کاربر:Ahmadzadeh/صفحه تمرین۱

از ویکی شیعه

محمد بن عبدالوهاب

محمد بن عبدالوهاب در سال 1115ق (1703م) در شهر عیینه در صحرای دور افتاده نجد متولد شد.[۱] او در خانواده‌ای علمی چشم به جهان گشود. وی مؤسس مکتبی خاص در اصول عقاید اسلامی است که این مکتب به لحاظ نسبت یافتن به او، «وهابی»[321] نام گرفته است و ریشه‌های فکری آن برگرفته از آرا و افکار برخی از متقدمان اهل‌سنت مانند ابن‌تیمیه حرانی (661-728ق) و ابن قیم جوزی (691-751ق) است. پدرش دانشمندی حنبلی، مردی شایسته و قاضی عیینه و بود.[۲]

تاریخچه شکل گیری

محمدبن عبدالوهاب پس از فراگیری مقدمات علمی و آموزش فقه حنبلی نزد پدر، سخنانی درباره توحید، توسل، زیارت قبور و غیره بیان می‌‌کند که خوشایند رؤسای قوم نبود و سخن او را نمی‌پذیرفتند. لذا او برای تحصیل علم عازم سفر به حرمین شریفین مکه و مدینه ‌شد.[۳] او بعد از آشنایی با افکار و آرای ابن‌تیمیه در اظهار عقاید خود راسخ‌تر و کوشاتر شد. از این رو، می‌توان او را گسترش‌ دهنده، مدافع و پیرو اندیشه‌‌های ابن‌تیمیه دانست. [۴] او مدت زیادی را در مدینه ماند و مردم را از استغاثه و تبرک جستن به قبر پیامبر(ص) که از نظر او بدعت به شمار می‌‌آمد، نهی می‌کرد.[۵] و سپس به سمت بصره به راه افتاد و ادامه یافتن این روش محمدبن عبدالوهاب در توهین به مقدسات مسلمانان در بصره، موجب نارضایتی مردم و علما را به همراه داشت؛ به طوری که مورد هجوم و اذیت و آزار مردم قرار گرفت و سرانجام در یکی از روزهای گرم تابستان او را از بصره اخراج کردند. [۶] محمدبن عبدالوهاب سرانجام با آگاهی از انتقال پدرش به حریمله بازگشته، و دعوت خویش را آغاز ‌کرد. [۷] او در بدو ورود به شهر و مشاهده اموری که آنها را شرک می‌نامید، شروع به دعوت مردم به عقاید خویش می‌‌کند و مردم را از پرستیدن غیر خدا باز می‌دارد. [۸] پدر، برادر و استادان او در گفتار و کردارش ضلالت و گمراهی را می‌‌دیدند و او را بسیار نکوهش می‌کردند و مردم را از او برحذر می‌‌داشتند. [۹] بعد از اینکه محمد بن عبدالوهاب از دسیسه قتل توسط بعضی از مخالفان جان سالم به در برد به شهر عیینه رفت [۱۰] پس از بیعت امیر عیینه با او، محمد بن عبدالوهاب به همراه پیروانش امر به معروف و نهی از منکر را آغاز کردند. [۱۱] اولین اقدامات او بریدن درختان مورد احترام مردم و ویران کردن قبه زید بن خطاب برادر عمر بن خطاب بود.[۱۲] با اوج گرفتن دعوت شیخ، خبر او به سلیمان بن محمد، امیر احساء رسید. او دستور قتل محمد بن عبدالوهاب را به امیر عیینه داد. اما امیر عیینه محمد را فراری داد. [۱۳]

اشنایی با محمد بن سعود

شیخ در سال 1157ق بعد از رانده شدن از عیینه، به درعیه که امیر آن محمدبن سعود بود رفت.[۱۴] بعد از ابراز عقائد خود به امیر درعیه، محمدبن سعود سخنان شیخ را موافق دین و دنیای خود ‌دید و به او قول داد که با دو شرط به یاری او خواهد برخاست: اول اینکه وقتی همه کارها اصلاح شد، شیخ از او جدا نشود و به دیگری نپیوندد و دوم اینکه مجاز باشد خراجی را که همه ساله هنگام برداشت محصول از اهل درعیه می‌گرفت، همچنان دریافت کند. شیخ شرط اول را پذیرفت، اما شرط دوم را نپذیرفته و گفت: «امیدوارم خداوند فتوحات و غنایم بسیار بیشتر از خراج مزبور نصیبت گرداند». ref>عنوان المجد، ج1، ص41ـ42؛ تاریخ نجد، ص 109ـ110.</ref> این اتحاد منجر به تشکیل حکومت سعودی می‌گردد و از پیوند این دو اساس حکومت وهابی پی‌ریزی می‌‌شود.[نیازمند منبع] شیخ یاران خویش را به جهاد ترغیب کرد و به مسلمانان شهرهای مجاور نیز نامه نوشت که مذهب او را بپذیرند و از او پیروی کنند.[۱۵] محمدبن عبدالوهاب در پرتو قدرت حاکم، هجوم به قبایل اطراف و شهر‌های نزدیک را به بهانه گسترش توحید و نفی بدعت و شرک و مظاهر آن آغاز کرد و سیل غنایم از اطراف به شهر درعیه که شهروندان فقیری داشت، سرازیر شد [۱۶]

جنایت های وهابیت

حمله به کربلا

در سال 1216ق در دوران حکومت عبدالعزیز وهابیون به فرماندهی پسر سعود به کربلا حمله کردند. [۱۷] این اتفاق مصادف بود با روز عید غدیر[۱۸] که مردم کربلا برای زیارت مرقد مطهر امیرالمومنین(ع) به نجف اشرف رفته بودند و شهر تقریبا خالی از سکنه بوده است و تنها افراد ضعیف و سال خورده باقی مانده بودند. [۱۹] برخی نیز این حادثه را در ذیقعده همان سال ذکر می کند. [۲۰] وهابیون در این حمله جنایات متعددی را به بار آوردند تا جایی که حتی بعضی مستشرقین از قساوت قلب و تعصب وهابیت سخن به میان آورده اند و می گوید 12 هزار وهابی بر ضریح امام حسین ع هجوم کردند و بعد از تصاحب غنائم بیشمار، اموال مردم را به آتش کشیدند و آنها را از دم تیغ شمشر گذراندند حتی بر پیران، کودکان نیز رحم نکردند و شکم های زنان باردار را پاره می کردند تا جایی که از خون مردم نهرها جاری گشت و حدود چهار هزار نفر کشتند. بعد از کشتار فجیع به ضریح امام حسین ع حمله کرده و آنجا را ویران کردند و دستبردهای خود را با بیش از چهار هزار شتر بار کردند. [۲۱] این حمله وهابیون بعد از آن صورت گرفت که محمد بن عبدالوهاب رسما مجوز شرعی تخریب اماکن متبرک و قبور صالحین را صادر کردند. [۲۲]

حمله به نجف

بعد از اینکه عبدالعزیز بن محمد بن سعود در سال 1214ق به فکر فتوحات جدید خارج از شبه جزیره افتاد، شهر نجف را به دلیل داشتن اموات و ثروت فراوان حرم امیرالمومنین مورد حمله قرار داد. و در طی مدت ده سال چندین بار حملات شدیدی به این شهر انجام داد. [۲۳] در سال 1214ق اولین یورش وهابیت به نجف اشرف آغاز گشت که در این سال عرب خزاعل جلو آنها را گرفتند و سیصد نفر از آنها را هم کشتند. [۲۴] در سال 1215 ق نیز گروهی براى انهدام مرقد مطهر حضرت امیر ع عازم نجف شدند که در مسیر با عده اى از اعراب درگیر شدند و شکست خوردند.[۲۵] در سال 1216 و هابیان پس از کشتار بی رحمانه اهل کربلا و هتک حرمت حرم امام حسین ع با همان لشگر راهی نجف شدند، ولی مردم نجف به سبب آگاهی از ماجراى کشتار و غارت کربلا و آمادگی دفاعی به مقابله برخواستند[۲۶] در سال 1220یا 1221 نیز وهابیان به سرکردگی «سعود» برای چندمین بار به نجف اشرف حمله بردند، ولی چون شهر داراى برج و حصار بود، و در بیرون نیز خندقی شهر را حفاظت می کرد، به علاوه جمعی از مردم و طلاب علوم دینی در حدود دویست نفر تحت رهبرى شیخ جعفر کاشف الغطاء از مراجع عصر خود که خود مردى دلیر بود، شبانه روز مشغول دفاع از شهر بودند، کارى از پیش نبردند [۲۷]

اعتقادات وهابیت

تجسیم و تشبیهه

تکفیر مسلمانان

دیدگاه وهابیت نسبت به دیگر مذاهب

خروج از مذهب

رابطه وهابیت با تصوف

رابطه وهابیت با اشاعره و ماتریدیه

جمعیت

رابطه وهابیت با سلفی گری

وهابیت و تروریسم

معرفی ردیه های علیه وهابیت

ردیه های شیعی

ردیه های سنی

کنفرانس های مسلمانان علیه وهابیت

شبهات وهابیت

توسل

زیارت قبور

بنابرقبور

عزاداری

قسم به غیر خدا

نذر

تبرک

شفاعت

استغاثه

طلب حاجت

جشن موالید

تشابه وهابیت با خوارج

پیشگویی پیامبر از ظهور فرقه وهابیت

فتاوای شاذ وهابیت

جریانات وهابیت

دیدگاه وهابیت نسبت به شیعه

  1. روضه الأفکار والأفهام، ص81.
  2. علماء نجد، ج1، ص129.
  3. روضه الافکار والافهام، ص82؛ عنوان المجد، ج1، ص34ـ35.
  4. نظری بر تاریخ وهابیت، ص19ـ20.
  5. عنوان المجد، ج1، ص36.
  6. روضه الافکار والافهام، ص82ـ83؛ عنوان المجد، ج1، ص36؛ مشاهیر علماء نجد، ص22؛ علماء نجد، ج1، ص133؛ تاریخ نجد. ص107.
  7. علماء نجد، ج1، ص133؛ روضه الافکار و الافهام، ص84؛ مشاهیر علماء نجد، ص24؛ من اعلام المجددین، ص50.
  8. روضه الافکار والافهام، ص84؛ مشاهیر علماء نجد، ص24.
  9. خلاصه الکلام، ص229ـ230؛ السحب الوابله علی ضرائح الحنابله، ص275.
  10. عنوان المجد، ج1، ص37ـ38؛ مشاهیر علماء نجد، ص24؛ علماء نجد، ج1، ص136؛ تاریخ نجد، 108.
  11. عنوان المجد، ج1، ص39.
  12. مدرک
  13. عنوان المجد، ج1، ص40.
  14. روضه الافکار والافهام، ص86؛ عنوان المجد ج1، ص41؛ تاریخ نجد، ص109.
  15. روضه الافکار والافهام، ص88ـ89؛ عنوان المجد، ج1، ص45ـ46؛ تاریخ نجد، ص113.
  16. هذی هی الوهابیه، ص233؛ فتنه الوهابیه، ص3.
  17. ابن بشر، عنوان المجد فی تاریخ المجد، ص 257م258؛ السعید، ناصر، تاریخ آل سعود، ص21.
  18. منیر عجلانی، تاریخ البلاد العربیة السعودیة، ج2، ص127؛ لویس دوکورانسی، الوهابیون تاریخ ما اهمله التاریخ، ص 77.
  19. منیر عجلانی، تاریخ البلاد العربیة السعودیة، ج2، ص127.
  20. ابن بشر، عنوان المجد فی تاریخ المجد، ص 257.
  21. ایلکسی فاسیلیف، تاریخ العربیة السعودیة ص132 – 133؛ لویس دوکورانسی، الوهابیون تاریخ ما اهمله التاریخ، ص 77.
  22. ابن بشر، عنوان المجد فی تاریخ النجد، ج2، ص171-172.
  23. موجانی، سید علی، تقاریر نجد، ص68-69؛ تاریخ المملکة السعودیة، ج1، ص92.
  24. .فقیهی، علی اصغر، تاریخ و عقائد وهابیان، ص337.
  25. ماضی النجف وحاضرها، ج1، ص325.
  26. ماضی النجف وحاضرها، ج1، ص325.
  27. ابن بشر، عنوان المجد فی تاریخ النجد، ج1، ص288-289؛ امین، سید محسن، کشف الارتیاب، ص 20-21.