تبرائیان
اطلاعات کلی | |
---|---|
مؤسس | شاه اسماعیل اول |
اطلاعات دینی | |
از فرقههای | شیعه |
باورها | اعتقاد به وجوب بیان ولایت علی بن ابیطالب(ع) و لعن و تبری نسبت به مخالفان ایشان |
تَبرائیان گروهی از شیعه که برای تبلیغ حکومت صفویه و ترویج مذهب تشیع، در زمان حکومت شاه اسماعیل اول و فرزندش شاه طهماسب بهوجود آمدند.
تبرائیان در کوچهها و بازارها با صدای بلند به بیان محبت نسبت به علی بن ابیطالب(ع) و فرزندان رسول خدا(ص) و طعن و لعن مخالفان ولایت علی بن ابیطالب(ع) میپرداختند. برخی از علمای شیعه با کارها و روش آنها مخالف بودند. در دوران شاه اسماعیل دوم این کار به شدت منع و مرتکبین این عمل به قتل میرسیدند. پس از شاه اسماعیل دوم این عمل توسط دیگر سلاطین صفوی منع شد، ولی برخورد تندی انجام نمیگرفت. در دوران افشاریه، زندیه و قاجار نیز با این کار مقابله و از نظر حکومتی منع میشد، اما در بین مردم عادی این عمل به صورت مراسمهای خاصی انجام میگرفت.
ویژگیها
تبراییان گروهی از شیعه بودند که بر وجوب بیان ولایت امام علی(ع) و دشمنی مخالفان و دشمنان ایشان اعتقاد داشتند. آنان قائل به لعن و تبری نسبت به مخالفین ولایت علی(ع) بودند. در کنار تبرائیان گروه دیگری نیز به نام قلندران بودند که با آنان را همراهی میکردند.[۱]
تبرائیان در کوچه و بازار با صدای بلند به ولایت علی(ع) اقرار و به لعن و طعن مخالفان و دشمنان ایشان و نیز لعن خلفای بنی امیه و بنی عباس میپرداختند. همچنین بر در و دیوار بازار و حمامها نیز ابراز تبری میکردند.[۲] بیشتر اجتماع تبرائیان اطراف علما و امیران بود.[۳]
دلیل پیدایش
تبرائیان در دوران حکومت صفویه به وجود آمدند. باید توجه داشت که سلسله صفویه برای حفظ قلمرو خود در برابر عثمانیها و خانان ازبک، به روش پیشینیان خود یعنی سربداران و مشعشعیان به تبلیغ شیعه توسط تبرائیان و دیگر گروههای شیعه پرداختند.[۴]
در این دوران مذهب تشیع نیز به عنوان مذهب رسمی ایران اعلان گردید.[۵] همچنین از دلایل رواج این گروه را میتوان فشار زیاد حاکمان سنی مذهب قبل از صفویان بر شیعیان دانست.[۶]
دوران صفویه
شاه اسماعیل اول
وی در بین سالهای ۹۰۶ تا ۹۰۸ وارد تبریز شده و در اولین اقدام مذهب شیعه را مذهب رسمی ایران اعلام کرد. وی دستور داد اشهد ان علیا ولی الله و حی علی خیر العمل را در اذان و اقامه وارد کنند. با وجود موجود بودن این دو مورد در اعتقادات شیعی، اما با مخالفت شدید علمای اهلسنت مواجه شد.[۷]
وی همچنین دستور داد در خطبههای نمازجمعه نام اهلبیت برده شود و سکه به نام ایشان زده شد. پس از تغییر اذان به شیوه امامیه تولای علی بنابیطالب و فرزندان ایشان و تبرا و لعن بر دشمنان دین اسلام و مخالفان ولایت علی بن ابیطالب(ع) مرسوم گردید.[۸]
شاه اسماعیل جهت تبلیغ سلطنت خود و ترویج مذهب تشیع گروهی به نام تبرائیان به نقاط مختلف کشور گسیل داشت. تبرائیان در کوچهها و بازارها با صدای بلند مخالفان اهل بیت را لعن میکردند و مردم نیز در جواب ملزم به گفتن کلمه بیش باد و کم مباد بودند. این امور بوسیله شاه اسماعیل اول و جانشین وی شاه طهماسب الزام شد و در برخی مناطق نیز همراه با تهدید و فشار بوده و در صورتی که شخصی در بیان لعن و نیز در جواب کلمات بیشباد و کممباد کوتاهی میکرد، تبرائیان او را به قتل میرساندند.[۹]
علمایشیعه برخورد تند با مخالفان را به شدت منع کردند؛ اما شاه اسماعیل بر اجرای دستور خود پافشاری مینمود.[۱۰] در این دوران افراد بیگناه بسیاری به قتل رسیدند.[۱۱] تبرائیان تا آنجا پیش رفتند که در لشکریان شاهان صفوی حضور فعال داشتند.[۱۲]
لعن و تبری مخالفان حکومت
کار تبرئیان چنان بالا گرفت که برخی از شاهان صفوی مخالفان خود را تهدید به لعن از طرف آنان میکردند. ایشان مخالفان خود را تهدید میکردند که در صورت مخالفت با آنها، تبرائیان را امر خواهند کرد تا خاندان آنها را در ملاعام لعن گویند. این امر موجب خاری و گوشه گیری آن خاندان در بین مردم و عدم حضور در اجتماع میشد.[۱۳]
شاه طهماسب
در دوران شاه طهماسب، شبهای جمعه برای علما و سادات و بزرگان شیعه و نیز برای مداحان و تبرائیان مبالغی به عنوان هدیه فرستاده میشد.[۱۴]
شاه اسماعیل دوم
در برخی از کتب تاریخی بیان کردهاند که این شاه صفوی با توجه به تاثیرات وزیر سنی مذهب خود میرمخدوم و دیگر اطرافیانش متهم به گرایشات سنی مذهب بودهاست. وی از لعن در اجتماع، اظهار تنفر نموده و با تبرائیان شروع به مقابله کرد.[۱۵]
وی با علما و وعاظ مخالفت و مجالس آنان را محلی برای تبرائیان میدانست. او میر سید حسین مجتهد کرکی عاملی را به دلیل اینکه تبرائیان او را در کوچه و بازار همراهی میکردند تهدید به قتل کرد.[۱۶] همچنین سید عمادالدین علی حسینی استرآبادی مشهور به میرکلان را تهدید و سرانجام او را به قتل رسانید.[۱۷]
شاه اسماعیل دوم علاوه بر منع این عمل، بسیاری از افراد دیگر را نیز تهدید به قتل و بسیاری را نیز به قتل رسانید.[۱۸] در این دوران با وجود حرکتهای مذهبی دیگر علاوه بر شیعه و سنی، همچون شیخی گری و شیخیه کریمخانیه، کسی جرات بر لعن در ملاعام نداشت و تبرائیان در این دوره به ناگاه ناپدید شدند.[۱۹]
اقبال به تبرائیان در دوران شاه اسماعیل دوم
برخی از تواریخ بیان کردهاند که در دوران شاه اسماعیل دوم پس از دیدار با امیرخان موصلو وی از سخنان او متاثر شده و بعد از آن دیدار امیرخان لشکری با دههزار نفر نیرو از تبرائیان همراه کرده و امر به لعن علنی و آشکار بر دشمنان علی بن ابیطالب(ع) در حضور شاهاسماعیل دوم نمود.[۲۰]
تبرائیان پس از مرگ شاه اسماعیل دوم
پس از مرگ شاه اسماعیل دوم تبرائیان به تلافی دوران منع، دوباره در کوچه و بازار اقدام به لعن علنی کردند و مردم نیز به دلیل عدم رضایت در این دوران از این اتفاق خوشحال بودند. لازم به ذکر است باوجود عدم رضایت همگانی از شاه اسماعیل دوم حادثه و فتنهای در دارالسلطنه قزوین و دیگر نقاط کشور اتفاق نیفتاد.[۲۱]
شاه عباس
شاه عباس به شدت افراطکاری تبرائیان را منع میکرد. اما همچنان این رسم در شهرهای ایران جرایان داشت.[۲۲]
دوران پس از صفویه
در دوران نادر شاه نیز این رسم منع شد. اما در عهد زندیه و قاجاریه با وجود منع از این عمل همچنان رسم تبری جستن ادامه داشت. در دوران ناصرالدین شاه قاجار با وجود اینکه جارچیانی در بعضی از سالها از این رسم و رسوم دیگری که پدید آمده بود را منع میکردند، اما شیوه تبرائیان در بین عامه مردم رواج داشت.
این شیوه تبرائیان در دوره قاجاریه موجب اختلاف و شکاف بین شیعه و سنی و برخی اختلافهای خارجی شد.[۲۳]
تبرائیان در دیگر نقاط
تبرائیان هرات
با آزادی طعن ولعن مخالفان شیعه آوازه تبرائیان بالا گرفت، اهل هرات نیز که مدتهای طولانی را تحت سلطه حکام سنی مذهب بودند و مورد آزار و اذیت بسیار قرار گرفته بودند، با دستور سلطان صفوی، عدهای در کوچه و بازار شروع به لعن و طعن به دشمنان خاندان پیامبر(ص)کردند.[۲۴]
این امر پس از چندی، در هرات موجب شد که حاکم شیعی آن شهر بسیاری از غیر شیعیان و مخالفین این سنت را از شهر بیرون کرده، در حدی که به جز غازیان و شیعیان و تبرائیان کسی در شهر باقی نماند.[۲۵]
با توجه به نفوذ تبرائیان در حکومت، مسائلی مانند فشار به مردم جهت پذیرش برخی مسائل خرافی و غیر واقعی نیز رواج یافت. عدهای نیز با وجود اعمال نفوذ و فشار تبرائیان شروع به فریب مردم بوسیله خواب و تبرک جستن به اشیا و اماکن خاص نمودند.[۲۶]
قتل تبرائیان در هرات
با حمله عبیدخان به هرات و پیروزی بر دو طایفه اهل خذلان و هرویان وی هرات را تصرف کرده و قزلباشها و تبرائیان را به قتل رسانیدند.[۲۷] تیمورسلطان نیز با ورود به هرات در آنجا به رسم سلاطین خطبه به نام خود خواند و با دسیسه و نیرنگ متعصبان اهلسنت شروع به قتل تبرائیان نمود.[۲۸]
تبرائیان بغداد
در بغداد که مرکز اهل سنت بود، برخی از شیعیان شروع به تبری جستن کردند. تفاوت تبرائیان در بغداد با سایر شهرهای شیعی در این بود که آنان لعن یزید میگفتند.[۲۹]
یکی از قضات شهر، حاکم را ملزم به منع این عمل میکند. وی چنین استدلال میکند که جواب لعن بیشباد و کممباد گفته میشود، و این بیشباد در زبان ترکان به معنای پنج بوده و این به معنای لعن بر خلفا است. حاکم بغداد نیز پس از آن این عمل را منع نمود.[۳۰]
پانویس
- ↑ کاتبی، مرآتالممالک، ۱۳۵۵ص ۱۷۰؛ راوندی، تاریخ اجتماعی ایران، ۱۳۸۲ش، ج۸، ص۱۳۶؛ جعفریان، صفویه در عرصه دین فرهنگ و سیاست، ۱۳۷۹ش، ج۲، ص۷۷۳.
- ↑ راوندی، تاریخ اجتماعی ایران، ۱۳۸۲ش، ج۸، ص۱۳۶.
- ↑ جعفریان، صفویه در عرصه دین فرهنگ و سیاست، ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۳۴.
- ↑ ناجی، رساله در پادشاهی صفوی، ۱۳۸۷ش، ص۱۶۰.
- ↑ راوندی، تاریخ اجتماعی ایران، ۱۳۸۲ش، ج۳، ص۳۳۴.
- ↑ ناجی، رساله در پادشاهی صفوی، ۱۳۸۷ش، ص۱۶۰.
- ↑ حسینی گنابادی، شاهاسماعیل نامه، ۱۳۸۷ش، ص۶۶.
- ↑ جعفریان، صفویه در عرصه دین فرهنگ و سیاست، ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۳۴.
- ↑ جعفریان، صفویه در عرصه دین فرهنگ و سیاست، ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۳۳.
- ↑ راوندی، تاریخ اجتماعی ایران، ۱۳۸۲ش، ج۳، ص۳۳۴.
- ↑ قدیانی، فرهنگ جامع تاریخ ایران، ۱۳۸۷ش، ج۲، ص۵۵۱؛ راوندی، تاریخ اجتماعی ایران، ۱۳۸۲ش، ج۸، ص۴۸.
- ↑ رهربرن، نظام ایالات در دوره صفویه، ۱۳۴۹ق، ص۷۲؛ الحسینیالقمی، خلاصهالتواریخ، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۲۰۳؛راوندی، تاریخ اجتماعی ایران، ۱۳۸۲ش، ج۴، ص۷۸۸؛ بداونی، منتخبالتواریخ، ۱۳۷۹ش، ج۲، ص۲۲۱.
- ↑ جعفریان، صفویه در عرصه دین فرهنگ و سیاست، ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۷۲.
- ↑ الحسینیالقمی، خلاصهالتواریخ، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۵۹۸؛ بداونی، منتخبالتواریخ، ۱۳۷۹ش، ج۲، ص۲۲۱.
- ↑ جعفریان، صفویه در عرصه دین فرهنگ و سیاست، ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۷۵.
- ↑ بیگ ترکمان، تاریخ عالمآرای عباسی، ۱۳۸۲، ج ۱، ص۲۱۴.
- ↑ جعفریان، صفویه در عرصه دین فرهنگ و سیاست، ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۳۴.
- ↑ جنابدی، روضهالصفویه، ۱۳۷۸ش، ص۵۸۳.
- ↑ کسروی، تاریخ مشروطه ایران، ۱۳۸۳ش، ص۱۶۷.
- ↑ جنابدی، روضهالصفویه، ۱۳۷۸ش، ص۵۸۴.
- ↑ الحسینیالقمی، خلاصهالتواریخ، ۱۳۸۳ش، ج۲، ص۶۵۵.
- ↑ الحسینیالقمی، خلاصه التواریخ، ۱۳۸۳ش، ج۲، ص۶۵۵.
- ↑ راوندی، تاریخ اجتماعی ایران، ۱۳۸۲ش، ج۸، ص۱۳۶.
- ↑ واله قزوینیاصفهانی، خلدبرین، ۱۳۷۲ش، ص۲۰۰.
- ↑ جنابدی، روضهالصفویه، ۱۳۷۸ش، ص۴۱۷؛ الحسینیالقمی، خلاصهالتواریخ، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۲۲۰.
- ↑ خواندمیر، تاریخحبیبالسیر، ۱۳۸۰ش، ج۴، ص۱۷۳.
- ↑ الحسینی القمی، خلاصة التواریخ، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۲۶۱.
- ↑ والهقزوینیاصفهانی، خلدبرین، ۱۳۷۲ش، ص۲۲۵.
- ↑ جعفریان، صفویه در عرصه دین فرهنگ و سیاست، ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۳۴.
- ↑ جعفریان، صفویه در عرصه دین فرهنگ و سیاست، ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۳۴.
منابع
- بداونی، عبد القادر بن ملوک شاه، منتخب التواریخ، تحقیق و تصحیح توفیق سبحانی و مولوی احمد صاحب، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- بیگ ترکمان، اسکندر، تاریخ عالم آرای عباسی، تحقیق و تصحیح ایرج افشار، تهران، انتشارات امیر کبیر، چاپ سوم، ۱۳۸۲ش.
- جعفریان، رسول، صفویه در عرصه دین فرهنگ و سیاست، تهران، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- جنابدی، میرزا بیگ، روضة الصفویه، تحقیق و تصحیح، غلام رضا طباطبایی مجد، تهران، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- الحسینی القمی، قاضی احمد بن شرف الدین الحسین، خلاصة التواریخ، تحقیق و تصحیح احسان اشراقی، تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ دوم، ۱۳۸۳ش.
- حسینی گنابادی، قاسمی، شاه اسماعیل نامه، تحقیق و تصحیح جعفر شجاع کیهانی، تهران، فرهنگستان زبان وادب فارسی، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- خواند میر، غیاث الدین بن همام الدین، تاریخ حبیب السیر، تهران، نشر خیام، چاپ چهارم، ۱۳۸۰ش.
- راوندی، مرتضی، تاریخ اجتماعی ایران، تهران، انتشارات نگاه، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش.
- رهربرن، نظام ایالات در دوره صفویه، ترجمه کیکاوس جهانداری، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چاپ اول، ۱۳۴۹ش.
- قدیانی، عباس، فرهنگ جامع تاریخ ایران، تهران، انتشارات آرون، چاپ ششم، ۱۳۸۷ش.
- کاتبی، سید علی، مرآت الممالک، ترجمه محمود تفضلی و علی گنجه لی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۲۵۳۵.
- کسروی، احمد، تاریخ مشروطه ایران، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ بیستم، ۱۳۸۳ش.
- ناجی، محمد یوسف، رساله در پادشاهی صفوی، تصحیح و تحقیق رسول جعفریان و فرشته کوشکی، تهران، کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- واله قزوینی اصفهانی، محمد یوسف، خلد برین، تحقیق و تصحیح میر هاشم محدث، تهران، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، چاپ دوم، ۱۳۷۲ش.