ابو زید انصاری: تفاوت میان نسخهها
imported>Hrezaei |
imported>Hrezaei جز ←منابع |
||
خط ۱۲۶: | خط ۱۲۶: | ||
*Flugel, Gustav, Die grammatischen Schulen der Araber, Leipzig, 1862. | *Flugel, Gustav, Die grammatischen Schulen der Araber, Leipzig, 1862. | ||
{{پایان چپچین}} | {{پایان چپچین}} | ||
==پیوند به بیرون== | ==پیوند به بیرون== |
نسخهٔ ۱۸ فوریهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۲:۴۰
اَبوزِیدِ اَنصاری، سعید بن اوس بن ثابت خزرجی انصاری (215 ـ 121 ق/ 830 ـ 739 م)، لغوی، راوی و نحوی می باشد. جدّ او ثابت بن بشیر از قبیله خزرج و از انصار پیامبر(ص) بود و نسبت انصاری و خزرجی وی از همین جاست. ثابت بن بشیر در جنگ احد و جنگهای پس از آن شركت داشت و در شمار 6 تنی بود كه در حیات پیامبر (ص) قرآن را جمع آوری كردند. [۱]
شخصیت علمی
ابوزید علم قرائت را از ابو عمرو بن علاء، راوی بزرگ بصره و صاحب یكی از 7 قرائت مشهور آموخت و دست مایه علمی خود در علم لغت را نیز از وی فراگرفت.[۲] ابو زید اگرچه وابسته به مكتب بصره بود، اما شوق دانش اندوزی، او را برآن داشت تا به دور از هر گونه تعصب، در مجالس درس كوفیان نیز به كسب علم بپردازد. وی دیوانهای شعر عرب را از مفضّل ضّبی و دیگر كوفیان فراگرفت.[۳] و این امر مایه شگفتی منابع كهن شده است، زیرا تا آن زمان سابقه نداشت كه كسی از مكتب بصره، برای كسب علم نزد كوفیان رود. [۴]
ابوزید، نحو را نزد یونس و كیسان نحوی فراگرفت و از خلف احمر، عمروبن عبید، ابن عون، سعید بن ابی عروبه ، ابن جریح، محمد بن عمرو بن علقمه، اسرائیل بن یونس و اسود بن شیبان روایت كرد. [۵] اصمعی، خلف احمر، راویه ی معروف را شاگرد وی دانسته است.[۶] ابوزید برای جمع آوری اشعار، اخبار و نوادر عرب، مدّت درازی را بین بدویان گذراند و بیشتر از همگنانش از آنان بهره جست.[۷] مدتی را نیز در بین قبایل عقیل و قشیر كه در آن زمان در بصره متوطن شده بودند، به سر برد و از آنان دانش بسیار آموخت. [۸]
وی پس از آنكه ذخایر عظیمی از روایات را در علوم مختلف همچون لغت، نحو، اخبار، اشعار و احادیث گردآورد، در بصره مجالسی تشكیل داد كه مورد اقبال دانش پژوهان و بزرگان علم و ادب آن روز قرار گرفت.[۹] شركت برجسته ترین دانشمندان آن روز از جمله سیبویه، اصمعی، جاحظ، ابو نواس، ابن اعرابی، [[ابوحاتم سجستانی] و ابوعبید قاسم بن سلام هروی، در مجالس درس او، خود بیانگر وسعت دامنه معلومات اوست.[۱۰] علاوه بر ایشان كسانی همچون این شبّه، عبدالله بن محمد بن هارون توزی، خلف بزار و رؤیة بن عجّاج از شاگردان او به شمار می رفتند. [۱۱] بزرگانی همچون ابوعثمان مازنی، محمد بن سلام جمحی، ابو حاتم سجستانی، ابو حاتم رازی، ابو عمر صابح بن اسحاق جرمی، ابوعدنان اعور و ابوالحسن مدائنی از وی روایت كرده اند. [۱۲] ابن هشام نیز اشعار چند تن از شاعران را از قول او نقل كرده است.[۱۳]
نظر دیگران در باره وی
مقام علمی و ادبی ابوزید سخت مورد ستایش منابع كهن قرار گرفته است. ابوطیب لغوی او رااز پیشوایان علم لغت دانسته و در حفظ شعر، لغت، اخبار و نوادر عرب پس از ابومالك برتر از همه شمرده است. او از قول ابن مناذر گوید: اصمعی ثلث لغت عرب، ابوعبیده نصف آن و ابوزید دو سوم آن و ابومالك تمام آن را می دانست. [۱۴] ذهبی او را علامه و حجّة العرب لقب داده [۱۵] و اخفش دانش وی را از استادش ابوعمرو بن علاء بیشتر دانسته است. [۱۶]. روایاتِ او را نیز، تقریباً همه منابع كهن موثق و مورد اعتماد خوانده اند.[۱۷] به گفته منابع متعدّد، هر جا كه سیبویه در اثر معروفش الكتاب مطلبی را با ذكر «اخبرنی الثقة» با «سمعت الثقــة» نقل می كند، مقصودش ابوزید است. سیبویه در الكتاب 9 بار از ابوزید روایت كرده است كه همه به لغت مربوط می شود.[۱۸]
از میان همه منابع كهن تنها ابن حنان بر ابوزید خرده گرفته و حدیثی از وی را جرح كرده است. او روایات ابوزید را در صورتی معتبر و مقبول دانسته است كه موافق با گفته ثقات باشد.[۱۹] ابوزید از جمله دانشمندانی بود كه در 158ق به دعوت مهدی خلیفه عباسی به بغداد رفتند.[۲۰] ، اما از مدت اقامت وی در بغداد و چگونگی ارتباط او با دربار خلافت اطلاعی در دست نیست.
دلیل اشتهار وی
شهرت ابوزید بیشتر در دو زمینه است:
1. لغت شناسی: از اوایل سده 2ق در هردو مكتب بصره و كوفه دانشمندانی ظهور كردند كه در عرصه لغت و نیز شعر و اخبار و ایام عرب (شرح جنگهای قبیله ای) و انساب، شهرت فراوان داشتند. اینان آثاری از خود بر جای گذاشتند كه دست مایه اصلی فرهنگ نویسان در نسلهای بعد گردید[۲۱] و ابوزید یكی از مشهورترینِ این دانشمندان است. او به گردآوری لغات و لهجه های شاذّ همت گماشت و رساله های لغوی فراوانی در موضوعات مختلف تألیف كرد، كه هر كدام به تنهایی لغت نامه تك موضوعی كوچك و كم حجم به شمار می رفت. [۲۲]
وی در این رساله ها كه واژگان آنها را از زبان بدویان و فصحای عرب شنیده و گردآورده بود، علاوه بر شرح و توضیح، مترادفات، اضداد و مشتقاتی را كه همگی به موضوعی خاص مربوط می شدند، جمع آوری می کرد، مانند رساله های المطر، الشجر، المیاء، النبات .[۲۳]این رساله های تخصصی، نخستین تلاشها در تدوین فرهنگهای بزرگ و جامع و كتابهای لغتی بود كه در عصرهای بعد پدید آمد.
امروزه از بین آثار لغوی پیشینیان كه در دسترس ماست، كمتر كتاب یا لغت نامه ای است كه مؤلف آن از آثار ابو زید به عنوان یكی از منابع اصلی خود استفاده و به آنها استناد نكرده باشد.[۲۴]
2. روایتِ شعر: ابوزید علاوه بر كوشش چشمگیرش در عرصه لغت، از بزرگ ترین راویانِ سده 2 و 3 ق نیز به شمار می رود. وی بسیاری از روایات خلف احمر و دیگر راویه ها و نیز اشعار جمعی از شاعران بزرگ از جمله حسان بن ثابت و كعب بن مالك را جمع آوری و روایت كرده است.[۲۵] ابوزید را به همراه دو تن از راویان بزرگ معاصرش یعنی اصمعی و ابوعبیده معمر بن مثنی ، باید از پیشگامان نهضت گردآوری و تدوین اشعار و اخبار عرب كه از نیمه دوم سده 2 آغاز شده و تا اواخر سده 3ق ادامه داشت، به شمار آورد.[۲۶]
این راویان رنج دو كار بزرگ و دشوار را بر خود هموار ساختند:
اولاً: با دقت كامل به جمع آوری اشعار و اخبار پرداختند و چون می دانستند كه پس از گذشت چندین نسل، به خصوص پس از تحریفاتی كه راویان بزرگ قبل از ایشان از جمله خلف احمر و حماد راویه، در روایات و اخبار عرب وارد كرده اند، [۲۷] دیگر نمی توان اشعار و اخبار كهن را دست نخورده یافت. از این رو تنها به جمع آوری روایاتی پرداختند كه از راویان موثق یا مستقیماً از زبان بدویان شنیدند و خود نیز به دیده انتقاد در آنها نگریستند و كوشیدند درمیان این روایات، سره را از ناسره باز شناسند.
ثانیاً: چون تا آن زمان روایات سینه به سینه نقل می شد، برای حفظ آنها از خطر نابودی یا تحریف بیشتر درصدد ضبط و تدوین آنها برآمدند و در واقع روایت كتبی را جایگزین روایت شفاهی ساختند. در نتیجه این امر مجموعه های عظیمی از دیوانها و آثار پیشینیان كه امروزه از بزرگ ترین ذخایر ادبیات عرب محسوب می شود، به رشته تحریر درآمد و از خطر نابودی در امان ماند. [۲۸]
ابوزید در نحو نیز چنان تبحر داشت، كه به ابوزید نحوی معروف شد. با این همه، نمی توان او را در ردیف دو نحوی برجسته معاصرش خلیل بن احمد و سیبویه به شمار آورد. [۲۹]، گرچه به تأیید بیشتر منابع، در این زمینه از اصمعی و ابوعبیده برتر بود.[۳۰] وی چندان به اصلاح «فساد» و «لحن» در زبان عربی مُصرّ بود، كه حتی در دم مرگ نیز از تذكار و رفع اشتباهات دیگران درییغ نمی كرد.[۳۱] برخی او را پیرو مذهب قدریه (معتزله) و از مخالفین نظریه جبر دانسته اند.[۳۲]
آثار
- اللبأ و اللبن:
ابوزید در این رساله، به شرح انواع مختلف شیر و مراحل پروردن آن از هنگامی كه دوشیده می شود، تا زمانی كه از آن كره می گیرند، پرداخته است.[۳۳] این اثر نخست به كوشش لویس شیخو در مجله المشرق بیروت (1900م) به چاپ رسیده و سپس بار دیگر به كوشش هافنر و لویس شیخو، همراه مجموعه البلغة فی شذور اللغة در بیروت (1908م) منتشر شده است.
- مسائیّه:
اثری است كم حجم در شرح برخی واژه های شاذّ و نامأنوس. برخی آن را جزئی از كتاب النوادر فی اللغة می دانند. [۳۴] و چون نخستین واژه ای كه مؤلف دراین كتاب به شرح و توضیح آن پرداخته، لفظ «مسائیه» و برخی مشتقات آن است، خودِ اثر نیز به همین نام خوانده شده است. این كتاب همراه اثر معروف مؤلف، النوادر فی اللغة به چاپ رسیده است.
- المطر:
مجموعه ای است از اصطلاحات مربوط به باران، رعد و برق، ابرها و آبها كه مؤلف در آن كمتر از اشعار عربی به عنوان شاهد مثال استفاده كرده است. این اثر نخستین بار به كوشش گوتهابل در 1895م در «مجله انجمن خاور شناسی آمریكا»(XVI/282 - 312) به چاپ رسیده است. لویس شیخو نیز آن را نخست در مجله المشرق بیروت (1905م) و پس از آن جداگانه به چاپ رسانده است. این كتاب یك بار دیگر نیز همراه مجموعه البلغة فی شذور اللغة به چاپ رسیده است.
- النوادر فی اللغة:
همانگونه كه از نامش پیداست، مجموعه ای است از برخی واژه ها و تركیبهای نادر و نامعمول كه بیشتر در اشعار و قصاید جاهلی و اسلامی به كار رفته و مؤلف با ذكرمثالهای متعدد به شرح و توضیح هر یك از آنها پرداخته است. در این اثر هیچ گونه ترتیب خاصی رعایت نشده است. به همین جهت می توان آن را صرفاً مجموعه ای از اشعار و لغاتی شمرد، كه با عناوین باب شعر، باب رجز و باب نوادر گردآوری شده اند. ابوزید خود در آغاز كتاب (ص 1 ـ 2) تصریح كرده كه آنچه را تحت عنوان «باب شعر» آورده است، از مفضّل ضبّی گرفته و بقیه را از فصحای عرب شنیده است.[۳۵] این اثر به همراه كتاب مسائیه، نخستین بار به كوشش سعید خوری شرتونی در بیروت (1894م) به چاپ رسیده است.
- كتاب الهُمَز:
در این اثر حدود 300 كلمه را كه همگی در تمام صیغه ها دارای همزه اند، گردآوری است. كتاب 30 باب دارد و تقسیم بندی آن بر اساس جایگاه همزه در كلمه و بر حسب صیغه ها و گاه ترتیب حروف الفبا، صورت گرفته است [۳۶]این كتاب به كوشش لویس شیخو نخست در مجله المشرق بیروت (1910م) و بار دیگر به طور مستقل در همانجا (1911م) به چاپ رسیده است.
آثار یافت نشده منسوب به ایشان
آثار یافت نشده منسوب به ایشان عبارتند از:
الابل و الشاة؛ الابیات؛ الامثال؛ ایمان عثمان؛ البری و الخزائم؛ بیوتات العرب؛ التثلیت؛ التضارب؛ التمر؛ الجمع و التثنیه؛ الجود و البخل؛ الحلبة (الحلسة)؛ حیلة و محالة؛ خبئا یا خباة؛ خلق الانسان؛ الرجل والقتب؛ الغرائز؛ غریب الاسماء؛ الفرق؛ فعلت و افعلت؛ قراءة ابی عمرو؛ القوس و الترس؛ اللامات؛ اللغات؛ المعزی؛ المقتضب؛ المصادر؛ المكتوم؛ المنطق؛ المیاه؛ النبات و الشجر؛ نابه و نبیه؛ نعت الغنم؛ نعت المشافهات؛ الواحد؛ الوحوش؛ الهوش و النوش؛ الهشاشة و الشاشة [۳۷]
وفات
ابوزید در پایان عمر حافظه خود را از دست داد و سرانجام در 215ق و به روایتی 214 یا 216ق در زمان خلافت مأمون در بصره درگذشت.[۳۸]
پانویس
- ↑ ابن سعد، الطبقات الكبری، 7/27.
- ↑ ازهری، تهذیب اللغة، 1/12؛ ابوطیب، مراتب النحویین، 40 ـ 39 ؛ یمانی، اشارة التعیین، 128.
- ↑ ازهری، تهذیب اللغة، 1/12؛ خوارزمی، شرح(ضمن شروح سقط الزند)، 2(4)/ 1550 .
- ↑ سیرافی، اخبار النحویین البصریین، 57 ـ 56 ؛ ابن انباری، نزهة الالباء، 86؛ ابن ندیم، الفهرست، 60.
- ↑ مبرد، الكامل، 1/453 ـ 454؛ ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، 2(1)/5؛ مزی، تهذیب الكمال، 10/330؛ ابن فضل الله عمری ، مسالك الابصار، 7/9؛ یغموری، نورالقبس المختصر من المقتبس، 179.
- ↑ سیرافی، اخبار النحویین البصریین، 53.
- ↑ ابوطیب ، مراتب النحویین،41.
- ↑ زبیدی، طبقات النحویین و اللغویین، 182.
- ↑ سیرافی، اخبار النحویین البصریین، 53 ؛ ابن انباری، نزهة الالباء، 89.
- ↑ سیرافی، اخبار النحویین البصریین، 55 ـ 56؛ ابوطیب، مراتب النحویین، 42، 92، 93؛ ابن انباری، نزهة الالباء، 85؛ ابن نباته، 316؛ طلس، حاشیه بر التثبیه علی حدوث التصحیف، 67؛ فاخوری، تاریخ ادبیات زبان عربی، 412.
- ↑ ابوطیب، مراتب النحویین، 75؛ یاقوت، ادبا، 11/213 ـ 214؛ یاقوت، بلدان، 1/894)
- ↑ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، 9/79؛ ابن سلام، طبقات فحول الشعراء، 2/765؛ مبرد، الكامل، 1/348، 453؛ ابن قتیبه، المعانی الكبیر، 1/181؛ بلاذری، انساب الاشراف، 1/16، 234؛ ابوطیب، مراتب النحویین، 76.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه،1/305، 2/87، 3/22 ـ 23 و145، 148.
- ↑ ابوطیب لغوی، مراتب النحویین، ص 41.
- ↑ ذهبی، سیراعلام النبلاء، 99/494.
- ↑ زبیدی، طبقات النحویین و اللغویین، 182.
- ↑ ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، 2(1)/5؛ سیرافی، اخبار النحویین البصریین، 53؛ ازهری، تهذیب اللغة، 1/11؛ ابوطیب، مراتب النحویین، 42 و 90.
- ↑ ابوطیب، مراتب النحویین، 76؛ ابن انباری،نزهة الالباء، 85 ؛ یاقوت، ادبا، 11/215؛ ناصف، سیبویه پیشوای نحویان، 125.
- ↑ ابن حنان، المجروحین، 1/324 ـ 325.
- ↑ ابن ندیم، الفهرست، 60؛ فروخ، تاریخ الادب العربی، 2/204.
- ↑ یوسف، دستور زبان و فرهنگ نویسی، 61 ـ 62.
- ↑ نكـ : آثار وی.
- ↑ نكـ : آثار وی
- ↑ در میان آن آثار به ویژه از اینها می توان نام برد: اصلاح المنطق ابن سكیت، ص 109 ـ 110 ؛ تهذیب الالفاظ ابن سكیت، ص 459، 523 ؛ الحیوان جاحظ 1/130 و 145؛ البرصان و العرجان جاحظ ، ص 92 و 356 ؛خلق الانسان ثابت بن ابی ثابت (جمـ)، ادب الكاتب ابن قتیبه، ص 35، 42 ـ 43، ؛ الكامل مبرد 1/111، 288 ، اعراب القرآن زجاج 1/114 ـ 115، 140؛ اشتقاق ابن درید ص265 و 275 ؛ مجمل اللغة ابن فارس (جمـ) و متخیر الالفاظ ابن فارس ، ص 55 و 72، المحكم و المحیط ابن سیده، 3/29 ؛ المخصص ابن سیده 3/ 6،9،13 ؛ تثقیف اللسان ابن مكی (جمـ).
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، 2/87 ـ 88، 319 ـ 320، 3/22 ـ 23، 171ـ 172، 221؛ بلاشر، تاریخ الادب العربی، 184.
- ↑ بلاشر ، تاریخ الادب العربی، 177 ـ 184؛ شلقانی، الاصمعی اللغوی، 3، 8 ـ 9؛ ضیف، العصر الجاهلی، 155.
- ↑ نكـ : ضیف ، العصر الجاهلی، 148 ـ 155.
- ↑ بلاشر، تاریخ الادب العربی، 154 ـ 186؛ ضیف، العصر الجاهلی، ص 158 ـ 161.
- ↑ ابن ندیم، الفهرست،60.
- ↑ ابن ندیم، الفهرست، 60 ؛ ابن انباری، نزهة الالباء، 86.
- ↑ یغموری، نورالقبس المختصر من المقتبس، 108.
- ↑ خوارزمی، شرح (ضمن شروح سقط الزند)، 2(4)/1550؛ ابن قتیبه، المعارف، 545.
- ↑ عبدالتواب، مباحثی در فقه اللغه و زبانشناسی عربی، 286.
- ↑ ابوزید، النوادر فی اللغة، 231
- ↑ قس: ابن انباری، نزهة الالباء، 87
- ↑ عبدالتواب ،مباحثی در فقه اللغه و زبانشناسی عربی، 284 ـ 285.
- ↑ ابن ندیم، الفهرست،همانجاها ؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، 373؛ ابن خیر، فهرست، 370 ـ 371؛ یاقوت، ادبا، 11/216 ـ 217.
- ↑ ابوطیب، مراتب النحویین، 43؛ یاقوت، ادبا، 11/216؛ قفطی، انباه الرواة، 2/33؛ ابن خلكان، 2 وفیات الاعیان، /380.
منابع
- ابن ابی ثابت، خلق الانسان، به كوشش عبدالستار احمد فراج، كویت، 1985م؛
- ابن ابی حاتم، عبدالرحمن بن محمد، الجرح و التعدیل، حیدرآباد دكن، 1372ق/ 1952م؛
- ابن انباری، عبدالرحمن بن محمد، نزهة الالباء، به كوشش ابراهیم سامرایی، بغداد، 1959م؛
- ابن حزم، علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، بیروت، 1403ق/ 1983 م؛
- ابن حنان، محمد، المجروحین، به كوشش محمد ابراهیم زاید، بیروت، 1396ق؛
- ابن خلكان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان، به كوشش احسان عباس، بیروت، 1372ق؛
- ابن خیر، محمد، فهرست، به كوشش فرانسیسكو كودرا و ریبرا تاراگو، بغداد 1382ق/ 1963م؛
- ابن درید، محمد بن حسن، الاشتقاق، به كوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، 1378ق/ 1958م؛
- ابن سعد، محمد، الطبقات الكبری، بیروت، دارصادر؛
- ابن سكیت ، تهذیب الالفاظ، به كوشش لویس شیخو، بیروت، 1886 ـ 1898م؛
- ابن سكیت، یعقوب بن اسحاق، اصلاح المنطق، به كوشش احمد محمد شاكر و عبدالسلام محمد هارون، قاهره، 1375ق/ 1956م؛
- ابن سلام جمحی، محمد، طبقات فحول الشعراء، به كوشش محمود محمد شاكر، قاهره، 1394ق/ 1974م؛
- ابن سیده، علی بن اسماعیل ،المخصص،1320ق؛
- ابن سیده، علی بن اسماعیل، المحكم والمحیط الاعظم، به كوشش عایشه عبدالرحمن، قاهره، 1377ق/ 1958م؛
- ابن فارس، احمد، متخّیر الالفاظ، به كوشش هلال ناجی، بغداد، 1390ق/1970م؛
- ابن فارس، احمد، مجمل اللغة، به كوشش هادی حسن محمودی، كویت 1405 ق/ 1985م؛
- ابن فضل الله عمری، احمد بن یحیی، مسالك الابصار، به كوشش فؤاد سزگین، فرانكفورت، 1408ق/ 1988م؛
- ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، ادب الكاتب، به كوشش محمد دالی، بیروت، 1406ق/ 1986م؛
- ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، المعارف، به كوشش ثروت عكاشه، قاهره، 1960م؛
- ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، المعانی الكبیر، حیدرآباد دكن، 1368ق/ 1949م؛
- ابن مكی، عمر بن خلف، تثقیف اللسان، به كوشش عبدالعزیز مطر، قاهره، 1386ق/ 1966م؛
- ابن ندیم، الفهرست؛
- ابن هشام، عبدالملك، السیرة النبویه، به كوشش مصطفی سقا و دیگران، قاهره، 1355ق/ 1936م؛
- ابوزید انصاری، سعید بن اوس، النوادر فی اللغة، به كوشش سعیدخوری شرتونی، بیروت، 1387ق/ 1967م؛
- ابوطیب لغوی، عبدالواحد بن علی، مراتب النحویین، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1375ق/ 1955م؛
- ازهری، محمدبن احمد، تهذیب اللغة، به كوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، 1384ق/ 1964م؛
- بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، به كوشش محمد حمیدالله، قاهره، 1959م؛
- بلاشر، رژیس، تاریخ الادب العربی، ترجمه آذرتاش آذرنوش، تهران، 1363ش؛
- جاحظ، عمروبن بحر، الحیوان، به كوشش عبدالسلام محمد هارون، بیروت، 1388ق/ 1969م؛
- جاحظ، عمروبن بحر، الیرصان والعرجان، به كوشش محمد مرسی خولی، بیروت، 1401ق/ 1981م؛
- خطیب بغدادی، احمدبن علی، تاریخ بغداد، قاهره،1349ق؛
- خوارزمی، قاسم، شرح ضمن شروح سقط الزند، به كوشش طه حسین، قاهره، 1368ق/ 1949م؛
- ذهبی، محمد بن احمد، سیراعلام النبلاء، به كوشش صلاح الدین منجد، قاهره، 1956م؛
- زبیدی، محمد بن حسن، طبقات النحویین و اللغویین، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1373ق/ 1954م؛
- زجاج، ابراهیم بن سری، اعراب القرآن، به كوشش ابراهیم ابیاری، قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومیه؛
- سیرافی، حسن بن عبدالله، اخبار النحویین البصریین، به كوشش فربتس كرنكو، بیروت، 1936م؛
- شلقانی، عبدالحمید، الاصمعی اللغوی، قاهره، دارالمعارف؛
- ضیف، شوقی، العصر الجاهلی، قاهره، 1960م؛
- طلس، محمد اسعد، حاشیه بر التثبیه علی حدوث التصحیف، تألیف حمزه اصفهانی، دمشق، 1388ق/ 1968م؛
- عبدالتواب، رمضان، مباحثی در فقه اللغه و زبانشناسی عربی، ترجمه حمیدرضا شیخی، مشهد، 1367ش؛
- فاخوری، حنا، تاریخ ادبیات زبان عربی، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، 1361ش؛
- فروخ، عمر، تاریخ الادب العربی، بیروت،1401ق/1981 م؛
- قفطی، علی بن یوسف، انباه الرواه، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1371ق/ 1952م؛
- مبرد، محمد یزید، الكامل، به كوشش محمد احمد دالی، بیروت، 1406ق/ 1986م؛
- مزی، یوسف، تهذیب الكمال، به كوشش بشار عواد معروف، بیروت، 1408ق/ 1987م؛
- ناصف، علی نجدی، سیبویه پیشوای نحویان، ترجمه محمد فاضلی، مشهد، 1359ش؛
- یاقوت ، بلدان،
- یاقوت، ادبا؛
- یغموری، نورالقبس المختصر من المقتبس، به كوشش رودلف زلهایم ویسبادن، 1384ق/ 1964م؛
- یمانی، عبدالباقی، اشارة التعیین، به كوشش عبدالمجید دیاب، ریاض، 1406ق/ 1984م؛
- یوسف، س.م.، «دستور زبان و فرهنگ نویسی» ترجمه علی محمد حق شناس، تاریخ فلسفه در اسلام، به كوشش میان محمد شریف، تهران، 1367ش، ج 3.
منبع انگلیسی
- Flugel, Gustav, Die grammatischen Schulen der Araber, Leipzig, 1862.