آیه ۲۷ سوره مائده

از ویکی شیعه
(تغییرمسیر از علت مرگ هابیل در قرآن)
مشخصات آیه
واقع در سورهسوره مائده
شماره آیه۲۷
جزء۶
اطلاعات محتوایی
موضوعماجرای قتل پسر آدم(ع) توسط برادرش

آیه ۲۷ سوره مائده دستور خدا به پیامبر اسلام(ص) درباره نقل داستان دو پسر حضرت آدم است که یکی از آنها به‌دلیل حسادت، برادرش را به قتل رساند. طبق روایات شیعی، هابیل و قابیل، پسران حضرت آدم(ع) درباره وصایت و جانشینی پدرشان دچار نزاع شدند و برای حل نزاع، قصد پیش‌کش کردن قربانی به درگاه الهی می‌کنند تا قربانی هر کدام قبول شد، حق به او داده شود.

طبق این آیه، قربانی هابیل به‌دلیل رعایت تقوا مورد قبول خدا واقع شد و برادر دیگر، او را تهدید به قتل کرد. خداوند در آیات ۲۸ و ۲۹ سوره مائده گفت‌وگویی که بین این دو برادر انجام شد و در آیه ۳۰ عملی شدن تهدید قابیل و کشته شدن هابیل را بیان می‌کند.

به باور برخی مفسران، با توجه به سیاق آیات سابق که دربارۀ قوم یهود است، دستور به پیامبر(ص) برای بیان داستان فرزندان آدم برای یهودیان، تشبیه ظلم آن‌ها به عمل قابیل و همچنین توبیخ آنان است که حسادت و لجاجتشان مانع از پذیرش اسلام می‌شد.

حبیب‌الله خویی قائل به بطلان نظریه‌ای است که سبب نزاع دو برادر را به مسئله ازدواج آنها با خواهران همدیگر مرتبط می‌داند و می‌گوید این نظریه موافق با فرهنگ مجوس است که قائل به جواز نکاح بین محارمند.

به‌گفته سید محمدحسین طباطبایی این داستان در تورات تحریف شده و در آن خدا به‌سان فردی دارای جسم مطرح شده است؛ بدین رو خداوند در ابتدای آیه از پیامبر(ص) می‌خواهد این داستان را حق‌گونه و به‌دور از تحریف برای مخاطبانش بیان کند.

نکات کلی

آیه ۲۷ سوره مائده دستوری الهی به پیامبر اکرم(ص) است تا ماجرای دو فرزند حضرت آدم(ع) را برای اهل‌ کتاب با تلاوتی حق‌گونه بازگو کند؛[۱] مفسران علت این دستور را امور زیر دانسته‌اند:

بنابر روایات، نام این دو فرد هابیل و قابیل، فرزندان حضرت آدم(ع)، اولین پیامبر الهی است.[۶] به گفته طباطبایی مقصود از تلاوت حق‌گونه، تلاوتی به‌ دور از تحریف و شرک است؛ چراکه در تورات این داستان به صورتی ذکر شده که به دارای جسم بودن خداوند منجر شده است.[۷] با توجه به برخی روایات و سخنان اندیشمندان مسلمان، علت قتل هابیل حسادت برادرش به وی بیان شده است.[۸] طبق آیه مورد بحث، داستان این‌گونه است که هرکدام از دو پسر آدم(ع) کاری برای تقرب به خداوند انجام دادند که از یکی قبول شد و از دیگری نشد.[۹] این مسئله سبب شد تا آنکه عملش مورد قبول واقع نشده، برادرش را به قتل تهدید کند.[۱۰] آن برادر خود را نسبت به قبول افتادن قربانیش از ناحیه خداوند بی‌تقصیر دانست و در جوابِ برادری که تهدید کرده بود گفت خداوند عمل پرهیزکاران را قبول می‌کند.[۱۱]

وَ اتْلُ عَلَیهِمْ نَبَأَ ابْنَی آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ یتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قالَ لاَ َقْتُلَنَّکَ قالَ إِنَّما یتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقینَ


وداستان دو پسر آدم را [که سراسر پند و عبرت است] به درستی و راستی بر آنان بخوان، هنگامی که هر دو نفر با انجام کار نیکی به پروردگار تقرّب جستند، پس از یکی پذیرفته شد، و از دیگری پذیرفته نشد. [برادری که عملش پذیرفته نشد از روی حسد و خودخواهی به برادرش] گفت: بیتردید تو را می‌کشم. [او] گفت: خدا فقط از پرهیزکاران می‌پذیرد.[۱۲]



سوره مائده، آیه۲۷


منشا اختلاف هابیل و قابیل و دلیل قربانی کردن

در میان مفسران شیعه دو سبب برای تقدیم قربانی به درگاه الهی و اختلاف بین هابیل و قابیل بیان شده است.[۱۳] شیخ طوسی در تفسیر تبیان معتقد است طبق روایتی از امام باقر(ع) و رای بیشتر مفسران، به همراه تولد قابیل دختری به نام اقلیما و هنگام تولد هابیل دختری بنام لبوذا به دنیا آمد. هنگامی که به سن ازدواج رسیدند به امر الهی دستور به ازدواج قابیل با لبوذا و هابیل با اقلیما رسید لکن قابیل این تقسیم را عادلانه و از ناحیه الهی ندانست. او معتقد بود خواهری که با او متولد شده و قرار است همسر هابیل شود بهترینِ آن دو دختر است. لذا آدم برای پایان دادن به این دعوا از آنها خواست قربانی به درگاه خداوند پیش‌کش کنند. هابیل بهترین گوسفندان خود و قابیل بدترین نوع گندمی که کاشته بود را به بالای کوهی بردند. از ناحیه الهی گوسفند هابیل آتش گرفت که نشان از قبولی قربانی او قلمداد شد و خوشه‌های قابیل دست نخورده ماند. قابیل به هابیل گفت آیا می‌خواهی خواهر زیبای مرا برگیری ومن خواهر زشت تو را؟! پس هابیل را کشت.[۱۴]

سبب دوم روایتی است که به نقل از تفسیر عیاشی در تفاسیری چون تفسیر صافی[۱۵] و تفسیر کنز الدقائق[۱۶] وارد شده است که در آن روایت، امام صادق(ع) اختلاف هابیل و قابیل را بر سر مقام وصایت و جانشینی حضرت آدم(ع) می‌دانند. او بیان می‌کند که خداوند به آدم امر کرد که اسم اعظم و مقام وصایت را به هابیل بدهد. قابیل خشمگین شد و آدم برای اتمام نزاع، مسئله تقدیم قربانی را پیش کشید.[۱۷] در این روایت راضی بودن حضرت آدم(ع) به ازدواج با خواهر، کاری نادرست بیان شده و این اعتقاد را باطل دانسته است.[۱۸]

نویسنده تفسیر کنز الدقائق روایت اول که در آن علت اختلاف هابیل و قابیل، ازدواج با خواهر دانسته شده را از روی تقیه می‌داند؛ چرا که موافق با دیدگاه اهل‌سنت است.[۱۹] همچنین خویی در شرح نهج البلاغه قول اول را موافق با نظر اهل سنت و مجوسیان می‌داند و معتقد است این نظریه به جهت توجیه و تقویت نکاح با محارم که فرهنگ مجوسیان است آورده شده.[۲۰]

علت و نشانه قبولی قربانی

عده‌ای از مفسران معتقدند جمله «خدا فقط از پرهیزکاران می‌پذیرد» در انتهای آیه است متضمن علت قبولی قربانی هابیل است.‌[۲۱] هابیل در این جمله ایراد را از قابیل می‌داند و به او گوشزد می‌کند که عملت با تقوی همراه نبوده است.[۲۲] بر این اساس علت قبولی قربانی هابیل، روشندلی و صفای او و علت رد قربانی قابیل تاریک‌دلی، حسادت و لجاجت او دانسته است.[۲۳] به گفته مکارم شیرازی در قرآن توضیحی در مورد نشانه فهمیدن قبول قربانیان نیامده و تنها در برخی روایات صاعقه‌ای که بر سر یکی از دو قربانی فرود آمده نشانه قبولی آن قربانی دانسته شده است.[۲۴] وی می‌گوید به باور برخی مفسرین قبولی قربانی را از طریق وحی به آدم فهمانده شد.[۲۵] به گفته شیخ طوسی که بیشتر مفسرین علامت قبول شدن قربانی را آتش گرفتن آن دانسته‌اند اما برخی معتقد به آتش گرفتن قربانی مردود هستند.[۲۶] طباطبایی با بررسی شواهدی چون در مقام تذکر به بنی‌اسرائیل بودن آیه و اینکه یهودیان طبق آیه ۱۸۳ سوره آل‌عمران معتقد بودند قربانی مقبول آتش میگیرد؛ احتمال آتش گرفتن قربانی قبول شده را بیشتر می‌دانند.[۲۷]

هابیل و قابیل یا دو نفر از بنی‌اسرائیل

به گفته فخررازی برخی مفسرین سنی مذهب معتقدند که منظور از بنی آدم در آیه دو نفر از بنی‌اسرائیل است و قرآن داستان نزاع آنها را بیان می‌کند. مدعیان برای اثبات این مطلب شواهدی چون:

  1. آیه، حسادت را که از عادت قدیم بنی‌اسرائیل است را بیان می‌کند.
  2. در آیات بعد باتوجه به این داستان حکم قتل نفس در بنی‌اسرائیل تشدید می‌شود.[۲۸]

برخی مفسرین شیعه و سنی چون فخررازی و طباطبایی این احتمال را به‌خاطر عللی چون حیرت قاتل بعد از قتل درباره جسد و بلد نبودن خاکسپاری مقتول که در آیه ۳۱ سوره مائده بازگو شده، مردود می‌دانند.[۲۹]

پانویس

  1. طباطبایی، المیزان فی تفسیرالقرآن، ۱۳۹۰ق، ج۵، ص۲۹۸.
  2. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۴، ص۳۴۹.
  3. طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۳، ص۲۸۳.
  4. طوسی، التبیان،‌ دار احیاء التراث العربی، ج۳، ۴۹۲.
  5. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۵، ص۲۹۸.
  6. کلینی، کافی، ۱۴۰۷، ج۸، ص۱۱۳.
  7. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۵، ص۳۰۰.
  8. بحرانی، البرهان، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۲۷۵؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۴، ص۳۴۵؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۵، ص۳۰۱.
  9. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۴، ص۳۴۶.
  10. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۴،ص۳۴۶.
  11. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۴،ص۳۴۶.
  12. مکارم شیرازی، ترجمه قرآن، ۱۳۷۳ش، ص۱۱۲.
  13. طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۳، ص۲۸۳.؛ طوسی، التبیان، نشر دارالاحیاء التراث العربی، ج۳، ص۴۹۳.
  14. طوسی، التبیان، نشر دارالاحیاء التراث العربی، ج۳، ص۴۹۲.
  15. فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۴۱۶.
  16. قمی مشهدی، تفسیر کنز الدقائق، ۱۳۶۸ش، ج۴، ص۸۶.
  17. عیاشی، تفسیر العیاشی، ۱۳۸۰ق، ج۱، ص۳۱۲.
  18. عیاشی، تفسیر العیاشی، ۱۳۸۰ق، ج۱، ص۳۱۲.
  19. قمی مشهدی، تفسیر کنز الدقائق، ۱۳۶۸ش، ج۴، ص۸۷.
  20. خویی، منهاج البراعة، مکتبة الإسلامیة، ج۲، ص۱۳۶.
  21. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۴، ص۳۴۷.
  22. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۴، ص۳۴۷.
  23. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۴، ص۳۵۰.
  24. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۴، ص۳۵۰.
  25. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۴، ص۳۵۰.
  26. التبیان،‌ دار إحیاء التراث العربی، ج۳، ۴۹۳.
  27. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۵، ص۳۰۰.
  28. فخررازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۱۱، ص۳۳۸.
  29. فخررازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۱۱، ص۳۳۸؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۵، ص۲۹۸.

منابع

  • بحرانی، هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، قم، موسسة البعثة، ۱۴۱۵ق.
  • خویی، حبیب‌الله، منهاج البراعة فی شرح النهج‌البلاغه، تهران، مکتبة الإسلامیة، بی‌تا.
  • شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق: احمد قصیر عاملی، بیروت،‌ دار احیاء التراث العربی، بی‌تا.
  • طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، ۱۳۹۰ق.
  • طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
  • عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، بتصحیح سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، المطبعة العلمیة، ۱۳۸۰ق.
  • فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب)، بیروت،‌ دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
  • فیض کاشانی، محمد، تفسیر الصافی، تهران، مکتبة الصدر، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق
  • قمی مشهدی، محمد، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
  • کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۴۰۷ق.
  • مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش.
  • مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، قم، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۳ش.