پرش به محتوا

جبیره: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی شیعه
imported>Lohrasbi
imported>Lohrasbi
خط ۲۲: خط ۲۲:
{{جمع شدن}}
{{جمع شدن}}
:در این که انتقال به مسح جبیره به صرف عدم امکان شستن محل، صورت می‌گیرد هرچند مسح پوست ممکن باشد، یا در صورت امکان، مسح پوست بر مسح جبیره مقدم خواهد بود، اختلاف است.<ref>جواهر الکلام ۲/ ۲۹۴؛ العروة الوثقی ۱/ ۴۴۰</ref> همچنین اختلاف است که در صورت کفایت مسحِ جبیره، مسح متعین است و غَسل جبیره در صورت امکان صحیح نیست یا مکلّف، بین مسحِ جبیره و غَسل آن مخیر است. برخی [[احتیاط واجب]] را در جمع بین هردو دانسته‌اند.<ref>جواهر الکلام ۲/ ۲۹۶؛ العروة الوثقی ۱/ ۴۳۹ - ۴۴۰</ref>
:در این که انتقال به مسح جبیره به صرف عدم امکان شستن محل، صورت می‌گیرد هرچند مسح پوست ممکن باشد، یا در صورت امکان، مسح پوست بر مسح جبیره مقدم خواهد بود، اختلاف است.<ref>جواهر الکلام ۲/ ۲۹۴؛ العروة الوثقی ۱/ ۴۴۰</ref> همچنین اختلاف است که در صورت کفایت مسحِ جبیره، مسح متعین است و غَسل جبیره در صورت امکان صحیح نیست یا مکلّف، بین مسحِ جبیره و غَسل آن مخیر است. برخی [[احتیاط واجب]] را در جمع بین هردو دانسته‌اند.<ref>جواهر الکلام ۲/ ۲۹۶؛ العروة الوثقی ۱/ ۴۳۹ - ۴۴۰</ref>
:در مسح جبیره در محل غَسل، بنابر مشهور، مسح باید بر تمام جبیره صورت گیرد و نیز رطوبت آب به همه جبیره برسد و صرف کشیدن دستِ‌تر بر آن کفایت نمی‌کند.<ref>العروة الوثقی ۱/ ۴۳۹ - ۴۴۰؛ مستمسک العروة ۲/ ۵۳۷ - ۵۳۸</ref>هرچند برخی آن را کافی دانسته‌اند.<ref>العروة الوثقی ۱/ ۴۵۳</ref>
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}



نسخهٔ ‏۱۵ نوامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۴:۱۵

جَبیره، مبحثی فقهی درباره طهارت. جبیره (جمع آن: جبائر) در لغت به معنای دستبند و چوب‌های شکسته بندی و در اصطلاح فقه، هر چیزی است که بر روی محل زخم، شکستگی، سوختگی یا عضو دردمند باشد، مانند: پارچه، چسب، نوار، پنبه، دارو، گچ یا چوب شکسته بندی.

در منابع فقهی، احکام جبیره معمولاً در باب وضو مطرح می‌شود. جبیره یا در اعضایی است که هنگام وضو شسته می‌شوند (صورت و دستها) یا در اعضایی است که مسح می‌شوند. در فرض نخست، به عقیدۀ بیشتر فقهای شیعه و اهل سنّت باید به گونه‌ای آب را به عضو موردنظر رساند، مانند برداشتن جبیره یا فروبردن عضو جبیره‌ای در آب یا تکرارِ ریختن آب.

در فرض دوم، یعنی در صورتی که جبیره در اعضایی باشد که هنگام وضو بر آنها مسح می‌شود، نظر مشهور فقهای شیعه و اهل سنّت آن است که در صورت امکان، جبیره برداشته شود و روی زخم مسح گردد. اگر مسحِ زخم ممکن نباشد، مسح جبیره واجب است و اگر این کار هم ممکن نباشد، مسح بر جبیره ساقط و تیمم به وضو ضمیمه می‌شود.

معنای جبیره

جبیره (جمع آن : جبائر) در لغت به معنای دستبند و چوب‌های شکسته بندی[۱] و در اصطلاح فقه، هر چیزی است که بر روی محل زخم، شکستگی، سوختگی یا عضو دردمند باشد، مانند پارچه، چسب، نوار، پنبه، دارو، گچ یا چوب شکسته بندی.[۲]

فقها در باب طهارت و صلات از آن سخن گفته‌اند.[۳]

وضوی جبیره

جبیره یا در محلّ غَسل (صورت و دستها) قرار دارد و یا در محلّ مسح (سر و پاها).

  • اگر جبیره در محلّ غَسل (شستن) باشد در صورتی که شستن محل به برداشتن جبیره یا فروبردن عضو در آب و یا به تکرار ریختن آب بر آن تا رسیدن به پوست بدون مشقّت ممکن باشد، شستن واجب خواهد بود.[۴] برخی گفته‌اند با امکان برداشتن جبیره و شستن محل، این عمل واجب است و چنانچه شستن ممکن نباشد، مسح، جایگزین آن می‌شود و با عدم امکان برداشتن جبیره، اگر رساندن آب از روی جبیره هرچند با فروبردن عضو در آب یا تکرار ریختن آب بر آن ممکن باشد، واجب است.[۵]
برخی دیگر گفته‌اند اگر با چند بار آب ریختن یا فرو بردن عضو در آب، جریانی که در تحقق عرفی غَسل معتبر است حاصل نگردد، تخییر بین سه امر یادشده (شستن محل به برداشتن جبیره، فروبردن عضو در آب و یا تکرار ریختن آب بر آن) محلّ اشکال است؛ در نتیجه شستن محل با برداشتن جبیره واجب می‌شود.[۶]البته این در صورتی است که در تحقق غَسل، جریان معتبر باشد وگرنه تخییر فوق بدون اشکال خواهد بود.[۷]
بعضی تصریح کرده‌اند که در صورت شستن از روی جبیره، رعایت ترتیب بین اجزای عضو از بالا به پایین واجب است و در فرض عدم امکان ترتیب، برداشتن جبیره متعین خواهد بود.[۸]
اگر هیچ یک از سه امر یادشده ممکن نباشد، هرچند منشأ آن نجاست محل و عدم امکان تطهیر آن باشد، مسح بر جبیره کفایت می‌کند.[۹]

جستارهای وابسته

پانویس

  1. جوهری ؛ مرتضی زبیدی، ذیل «جبر»؛ زنجی سجزی، ذیل واژه
  2. ر.ک: خوئی، ج ۱، ص۳۰ـ۳۱؛ گلپایگانی، مختصرالاحکام،ص ۲۵؛ روحانی،ص ۵۸
  3. جواهر الکلام ۲/ ۲۹۱؛ مستمسک العروة ۲/ ۵۲۸ ـ ۵۲۹
  4. جواهر الکلام ۲/ ۲۹۱ - ۲۹۳؛ مستمسک العروة ۲/ ۵۳۰ - ۵۳۱
  5. تذکرة الفقهاء ۱/ ۲۰۷
  6. جواهر الکلام ۲/ ۲۹۲
  7. مستمسک العروة ۲/ ۵۳۰ -۵۳۱
  8. مستمسک العروة ۲/ ۵۳۰ -۵۳۱
  9. جواهر الکلام ۲/ ۲۹۳؛ العروة الوثقی ۱/ ۴۳۶ -۴۳۸
  10. جواهر الکلام ۲/ ۲۹۴؛ العروة الوثقی ۱/ ۴۴۰
  11. جواهر الکلام ۲/ ۲۹۶؛ العروة الوثقی ۱/ ۴۳۹ - ۴۴۰
  12. العروة الوثقی ۱/ ۴۳۹ - ۴۴۰؛ مستمسک العروة ۲/ ۵۳۷ - ۵۳۸
  13. العروة الوثقی ۱/ ۴۵۳

پیوند به بیرون

منبع مقاله: فرهنگ فقه فارسی، ج۳