پرش به محتوا

عمر بن خطاب: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۱۳۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲ اکتبر ۲۰۲۰
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات صحابه
{{جعبه اطلاعات صحابه
|اطلاعات صحابه =
|اطلاعات صحابه =
خط ۳۹: خط ۳۸:
:'''غصب خلافت'''
:'''غصب خلافت'''
برخی علمای شیعه همچون [[علامه مجلسی]] و [[سید جعفر مرتضی]] در مورد اقدامات عمر و همراهانش در [[واقعه سقیفه]]، که به کنار گذاشته شدن [[امام علی(ع)]] و به [[خلافت]] رسیدن [[ابوبکر]] انجامید، تعبیر [[غصب خلافت]] را به کار برده‌اند.<ref>مجلسی، بحارالأنوار، ۱۳۶۳ش، ج‏۳۰، ص۵۹۴؛ عاملی، الصحیح من السیرة النبی الأعظم، ج‏۲۰، ص۱۶۸</ref>  
برخی علمای شیعه همچون [[علامه مجلسی]] و [[سید جعفر مرتضی]] در مورد اقدامات عمر و همراهانش در [[واقعه سقیفه]]، که به کنار گذاشته شدن [[امام علی(ع)]] و به [[خلافت]] رسیدن [[ابوبکر]] انجامید، تعبیر [[غصب خلافت]] را به کار برده‌اند.<ref>مجلسی، بحارالأنوار، ۱۳۶۳ش، ج‏۳۰، ص۵۹۴؛ عاملی، الصحیح من السیرة النبی الأعظم، ج‏۲۰، ص۱۶۸</ref>  
امام علی(ع) در یکی از سخنان خود که به [[خطبه شقشقیه]] مشهور شده، تعبیری درباره خلیفه اول و دوم به کار برده است که [[شیعه امامیه]] آن را بیانگر غصب خلافت دانسته‌اند.<ref>[http://lib.eshia.ir/15335/1/156 ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغة، مکتبة آیة الله المرعشی، ج۱، ص۱۵۶.]</ref> [[ابن ابی‌الحدید]] با استناد به فراز ی از همین خطبه، گفته است: امام علی(ع) انتخاب عمر به [[خلافت]] را کاری ناروا می‌دانست.<ref>[http://lib.eshia.ir/15335/1/163 ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغة، مکتبة آیة الله المرعشی، ج۱، ص۱۶۳.]</ref>
امام علی(ع) در یکی از سخنان خود که به [[خطبه شقشقیه]] مشهور شده، تعبیری درباره خلیفه اول و دوم به کار برده است که [[شیعه امامیه]] آن را بیانگر غصب خلافت دانسته‌اند.<ref>[http://lib.eshia.ir/15335/1/156 ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغة، مکتبة آیة الله المرعشی، ج۱، ص۱۵۶.]</ref> [[ابن ابی‌الحدید]] عالم سنی قرن هفتم با استناد به فراز ی از همین خطبه، گفته است: امام علی(ع) انتخاب عمر به [[خلافت]] را کاری ناروا می‌دانست.<ref>[http://lib.eshia.ir/15335/1/163 ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغة، مکتبة آیة الله المرعشی، ج۱، ص۱۶۳.]</ref>
:'''مخالفت با پیامبر(ص)'''
:'''مخالفت با پیامبر(ص)'''
{{اصلی|ماجرای قلم و دوات|سپاه اسامه}}
{{اصلی|ماجرای قلم و دوات|سپاه اسامه}}
خط ۴۵: خط ۴۴:
بنابر نقل [[سلیم بن قیس هلالی]]، عمر بن خطاب جزو امضا کنندگان [[صحیفه ملعونه]] بود که برای جلوگیری از به خلافت رسیدن [[امام علی(ع)]] نوشته شد.<ref>سلیم بن قیس، اسرار آل محمد (ص)، ۱۴۱۶ق، ص۲۳۲.</ref>
بنابر نقل [[سلیم بن قیس هلالی]]، عمر بن خطاب جزو امضا کنندگان [[صحیفه ملعونه]] بود که برای جلوگیری از به خلافت رسیدن [[امام علی(ع)]] نوشته شد.<ref>سلیم بن قیس، اسرار آل محمد (ص)، ۱۴۱۶ق، ص۲۳۲.</ref>
[[ماجرای قلم و دوات]] نیز از مواردی است که شیعیان بر عمر بن خطاب خرده گرفته‌اند؛ پیامبر(ص) چند روز پیش از درگذشت خود، کاغذ و قلم خواست تا چیزی بنویسد که مسلمانان هرگز گمراه نشوند، ولی عمر با خواست پیامبر مخالفت کرد و گفت: «همانا درد بر پیامبر(ص) چیره شده است و کتاب خدا نزد شماست و ما را کفایت می‌کند.»<ref>بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۲۲ق، ج۶، ص۹، ج۷، ص۱۲۰؛ نووی، صحیح مسلم بشرح النووی، ۱۴۰۷ق، ج۱۱، ص۹۰.</ref> در نقل دیگری آمده است که گفت: «این مرد هذیان می‌گوید.»<ref>اربلی، کشف الغمة، ۱۴۲۱ق، ج‏۱، ص۴۰۲؛ مجلسی، بحارالأنوار، ۱۳۶۳ش، ج‏۳۰، ص۵۳۵.</ref> پس از این سخن عمر، میان اصحاب اختلاف افتاد و پیامبر با مشاهده اختلاف [[صحابه|اصحاب]] از آنان خواست از نزد او بروند.<ref>بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۲۲ق، ج۶، ص۹، ج۷، ص۱۲۰؛ نووی، صحیح مسلم بشرح النووی، ۱۴۰۷ق، ج۱۱، ص۹۰.</ref>
[[ماجرای قلم و دوات]] نیز از مواردی است که شیعیان بر عمر بن خطاب خرده گرفته‌اند؛ پیامبر(ص) چند روز پیش از درگذشت خود، کاغذ و قلم خواست تا چیزی بنویسد که مسلمانان هرگز گمراه نشوند، ولی عمر با خواست پیامبر مخالفت کرد و گفت: «همانا درد بر پیامبر(ص) چیره شده است و کتاب خدا نزد شماست و ما را کفایت می‌کند.»<ref>بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۲۲ق، ج۶، ص۹، ج۷، ص۱۲۰؛ نووی، صحیح مسلم بشرح النووی، ۱۴۰۷ق، ج۱۱، ص۹۰.</ref> در نقل دیگری آمده است که گفت: «این مرد هذیان می‌گوید.»<ref>اربلی، کشف الغمة، ۱۴۲۱ق، ج‏۱، ص۴۰۲؛ مجلسی، بحارالأنوار، ۱۳۶۳ش، ج‏۳۰، ص۵۳۵.</ref> پس از این سخن عمر، میان اصحاب اختلاف افتاد و پیامبر با مشاهده اختلاف [[صحابه|اصحاب]] از آنان خواست از نزد او بروند.<ref>بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۲۲ق، ج۶، ص۹، ج۷، ص۱۲۰؛ نووی، صحیح مسلم بشرح النووی، ۱۴۰۷ق، ج۱۱، ص۹۰.</ref>
به گفته [[جعفر مرتضی]]، شیعیان همواره سرپیچی عمر و ابوبکر از فرمان پیامبر برای حضور در [[سپاه اسامه]] و اعزام به جنگ با روم را نکوهش کرده‌اند.<ref>عاملی، الصحیح من السیرة النبی الأعظم، ج‏۳۲، ص۲۰۱</ref>
به گفته [[جعفر مرتضی]]، تاریخ‌دان شیعه قرن ۱۵ هجری، شیعیان همواره سرپیچی عمر و ابوبکر از فرمان پیامبر برای حضور در [[سپاه اسامه]] و اعزام به جنگ با روم را نکوهش کرده‌اند.<ref>عاملی، الصحیح من السیرة النبی الأعظم، ج‏۳۲، ص۲۰۱</ref>
:'''بدعت‌گذاری در دوره خلافت'''
:'''بدعت‌گذاری در دوره خلافت'''
برخی اقدامات و [[بدعت|بدعت‌هایی]] که عمر در دوره خلافت خود انجام داد نیز مورد اعتراض شیعیان بوده است. [[رسول جعفریان]] در کتاب تاریخ خلفا، به برخی از اجتهادات شخصی عمر بر خلاف [[احکام|احکام اسلام]] اشاره کرده است،<ref>جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۸۰ش، ص۸۲-۸۳.</ref> از جمله اینکه معتقد بود شخصی که [[غسل جنابت]] بر او واجب است اگر آب پیدا نکند نباید [[نماز]] بخواند.<ref>[http://lib.efatwa.ir/45412/1/360 ابن ماجه، سنن ابن ماجه، ۱۴۳۰ق، ج۱، ص۳۶۰.]</ref> او [[متعه حج]] و [[متعه|متعه زنان]]<ref>احمد بن حنبل، مسند احمد، ۱۴۲۱ق، ج۱، ص۴۳۷؛ علامة حلی، نهج الحق و کشف الصدق، ۱۹۸۲م، ص۵۲۵</ref><ref>صنعانی، المصنف، ۱۳۹۰ق، ج۷، ص۵۰۰؛ مقریزی، إمتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج‏‏۹، ص۳۲</ref> را نامشروع دانست، عبارت «[[حی علی خیر العمل|حیّ علی خیر العمل]]» را از [[اذان]] حذف کرد<ref>مجلسی، بحارالأنوار، ۱۳۶۳ش، ج‏۸۱، ص۱۴۰</ref> و عبارت «[[الصلاة خیر من النوم]]» را به آن افزود.<ref>[http://lib.efatwa.ir/42231/1/54 مالک بن أنس، الموطأ، المکتبة العلمیة، ج۱، ص۵۴.]</ref>
برخی اقدامات و [[بدعت|بدعت‌هایی]] که عمر در دوره خلافت خود انجام داد نیز مورد اعتراض شیعیان بوده است. [[رسول جعفریان]]، پژوهشگر ایرانی در زمینه تاریخ، در کتاب تاریخ خلفا، به برخی از اجتهادات شخصی عمر بر خلاف [[احکام|احکام اسلام]] اشاره کرده است،<ref>جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۸۰ش، ص۸۲-۸۳.</ref> از جمله اینکه معتقد بود شخصی که [[غسل جنابت]] بر او واجب است اگر آب پیدا نکند نباید [[نماز]] بخواند.<ref>[http://lib.efatwa.ir/45412/1/360 ابن ماجه، سنن ابن ماجه، ۱۴۳۰ق، ج۱، ص۳۶۰.]</ref> او [[متعه حج]] و [[متعه|متعه زنان]]<ref>احمد بن حنبل، مسند احمد، ۱۴۲۱ق، ج۱، ص۴۳۷؛ علامة حلی، نهج الحق و کشف الصدق، ۱۹۸۲م، ص۵۲۵</ref><ref>صنعانی، المصنف، ۱۳۹۰ق، ج۷، ص۵۰۰؛ مقریزی، إمتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج‏‏۹، ص۳۲</ref> را نامشروع دانست، عبارت «[[حی علی خیر العمل|حیّ علی خیر العمل]]» را از [[اذان]] حذف کرد<ref>مجلسی، بحارالأنوار، ۱۳۶۳ش، ج‏۸۱، ص۱۴۰</ref> و عبارت «[[الصلاة خیر من النوم]]» را به آن افزود.<ref>[http://lib.efatwa.ir/42231/1/54 مالک بن أنس، الموطأ، المکتبة العلمیة، ج۱، ص۵۴.]</ref>
عمر نخستین کسی بود که مردم را برای [[نماز تراویح]] جمع کرد.<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، دارالفکر، ج‏۷، ص۱۳۳.</ref> بنابر نقل [[یعقوبی]]، تاریخ‌نگار قرن سوم، وقتی به عمر اعتراض شد که نماز تراویح در زمان [[پیامبر(ص)]] و [[ابوبکر]] مرسوم نبود، پاسخ داد: اگر هم [[بدعت]] است، بدعت خوبی است.<ref>[http://lib.eshia.ir/10382/2/140 یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۴۰.]</ref>
عمر نخستین کسی بود که مردم را برای [[نماز تراویح]] جمع کرد.<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، دارالفکر، ج‏۷، ص۱۳۳.</ref> بنابر نقل [[یعقوبی]]، تاریخ‌نگار قرن سوم، وقتی به عمر اعتراض شد که نماز تراویح در زمان [[پیامبر(ص)]] و [[ابوبکر]] مرسوم نبود، پاسخ داد: اگر هم [[بدعت]] است، بدعت خوبی است.<ref>[http://lib.eshia.ir/10382/2/140 یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۴۰.]</ref>


خط ۵۴: خط ۵۳:
بسیاری از اقدامات عمر که پس از گسترش فتوحات و توسعه تشکیلات حکومتی انجام گرفت، در بین اهل سنت جنبه [[فقه|فقهی]] پیدا کرده و در منابع اهل سنت به عنوان مبنای قواعد فقهی مورد استناد قرار گرفته است.<ref>جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۸۰ش، ص۸۶.</ref>
بسیاری از اقدامات عمر که پس از گسترش فتوحات و توسعه تشکیلات حکومتی انجام گرفت، در بین اهل سنت جنبه [[فقه|فقهی]] پیدا کرده و در منابع اهل سنت به عنوان مبنای قواعد فقهی مورد استناد قرار گرفته است.<ref>جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۸۰ش، ص۸۶.</ref>


جایگاهی که روایات اهل سنت برای عمر تصویر کرده‌اند نزدیک به [[نبوت]] است.<ref>جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۸۰ش، ص۸۰.</ref> بر اساس این قبیل روایات، که به «موافقات عمر» مشهور است، در مواردی که نظر عمر با نظر [[رسول خدا(ص)]] مخالف بوده، آیاتی از [[قرآن]] در تایید نظر عمر نازل شده است.<ref>سیوطی، تاریخ  الخلفاء، ‍۱۴۱۱ق، ص۱۲۲-۱۲۵.</ref> از خود عمر نیز نقل شده است که خود را هم‌ردیف پیامبر می‌دانست.<ref>طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج‏۴، ص۲۲۵؛ جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۸۰ش، ص۸۱.</ref> سیوطی در «تاریخ الخلفاء» روایات فراوانی در مدح عمر نقل کرده است.<ref>سیوطی، تاریخ  الخلفاء، ‍۱۴۱۱ق، ص۱۱۶-۱۲۸.</ref>
جایگاهی که روایات اهل سنت برای عمر تصویر کرده‌اند نزدیک به [[نبوت]] است.<ref>جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۸۰ش، ص۸۰.</ref> بر اساس این قبیل روایات، که به «موافقات عمر» مشهور است، در مواردی که نظر عمر با نظر [[رسول خدا(ص)]] مخالف بوده، آیاتی از [[قرآن]] در تایید نظر عمر نازل شده است.<ref>سیوطی، تاریخ  الخلفاء، ‍۱۴۱۱ق، ص۱۲۲-۱۲۵.</ref> از خود عمر نیز نقل شده است که خود را هم‌ردیف پیامبر می‌دانست.<ref>طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج‏۴، ص۲۲۵؛ جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۸۰ش، ص۸۱.</ref> سیوطی عالم سنی قرن ۹ و ۱۰ هجری در «تاریخ الخلفاء» روایات فراوانی در مدح عمر نقل کرده است.<ref>سیوطی، تاریخ  الخلفاء، ‍۱۴۱۱ق، ص۱۱۶-۱۲۸.</ref>


اهل سنت زندگی زاهدانه عمر و سخت‌گیری بر خود در خوراک و پوشاک را ستوده‌اند.<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، دارالفکر، ج‏۷، ص۱۳۴؛ سیوطی، تاریخ  الخلفاء، ‍۱۴۱۱ق، ص۱۲۸-۱۲۹.</ref> در برخی منابع اهل سنت همچون المنتظم اثر ابن جوزی ادعا شده است که پس از اسلام آوردن عمر در سال ششم [[بعثت]] بود که دعوت به اسلام علنی شد و [[مسلمانان]] توانستند در [[مسجد الحرام]] جمع شوند و بر گرد [[کعبه]] [[طواف]] کنند و حق خود را از کسانی که به مسلمانان ستم کرده بودند، بگیرند.<ref>ابن جوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج‏۴، ص۱۳۵</ref>
اهل سنت زندگی زاهدانه عمر و سخت‌گیری بر خود در خوراک و پوشاک را ستوده‌اند.<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، دارالفکر، ج‏۷، ص۱۳۴؛ سیوطی، تاریخ  الخلفاء، ‍۱۴۱۱ق، ص۱۲۸-۱۲۹.</ref> در برخی منابع اهل سنت همچون المنتظم اثر ابن جوزی، مورخ و مفسر سنی قرن ششم، ادعا شده است که پس از اسلام آوردن عمر در سال ششم [[بعثت]] بود که دعوت به اسلام علنی شد و [[مسلمانان]] توانستند در [[مسجد الحرام]] جمع شوند و بر گرد [[کعبه]] [[طواف]] کنند و حق خود را از کسانی که به مسلمانان ستم کرده بودند، بگیرند.<ref>ابن جوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج‏۴، ص۱۳۵</ref>
[[سید جعفر مرتضی]] در ردّ این ادعا گفته است چگونه ممکن است [[قریش]] پیش از [[هجرت به مدینه|هجرت مسلمانان به مدینه]] از عمر واهمه داشته باشد، در حالی که عمر در [[سال ششم هجری]] در ماجرای [[صلح حدیبیه]] از رفتن نزد قریش واهمه داشت و درخواست پیامبر برای مذاکره با قریش را به این دلیل که ممکن است قریش به او آسیب برسانند، نپذیرفت.<ref>عاملی، الصحیح من السیرة النبی الأعظم، ج‏۱۵، ص۲۹۹-۳۰۰</ref>
[[سید جعفر مرتضی]] در ردّ این ادعا گفته است چگونه ممکن است [[قریش]] پیش از [[هجرت به مدینه|هجرت مسلمانان به مدینه]] از عمر واهمه داشته باشد، در حالی که عمر در [[سال ششم هجری]] در ماجرای [[صلح حدیبیه]] از رفتن نزد قریش واهمه داشت و درخواست پیامبر برای مذاکره با قریش را به این دلیل که ممکن است قریش به او آسیب برسانند، نپذیرفت.<ref>عاملی، الصحیح من السیرة النبی الأعظم، ج‏۱۵، ص۲۹۹-۳۰۰</ref>


اهل سنت لقب [[فاروق]] را برای عمر به کار برده‌اند. در روایات [[شیعه]] و برخی روایات [[اهل سنت]] آمده است که [[رسول خدا(ص)]] این لقب را برای [[امام علی(ع)]] به کار برده است.<ref>شیخ صدوق، الأمالی، ۱۴۰۰ق، ص۲۶؛ طوسی، الغیبة، ۱۴۱۱ق، ص۱۵۰.</ref><ref>ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۱۳ق، ج‏۴۶، ص۳۹۱؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۱۵ق، ج‏۴۲،ص۴۱-۴۲.</ref>
اهل سنت لقب [[فاروق]] را برای عمر به کار برده‌اند. در روایات [[شیعه]] و برخی روایات [[اهل سنت]] آمده است که [[رسول خدا(ص)]] این لقب را برای [[امام علی(ع)]] به کار برده است.<ref>شیخ صدوق، الأمالی، ۱۴۰۰ق، ص۲۶؛ طوسی، الغیبة، ۱۴۱۱ق، ص۱۵۰.</ref><ref>ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۱۳ق، ج‏۴۶، ص۳۹۱؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۱۵ق، ج‏۴۲،ص۴۱-۴۲.</ref>
به گفته  طبری درباره اینکه چه کسی اولین بار عمر را فاروق نامیده اختلاف است: برخی گفته‌اند پیامبر و برخی گفته‌اند ابتدا [[اهل کتاب]] چنین لقبی به عمر دادند و سپس مسلمانان از آنها تبعیت کردند.<ref>طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج‏۴، ص۱۹۵</ref>
به گفته  طبری، تاریخ‌نگار قرن ۳ و ۴ هجری، درباره اینکه چه کسی اولین بار عمر را فاروق نامیده اختلاف است: برخی گفته‌اند پیامبر و برخی گفته‌اند ابتدا [[اهل کتاب]] چنین لقبی به عمر دادند و سپس مسلمانان از آنها تبعیت کردند.<ref>طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج‏۴، ص۱۹۵</ref>
بنابر نقل ابن کثیر، روایتی در [[صحیحین]] اهل سنت به پیامبر نسبت داده شده که بر اساس آن، عمر محدَّث (کسی که فرشتگان با او سخن می‌گویند) بوده است.<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، دارالفکر، ج‏۶، ص۲۰۱</ref>
بنابر نقل ابن کثیر، مورخ و مفسر سنی قرن هشتم هجری، روایتی در [[صحیحین]] اهل سنت به پیامبر(ص) نسبت داده شده که بر اساس آن، عمر محدَّث (کسی که فرشتگان با او سخن می‌گویند) بوده است.<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، دارالفکر، ج‏۶، ص۲۰۱</ref>


تعیین عمر برای [[خلافت]] توسط ابوبکر، سبب شد تا اصل استخلاف{{یادداشت|به این معنا که خلیفه می‌تواند برای خود، ولیعهد تعیین کند و مردم را به اطاعت از او فرابخواند.(زرگری‌نژاد، تاریخ تحلیلی اسلام، ۱۳۹۴ش، ص۸۱.)}} به صورت یک اصل مشروع در فقه سیاسی اهل سنت درآید<ref>جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۸۰ش، ص۶۴.</ref> و به گفته [[رشید رضا]] این امر به دستاویزی برای امامان جور ([[امویان]]) تبدیل شد و زمینه را برای موروثی شدن خلافت فراهم کرد.<ref>رشید رضا، الخلافة، قاهره، ص۴۰-۴۱</ref>
تعیین عمر برای [[خلافت]] توسط ابوبکر، سبب شد تا اصل استخلاف{{یادداشت|به این معنا که خلیفه می‌تواند برای خود، ولیعهد تعیین کند و مردم را به اطاعت از او فرابخواند.(زرگری‌نژاد، تاریخ تحلیلی اسلام، ۱۳۹۴ش، ص۸۱.)}} به صورت یک اصل مشروع در فقه سیاسی اهل سنت درآید<ref>جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۸۰ش، ص۶۴.</ref> و به گفته [[رشید رضا]]، نویسنده سنی قرن ۱۴ هجری، این امر به دستاویزی برای امامان جور ([[امویان]]) تبدیل شد و زمینه را برای موروثی شدن خلافت فراهم کرد.<ref>رشید رضا، الخلافة، قاهره، ص۴۰-۴۱</ref>


==زندگینامه==
==زندگینامه==
عمر بن خطاب بن نُفَیل، سال ۱۳ بعد از [[عام‌الفیل]] (۴۰ سال پیش از [[هجرت]]<ref>طقوش، تاریخ الخلفاء الراشدین، ۱۴۲۴ق، ص۱۷۳.</ref>) در [[مکه]] به دنیا آمد.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۱۴۵.</ref> [[کنیه]]‌ او ابوحفص بود.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۱۴۴.</ref>
عمر بن خطاب بن نُفَیل، سال ۱۳ بعد از [[عام‌الفیل]] (۴۰ سال پیش از [[هجرت]]<ref>طقوش، تاریخ الخلفاء الراشدین، ۱۴۲۴ق، ص۱۷۳.</ref>) در [[مکه]] به دنیا آمد.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۱۴۵.</ref> [[کنیه]]‌ او ابوحفص بود.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۱۴۴.</ref>
به گفته طقوش، عمر از تیره بنی‌عدی بود که از نظر جایگاه، به قبایلی همچون [[بنی‌هاشم]] نمی‌رسید.<ref>طقوش، تاریخ الخلفاء الراشدین، ۱۴۲۴ق، ص۱۷۳.</ref>
به گفته طقوش، نویسنده لبنانی، عمر از تیره بنی‌عدی بود که از نظر جایگاه، به قبایلی همچون [[بنی‌هاشم]] نمی‌رسید.<ref>طقوش، تاریخ الخلفاء الراشدین، ۱۴۲۴ق، ص۱۷۳.</ref>
بنابر نقل مقریزی او از اشراف [[قریش]] به شمار می‌آمد و در دوره [[جاهلیت]]، سفیر قریش در جنگ‌ها بود.<ref>مقریزی، إمتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج‏‏۶، ص۱۵۰</ref>
بنابر نقل مقریزی، تاریخ‌نگار مصری قرن ۱۴ و ۱۵هجری، عمر از اشراف [[قریش]] به شمار می‌آمد و در دوره [[جاهلیت]]، سفیر قریش در جنگ‌ها بود.<ref>مقریزی، إمتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج‏‏۶، ص۱۵۰</ref>
:'''فرزندان'''
:'''فرزندان'''
عمر بن خطاب نُه پسر و چهار دختر داشت. [[عبدالله بن عمر]] و [[حفصه دختر عمر|حفصه]] همسر پیامبر(ص) از فرزندان او هستند.<ref>یعقوبی، تاریخ، دار صادر، ج۲، ص۱۶۰؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۴۰۳ق، ج۳، ص۲۶۹-۲۷۰؛ مسعودی، التّنبیه و الاشراف، دار صعب، ص۲۵۲.</ref>
عمر بن خطاب نُه پسر و چهار دختر داشت. [[عبدالله بن عمر]] و [[حفصه دختر عمر|حفصه]] همسر پیامبر(ص) از فرزندان او هستند.<ref>یعقوبی، تاریخ، دار صادر، ج۲، ص۱۶۰؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۴۰۳ق، ج۳، ص۲۶۹-۲۷۰؛ مسعودی، التّنبیه و الاشراف، دار صعب، ص۲۵۲.</ref>


:'''اسلام آوردن'''
:'''اسلام آوردن'''
بسیاری از منابع، [[اسلام]] آوردن او را سال ششم [[بعثت]] گفته‌اند،<ref name="تاریخ خلفا">جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۸۰ش، ص۶۱.</ref> ولی مسعودی سال نهم بعثت را ذکر کرده است.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۳۲۱.</ref>
بسیاری از منابع، [[اسلام]] آوردن او را سال ششم [[بعثت]] گفته‌اند،<ref name="تاریخ خلفا">جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۸۰ش، ص۶۱.</ref> ولی [[مسعودی]]، تاریخ‌نگار قرن چهارم هجری، سال نهم بعثت را ذکر کرده است.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۳۲۱.</ref>
بنابر نقل ابن حجر عسقلانی، عمر قبل از اسلام آوردن، مسلمانان را آزار می‌داد<ref>ابن حجر عسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج‏۴، ص۴۸۴؛ طقوش، تاریخ الخلفاء الراشدین، ۱۴۲۴ق، ص۱۷۴.</ref> و برخی از آنان را شکنجه می‌کرد.<ref>الکامل فی التاریخ، ابن الأثیر ،ج‏۲، ص۶۹</ref>
بنابر نقل ابن حجر عسقلانی، محدث سنی قرن نهم، عمر قبل از اسلام آوردن، مسلمانان را آزار می‌داد<ref>ابن حجر عسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج‏۴، ص۴۸۴؛ طقوش، تاریخ الخلفاء الراشدین، ۱۴۲۴ق، ص۱۷۴.</ref> و برخی از آنان را شکنجه می‌کرد.<ref>الکامل فی التاریخ، ابن الأثیر ،ج‏۲، ص۶۹</ref>
از خود او نیز نقل شده است که بیش از همه با رسول خدا دشمنی داشته است.<ref>سیوطی، تاریخ  الخلفاء، ‍۱۴۱۱ق، ص۱۱۱.</ref>
از خود او نیز نقل شده است که بیش از همه با رسول خدا دشمنی داشته است.<ref>سیوطی، تاریخ  الخلفاء، ‍۱۴۱۱ق، ص۱۱۱.</ref>


خط ۸۸: خط ۸۷:
:'''ازدواج با ام‌کلثوم'''
:'''ازدواج با ام‌کلثوم'''
{{اصلی|ازدواج ام‌کلثوم با عمر بن خطاب}}
{{اصلی|ازدواج ام‌کلثوم با عمر بن خطاب}}
برخی منابع همچون انساب الاشراف اثر بلاذری، از ازواج عمر با [[ام‌کلثوم دختر امام علی|ام‌کلثوم]] دختر [[امام علی(ع)]] سخن گفته‌اند.<ref>ابن حجر عسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج‏۸، ص۴۶۵؛مقریزی، إمتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج‏‏۵، ص۳۶۹؛ أنساب الأشراف، البلاذری ،ج‏۲، ص۱۸۹.</ref> ولی در برخی منابع معتبر [[اهل سنت]] همچون [[صحاح شش‌گانه]] و کتاب مُسنَد [[احمد بن حنبل]] به این ماجرا اشاره‌ای نشده است.<ref>[https://hawzah.net/fa/Magazine/View/2689/6596/76943/%D8%A7%D8%B2%D8%AF%D9%88%D8%A7%D8%AC-%D8%A7%D9%85%D9%91-%DA%A9%D9%84%D8%AB%D9%88%D9%85-%D8%A8%D8%A7-%D8%B9%D9%85%D8%B1-%D8%AF%D8%B1-%D9%87%D8%A7%D9%84%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D8%A8%D9%87%D8%A7%D9%85 «ازدواج ام‌کلثوم با عمر در هاله‌ای از ابهام»، مجله مبلغان.]</ref>
برخی منابع همچون انساب الاشراف اثر بلاذری، مورخ قرن سوم، از ازواج عمر با [[ام‌کلثوم دختر امام علی|ام‌کلثوم]] دختر [[امام علی(ع)]] سخن گفته‌اند.<ref>ابن حجر عسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج‏۸، ص۴۶۵؛مقریزی، إمتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج‏‏۵، ص۳۶۹؛ أنساب الأشراف، البلاذری ،ج‏۲، ص۱۸۹.</ref> ولی در برخی منابع معتبر [[اهل سنت]] همچون [[صحاح شش‌گانه]] و کتاب مُسنَد [[احمد بن حنبل]] به این ماجرا اشاره‌ای نشده است.<ref>[https://hawzah.net/fa/Magazine/View/2689/6596/76943/%D8%A7%D8%B2%D8%AF%D9%88%D8%A7%D8%AC-%D8%A7%D9%85%D9%91-%DA%A9%D9%84%D8%AB%D9%88%D9%85-%D8%A8%D8%A7-%D8%B9%D9%85%D8%B1-%D8%AF%D8%B1-%D9%87%D8%A7%D9%84%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D8%A8%D9%87%D8%A7%D9%85 «ازدواج ام‌کلثوم با عمر در هاله‌ای از ابهام»، مجله مبلغان.]</ref>


این ازدواج از مسائل بحث برانگیز میان علمای [[شیعه]] و [[اهل سنت]] بوده است، به گونه‌ای که اهل سنت آن را نشانه رابطه خوب امام علی(ع) با خلیفه دوم و نادرست بودن ماجرای شهادت [[فاطمه(س)]] دانسته‌اند.<ref>[https://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=23&lid=0&catid=24156&mid=254848 «ازدواج ام‌کلثوم با عمر»، پایگاه اطلاع‌رسانی آیت‌الله مکارم شیرازی.]</ref>
این ازدواج از مسائل بحث برانگیز میان علمای [[شیعه]] و [[اهل سنت]] بوده است، به گونه‌ای که اهل سنت آن را نشانه رابطه خوب امام علی(ع) با خلیفه دوم و نادرست بودن ماجرای شهادت [[فاطمه(س)]] دانسته‌اند.<ref>[https://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=23&lid=0&catid=24156&mid=254848 «ازدواج ام‌کلثوم با عمر»، پایگاه اطلاع‌رسانی آیت‌الله مکارم شیرازی.]</ref>
خط ۹۶: خط ۹۵:
:'''ترور و مرگ'''
:'''ترور و مرگ'''
عمر در [[۲۶ ذی‌الحجه]] سال [[سال ۲۳ هجری|۲۳ هجری]] به دست فردی به نام [[ابولؤلؤ]] مجروح شد.<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، دارالفکر، ج‏۷، ص۱۳۷؛ مجلسی، بحارالأنوار، ۱۳۶۳ش، ج‏۳۱، ص۱۱۳</ref> به گفته طقوش، ابولؤلؤ اصالتا [[ایرانی]] و خدمت‌کار [[مغیرة بن شعبه]] بود که برای شکایت از سنگین بودن [[خراج]] خود نزد خلیفه رفته بود.<ref>طقوش، تاریخ الخلفاء الراشدین، ۱۴۲۴ق، ص۳۵۸-۳۵۹.</ref>
عمر در [[۲۶ ذی‌الحجه]] سال [[سال ۲۳ هجری|۲۳ هجری]] به دست فردی به نام [[ابولؤلؤ]] مجروح شد.<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، دارالفکر، ج‏۷، ص۱۳۷؛ مجلسی، بحارالأنوار، ۱۳۶۳ش، ج‏۳۱، ص۱۱۳</ref> به گفته طقوش، ابولؤلؤ اصالتا [[ایرانی]] و خدمت‌کار [[مغیرة بن شعبه]] بود که برای شکایت از سنگین بودن [[خراج]] خود نزد خلیفه رفته بود.<ref>طقوش، تاریخ الخلفاء الراشدین، ۱۴۲۴ق، ص۳۵۸-۳۵۹.</ref>
[[هاشم معروف حسنی]] ترور عمر را توطئه‌ای از سوی [[امویان]] دانسته است.<ref>حسنی، الانتفاضات الشیعیة، ۱۴۰۴ق، ص۵۱.</ref> در روایات [[اهل سنت]] آمده است که [[کعب الاحبار]] به عمر گفت: من در [[تورات]] دیده‌ام که تو کشته خواهی شد. پس از آن بود که عمر به قتل رسید.<ref>ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۱۳ق، ج‏۳، ص۲۷۶.</ref>
[[هاشم معروف حسنی]]، عالم شیعه قرن ۱۴ هجری، ترور عمر را توطئه‌ای از سوی [[امویان]] دانسته است.<ref>حسنی، الانتفاضات الشیعیة، ۱۴۰۴ق، ص۵۱.</ref> در روایات [[اهل سنت]] آمده است که [[کعب الاحبار]] به عمر گفت: من در [[تورات]] دیده‌ام که تو کشته خواهی شد. پس از آن بود که عمر به قتل رسید.<ref>ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۱۳ق، ج‏۳، ص۲۷۶.</ref>


عمر سه روز بعد از مجروح شدن، در سن ۵۵ سالگی از دنیا رفت و کنار قبر ابوبکر دفن شد.<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، دارالفکر، ج‏۷، ص۱۳۸</ref>{{یادداشت|درباره سن عمر در هنگام مرگ، اقوال دیگری نیز ذکر شده است.(سیوطی، تاریخ  الخلفاء، ‍۱۴۱۱ق، ص۱۳۶.)}} از او نقل شده که در روزهای پایانی عمرش  می‌گفت: کاش مادرم مرا نزائیده بود؛ کاش هیچ نبودم؛ کاش به فراموشی سپرده شده بودم.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبرى، ۱۴۱۸ق، ج۳، ص۲۷۴</ref>
عمر سه روز بعد از مجروح شدن، در سن ۵۵ سالگی از دنیا رفت و کنار قبر ابوبکر دفن شد.<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، دارالفکر، ج‏۷، ص۱۳۸</ref>{{یادداشت|درباره سن عمر در هنگام مرگ، اقوال دیگری نیز ذکر شده است.(سیوطی، تاریخ  الخلفاء، ‍۱۴۱۱ق، ص۱۳۶.)}} از او نقل شده که در روزهای پایانی عمرش  می‌گفت: کاش مادرم مرا نزائیده بود؛ کاش هیچ نبودم؛ کاش به فراموشی سپرده شده بودم.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبرى، ۱۴۱۸ق، ج۳، ص۲۷۴</ref>


عمر قبل از مرگ خود [[شورای شش نفره|شورایی شش نفره]] تشکیل داد تا از میان خود، یک نفر را به عنوان خلیفه بعدی برگزینند. اعضای این شورا عبات بودند از: [[امام علی(ع)]]، [[عثمان]]، [[طلحه]]، [[زبیر]]، [[عبدالرحمان بن عوف]]، [[سعد بن ابی‌وقاص]].<ref>سیوطی، تاریخ  الخلفاء، ‍۱۴۱۱ق، ص۱۳۴.</ref> بنابر نقل ابن قتیبه، عمر آرزو می‌کرد کاش کسانی همچون [[ابوعبیده بن جراح]] و [[معاذ بن جبل]] زنده بودند تا [[خلافت]] را به یکی از آنان واگذار می‌کرد.<ref>[http://lib.eshia.ir/22001/1/42 ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۴۲.]</ref>
عمر قبل از مرگ خود [[شورای شش نفره|شورایی شش نفره]] تشکیل داد تا از میان خود، یک نفر را به عنوان خلیفه بعدی برگزینند. اعضای این شورا عبات بودند از: [[امام علی(ع)]]، [[عثمان]]، [[طلحه]]، [[زبیر]]، [[عبدالرحمان بن عوف]]، [[سعد بن ابی‌وقاص]].<ref>سیوطی، تاریخ  الخلفاء، ‍۱۴۱۱ق، ص۱۳۴.</ref> بنابر نقل ابن قتیبه، تاریخ‌نگار قرن سوم، عمر آرزو می‌کرد کاش کسانی همچون [[ابوعبیده بن جراح]] و [[معاذ بن جبل]] زنده بودند تا [[خلافت]] را به یکی از آنان واگذار می‌کرد.<ref>[http://lib.eshia.ir/22001/1/42 ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۴۲.]</ref>


به اعتقاد برخی پژوهشگران، عمر اعضای شورا را به گونه‌ای چیده بود که عثمان به خلافت انتخاب شود و شانسی برای امام علی(ع) وجود نداشت.<ref>گروه تاریخ پژوهشگاه حوزه ودانشگاه، تاریخ تشیع، ۱۳۹۰ش، ص۳۵-۳۶.</ref>
به اعتقاد برخی پژوهشگران، عمر اعضای شورا را به گونه‌ای چیده بود که عثمان به خلافت انتخاب شود و شانسی برای امام علی(ع) وجود نداشت.<ref>گروه تاریخ پژوهشگاه حوزه ودانشگاه، تاریخ تشیع، ۱۳۹۰ش، ص۳۵-۳۶.</ref>
خط ۱۱۲: خط ۱۱۱:
به گفته جعفریان عمر از نظر اقتصادی برداشت زهدگرایانه افراطی از دین داشت، ولی این بدان معنا نبود که وی در دوره خلافتش ثروت نداشته باشد و حتی نقل شده که عمر از ثروتمندترین افراد [[قریش]] بود.<ref>جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۸۰ش، ص۶۹ - ۷۰.</ref>
به گفته جعفریان عمر از نظر اقتصادی برداشت زهدگرایانه افراطی از دین داشت، ولی این بدان معنا نبود که وی در دوره خلافتش ثروت نداشته باشد و حتی نقل شده که عمر از ثروتمندترین افراد [[قریش]] بود.<ref>جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۸۰ش، ص۶۹ - ۷۰.</ref>


==نقش او در حوادث بعد از رحلت پیامبر==
==نقش عمر در حوادث بعد از رحلت پیامبر==


در برخی منابع [[شیعه]] و [[سنی]] آمده است وقتی [[پیامبر(ص)]] از دنیا رفت، عمر وفات او را انکار کرد و تهدید کرد هر کس بگوید محمد مرده است، او را خواهد کشت.<ref>طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج‏۳، ص۲۰۱؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، دارالفکر، ج‏۵، ص۲۴۲؛ مجلسی، بحارالأنوار، ۱۳۶۳ش، ج‏۳۰، ص۵۹۰.</ref> بر اساس این گزارش، [[ابوبکر]] از راه می‌رسد و آیاتی از [[قرآن]] درباره طبیعی بودن مرگ پیامبر به  عنوان یک انسان می‌خواند و عمر وفات پیامبر را می‌پذیرد.<ref>طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج‏۳، ص۲۰۱؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، دارالفکر، ج‏۵، ص۲۴۲؛ مجلسی، بحارالأنوار، ۱۳۶۳ش، ج‏۳۰، ص۵۹۰</ref> [[محمدباقر صدر]]، [[فقیه]] و اندیشمند [[شیعه]] قرن چهاردهم معتقد است هدف عمر از چنین سخنی آن بود که مردم را به این بحث  سرگرم کند تا ابوبکر، که در آن ساعت بیرون [[مدینه]] به سرمی‌بُرد، از راه برسد و امر [[خلافت]] بدون حضور او سامان نیابد.<ref>صدر، فدک فی التاریخ، ۱۴۲۷ق، ص۶۲-۶۳.</ref>
در برخی منابع [[شیعه]] و [[سنی]] آمده است وقتی [[پیامبر(ص)]] از دنیا رفت، عمر وفات او را انکار کرد و تهدید کرد هر کس بگوید محمد مرده است، او را خواهد کشت.<ref>طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج‏۳، ص۲۰۱؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، دارالفکر، ج‏۵، ص۲۴۲؛ مجلسی، بحارالأنوار، ۱۳۶۳ش، ج‏۳۰، ص۵۹۰.</ref> بر اساس این گزارش، [[ابوبکر]] از راه می‌رسد و آیاتی از [[قرآن]] درباره طبیعی بودن مرگ پیامبر به  عنوان یک انسان می‌خواند و عمر وفات پیامبر را می‌پذیرد.<ref>طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج‏۳، ص۲۰۱؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، دارالفکر، ج‏۵، ص۲۴۲؛ مجلسی، بحارالأنوار، ۱۳۶۳ش، ج‏۳۰، ص۵۹۰</ref> [[محمدباقر صدر]]، [[فقیه]] و اندیشمند [[شیعه]] قرن چهاردهم معتقد است هدف عمر از چنین سخنی آن بود که مردم را به این بحث  سرگرم کند تا ابوبکر، که در آن ساعت بیرون [[مدینه]] به سرمی‌بُرد، از راه برسد و امر [[خلافت]] بدون حضور او سامان نیابد.<ref>صدر، فدک فی التاریخ، ۱۴۲۷ق، ص۶۲-۶۳.</ref>
خط ۱۲۳: خط ۱۲۲:
===آتش زدن خانه فاطمه(س)===
===آتش زدن خانه فاطمه(س)===
{{اصلی|هجوم به خانه فاطمه(س)}}
{{اصلی|هجوم به خانه فاطمه(س)}}
بنابر نقل ابن عبد ربه، عمر پس از انتخاب ابوبکر به عنوان خلیفه مسلمانان، به دستور وی به خانه [[فاطمه(س)]] رفت تا از [[علی بن ابی‌طالب(ع)]] بیعت بگیرد. عمر در حالی که آتشی در دست داشت، تهدید کرد اگر اهل خانه بیعت نکنند خانه را آتش خواهد زد.<ref>[http://lib.eshia.ir/40936/5/13 ابن عبد ربه، العقد الفرید،دارالکتب العلمیة، ج۵، ص۱۳.]</ref>
بنابر نقل ابن عبد ربه، ادیب و مورخ قرن ۳ و ۴ هجری، عمر پس از انتخاب ابوبکر به عنوان خلیفه مسلمانان، به دستور وی به خانه [[فاطمه(س)]] رفت تا از [[علی بن ابی‌طالب(ع)]] بیعت بگیرد. عمر در حالی که آتشی در دست داشت، تهدید کرد اگر اهل خانه بیعت نکنند خانه را آتش خواهد زد.<ref>[http://lib.eshia.ir/40936/5/13 ابن عبد ربه، العقد الفرید،دارالکتب العلمیة، ج۵، ص۱۳.]</ref>
منابع دیگری از اهل سنت همچون تاریخ طبری،<ref>طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج‏۳، ص۲۰۲</ref>  انساب الاشراف<ref>بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج‏۱، ص۵۸۶</ref> و المصنَّف،<ref>ابن ابی‌الشیبه، المصنف، ۱۴۲۵ق، ج۱۳، ص۴۶۹.</ref>  نیز این تهدید عمر را نقل کرده‌اند.
منابع دیگری از اهل سنت همچون تاریخ طبری،<ref>طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج‏۳، ص۲۰۲</ref>  انساب الاشراف<ref>بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج‏۱، ص۵۸۶</ref> و المصنَّف،<ref>ابن ابی‌الشیبه، المصنف، ۱۴۲۵ق، ج۱۳، ص۴۶۹.</ref>  نیز این تهدید عمر را نقل کرده‌اند.


در برخی منابع شیعه همچون [[کتاب سلیم بن قیس]]<ref>[http://lib.eshia.ir/70632/1/150 سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۱۵۰.]</ref> و [[بحارالانوار]]<ref>مجلسی، بحارالأنوار، ۱۳۶۳ش، ج‏۲۸، ص۲۶۹</ref> آمده است که عمر این تهدید خود را عملی کرد و درب خانه فاطمه(س) را آتش زد. به گفته [[علامه مجلسی]]، عمر پس از آتش زدن درب خانه، وارد خانه شد و وقتی با مقاومت فاطمه(س) روبه‌رو گردید با غلاف شمشیر به پهلوی او و با تازیانه به بازوی او ضربه زد.<ref>مجلسی، بحارالأنوار، ۱۳۶۳ش، ج‏۲۸، ص۲۶۹</ref> در نقل دلائل الامامة آمده است عمر به [[قنفذ]] دستور داد فاطمه(س) را بزند و در اثر آن، فاطمه(س) سقط جنین کرد.<ref>طبری، دلائل الإمامة، ۱۴۱۳ق، ص۱۳۴.</ref>
در برخی منابع شیعه همچون [[کتاب سلیم بن قیس]]<ref>[http://lib.eshia.ir/70632/1/150 سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۱۵۰.]</ref> و [[بحارالانوار]]<ref>مجلسی، بحارالأنوار، ۱۳۶۳ش، ج‏۲۸، ص۲۶۹</ref> آمده است که عمر این تهدید خود را عملی کرد و درب خانه فاطمه(س) را آتش زد. به گفته [[علامه مجلسی]]، محدث شیعه قرن ۱۱ و ۱۲ هجری، عمر پس از آتش زدن درب خانه، وارد خانه شد و وقتی با مقاومت فاطمه(س) روبه‌رو گردید با غلاف شمشیر به پهلوی او و با تازیانه به بازوی او ضربه زد.<ref>مجلسی، بحارالأنوار، ۱۳۶۳ش، ج‏۲۸، ص۲۶۹</ref> در نقل دلائل الامامة آمده است عمر به [[قنفذ]] دستور داد فاطمه(س) را بزند و در اثر آن، فاطمه(س) سقط جنین کرد.<ref>طبری، دلائل الإمامة، ۱۴۱۳ق، ص۱۳۴.</ref>


===پاره کردن  سند فدک===
===پاره کردن  سند فدک===
{{اصلی|ماجرای فدک}}
{{اصلی|ماجرای فدک}}
ابوبکر پس از تصدی خلافت، [[فدک]] را، که پیامبر به فاطمه بخشیده بود، از او گرفت. بنابر نقل [[کلینی]]، فاطمه نزد [[ابوبکر]] رفت و پس از گفتگویی او را راضی کرد تا فدک را بازگرداند. ابوبکر سندی برای بازگرداندن فدک به فاطمه نوشت، ولی عمر آن نوشته را از فاطمه (و بنابر نقل دیگری از خود ابوبکر<ref>حلبی، السیرة الحلبیة، ۱۹۷۱م، ج۳، ص۵۱۲.</ref>) گرفت و پاره کرد.<ref>کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۵۴۳</ref>
ابوبکر پس از تصدی خلافت، [[فدک]] را، که پیامبر به فاطمه بخشیده بود، از او گرفت. بنابر نقل [[کلینی]]، محدث شیعه قرن ۳ و ۴ هجری، فاطمه نزد [[ابوبکر]] رفت و پس از گفتگویی او را راضی کرد تا فدک را بازگرداند. ابوبکر سندی برای بازگرداندن فدک به فاطمه نوشت، ولی عمر آن نوشته را از فاطمه (و بنابر نقل دیگری از خود ابوبکر<ref>حلبی، السیرة الحلبیة، ۱۹۷۱م، ج۳، ص۵۱۲.</ref>) گرفت و پاره کرد.<ref>کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۵۴۳</ref>


===ابراز ناراحتی فاطمه(س) از عمر===
===ابراز ناراحتی فاطمه(س) از عمر===
خط ۲۹۹: خط ۲۹۸:
| توضیحات =  
| توضیحات =  
}}</onlyinclude>
}}</onlyinclude>
[[Category:خلفای نخستین]]
[[Category:مهاجران به مدینه]]
[[Category:بدریون]]
[[Category:مقاله‌های با درجه اهمیت الف]]
[[Category:خلفای معاصر امام علی]]
[[Category:حاضران در سقیفه]]
[[Category:افراد قبیله قریش]]


[[رده:خلفای نخستین]]
[[رده:خلفای نخستین]]
confirmed، protected، templateeditor
۲۱۴

ویرایش