عمر بن خطاب: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
Ahmadnazem (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Ahmadnazem (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
'''عُمَر بن خَطّاب بن نُفَیل''' <small>(۱۳[[عامالفیل]]-[[سال ۲۳ هجری قمری|۲۳ق]])</small> از [[صحابه]] [[پیامبر اکرم(ص)]] و [[خلیفه]] دوم [[مسلمانان]] <small>(خلافت:[[سال ۱۳ هجری قمری|۱۳]]-۲۳ق)</small> است. او به [[وصیت]] مستقیم [[خلیفه اول]] به [[خلافت]] رسید و حدود ده سال حکومت کرد. | '''عُمَر بن خَطّاب بن نُفَیل''' <small>(۱۳[[عامالفیل]]-[[سال ۲۳ هجری قمری|۲۳ق]])</small> از [[صحابه]] [[پیامبر اکرم(ص)]] و [[خلیفه]] دوم [[مسلمانان]] <small>(خلافت:[[سال ۱۳ هجری قمری|۱۳]]-۲۳ق)</small> است. او به [[وصیت]] مستقیم [[خلیفه اول]] به [[خلافت]] رسید و حدود ده سال حکومت کرد. | ||
موضعگیری [[شیعیان]] و [[اهل سنت]] درباره عمر متفاوت | موضعگیری [[شیعیان]] و [[اهل سنت]] درباره عمر متفاوت است؛ شیعیان عمر را نکوهش میکنند به این دلیل که در زمان حیات [[رسول خدا(ص)]] در مواردی با او مخالفت کرده است از جمله در [[صلح حدیبیه]]، [[ماجرای قلم و دوات]] و نپیوستن به [[سپاه اسامه]]. پس از رحلت پیامبر نیز با وجود سفارش پیامبر به جانشینی [[علی بن ابیطالب(ع)]]، زمینه را برای خلافت [[ابوبکر]] فراهم کرد و وقتی برای [[بیعت]] گرفتن از امام علی(ع)، به خانه [[فاطمه(س)]] رفت، تهدید کرد خانه را به آتش خواهد کشید. بر طبق روایات شیعه، عمر این تهدید خود را عملی کرد که سبب سقط جنین فاطمه(س) شد. | ||
برخی علمای شیعه همچون [[علامه مجلسی]] درباره اقدامات عمر در [[واقعه سقیفه بنیساعده]]، تعبیر [[غصب خلافت]] را به کار بردهاند. در روایات شیعه و اهل سنت آمده است که فاطمه(س) با تاکید بر [[حدیث بضعه]]، از عمر و ابوبکر ناراضی و خشمگین بوده است. | برخی علمای شیعه همچون [[علامه مجلسی]] درباره اقدامات عمر در [[واقعه سقیفه بنیساعده]]، تعبیر [[غصب خلافت]] را به کار بردهاند. در روایات شیعه و اهل سنت آمده است که فاطمه(س) با تاکید بر [[حدیث بضعه]]، از عمر و ابوبکر ناراضی و خشمگین بوده است. | ||
عمر پس از آنکه با وصیت ابوبکر به [[خلافت]] رسید، سیاست [[منع تدوین حدیث|منع تدوین احادیث پیامبر]] را دنبال کرد و به گفته بسیاری از نویسندگان شیعه، هدفش این بود که از نشر [[فضایل امام علی(ع)]] جلوگیری کند. او همچنین در دوره حکومتش [[بدعت|بدعتهایی]] گذاشت از جمله تحریم | عمر پس از آنکه با وصیت ابوبکر به [[خلافت]] رسید، سیاست [[منع تدوین حدیث|منع تدوین احادیث پیامبر]] را دنبال کرد و به گفته بسیاری از نویسندگان شیعه، هدفش این بود که از نشر [[فضایل امام علی(ع)]] جلوگیری کند. او همچنین در دوره حکومتش [[بدعت|بدعتهایی]] گذاشت از جمله تحریم [[متعه حج]] و [[متعه|متعه زنان]]، حذف «[[حی علی خیر العمل]]» از [[اذان]] و تشریع [[نماز تراویح]]. | ||
در نزد [[اهل سنت]]، عمر بن خطاب جایگاه بالایی دارد و بسیاری از اقدامات او برای آنان جنبه [[فقه|فقهی]] پیدا کرده است. در منابع سنی روایات فراوانی در مدح عمر نقل شده و اهل سنت به او لقب [[فاروق]] دادهاند و او را یکی از [[عشره مبشره]] شمردهاند. آنها بر این باورند که اسلام آوردن عمر، که شخصیتی تندخو و خشن داشت، جایگاه مسلمانان در [[مکه]] را تقویت کرده است. منابع اسلامی زندگی زاهدانه عمر را ستودهاند. | در نزد [[اهل سنت]]، عمر بن خطاب جایگاه بالایی دارد و بسیاری از اقدامات او برای آنان جنبه [[فقه|فقهی]] پیدا کرده است. در منابع سنی روایات فراوانی در مدح عمر نقل شده و اهل سنت به او لقب [[فاروق]] دادهاند و او را یکی از [[عشره مبشره]] شمردهاند. آنها بر این باورند که اسلام آوردن عمر، که شخصیتی تندخو و خشن داشت، جایگاه مسلمانان در [[مکه]] را تقویت کرده است. منابع اسلامی زندگی زاهدانه عمر را ستودهاند. | ||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
[[شیعیان]]، عمر بن خطاب را به سبب نقش او در حوادث پس از درگذشت رسول خدا نکوهش میکنند؛ [[آیتالله صافی گلپایگانی]] از [[مراجع تقلید]] شیعه معتقد است با توجه به مواضع و اقدامات [[ابوبکر]] و عمر، خصوصا برخورد آنها با [[فاطمه(س)|دختر رسول خدا(ص)]]، نمیتوان به شیعیان در محکوم کردن آن دو اعتراض کرد.<ref>[http://saafi.com/book/2256 «موضع شیعه نسبت به خلفا»، پایگاه اطلاعرسانی دفتر آیتالله صافی گلپایگانی]</ref> | [[شیعیان]]، عمر بن خطاب را به سبب نقش او در حوادث پس از درگذشت رسول خدا نکوهش میکنند؛ [[آیتالله صافی گلپایگانی]] از [[مراجع تقلید]] شیعه معتقد است با توجه به مواضع و اقدامات [[ابوبکر]] و عمر، خصوصا برخورد آنها با [[فاطمه(س)|دختر رسول خدا(ص)]]، نمیتوان به شیعیان در محکوم کردن آن دو اعتراض کرد.<ref>[http://saafi.com/book/2256 «موضع شیعه نسبت به خلفا»، پایگاه اطلاعرسانی دفتر آیتالله صافی گلپایگانی]</ref> | ||
:'''غصب خلافت''' | :'''غصب خلافت''' | ||
برخی علمای شیعه همچون [[علامه مجلسی]] و [[سید جعفر مرتضی]] در مورد اقدامات عمر و همراهانش در [[واقعه سقیفه]]، که به کنار گذاشته شدن [[امام علی(ع)]] و به [[خلافت]] رسیدن [[ابوبکر]] انجامید، تعبیر [[غصب خلافت]] را به کار بردهاند.<ref>مجلسی، بحارالأنوار، ۱۳۶۳ش، ج۳۰، ص۵۹۴؛ عاملی، الصحیح من السیرة النبی الأعظم، ج۲۰، ص۱۶۸</ref> | برخی علمای شیعه همچون [[علامه مجلسی]] و [[سید جعفر مرتضی]] در مورد اقدامات عمر و همراهانش در [[واقعه سقیفه]]، که به کنار گذاشته شدن [[امام علی(ع)]] و به [[خلافت]] رسیدن [[ابوبکر]] انجامید، تعبیر [[غصب خلافت]] را به کار بردهاند.<ref>مجلسی، بحارالأنوار، ۱۳۶۳ش، ج۳۰، ص۵۹۴؛ عاملی، الصحیح من السیرة النبی الأعظم، ج۲۰، ص۱۶۸.</ref> | ||
امام علی(ع) در یکی از سخنان خود که به [[خطبه شقشقیه]] مشهور شده، تعبیری درباره خلیفه اول و دوم به کار برده است که [[شیعه امامیه]] آن را بیانگر غصب خلافت دانستهاند.<ref>[http://lib.eshia.ir/15335/1/156 ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغة، مکتبة آیة الله المرعشی، ج۱، ص۱۵۶.]</ref> [[ابن ابیالحدید]] عالم سنی قرن هفتم با استناد به فراز ی از همین خطبه، گفته است: امام علی(ع) انتخاب عمر به [[خلافت]] را کاری ناروا میدانست.<ref>[http://lib.eshia.ir/15335/1/163 ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغة، مکتبة آیة الله المرعشی، ج۱، ص۱۶۳.]</ref> | امام علی(ع) در یکی از سخنان خود که به [[خطبه شقشقیه]] مشهور شده، تعبیری درباره خلیفه اول و دوم به کار برده است که [[شیعه امامیه]] آن را بیانگر غصب خلافت دانستهاند.<ref>[http://lib.eshia.ir/15335/1/156 ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغة، مکتبة آیة الله المرعشی، ج۱، ص۱۵۶.]</ref> [[ابن ابیالحدید]] عالم سنی قرن هفتم با استناد به فراز ی از همین خطبه، گفته است: امام علی(ع) انتخاب عمر به [[خلافت]] را کاری ناروا میدانست.<ref>[http://lib.eshia.ir/15335/1/163 ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغة، مکتبة آیة الله المرعشی، ج۱، ص۱۶۳.]</ref> | ||
:'''مخالفت با پیامبر(ص)''' | :'''مخالفت با پیامبر(ص)''' | ||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
به گفته [[جعفر مرتضی]]، تاریخدان شیعه قرن ۱۵ هجری، شیعیان همواره سرپیچی عمر و ابوبکر از فرمان پیامبر برای حضور در [[سپاه اسامه]] و اعزام به جنگ با روم را نکوهش کردهاند.<ref>عاملی، الصحیح من السیرة النبی الأعظم، ج۳۲، ص۲۰۱</ref> | به گفته [[جعفر مرتضی]]، تاریخدان شیعه قرن ۱۵ هجری، شیعیان همواره سرپیچی عمر و ابوبکر از فرمان پیامبر برای حضور در [[سپاه اسامه]] و اعزام به جنگ با روم را نکوهش کردهاند.<ref>عاملی، الصحیح من السیرة النبی الأعظم، ج۳۲، ص۲۰۱</ref> | ||
:'''بدعتگذاری در دوره خلافت''' | :'''بدعتگذاری در دوره خلافت''' | ||
برخی اقدامات و [[بدعت|بدعتهایی]] که عمر در دوره خلافت خود انجام داد نیز مورد اعتراض شیعیان بوده است. [[رسول جعفریان]]، پژوهشگر ایرانی در زمینه تاریخ، در کتاب تاریخ خلفا، به برخی از اجتهادات شخصی عمر بر خلاف [[احکام|احکام اسلام]] اشاره کرده است،<ref>جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۸۰ش، ص۸۲-۸۳.</ref> از جمله اینکه معتقد بود شخصی که [[غسل جنابت]] بر او واجب است اگر آب پیدا نکند نباید [[نماز]] بخواند.<ref>[http://lib.efatwa.ir/45412/1/360 ابن ماجه، سنن ابن ماجه، ۱۴۳۰ق، ج۱، ص۳۶۰.]</ref> او [[متعه حج]] و [[متعه|متعه زنان]]<ref>احمد بن حنبل، مسند احمد، ۱۴۲۱ق، ج۱، ص۴۳۷؛ علامة حلی، نهج الحق و کشف الصدق، ۱۹۸۲م، ص۵۲۵</ref><ref>صنعانی، المصنف، ۱۳۹۰ق، ج۷، ص۵۰۰؛ مقریزی، إمتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۹، ص۳۲</ref> را نامشروع دانست، عبارت «[[حی علی خیر العمل|حیّ علی خیر العمل]]» را از [[اذان]] حذف کرد<ref>مجلسی، بحارالأنوار، ۱۳۶۳ش، ج۸۱، ص۱۴۰</ref> و عبارت «[[الصلاة خیر من النوم]]» را به آن افزود.<ref>[http://lib.efatwa.ir/42231/1/54 مالک بن أنس، الموطأ، المکتبة العلمیة، ج۱، ص۵۴.]</ref> | برخی اقدامات و [[بدعت|بدعتهایی]] که عمر در دوره خلافت خود انجام داد نیز مورد اعتراض شیعیان بوده است. [[رسول جعفریان]]، پژوهشگر ایرانی در زمینه تاریخ، در کتاب تاریخ خلفا، به برخی از اجتهادات شخصی عمر بر خلاف [[احکام|احکام اسلام]] اشاره کرده است،<ref>جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۸۰ش، ص۸۲-۸۳.</ref> از جمله اینکه معتقد بود شخصی که [[غسل جنابت]] بر او واجب است اگر آب پیدا نکند نباید [[نماز]] بخواند.<ref>[http://lib.efatwa.ir/45412/1/360 ابن ماجه، سنن ابن ماجه، ۱۴۳۰ق، ج۱، ص۳۶۰.]</ref> او [[متعه حج]] و [[متعه|متعه زنان]]<ref>احمد بن حنبل، مسند احمد، ۱۴۲۱ق، ج۱، ص۴۳۷؛ علامة حلی، نهج الحق و کشف الصدق، ۱۹۸۲م، ص۵۲۵.</ref><ref>صنعانی، المصنف، ۱۳۹۰ق، ج۷، ص۵۰۰؛ مقریزی، إمتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۹، ص۳۲.</ref> را نامشروع دانست، عبارت «[[حی علی خیر العمل|حیّ علی خیر العمل]]» را از [[اذان]] حذف کرد<ref>مجلسی، بحارالأنوار، ۱۳۶۳ش، ج۸۱، ص۱۴۰.</ref> و عبارت «[[الصلاة خیر من النوم]]» را به آن افزود.<ref>[http://lib.efatwa.ir/42231/1/54 مالک بن أنس، الموطأ، المکتبة العلمیة، ج۱، ص۵۴.]</ref> | ||
عمر نخستین کسی بود که مردم را برای [[نماز تراویح]] جمع کرد.<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، دارالفکر، ج۷، ص۱۳۳.</ref> بنابر نقل [[یعقوبی]]، تاریخنگار قرن سوم، وقتی به عمر اعتراض شد که نماز تراویح در زمان [[پیامبر(ص)]] و [[ابوبکر]] مرسوم نبود، پاسخ داد: اگر هم [[بدعت]] است، بدعت خوبی است.<ref>[http://lib.eshia.ir/10382/2/140 یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۴۰.]</ref> | عمر نخستین کسی بود که مردم را برای [[نماز تراویح]] جمع کرد.<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، دارالفکر، ج۷، ص۱۳۳.</ref> بنابر نقل [[یعقوبی]]، تاریخنگار قرن سوم، وقتی به عمر اعتراض شد که نماز تراویح در زمان [[پیامبر(ص)]] و [[ابوبکر]] مرسوم نبود، پاسخ داد: اگر هم [[بدعت]] است، بدعت خوبی است.<ref>[http://lib.eshia.ir/10382/2/140 یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۴۰.]</ref> | ||
===دیدگاه اهل سنت=== | ===دیدگاه اهل سنت=== | ||
عمر بن خطاب در میان [[اهل سنت]] دارای جایگاه متمایزی است و سیره او برای مسلمانان سنی مذهب اهمیت بسیاری دارد؛ تا جایی که از او به عنوان الگویی بدون خطا یاد میکنند.<ref>جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۸۰ش، ص۷۹.</ref> اهل سنت عمر را یکی از [[عشره مبشره]] میدانند که پیامبر به آنان بشارت [[بهشت]] داده است.<ref>سیوطی، تاریخ | عمر بن خطاب در میان [[اهل سنت]] دارای جایگاه متمایزی است و سیره او برای مسلمانان سنی مذهب اهمیت بسیاری دارد؛ تا جایی که از او به عنوان الگویی بدون خطا یاد میکنند.<ref>جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۸۰ش، ص۷۹.</ref> اهل سنت عمر را یکی از [[عشره مبشره]] میدانند که پیامبر به آنان بشارت [[بهشت]] داده است.<ref>سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۱۱ق، ص۱۰۹.</ref> | ||
بسیاری از اقدامات عمر که پس از گسترش فتوحات و توسعه تشکیلات حکومتی انجام گرفت، در بین اهل سنت جنبه [[فقه|فقهی]] پیدا کرده و در منابع اهل سنت به عنوان مبنای قواعد فقهی مورد استناد قرار گرفته است.<ref>جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۸۰ش، ص۸۶.</ref> | بسیاری از اقدامات عمر که پس از گسترش فتوحات و توسعه تشکیلات حکومتی انجام گرفت، در بین اهل سنت جنبه [[فقه|فقهی]] پیدا کرده و در منابع اهل سنت به عنوان مبنای قواعد فقهی مورد استناد قرار گرفته است.<ref>جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۸۰ش، ص۸۶.</ref> | ||
جایگاهی که روایات اهل سنت برای عمر تصویر کردهاند نزدیک به [[نبوت]] است.<ref>جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۸۰ش، ص۸۰.</ref> بر اساس این قبیل روایات، که به «موافقات عمر» مشهور است، در مواردی که نظر عمر با نظر [[رسول خدا(ص)]] مخالف بوده، آیاتی از [[قرآن]] در تایید نظر عمر نازل شده است.<ref>سیوطی، تاریخ | جایگاهی که روایات اهل سنت برای عمر تصویر کردهاند نزدیک به [[نبوت]] است.<ref>جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۸۰ش، ص۸۰.</ref> بر اساس این قبیل روایات، که به «موافقات عمر» مشهور است، در مواردی که نظر عمر با نظر [[رسول خدا(ص)]] مخالف بوده، آیاتی از [[قرآن]] در تایید نظر عمر نازل شده است.<ref>سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۱۱ق، ص۱۲۲-۱۲۵.</ref> از خود عمر نیز نقل شده است که خود را همردیف پیامبر میدانست.<ref>طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۲۲۵؛ جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۸۰ش، ص۸۱.</ref> سیوطی عالم سنی قرن ۹ و ۱۰ هجری در «تاریخ الخلفاء» روایات فراوانی در مدح عمر نقل کرده است.<ref>سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۱۱ق، ص۱۱۶-۱۲۸.</ref> | ||
اهل سنت زندگی زاهدانه عمر و سختگیری بر خود در خوراک و پوشاک را ستودهاند.<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، دارالفکر، ج۷، ص۱۳۴؛ سیوطی، تاریخ | اهل سنت زندگی زاهدانه عمر و سختگیری بر خود در خوراک و پوشاک را ستودهاند.<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، دارالفکر، ج۷، ص۱۳۴؛ سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۱۱ق، ص۱۲۸-۱۲۹.</ref> در برخی منابع اهل سنت همچون المنتظم اثر ابن جوزی، مورخ و مفسر سنی قرن ششم، ادعا شده است که پس از اسلام آوردن عمر در سال ششم [[بعثت]] بود که دعوت به اسلام علنی شد و [[مسلمانان]] توانستند در [[مسجد الحرام]] جمع شوند و بر گرد [[کعبه]] [[طواف]] کنند و حق خود را از کسانی که به مسلمانان ستم کرده بودند، بگیرند.<ref>ابن جوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۱۳۵.</ref> | ||
[[سید جعفر مرتضی]] در ردّ این ادعا گفته است چگونه ممکن است [[قریش]] پیش از [[هجرت به مدینه|هجرت مسلمانان به مدینه]] از عمر واهمه داشته باشد، در حالی که عمر در [[سال ششم هجری]] در ماجرای [[صلح حدیبیه]] از رفتن نزد قریش واهمه داشت و درخواست پیامبر برای مذاکره با قریش را به این دلیل که ممکن است قریش به او آسیب برسانند، نپذیرفت.<ref>عاملی، الصحیح من السیرة النبی الأعظم، ج۱۵، ص۲۹۹-۳۰۰</ref> | [[سید جعفر مرتضی]] در ردّ این ادعا گفته است چگونه ممکن است [[قریش]] پیش از [[هجرت به مدینه|هجرت مسلمانان به مدینه]] از عمر واهمه داشته باشد، در حالی که عمر در [[سال ششم هجری]] در ماجرای [[صلح حدیبیه]] از رفتن نزد قریش واهمه داشت و درخواست پیامبر برای مذاکره با قریش را به این دلیل که ممکن است قریش به او آسیب برسانند، نپذیرفت.<ref>عاملی، الصحیح من السیرة النبی الأعظم، ۱۴۲۶ق، ج۱۵، ص۲۹۹-۳۰۰.</ref> | ||
اهل سنت لقب [[فاروق]] را برای عمر به کار بردهاند. در روایات [[شیعه]] و برخی روایات [[اهل سنت]] آمده است که [[رسول خدا(ص)]] این لقب را برای [[امام علی(ع)]] به کار برده است.<ref>شیخ صدوق، الأمالی، ۱۴۰۰ق، ص۲۶؛ طوسی، الغیبة، ۱۴۱۱ق، ص۱۵۰.</ref><ref>ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۱۳ق، ج۴۶، ص۳۹۱؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۴۲،ص۴۱-۴۲.</ref> | اهل سنت لقب [[فاروق]] را برای عمر به کار بردهاند. در روایات [[شیعه]] و برخی روایات [[اهل سنت]] آمده است که [[رسول خدا(ص)]] این لقب را برای [[امام علی(ع)]] به کار برده است.<ref>شیخ صدوق، الأمالی، ۱۴۰۰ق، ص۲۶؛ طوسی، الغیبة، ۱۴۱۱ق، ص۱۵۰.</ref><ref>ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۱۳ق، ج۴۶، ص۳۹۱؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۴۲،ص۴۱-۴۲.</ref> | ||
به گفته | به گفته طبری، تاریخنگار قرن ۳ و ۴ هجری، درباره اینکه چه کسی اولین بار عمر را فاروق نامیده اختلاف است: برخی گفتهاند پیامبر و برخی گفتهاند ابتدا [[اهل کتاب]] چنین لقبی به عمر دادند و سپس مسلمانان از آنها تبعیت کردند.<ref>طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۱۹۵.</ref> | ||
بنابر نقل ابن کثیر، مورخ و مفسر سنی قرن هشتم هجری، روایتی در [[صحیحین]] اهل سنت به پیامبر(ص) نسبت داده شده که بر اساس آن، عمر محدَّث (کسی که فرشتگان با او سخن میگویند) بوده است.<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، دارالفکر، ج۶، ص۲۰۱</ref> | بنابر نقل ابن کثیر، مورخ و مفسر سنی قرن هشتم هجری، روایتی در [[صحیحین]] اهل سنت به پیامبر(ص) نسبت داده شده که بر اساس آن، عمر محدَّث (کسی که فرشتگان با او سخن میگویند) بوده است.<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، دارالفکر، ج۶، ص۲۰۱.</ref> | ||
تعیین عمر برای [[خلافت]] توسط ابوبکر، سبب شد تا اصل استخلاف{{یادداشت|به این معنا که خلیفه میتواند برای خود، ولیعهد تعیین کند و مردم را به اطاعت از او فرابخواند.(زرگرینژاد، تاریخ تحلیلی اسلام، ۱۳۹۴ش، ص۸۱.)}} به صورت یک اصل مشروع در فقه سیاسی اهل سنت درآید<ref>جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۸۰ش، ص۶۴.</ref> و به گفته [[رشید رضا]]، نویسنده سنی قرن ۱۴ هجری، این امر به دستاویزی برای امامان جور ([[امویان]]) تبدیل شد و زمینه را برای موروثی شدن خلافت فراهم کرد.<ref>رشید رضا، الخلافة، قاهره، ص۴۰-۴۱</ref> | تعیین عمر برای [[خلافت]] توسط ابوبکر، سبب شد تا اصل استخلاف{{یادداشت|به این معنا که خلیفه میتواند برای خود، ولیعهد تعیین کند و مردم را به اطاعت از او فرابخواند.(زرگرینژاد، تاریخ تحلیلی اسلام، ۱۳۹۴ش، ص۸۱.)}} به صورت یک اصل مشروع در فقه سیاسی اهل سنت درآید<ref>جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۸۰ش، ص۶۴.</ref> و به گفته [[رشید رضا]]، نویسنده سنی قرن ۱۴ هجری، این امر به دستاویزی برای امامان جور ([[امویان]]) تبدیل شد و زمینه را برای موروثی شدن خلافت فراهم کرد.<ref>رشید رضا، الخلافة، قاهره، ص۴۰-۴۱</ref> | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
عمر بن خطاب بن نُفَیل، سال ۱۳ بعد از [[عامالفیل]] (۴۰ سال پیش از [[هجرت]]<ref>طقوش، تاریخ الخلفاء الراشدین، ۱۴۲۴ق، ص۱۷۳.</ref>) در [[مکه]] به دنیا آمد.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۱۴۵.</ref> [[کنیه]] او ابوحفص بود.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۱۴۴.</ref> | عمر بن خطاب بن نُفَیل، سال ۱۳ بعد از [[عامالفیل]] (۴۰ سال پیش از [[هجرت]]<ref>طقوش، تاریخ الخلفاء الراشدین، ۱۴۲۴ق، ص۱۷۳.</ref>) در [[مکه]] به دنیا آمد.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۱۴۵.</ref> [[کنیه]] او ابوحفص بود.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۱۴۴.</ref> | ||
به گفته طقوش، نویسنده لبنانی، عمر از تیره بنیعدی بود که از نظر جایگاه، به قبایلی همچون [[بنیهاشم]] نمیرسید.<ref>طقوش، تاریخ الخلفاء الراشدین، ۱۴۲۴ق، ص۱۷۳.</ref> | به گفته طقوش، نویسنده لبنانی، عمر از تیره بنیعدی بود که از نظر جایگاه، به قبایلی همچون [[بنیهاشم]] نمیرسید.<ref>طقوش، تاریخ الخلفاء الراشدین، ۱۴۲۴ق، ص۱۷۳.</ref> | ||
بنابر نقل مقریزی، تاریخنگار مصری قرن ۱۴ و ۱۵هجری، عمر از اشراف [[قریش]] به شمار میآمد و در دوره [[جاهلیت]]، سفیر قریش در جنگها بود.<ref>مقریزی، إمتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۶، ص۱۵۰</ref> | بنابر نقل مقریزی، تاریخنگار مصری قرن ۱۴ و ۱۵هجری، عمر از اشراف [[قریش]] به شمار میآمد و در دوره [[جاهلیت]]، سفیر قریش در جنگها بود.<ref>مقریزی، إمتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۶، ص۱۵۰.</ref> | ||
:'''فرزندان''' | :'''فرزندان''' | ||
عمر بن خطاب نُه پسر و چهار دختر داشت. [[عبدالله بن عمر]] و [[حفصه دختر عمر|حفصه]] همسر پیامبر(ص) از فرزندان او هستند.<ref>یعقوبی، تاریخ، دار صادر، ج۲، ص۱۶۰؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۴۰۳ق، ج۳، ص۲۶۹-۲۷۰؛ مسعودی، التّنبیه و الاشراف، دار صعب، ص۲۵۲.</ref> | عمر بن خطاب نُه پسر و چهار دختر داشت. [[عبدالله بن عمر]] و [[حفصه دختر عمر|حفصه]] همسر پیامبر(ص) از فرزندان او هستند.<ref>یعقوبی، تاریخ، دار صادر، ج۲، ص۱۶۰؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۴۰۳ق، ج۳، ص۲۶۹-۲۷۰؛ مسعودی، التّنبیه و الاشراف، دار صعب، ص۲۵۲.</ref> | ||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
:'''اسلام آوردن''' | :'''اسلام آوردن''' | ||
بسیاری از منابع، [[اسلام]] آوردن او را سال ششم [[بعثت]] گفتهاند،<ref name="تاریخ خلفا">جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۸۰ش، ص۶۱.</ref> ولی [[مسعودی]]، تاریخنگار قرن چهارم هجری، سال نهم بعثت را ذکر کرده است.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۳۲۱.</ref> | بسیاری از منابع، [[اسلام]] آوردن او را سال ششم [[بعثت]] گفتهاند،<ref name="تاریخ خلفا">جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۸۰ش، ص۶۱.</ref> ولی [[مسعودی]]، تاریخنگار قرن چهارم هجری، سال نهم بعثت را ذکر کرده است.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۳۲۱.</ref> | ||
بنابر نقل ابن حجر عسقلانی، محدث سنی قرن نهم، عمر قبل از اسلام آوردن، مسلمانان را آزار میداد<ref>ابن حجر عسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۴، ص۴۸۴؛ طقوش، تاریخ الخلفاء الراشدین، ۱۴۲۴ق، ص۱۷۴.</ref> و برخی از آنان را شکنجه میکرد.<ref>الکامل فی التاریخ، ابن الأثیر ،ج۲، ص۶۹</ref> | بنابر نقل ابن حجر عسقلانی، محدث سنی قرن نهم، عمر قبل از اسلام آوردن، مسلمانان را آزار میداد<ref>ابن حجر عسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۴، ص۴۸۴؛ طقوش، تاریخ الخلفاء الراشدین، ۱۴۲۴ق، ص۱۷۴.</ref> و برخی از آنان را شکنجه میکرد.<ref>الکامل فی التاریخ، ابن الأثیر ،ج۲، ص۶۹.</ref> | ||
از خود او نیز نقل شده است که بیش از همه با رسول خدا دشمنی داشته است.<ref>سیوطی، تاریخ | از خود او نیز نقل شده است که بیش از همه با رسول خدا دشمنی داشته است.<ref>سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۱۱ق، ص۱۱۱.</ref> | ||
درباره ماجرای اسلام آوردن عمر نقل شده است که روزی شمشیر برداشت تا [[پیامبر(ص)]] را به قتل برساند، ولی خواهر تازهمسلمانش، او را از این کار منصرف کرد و عمر پس از شنیدن آیاتی از [[قرآن]]، اسلام آورد.<ref>ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۷۴</ref> | درباره ماجرای اسلام آوردن عمر نقل شده است که روزی شمشیر برداشت تا [[پیامبر(ص)]] را به قتل برساند، ولی خواهر تازهمسلمانش، او را از این کار منصرف کرد و عمر پس از شنیدن آیاتی از [[قرآن]]، اسلام آورد.<ref>ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۷۴.</ref> | ||
پس از [[هجرت]] مسلمانان به [[مدینه]]، پیامبر(ص) بین عمر و [[ابوبکر]]، [[عقد اخوت]] بست. <ref>الطبقات الکبری، ج۳، | پس از [[هجرت]] مسلمانان به [[مدینه]]، پیامبر(ص) بین عمر و [[ابوبکر]]، [[عقد اخوت]] بست. <ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۸ق، ج۳، ص۲۰۶.</ref>{{یادداشت|به جای ابوبکر، از افراد دیگری همچون معاذ بن عفراء، عویم بن ساعده و عتبان بن مالک نیز نام برده شده است. (ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۸ق، ج۳، ص۲۰۶.)}} | ||
:'''حضور در غزوات''' | :'''حضور در غزوات''' | ||
عمر در [[غزوات]] دوره پیامبر حضور داشت.<ref>سیوطی، تاریخ | عمر در [[غزوات]] دوره پیامبر حضور داشت.<ref>سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۱۱ق، ص۱۱۶.</ref> برخی گزارشات تاریخی از فرار یا شکست او در این جنگها حکایت دارد از جمله [[طبری]] از خود عمر نقل کرده که در [[جنگ احد]] فرار کرده است.<ref>طبری، جامع البیان،ج ۷، ص۳۲۷؛ سیوطی، جامع الاحادیث، ج۱۴، ص۵۲۹.</ref> در [[جنگ خیبر]] که پیامبر(ص) عمر را پس از [[ابوبکر]]، مامور فتح قلعه [[خیبر]] کرد، عمر نیز همچون ابوبکر شکست خورد.<ref>ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۴۱۲.</ref> در [[نبرد حنین]] هم عمر جزو کسانی بود که از میدان گریختند.<ref>دلائل النبوة، البیهقی ،ج۵، ص۱۴۸؛ عاملی، الصحیح من السیرة النبی الأعظم، ج۶، ص۱۸۹.</ref> | ||
:'''خلافت''' | :'''خلافت''' | ||
عمر بن خطاب در [[۲۲ جمادی الثانی]] سال [[سال ۱۳ هجری|۱۳ هجری]]، پس از مرگ [[خلیفه اول]] مسلمانان به [[خلافت]] رسید<ref>سیوطی، تاریخ | عمر بن خطاب در [[۲۲ جمادی الثانی]] سال [[سال ۱۳ هجری|۱۳ هجری]]، پس از مرگ [[خلیفه اول]] مسلمانان به [[خلافت]] رسید<ref>سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۱۱ق، ص۱۳۱.</ref> و بیش از ده سال خلافت کرد.<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، دارالفکر، ج۶، ص۱۹۸.</ref> | ||
بنابر نقل طبری مورخ قرن سوم و چهارم، ابوبکر در هنگام مرگ، [[عثمان بن عفان]] را فراخواند تا عهدنامه جانشینی را بنویسد. ابوبکر وقتی شروع به گفتن وصیت خود کرد از هوش رفت و عثمان عهدنامه را به نام عمر بن خطاب نوشت. وقتی ابوبکر به هوش آمد، آنچه را عثمان نوشته بود، تایید کرد.<ref>طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۴۲۹</ref> به گفته رسول جعفریان، با نوشتن عهدنامه، عمر عملاً به خلافت منصوب شد و بیعت مردم نقشی در خلافت او نداشت و صرفا جنبه اظهار وفاداری در فرمانبرداری داشت؛ این در حالی بود که خود عمر، انتخاب ابوبکر به خلافت را کاری شتابزده (فلتة) میدانست و معتقد بود انتخاب حاکم باید با مشورت مومنان باشد.<ref>جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۸۰ش، ص۶۴-۶۵.</ref> | بنابر نقل طبری مورخ قرن سوم و چهارم، ابوبکر در هنگام مرگ، [[عثمان بن عفان]] را فراخواند تا عهدنامه جانشینی را بنویسد. ابوبکر وقتی شروع به گفتن وصیت خود کرد از هوش رفت و عثمان عهدنامه را به نام عمر بن خطاب نوشت. وقتی ابوبکر به هوش آمد، آنچه را عثمان نوشته بود، تایید کرد.<ref>طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۴۲۹.</ref> به گفته رسول جعفریان، با نوشتن عهدنامه، عمر عملاً به خلافت منصوب شد و بیعت مردم نقشی در خلافت او نداشت و صرفا جنبه اظهار وفاداری در فرمانبرداری داشت؛ این در حالی بود که خود عمر، انتخاب ابوبکر به خلافت را کاری شتابزده (فلتة) میدانست و معتقد بود انتخاب حاکم باید با مشورت مومنان باشد.<ref>جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۸۰ش، ص۶۴-۶۵.</ref> | ||
:'''ازدواج با امکلثوم''' | :'''ازدواج با امکلثوم''' | ||
خط ۹۰: | خط ۹۰: | ||
این ازدواج از مسائل بحث برانگیز میان علمای [[شیعه]] و [[اهل سنت]] بوده است، به گونهای که اهل سنت آن را نشانه رابطه خوب امام علی(ع) با خلیفه دوم و نادرست بودن ماجرای شهادت [[فاطمه(س)]] دانستهاند.<ref>[https://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=23&lid=0&catid=24156&mid=254848 «ازدواج امکلثوم با عمر»، پایگاه اطلاعرسانی آیتالله مکارم شیرازی.]</ref> | این ازدواج از مسائل بحث برانگیز میان علمای [[شیعه]] و [[اهل سنت]] بوده است، به گونهای که اهل سنت آن را نشانه رابطه خوب امام علی(ع) با خلیفه دوم و نادرست بودن ماجرای شهادت [[فاطمه(س)]] دانستهاند.<ref>[https://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=23&lid=0&catid=24156&mid=254848 «ازدواج امکلثوم با عمر»، پایگاه اطلاعرسانی آیتالله مکارم شیرازی.]</ref> | ||
برخی علمای شیعه وقوع چنین ازدواجی را نپذیرفتهاند زیرا با استناد به نظر کسانی همچون صالحی شامی، ابنبطوطه، ابن جبیر اندلسی از علمای اهل سنت و [[رضیالدین حلی]] و [[سید عبدالرزاق مقرم|مقرم]] از علمای شیعه، امام علی(ع) و فاطمه(س) | برخی علمای شیعه وقوع چنین ازدواجی را نپذیرفتهاند زیرا با استناد به نظر کسانی همچون صالحی شامی، ابنبطوطه، ابن جبیر اندلسی از علمای اهل سنت و [[رضیالدین حلی]] و [[سید عبدالرزاق مقرم|مقرم]] از علمای شیعه، امام علی(ع) و فاطمه(س) فرزندی به نام امکلثوم نداشتهاند و امکلثوم، کنیه [[زینب(س)]] بوده است.<ref>[https://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=23&lid=0&catid=24156&mid=254848 «ازدواج امکلثوم با عمر»، پایگاه اطلاعرسانی آیتالله مکارم شیرازی.]</ref> | ||
برخی همچون [[سید مرتضی]] اصل چنین ازدواجی را پذیرفتهاند و با استناد به روایتی از [[امام صادق(ع)]]، که [[کلینی]] در [[کافی]] آورده،<ref>[http://lib.eshia.ir/27311/10/629 کلینی، کافی، ۱۴۳۰ق، ج۱۰، ص۶۲۹.]</ref> موافقت امام علی(ع) با این ازدواج را اجباری و پس از تهدید عمر دانستهاند.<ref>[http://lib.eshia.ir/15171/3/149 سید مرتضی، رسائل الشریف المرتضی، دارالقرآن، ج۳، ص۱۴۹.]</ref> | برخی همچون [[سید مرتضی]] اصل چنین ازدواجی را پذیرفتهاند و با استناد به روایتی از [[امام صادق(ع)]]، که [[کلینی]] در [[کافی]] آورده،<ref>[http://lib.eshia.ir/27311/10/629 کلینی، کافی، ۱۴۳۰ق، ج۱۰، ص۶۲۹.]</ref> موافقت امام علی(ع) با این ازدواج را اجباری و پس از تهدید عمر دانستهاند.<ref>[http://lib.eshia.ir/15171/3/149 سید مرتضی، رسائل الشریف المرتضی، دارالقرآن، ج۳، ص۱۴۹.]</ref> | ||
:'''ترور و مرگ''' | :'''ترور و مرگ''' | ||
عمر در [[۲۶ ذیالحجه]] سال [[سال ۲۳ هجری|۲۳ هجری]] به دست فردی به نام [[ابولؤلؤ]] مجروح شد.<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، دارالفکر، ج۷، ص۱۳۷؛ مجلسی، بحارالأنوار، ۱۳۶۳ش، ج۳۱، ص۱۱۳</ref> به گفته طقوش، ابولؤلؤ اصالتا [[ایرانی]] و خدمتکار [[مغیرة بن شعبه]] بود که برای شکایت از سنگین بودن [[خراج]] خود نزد خلیفه رفته بود.<ref>طقوش، تاریخ الخلفاء الراشدین، ۱۴۲۴ق، ص۳۵۸-۳۵۹.</ref> | عمر در [[۲۶ ذیالحجه]] سال [[سال ۲۳ هجری|۲۳ هجری]] به دست فردی به نام [[ابولؤلؤ]] مجروح شد.<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، دارالفکر، ج۷، ص۱۳۷؛ مجلسی، بحارالأنوار، ۱۳۶۳ش، ج۳۱، ص۱۱۳.</ref> به گفته طقوش، ابولؤلؤ اصالتا [[ایرانی]] و خدمتکار [[مغیرة بن شعبه]] بود که برای شکایت از سنگین بودن [[خراج]] خود نزد خلیفه رفته بود.<ref>طقوش، تاریخ الخلفاء الراشدین، ۱۴۲۴ق، ص۳۵۸-۳۵۹.</ref> | ||
[[هاشم معروف حسنی]]، عالم شیعه قرن ۱۴ هجری، ترور عمر را توطئهای از سوی [[امویان]] دانسته است.<ref>حسنی، الانتفاضات الشیعیة، ۱۴۰۴ق، ص۵۱.</ref> در روایات [[اهل سنت]] آمده است که [[کعب الاحبار]] به عمر گفت: من در [[تورات]] دیدهام که تو کشته خواهی شد. پس از آن بود که عمر به قتل رسید.<ref>ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۱۳ق، ج۳، ص۲۷۶.</ref> | [[هاشم معروف حسنی]]، عالم شیعه قرن ۱۴ هجری، ترور عمر را توطئهای از سوی [[امویان]] دانسته است.<ref>حسنی، الانتفاضات الشیعیة، ۱۴۰۴ق، ص۵۱.</ref> در روایات [[اهل سنت]] آمده است که [[کعب الاحبار]] به عمر گفت: من در [[تورات]] دیدهام که تو کشته خواهی شد. پس از آن بود که عمر به قتل رسید.<ref>ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۱۳ق، ج۳، ص۲۷۶.</ref> | ||
عمر سه روز بعد از مجروح شدن، در سن ۵۵ سالگی از دنیا رفت و کنار قبر ابوبکر دفن شد.<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، دارالفکر، ج۷، ص۱۳۸</ref>{{یادداشت|درباره سن عمر در هنگام مرگ، اقوال دیگری نیز ذکر شده است.(سیوطی، تاریخ | عمر سه روز بعد از مجروح شدن، در سن ۵۵ سالگی از دنیا رفت و کنار قبر ابوبکر دفن شد.<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، دارالفکر، ج۷، ص۱۳۸.</ref>{{یادداشت|درباره سن عمر در هنگام مرگ، اقوال دیگری نیز ذکر شده است.(سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۱۱ق، ص۱۳۶.)}} از او نقل شده که در روزهای پایانی عمرش میگفت: کاش مادرم مرا نزائیده بود؛ کاش هیچ نبودم؛ کاش به فراموشی سپرده شده بودم.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبرى، ۱۴۱۸ق، ج۳، ص۲۷۴.</ref> | ||
عمر قبل از مرگ خود [[شورای شش نفره|شورایی شش نفره]] تشکیل داد تا از میان خود، یک نفر را به عنوان خلیفه بعدی برگزینند. اعضای این شورا عبات بودند از: [[امام علی(ع)]]، [[عثمان]]، [[طلحه]]، [[زبیر]]، [[عبدالرحمان بن عوف]]، [[سعد بن ابیوقاص]].<ref>سیوطی، تاریخ | عمر قبل از مرگ خود [[شورای شش نفره|شورایی شش نفره]] تشکیل داد تا از میان خود، یک نفر را به عنوان خلیفه بعدی برگزینند. اعضای این شورا عبات بودند از: [[امام علی(ع)]]، [[عثمان]]، [[طلحه]]، [[زبیر]]، [[عبدالرحمان بن عوف]]، [[سعد بن ابیوقاص]].<ref>سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۱۱ق، ص۱۳۴.</ref> بنابر نقل ابن قتیبه، تاریخنگار قرن سوم، عمر آرزو میکرد کاش کسانی همچون [[ابوعبیده بن جراح]] و [[معاذ بن جبل]] زنده بودند تا [[خلافت]] را به یکی از آنان واگذار میکرد.<ref>[http://lib.eshia.ir/22001/1/42 ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۴۲.]</ref> | ||
به اعتقاد برخی پژوهشگران، عمر اعضای شورا را به گونهای چیده بود که عثمان به خلافت انتخاب شود و شانسی برای امام علی(ع) وجود نداشت.<ref>گروه تاریخ پژوهشگاه حوزه ودانشگاه، تاریخ تشیع، ۱۳۹۰ش، ص۳۵-۳۶.</ref> | به اعتقاد برخی پژوهشگران، عمر اعضای شورا را به گونهای چیده بود که عثمان به خلافت انتخاب شود و شانسی برای امام علی(ع) وجود نداشت.<ref>گروه تاریخ پژوهشگاه حوزه ودانشگاه، تاریخ تشیع، ۱۳۹۰ش، ص۳۵-۳۶.</ref> | ||
==شخصیت شناسی== | ==شخصیت شناسی== | ||
در بسیاری از نقلهای تاریخی تصویری تندمزاج از عمر بن خطاب ارائه شده است؛ از جمله ابن قتیبه در عیون الاخبار آورده است که عمر عقیده داشت مردم جز با خشونت اصلاحپذیر نیستند.<ref>[http://lib.efatwa.ir/41104/1/66 ابن قتیبه، عیون الاخبار، ۱۴۱۸ق، ج۱، ص۶۶.]</ref> | در بسیاری از نقلهای تاریخی تصویری تندمزاج از عمر بن خطاب ارائه شده است؛ از جمله ابن قتیبه در عیون الاخبار آورده است که عمر عقیده داشت مردم جز با خشونت اصلاحپذیر نیستند.<ref>[http://lib.efatwa.ir/41104/1/66 ابن قتیبه، عیون الاخبار، ۱۴۱۸ق، ج۱، ص۶۶.]</ref> به گفته [[ابن ابیالحدید]]، در گفتار و رفتار عمر، درشتی و تکبری آشکار وجود داشت و طبیعت او خشن بود.<ref>[http://lib.eshia.ir/15335/1/183 ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، مکتبة آیة الله المرعشی، ج۱، ص۱۸۳.]</ref> از [[عبدالملک بن مروان]] نیز نقل شده که در خطبهای، عمر را تندخو و سختگیر خواند.<ref>[http://lib.eshia.ir/41038/2/196/%D9%81%D8%B8%D8%A7_%D8%BA%D9%84%DB%8C%D8%B8%D8%A7_%D9%85%D8%B6%DB%8C%D9%82%D8%A7 صفوت، جمهرة خطب العرب، المکتبة العلمیة، ج۲، ص۱۹۶.]</ref> با این حال سیوطی از [[عبدالله بن عمر|پسر عمر]] نقل کرده که هرگز عمر را خشمگین ندیده است.<ref>سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۱۱ق، ص۱۳۰.</ref> | ||
از نگاه [[رسول جعفریان]]، عمر بن خطاب [[اسلام]] را تنها از زاویه سختگیری میشناخته است،<ref>جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۸۰ش، ص۶۷.</ref> ولی باید پذیرفت که برخورد با جامعه بدوی برای خلیفه کار آسانی نبوده است.<ref>جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۸۰ش، ص۶۹.</ref> | از نگاه [[رسول جعفریان]]، عمر بن خطاب [[اسلام]] را تنها از زاویه سختگیری میشناخته است،<ref>جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۸۰ش، ص۶۷.</ref> ولی باید پذیرفت که برخورد با جامعه بدوی برای خلیفه کار آسانی نبوده است.<ref>جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۸۰ش، ص۶۹.</ref> | ||
تندخویی عمر در فعالیتهای فکری و سیاسی و اجرایی او نیز نمود فراوان داشته است، از جمله در [[جنگ بدر]] اصرار داشت تا [[پیامبر(ص)]] همه اسیران را به قتل برساند و در ماجرای [[صلح حدیبیه]] نیز با پیامبر مخالفت کرد و اصرار به جنگ با [[قریش]] داشت.<ref>عاملی، الصحیح من السیرة النبی الأعظم، ج۱۷، ص۲۳۲ | تندخویی عمر در فعالیتهای فکری و سیاسی و اجرایی او نیز نمود فراوان داشته است، از جمله در [[جنگ بدر]] اصرار داشت تا [[پیامبر(ص)]] همه اسیران را به قتل برساند و در ماجرای [[صلح حدیبیه]] نیز با پیامبر مخالفت کرد و اصرار به جنگ با [[قریش]] داشت.<ref>عاملی، الصحیح من السیرة النبی الأعظم، ج۱۷، ص۲۳۲.</ref> همچنین گفتهاند او نخستین کسی بود که در برخورد با مردم شلاق به دست گرفت و شلاق او ترسناکتر از شمشیر شمرده میشد.<ref>سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۱۱ق، ص۱۳۷.</ref> نقل شده است اگر کسی سوالی از عمر داشت جرأت پرسیدن نداشت و به واسطه افرادی همچون عثمان سوال خود را مطرح میکرد.<ref>الفخری،ص۱۰۶ جعفریان......</ref> | ||
</ref> همچنین گفتهاند او نخستین کسی بود که در برخورد با مردم شلاق به دست گرفت و شلاق او ترسناکتر از شمشیر شمرده میشد.<ref>سیوطی، تاریخ | |||
به گفته جعفریان عمر از نظر اقتصادی برداشت زهدگرایانه افراطی از دین داشت، ولی این بدان معنا نبود که وی در دوره خلافتش ثروت نداشته باشد و حتی نقل شده که عمر از ثروتمندترین افراد [[قریش]] بود.<ref>جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۸۰ش، ص۶۹ - ۷۰.</ref> | به گفته جعفریان عمر از نظر اقتصادی برداشت زهدگرایانه افراطی از دین داشت، ولی این بدان معنا نبود که وی در دوره خلافتش ثروت نداشته باشد و حتی نقل شده که عمر از ثروتمندترین افراد [[قریش]] بود.<ref>جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۸۰ش، ص۶۹ - ۷۰.</ref> | ||
خط ۱۱۳: | خط ۱۱۲: | ||
==نقش عمر در حوادث بعد از رحلت پیامبر== | ==نقش عمر در حوادث بعد از رحلت پیامبر== | ||
در برخی منابع [[شیعه]] و [[سنی]] آمده است وقتی [[پیامبر(ص)]] از دنیا رفت، عمر وفات او را انکار کرد و تهدید کرد هر کس بگوید محمد مرده است، او را خواهد کشت.<ref>طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۰۱؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، دارالفکر، ج۵، ص۲۴۲؛ مجلسی، بحارالأنوار، ۱۳۶۳ش، ج۳۰، ص۵۹۰.</ref> بر اساس این گزارش، [[ابوبکر]] از راه میرسد و آیاتی از [[قرآن]] درباره طبیعی بودن مرگ پیامبر به | در برخی منابع [[شیعه]] و [[سنی]] آمده است وقتی [[پیامبر(ص)]] از دنیا رفت، عمر وفات او را انکار کرد و تهدید کرد هر کس بگوید محمد مرده است، او را خواهد کشت.<ref>طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۰۱؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، دارالفکر، ج۵، ص۲۴۲؛ مجلسی، بحارالأنوار، ۱۳۶۳ش، ج۳۰، ص۵۹۰.</ref> بر اساس این گزارش، [[ابوبکر]] از راه میرسد و آیاتی از [[قرآن]] درباره طبیعی بودن مرگ پیامبر به عنوان یک انسان میخواند و عمر وفات پیامبر را میپذیرد.<ref>طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۰۱؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، دارالفکر، ج۵، ص۲۴۲؛ مجلسی، بحارالأنوار، ۱۳۶۳ش، ج۳۰، ص۵۹۰.</ref> [[محمدباقر صدر]]، [[فقیه]] و اندیشمند [[شیعه]] قرن چهاردهم معتقد است هدف عمر از چنین سخنی آن بود که مردم را به این بحث سرگرم کند تا ابوبکر، که در آن ساعت بیرون [[مدینه]] به سرمیبُرد، از راه برسد و امر [[خلافت]] بدون حضور او سامان نیابد.<ref>صدر، فدک فی التاریخ، ۱۴۲۷ق، ص۶۲-۶۳.</ref> | ||
===تلاش برای به خلافت رساندن ابوبکر=== | ===تلاش برای به خلافت رساندن ابوبکر=== | ||
{{اصلی|واقعه سقیفه بنیساعده}} | {{اصلی|واقعه سقیفه بنیساعده}} | ||
عمر بن خطاب با وجود آنکه در [[واقعه غدیر]] حضور داشت و بنابر نقل منابع شیعه و سنی جزو کسانی بود که ولایت [[علی بن ابی طالب]] را به وی تبریک گفتند،<ref>مفید، الإرشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۷۷؛ | عمر بن خطاب با وجود آنکه در [[واقعه غدیر]] حضور داشت و بنابر نقل منابع شیعه و سنی جزو کسانی بود که ولایت [[علی بن ابی طالب]] را به وی تبریک گفتند،<ref>مفید، الإرشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۷۷؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، دارالفکر، ج۷، ص۳۴۹؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۴۲، ص۲۳۳.</ref> پس از رحلت پیامبر برای تثبیت خلافت [[ابوبکر]] تلاش بسیار کرد<ref name="تاریخ خلفا"/> و به گفته [[ابن ابیالحدید]] اگر عمر نبود ابوبکر به خلافت نمیرسید.<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، مکتبة آیة الله المرعشی، ج۱، ص۱۷۴.</ref> از [[انس بن مالک]] نیز نقل شده است که عمر در [[واقعه سقیفه|روز سقیفه]]، ابوبکر را به زور روانه منبر کرد.<ref>صنعانی، المصنف، ۱۴۰۳ق، ج۵، ص۴۳۸.</ref> و از این جهت بود که امام علی(ع) تلاش او برای حکومت ابوبکر را تلاش برای حکومت آینده خود دانست.<ref>بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۵۸۷.</ref>{{یادداشت|در نقل بلاذری آمده است: به خدا سوگند حرص تو برای حکومت امروز ابوبکر جز برای این نیست که فردا او تو را برای حکومت مقدّم بدارد. ابن ابیالحدید نیز شبیه همین تعبیر را نقل کرده است(ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغة، مکتبة آیة الله المرعشی، ج۶، ص۱۱.)}} | ||
در عین حال ابن ابیالحدید گفتگویی میان عمر بن خطاب و [[مغیره بن شعبه|مغیره]] نقل کرده است که بر اساس آن عمر، تقدم ابوبکر بر خود در روز سقیفه را ظالمانه میداند و میگوید وقتی ابوبکر از اقبال حاضران در [[سقیفه]] به خود مطمئن شد، به من پیشنهاد [[بیعت]] داد تا مرا بیازماید که آیا به خلافت طمع دارم یا نه. اگر من پیشنهاد او را میپذیرفتم مردم مرا نمیپذیرفتند و او نیز کینه مرا به دل میگرفت.<ref>[http://lib.eshia.ir/15335/2/33 ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، مکتبة آیة الله المرعشی، ج۱، ص۳۲-۳۳.]</ref> | در عین حال ابن ابیالحدید گفتگویی میان عمر بن خطاب و [[مغیره بن شعبه|مغیره]] نقل کرده است که بر اساس آن عمر، تقدم ابوبکر بر خود در روز سقیفه را ظالمانه میداند و میگوید وقتی ابوبکر از اقبال حاضران در [[سقیفه]] به خود مطمئن شد، به من پیشنهاد [[بیعت]] داد تا مرا بیازماید که آیا به خلافت طمع دارم یا نه. اگر من پیشنهاد او را میپذیرفتم مردم مرا نمیپذیرفتند و او نیز کینه مرا به دل میگرفت.<ref>[http://lib.eshia.ir/15335/2/33 ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، مکتبة آیة الله المرعشی، ج۱، ص۳۲-۳۳.]</ref> | ||
خط ۱۲۳: | خط ۱۲۲: | ||
{{اصلی|هجوم به خانه فاطمه(س)}} | {{اصلی|هجوم به خانه فاطمه(س)}} | ||
بنابر نقل ابن عبد ربه، ادیب و مورخ قرن ۳ و ۴ هجری، عمر پس از انتخاب ابوبکر به عنوان خلیفه مسلمانان، به دستور وی به خانه [[فاطمه(س)]] رفت تا از [[علی بن ابیطالب(ع)]] بیعت بگیرد. عمر در حالی که آتشی در دست داشت، تهدید کرد اگر اهل خانه بیعت نکنند خانه را آتش خواهد زد.<ref>[http://lib.eshia.ir/40936/5/13 ابن عبد ربه، العقد الفرید،دارالکتب العلمیة، ج۵، ص۱۳.]</ref> | بنابر نقل ابن عبد ربه، ادیب و مورخ قرن ۳ و ۴ هجری، عمر پس از انتخاب ابوبکر به عنوان خلیفه مسلمانان، به دستور وی به خانه [[فاطمه(س)]] رفت تا از [[علی بن ابیطالب(ع)]] بیعت بگیرد. عمر در حالی که آتشی در دست داشت، تهدید کرد اگر اهل خانه بیعت نکنند خانه را آتش خواهد زد.<ref>[http://lib.eshia.ir/40936/5/13 ابن عبد ربه، العقد الفرید،دارالکتب العلمیة، ج۵، ص۱۳.]</ref> | ||
منابع دیگری از اهل سنت همچون تاریخ طبری،<ref>طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۰۲</ref> | منابع دیگری از اهل سنت همچون تاریخ طبری،<ref>طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۰۲.</ref> انساب الاشراف<ref>بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۵۸۶.</ref> و المصنَّف،<ref>ابن ابیالشیبه، المصنف، ۱۴۲۵ق، ج۱۳، ص۴۶۹.</ref> نیز این تهدید عمر را نقل کردهاند. | ||
در برخی منابع شیعه همچون [[کتاب سلیم بن قیس]]<ref>[http://lib.eshia.ir/70632/1/150 سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۱۵۰.]</ref> و [[بحارالانوار]]<ref>مجلسی، بحارالأنوار، ۱۳۶۳ش، ج۲۸، ص۲۶۹</ref> آمده است که عمر این تهدید خود را عملی کرد و درب خانه فاطمه(س) را آتش زد. به گفته [[علامه مجلسی]]، محدث شیعه قرن ۱۱ و ۱۲ هجری، عمر پس از آتش زدن درب خانه، وارد خانه شد و وقتی با مقاومت فاطمه(س) روبهرو گردید با غلاف شمشیر به پهلوی او و با تازیانه به بازوی او ضربه زد.<ref>مجلسی، بحارالأنوار، ۱۳۶۳ش، ج۲۸، ص۲۶۹</ref> در نقل دلائل الامامة آمده است عمر به [[قنفذ]] دستور داد فاطمه(س) را بزند و در اثر آن، فاطمه(س) سقط جنین کرد.<ref>طبری، دلائل الإمامة، ۱۴۱۳ق، ص۱۳۴.</ref> | در برخی منابع شیعه همچون [[کتاب سلیم بن قیس]]<ref>[http://lib.eshia.ir/70632/1/150 سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۱۵۰.]</ref> و [[بحارالانوار]]<ref>مجلسی، بحارالأنوار، ۱۳۶۳ش، ج۲۸، ص۲۶۹.</ref> آمده است که عمر این تهدید خود را عملی کرد و درب خانه فاطمه(س) را آتش زد. به گفته [[علامه مجلسی]]، محدث شیعه قرن ۱۱ و ۱۲ هجری، عمر پس از آتش زدن درب خانه، وارد خانه شد و وقتی با مقاومت فاطمه(س) روبهرو گردید با غلاف شمشیر به پهلوی او و با تازیانه به بازوی او ضربه زد.<ref>مجلسی، بحارالأنوار، ۱۳۶۳ش، ج۲۸، ص۲۶۹.</ref> در نقل دلائل الامامة آمده است عمر به [[قنفذ]] دستور داد فاطمه(س) را بزند و در اثر آن، فاطمه(س) سقط جنین کرد.<ref>طبری، دلائل الإمامة، ۱۴۱۳ق، ص۱۳۴.</ref> | ||
===پاره کردن | ===پاره کردن سند فدک=== | ||
{{اصلی|ماجرای فدک}} | {{اصلی|ماجرای فدک}} | ||
ابوبکر پس از تصدی خلافت، [[فدک]] را، که پیامبر به فاطمه بخشیده بود، از او گرفت. بنابر نقل [[کلینی]]، محدث شیعه قرن ۳ و ۴ هجری، فاطمه نزد [[ابوبکر]] رفت و پس از گفتگویی او را راضی کرد تا فدک را بازگرداند. ابوبکر سندی برای بازگرداندن فدک به فاطمه نوشت، ولی عمر آن نوشته را از فاطمه (و بنابر نقل دیگری از خود ابوبکر<ref>حلبی، السیرة الحلبیة، ۱۹۷۱م، ج۳، ص۵۱۲.</ref>) گرفت و پاره کرد.<ref>کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۵۴۳</ref> | ابوبکر پس از تصدی خلافت، [[فدک]] را، که پیامبر به فاطمه بخشیده بود، از او گرفت. بنابر نقل [[کلینی]]، محدث شیعه قرن ۳ و ۴ هجری، فاطمه نزد [[ابوبکر]] رفت و پس از گفتگویی او را راضی کرد تا فدک را بازگرداند. ابوبکر سندی برای بازگرداندن فدک به فاطمه نوشت، ولی عمر آن نوشته را از فاطمه (و بنابر نقل دیگری از خود ابوبکر<ref>حلبی، السیرة الحلبیة، ۱۹۷۱م، ج۳، ص۵۱۲.</ref>) گرفت و پاره کرد.<ref>کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۵۴۳.</ref> | ||
===ابراز ناراحتی فاطمه(س) از عمر=== | ===ابراز ناراحتی فاطمه(س) از عمر=== | ||
خط ۱۳۶: | خط ۱۳۵: | ||
==شیوه حکومتداری== | ==شیوه حکومتداری== | ||
عمر بن خطاب پس از مرگ [[خلیفه اول]] و بنابر وصیت او به [[خلافت]] رسید<ref>ابن سعد، الطبقات الکبرى، ۱۴۱۸ق، ج۳، ص۲۰۷</ref> و ده سال و شش ماه و چهار روز خلیفه [[مسلمانان]] بود.<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، دارالفکر، ج۶، ص۱۹۸</ref> | عمر بن خطاب پس از مرگ [[خلیفه اول]] و بنابر وصیت او به [[خلافت]] رسید<ref>ابن سعد، الطبقات الکبرى، ۱۴۱۸ق، ج۳، ص۲۰۷.</ref> و ده سال و شش ماه و چهار روز خلیفه [[مسلمانان]] بود.<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، دارالفکر، ج۶، ص۱۹۸.</ref> | ||
محمد سهیل طقوش مورخ و نویسنده [[لبنان|لبنانی]] در کتاب تاریخ الخلفاء الراشدین آورده است: در دوره حکومت عمر بن خطاب، قلمرو اسلامی گسترش یافت و غنایم فراوانی وارد [[بیتالمال]] مسلمانان شد و عنصر عرب و عجم با یکدیگر آمیخته شدند. این وضع میطلبید که فعالیت اداری حکومت مرکزی نیز گسترش یابد. برای ساماندهی این وضع، شهرهای جدید ساخته شد، قلمرو اسلامی به چند منطقه و ایالت تقسیم شد، بیتالمال و دیوان تاسیس گردید و امر [[قضاوت]] از کارهای حکومتی جدا شد.<ref>طقوش، تاریخ الخلفاء الراشدین، ۱۴۲۴ق، ص۳۲۸-۳۳۱.</ref> | محمد سهیل طقوش مورخ و نویسنده [[لبنان|لبنانی]] در کتاب تاریخ الخلفاء الراشدین آورده است: در دوره حکومت عمر بن خطاب، قلمرو اسلامی گسترش یافت و غنایم فراوانی وارد [[بیتالمال]] مسلمانان شد و عنصر عرب و عجم با یکدیگر آمیخته شدند. این وضع میطلبید که فعالیت اداری حکومت مرکزی نیز گسترش یابد. برای ساماندهی این وضع، شهرهای جدید ساخته شد، قلمرو اسلامی به چند منطقه و ایالت تقسیم شد، بیتالمال و دیوان تاسیس گردید و امر [[قضاوت]] از کارهای حکومتی جدا شد.<ref>طقوش، تاریخ الخلفاء الراشدین، ۱۴۲۴ق، ص۳۲۸-۳۳۱.</ref> | ||
به گفته ابن کثیر، عمر بن خطاب نخستین کسی بود که [[امیرالمومنین]] خوانده شد و نخستین کسی بود که برای تادیب مردم شلاق به دست گرفت. او سپاهیان را تجهیز و خراج وضع کرد و برای افراد، مقرّری تعیین نمود.<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، دارالفکر، ج۷، ص۱۳۳ </ref> بنابر نقل طبری، عمر مقرری افراد را بر اساس سابقه آنها تعیین کرد و برای [[جنگ بدر|اهل بدر]] پنج هزار [[درهم]] و برای کسانی که بعد از بدر تا [[صلح حدیبیه]] سابقه داشتند چهار هزار درهم تعیین کرد.<ref>طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۶۱۳-۶۱۴.</ref> به گفته [[ابن ابیالحدید]]، [[امام علی(ع)]] وقتی به خلافت رسید اعلام کرد بیتالمال را بدون در نظر گرفتن سابقه، به طور مساوی میان مسلمانان تقسیم خواهد کرد.<ref>[http://lib.eshia.ir/15335/7/37 ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغة، مکتبة آیة الله المرعشی، ج۷، ص۳۷.]</ref> | به گفته ابن کثیر، عمر بن خطاب نخستین کسی بود که [[امیرالمومنین]] خوانده شد و نخستین کسی بود که برای تادیب مردم شلاق به دست گرفت. او سپاهیان را تجهیز و خراج وضع کرد و برای افراد، مقرّری تعیین نمود.<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، دارالفکر، ج۷، ص۱۳۳.</ref> بنابر نقل طبری، عمر مقرری افراد را بر اساس سابقه آنها تعیین کرد و برای [[جنگ بدر|اهل بدر]] پنج هزار [[درهم]] و برای کسانی که بعد از بدر تا [[صلح حدیبیه]] سابقه داشتند چهار هزار درهم تعیین کرد.<ref>طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۶۱۳-۶۱۴.</ref> به گفته [[ابن ابیالحدید]]، [[امام علی(ع)]] وقتی به خلافت رسید اعلام کرد بیتالمال را بدون در نظر گرفتن سابقه، به طور مساوی میان مسلمانان تقسیم خواهد کرد.<ref>[http://lib.eshia.ir/15335/7/37 ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغة، مکتبة آیة الله المرعشی، ج۷، ص۳۷.]</ref> | ||
عمر در سال [[سال ۲۰ هجری|۲۰ هجری]]، [[یهود|یهودیان]] [[خیبر]] و [[نجران]] را از دیارشان بیرون راند.<ref>سیوطی، تاریخ | عمر در سال [[سال ۲۰ هجری|۲۰ هجری]]، [[یهود|یهودیان]] [[خیبر]] و [[نجران]] را از دیارشان بیرون راند.<ref>سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۱۱ق، ص۱۳۲.</ref> | ||
در زمان او [[کوفه|شهر کوفه]] ساخته شد و [[مسجد نبوی]] در سال [[سال ۱۸ هجری|۱۸ هجری]] توسعه یافت.<ref>سیوطی، تاریخ | در زمان او [[کوفه|شهر کوفه]] ساخته شد و [[مسجد نبوی]] در سال [[سال ۱۸ هجری|۱۸ هجری]] توسعه یافت.<ref>سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۱۱ق، ص۱۳۱-۱۳۲.</ref> | ||
:'''مشورت با امام علی و اصحاب''' | :'''مشورت با امام علی و اصحاب''' | ||
عمر در دوره خلافت خود، با [[اصحاب]] مشورت میکرد ولی خود را ملزم به اجرای نظرات آنان نمیدید.<ref>جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۸۰ش، ص۱۲۹.</ref> او در چندین موضوع، نظر [[امام علی(ع)]] را ترجیح داد از جمله در امور [[قضاوت|قضایی]]، تکلیف زمینهای فتح شده [[عراق]]<ref>جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۸۰ش، ص۸۷.</ref> و | عمر در دوره خلافت خود، با [[اصحاب]] مشورت میکرد ولی خود را ملزم به اجرای نظرات آنان نمیدید.<ref>جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۸۰ش، ص۱۲۹.</ref> او در چندین موضوع، نظر [[امام علی(ع)]] را ترجیح داد از جمله در امور [[قضاوت|قضایی]]، تکلیف زمینهای فتح شده [[عراق]]<ref>جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۸۰ش، ص۸۷.</ref> و تعیین [[هجرت پیامبر]] به عنوان مبدأ تاریخ اسلامی.<ref>[http://lib.eshia.ir/10382/2/140 یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۴۵.]</ref> ابن عبدالبر نقل کرده است که عمر بن خطاب امام علی را در امر [[قضاوت]] برتر از همه میدانست. <ref>[http://lib.eshia.ir/40171/3/1102 ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۱۱۰۲.]</ref> ابن قتیبه نیز نقل کرده که عمر میگفت اگر علی نبود، عمر هلاک میشد. ([[لولا علی لهلک عمر]])<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۱۱۰۳؛ ابن قتیبه، تأویل مختلف الحدیث، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۲۴۱.</ref> این سخن عمر در بسیاری از منابع [[شیعه]]<ref>به عنوان نمونه نگاه کنید به: کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۷، ص۴۲۴؛ صدوق، من لایحضره الفقیه، ۱۴۱۳ق،ج۴، ص۳۵ و ۳۶؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۴۰۷ق،ج۶، ص۳۰۶ و ج۱۰، ص۵۰؛ مفید، الاختصاص، ۱۴۱۳ق، ص۱۱۱و۱۴۹.</ref> و [[سنی]]<ref>به عنوان نمونه نگاه کنید به: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۱۰۳؛ خوارزمی، مناقب، مؤسسه نشر اسلامی، ص۸۱؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۱۸و۱۴۱ و ج۱۲، ص۱۷۹و۲۰۵؛ ماوردی، الحاوی الکبیر، ۱۴۱۹ق، ج۱۲، ص۱۱۵ و ج۱۳، ص۲۱۳؛ طبری، ذخائر العقبی، ۱۴۲۸ق، ج۱، ص۳۹۴؛ حمویی جوینی، فرائد السمطین، مؤسسه محمودی، ج۱، ص۳۳۷ و ۳۴۹-۳۵۱.</ref> آمده است. | ||
سیوطی گفته است عمر نخستین کسی بود که تعبیر «أطال الله بقائک» و «أیّدک الله» را به کار برد. او این دو تعبیر را خطاب به امام علی(ع) استفاده کرد.<ref>سیوطی، تاریخ | سیوطی گفته است عمر نخستین کسی بود که تعبیر «أطال الله بقائک» و «أیّدک الله» را به کار برد. او این دو تعبیر را خطاب به امام علی(ع) استفاده کرد.<ref>سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۱۱ق، ص۱۳۷.</ref> | ||
:'''برخورد با صحابه و کارگزاران''' | :'''برخورد با صحابه و کارگزاران''' | ||
عمر از [[صحابه]] به عنوان کارگزار استفاده نمیکرد<ref name="تاریخ خلفا۳">جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۸۰ش، ص۷۱.</ref> و از او نقل شده است که نمیخواست آنها را به کار اجرایی آلوده کند.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبرى، ۱۴۱۸ق، ج۳، ص۲۱۴</ref> در عین حال از شعبی (از محدثان اهل سنت) نقل شده است که عمر از ترس فتنهانگیزی [[مهاجران]]، اجازه خروج آنان از مدینه را نمیداد و میگفت بیشترین ترس من پراکنده شدن شما در شهرها است.<ref>ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغة، مکتبة آیة الله الرعشی، ج۲، ص۱۵۹.</ref> رسول جعفریان معتقد است این اقدام عمر دو دلیل داشت: یکی اینکه ممکن بود هر یک از آنها در هر شهر برای خود جایگاهی پیدا کند و در برابر خلیفه بایستد؛ دوم اینکه عمر نمیخواست [[احادیث]] پیامبر در شهرها منتشر شود.<ref name="تاریخ خلفا۳"/> | عمر از [[صحابه]] به عنوان کارگزار استفاده نمیکرد<ref name="تاریخ خلفا۳">جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۸۰ش، ص۷۱.</ref> و از او نقل شده است که نمیخواست آنها را به کار اجرایی آلوده کند.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبرى، ۱۴۱۸ق، ج۳، ص۲۱۴.</ref> در عین حال از شعبی (از محدثان اهل سنت) نقل شده است که عمر از ترس فتنهانگیزی [[مهاجران]]، اجازه خروج آنان از مدینه را نمیداد و میگفت بیشترین ترس من پراکنده شدن شما در شهرها است.<ref>ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغة، مکتبة آیة الله الرعشی، ج۲، ص۱۵۹.</ref> رسول جعفریان معتقد است این اقدام عمر دو دلیل داشت: یکی اینکه ممکن بود هر یک از آنها در هر شهر برای خود جایگاهی پیدا کند و در برابر خلیفه بایستد؛ دوم اینکه عمر نمیخواست [[احادیث]] پیامبر در شهرها منتشر شود.<ref name="تاریخ خلفا۳"/> | ||
در کتاب الطبقات الکبری آمده است عمر از گروهی از اصحاب پیامبر که عازم [[عراق]] بودند خواست تا مردم را به احادیث [[رسول خدا(ص)]] سرگرم نکنند.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبرى، ۱۴۱۸ق، ج۶، ص۸۷.</ref> در مقابل، احمد امین، اندیشمند سنی، معتقد است اهمیت شهر [[مدینه]] سبب شد، عمر صحابه را در شهر نگه دارد.<ref>امین، فجر الاسلام، مکتبة النهضة المصریة، ص۱۷۲.</ref> | در کتاب الطبقات الکبری آمده است عمر از گروهی از اصحاب پیامبر که عازم [[عراق]] بودند خواست تا مردم را به احادیث [[رسول خدا(ص)]] سرگرم نکنند.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبرى، ۱۴۱۸ق، ج۶، ص۸۷.</ref> در مقابل، احمد امین، اندیشمند سنی، معتقد است اهمیت شهر [[مدینه]] سبب شد، عمر صحابه را در شهر نگه دارد.<ref>امین، فجر الاسلام، مکتبة النهضة المصریة، ص۱۷۲.</ref> | ||
همچنین نقل شده است که عمر بر وضع مالی کارگزاران خود نظارت داشت و اموال آنان را پیش از انتصاب به امارت ثبت میکرد و در وقت بازگشت، اموالشان را دو نیم میکرد و نیمی از آن را به [[بیتالمال]] بازمیگرداند،<ref>سیوطی، تاریخ | همچنین نقل شده است که عمر بر وضع مالی کارگزاران خود نظارت داشت و اموال آنان را پیش از انتصاب به امارت ثبت میکرد و در وقت بازگشت، اموالشان را دو نیم میکرد و نیمی از آن را به [[بیتالمال]] بازمیگرداند،<ref>سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۱۱ق، ص۱۴۱.</ref> چون معتقد بود آنها این مال را به ناحق گردآوری کردهاند.<ref>جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۸۰ش، ص۷۴.</ref> با این حال برخی کارگزاران که زندگی مرفهی برای خود ساخته بودند، از سختگیری و بازخواست عمر در امان بودند،<ref name="تاریخ خلفا۲">جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۸۰ش، ص۷۷.</ref> از جمله [[معاویه]] حاکم [[شامات]]. عمر با اینکه معاویه را کسرای عرب میخواند،<ref>ابن حجر عسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۱۲۱.</ref> او را برکنار نکرد.<ref name="تاریخ خلفا۲"/> | ||
===فتوحات=== | ===فتوحات=== | ||
{{اصلی|فتوحات}} | {{اصلی|فتوحات}} | ||
در دوره خلافت عمر بن خطاب، فتوحات، که از زمان ابوبکر آغاز شده بود، ادامه یافت و مناطق بسیاری فتح شد. نخستین فتوحات این دوره در [[شامات]] بود و مناطقی همچون [[اردن]]، [[فلسطین]] و حمص به تصرف مسلمانان درآمد.با تصرف بخش وسیعی از شامات، پادشاه روم که بخشی از قلمرو خود را از دست داده بود با لشکری بزرگ به جنگ مسلمانان آمد ولی در [[جنگ یرموک]] شکست خورد. پس از آن شهر [[بیتالمقدس]] به محاصره مسلمانان درآمد و اهالی آن به شرط آنکه شخص خلیفه به [[قدس]] بیاید و پیماننامهای با آنان امضا کند، حاضر به تسلیم شدند. عمر با مشورت [[امام علی(ع)]] راهی قدس شد و پس از نوشتن پیماننامهای، بیتالمقدس به قلمرو اسلامی افزوده شد. در سمت [[عراق]] نیز (که در آن زمان جزو قلمرو ایران بود) سپاه [[مسلمانان]] دست به فتوحات زد. آنان علی رغم شکست اولیه در جنگی که به «یوم الجسر» معروف شد و [[ابوعبید ثقفی]] فرمانده مسلمانان در آن کشته شد، توانستند فتوحات خود را ادامه دهند. پس از تصرف حیره و [[بصره]] در عراق، مسلمانان در [[جنگ قادسیه]] با سپاه ایران، [[مدائن]] و سپس [[اهواز]] را به تصرف درآوردند. در سالهای بعد مناطق میانی ایران همچون [[کرمان]] و [[اصفهان]] و [[سیستان]] به قلمرو اسلامی افزوده شد. تصرفات در شمال عراق نیز ادامه یافت و مسلمانان تا [[موصل]] پیش رفتند. در شمال [[آفریقا]] نیز کشورگشایی شد و [[مصر]] و بخشهایی از مغرب به تصرف درآمد.<ref>سیوطی، تاریخ | در دوره خلافت عمر بن خطاب، فتوحات، که از زمان ابوبکر آغاز شده بود، ادامه یافت و مناطق بسیاری فتح شد. نخستین فتوحات این دوره در [[شامات]] بود و مناطقی همچون [[اردن]]، [[فلسطین]] و حمص به تصرف مسلمانان درآمد.با تصرف بخش وسیعی از شامات، پادشاه روم که بخشی از قلمرو خود را از دست داده بود با لشکری بزرگ به جنگ مسلمانان آمد ولی در [[جنگ یرموک]] شکست خورد. پس از آن شهر [[بیتالمقدس]] به محاصره مسلمانان درآمد و اهالی آن به شرط آنکه شخص خلیفه به [[قدس]] بیاید و پیماننامهای با آنان امضا کند، حاضر به تسلیم شدند. عمر با مشورت [[امام علی(ع)]] راهی قدس شد و پس از نوشتن پیماننامهای، بیتالمقدس به قلمرو اسلامی افزوده شد. در سمت [[عراق]] نیز (که در آن زمان جزو قلمرو ایران بود) سپاه [[مسلمانان]] دست به فتوحات زد. آنان علی رغم شکست اولیه در جنگی که به «یوم الجسر» معروف شد و [[ابوعبید ثقفی]] فرمانده مسلمانان در آن کشته شد، توانستند فتوحات خود را ادامه دهند. پس از تصرف حیره و [[بصره]] در عراق، مسلمانان در [[جنگ قادسیه]] با سپاه ایران، [[مدائن]] و سپس [[اهواز]] را به تصرف درآوردند. در سالهای بعد مناطق میانی ایران همچون [[کرمان]] و [[اصفهان]] و [[سیستان]] به قلمرو اسلامی افزوده شد. تصرفات در شمال عراق نیز ادامه یافت و مسلمانان تا [[موصل]] پیش رفتند. در شمال [[آفریقا]] نیز کشورگشایی شد و [[مصر]] و بخشهایی از مغرب به تصرف درآمد.<ref>سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۱۱ق، ص۱۳۱-۱۳۳؛ جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۸۰ش، ص۱۰۴-۱۲۲.</ref> | ||
در خطبه ۱۳۴ و ۱۴۶ [[نهج البلاغه]]، به سخنان [[امام علی(ع)]] هنگام مشاوره عمر با وی درباره مسائل نظامی اشاره شده است. | در خطبه ۱۳۴ و ۱۴۶ [[نهج البلاغه]]، به سخنان [[امام علی(ع)]] هنگام مشاوره عمر با وی درباره مسائل نظامی اشاره شده است. | ||
خط ۱۶۳: | خط ۱۶۲: | ||
===منع کتابت حدیث=== | ===منع کتابت حدیث=== | ||
{{اصلی|منع کتابت حدیث}} | {{اصلی|منع کتابت حدیث}} | ||
در دوره عمر بن خطاب، سیاست منع تدوین و کتابت [[حدیث]]، که پس از رحلت پیامبر(ص) آغاز شده بود، ادامه یافت. او به کارگزارانش سفارش میکرد که از نقل احادیث پیامبر خودداری کنند.<ref>طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۲۰۴</ref> در الطبقات الکبری آمده است که عمر از مردم خواست احادیث مکتوب از پیامبر را نزد او بیاورند؛ سپس دستور داد آنها را آتش بزنند.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبرى، ۱۴۱۸ق، ج۵، ص۱۴۳</ref> از [[ابوهریره]] نقل شده است که تا عمر زنده بود نمیتوانستیم بگوییم «قال رسول الله».<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، دارالفکر، ج۸، ص۱۰۷</ref> عمر همچنین به شهرها نامه نوشت و دستور داد هرکس چیزی از احادیث پیامبر دارد آن را از بین ببرد.<ref>[http://lib.efatwa.ir/42145/1/275 ابن عبدالبر، جامع بیان العلم و فضله، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۲۷۵.]</ref> با این حال نقل شده است که عمر، برخی مطالبی را که | در دوره عمر بن خطاب، سیاست منع تدوین و کتابت [[حدیث]]، که پس از رحلت پیامبر(ص) آغاز شده بود، ادامه یافت. او به کارگزارانش سفارش میکرد که از نقل احادیث پیامبر خودداری کنند.<ref>طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۲۰۴.</ref> در الطبقات الکبری آمده است که عمر از مردم خواست احادیث مکتوب از پیامبر را نزد او بیاورند؛ سپس دستور داد آنها را آتش بزنند.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبرى، ۱۴۱۸ق، ج۵، ص۱۴۳.</ref> از [[ابوهریره]] نقل شده است که تا عمر زنده بود نمیتوانستیم بگوییم «قال رسول الله».<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، دارالفکر، ج۸، ص۱۰۷.</ref> عمر همچنین به شهرها نامه نوشت و دستور داد هرکس چیزی از احادیث پیامبر دارد آن را از بین ببرد.<ref>[http://lib.efatwa.ir/42145/1/275 ابن عبدالبر، جامع بیان العلم و فضله، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۲۷۵.]</ref> با این حال نقل شده است که عمر، برخی مطالبی را که [[کعبالاحبار]] از [[تورات]] نقل میکرد، نیکو میشمرد و میپذیرفت.<ref>ابن کثیر، البدایه والنهایه، دارالفکر، ج۲، ص۱۳۴.</ref> کعبالاحبار از علمای [[یهود]] بود که در زمان عمر [[اسلام]] آورد.<ref>ابن کثیر، البدایه والنهایه، دارالفکر، ج۲، ص۱۳۴.</ref> همچنین عمر برای اولین بار در اسلام به کسانی چون عبید بن عمیر و [[تمیم داری]] اجازه داد تا در [[مسجد پیامبر|مسجد رسول خدا(ص)]] برای مردم قصه بگویند.<ref>ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۱۳ق، ج۳، ص۶۱۶ و ج۵، ص۴۸۱.</ref> | ||
بسیاری از نویسندگان [[شیعه]] هدف از ممنوعیت تدوین احادیث رسول خدا(ص) را جلوگیری از انتشار احادیث مربوط به [[فضائل امام علی(ع)]] و فرزندانش | بسیاری از نویسندگان [[شیعه]] هدف از ممنوعیت تدوین احادیث رسول خدا(ص) را جلوگیری از انتشار احادیث مربوط به [[فضائل امام علی(ع)]] و فرزندانش دانستهاند.<ref> [http://lib.eshia.ir/15264/1/56 شهرستانی، منع تدوین الحدیث، کتابخانه فقاهت، ص۵۶.]</ref> | ||
==جستارهای وابسته== | ==جستارهای وابسته== | ||
خط ۱۹۰: | خط ۱۸۹: | ||
*ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، جامع بیان العلم و فضله، عربستان سعودی، دار ابن الجوزی، ۱۴۱۴ق. | *ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، جامع بیان العلم و فضله، عربستان سعودی، دار ابن الجوزی، ۱۴۱۴ق. | ||
*ابن عبد ربه، العقد الفرید، بیجا، دار الکتب العلمیة، بیتا. (بر اساس نسخه موجود در کتابخانه فقاهت) | *ابن عبد ربه، العقد الفرید، بیجا، دار الکتب العلمیة، بیتا. (بر اساس نسخه موجود در کتابخانه فقاهت) | ||
*ابن عبدالبر، | *ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، بیروت، دارالجیل، ۱۴۱۲ق.(بر اساس نسخه موجود در کتابخانه فقاهت) | ||
* ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق. | * ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق. | ||
* ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، الإمامة و السّیاسه، مؤسسة الحلبی. | * ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، الإمامة و السّیاسه، مؤسسة الحلبی. | ||
خط ۲۹۹: | خط ۲۹۸: | ||
}}</onlyinclude> | }}</onlyinclude> | ||
[[Category:خلفای نخستین]] | |||
[[Category:مهاجران به مدینه]] | |||
[[Category:بدریون]] | |||
[[Category:مقالههای با درجه اهمیت الف]] | |||
[[Category:خلفای معاصر امام علی]] | |||
[[Category:حاضران در سقیفه]] | |||
[[Category:افراد قبیله قریش]] | |||
[[Category:خلفای نخستین]] | |||
[[Category:مهاجران به مدینه]] | |||
[[Category:بدریون]] | |||
[[Category:مقالههای با درجه اهمیت الف]] | |||
[[Category:خلفای معاصر امام علی]] | |||
[[Category:حاضران در سقیفه]] | |||
[[Category:افراد قبیله قریش]] | |||
[[Category:خلفای نخستین]] | |||
[[Category:مهاجران به مدینه]] | |||
[[Category:بدریون]] | |||
[[Category:مقالههای با درجه اهمیت الف]] | |||
[[Category:خلفای معاصر امام علی]] | |||
[[Category:حاضران در سقیفه]] | |||
[[Category:افراد قبیله قریش]] | |||
[[Category:خلفای نخستین]] | |||
[[Category:مهاجران به مدینه]] | |||
[[Category:بدریون]] | |||
[[Category:مقالههای با درجه اهمیت الف]] | |||
[[Category:خلفای معاصر امام علی]] | |||
[[Category:حاضران در سقیفه]] | |||
[[Category:افراد قبیله قریش]] | |||
[[Category:خلفای نخستین]] | |||
[[Category:مهاجران به مدینه]] | |||
[[Category:بدریون]] | |||
[[Category:مقالههای با درجه اهمیت الف]] | |||
[[Category:خلفای معاصر امام علی]] | |||
[[Category:حاضران در سقیفه]] | |||
[[Category:افراد قبیله قریش]] | |||
[[Category:خلفای نخستین]] | |||
[[Category:مهاجران به مدینه]] | |||
[[Category:بدریون]] | |||
[[Category:مقالههای با درجه اهمیت الف]] | |||
[[Category:خلفای معاصر امام علی]] | |||
[[Category:حاضران در سقیفه]] | |||
[[Category:افراد قبیله قریش]] | |||
[[Category:خلفای نخستین]] | |||
[[Category:مهاجران به مدینه]] | |||
[[Category:بدریون]] | |||
[[Category:مقالههای با درجه اهمیت الف]] | |||
[[Category:خلفای معاصر امام علی]] | |||
[[Category:حاضران در سقیفه]] | |||
[[Category:افراد قبیله قریش]] | |||
[[Category:خلفای نخستین]] | |||
[[Category:مهاجران به مدینه]] | |||
[[Category:بدریون]] | |||
[[Category:مقالههای با درجه اهمیت الف]] | |||
[[Category:خلفای معاصر امام علی]] | |||
[[Category:حاضران در سقیفه]] | |||
[[Category:افراد قبیله قریش]] | |||
[[Category:خلفای نخستین]] | |||
[[Category:مهاجران به مدینه]] | |||
[[Category:بدریون]] | |||
[[Category:مقالههای با درجه اهمیت الف]] | |||
[[Category:خلفای معاصر امام علی]] | |||
[[Category:حاضران در سقیفه]] | |||
[[Category:افراد قبیله قریش]] | |||
[[Category:خلفای نخستین]] | |||
[[Category:مهاجران به مدینه]] | |||
[[Category:بدریون]] | |||
[[Category:مقالههای با درجه اهمیت الف]] | |||
[[Category:خلفای معاصر امام علی]] | |||
[[Category:حاضران در سقیفه]] | |||
[[Category:افراد قبیله قریش]] | |||
[[Category:خلفای نخستین]] | |||
[[Category:مهاجران به مدینه]] | |||
[[Category:بدریون]] | |||
[[Category:مقالههای با درجه اهمیت الف]] | |||
[[Category:خلفای معاصر امام علی]] | |||
[[Category:حاضران در سقیفه]] | |||
[[Category:افراد قبیله قریش]] | |||
[[Category:خلفای نخستین]] | |||
[[Category:مهاجران به مدینه]] | |||
[[Category:بدریون]] | |||
[[Category:مقالههای با درجه اهمیت الف]] | |||
[[Category:خلفای معاصر امام علی]] | |||
[[Category:حاضران در سقیفه]] | |||
[[Category:افراد قبیله قریش]] | |||
[[Category:خلفای نخستین]] | |||
[[Category:مهاجران به مدینه]] | |||
[[Category:بدریون]] | |||
[[Category:مقالههای با درجه اهمیت الف]] | |||
[[Category:خلفای معاصر امام علی]] | |||
[[Category:حاضران در سقیفه]] | |||
[[Category:افراد قبیله قریش]] | |||
[[Category:خلفای نخستین]] | |||
[[Category:مهاجران به مدینه]] | |||
[[Category:بدریون]] | |||
[[Category:مقالههای با درجه اهمیت الف]] | |||
[[Category:خلفای معاصر امام علی]] | |||
[[Category:حاضران در سقیفه]] | |||
[[Category:افراد قبیله قریش]] | |||
[[Category:خلفای نخستین]] | |||
[[Category:مهاجران به مدینه]] | |||
[[Category:بدریون]] | |||
[[Category:مقالههای با درجه اهمیت الف]] | |||
[[Category:خلفای معاصر امام علی]] | |||
[[Category:حاضران در سقیفه]] | |||
[[Category:افراد قبیله قریش]] | |||
[[Category:خلفای نخستین]] | |||
[[Category:مهاجران به مدینه]] | |||
[[Category:بدریون]] | |||
[[Category:مقالههای با درجه اهمیت الف]] | |||
[[Category:خلفای معاصر امام علی]] | |||
[[Category:حاضران در سقیفه]] | |||
[[Category:افراد قبیله قریش]] | |||
[[Category:خلفای نخستین]] | |||
[[Category:مهاجران به مدینه]] | |||
[[Category:بدریون]] | |||
[[Category:مقالههای با درجه اهمیت الف]] | |||
[[Category:خلفای معاصر امام علی]] | |||
[[Category:حاضران در سقیفه]] | |||
[[Category:افراد قبیله قریش]] | |||
[[Category:خلفای نخستین]] | |||
[[Category:مهاجران به مدینه]] | |||
[[Category:بدریون]] | |||
[[Category:مقالههای با درجه اهمیت الف]] | |||
[[Category:خلفای معاصر امام علی]] | |||
[[Category:حاضران در سقیفه]] | |||
[[Category:افراد قبیله قریش]] | |||
[[Category:خلفای نخستین]] | |||
[[Category:مهاجران به مدینه]] | |||
[[Category:بدریون]] | |||
[[Category:مقالههای با درجه اهمیت الف]] | |||
[[Category:خلفای معاصر امام علی]] | |||
[[Category:حاضران در سقیفه]] | |||
[[Category:افراد قبیله قریش]] | |||
[[Category:خلفای نخستین]] | |||
[[Category:مهاجران به مدینه]] | |||
[[Category:بدریون]] | |||
[[Category:مقالههای با درجه اهمیت الف]] | |||
[[Category:خلفای معاصر امام علی]] | |||
[[Category:حاضران در سقیفه]] | |||
[[Category:افراد قبیله قریش]] | |||
[[Category:خلفای نخستین]] | |||
[[Category:مهاجران به مدینه]] | |||
[[Category:بدریون]] | |||
[[Category:مقالههای با درجه اهمیت الف]] | |||
[[Category:خلفای معاصر امام علی]] | |||
[[Category:حاضران در سقیفه]] | |||
[[Category:افراد قبیله قریش]] | |||
[[Category:خلفای نخستین]] | |||
[[Category:مهاجران به مدینه]] | |||
[[Category:بدریون]] | |||
[[Category:مقالههای با درجه اهمیت الف]] | |||
[[Category:خلفای معاصر امام علی]] | |||
[[Category:حاضران در سقیفه]] | |||
[[Category:افراد قبیله قریش]] | |||
[[Category:خلفای نخستین]] | |||
[[Category:مهاجران به مدینه]] | |||
[[Category:بدریون]] | |||
[[Category:مقالههای با درجه اهمیت الف]] | |||
[[Category:خلفای معاصر امام علی]] | |||
[[Category:حاضران در سقیفه]] | |||
[[Category:افراد قبیله قریش]] | |||
[[Category:خلفای نخستین]] | |||
[[Category:مهاجران به مدینه]] | |||
[[Category:بدریون]] | |||
[[Category:مقالههای با درجه اهمیت الف]] | |||
[[Category:خلفای معاصر امام علی]] | |||
[[Category:حاضران در سقیفه]] | |||
[[Category:افراد قبیله قریش]] | |||
[[Category:خلفای نخستین]] | |||
[[Category:مهاجران به مدینه]] | |||
[[Category:بدریون]] | |||
[[Category:مقالههای با درجه اهمیت الف]] | |||
[[Category:خلفای معاصر امام علی]] | |||
[[Category:حاضران در سقیفه]] | |||
[[Category:افراد قبیله قریش]] | |||
[[Category:خلفای نخستین]] | |||
[[Category:مهاجران به مدینه]] | |||
[[Category:بدریون]] | |||
[[Category:مقالههای با درجه اهمیت الف]] | |||
[[Category:خلفای معاصر امام علی]] | |||
[[Category:حاضران در سقیفه]] | |||
[[Category:افراد قبیله قریش]] | |||
[[Category:خلفای نخستین]] | |||
[[Category:مهاجران به مدینه]] | |||
[[Category:بدریون]] | |||
[[Category:مقالههای با درجه اهمیت الف]] | |||
[[Category:خلفای معاصر امام علی]] | |||
[[Category:حاضران در سقیفه]] | |||
[[Category:افراد قبیله قریش]] | |||
[[Category:خلفای نخستین]] | |||
[[Category:مهاجران به مدینه]] | |||
[[Category:بدریون]] | |||
[[Category:مقالههای با درجه اهمیت الف]] | |||
[[Category:خلفای معاصر امام علی]] | |||
[[Category:حاضران در سقیفه]] | |||
[[Category:افراد قبیله قریش]] | |||
[[Category:خلفای نخستین]] | |||
[[Category:مهاجران به مدینه]] | |||
[[Category:بدریون]] | |||
[[Category:مقالههای با درجه اهمیت الف]] | |||
[[Category:خلفای معاصر امام علی]] | |||
[[Category:حاضران در سقیفه]] | |||
[[Category:افراد قبیله قریش]] | |||
[[Category:خلفای نخستین]] | |||
[[Category:مهاجران به مدینه]] | |||
[[Category:بدریون]] | |||
[[Category:مقالههای با درجه اهمیت الف]] | |||
[[Category:خلفای معاصر امام علی]] | |||
[[Category:حاضران در سقیفه]] | |||
[[Category:افراد قبیله قریش]] | |||
[[Category:خلفای نخستین]] | |||
[[Category:مهاجران به مدینه]] | |||
[[Category:بدریون]] | |||
[[Category:مقالههای با درجه اهمیت الف]] | |||
[[Category:خلفای معاصر امام علی]] | |||
[[Category:حاضران در سقیفه]] | |||
[[Category:افراد قبیله قریش]] | |||
[[Category:خلفای نخستین]] | |||
[[Category:مهاجران به مدینه]] | |||
[[Category:بدریون]] | |||
[[Category:مقالههای با درجه اهمیت الف]] | |||
[[Category:خلفای معاصر امام علی]] | |||
[[Category:حاضران در سقیفه]] | |||
[[Category:افراد قبیله قریش]] | |||
[[Category:خلفای نخستین]] | |||
[[Category:مهاجران به مدینه]] | |||
[[Category:بدریون]] | |||
[[Category:مقالههای با درجه اهمیت الف]] | |||
[[Category:خلفای معاصر امام علی]] | |||
[[Category:حاضران در سقیفه]] | |||
[[Category:افراد قبیله قریش]] | |||
[[Category:خلفای نخستین]] | |||
[[Category:مهاجران به مدینه]] | |||
[[Category:بدریون]] | |||
[[Category:مقالههای با درجه اهمیت الف]] | |||
[[Category:خلفای معاصر امام علی]] | |||
[[Category:حاضران در سقیفه]] | |||
[[Category:افراد قبیله قریش]] | |||
[[Category:خلفای نخستین]] | [[Category:خلفای نخستین]] | ||
[[Category:مهاجران به مدینه]] | [[Category:مهاجران به مدینه]] |