کاربر:Gholampour/صفحه تمرین1

از ویکی شیعه
سوگنامه کربلا
تصویری از قصیده سوگنامه کربلا در کتابخانه هند
تصویری از قصیده سوگنامه کربلا در کتابخانه هند
اطلاعات شعر
شاعرابوالحسن کسایی مروزی
قالبقصیده
موضوعواقعه کربلا، شهدای کربلا
زبانفارسی
زمان سرایشقرن چهارم هجری قمری
اشعار مشهور
قصیده لامیه ابوطالبتائیه دعبلدوازده‌بند محتشمهمای رحمتقطعه‌ای از بهشتای اهل حرمبا آل علی هرکه درافتاد ورافتادمکن ای صبح طلوعها علی بشر کیف بشر


سوگنامه کربلا اثر کسایی مروزی



جایگاه

حکیم ابوالحسن کسایی مروزی[۱] کسایی مروزی از بزرگ‌ترین شاعران دوره نخست شعر فارسی و از معاصران فردوسی[۲] در جُنگ اشعاری به نام تتمة تذکرة خلاصة الاشعار تقی کاشی (تألیف ۹۷۵- ۱۰۱۶ق) در کتابخانه بانکی‌پور پنته به شماره ۶۸۴ نگهداری می‌شود، ۵۶ بیت از اشعار کسایی آمده، از آن جمله قصیده ۵۰ بیتی سوگنامه کربلا که فقط ۲۰ بیت بهاریّه آغاز آن در عرفات العاشقین و از آن‌جا در مجمع الفصحا آمده و از آن راه شهرت یافته و این نخستین سوگنامه مذهبی در شعر فارسی است که اینک برای نخستین‌بار چاپ می‌شود.[۳] این مجموعه در فهرست کتابخانه بانکی‌پور، در مقاله‌ای از پرفسور نذیر احمد تحت عنوان «تعلیقاتی بر لباب الالباب» در فرهنگ ایران زمین معرفی شده است.[۴] ادوارد براون در کتاب تاریخ ادبی ایران، کسایی را شیعه دوازده‌امامی دانسته است.[۵] کسایی در سال ۳۴۱ق[۶] در مرو به دنیا آمد.[۷] در زمان دولت سامانی[۸] در سال ۳۹۱ق کسایی قصیده معروف به پنجاه‌سالگی‌اش را سرود[۹] ریاحی در این مقاله، از اشتباهش در مقاله‌ای که گفته بود، کسایی شاعر مدح‌پیشه پادشاه سامانی نبود، پشیمان شده و پوزش طلبید و ذکر کرد که کسایی مسلما از ستایشگران خاندان سامانی بوده است و بعدها راه خود را تغییر داده است.[۱۰] دیوان کسایی تا قرن ششم قمری موجود بود و بعدها از بین رفت.[۱۱]

قصیده معروف کسایی که امروزه به «سوگنامه کربلا» مشهور است، ظاهرا کهن‌ترین سوگنامه مذهبی فارسی است.[۱۲] دو بیت ابتدایی از این قصیده معروف، «باد صبا درآمد، فردوس گشت صحرا/ آراست بوستان را، نیسان به فرش دیبا»، در کتاب نسخه مهدوی چنین نوشته شده: «باد صبا روان شد، فردوس گشت صحرا/ آورد نامه گل، باد صبا به صهبا/ گلزار بی‌تاسف، خندید بی‌تکلف/ چون پیش تخت یوسف، رخساره زلیخا» که در واقع بیت اول ترکیبی از مصرع اول و چهارم قصیده در تصحیح ریاحی است، البته با اختلاف در مصرع اول همانجا. بیت دوم نیز با اختلاف، بیت سیزدهم از همان تصحیح است..[۱۳]

بهترین و کامل‌ترین تحقیق جامع و علمی درباره زندگی و اشعار کسائی، کتابی است که توسط محمدامین ریاحی با نام «کسائی مروزی: زندگی، اندیشه و شعر او» نوشته شده که مجموع یادداشت‌های خود او در مقاله سال‌های ۱۳۴۸ و ۱۳۵۳ش است که توسط خود او به نگارش درآمده است. ریاحی در مجموع موفق شد که ۳۰۷ بیت منسوب به کسائی را از فرهنگ‌نامه‌ها و جُنگ‌ها جمع کند که مهم‌ترین بخش این گردآورده‌ها دو قصیده کامل از کسائی است که اولی قصیده منقبت‌نامه امیرالمؤمنین علی(ع) در ۲۳ بیت است و دیگری قصیده سوگنامه کربلا در ۵۰ بیت که از تتمه خلاصة الاشعار تقی الدین محمد بن علی کاشی (درگذشته بین ۱۰۲۲ و ۱۰۲۴ق) در کتاب‌خانه بانکی‌پور در پتنه هندوستان به دست آمده است. این قصیده، نخستین سوگنامه مذهبی مشهور در شعر فارسی به شمار می‌رود.[۱۴]

محمد امین ریاحی، از پژوهشگران درباره کسائی و آثارش، نماینده فرهنگی ایران در ترکیه در زمان پهلوی است.[۱۵] کسائی از شعرای بی‌دیوان است که طبق شواهد دیوانش تا قرن ششم قمری موجود بود؛ اما پس از مدتی ازبین رفت و آن‌چه از اشعارش باقی مانده، در حدود سیصد بیت است که به کوشش محمد امین ریاحی، جمع‌آوری شده است.[۱۶] کسایی را باید صاحب کهن‌ترین مرثیه عاشورایی در شعر فارسی دانست. شعر مذهبی به وسیله کسایی آغاز شد و او در اشعارش به تبلیغ دین و تشویق مردم به دینداری پرداخته است.[۱۷] این سوگنامه و مرثیه عاشورایی، به‌عنوان نخستین سوگنامه شهدای کربلا در زبان فارسی حائز اهمیت است.[۱۸]

این قصیده مُسَمَّط (به نوعی از قصیده یا اشعاری گفته می‌شود که شاعر بنای آن را بر چند مصراع هم‌قافیه بنهد و مصراع آخر را بر قافیه‌ای دیگر قرار دهد. هر بخش از مسمط را یک رشته می‌گویند. قافیهٔ رشته‌ها متفاوت است و در هر رشته، همهٔ مصراع‌ها به جز مصراع آخر هم‌قافیه است.) در آغاز به شکل کامل در دست نبود و فقط ۲۰ بیت ابتدایی و بهاریه را رضا قلی‌خان هدایت در مجمع الفصحاء آورده بود؛ اما بعدها با تحقیقات گسترده از طرف محمد امین ریاحی، نسخه کامل آن شامل ۵۰ بیت که از حیث سبک و نسخه مورد تأیید است، و در چهل و هشتم آن نیز تخلص شعری کسایی وجود دارد. ریاحی این نسخه کامل را در جنگ اشعاری به نام تتمه تذکرة الاشعار از تقی کاشی آورده است. این تذکره در سال‌های ۹۷۵-۱۰۱۶ تألیف شده و در کتابخانه بانکی پور پتنه به شماره ۶۸۴ نگهداری شده و ۶۵ بیت از اشعار کسایی، از جمله قصیده ۵۰ بیتی سوگنامه کربلا را آورده است. این سوگنامه، نخستین سوگنامه مذهبی در شعر فارسی به شمار می‌آید.[۱۹]

قصیده مسمط «سوگنامه کربلا»، طبق ساختار قصیده، به یکی از شیوه‌های تغزّل، تشبیب، نسیب و یا توصیف (توصیف طبیعت و بهار و زیبایی‌های آن) شروع شده است. کسایی با انتخاب مسمط در قصیده و آوردن قافیه‌های درونی، به موسیقی کلام افزوده و با کلمات مسجع و متجانس داخلی در شعر باعث جذابیت سخن گردیده است. آرایه‌هایی همچون مراعات النظیر، تقابل و تضاد همه در خدمت سوگ و تأثیرگذاری بیشتر شعر قرار گرفته‌اند.[۲۰] وی که نگارگر چیره‌دست طبیعت شناخته شده است، در ابتدا به توصیف طبیعت پرداخته است.[۲۱] سپس بهار طبیعت را با محرم الحرام و شب شهادت شهیدان کربلا، امام حسین(ع) و یاران و خاندانش و اسارت حضرت زینب(س) یکی و همزمان دانسته و به‌عنوان یک مسلمان شیعه نمی‌تواند مانند سالیان گذشته به دامان طبیعت برود و باید در خانه بنشیند و دست از مدح طبیعت بکشد و مقتل بگوید.[۲۲]


مؤلف

اشعاری که از کسائی مروزی باقیمانده از ۴۰۰ بیت کمتر است.[۲۳] از جمله کسانی که درباره حکیم کسائی به تحقیق پرداخته‌اند، محمد امین ریاحی است که قصیده‌ای نو یافته است.[۲۴] کسایی شیعه اثنی‌عشری بود.[۲۵] اینکه کسایی، شاعر مدیحه سرای سلطان بوده، اشتباه است. این کار او هم در جوانی بود که زود از آن برگشت.[۲۶] دیوان او در دسترس نیست؛ اما این‌طور به‌نظر می‌رسد که بیشتر به پندواندرز و مدح و منقبل خاندان پیامبر اسلام(ص) بوده است.[۲۷] حکیم مجدالدین ابواسحاق، در عصر آل سامان (در زمان نوح بن منصور سامانی) زندگی می‌کرد و دولت غزنویه و سلطان محمود غزنوی را نیز درک کرده است. دلیل کسائی بودن را برخی کسوت زهد و کلاه فقر بر سر داشته، در سال ۳۴۱ق به دنیا آمد و از شیعه قدما بوده است.[۲۸] شعر معروف «باد صبا درآمد، فردوس گشت صحرا/ آراست بوستان را، نیسان به فرش دیبا» تا بیت «بیزارم از پیاله، وز ارغوان و لاله/ ما و خروش و ناله، کنجی گرفته مأوا» نقل شده است یعنی فقط ۲۰ بیت از اشعار.[۲۹]

کسائی مروزی به سال ۳۴۱ق (۵۳ سال قبل از ناصر خسرو) به دنیا آمد.[۳۰] ادوارد براون در جلد دوم تاریخ ادبی ایران، کسائی را شاعری شیعه‌مذهب[۳۱] و تقی‌زاده در مقدمه دیوانش، کسائی را شیعه اثناعشری معرفی کرده است.[۳۲]

مجدالدین ابوالحسن (ابواسحاق) کسایی مروزی از قصیده‌سرایان زمان آل‌سامانی،[۳۳] از شاعران قرن چهارم و برخی او را شاعر نیمه دوم قرن چهارم و ابتدای قرن پنجم قمری دانسته‌اند که تا پنجاه‌سالگی زنده بود، یعنی تا سال ۴۱۹ق. وی در اواخر عمر پشیما از مدح و غزل برای پادشاهان شد و سال‌های آخر زندگی را به زهد و تقوا گذراند.[۳۴] دامنه زندگی او را از زمان سامانیان تا غزنویان و تمایلات دینی او را از مدخ خلفای عباسی تا ائمه معصومین(ع) گسترده‌اند.[۳۵]

مجدالدین ابوالحسن یا ابواسحاق کسایی مروزی(۳۴۱-۳۹۱ق) از شاعران نیمه دوم قرن چهارم و ابتدای قرن پنجم هجری قمری است. اشعارش ساده، روان و مفاهیم شعری و توصیف‌های او، اغلب، عینی، محسوس و طبیعت‌گراست. وی در شعر نقاش است.[۳۶] این شاعر شیعی مذهب است[۳۷] و فقط حدود ۳۰۰ بیت از اشعارش باقی مانده است.[۳۸] در آغاز مدح پادشاهان آل سامان را انجام می‌داد؛ ولی بعد پشیمان شد و به مدح ائمه اطهار پرداخت.[۳۹]

پشیمان از حضور دربار پادشاهان بوده و با توبه به سمت زهد و انزوا رفت.[۴۰]

ابوالحسن (ابواسحاق) مجدالدین کِسایی مروزی از شاعران نخستین دوره شعر فارسی و در شمار شاعران آل‌سبکتگین و اواخر عهد سامانی و اوایل عهد غزنوی است. متولد مرو است و در سال ۳۴۱ق متولد شد و تا پنجاه سال بعد یعنی در سال ۳۹۱ق زنده بود و در شعری این مطلب را ذکر کرده است.[۴۱] دلیل تخلص وی به کسایی، رضا قلی‌خان هدایت در مجمع الفصحاء، دلیل را کسوت زهد و کلاه فقر بر سر داشتن ذکر کرده است؛ اما صفا در تاریخ ادبیات ایران، انتساب به حرفه خود یا گذشتگانش را محتمل داده است.[۴۲] از اشعار او فقط ۳۰۰ بیت مانده و باقی از بین رفته است.[۴۳] قصیده و قطعه، قالب شعری او بوده است.[۴۴] وی را به دلیل تبحر در توصیف طبیعت، نقاش چیره‌دست طبیعت لقب داده‌اند.[۴۵] شفیعی کدکنی در کتاب صور خیال در شعر فارسی، کسایی را از نظر صور خیال و انواع تصویر، به ویژه طبیعت، بهترین شعر از گویندگان قرن چهارم ذکر کرده است که در شعرهایش به استعاره و تشخیص کمتر توجه کرده و بیشتر از تشبیه[۴۶] استفاده کرده است.[۴۷] در ابتدا مشغول مدح درباریان بود؛[۴۸] اما بعدها پشیمان شده و به موعظه و پند و اندرز و بیان اخلاق در شعر و قصیده پرداخت و همچنین شعر را در خدمت منتقبت اهل‌بیت(ع) و مرثیه خاندانش، به ویژه سوگنامه شهیدان کربلا قرار داد.[۴۹] وی شاعری شیعی بود که این موضوع از اشعارش در مدح امام علی(ع) و سوگنامه شهیدان کربلا مشخص است.[۵۰]

کسایی با بیان مناقب و مصائب خاندان پیامبر که مورد آزار و ستم بنی‌امیه و بنی‌عباس بودند، همدردی مردم ایران را با آن خاندن باز می‌گفت و نفرت عمومی را نسبت به خلفای بغداد دامن می‌زد.[۵۱] وی شیعه دوازده اشعار منقبت، اوضاع زمانه و شرایط مرو در آن زمان و مطالب تذکره‌ها، شیعه امامی بودن او را ثابت می‌کند.[۵۲]

حکیم ابوالحسن کسایی مَرْوَزی، شاعر شیعی و مشهور خراسان در عصر سامانیان و غزنویان، از قصیده‌سرایان که هم‌عصر فردوسی بود؛ اما دیوان اشعار وی از بین رفته است و جز چند قصیده و غزل و قطعه محدود در دسترس نیست. ناصر خسرو قبادیانی، وی را ستوده و شیخ عبدالجلیل قزوینی از علمای شیعه در قرن ششم، در کتاب النقض، وی را از شعرای شیعی و متعصب دانسته است.[۵۳]

هدایت ابو اسحاق، لقبش مجد الدین و صفتش حکیم است ولی اسمش معلوم نیست. دلیل اشتهار به کسایی این است که در کسوت زهد بود و کلاه فقر بر سر داشت. محل تولدش مرو است[۵۴] که از اسمش معلوم است و در این بیت نیز به آن اشاره کرده است. زیبا بود ار مرو بنازد بکسائی/ چونانکه سمرقند باستاد سمرقند.[۵۵] تولدش در سال ۳۴۱ق اتفاق افتاد که در این بیت اشاره کرده است. بسیصدوچهل‌ویک رسید نوبت سال/ چهارشنبه و سه‌روز باقی از شوال بیامدم بجهان تا چه گویم و چه کنم/ سرود گویم و شادی کنم بنعمت‌ومال[۵۶] وی در اواخر عهد سامانی و اوایل عهد غزنوی زندگی می‌کرد.[۵۷] و از معاصران فردوسی بوده است.[۵۸] ذبیح‌الله صفا در کتاب «تاریخ ادبیات در ایران» جلد اول، با چند بیت شعر از کسایی مروزی، اشاره می‌کند که وی دارای مذهب شیعه بوده است. مدحت کن و بستای کسی را که پیمبر/ بستود و ثنا کرد و بدو داد همه کار آن کیست بدینحال و که بودست و که باشد/ جز شیر خداوند جهان حید کرار این دین هدی را بمثل دایره یی دان/ پیغمبر ما مرکز و حیدر خط پرگار علم همه عالم بعلی داد پیمبر/ چون ابر بهاری که دهد سیل بگلزار[۵۹] صفا ذکر کرده که کسایی تا سال ۳۹۱ق زنده بود.[۶۰] در قصیده‌ای که در پنجاه‌سالگی خود سروده، نشان داده که تا سال ۳۹۱ق زنده بوده است.[۶۱]

حکیم ابوالحسن کسایی مروزی، با دستآویز قراردادن بحث‌های مذهبی، بنیاد و نظام فرمانروایی حق‌نمای باطل‌گرای بغداد را مورد هجمه قرار می‌داد. ناصر خسرو فقط کسایی مروزی را شایسته قیاس با خودش دیده است.[۶۲] برخی ذکر کرده‌اند که تخلص او به کسایی به دلیل بافنده بودن کسا است، برخی کسوت زهد داشتن، یا حاضر شدن با کسا در درس اساتید خد برخلاف دیگر شاگردان که با حله‌های مخصور حضور داشتند؛ اما ریاحی احتمال داده که تخلص او به کسایی با توجه به شیعه بودنش و نسبت دادن او به «حدیث کسا» است.[۶۳] وی را از شاعران عهد سامانی و غزنوی دانسته‌اند.[۶۴] گرچه واته آلمانی وی را از مداحان خلفای عباسی و حتی سلطان محمود ذکر کرده است؛ اما ریاحی او را شاعر مداح ندانسته و این مطلب را دور از حقیقت و به دلیل نشناختن چهره واقعی کسایی و عدم دسترسی به دیوان اشعار او دانسته است.[۶۵] بلکه اکثر اشعار او در زهد و وعظ و در مناقب اهل‌بیت نبوت است.[۶۶]

کسایی مروزی، مرثیه‌سرای شیعه قرن چهارم هجری قمری است.[۶۷] کسایی مروزی(۳۴۱-۳۹۱ق)، شاعر فارسی‌سرای ایرانی، سوگنامه‌ای در رثای شهدای واقعه عاشورا سرود.[۶۸]


گرچه برخی ذکر کردند که در دوره زندگی خود از شعر مدیحه پشیمان شد و به شعر و اندرز و موعظه و منقبت اهل‌بیت(ع) روی آورد.[۶۹]

محتوا و ویژگی

قصیده او درباه واقعه کربلا، علاوه بر اثبات شیعه بودن او، معلوم می‌کند که کسایی نخستین شاعری است که مرثیه‌های مذهبی به زبان فارسی سروده و قصیده مسمط او کهن‌ترین سوگنامه کربلاست.[۷۰] این اشعار، نفوذ شیعه در خراسان و مخصوصا مرو در قرن چهارم قمری را روشن ساخته است. زیرا در بحث محققان از تاریخ شیعه، شرق ایران از نظرها دور مانده و تاکنون چنین تصور می‌شد که در قرن چهارم تشیع فقط در نواحی مرکزی ایران رواج داشته ولی شهرهای شرقی ایران از مراکز تسنن بوده ولی اکنون این تصور باطل گشته و معلوم می‌شود که خراسان مخصوصا مرو نیز از کانون‌های تشیع بوده و شاید یکی از علل‌هایی که مأمون را برانگیخت که امام رضا(ع) را به ولیعهدی خود برگزیند، تأثیر محیط شیعه مرو بوده است.[۷۱] دو قصیه نویافته کسایی، جدا از محتوای دینی، از نظر دربرداشتن نکته‌های مهمی از وضع فکری و اجتماعی قرن چهارم خراسان، به‌عنوان نمونه‌ای از روش بحث و تبلیغ شیعیان آن قرن، و نشان‌دادن وجوه تمایز یا تشابه آن با روش شیعیان دوره‌های بعد و بیان روحیه ایرانیان آن روزگار اهمیت کم‌نظیری دارد که در آثار شعرای آن عصر یافت نمی‌شود.[۷۲] در این ابیات، تبلور بغض و نفرت شدید ایرانیان نسبت به مهاجمان و غاصبان و غارتگران و بیگانگان است. شاعر در بیت‌های ۳۶-۳۸ خشمو نفرت خود را از جفا و ستم شمر و اتباعش بیان می‌کند و آن‌ها را بی‌شرم و کافر و ملعون و ابتر و مرتد خوانده و می‌گوید: « تیغ جفا کشیده، بوق ستم دمیده، بی‌آب کرده دیده» و با یک تشبیه برای مردم آن روز خراسان، در قرن چهارم قمری از حوادث آن روز، کار را تمام می‌کند: «چون ترک غز و یغما».[۷۳] این تشبیه یادآور شده که از دوره صفویه به بعد تا همین قرن اخیر در برخی تصاویر مربوط به واقعه کربلا، سپاهیان بنی‌امیه را به صورت ارتش خلافت عثمانی می‌کشیدند و این هم عکس‌العمل مردم و نقاشان در برابر جنگ‌ها و تجاوزات دیرباز آن دولت بود.[۷۴]

قصیده مذهبی در سوگ شهیدان کربلا که نخستین سوگنامه مذهبی در شعر فارسی است و از ارزش و اهمیت بسیاری برخوردار است به‌طور کامل باقی مانده است.[۷۵] تعبیر اصطلاح مسمط به قصیده چهار پاره می‌گویند.[۷۶]

این سوگنامه فارسی در مرو سروده شده که در فرهنگ ایرانی مردم خراسان و ماوراء النهر سابقه دیرینه دارد. همچنان‌که در مرو و بخارا، سوگ سیاوشان بر سر زبان‌ها بوده است.[۷۷] کسایی در همان‌سال‌ها شاهد این بود که به فرمان پادشاهان آل‌بویه عزاداری محرم در بغداد معمول شده و نخستین بار در سال ۳۵۲ق مغزالدوله دیلمی، دستور عزاداری و تعطیلی عاشورا را داد که کسایی در آن روز، ده‌ساله بود و طبعا خبر این مراسم در بغداد که پایتخت بود به خراسان و شیعیان آن منطقه هم رسیده بود.[۷۸] شعر او در مقابل شعر محتشم شعری ناپخته و ابتدایی است. زیرا شاعر گام در راهی نارفته و ناهموار برداشته و در دوره او روایات مربوط به واقعه کربلا هنوز ساده و بی‌پیرایه و اولیه بود و هیچ شاعری آن را به دست نگرفته بود.[۷۹] دیگر اینکه این اشعار برای عامه مردم و مطابق فهم و پسند آن‌ها سروده و ساخته شده بود و انتخاب چهار پاره برای غمنامه برای این شعر، شاید برای این بود که آن را در ایام سوگواری به طور دسته‌جمعی می‌خوانده‌اند.[۸۰]

سوگنامه کربلا از جُنگ کهنی نقل شده که به‌عنوان تتمه خلاصة الاشعار تقی کاشی در کتابخانه بانکی‌پور در پتنه هندوستان نگهداری می‌شد. منقولات تقی الدین کاشی، اعتبار تام دارد.[۸۱] گرچه ۳۰ بیت آخر قصیده فقط در آن مجموعه باقی مانده اما ابیات بهارنامه آن در عرفات العاشقین و مجمع الفصحا نیز به نام کسایی آمده و نیز بیت‌هایی از آن به شاهد لغات در فرهنگ‌ها و از آن جمله بیت ۲۸ متن در ترجمان البلاغه به نام کسایی نقل شده و از همه مهم‌تر اینکه در بیت ۴۸، تخلص شاعر در آن ذکر شده است.[۸۲]

این منظومه حال و هوای خراسان قرن چهارم قمری در عصر کسایی را دارد. ذکر جوی مولیان (محله اشرافی بخارا پایتخت سامانیان) به ‌عنوان مظهر زیبایی و خرمی، مضمون صف برکشیدن سپاه خلخ در بیت ۱۰ که یادآور لشکرکشی ترکان خلخی ایلگ خانیان در قرن چهارم است و تشبیه ظلم‌های بنی‌امیه به «هجوم ترک غز و یغما» نموداری از روحیه آن روز مردم خراسان در برابر ترکتازیهاست.[۸۳]

زبان سوگنامه، زبان عصر کسایی است و تعبیرات نقطه‌زدن (نقطه گذاشتن)، گرازیدن (خرامیدن)، خوابنیده (خوابانیده)، غوغا (اراذل و اوباش) نمونه‌هایی از این دست است.[۸۴]

این قصیده به طور قطع و یقین از کسایی مروزی است چه از نظر مأخذ و چه از نظر زبان و مضامینی که به وضع تاریخی و اجتماعی عصر کسایی اشاره دارد.[۸۵]

قصیده سوگنامه کربلا، مشتمل بر پنجاه بیت است که با توصیف طبیعت بهاری و مضمون تغزلی آغاز و از جهت اسلوب مرثیه‌سرایی در نوع خود بدیع و بی‌نظیر است. کسایی ابتدا در بیست و پنج بیت به توصیف طبیعت بهاری پرداخته و کم‌کم به موضوع اصلی مرثیه وارد شده است. او در بیت بیست‌و‌نه و سی، شروع به اصل مرثیه کرده است که در نوع خود،‌ آن زمان، معمول نبود و ظاهرا خود بانی این اسلوب مرثیه‌سرایی است.

کسایی از الفاظی لطیف و متینی همچون «میر سربریده»، استفاده کرد تا اوج مظلومیت سید الشهدا را بیان کند، در نهایت به همان زیبایی و آرامی که اوج گرفته، فرود آمده و با سخنان حکیمانه،‌ سوگنامه خود را به پایان می‌رساند.[۸۶]

کسایی بعد از بیان مصائب و روشنگری و اعتراض نسبت به دستگاه حاکم وقت، امید به رحمت خدا و شفاعت اهل‌بیت دارد. چنانچه در بیت‌های پایانی خود را موعظه کرده و این مطلب را بیان کرده است. (بر مقتل ای کسایی! برهان همی نمایی/ گر هم بر این بپایی، بی‌خار گشت خرما)[۸۷]

او پس از پرداختن به اصل موضوع، از اصل و نسب امام حسین یاد کرده و وی را میراث مصطفی خوانده است. (میراث مصطفی را، فرزند مرتضی را/ مقتول کربلا را، تازه کنم تولا)[۸۸]

از طرفی در این قصیده به آیات و روایات متناسب هم اشاره شده است. (آن نازش محمد، پیغمبر مؤبَّد/ آن سید ممجَّد، شمع و چراغ دنیا) که شمع و چراغ دنیا، می‌تواند اشاره به حدیث «ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة» اشاره داشته باشد. در (بر مقتل ای کسایی! برهان همی نمایی/ گر هم بر این بپایی، بی‌خار گشت خرما) کسایی با کلمه برهان، اشاره به مضمون آیه ۳۲ سوره قصص، اشاره کرده است: «فَذَانِكَ بُرْهَانَانِ مِنْ رَبِّكَ إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ»[۸۹]

در بخش دیگر از این شعر، کسایی، نبود بصیرت، معرفت، دشمنی کهنه و کینه دیرین آل ابوسفیان با پیامبر و اهل‌بیت را از عوامل اصلی این فاجعه دانسته است که سر بازکرده، به همین دلیل آشکارا بر بوق جنگ دمیده شد و بدون شرم و حیا با امام حسین به جنگ پرداختند. (تیغ جفا کشیده، بوق ستم دمیده/ بی‌آب کرده دیده، تازه شود معدا)[۹۰] در جای دیگر کسایی، عامل واقعه کربلا را بی‌وفایی، غفلت، غرور و جهل و کفر یزیدیان دانسته که سبب شد مانند شیطان، حقیقت را رها و در مقابل حق بایستند. (آن بی‌وفا و غافل، غرّه شده به باطل/ ابلیس‌وار و جاهل، کرده به کفر مبدا)[۹۱]

در بخش دیگری از این شعر، شاعر غم و اندوه کربلا را بی‌پایان دانسته و از خود خواسته که تا اخر عمر از مسیر اهل‌بیت خارج نشود و در این واقعه، نوحه‌سرایی کند و دل شیعیان را با خاطره کربلا، محزون بدارد و به ستایش فرزندان حضرت زهرا(س) بپردازد. (تا زنده‌ای چنین کن، دل‌های ما حزین کن/ پیوسته آفرین کن، بر اهل‌بیت زهرا)[۹۲]

کسایی در سراسر ابیات نام و صفت امام حسین(ع) را با نام‌های متفاوت همچون «مقتول کربلا» و «میر سربریده»، نام پیامبر اسلام را پنج مرتبه با عناوینی چون «مصطفی»، «سید» و «یاسین»، یک بار نام امام علی(ع) را با لقب «مرتضی»، یک‌بار حضرت زهرا را با لقب «اهل‌بیت زهرا»، یک بار نام حضرت زینب(س)، یک‌بار نام حضرت علی‌اصغر(ع) را با عنوان «شش ماهه کودک» و یک‌بار از نام شهربانو، همسر ایرانی امام حسین(ع) نام برده است. (آن پنج‌ماهه کودک، باری چه کرد ویحک!/ کز پای تا به تارک، مجروح شد مفاجا)، (بیچاره شهربانو، مصقول کرده زانو/ بیجاده گشته لؤلؤ، بر درد ناشکیبا)[۹۳]

کسایی واقعه عاشورا را از نمایی دورتر و بیرون قتله‌گاه توصیف کرده و بیش از این به صحنه کربلا نزدیک نمی‌شود و حتی اوج مصائب را با لحنی ساده و روان انعکاس داده است.[۹۴]

کسایی درباره اسارت کاروان کربلا، فقط به اسارت حضرت زینب(س) اشاره کرده است. (آن زینب غریوان، اندر میان دیوان/ آل‌زیاد و مروان، نظاره گشته عمدا)[۹۵] و از میان دشمنان امام حسین در کربلا، علاوه بر آل‌زیاد و آل‌مروان، از شمر بن ذی‌الجوشن، سنان بن انس نخعی و یزید بن معاویه مستقیما نام برده و آن‌ها را مورد لعن و سرزنش قرار داده و آن‌ها را «بی‌شرم و کافر»، «ملعون»، «ابتر» و «احمق» خوانده است. (بی‌شرم شمر کافر، ملعون سنان ابتر/ لشکر زده بروبر، چون حاجیان بطحا).)[۹۶]

وی در این قصیده از تشبیه و توصیف‌هایی درباره امام حسین(ع) استفاده کرده که در عین متانت و استواری، تازه و زیباست و متأثر از اعتقادات، فضا و سبک اشعار اوست. (آن کور بسته مطرد، بی طوع گشته مرتد/ بر عترت محمد، چون ترک غز و یغما).)[۹۷]

وی در انتهای سوگنامه، سخن از دین به میان آورده و از شاعران مسلمان روزگار خود انتقاد کرده است که به دلیل جنبه مادی، حقیقت دین را پنهان کرده و مقتل‌سرایی نمی‌کنند. (مؤمن درم پذیرد، تا شمع دین بمیرد/ ترسا به زر بگیرد، سم خر مسیحا).)[۹۸]

اسلوب مرثیه کسایی متفاوت است. حال‌و‌هوای قصیده کسایی، بهاری و سرشار از تشبیه و استعارات حسی است و مضمونی تغزلی دارد. (باد صبا درآمد، فردوس گشت صحرا/ آراست بوستان را، نیسان به فرش دیبا).)[۹۹] وی با طبیعت بهاری خو گرفته و نمی‌تواند بدون مقدمه به ماجرای غم‌انگیز کربلا بپردازد.)[۱۰۰]

قصیده مشهور که در زمان حکومت آل‌بویه سروده شده، علاوه بر داشتن تشابهات، از جهت سبک و مضمون متفاوت است. قصیده کسایی آمیخته با تشبیهات حسی و متأثر از زیبایی‌های طبیعت است و با مقدمه تغزلی به موضوع مرثیه پرداخته است و نگاهی سطحی، صحنه‌های کربلا را توصیف کرده و کمتر به بیان احساسات درونی خود پرداخته است. گرچه قصیده کسایی از نظر صور خیال جالب توجه است)[۱۰۱]

قسمتی از شعر

ابیات قصیده سوگنامه کربلا، در کتاب‌های معتبر، متفاوت است. هدایت در کتاب مجمع الفصحاء، ۲۰ بیت بهاریه ابتدایی آن را نقل کرده است. صفا در کتاب تاریخ ادبیات ایران، تعداد ۱۳ بیت از این شعر را همراه با برخی جابجایی‌ها و کم‌بودن از بیت‌های شعر در نسخ دیگر، نقل کرده است.[۱۰۲] درخشان نیز در کتابش، تعداد ۲۱ بیت ابتدایی را همراه با جابجایی و نقصان نسبت به منبع کامل نقل کرده است.[۱۰۳] همه این موارد قبلی از نسخه کتاب مجمع الفصحا نقل شده که وی تعداد ۲۰ بیت از ابیات بهاریه ابتدائی را نقل کرده است.[۱۰۴] طبق آخرین یافته‌های محمد امین ریاحی، تعداد ابیات این قصیده به ۵۰ بیت رسیده است که ۳۰ بیت آخر درباره واقعه و شهدای کربلا به آن اضافه شده است.[۱۰۵]


بادِ صبا درآمد، فردوس گشت صحرا/ آراست بوستان را نیسان به فرشِ دیبا

آمد نسیمِ سُنبُل با مُشک و با قَرَنفُل/ آورد نامهٔ گُل، بادِ صبا به صَهبا

کُهسار چون زُمُرُّد، نقطه زده ز بُسَّد/ کز نعتِ او مُشَعْبِد، حیران شده‌ست و شیدا

آبِ کبود بوده، چون آینه زدوده/ صندل شده‌ست سوده، کرده به می مُطرّا

رنگِ نَبید و هامون، پیروزه گشت و گلگون/ نخل و خدنگ و زیتون، چون قُبِّه‌های خضرا

دشت است یا سِتَبرَق، باغ است یا خُوَرنَق/ یک با دگر مطابق چون شعرِ سعد و اسما

ابر آمد از بیابان چون طیلسان رُهبان/ برق از میانش تابان چون بُسّدین چلیپا

آهو همی گُرازد ، گردن همی فرازد/ گه سوی کوه تازد گه سوی راغ و صحرا

آمد کلنگ فرخ همرنگ چرغ دورخ/ همچون سپاه خَلُّخ صف برکشیده سرما

بر شاخ سرو بلبل با صد هزار غلغل/ دُرّاج باز بر گل چون عُروه پیش عَفرا

قمری به یاسمن بر ساری به نسترن بر/ نارو به نارون بر برداشتند غوغا

باغ از حریر حُلّه بر گل زده مظله/ مانند سبز کِلّه بر تکیه گاه دارا

گلزار با تأسف خندید بی تکلّف/ چون پیش تخت یوسف رخسارهٔ زلیخا

گل باز کرده دیده باران برو چکیده/ چون خوی فرو دویده بر عارض چو دیبا

گلشن چو روی لیلی یا چون بهشت مولی/ چون طلعت تجلّی بر کوه طور سینا

سرخ و سیه شقایق هم ضدّ و هم موافق/ چون مؤمن و منافق پنهان و آشکارا

سوسن لطیف و شیرین چون خوشه های پروین/ شاخ و ستاک نسرین چون برج ثور و جوزا

وان ارغوان به کَشّی با صدهزار خوشّی/ بیجادهٔ بدخشی برتاخته به مینا

یاقوت وار لاله بر برگ لاله ژاله/ کرده بدو حواله غواص دُرّ دریا

شاه اسپرغم رسته چون جعد برشکسته/ وز جای برگسسته کرده نشاط بالا

وان نرگس مصور چون لؤلؤ منور/ زر اندرو مدوّر چون ماه بر ثریا

عالم بهشت گشته عنبر‌سرشت گشته/ کاشانه زشت گشته صحرا چو روی حورا

ای سبزهٔ خجسته از دست برف جسته/ آراسته نشسته چون صورت مُهنّا

دانم که پرنگاری سیراب و آبداری/ چون نقش نوبَهاری آزاده‌طبع و برنا

گر تخت خسروانی ور نقش چینیانی/ ور جوی مولیانی پیرایهٔ بخارا

هم نگذرم سوی تو هم ننگرم سوی تو/ دل ناورم سوی تو اینک چک تبرّا

کاین مشکبوی عالم وین نوبهار خرم/ بر ما چنان شد از غم چون گور تنگ و تنها

بیزارم از پیاله وز ارغوان و لاله/ ما و خروش و ناله کنجی گرفته مأوا

دست از جهان بشویم عزّ و شرف نجویم/ مدح و غزل نگویم مقتل کنم تقاضا

میراث مصطفی را فرزند مرتضی را/ مقتول کربلا را تازه کنم تولّا

آن نازش محمد پیغمبر مؤیَّد/ آن سید ممجّد شمع و چراغ دنیا

آن میر سربریده در خاک خوابنیده/ از آب ناچشیده گشته اسیر غوغا

تنها و دلشکسته بر خویشتن گرسته/ از خان و مان گسسته وز اهل بیت آبا

از شهر خویش رانده وز ملک برفشانده/ مولی ذلیل مانده بر تخت ِ ملک مولی

مجروح خیره گشته ایام تیره گشته/ بدخواه چیره گشته بی‌رحم و بی‌محابا

بیشرم شمر کافر ملعون سنان ابتر/ لشکر زده برو بر چون حاجیان بطحا

تیغ جفا کشیده بوق ستم دمیده/ بی‌آب کرده دیده تازه شده معادا

آن کور بسته مطرد بی‌طوع گشته مرتد/ بر عترت محمد چون ترک غزّ و یغما

صفین و بدر و خندق حجت گرفته با حق/ خیل یزید احمق یک یک به خونْش کوشا

پاکیزه آل یاسین گمراه و زار و مسکین/ وان کینه‌های پیشین آن روز گشته پیدا

آن پنجماهه کودک باری چه کرد ویحک !/ کز پای تا به تارک مجروح شد مفاجا

بیچاره شهربانو مصقول کرده زانو/ بیجاده گشته لؤلؤ بر درد ناشکیبا

آن زینب غریوان اندر میان دیوان/ آل زیاد و مروان نظّاره گشته عمدا

مؤمن چنین تمنی هرگز کند ؟ نگو ، نی !/ چونین نکرد مانی، نه هیچ گبر و ترسا

آن بیوفا و غافل غره شده به باطل/ ابلیس‌وار و جاهل کرده به کفر مبدا

رفت و گذاشت گیهان دید آن بزرگ برهان/ وین رازهای پنهان پیدا کنند فردا

تخم جهان بی‌بر این است و زین فزون‌تر/ کهتر عدوی مهتر نادان عدوی دانا

بر مقتل ای کسایی برهان همی نمایی/ گر هم بر این بپایی بی‌خار گشت خرما

مؤمن درم پذیرد تا شمع دین بمیرد/ ترسا به زر بگیرد سمّ خر مسیحا

تا زنده‌ای چنین کن دلهای ما حزین کن/ پیوسته آفرین کن بر اهل بیت زهرا[۱۰۶]

انگیزه، مسئله و روش تألیف

تاریخ نگارش، چاپ‌ها و ترجمه‌ها

پانویس

  1. ریاحی، کسایی مروزی زندگی، اندیشه و شعرا او، ۱۳۷۵ش، ص۴۴.
  2. ریاحی، کسایی مروزی زندگی، اندیشه و شعرا او، ۱۳۷۵ش، ص۵.
  3. ریاحی، کسایی مروزی زندگی، اندیشه و شعرا او، ۱۳۷۵ش، ص۱۲.
  4. ریاحی، کسایی مروزی زندگی، اندیشه و شعرا او، ۱۳۷۵ش، ص۱۲.
  5. ریاحی، کسایی مروزی زندگی، اندیشه و شعرا او، ۱۳۷۵ش، ص۱۲-۱۳ و ۲۶.
  6. ریاحی، کسایی مروزی زندگی، اندیشه و شعرا او، ۱۳۷۵ش، ص۲۱.
  7. ریاحی، کسایی مروزی زندگی، اندیشه و شعرا او، ۱۳۷۵ش، ص۱۹.
  8. ریاحی، کسایی مروزی زندگی، اندیشه و شعرا او، ۱۳۷۵ش، ص۲۲.
  9. ریاحی، کسایی مروزی زندگی، اندیشه و شعرا او، ۱۳۷۵ش، ص۲۳.
  10. ریاحی، کسایی مروزی زندگی، اندیشه و شعرا او، ۱۳۷۵ش، ص۲۶.
  11. ریاحی، کسایی مروزی زندگی، اندیشه و شعرا او، ۱۳۷۵ش، ص۳۰.
  12. مرادی، «چند نکته درباره اشعار کسائی مروزی»، ص۴۳.
  13. مرادی، «چند نکته درباره اشعار کسائی مروزی»، ص۴۳.
  14. حکیم، «قصیده‌ای نو یافته از کسائی»، ص۵۶.
  15. ریاحی، «قصیده‌ای از کسائی مروزی»، ص۴۴۹.
  16. فیض و حسینی، «حماسۀ کربلا در سوگنامۀ شریف رضی و کسایی مروزی»، ص۱۸-۱۹.
  17. فیض و حسینی، «حماسۀ کربلا در سوگنامۀ شریف رضی و کسایی مروزی»، ص۲۱.
  18. فیض و حسینی، «حماسۀ کربلا در سوگنامۀ شریف رضی و کسایی مروزی»، ص۲۱.
  19. فولادی، «نخستین سوگنامه کربلا در شعر فارسی»، ص۷۸-۷۹.
  20. فولادی، «نخستین سوگنامه کربلا در شعر فارسی»، ص۷۹.
  21. فولادی، «نخستین سوگنامه کربلا در شعر فارسی»، ص۷۹.
  22. فولادی، «نخستین سوگنامه کربلا در شعر فارسی»، ص۷۹-۸۲.
  23. درخشان، اشعار حکیم کسائی مروزی و تحقیقی در زندگی و آثار او، ۱۳۶۴ش، ص۲۲.
  24. درخشان، اشعار حکیم کسائی مروزی و تحقیقی در زندگی و آثار او، ۱۳۶۴ش، ص۷.
  25. قزوینی، نقض، ۱۳۵۸ش، ص۲۳۱؛ درخشان، اشعار حکیم کسائی مروزی و تحقیقی در زندگی و آثار او، ۱۳۶۴ش، ص۱۰و ۱۳و ۱۹.
  26. درخشان، اشعار حکیم کسائی مروزی و تحقیقی در زندگی و آثار او، ۱۳۶۴ش، ص۱۱.
  27. قزوینی، نقض، ۱۳۵۸ش، ص۲۳۱؛ درخشان، اشعار حکیم کسائی مروزی و تحقیقی در زندگی و آثار او، ۱۳۶۴ش، ص۱۱.
  28. هدایت، مجمع الفصحاء، ۱۳۸۲ش، ج۱، ص۱۷۱۹.
  29. نگاه کنید به هدایت، مجمع الفصحاء، ۱۳۸۲ش، ج۱، ص۱۷۱۹-۱۷۲۱.
  30. ریاحی، «پیشرو ناصرخسرو»، ص۵۶۵.
  31. به نقل از ریاحی، «پیشرو ناصرخسرو»، ص۵۶۶.
  32. به نقل از ریاحی، «پیشرو ناصرخسرو»، ص۵۶۷.
  33. طباطبائی، «بررسی زندگی کسایی مروزی براساس خوانشی جدید از قصیدة لامیه»، ص۱۵۲.
  34. طباطبائی، «بررسی زندگی کسایی مروزی براساس خوانشی جدید از قصیدة لامیه»، ص۱۵۲.
  35. طباطبائی، «بررسی زندگی کسایی مروزی براساس خوانشی جدید از قصیدة لامیه»، ص۱۵۲-۱۵۳.
  36. پورشهرام، «پژوهشی بر عنصر آب در روش نقد ادبی گاستون باشلار با نگرشی بر شعر کسایی مروزی»، ص۱۰۱ و ۱۰۶.
  37. پورشهرام، «پژوهشی بر عنصر آب در روش نقد ادبی گاستون باشلار با نگرشی بر شعر کسایی مروزی»، ص۱۰۱ و ۱۰۷.
  38. پورشهرام، «پژوهشی بر عنصر آب در روش نقد ادبی گاستون باشلار با نگرشی بر شعر کسایی مروزی»، ص۱۰۱ و ۱۰۷-۱۰۸.
  39. پورشهرام، «پژوهشی بر عنصر آب در روش نقد ادبی گاستون باشلار با نگرشی بر شعر کسایی مروزی»، ص۱۰۷.
  40. زرین‌کوب، سيری در شعر فارسی، ۱۳۷۱ش، ص۷-۸.
  41. فولادی، «نخستین سوگنامه کربلا در شعر فارسی»، ص۷۲.
  42. فولادی، «نخستین سوگنامه کربلا در شعر فارسی»، ص۷۲.
  43. فولادی، «نخستین سوگنامه کربلا در شعر فارسی»، ص۷۳.
  44. فولادی، «نخستین سوگنامه کربلا در شعر فارسی»، ص۷۳.
  45. فولادی، «نخستین سوگنامه کربلا در شعر فارسی»، ص۷۳.
  46. زرین‌کوب، سيری در شعر فارسی، ۱۳۷۱ش، ص۷.
  47. فولادی، «نخستین سوگنامه کربلا در شعر فارسی»، ص۷۴.
  48. فولادی، «نخستین سوگنامه کربلا در شعر فارسی»، ص۷۲.
  49. فولادی، «نخستین سوگنامه کربلا در شعر فارسی»، ص۷۴-۷۵.
  50. فولادی، «نخستین سوگنامه کربلا در شعر فارسی»، ص۷۵.
  51. فولادی، «نخستین سوگنامه کربلا در شعر فارسی»، ص۷۷.
  52. فولادی، «نخستین سوگنامه کربلا در شعر فارسی»، ص۸۲.
  53. ابوالحسنی، «دامن اولاد حیدر گیر و از طوفان مترس»، ص۱۴۰.
  54. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۱۳۶۹ش، ج۱، ص۴۴۱؛ فیض و حسینی، «حماسۀ کربلا در سوگنامۀ شریف رضی و کسایی مروزی»، ص۲۰.
  55. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۱۳۶۹ش، ج۱، ص۴۴۱.
  56. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۱۳۶۹ش، ج۱، ص۴۴۱-۴۴۲.
  57. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۱۳۶۹ش، ج۱، ص۴۴۲؛ فیض و حسینی، «حماسۀ کربلا در سوگنامۀ شریف رضی و کسایی مروزی»، ص۲۰.
  58. فیض و حسینی، «حماسۀ کربلا در سوگنامۀ شریف رضی و کسایی مروزی»، ص۲۰.
  59. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۱۳۶۹ش، ج۱، ص۴۴۳.
  60. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۱۳۶۹ش، ج۱، ص۴۴۲.
  61. فیض و حسینی، «حماسۀ کربلا در سوگنامۀ شریف رضی و کسایی مروزی»، ص۲۰.
  62. ریاحی، «قصیده‌ای از کسائی مروزی»، ص۴۴۳.
  63. ریاحی، «قصیده‌ای از کسائی مروزی»، ص۴۴۳.
  64. ریاحی، «قصیده‌ای از کسائی مروزی»، ص۴۴۴.
  65. ریاحی، «قصیده‌ای از کسائی مروزی»، ص۴۴۴.
  66. ریاحی، «قصیده‌ای از کسائی مروزی»، ص۴۴۴-۴۴۵.
  67. فیض و حسینی، «حماسۀ کربلا در سوگنامۀ شریف رضی و کسایی مروزی»، ص۱۵.
  68. فیض و حسینی، «حماسۀ کربلا در سوگنامۀ شریف رضی و کسایی مروزی»، ص۱۸.
  69. فولادی، «نخستین سوگنامه کربلا در شعر فارسی»، ص۷۱.
  70. ریاحی، کسایی مروزی زندگی، اندیشه و شعرا او، ۱۳۷۵ش، ص۳۴-۳۵.
  71. ریاحی، کسایی مروزی زندگی، اندیشه و شعرا او، ۱۳۷۵ش، ص۳۵.
  72. ریاحی، کسایی مروزی زندگی، اندیشه و شعرا او، ۱۳۷۵ش، ص۳۵.
  73. ریاحی، کسایی مروزی زندگی، اندیشه و شعرا او، ۱۳۷۵ش، ص۳۵-۳۶.
  74. ریاحی، کسایی مروزی زندگی، اندیشه و شعرا او، ۱۳۷۵ش، ص۳۶.
  75. ریاحی، کسایی مروزی زندگی، اندیشه و شعرا او، ۱۳۷۵ش، ص۳۷.
  76. ریاحی، کسایی مروزی زندگی، اندیشه و شعرا او، ۱۳۷۵ش، ص۳۷.
  77. ریاحی، کسایی مروزی زندگی، اندیشه و شعرا او، ۱۳۷۵ش، ص۳۷.
  78. ریاحی، کسایی مروزی زندگی، اندیشه و شعرا او، ۱۳۷۵ش، ص۳۸.
  79. ریاحی، کسایی مروزی زندگی، اندیشه و شعرا او، ۱۳۷۵ش، ص۳۸.
  80. ریاحی، کسایی مروزی زندگی، اندیشه و شعرا او، ۱۳۷۵ش، ص۳۹.
  81. ریاحی، کسایی مروزی زندگی، اندیشه و شعرا او، ۱۳۷۵ش، ص۴۰.
  82. ریاحی، کسایی مروزی زندگی، اندیشه و شعرا او، ۱۳۷۵ش، ص۴۰.
  83. ریاحی، کسایی مروزی زندگی، اندیشه و شعرا او، ۱۳۷۵ش، ص۴۰-۴۱.
  84. ریاحی، کسایی مروزی زندگی، اندیشه و شعرا او، ۱۳۷۵ش، ص۴۱.
  85. ریاحی، کسایی مروزی زندگی، اندیشه و شعرا او، ۱۳۷۵ش، ص۳۵.
  86. فیض و حسینی، «حماسۀ کربلا در سوگنامۀ شریف رضی و کسایی مروزی»، ص۲۲-۲۳.
  87. فیض و حسینی، «حماسۀ کربلا در سوگنامۀ شریف رضی و کسایی مروزی»، ص۲۳-۲۴.
  88. فیض و حسینی، «حماسۀ کربلا در سوگنامۀ شریف رضی و کسایی مروزی»، ص۲۴.
  89. فیض و حسینی، «حماسۀ کربلا در سوگنامۀ شریف رضی و کسایی مروزی»، ص۲۵.
  90. فیض و حسینی، «حماسۀ کربلا در سوگنامۀ شریف رضی و کسایی مروزی»، ص۲۵.
  91. فیض و حسینی، «حماسۀ کربلا در سوگنامۀ شریف رضی و کسایی مروزی»، ص۲۵-۲۶.
  92. فیض و حسینی، «حماسۀ کربلا در سوگنامۀ شریف رضی و کسایی مروزی»، ص۲۶.
  93. فیض و حسینی، «حماسۀ کربلا در سوگنامۀ شریف رضی و کسایی مروزی»، ص۲۷.
  94. فیض و حسینی، «حماسۀ کربلا در سوگنامۀ شریف رضی و کسایی مروزی»، ص۲۸-۲۹.
  95. فیض و حسینی، «حماسۀ کربلا در سوگنامۀ شریف رضی و کسایی مروزی»، ص۲۹.
  96. فیض و حسینی، «حماسۀ کربلا در سوگنامۀ شریف رضی و کسایی مروزی»، ص۳۰.
  97. فیض و حسینی، «حماسۀ کربلا در سوگنامۀ شریف رضی و کسایی مروزی»، ص۳۱.
  98. فیض و حسینی، «حماسۀ کربلا در سوگنامۀ شریف رضی و کسایی مروزی»، ص۳۲.
  99. فیض و حسینی، «حماسۀ کربلا در سوگنامۀ شریف رضی و کسایی مروزی»، ص۳۲-۳۳.
  100. فیض و حسینی، «حماسۀ کربلا در سوگنامۀ شریف رضی و کسایی مروزی»، ص۳۲-۳۳.
  101. فیض و حسینی، «حماسۀ کربلا در سوگنامۀ شریف رضی و کسایی مروزی»، ص۳۴.
  102. صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ۱۳۶۹ش، ج۱، ص۴۴۸.
  103. درخشان، اشعار حکیم کسائی مروزی و تحقیقی در زندگی و آثار او، ۱۳۶۴ش، ص۲۲.
  104. مجمع الفصحاء، ۱۳۸۲ش، ج۱، ص۱۷۱۹-۱۷۲۱.
  105. ریاحی، کسایی مروزی زندگی، اندیشه و شعرا او، ۱۳۷۵ش، ص۱۲.
  106. ریاحی، کسایی مروزی زندگی، اندیشه و شعرا او، ۱۳۷۵ش، ص۶۵-۷۲.

منابع

  • ابوالحسنی، علی، «دامن اولاد حیدر گیر و از طوفان مترس (شعر)»، در نشریه کلام اسلامی، شماره ۲۸، زمستان ۱۳۷۷ش.
  • پورشهرام، سوسن، «پژوهشی بر عنصر آب در روش نقد ادبی گاستون باشلار با نگرشی بر شعر کسایی مروزی»، در نشریه ادبیات تطبیقی، شماره ۱۰، تابستان ۱۳۸۸ش.
  • حکیم، سید محمدحسین، «قصیده‌ای نو یافته از کسائی»، در نامه فرهنگستان، شماره ۴، زمستان ۱۳۸۷ش.
  • درخشان، مهدی، اشعار حکیم کسائی مروزی و تحقیقی در زندگی و آثار او، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۶۴ش.
  • ریاحی، محمد امین، «پیشرو ناصرخسرو»، در نشریه یغما، شماره ۱۰، سال ۲۷، دی ۱۳۵۳ش.
  • ریاحی، محمد امین، «قصیده‌ای از کسائی مروزی»، در نشریه یغما، شماره ۲۵۴، آبان ۱۳۴۸ش.
  • ریاحی، محمد امین، کسایی مروزی زندگی، اندیشه و شعرا او، تهران، انتشارات علمی، چاپ هفتم، ۱۳۷۵ش.
  • زرین‌کوب، عبدالحسین، سيری در شعر فارسی، تهران، انتشارات علمی، چاپ سوم، ۱۳۷۱ش.
  • صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران؛ از آغاز عهد اسلامی تا دوره سلجوقی، تهران، انتشارات فردوس، چاپ دهم، ۱۳۶۹ش.
  • طباطبائی، سید مهدی، «بررسی زندگی کسایی مروزی براساس خوانشی جدید از قصیدة لامیه»، در نشریه تاریخ ادبیات، شماره ۶۲، پاییز ۱۳۸۸ش.
  • فولادی، محمد، «نخستین سوگنامه کربلا در شعر فارسی»، در فصلنامه شیعه‌شناسی، شماره ۱۵، سال چهارم، پاییز ۱۳۸۵ش.
  • فیض، فاطمه، و سید سعید حسینی، «حماسۀ کربلا در سوگنامۀ شریف رضی و کسایی مروزی»، در مجموعه مقالات اولین همایش بین‌المللی میراث مشرک ایران و عراق، ج۱۵، قم، مجمع ذخائر اسلامی: مؤسسه آل‌البیت(ع) لاحیاء التراث، ۱۳۹۴ش/ ۲۰۱۵م.
  • قزوینی، عبدالجلیل، نقض، به تصحیح جلال‌الدین محدث، تهران، انجمن آثار ملی، ۱۳۵۸ش.
  • مرادی، ارحام، «چند نکته درباره اشعار کسایی مروزی»، در کتاب ماه ادبیات، شماره ۱۷۹، شهریور ۱۳۹۱ش.
  • هدایت، رضاقلی خان، مجمع الفصحاء، تحقیق مظاهر مصفا، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۲ش.

پیوند به بیرون