علی بن محمد بن موسی بن فرات
شناسنامه | |
---|---|
زادروز | ۵ رجب ۲۴۱ق |
تاریخ درگذشت | ۳۱۲ق |
دین | اسلام |
مذهب | گرایش به تشیع |
اطلاعات سیاسی | |
مناصب | ریاست دیوان خراج؛ سه دوره وزارت در حساسترین دورانهای خلافت عباسی |
ابوالحسن علی بن محمد بن موسی بن فرات (۵ رجب ۲۴۱- ۳۱۲ق/ ۸۵۵ -۹۲۴م)، وزیر شیعی مشهور خلیفه المقتدر عباسی و نخستین شخص از خاندان ابن فرات که به وزارت رسید. وی سه بار به مقام وزارت رسیده است. در هر مرتبه تغییراتی در خوی و روش او پدید میآمد که به کلی با یکدیگر متناقض مینماید. او در نخستین دوره وزارت چندان به نیکی و عدالت رفتار کرد که موجب ستایش مردم شد. اما در دومین و به ویژه در سومین دورۀ وزارتش که محسن بن فرات بر دیوانها ریاست یافت، به خشونت و قتل و ستم و مصادرۀ اموال مردم و دیوانیان سرگرم شد، تا آنجا که مردم چنان از او نفرت یافتند که به دستاویز هجوم قرمطیان به حاجیان، او را قرمطی خواندند و سنگبارانش کردند و سربازان بهسختی توانستند او و کارگزارانش را از چنگ مردم برهانند.
آغاز کار در دستگاه خلافت
برادر علی، ابوالعباس در دستگاه عباسیان، رئیس دیوان خراج و ضیاع بود و او کار دیوانی را زیر نظر برادرش آغاز کرد و پس از مرگ ابوالعباس احمد، به ریاست دیوان خراج منصوب شد.[۱] به هنگام مرگ خلیفه مکتفی در ۲۹۵ق او در دستگاه عباسیان فرد پر نفوذی بود چنانکه که عباس بن حسن جرجرائی وزیر با او دربارهٔ جانشینی مکتفی مشورت کرد.
ابوالحسن بن فرات با ابراز این نظر که نباید کسی را به خلافت نشانید که خود صاحب رأی باشد و امر و نهی کند، به طرفداری از خلافت المقتدر جعفر بن معتضد خردسال پرداخت، در حالی که خاندان ابن جراح به ابن معتز گرایش داشتند. سرانجام نظر ابن فرات چیره شد و مقتدرِ ۱۳ ساله به خلافت نشست، اما اندکی بعد طرفداران ابن معتز، مقتدر را از خلافت برکنار کردند و ابن فرات و نزدیکان خلیفه پنهان شدند.
دوران وزارت
ابوالحسن علی بن فرات، ۳ بار به مقام وزارت رسید. آراء متفاوتی از نویسندگان و مورّخان درباره او ابراز کردهاند. در طی وزارتش، گروهی از امیران و دیوانیان بغداد و خادمان خلیفه به دشمنی با او برانگیخته شد؛ اگرچه به نظر میرسد که تشیع او و گرایش به استفاده از عناصر شیعی در امور سیاسی نیز در این دشمنیها بیتأثیر نبوده است.
نخستین دوره وزارت او از سال ۲۹۶ تا ۲۹۹ قمری به طول انجامید. بعد از اینکه ابن معتز از کار برکنار شد، خلیفه جدید، مقتدر، به او پیغامی فرستاد و او را برای برعهده گرفتن منصب وزارت فراخواند. او در نخستین دوره وزارت چندان به نیکی و داد رفتار کرد که موجب ستایش مردم شد.[۲] بسیاری از طرفداران ابن معتز را از زندان آغاز کرد و به عاملان خود نوشت که از آنها درگذرند؛ افزون بر آن نزد خلیفه به پشتیبانی از حسین بن حمدان و ابراهیم بن کیغلغ که به سال ۲۹۶ق به طرفداری از ابن معتز برخاسته و در خلع مقتدر کوشیده بودند، سخن گفت.[۳] در این دوران وی دشمنان زیادی در دربار خلافت داشت که در نهایت توانستند نظر خلیفه را از او برگردانند و بدین ترتیب او از کار برکنار شد و بعد از مصادره شدن بخشی از اموالش به زندان دارالخلافه فرستاده شد.[۴]
چندی نگذشت که خلیفه او را در کارهای دیوانی مشغول کرد و مورد مشورت قرار داد. و در سال ۳۰۴ قمری بار دیگر به وزارت گماشت و بدین ترتیب دومین دوره وزارت وی به مدت دو سال اغاز شد. در این دوران ابوالحسن به مصادره و بدرفتاری با کارگزاران وزیر سابق پرداخت و بعد از مدتی کشمکش و رقابت و دشمنی عوامل دربار بار دیگر موجب شد ابوالحسن مورد اتهام خیانت قرار گرفته و از سوی خلیفه برکنار و دستگیر شود.
چند سال بعد از سال ۳۱۱ وزارت برای بار سوم به مدت یک سال به ابوالحسن علی بن محمد ابن فرات رسید. در این دوره وی به بدرفتاری و سرکوب مخالفان خود پرداخت و دست پسرش محسن را در آزار آنان بازگذاشت. این رویه دشمنیها با وی را بیشتر کرد تا اینکه به او اتهام شیعهگری زدند و از ارتباط وی با ابوطاهر جنابی قرمطی سخن گفتند و بدینترتیب بار دیگر نظر خلیفه درباره او بازگشت و تحت تعقیب قرار گرفت و این بار او و پسرش محسن را گردن زدند.
ویژگیهای اخلاقی
چنان که گفته شد وی در دورههای مختلف وزارت خود رفتارهای متفاوت و گاه متناقضی از خود نشان داد. در دورههای دوم و سوم وزارت خود با مردم و دشمنانش به بدی رفتار کرد و به مصادره اموال آنان پرداخت و مورد نفرت مردم بود چنان که یکبار او را به بهانه همکاری با قرمطیان سنگباران کردند.[۵] اما او در دوره نخست وزارت از خود چهره وزیری کاردان و عادل را به نمایش گذاشت. در این دوران وی با مخالفان خود به نیکی رفتار کرد و آنان را از بازداشت و تعقیب آزاد کرد و عاملان شهرها را به رعایت عدالت توصیه کرد.
در منابع تاریخی از خدمات عمومی وی مانند اطعام مردم،[۶] کمک به علما،[۷] مقرری برای فقرا و نیامندان خبر دادهاند.[۸] از جمله نقل کردهاند که او در دوره نخست وزارتش ۵ هزار تن از اهالی بغداد را مقرری میداد.[۹] درباره بخشش و کرم وی به دوستان نیز داستانهایی نقل شده است.[۱۰] وی همچنین در بغداد بیمارستانی ساخت و اوقافی برای آن مقرر کرد.[۱۱]
ابوالحسن علی بن فرات همچنین مردی فرهیخته به شمار میرفت. گذشته از آنکه به علما و طالبان علم ارج مینهاد خود اطلاعات وسیعی در تاریخ و وقایع تاریخی داشت[۱۲] او شعر نیز میسرود و به شاعران صلههای گران میداد و کسانی مانند صولی و ابن بسام او را در اشعار خود ستودهاند.[۱۳][۱۴] صولی همچنین کتابی به نام مناقب علی بن فرات نوشت.
تشیع ابن فرات
از جمله نشانههایی که از تشیع وی خبر میدهد میتوان موارد زیر را برشمرد:
- برای طالبیان و عباسیان مقرریها تعیین کرد[۱۵] و این سبب افزایش شمار امامیه در بغداد شد.[۱۶]
- از حسین بن روح نایب امام زمان(عج) حمایت و به او کمک مالی میکرد.
- گفتهاند چون قاسم بن سیما فرغانی از سرکوب علویان مغربی که به مصر تاخته بودند، پیروزمندانه بازگشت، ابن فرات در آغاز، مانع ورود وی به بغداد شد و سپس نیز مالی اندک به وی داد و نگذاشت که خلیفه و افراد دیگر او را مشمول لطف و رحمت خود کنند.[۱۷]
- گفتهاند که دوستی نزدیک او با اسماعیل نوبختی در تحقق هدف، مبنی بر گرفتن فتوای قتل حلاج مؤثر بوده است.[۱۸]
این گرایش او به طالبیان، برخی را بر آن داشت تا از تعمد ابن فرات در متزلزل کردن پایههای سلطۀ عباسیان سخن گویند و مدعی شوند که وی ابوطاهر جنابی را وادار به یورش بر خلیفۀ خردسال ساخته است[۱۹] و پنهانی به دیلمیان نامه مینگاشته و آنها را به طغیان تحریک میکرده است.[۲۰]
البته درست است که ابن فرات خوستار خلیفهای ناتوان و ناآگاه از امور دولت بود[۲۱] وگاه از بیثباتی و تلون مقتدر که مادر و همسر و غلامانش بر او چیرگی داشتند سخن میگفت و حتی مادر قدرتمند او سیده را نیز به چیزی نمیگرفت[۲۲] و افراد بیصلاحیت را مناصب مهم میداد، چنانکه ابوامیه بزاز را بر مسند قضا نشانید.[۲۳] ولی هنوز دلیلی در دست نداریم که هم داستانی او را با قرمطیان و دیلمیان بر ضد خلیفه تأیید کند. چه، او این کار را در چنان اوضاع و شرایطی بیآنکه مخاطرات چندانی داشته باشد، میتوانست به یاری حمدانیان و کارگزاران و یاران شیعی مذهب خود در بغداد و شهرهای اطراف به انجام رساند. خاصه که در همین دوران فروپاشی سلطۀ خلافت بود که بسیاری از ولایتهای دوردست به گونهای استقلال یافتند و حتی مصر نیز میرفت تا از بغداد جدا شود و برخی از شهرهای جزیره رایت استقلال برمیافراشتند.
پانویس
- ↑ صابی، ص۲۸
- ↑ ابن اثیر، الکامل، ج۸، ص۱۹.
- ↑ ابوعلی مسکویه، ج۱، ص۴۱.
- ↑ ابو علی مسکویه، ج۱،ص ۲۰؛ تنوخی، الفرج بعد الشده، ج۲، ص۴۳-۴۹
- ↑ ابوعلی مسکویه، ج۱، ص۱۲۵، ۱۲۶.
- ↑ ذهبی، سیر، ج۱۴، ص۴۷۵.
- ↑ ابن خلکان، ج۳، ص۴۲۳.
- ↑ ذهبی، همان، ج۱۴، ص۴۷۶.
- ↑ قرطبی، ص۳۷.
- ↑ تنوخی، نشوار، چ قاهره، ص۳۳، ۳۴.
- ↑ سامرائی، ج۱، ص۶۰۶؛ علوجی، ص۱۳۷.
- ↑ صابی، ص۷۸.
- ↑ صابی، ص۸۶.
- ↑ ابن خلکان، ج۳، ص۴۲۲.
- ↑ ابن اثیر، الکامل، ج۸، ص۱۹.
- ↑ اقبال، ص۹۷، ۹۸.
- ↑ قرطبی، ص۶۸.
- ↑ اقبال، ص.۱۱۳
- ↑ قاضی عبدالجبار، ص۱۵۲.
- ↑ قزوینی رازی، ص.۶۱
- ↑ ابوعلی مسکویه، ج۱، ص۲.
- ↑ صابی، ص۷۷، ۱۳۴.
- ↑ تنوخی، نشوار، چ قاهره، ج۱۱۴-۱۱۷.
منابع
- ابن اثیر، الکامل؛ اللباب، قاهره، ۱۳۵۶ق.
- ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۷ق.
- ابن خلکان، وفیات؛ ابن داوود، حسن، رجال، به کوشش محدث ارموی، تهران، ۱۳۴۲ش.
- ابوعلی مسکویه، احمد، تجارب الامم، به کوشش آمد روز، قاهره، ۱۳۳۲ق/۱۹۱۴م.
- استرابادی، محمد، منهج المقال، تهران، ۱۳۰۶ق.
- الاشتر، صالح، مقدمه بر دیوان.
- اقبال آشتیانی، عباس، خاندان نوبختی، تهران، ۱۳۴۵ش.
- بحتری، دیوان، به کوشش حسن کامل صیرفی، قاهره، ۱۹۶۳م.
- تنوخی، محسن، الفرج بعد الشدهٔ، به کوشش عبود شالجی، بیروت، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
- همو، نشوار المحاضرهٔ، به کوشش مارگلیوث، قاهره، ۱۹۲۱م.
- همان، به کوشش عبود شالجی، بیروت، ۱۹۷۱-۱۹۷۳م.
- ذهبی، محمد، تذکرهٔ الحفاظ، حیدر آباد دکن، ۱۳۳۳- ۱۳۳۴ق.
- همو، سیراعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴م.
- صابی، هلال، الوزراء، به کوشش عبدالستار احمد فراج، قاهره، ۱۹۵۸م.
- قاضی عبدالجبار همدانی، «تثبیت دلائل نبوهٔ سیدنا محمد»، همراه اخبار القرامطهٔ.
- قرطبی، عریب سعد، صلهٔ تاریخ الطبری، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۹۷م.
- قزوینی رازی، عبدالجلیل، نقض، به کوشش محدث ارموی، تهران، ۱۳۳۱ش.
- قلقشندی، احمد، صبح الاعشی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.
- همو، مآثر الانافهٔ، به کوشش عبدالستار احمد فراج، کویت، ۱۹۸۵م.
- یاقوت، معجم الادبا.
- همو، البلدان.
پیوند به بیرون
- منبع مقاله: دایرةالمعارف بزرگ اسلامی