حسن بن استاذ هرمز
حسن بن استاذ هرمز، ملقب به عَمیدُ الْجُیوش، از امیران دوره سلطنت صمصام الدوله و بهاءالدوله ابونصر فیروز دیلمی، و حاکم عراق.
زیست نامه
تولد
پدرش از حاجبان عضدالدوله (حک: ۳۳۸ـ۳۷۲ق) بود.[۱] در منابع، زمان تولد حسن بن استاذ هرمز، به صراحت، ذکر نشده است، اما باتوجه به طول عمر و سال مرگ وی، احتمالا در حدود ۳۵۰ تا ۳۵۲ق به دنیا آمده است. استاذ هرمز، پدر حسن، در دوره سلطنت شرف الدوله (۳۷۲ـ۳۷۹ق) حاکم عمان بود و سپس صمصام الدوله وی را به حکومت کرمان منصوب کرد.[۲]
درگذشت
وی هنگام مرگش در ۴۰۱ ق، حاکم بغداد بود.[۳] برخی منابع، مدت عمر وی را ۴۹[۴] و بعضی دیگر ۵۱ سال ذکر کردهاند.[۵] شریف رضی ــ که قصیدهای در رثای وی سروده است[۶] ــ عهده دار خاک سپاری او شد و پیکرش را در مقابر قریش (کاظمیه، کاظمین) به خاک سپردند.[۷]
خدمت به صمصام الدوله
حسن در ۳۸۱ در فارس به خدمت صمصام الدوله درآمد.[۸] در ۳۸۳ق، پسران عزالدوله بختیار بر قلعهای در فارس ــ که پیش از این در آن زندانی شده بودندــ دست یافتند. صمصام الدوله، حسن را مأمور سرکوبی آنان کرد. وی بر قلعه دست یافت و پسران بختیار را اسیر کرد.[۹]
در ۳۸۷ صمصام الدوله وی را مأمور بیرون راندن ترکان از ناحیه اهواز کرد او در این مأموریت برخی از ترکان را که هوادار بهاءالدوله بودند به سوی خود خواند.[۱۰] در ۳۸۸ق، دیلمیان در مخالفت با صمصام الدوله شورش کردند و ابونصر و ابوالقاسم، پسران بختیار، به شورشیان پیوستند. صمصام الدوله در این شورش کشته شد.[۱۱] پسران بختیار از حسن خواستند تا به آنان بپیوندد و در مقامش باقی بماند. اما وی، به رغم تمایل یارانش، نزد بهاءالدوله به اهواز رفت و به اطاعت او درآمد.[۱۲]
در خدمت بهاء الدوله
حکومت اهواز
در ۳۹۰ق، اوضاع اهواز نابسامان شد. بهاءالدوله، حاکم اهواز را بر کنار کرد و حسن بن استاذ هرمز را به جای او گمارد. حسن با حسن خلق با اهالی آنجا رفتار نمود و اوضاع را آرام کرد. به همین سبب، بهاءالدوله به او لقب عمیدالجیوش داد.[۱۳]
حکومت عراق
در ۳۹۲ق عیاران علوی و عباسی بغداد، شهر را به آشوب کشاندند. بهاءالدوله، برای اصلاح اوضاع، حسن را به حکومت عراق منصوب کرد.[۱۴] حسن عدهای از علویان، عباسیان و ترکان را به قتل رساند و به فقها و تجار وعده کرد که روشی نیکو در پیش گیرد و مصادره اموال را ممنوع کند و به این ترتیب شهر را آرام کرد. وی با این سیاست میخواست دشمنی میان شیعه و سنّی را از میان ببرد.[۱۵]
حسن بن استاذهرمز، دیناری معادل ۲۵ درهم ضرب کرد و بدهیهای گروههای مختلف را ــ که بالغ بر هفت هزار دینار میشدــ بخشید و از واگذاری اقطاعات، مگر با شیوه قسط بندی، جلوگیری نمود؛ اما اندکی بعد ابوجعفر حجّاج او را وادار به لغو این قوانین کرد.[۱۶]
در ۳۹۳ق، به سبب اختلاف میان حسن بن استاذهرمز و ابوجعفر حجّاج، که از نیابت بهاءالدوله در عراق عزل شده بود، جنگی روی داد که به شکست ابوجعفر حجّاج انجامید.[۱۷] در ۳۹۴ق، ابن واصل، بطیحه را تصرف کرد و مهذّب الدوله، حاکم آنجا، را بیرون راند. بهاءالدوله، حسن بن استاذهرمز را مأمور جنگ با ابن واصل نمود، اما وی در این نبرد از ابن واصل شکست خورد و در ۳۹۵، بار دیگر، به بطیحه حمله کرد و این بار آنجا را تصرف کرد. حسن بن استاذهرمز نماینده خود را در آنجا گذاشت، اما بدرفتاری نایب او سبب شد بار دیگر مهذّب الدوله حاکم بطیحه گردد.[۱۸]
در ۳۹۷ق بهاءالدوله، حسن بن استاذهرمز را به جنگ بدر بن حسنویه (حک: ۳۶۹ـ۴۰۵)، که به ابوجعفر حجّاج در محاصره بغداد کمک کرده بود، فرستاد. بدر بن حسنویه از حسن بن استاذهرمز تقاضای صلح کرد و سرانجام میان آن دو صلح شد.[۱۹]
اقدامات مذهبی
حسن برای آرام کردن بغداد که در آن زمان گرفتار آشوب و درگیریهای داخلی بود، دست به اقداماتی زد. وی هم شیعیان و هم سنّیان را از اظهار مذهبشان بازداشت. به دستور او شیعیان در بغداد حق برگزاری مراسم عزاداری روز عاشورا و اهل سنّت در بصره حق زیارت قبر مصعب بن زبیر را نداشتند.
همچنین فقیه و متکلم شیعه، شیخ مفید را از بغداد اخراج کرد و شیعیان را از برپاداشتن جشن در روز عید غدیر منع کرد.[۲۰] وی در دوران حکومت خود در بغداد امنیت برقرار کرد.[۲۱] امانت داری وی نیز مشهور بود.[۲۲]
پانویس
- ↑ ابن جوزی، ج۱۵، ص۷۸ـ۷۹؛ ذهبی، ۱۴۰۳، ج۱۷، ص۲۳۰ـ۲۳۱؛ ابن کثیر، ج۶، جزء۱۱، ص۳۶۷.
- ↑ ابوشجاع روذراوری، ص۱۰۰، ۱۹۲؛ ابن اثیر، ج۹، ص۳۹.
- ↑ ابن جوزی، ج۱۵، ص۵۹.
- ↑ رجوع کنید به ابن اثیر، ج۹، ص۲۲۴؛ ابن وردی، ج۱، ص۴۴۹.
- ↑ ابن جوزی، ج۱۵، ص۷۹؛ ابن کثیر، ج۶، جزء۱۱، ص۳۶۷
- ↑ شریف رضی، رجوع کنید به ج۱، ص۱۱۱ـ۱۱۴.
- ↑ ابن جوزی، ج۱۵، ص۸۰؛ ابن اثیر، ج۹، ص۲۲۴.
- ↑ ابوشجاع روذراوری، ص۱۹۲.
- ↑ بوشجاع روذراوری، ص۲۴۸؛ ابن اثیر، ج۹، ص۹۶.
- ↑ ابوشجاع روذراوری، ص۲۹۴؛ ابن اثیر، ج۹، ص۱۳۳.
- ↑ ابن اثیر، ج۹، ص۱۴۲ـ ۱۴۳.
- ↑ ابن اثیر، ج۹، ص۱۵۰؛ روذراوری، ص۳۱۵، ۳۱۹.
- ↑ ابن اثیر، ج۹، ص۱۶۲؛ ابن خلدون، ج۴، ص۶۲۳؛ قس صابی، ص۴۰۰ـ ۴۰۱، که تاریخ این رویداد را در ۳۹۱ و پس از دوره کناره گیری حسن بن استاذهرمز ذکر کرده است.
- ↑ ابن اثیر، ج۹، ص۱۷۰ـ۱۷۱.
- ↑ ابوشجاع روذراوری، ص۴۳۷ـ۴۳۹؛ ذهبی، ۱۴۱۳، حوادث و وفیات ۳۸۱ـ۴۰۰ه، ص۲۲۵ـ۲۲۶؛ متز، ج۱، ص۲۷۰.
- ↑ صابی، ص۴۴۲ـ۴۴۳.
- ↑ ابن اثیر، ج۹، ص۱۷۴.
- ↑ ابن اثیر، ج۹، ص۱۸۰ـ۱۸۳.
- ↑ ابن اثیر، ج۹، ص۱۹۲ـ۱۹۳، ۱۹۶ـ۱۹۷.
- ↑ رجوع کنید به صابی، ص۴۵۸؛ ابن جوزی، ج۱۵، ص۵۹، ۷۹؛ ذهبی، ۱۴۱۳، حوادث و وفیات ۳۸۱ـ۴۰۰ه، ص۲۲۵ـ۲۲۶؛ ابن کثیر، همانجا؛ ابن تغری بردی، ج۴، ص۲۰۶.
- ↑ رجوع کنید به ابن جوزی، ج۱۵، ص۷۹؛ ذهبی، ۱۴۱۳، همانجا.
- ↑ رجوع کنید به ابن جوزی، ج۱۵، ص۷۹ـ۸۰؛ ابن اثیر، ج۹، ص۲۲۴ـ ۲۲۵.
منابع
- ابن اثیر
- ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، قاهره [? ۱۳۸۳]ـ۱۳۹۲/ [? ۱۹۶۳]ـ۱۹۷۲
- ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲
- ابن خلدون
- ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۶، چاپ احمد ابوملحم و دیگران، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷
- ابن وردی، تاریخ ابن الوردی، نجف ۱۳۸۹/۱۹۶۹
- ابوشجاع روذراوری، ذیل کتاب تجارب الامم، چاپ آمدروز، مصر ۱۳۳۴/ ۱۹۱۶، چاپ افست بغداد بی تا
- محمدبن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات ۳۸۱ـ۴۰۰ه، بیروت ۱۴۱۳/۱۹۹۳
- همو، سیر اعلام النبلاء، ج۱۷، چاپ شعیب ارنؤوط و محمدنعیم عرقسوسی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳
- محمد بن حسین شریف رضی، دیوان، ج۱، چاپ احمدعباس ازهری، بیروت ۱۳۰۷
- هلال بن مُحَسِّن صابی، الجزء الثامن من تاریخ ابی الحسین هلال بن المُحَسِّن بن ابراهیم الصابی الکاتب، در ابوشجاع روذراوری، چاپ آمدروز، مصر ۱۳۳۴/ ۱۹۱۶، چاپ افست بغداد بی تا
- آدام متز، الحضارة الاسلامیة فی القرن الرابع الهجری، نقله الی العربیة محمد عبدالهادی ابوریده، قاهره ۱۳۷۷/۱۹۵۷
پیوند به بیرون
- منبع مقاله: دانشنامۀ جهان اسلام