویر = |
| | عنوان تصویر = | | | عنوان تصویر = |
| | زادروز = سال ۶۷۰هجری قمری | | | زادروز = سال ۶۷۰هجری قمری |
| | زادگاه = آبْسکُون مازندران | | | زادگاه = آبْسکُون مازندران |
| | تاریخ مرگ = 15 شوال سال ۷۰۳هجری قمری | | | تاریخ مرگ = 15 شوال سال ۷۰۳هجری قمری |
| | مکان مرگ = فِشکِلدره از نواحی قزوین | | | مکان مرگ = فِشکِلدره از نواحی قزوین |
| | محل زندگی = آذربایجان - تبریز | | | محل زندگی = آذربایجان - تبریز |
| | ملیت = مغول | | | ملیت = مغول |
| | تابعیت = | | | تابعیت = |
| | تحصیلات = آشنا با تاریخ مغول و تاریخ دیگر کشورها - آشنایی با زبانهای عربی، چینی، مغولی، تبتی | | | تحصیلات = آشنا با تاریخ مغول و تاریخ دیگر کشورها - آشنایی با زبانهای عربی، چینی، مغولی، تبتی |
| | دانشگاه = | | | دانشگاه = |
| | پیشه = | | | پیشه = |
| | سالهای فعالیت = ۶۹۴ق تا ۷۰۳ق | | | سالهای فعالیت = ۶۹۴ق تا ۷۰۳ق |
| | نهاد = | | | نهاد = |
| | نماینده = | | | نماینده = |
| | شناختهشده برای = | | | شناختهشده برای = |
| | نقشهای برجسته = حاکم خراسان - سلطان حکومت ایلخانیان در ایران | | | نقشهای برجسته = حاکم خراسان - سلطان حکومت ایلخانیان در ایران |
| | سبک = | | | سبک = |
| | استادان = | | | استادان = |
| | شاگردان = | | | شاگردان = |
| | شهر خانگی = | | | شهر خانگی = |
| | تلویزیون = | | | تلویزیون = |
| | لقب = محمود | | | لقب = محمود |
| | کنیه = | | | کنیه = |
| | حزب = | | | حزب = |
| | جنبش = | | | جنبش = |
| | مخالفان = مغولان جغتایی - سلطان مصر الملکالناصرمحمد | | | مخالفان = مغولان جغتایی - سلطان مصر الملکالناصرمحمد |
| | هیئت = | | | هیئت = |
| | دین = اسلام | | | دین = اسلام |
| | مذهب = اهل سنت | | | مذهب = اهل سنت |
| | منصب = هفتمین ایلخان مغول در ایران | | | منصب = هفتمین ایلخان مغول در ایران |
| | مکتب = | | | مکتب = |
| | آثار = | | | آثار = |
| | خویشاوندان سرشناس = هلاکوخان مغول | | | خویشاوندان سرشناس = هلاکوخان مغول |
| | گفتاورد = | | | گفتاورد = |
| | جوایز = | | | جوایز = |
| | وبگاه = | | | وبگاه = |
| | پانویس = | | | پانویس = |
| }} | | }} |
| '''غازانخان''' هفتمین ایلخان از سلسله [[ایلخانیان]] ایران بود. وی اولین سلطان [[مغول]] بود که [[اسلام]] را پذیرفت و دین اسلام را به عنوان دین رسمی اعلان نمود. به دلیل توجه خاص او به آداب اسلامی و احترام به مقام ائمه شیعیان و سادات، جانشینان وی مذهب تشیع را پذیرفتند. به دلیل تفکر خاص غازان در تمام دوران حکومت او دو وزیر بر اجرای امور حکومتی نظارت داشتند. | | '''غازانخان'''، هفتمین ایلخان از سلسله [[ایلخانیان]] ایران، و اولین سلطان [[مغول]] بود که [[اسلام|مسلمان]] شد و اسلام را دین رسمی اعلام کرد. او به آداب اسلامی توجه ویژه نشان میداد و به امامان شیعه و سادات احترام میگذاشت. جانشینان وی، مذهب تشیع را پذیرفتند. |
|
| |
|
| در این دوران، قوانینی به عنوان یاسای غازانی که تکمیل کننده قوانین حکومتی [[چنگیزخان]] بود، برای اداره مملکت تصویب و ابلاغ شد. غازان در دوران حکومت خود دوبار به جهت تصرف شام به این منطقه لشکرکشی کرد که در نبرد اول پیروز و در دومین بار شکست سختی خورد.
| | غازان در دوران حکومت خود دو بار به شام لشکرکشی کرد که در نبرد اول پیروز و در دومین بار شکست سختی خورد. روابط او با کشورهای دیگر، مناسب گزارش شده است؛ تا آنجا که سفرایی بین دربار او و برخی از کشورهای [[مسیحیت|مسیحی]] در رفت و آمد بودهاند. با این حال او پس از پذیرش اسلام، دستور تخریب [[کلیسا|کلیساها]] و [[کنیسه|کنیسهها]] و معابد دیگر ادیان را صادر، و غیرمسلمانان را ملزم به پوشیدن نشانههایی برای شناسایی کرد. |
| | |
| وی روابط بسیار خوبی با ممالک دیگر داشت و بین دربار او و برخی از کشورهای [[مسیحیت|مسیحی]] سفرایی در رفتوآمد بودند. در مقابل پس از پذیرش اسلام، وی دستور تخریب [[کلیسا|کلیساها]] و [[کنیسه|کنیسهها]] و معابد دیگر ادیان را صادر و غیرمسلمانان را ملزم به پوشیدن نشانههایی جهت شناسایی کرد.
| |
|
| |
|
| ==زندگینامه== | | ==زندگینامه== |
| سلطان '''محمودغازانخانبنارغونبنآبْقابنهلاکو''' در سال ۶۷۰ق در آبْسکُون [[مازندران]] به دنیا آمد. در دوران حکومت پدرش حاکم خراسان بود. در دهم [[ذی الحجه]] سال ۶۹۴ه. مصادف با روز [[نوروز]] و پس از کیخاتون و حکومت کوتاه بایدوخان به حکومت رسید.<ref>زمچی اسفزاری، روضات الجنات فی اوصاف مدینه هرات، ۱۳۳۸، ج ۱، ص۱۹۰؛ اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ۱۳۸۴، ص۲۶۱</ref> وی هفتمین ایلخان در حکومت ایلخانیان بود.<ref>حیدر دوغلات، تاریخ رشیدی، ۱۳۸۳، ج ۱، ص۹۷</ref> مدت زمان حکومت وی هفت سال و نه ماه و برخی تواریخ هشت سال و نه ماه بیان کردهاند.<ref>ملکم، تاریخ کامل ایران، ۱۳۸۰ش، ج ۱، ص۲۹۱</ref> | | سلطان محمود غازان خان بن ارغون بن آبْقا بن هلاکو، در سال ۶۷۰ق در آبْسکُون [[مازندران]] به دنیا آمد. در دوران حکومت پدرش حاکم [[خراسان]] بود. در دهم [[ذی الحجه]] سال ۶۹۴ق، پس از کیخاتون و حکومت کوتاه بایدوخان به حکومت رسید.<ref>زمچی اسفزاری، روضات الجنات فی اوصاف مدینه هرات، ۱۳۳۸، ج۱، ص۱۹۰؛ اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ۱۳۸۴، ص۲۶۱.</ref> وی هفتمین ایلخان در حکومت ایلخانیان بود.<ref>حیدر دوغلات، تاریخ رشیدی، ۱۳۸۳، ج۱، ص۹۷.</ref> مدت زمان حکومت وی حدود هشت تا نه سال بیان شده است.<ref>ملکم، تاریخ کامل ایران، ۱۳۸۰ش، ج۱، ص۲۹۱.</ref> |
|
| |
|
| در مشخصات ظاهری وی، بعضی از کتابهای تاریخ او را شخصی کوتاهقد و زشتصورت بیان کردهاند اما بااینوجود، او را شخصی جنگآور و شجاع و کسی که باکی از مرگ نداشته معرفی نمودهاند.
| | برخی منابع تاریخی، غازان خان را کوتاهقد و زشتصورت، و در عین حال، جنگآور و شجاع دانستهاند که که باکی از مرگ نداشته است.<ref>پیرنیا و اقبال اشتیانی، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاریه، ۱۳۸۰ش، ص۵۱۳؛ ملکم، تاریخ کامل ایران، ۱۳۸۰ش، ج۱، ص۲۹۲-۲۹۳؛ اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ۱۳۸۴ش، ص۲۸۴.</ref> |
| <ref>پیرنیا و اقبال اشتیانی، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاریه، ۱۳۸۰ش، ص۵۱۳؛ ملکم، تاریخ کامل ایران، ۱۳۸۰ش، ج ۱، ص۲۹۲-۲۹۳؛ اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ۱۳۸۴ش، ص۲۸۴</ref> | |
|
| |
|
| غازانخان علاوه بر زبان مغولی و فارسی، آشنایی کمی از زبانهای عربی و چینی و تبتی و لاتینی نیز داشت. یکی از علایق وی به دست آوردن اطلاعات از آدابورسوم و اخلاقیات حاکمان، بهویژه پادشاهان معاصر خود بود و در این زمینه از مردم آن مناطق بسیار سوال میکرد. وی در دانستن تاریخ مغول و آباء و اجداد خود نیز بسیار کوشا بود و قسمتی از کتاب [[جامع التواریخ]] خواجه رشیدالدین وزیر وی نیز از اطلاعات او نوشته شده است.<ref>پیرنیا و اقبال اشتیانی، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاریه، ۱۳۸۰، ص۵۱۴؛ اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ۱۳۸۴ش، ص۲۸۵</ref>
| | غازان خان علاوه بر زبان مغولی و فارسی، با زبانهای عربی، چینی، تبتی و لاتینی هم آشنایی اندکی داشته است. یکی از علایق وی، به دست آوردن اطلاعات از آداب و رسوم و اخلاقیات حاکمان، بهویژه پادشاهان معاصر خود دانسته شده و بر اساس منابع تاریخی، او برای آشنایی با تاریخ مغول و آباء و اجداد خود نیز بسیار کوشا بوده و بخشی از کتاب [[جامع التواریخ]]، تالیف خواجه رشیدالدین وزیر وی نیز از اطلاعات او نوشته شده است.<ref>پیرنیا و اقبال اشتیانی، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاریه، ۱۳۸۰، ص۵۱۴؛ اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ۱۳۸۴ش، ص۲۸۵.</ref> |
|
| |
|
| غازان علاقه خاصی نیز به هنر داشته و با برخی امور مانند بنایی، نقاشی، آهنگری و اسلحهسازی آشنایی داشته است. مدت زمانی نیز به یادگیری کیمیا و رمل و ستاره شناسی و یادگیری گیاهان عجیب پرداخته است. وی با اهل علم مانوس بود و همچنین از ادیانوفرق و دیگر ملل اطلاعاتی داشته و با مذاهب دیگر به بحث و مناظره میپرداخته است.<ref>پیرنیا و اقبال اشتیانی، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاریه، ۱۳۸۰ش، ص۵۱۴؛ اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ۱۳۸۴ش، ص۲۸۵</ref> | | منابع تاریخی از علاقه فراوان غازان به هنر نیز سخن گفتهاند. او همچنین با برخی امور مانند بنایی، نقاشی، آهنگری و اسلحهسازی آشنایی داشته است؛ مدت زمانی نیز به یادگیری کیمیا و رمل و ستارهشناسی و آشنایی با گیاهان عجیب پرداخته است.<ref>پیرنیا و اقبال اشتیانی، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاریه، ۱۳۸۰ش، ص۵۱۴؛ اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ۱۳۸۴ش، ص۲۸۵.</ref> |
|
| |
|
| ====وضعیت آغاز حکومت غازان==== | | ===مرگ=== |
| هنگامی که غازانخان به سلطنت رسید، وضعیت خزانه دولتی به دلیل بذل و بخششهای حکام قبل و ولخرجیهای شاهزادگان در امور زندگی، کاملا خالی بود. با وجود این رویه از ذخایر و خزاین هلاکو نیز چیزی باقی نمانده بود؛ تا جایی که برای تقدیم هدایا به سُفرای خارجی نیز پولی وجود نداشت. غازانخان خود را وارث مملکتی میدانست که یکسره ویران و قابل پرداخت هیچ مالیاتی نبود.<ref>اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ۱۳۸۴ش، ص۲۷۹</ref>
| | [[پرونده:شنب غازان.jpg|بندانگشتی|شنبغازان محل دفن سلطان محمودغازانخان]] |
| | | غازانخان پس از شکست مرجالصفر، در حالی که برای تدارک سپاه و حمله مجدد به لشکر [[مصر]] به [[تبریز]] بازمیگشت، دچار درد چشم شد و پس از چند بار بهبودی و بازگشت بیماری،<ref>بدلیسی، شرفنامه، ۱۳۷۷ش، ج۲، ص۲۱-۲۲؛ شاردن، سفرنامه شاردن، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۴۷۷.</ref> ۱۵ شوال ۷۰۳ق در حوالی قزوین، و در ۳۳ سالگی درگذشت و در منارهای که به نام او شناخته میشد، دفن شد.<ref>بدلیسی، شرفنامه، ۱۳۷۷ش، ج۲، ص۲۱-۲۲؛ شاردن، سفرنامه شاردن، ۱۳۷۲، ج۲، ص۴۷۷.</ref> برخی وفات وی را ۱۱ شوال، و در نزدیکی تبریز دانستهاند.<ref>ملکم، تاریخ کامل ایران، ۱۳۸۰ش، ج۱، ص۲۹۱؛ پیرنیا و اقبال آشتیانی، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاریه، ۱۳۸۰ش، ص۵۱۲.</ref> |
| ==اسلامآوردن==
| |
| غازانخان در سال ۶۹۴ق (۱۲۶۵م) در فیروزکوه با تاکید و ترغیب [[امیر نوروز]] که وی سرلشکر سپاهیانش بود، به دین اسلام گروید. برخی تواریخ نیز اسلامآوردن وی را در چهارم شعبان همان سال در لار دماوند و به دست [[شیخ صدر الدین ابراهیم]] پسر عارف معروف [[شیخ سعد الدین محمد بن حمویه جوینی]] بیان کردهاند. به پیروی از او قریب صدهزار نفر از مغول اسلام آوردند و غازان از این تاریخ به نام محمود خوانده شد.<ref>اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ۱۳۸۴ش، ص۲۵۶</ref> | |
| | |
| او اول ایلخانی بود که دین اسلام را انتخاب نموده و ارتباط و اطاعت خود از حاکمان مغول را قطع نمود. او دین اسلام را دین رسمی اعلان و این امر را بر درباریان و سرداران لشکر واجب کرد.<ref>پیرنیا و اقبال آشتیانی، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاریه، ۱۳۸۰ش، ص۵۰۸</ref>
| |
| | |
| هرچند در ابتدا وی به دلیل مصالح سیاسی اسلام را پذیرفت، ولی به تدریج این امر سبب گسترش اسلام و روی کار آمدن [[حکام مسلمان]] و ایرانی در شهرهای ایران شد. پس از مسلمان شدن غازانخان وی در رعایت آداب اسلامی و [[مسائل شرعی]] تلاش میکرد و با بحثوگفتگو سعی در تغییر آیین لشکریانی که هنوز بر [[مذهب]] سابق خود بودند داشت.<ref>اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ۱۳۸۴ش، ص۲۵۶، پیرنیا و اقبال آشتیانی، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاریه، ۱۳۸۰ش، ص۵۱۲-۵۱۳</ref>
| |
| | |
| ====زیارت امامحسین(ع)====
| |
| وی در مسیر حرکت به شام در سال ۷۰۲ به زیارت [[امام حسین]](ع) رفته و هدایایی نیز به آنجا تقدیم نمود.<ref>اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ۱۳۸۴ش، ص۲۵۷</ref>
| |
| | |
| ====تمایل جانشینان غازان به تشیع====
| |
| در دوران حکوت غازانخان احترام ویژهای به سادات قائل بودند تا جایی که برای بزرگ نامیدن شخص محترمی، نام سید را به ابتدای اسم او اضافه میکردند. برخی از درباریان نیز اسامی خود را با سید بیان مینمودند. تا پیش از غازانخان بیشتر فرمانداران متعصبین [[تاتار]] و مسیحی و [[یهودیت|یهودی]] بودند. این تغییر رویه سبب گرویدن جانشینان غازان به [[تشیع]] که مذهب غالب ایرانیان بود و نیز ترویج آداب اسلامی شد.<ref>اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ۱۳۸۴ش، ص۲۵۷</ref> غازانخان پس از اسلامآوردن، دستور داد به جای نام خانهای مغول بر روی سکه [[شهادتین]] ضرب شود؛ و اول نامهها و فرمانها با بسم الله الرحمن الرحیم باشد.<ref>پیرنیا و اقبال آشتیانی، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاریه، ۱۳۸۰ش، ص۵۰۷-۵۰۸</ref>
| |
| | |
| ====واکنش مخالفان به تغییر دین====
| |
| در اثر این تغییر دین لشکری از شاهزادگان و امرای [[بودائی]] مغول به مرزهای خراسان جهت نبرد با غازانخان حمله کردند و تا مازندران پیش آمدند<ref>اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ۱۳۸۴، ص۲۶۲</ref> که با رویارویی امیرنوروز و امیرهرقداق مواجه شده و با شکستدادن این لشکریان آنان را وادار به عقبنشینی نمودند و این نبرد با پیروزی خاتمه یافت.<ref>ملکم، تاریخ کامل ایران، ۱۳۸۰ش، ج ۱، ص۲۹۰-۲۹۱</ref>
| |
| | |
| ==وزرا==
| |
| در دوران حکومت غازان خان چندین شخصیت به عنوان وزیر منصوب شدهاند. غازان خان معتقد بود یک وزیر نمیتواند تمام امور کشور را اداره کند، بنابراین دو وزیر بر امور کشور انتخاب مینمود.<ref>شاردن، سفرنامه شاردن، ۱۳۷۲ش، ج ۲، ص۴۷۸؛ منشی کرمانی، سمط العلی للحضرة العلیا، ۱۳۶۲ش، ص۱۳۰</ref>
| |
| | |
| خواجه جمال الدین و پس از کشتهشدن او در سال ۶۹۶ق توسط غازانخان، خواجه صدرالدین خالدی به وزارت رسید. او نیز پس از یک سالونیم به همراه برادرش در سال ۶۹۷ق به دستور غازانخان و به دست قتلغشاه که امیرلشکر غازانخان در مبارزه با [[گرجستان]] بود به قتل رسید. وی با وجود زیرکی و کرم و ادب مردی جاه طلب و فتنه جو و دسیسه کار بود.<ref>پیر نیا و اقبال آشتیانی، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاریه، ۱۳۸۰ش، ص۵۱۰</ref>
| |
|
| |
|
| پس از این اشخاص مقام وزارت به [[خواجه رشیدالدین فضل الله طبیب همدانی]] و [[خواجه سعدالدین ساوجی]] رسید.<ref>حسینی خاتونآبادی، وقایع السنین و الاعوام، ۱۳۵۲ش، ص۳۷۱-۳۷۶</ref>
| | ==گرایش به اسلام و اهل بیت== |
| | غازان خان در سال ۶۹۴ق (۱۲۶۵م) با تاکید و ترغیب [[امیر نوروز]]، سرلشکر سپاهیانش، مسلمان شد. برخی منابع تاریخی نیز [[شیخ صدر الدین ابراهیم]]، پسر عارف معروف، [[شیخ سعد الدین محمد بن حمویه جوینی]] را مشوق او برای مسلمان شدن دانستهاند. بنابر منابع، نزدیک صد هزار نفر به تبعیت از او مسلمان شدند و غازان پس از آن «محمود» خوانده شد.<ref>اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ۱۳۸۴ش، ص۲۵۶.</ref> او اولین ایلخان مغول بود که مسلمان شد و ارتباط خود با حاکمان مغول را قطع کرد، اسلام را دین رسمی اعلام کرد و اظهار اسلام را بر درباریان و سرداران لشکر واجب کرد.<ref>پیرنیا و اقبال آشتیانی، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاریه، ۱۳۸۰ش، ص۵۰۸.</ref> |
|
| |
|
| ==اقدامات حکومتی==
| | برخی محققان معتقدند مسلمان شدن غازان خان، به دلیل مصالح سیاسی بوده است. با این حال این امر را سبب گسترش اسلام و روی کار آمدن [[حکام مسلمان]] و ایرانی در شهرهای ایران دانستهاند. بر این اساس، پس از مسلمان شدن غازان خان، وی در رعایت آداب اسلامی و [[مسائل شرعی]]، و همچنین مسلمان شدن لشکریانی که بر دین سابق خود مانده بودند تلاش میکرده است.<ref>اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ۱۳۸۴ش، ص۲۵۶، پیرنیا و اقبال آشتیانی، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاریه، ۱۳۸۰ش، ص۵۱۲-۵۱۳.</ref> |
| با شروع حکومت غازانخان بر ایران، آبادانی شهرها و روستاها آغاز شده، وی قوانینی با عنوان قوانین غازانی که کامل کننده قوانین چنگیزی بود را برپا نمود. پس از حمله مغول به ایران بسیاری از شهرها تخریب، کشاورزی و دامداری و صنعت از بین رفته بود. همچنین با تسلط برخی حاکمان مغول نه تنها این امور اصلاح نشده، که خرابی بیشتری به جای مانده بود.<ref>ملکم، تاریخ کامل ایران، ۱۳۸۰ش، ج ۱۱، ص۲۸۹؛ خواند میر، تاریخ حبیب السیر، ۱۳۸۰ش، ج ۳، ص۹۳؛ اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ۱۳۸۴ش، ص۲۸۵</ref> | |
|
| |
|
| از این دستورالعمل میتوان به: ممنوع کردن دریافت [[منفعت پول]]، ممنوع کردن [[شربخمر]] و [[بدمستی]] در ملاعام، انتخاب قضات عادل در عدلیه، تعیین [[مهریه]] مشخص به میزان ۱۹/۵ دینار، تعیین و تطبیق سالهای شمسی و قمری اشاره کرد.<ref>ملکم، تاریخ کامل ایران، ۱۳۸۰ش، ج ۱، ص۲۸۹؛ خواند میر، تاریخ حبیب السیر، ۱۳۸۰ش، ج ۳،ص ۹۳؛ اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ۱۳۸۴ش، ص۲۸۶</ref>
| | غازان خان در مسیر حرکت به شام در سال ۷۰۲ق، به زیارت [[امام حسین]](ع) رفته و هدایایی نیز به حرم امام سوم شیعیان تقدیم کرد.<ref>اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ۱۳۸۴ش، ص۲۵۷.</ref> در دوران حکومت او، سادات احترام ویژهای یافتند؛ تا آنجا که برای احترام، از کلمه «سید» استفاده میشده است. برخی از درباریان نیز اسامی خود را با سید بیان میکردهاند.<ref>اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ۱۳۸۴ش، ص۲۵۷.</ref> غازان خان پس از مسلمان شدن، دستور داد به جای ذکر نام سلاطین مغول بر روی سکه، [[شهادتین]] ضرب شود. او همچنین فرمان داد نامهها و دستورها با «بسم الله الرحمن الرحیم» آغاز شود.<ref>پیرنیا و اقبال آشتیانی، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاریه، ۱۳۸۰ش، ص۵۰۷-۵۰۸.</ref> |
|
| |
|
| از دیگر امور حکومتی که باعث آبادانی و بهتر شدن وضع معیشت مردم شد: جمع آوری [[مالیات]] و سامان دادن به نوع دریافت و موظفی ماموران دریافت مالیات، بخشودگی و تخفیف مالیات جهت اشخاصی که به آبادانی شهرها کمک میکردند، تقسیم اراضی و دریافت بخشی از سهم محصول جهت ادراه لشگریان و نیز تعیین وجه مشخص جهت لشکریان، دستور به عدم دریافت کمک مالی بوسیله نزدیکان و ماموران شخصیتهای حکومتی، حفر چاه و ترمیم و بازسازی قناتها، بنای کاروانسرا جهت مسافران، ایجاد ایلچیخانه و ایلچی برای فرمانداران حکومتی و انتقال اخبار و نامهها، تعیین عیار برای سکه و طلا و اوزان مشخص برای کیل و وزن و ضرب سکه متحدالشکل در سراسر ایران، قلعوقمع راهزنانی که در دوران حاکمان مغول راهها را ناامن نموده بودند و تعین راهدار و نیز عوارض خاص جهت عبور از راههای ایمن، است.<ref>ملکم، تاریخ کامل ایران، ۱۳۸۰ش، ج ۱، ص۲۸۹؛ خواند میر، تاریخ حبیب السیر، ۱۳۸۰ش، ج۳، ص۹۳؛ اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ۱۳۸۴ش، ص۲۸۶</ref> | | ===مخالفان تغییر دین=== |
| | پس از تغییر دین غازان خان، سپاهی از شاهزادگان و امرای [[بودائی]] مغول، برای نبرد با غازان، به مرزهای خراسان حمله کردند و تا مازندران پیش رفتند.<ref>اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ۱۳۸۴، ص۲۶۲.</ref> حمله مذکور با رویارویی امیرنوروز و امیرهرقداق مواجه شد و شاهزادگان، وادار به عقبنشینی شدند.<ref>ملکم، تاریخ کامل ایران، ۱۳۸۰ش، ج۱، ص۲۹۰-۲۹۱.</ref> |
|
| |
|
| یکی از اقدامات خیر غازانخان بنای [[گرمابه]] و [[مسجد]] در تمام شهرها و روستاها بود. بخشی از عایدات گرمابه جهت رسیدگی و نگهداری مساجد [[وقف]] میگردید.<ref>راوندی، تاریخ اجتماعی ایران، ۱۳۸۲، ج ۵، ص۵۰۱</ref> دومین حکمی که غازانخان پس از قبول اسلام و الزام آن جهت حکام و منصب داران حکومتی صادر کرد، رعایت [[عدالت]] و منع امرا و اکابر از [[ظلم]] به زیردستان بود. کتابهای زیادی او را شخصی [[عادل]] در اجرای حقوق مردم عادی بیان نمودهاند. وی در صورت اطلاع از دریافت [[رشوه]] توسط ماموران حکومتی آنان را به شدت تنبیه و توبیخ مینمود. همچنین وی شخصی کوشا در حفظ [[وقف|موقوفات]] و ترویج اسلام بودهاست.<ref>نخجوانی، دستورالکاتب فی تعیین المراتب، ۱۹۷۹م، ص۱۸۱-۱۸۲</ref> کتابهای متعددی این خصوصیتهای وی را بیان نمودهاند.<ref>مستوفی، تاریخ گزیده، ۱۳۶۴ش، ص۵۷۹؛ ملکم، تاریخ کامل ایران، ۱۳۸۰ش، ص۲۸۹-۲۹۳</ref>
| | ==اجرای قوانین اسلامی== |
| | در آغاز حکومت غازانخان بر ایران، قوانینی برای آبادانی شهرها و روستاها وضع شد؛<ref>ملکم، تاریخ کامل ایران، ۱۳۸۰ش، ج۱۱، ص۲۸۹؛ خواند میر، تاریخ حبیب السیر، ۱۳۸۰ش، ج۳، ص۹۳؛ اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ۱۳۸۴ش، ص۲۸۵.</ref> از جمله منع دریافت [[منفعت پول]]، منع [[شرب خمر]] و [[بدمستی]] در ملاعام، انتخاب قضات عادل در عدلیه، تعیین [[مهریه]] مشخص به میزان ۱۹/۵ دینار، تعیین و تطبیق سالهای شمسی و قمری.<ref>ملکم، تاریخ کامل ایران، ۱۳۸۰ش، ج۱، ص۲۸۹؛ خواند میر، تاریخ حبیب السیر، ۱۳۸۰ش، ج۳، ص۹۳؛ اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ۱۳۸۴ش، ص۲۸۶.</ref> غازان همچنین اقداماتی برای بهتر شدن معیشت مردم انجام داد.<ref>ملکم، تاریخ کامل ایران، ۱۳۸۰ش، ج۱، ص۲۸۹؛ خواند میر، تاریخ حبیب السیر، ۱۳۸۰ش، ج۳، ص۹۳؛ اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ۱۳۸۴ش، ص۲۸۶.</ref> |
|
| |
|
| ==روابط با دیگر کشورها==
| | از اقدامات دیگر او، بنای [[گرمابه]] و [[مسجد]] در تمام شهرها و روستاها ذکر شده است که بخشی از عایدات گرمابه، برای رسیدگی و نگهداری مساجد [[وقف]] میشده است.<ref>راوندی، تاریخ اجتماعی ایران، ۱۳۸۲، ج۵، ص۵۰۱.</ref> غازان خان همچنین پس از پذیرش اسلام از سوی حکام و منصبداران حکومتی، رعایت [[عدالت]] و منع امرا و اکابر از [[ظلم]] به زیردستان را به اجرا گذاشت. بر اساس منابع تاریخی، اگر غازان خان از دریافت [[رشوه]] توسط ماموران حکومتی مطلع میشد، آنان را به شدت تنبیه و توبیخ مینمود. همچنین وی شخصی کوشا در حفظ [[وقف|موقوفات]] و ترویج اسلام شناخته شده است.<ref>نخجوانی، دستور الکاتب فی تعیین المراتب، ۱۹۷۹م، ص۱۸۱-۱۸۲.</ref> این ویژگی او را منابع متعددی بیان کردهاند.<ref>مستوفی، تاریخ گزیده، ۱۳۶۴ش، ص۵۷۹؛ ملکم، تاریخ کامل ایران، ۱۳۸۰ش، ص۲۸۹-۲۹۳.</ref> |
| قبل از دوران غازانخان تمام امور کشور به وسیله امیران لشکری و کشوری و وزرا انجام میگرفت. ملاقات با سفرای دیگر کشورها و مذاکرات خارجی به دست وزرا بود. این مسئله موجب حسادت و مشکلات در اداره کشور میشد. از دوران غازان خان تمام این امور توسط وی انجام میگرفت. تمامی زیردستان نیز بر درایت ومدیریت صحیح وی اعتراف مینمودند. از این زمان تمام ملاقاتهای خارجی مستقیم توسط شخص غازان انجام میشد.<ref>اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ۱۳۸۴ش، ص۲۸۵</ref>
| |
| | |
| غازان با خاقان چین و پادشاهان مسیحی دیگر کشورها ارتباط داشت و بین دربار وی و دیگر کشورها سفیرانی در رفتوآمد بودند. در سال ۶۹۹ق دو سفیر از دربار او به دربار تیمور، خاقان چین فرستاده شدند که مورد احترام و تکریم خاقان قرار گرفتند. | |
| وی پس از فتح شام مورد توجه خاص پادشاهان مسیحی اروپا و ارامنه قرار گرفت. جیمزدوم پادشاه آراگن که بخشی از اسپانیا است، در رمضان سال ۷۰۰ق نامهای به همراه سفیر خود به دربار غازان اعزام نمود و وعده همراهی با وی در نبرد و تصرف بیتالمقدس را داد. او نامهای نیز به ادوراداول پادشاه انگلستان نوشت و سفیر خود را به آن کشور روانه کرد. هرچند با شکست لشکر غازانخان در برابر لشکریان مصر، این ارتباطها و فرستادن سفرا در حد تعارفات سیاسی باقی ماند.<ref>اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ۱۳۸۴، ص۲۸۳</ref> حکومت ایران در زمان غازانخان تا روم امتداد داشت.<ref>خواند میر، تاریخ حبیب السیر، ۱۳۸۰ش، ج۳، ص۹۳</ref>
| |
|
| |
|
| ==رفتار با غیرمسلمانان== | | ==رفتار با غیرمسلمانان== |
| باوجوداینکه غازانخان اطلاعات خوبی از دیگر ادیان و مذاهب داشت<ref>اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ۱۳۸۴ش، ص۲۸۵</ref> اما با گرویدن وی به دین اسلام، دستور تخریب کلیساها و صومعهها و دیگر بناهای غیر اسلامی را صادر کرد. مامورین غازان در شهرهای مختلف شروع به ویران کردن کلیساهای مسیحی و کنیسههای یهودی و آتشکدههای زرتشتی و معابد بودائی نمودند. در شهر تبریز مجسمههای بودایی را شکسته و در شهر گرداندند و کلیساهای بسیاری را تبدیل به مسجد نمودند.<ref>اقبال اشتیانی، تاریخ مغول، ۱۳۸۴ش، ص۲۶۱</ref>
| | غازان خان به رغم آنکه با ادیان و مذاهب مختلف آشنایی داشت،<ref>اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ۱۳۸۴ش، ص۲۸۵.</ref> اما پس از آنکه مسلمان شد، دستور تخریب کلیساها و صومعهها و دیگر بناهای غیر اسلامی را صادر کرد. ماموران او در شهرهای مختلف، شروع به ویران کردن کلیساهای مسیحی و کنیسههای یهودی و آتشکدههای زرتشتی و معابد بودائی کردند.<ref>اقبال اشتیانی، تاریخ مغول، ۱۳۸۴ش، ص۲۶۱.</ref> |
| | |
| مسیحیان ملزم بودند با علامت مخصوصی با نام زنار و یا وصلهای بر لباس، در کوچه و بازار رفت و آمد کنند. یهودیان نیز با کلاهی مخصوص در جامعه حضور داشتند. در مورد مغولان بودایی نیز همین حکم جاری بود. در این دوران آزار و اذیت بسیاری بر پیروان این ادیان وارد آمد و تنها زنان آنان به دلیل نداشتن پوشش خاص و شباهت به مسلمانان در میان مردم رفت و آمد داشتند. آنان نیز در صورت تشخیص مورد آزار و دشنام و ناسزا قرار میگرفتند.<ref>اقبال اشتیانی، تاریخ مغول، ۱۳۸۴ش، ص۲۶۱</ref>
| |
| | |
| با این دستور غازانخان تعدادی نیز به سوءاستفاده پرداخته، شروع به غارت و گرفتن اموال بسیار از غیرمسلمانان کردند. این امور در شهر تبریز و بغداد و اربیل و موصل و مراغه و در شهرهای ارمنستان بسیار اتفاق افتاد. در این زمینه صدمات و خسارات زیادی به غیرمسلمانان وارد آمد.<ref>اقبال اشتیانی، تاریخ مغول، ۱۳۸۴ش، ص۲۶۱</ref>
| |
| | |
| ==جنگها==
| |
| از قایع مهم دوران غازانخان لشکرکشی به سمت [[مصر]] و [[شام]] بود. این جنگها بر خلاف جنگهای دوران هلاکو صبغه مذهبی میان مسلمانان و بودائیان نداشت، بلکه جنبه سیاسی داشت. غازانخان به جهت حفظ قلمرو ایلخانی که قبلا توسط هلاکو و سرداران او به تصرف درآمده بود، به مقابله با حاکم مصر پرداخت. وی در سال ۶۹۹ق از [[آذربایجان]] به سمت شام لشکرکشی نمود. در [[ربیع الاول]] همین سال در نزدیکی حمص در محل مجمعالمروج با مصریان مواجه و توانست با همراهی امیرچوپان و امیرقتلغشاه بر شام و [[فلسطین]] مستولی شود.<ref>حسینی خاتون آبادی، وقایع السنین و الاعوام وقایع السنین و الاعوام، ۱۳۵۲ش، ص۳۷۱-۳۷۶</ref>
| |
| | |
| پس از این پیروزی برای دفع مغولان جغتایی مجبور به بازگشت به ایران شد. این پیشآمد سبب تسخیر مجدد برخی مناطق بوسیله لشکریان مصر شد.<ref>پیرنیا و اقبال آشتیانی، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجار، ۱۳۸۰ش، ص۵۱۰-۵۱۱</ref>
| |
| | |
| جنگ دیگر وی، حمله به مصر در سال ۷۰۱ق یا ۷۰۲ق بود. لشکر وی در محل مرجالصفر در عوطه دمشق با لشکریان [[الملکالناصر محمد]](۶۹۸-۷۰۸) پسر [[سیفالدینقلاوون]] پادشاه مصر روبرو شدند و نتیجه این جنگ شکست سنگین لشکریان غازانخان بود. تعداد زیادی از سربازان و امیران لشگر غازان در این نبرد اسیر و کشته شدند و امیرچوپان و امیرقتلغشاه با رسوایی تمام به اردوی غازانخان بازگشتند.<ref>پیرنیا و اقبال آشتیانی، تاریخ ایران از آغاز انقراض سلسله قاجار، ۱۳۸۰ش، ص۵۱۱</ref>
| |
|
| |
|
| چنان این شکست بر غازانخان سنگین بود که در شورایی که در اوجان تشکیل شد برخی از سپاهیان را کشت و برخی از امیران لشکر را تنبیه نمود. این شکست بزرگ تا آخر عمر غازانخان وی را عذاب میداد.<ref>پیرنیا و اقبال آشتیانی، تاریخ ایران از آغاز انقراض سلسله قاجار، ۱۳۸۰ش، ص۵۱۱</ref>
| | در دوران حکومت او، مسیحیان ملزم بودند با علامت مخصوصی با نام زنار و یا وصلهای بر لباس، در کوچه و بازار رفت و آمد کنند. یهودیان نیز با کلاهی مخصوص در کوچه و خیابان حضور مییافتند. همین حکم درباره مغولان بودایی هم جاری بوده است. در این دوران آزار و اذیت بسیاری بر پیروان این ادیان وارد شد.<ref>اقبال اشتیانی، تاریخ مغول، ۱۳۸۴ش، ص۲۶۱.</ref> |
|
| |
|
| در برخی کتب نیز چنین آوردهاند که غازانخان دو نماینده به جانب ملکناصر فرستاد و اعلام کرد در صورتی که خراج به حکومت مرکزی دهند و در برابر دستورات غازانی تسلیم باشند با آنها نبرد نخواهد کرد. غازان خان پس از اتمام حجت با سلطان مصر و وعده پاسخ مناسب وی به جانب ایران بازگشت.<ref>بدلیسی، شرفنامه، ۱۳۷۷ش، ج ۲، ص۲۲</ref> | | با این حال، غازان خان با خاقان چین و پادشاهان مسیحی دیگر کشورها ارتباط داشت و بین دربار وی و پادشاهان دیگر، سفیرانی در رفت و آمد بودهاند. در سال ۶۹۹ق، دو سفیر از دربار او به دربار تیمور، خاقان چین فرستاده شدند که مورد احترام و تکریم خاقان قرار گرفتند. غازان خان همچنین پس از فتح شام، مورد توجه ویژه پادشاهان مسیحی اروپا و ارامنه قرار گرفت.<ref>اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ۱۳۸۴، ص۲۸۳.</ref> حکومت ایران در زمان غازان خان، تا روم امتداد داشت.<ref>خواند میر، تاریخ حبیب السیر، ۱۳۸۰ش، ج۳، ص۹۳.</ref> |
|
| |
|
| ==بناهای غازانی== | | ==بناهای غازانی== |
| غازانخان یکی از سلاطین آبادکننده مغول بود و بناهای بسیاری در ایران ساخته است. بیشتر بناها و آثاری که از دوره مغول باقی است از زمان غازانخان به بعد است. وی برخلاف رسم سلاطین مغول که [[مقبره]] خود را مخفی میکردند، به دلیل مسلمان شدن و تمایل به داشتن مقبرهای چون بزرگان مسلمان در زمان حیات خویش مقبرهای برای خود فراهم نمود.<ref>اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ۱۳۸۴ش، ص۳۰۵</ref>
| | غازان خان، بناهای بسیاری در ایران ساخته؛ تا آنجا که بیشتر بناها و آثار باقیمانده از دوران مغولی را ساخته وی و پادشاهان بعد از او دانستهاند. وی برخلاف رسم سلاطین مغول که [[مقبره]] خود را مخفی میکردهاند، به دلیل مسلمان شدن و تمایل به داشتن مقبرهای مانند بزرگان مسلمان، در زمان حیات خویش مقبرهای برای خود فراهم کرد.<ref>اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ۱۳۸۴ش، ص۳۰۵.</ref> بنای قبه در سال سوم سلطنت غازان شروع و در ۷۰۲ق به پایان رسید.<ref>اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ۱۳۸۴ش، ص۳۰۵.</ref> بعد از پایان بنای قبه، غازان خان املاکی را در ایران و [[عراق]] برای [[قبه]] وقف کرد و خواجه سعدالدین ساوجی و خواجه رشیدالدین فضل الله را [[تولیت|متولی]] آن قرار داد. |
| | |
| غازانخان موقوفاتی برای امور این مقبره وقف نمود تا [[صالحان]] و [[زاهدان]] از طریق این موقوفات زندگی کنند و همچنین [[باقیات الصالحات]] برای وی باشد. به همین منظور در محل شامتبریز که بعدها شنبغازان یا شامغازان خوانده شد قبهای ساخت که از عجایب بناهای اسلامی و بزرگترین قبهای بوده که تا آن تاریخ در سرزمینهای اسلامی ساخته شده بود.
| |
| | |
| بنای قبه در سال سوم سلطنت غازان شروع و در ۷۰۲ق به پایان رسید.<ref>اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ۱۳۸۴ش، ص۳۰۵</ref> بعد از به پایان رسیدن بنای قبه، غازانخان در ایران و [[عراق]] املاک مخصوصی وقف [[قبه]] نمود و [[تولیت]] آنها را بخواجهسعدالدّین ساوجی و خواجهرشیدالدّین فضلاللّه سپرد. | |
| | |
| سپس دستور ساخت بناهای زیر را در اطراف قبه صادر نمود:
| |
| #[[مسجد جامع]]،
| |
| #مدرسه [[شافعیه]]،
| |
| #مدرسه [[حنفیه]]،
| |
| #[[خانقاه]] جهت [[دراویش]] که هر صبح و شام به [[فقرا]] و [[مساکین]] غذا داده میشد و در ماه دومرتبه به [[صوفیان]] جهت [[رقص]] و [[سماع]] تعلق داشت،
| |
| #دارالسیاده جهت اقامت [[سادات]]،
| |
| #[[رصدخانه]]،
| |
| #[[دارالشفاء]]،
| |
| #[[بیتالکتب]] به همراه چند نفر کتابدار،
| |
| #[[بیتالقانون]]، جهت اجرای قوانین غازانی،
| |
| #بیتالمتولی جهت اسکان و اداره و رسیدگی به امور زندگی مردم،
| |
| #[[حکمتیه]] جهت اقامت [[حکما]] و تعلیم [[حکمت]]،
| |
| #بستان و قصر عادلیه،
| |
| #حوضخانه و حمام به همراه چندین خادم.<ref>اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ۱۳۸۴ش، ص۳۰۶</ref>
| |
| | |
| از دوره غازانخان به بعد ساختن سه نوع بنا به دست ایلخانان و وزرا و امرای آنان مرسوم شد:
| |
| | |
| ۱- ساختن شهرهای ییلاقی و قشلاقی یا تعمیر شهرها و روستاهای سابق، مثل تعمیر اوجان و نامگذاری آن به شهر اسلام و ساختن محمودآباد موغان و بازسازی قسمتی از عمارات ری و کشیدن حصار به دور تبریز در سال ۷۰۲ق و [[شیراز]] و ساختن شنبغازان بوسیله غازانخان و [[بنای سلطانیه]] و سلطانآباد چمچال توسط [[اولجایتو]] و ساخت قسمتی از سلطانیه و ربعرشیدی بهدستور خواجه رشیدالدین فضلاللّه و قسمتی از بناهای تبریز توسط خواجهعلیشاه و غیره.
| |
| | |
| ۲- بناهای مذهبی و مدارس و موسسات خیریه مثل ساختمان دارالسیاده و خانقاه [[نجف]] و بنای خیریه شنبغازان بهامر غازانخان و بنای [[مسجد ذوالکفل]] و بناهای خیریه سلطانیه و تعمیر مسجد جمعه [[اصفهان]] و [[ورامین]] توسط اولجایتو و ابنیه خیریه عطاملک در عراق عرب و خواجهرشیدالدین در سلطانیه و ربعرشیدی.
| |
|
| |
|
| ۳- مقبرهها و گنبدها، یعنی گنبد شنبغازان، مقبره غازانخان و دو گنبد سلطانیه، مقبره اولجایتو و ابوسعید.<ref>پیرنیا و اقبال آشتیانی، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاریه، ۱۳۸۰، ص۵۲۲؛ اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ۱۳۸۴ش، ص۵۶۴</ref>
| | غازان همچنین دستور ساخت بناهای مختلفی را در اطراف قبه صادر نمود؛ از جمله [[مسجد جامع]]، #مدرسه [[شافعیه]]، مدرسه [[حنفیه]]، [[خانقاه]] برای [[دراویش]] که هر صبح و شام به [[فقرا]] و [[مساکین]] غذا داده میشد و دو مرتبه در ماه برای [[رقص]] و [[سماع]] به [[صوفیان]] تعلق داشت. دارالسیاده برای اقامت [[سادات]]، [[رصدخانه]]، [[دارالشفاء]]، [[بیت الکتب]] به همراه چند نفر کتابدار، [[بیت القانون]]، جهت اجرای قوانین غازانی، بیت المتولی جهت اسکان و اداره و رسیدگی به امور زندگی مردم، [[حکمتیه]] جهت اقامت [[حکما]] و تعلیم [[حکمت]]، بستان و قصر عادلیه، و همچنین حوضخانه و حمام به همراه چندین خادم، از دیگر بناهایی است که در اطراف قبه وی ساخته شد.<ref>اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ۱۳۸۴ش، ص۳۰۶.</ref> |
| | |
| ==مرگ==
| |
| [[پرونده:شنب غازان.jpg|بندانگشتی|شنبغازان محل دفن سلطان محمودغازانخان]] | |
| غازانخان پس از شکست مرجالصفر برای تدارک سپاه و حمله مجدد به لشکر [[مصر]] به [[تبریز]] بازگشت. در این سفر وی دچار درد چشم شد. پس از معالجه به سمت اوجان بازگشت و قصد گذراندن زمستان در بغداد داشت که بر اثر سرما و برف و باران مجبور با برگشت به سمت ایران شد. زمستان را در کنار قزلاوزن به پایان رساند اما در این سفر به شدت مریض شد.<ref>بدلیسی، شرفنامه، ۱۳۷۷ش، ج۲، ص۲۱-۲۲؛ شاردن، سفرنامه شاردن، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۴۷۷</ref>
| |
|
| |
|
| در اوایل بهار به سمت [[ساوه]] حرکت نمود، در آنجا کمی بهبود یافت. سپس به سمت [[ری]] حرکت کرده، اما در آنجا باز مریضی شدت یافت و در۱۵ شوال سال ۷۰۳ق در فِشکِلدره از نواحی قزوین، در سن سیوسه سالگی وفات کرد. جنازه او را به تبریز آورده و در منارهای که با نام او شناخته میشد دفن کردند.<ref>بدلیسی، شرفنامه، ۱۳۷۷ش، ج۲، ص۲۱-۲۲؛ شاردن، سفرنامه شاردن، ۱۳۷۲، ج ۲، ص۴۷۷</ref> برخی نیز وفات وی را در یکشنبه ۱۱ شوال و در محلی به نام [[شنبغازان]] یا [[شامغازان]] در نزدیکی تبریز بیان نمودهاند.<ref>ملکم، تاریخ کامل ایران، ۱۳۸۰ش، ج۱، ص۲۹۱؛ پیرنیا و اقبال آشتیانی، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاریه، ۱۳۸۰ش، ص۵۱۲</ref>
| | پس از او بود که علاوه بر ساختن شهرهای ییلاقی و قشلاقی و همچنین کشیدن حصار به دور شهرها، ساخت بناهای مذهبی، مدارس، و نیز مقبرهها و گنبدها رواج یافت.<ref>پیرنیا و اقبال آشتیانی، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاریه، ۱۳۸۰، ص۵۲۲؛ اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ۱۳۸۴ش، ص۵۶۴.</ref> |
|
| |
|
| ==پانویس== | | ==پانویس== |