پرش به محتوا

حجت‌الاسلام: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی شیعه
imported>Aghaie
imported>Aghaie
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''حجّت‌الاسلام'''، لقب خاص برخى عالمان [[مسلمان]] و از القاب عام روحانیان [[شیعه]] در دوره اخیر است و رواج كاربرد لقب حجت‌الاسلام براى علماى [[شیعه]] از دوره [[فتحعلى شاه]] قاجار آغاز شد. امروزه حجت‌الاسلام به روحانیانى گفته می‌شود كه بخشى از دروس عالى [[فقه]] و [[اصول]] را به پایان رسانده‌اند و، برخلاف دوره [[مشروطه]]، در مورد روحانیان عالی‌مقام به كار نمی‌رود.
'''حجّت الاسلام'''، لقب خاص برخی عالمان [[مسلمان]] و از القاب عام روحانیان [[شیعه]] در دوره اخیر است و رواج کاربرد لقب حجت الاسلام برای علمای [[شیعه]] از دوره [[فتحعلی شاه]] قاجار آغاز شد. امروزه حجت الاسلام به روحانیانی گفته می‌شود که بخشی از دروس عالی [[فقه]] و [[اصول]] را به پایان رسانده‌اند و، برخلاف دوره [[مشروطه]]، در مورد روحانیان عالی مقام به کار نمی‌رود.
==در لغت==
==در لغت==
واژه عربى حجت به معناى دلیل آشكار، برهان و آنچه موجب مغلوب شدن طرف دعوا شود، به كار رفته است.<ref>جوهرى؛ ابن‌منظور، ذیل «حجج»</ref> مفهوم این واژه را در [[قرآن]]<ref>بقره: 150؛ نساء : 165؛ انعام:149</ref> نیز همین دانسته‌اند.<ref>راغب اصفهانى؛ طریحى، ذیل «حجج»</ref> در احادیث [[شیعه]] مراد از حجت یا مصداق مهم آن، پیامبران و [[امامان شیعه|امامان(ع)]] معرفى شده‌اند.<ref>كلینى، ج 1، ص 16، 168ـ169؛ مجلسى، ج 27، ص41</ref> گاه تركیب كلمه حجت با تعابیر دیگر (مانند حجت‌الدین، حجت‌الحق و حجت‌الاسلام) براى تكریم عالمان، قضات و صاحب‌ منصبان دینى، به عنوان لقب خاص یا عام، به كار می‌رود.<ref>ذهبى، 1401ـ1409، ج 20، ص 522؛ ابن‌حجر عسقلانى، ص 96؛ آقابزرگ طهرانى، ج 7، ص 206؛ خطیب، ص 139</ref>
واژه عربی حجت به معنای دلیل آشکار، برهان و آنچه موجب مغلوب شدن طرف دعوا شود، به کار رفته است.<ref>جوهری؛ ابن منظور، ذیل «‌حجج‌» </ref> مفهوم این واژه را در [[قرآن]]<ref>بقره: ۱۵۰؛ نساء: ۱۶۵؛ انعام:۱۴۹</ref> نیز همین دانسته‌اند.<ref>راغب اصفهانی؛ طریحی، ذیل «‌حجج‌» </ref> در احادیث [[شیعه]] مراد از حجت یا مصداق مهم آن، پیامبران و [[امامان شیعه|امامان(ع)]] معرفی شده‌اند.<ref>کلینی، ج۱، ص۱۶، ۱۶۸ـ۱۶۹؛ مجلسی، ج۲۷، ص۴۱</ref>‌گاه ترکیب کلمه حجت با تعابیر دیگر (مانند حجت الدین، حجت الحق و حجت الاسلام) برای تکریم عالمان، قضات و صاحب منصبان دینی، به عنوان لقب خاص یا عام، به کار می‌رود.<ref>ذهبی، ۱۴۰۱ـ۱۴۰۹، ج۲۰، ص۵۲۲؛ ابن حجر عسقلانی، ص۹۶؛ آقابزرگ طهرانی، ج۷، ص۲۰۶؛ خطیب، ص۱۳۹</ref>
==در میان اهل سنت==
==در میان اهل سنت==
در میان [[اهل سنّت]]، حجت‌الاسلام لقب ویژه [[محمدبن محمد غزالى]] (متوفى 505) است؛<ref>ذهبى، 1401ـ 1409، ج 19، ص 322؛ ابن‌حجر عسقلانى، ص 96</ref> البته شرح‌حال‌نگاران [[اهل‌سنّت]]، در پاره‌اى موارد این تعبیر را براى عالمان دیگرى به كار برده‌اند، از جمله [[مسلم‌بن حجاج نیشابورى]] (محدّث، متوفى 261)، [[ابن‌خشاب عبداللّه‌بن احمد]] (متوفى 567)، [[اسماعیل‌بن موهوب]] (ادیب، متوفى 575)، [[صدرالدین محمدبن عمر]] (فقیه شافعى، متوفى 617) و [[شمس‌الدین احمدبن خلیل خویى]] (حكیم و طبیب، متوفى 637).<ref>ابن‌ابی‌اصیبعه، ص 464، 740؛ ذهبى، 1376ـ1377، ج 2، ص 588؛ ابن‌كثیر، ج 12، ص 374؛ ابن‌رجب، ج 1، ص 319</ref> همچنین لقب عام حجت‌الاسلام در برخى اسناد نمونه ادارى و قضایى و حكومتى ـ كه [[منهاجى أسیوطى]]، عالم [[شافعى]] مصرى (متوفى 880)، در كتابش<ref>ج 1، ص 389، ج 2، ص 475</ref> از دوران خود گزارش داده است ـ دیده می‌شود.
در میان [[اهل سنّت]]، حجت الاسلام لقب ویژه [[محمدبن محمد غزالی]] (متوفی ۵۰۵) است؛ <ref>ذهبی، ۱۴۰۱ـ ۱۴۰۹، ج۱۹، ص۳۲۲؛ ابن حجر عسقلانی، ص۹۶</ref> البته شرح حال نگاران [[اهل سنّت]]، در پاره‌ای موارد این تعبیر را برای عالمان دیگری به کار برده‌اند، از جمله [[مسلم بن حجاج نیشابوری]] (محدّث، متوفی ۲۶۱)، [[ابن خشاب عبداللّه بن احمد]] (متوفی ۵۶۷)، [[اسماعیل بن موهوب]] (ادیب، متوفی ۵۷۵)، [[صدرالدین محمدبن عمر]] (فقیه شافعی، متوفی ۶۱۷) و [[شمس الدین احمدبن خلیل خویی]] (حکیم و طبیب، متوفی ۶۳۷).<ref>ابن ابی اصیبعه، ص۴۶۴، ۷۴۰؛ ذهبی، ۱۳۷۶ـ۱۳۷۷، ج۲، ص۵۸۸؛ ابن کثیر، ج۱۲، ص۳۷۴؛ ابن رجب، ج۱، ص۳۱۹</ref> همچنین لقب عام حجت الاسلام در برخی اسناد نمونه اداری و قضایی و حکومتی ـ که [[منهاجی أسیوطی]]، عالم [[شافعی]] مصری (متوفی ۸۸۰)، در کتابش<ref>ج ۱، ص۳۸۹، ج۲، ص۴۷۵</ref> از دوران خود گزارش داده است ـ دیده می‌شود.
==کاربرد در سده‌هاى پیشین==
==کاربرد در سده‌های پیشین==
در سده‌هاى پیشین به‌ندرت تعبیر حجت‌الاسلام براى برخى عالمان [[شیعه]]، در تجلیل و احترام آنان، به كار رفته است، از جمله در نوشته [[شیخ بهائی]]<ref>شیخ بهائی، ص 436</ref> در حق [[شیخ صدوق]] (متوفى 381)، در نامه [[یوسف‌بن حاتم شامى]] (عالم امامى، متوفى 676) به استادش [[سید بن طاووس|سید رضی‌الدین ابن‌طاووس]] (متوفى 664)،<ref>مجلسى، ج 104، ص 45</ref> [[عمادالدین حسن‌بن على طبرى]] (عالم قرن هفتم) درباره [[ابن حمزه طوسی|ابن‌حمزه محمدبن على طوسى]] (فقیه قرن ششم)، و [[فاضل آبی|حسن‌بن ابی‌طالب]] مشهور به فاضل آبى (متوفى 695) درباره [[محقق حلی]].<ref>آبى، ج 1، ص 38؛ خوانسارى، ج 6، ص 263</ref> با این همه، كاربرد لقب حجت‌الاسلام براى عالمان [[شیعه]]، چه به عنوان لقب عام و چه به عنوان لقب خاص، تا سده‌هاى اخیر چندان رایج نبوده است.
در سده‌های پیشین به ندرت تعبیر حجت الاسلام برای برخی عالمان [[شیعه]]، در تجلیل و احترام آنان، به کار رفته است، از جمله در نوشته [[شیخ بهائی]]<ref>شیخ بهائی، ص۴۳۶</ref> در حق [[شیخ صدوق]] (متوفی ۳۸۱)، در نامه [[یوسف بن حاتم شامی]] (عالم امامی، متوفی ۶۷۶) به استادش [[سید بن طاووس|سید رضی الدین ابن طاووس]] (متوفی ۶۶۴)، <ref>مجلسی، ج۱۰۴، ص۴۵</ref> [[عمادالدین حسن بن علی طبری]] (عالم قرن هفتم) درباره [[ابن حمزه طوسی|ابن حمزه محمدبن علی طوسی]] (فقیه قرن ششم)، و [[فاضل آبی|حسن بن ابی طالب]] مشهور به فاضل آبی (متوفی ۶۹۵) درباره [[محقق حلی]].<ref>آبی، ج۱، ص۳۸؛ خوانساری، ج۶، ص۲۶۳</ref> با این همه، کاربرد لقب حجت الاسلام برای عالمان [[شیعه]]، چه به عنوان لقب عام و چه به عنوان لقب خاص، تا سده‌های اخیر چندان رایج نبوده است.


==آغاز استعمال برای علمای شیعه==
==آغاز استعمال برای علمای شیعه==
به نظر می‌رسد رواج كاربرد لقب حجت‌الاسلام براى علماى [[شیعه]] از دوره [[فتحعلى شاه]] قاجار آغاز شده است. [[سید محمدباقر شفتى]] (متوفى 1260) از نخستین فقهایى است كه به این لقب خوانده و مشهور شده است.<ref>قمى، ج 2، ص 155ـ 156؛ اقبال آشتیانى، بخش 4، ص 430؛ مهدوى، ج 1، ص 55</ref> حتى در عصر [[صفویه]] كه اعطاى برخى القاب و عناوین حكومتى به علماى [[شیعه]] (مانند شیخ‌الاسلام، صدر و قاضى)، نظیر القاب علماى [[اهل‌سنّت]] در [[حكومت عثمانى]]، رواج یافت،<ref>جعفریان، ص 78ـ113؛ ذبیح‌زاده، ج 2، ص 168ـ173</ref> كاربرد لقب حجت‌الاسلام متداول نبود. از موارد نادرى كه از این دوران گزارش شده، استفاده از این عنوان در حكم [[شاه طهماسب اول]] در خطاب به [[علی‌بن عبدالعالى كركى]]، فقیه مشهور امامى، در 939 است.<ref>نورى، ج 2، ص 282</ref>
به نظر می‌رسد رواج کاربرد لقب حجت الاسلام برای علمای [[شیعه]] از دوره [[فتحعلی شاه]] قاجار آغاز شده است. [[سید محمدباقر شفتی]] (متوفی ۱۲۶۰) از نخستین فقهایی است که به این لقب خوانده و مشهور شده است.<ref>قمی، ج۲، ص۱۵۵ـ ۱۵۶؛ اقبال آشتیانی، بخش ۴، ص۴۳۰؛ مهدوی، ج۱، ص۵۵</ref> حتی در عصر [[صفویه]] که اعطای برخی القاب و عناوین حکومتی به علمای [[شیعه]] (مانند شیخ الاسلام، صدر و قاضی)، نظیر القاب علمای [[اهل سنّت]] در [[حکومت عثمانی]]، رواج یافت، <ref>جعفریان، ص۷۸ـ۱۱۳؛ ذبیح زاده، ج۲، ص۱۶۸ـ۱۷۳</ref> کاربرد لقب حجت الاسلام متداول نبود. از موارد نادری که از این دوران گزارش شده، استفاده از این عنوان در حکم [[شاه طهماسب اول]] در خطاب به [[علی بن عبدالعالی کرکی]]، فقیه مشهور امامی، در ۹۳۹ است.<ref>نوری، ج۲، ص۲۸۲</ref>


علاوه بر حجت‌الاسلام شفتى، شمارى از عالمان طراز اول عصر [[قاجار]] به حجت‌الاسلام مشهور شدند، از جمله [[ملامحمد ممقانى تبریزى]] (متوفى 1269) و فرزندانش، حسین و اسماعیل و محمدتقى مشهور به نیر (از علماى [[شیخیه]])؛ [[اسداللّه بروجردى]] (متوفى 1271) و [[ملامحمد نراقى]].<ref>اعتمادالسلطنه، ص 26؛ آقابزرگ طهرانى، ج 8، ص 240، ج9، قسم 4، ص1241، ج12، ص175؛ بامداد، ج3، ص289ـ 290، ج 6، ص 21، 218، پانویس 1؛ مهدوى، ج 1، ص 56ـ 57</ref> در فرمان [[محمدشاه قاجار]] به [[ملامهدى نراقى]] ملقب به آقابزرگ (متوفى 1268)، لقب حجت‌الاسلام ذكر شده است.<ref>نراقى، ص 40، پانویس 1</ref> همچنین [[ناصرالدین شاه]] به [[ابراهیم‌بن محمدتقى نقوى لكهنوى]] (متوفى 1307) این لقب را اعطا كرد<ref>امین، ج 2، ص 205</ref>. [[محمد حسن شیرازی|میرزا محمدحسن شیرازى]] (متوفى 1312) و [[آخوند خراسانی]] (متوفى 1329) از نخستین مراجع تقلید بودند كه با این لقب خوانده شدند.<ref>صدر، ص 19، پانویس 1؛ كسروى، ص 422</ref>
علاوه بر حجت الاسلام شفتی، شماری از عالمان طراز اول عصر [[قاجار]] به حجت الاسلام مشهور شدند، از جمله [[ملامحمد ممقانی تبریزی]] (متوفی ۱۲۶۹) و فرزندانش، حسین و اسماعیل و محمدتقی مشهور به نیر (از علمای [[شیخیه]])؛ [[اسداللّه بروجردی]] (متوفی ۱۲۷۱) و [[ملامحمد نراقی]].<ref>اعتمادالسلطنه، ص۲۶؛ آقابزرگ طهرانی، ج۸، ص۲۴۰، ج۹، قسم ۴، ص۱۲۴۱، ج۱۲، ص۱۷۵؛ بامداد، ج۳، ص۲۸۹ـ ۲۹۰، ج۶، ص۲۱، ۲۱۸، پانویس ۱؛ مهدوی، ج۱، ص۵۶ـ ۵۷</ref> در فرمان [[محمدشاه قاجار]] به [[ملامهدی نراقی]] ملقب به آقابزرگ (متوفی ۱۲۶۸)، لقب حجت الاسلام ذکر شده است.<ref>نراقی، ص۴۰، پانویس ۱</ref> همچنین [[ناصرالدین شاه]] به [[ابراهیم بن محمدتقی نقوی لکهنوی]] (متوفی ۱۳۰۷) این لقب را اعطا کرد<ref>امین، ج۲، ص۲۰۵</ref>. [[محمد حسن شیرازی|میرزا محمدحسن شیرازی]] (متوفی ۱۳۱۲) و [[آخوند خراسانی]] (متوفی ۱۳۲۹) از نخستین مراجع تقلید بودند که با این لقب خوانده شدند.<ref>صدر، ص۱۹، پانویس ۱؛ کسروی، ص۴۲۲</ref>
=== در انقلاب مشروطه===
=== در انقلاب مشروطه===
در اواخر دوره [[قاجار]]، با شروع مبارزات آزادی‌خواهانه در [[ایران]]، كه به [[انقلاب مشروطیت]] انجامید، كاربرد واژه حجت‌الاسلام و جمع عربى آن؛ حجج‌اسلام، به عنوان لقب عام علما در خطابه‌ها و نامه‌ها به‌تدریج رواج یافت. در آثار مكتوب این دوره، این واژگان تركیبى بسیار دیده می‌شود، به‌ویژه در نامه‌هایى كه میان علماى [[نجف]] و روحانیان هوادار [[مشروطه]] در [[ایران]]، یا میان دربار [[قاجار]] و مخالفان مشروطه رد و بدل شده است.<ref>به كسروى، ص 212ـ213، 297ـ 298، 361، 363، 372، 416ـ417، 422، 524، 528، 614، 617؛ نراقى، ص 58؛ مكتوبات و بیانات سیاسى و اجتماعى علماى شیعه، ج 1، ص 215، 220، 230، 233، 239</ref> در روزنامه‌هاى آن عصر نیز این لقب براى عالمان بزرگ به كار می‌رفته<ref>شرف، ش 32؛ شرافت، ش 64</ref> و گاه براى تكریم بیشتر، تعبیر «حجت‌الاسلام و المسلمین» ذكر می‌شده است.<ref>شرف، ش 32؛ مكتوبات و بیانات سیاسى و اجتماعى علماى شیعه، ج 1، ص 231ـ234</ref>
در اواخر دوره [[قاجار]]، با شروع مبارزات آزادی‌خواهانه در [[ایران]]، كه به [[انقلاب مشروطیت]] انجامید، كاربرد واژه حجت‌الاسلام و جمع عربى آن؛ حجج‌اسلام، به عنوان لقب عام علما در خطابه‌ها و نامه‌ها به‌تدریج رواج یافت. در آثار مكتوب این دوره، این واژگان تركیبى بسیار دیده می‌شود، به‌ویژه در نامه‌هایى كه میان علماى [[نجف]] و روحانیان هوادار [[مشروطه]] در [[ایران]]، یا میان دربار [[قاجار]] و مخالفان مشروطه رد و بدل شده است.<ref>به كسروى، ص 212ـ213، 297ـ 298، 361، 363، 372، 416ـ417، 422، 524، 528، 614، 617؛ نراقى، ص 58؛ مكتوبات و بیانات سیاسى و اجتماعى علماى شیعه، ج 1، ص 215، 220، 230، 233، 239</ref> در روزنامه‌هاى آن عصر نیز این لقب براى عالمان بزرگ به كار می‌رفته<ref>شرف، ش 32؛ شرافت، ش 64</ref> و گاه براى تكریم بیشتر، تعبیر «حجت‌الاسلام و المسلمین» ذكر می‌شده است.<ref>شرف، ش 32؛ مكتوبات و بیانات سیاسى و اجتماعى علماى شیعه، ج 1، ص 231ـ234</ref>
خط ۲۷: خط ۲۷:
* ابن ابی اصیبعه، عیون الأنباء فی طبقات الأطباء، چاپ نزار رضا، بیروت (۱۹۶۵).
* ابن ابی اصیبعه، عیون الأنباء فی طبقات الأطباء، چاپ نزار رضا، بیروت (۱۹۶۵).
* ابن حجر عسقلانی، کتاب نزهةالالباب فی الالقاب، چاپ محمد زینهم محمد عزب، بیروت ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
* ابن حجر عسقلانی، کتاب نزهةالالباب فی الالقاب، چاپ محمد زینهم محمد عزب، بیروت ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
* ابن رجب، کتاب الذیل علی طبقات الحنابلة، ج۱، در ابن ابی یعلی، طبقات الحنابلة، ج۳، بیروت ۱۳۷۲/۱۹۵۲؛  
* ابن رجب، کتاب الذیل علی طبقات الحنابلة، ج۱، در ابن ابی یعلی، طبقات الحنابلة، ج۳، بیروت ۱۳۷۲/۱۹۵۲؛
* ابن کثیر، البدایة و النهایة، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
* ابن کثیر، البدایة و النهایة، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
* ابن منظور.
* ابن منظور.

نسخهٔ ‏۵ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۴:۳۰

حجّت الاسلام، لقب خاص برخی عالمان مسلمان و از القاب عام روحانیان شیعه در دوره اخیر است و رواج کاربرد لقب حجت الاسلام برای علمای شیعه از دوره فتحعلی شاه قاجار آغاز شد. امروزه حجت الاسلام به روحانیانی گفته می‌شود که بخشی از دروس عالی فقه و اصول را به پایان رسانده‌اند و، برخلاف دوره مشروطه، در مورد روحانیان عالی مقام به کار نمی‌رود.

در لغت

واژه عربی حجت به معنای دلیل آشکار، برهان و آنچه موجب مغلوب شدن طرف دعوا شود، به کار رفته است.[۱] مفهوم این واژه را در قرآن[۲] نیز همین دانسته‌اند.[۳] در احادیث شیعه مراد از حجت یا مصداق مهم آن، پیامبران و امامان(ع) معرفی شده‌اند.[۴]‌گاه ترکیب کلمه حجت با تعابیر دیگر (مانند حجت الدین، حجت الحق و حجت الاسلام) برای تکریم عالمان، قضات و صاحب منصبان دینی، به عنوان لقب خاص یا عام، به کار می‌رود.[۵]

در میان اهل سنت

در میان اهل سنّت، حجت الاسلام لقب ویژه محمدبن محمد غزالی (متوفی ۵۰۵) است؛ [۶] البته شرح حال نگاران اهل سنّت، در پاره‌ای موارد این تعبیر را برای عالمان دیگری به کار برده‌اند، از جمله مسلم بن حجاج نیشابوری (محدّث، متوفی ۲۶۱)، ابن خشاب عبداللّه بن احمد (متوفی ۵۶۷)، اسماعیل بن موهوب (ادیب، متوفی ۵۷۵)، صدرالدین محمدبن عمر (فقیه شافعی، متوفی ۶۱۷) و شمس الدین احمدبن خلیل خویی (حکیم و طبیب، متوفی ۶۳۷).[۷] همچنین لقب عام حجت الاسلام در برخی اسناد نمونه اداری و قضایی و حکومتی ـ که منهاجی أسیوطی، عالم شافعی مصری (متوفی ۸۸۰)، در کتابش[۸] از دوران خود گزارش داده است ـ دیده می‌شود.

کاربرد در سده‌های پیشین

در سده‌های پیشین به ندرت تعبیر حجت الاسلام برای برخی عالمان شیعه، در تجلیل و احترام آنان، به کار رفته است، از جمله در نوشته شیخ بهائی[۹] در حق شیخ صدوق (متوفی ۳۸۱)، در نامه یوسف بن حاتم شامی (عالم امامی، متوفی ۶۷۶) به استادش سید رضی الدین ابن طاووس (متوفی ۶۶۴)، [۱۰] عمادالدین حسن بن علی طبری (عالم قرن هفتم) درباره ابن حمزه محمدبن علی طوسی (فقیه قرن ششم)، و حسن بن ابی طالب مشهور به فاضل آبی (متوفی ۶۹۵) درباره محقق حلی.[۱۱] با این همه، کاربرد لقب حجت الاسلام برای عالمان شیعه، چه به عنوان لقب عام و چه به عنوان لقب خاص، تا سده‌های اخیر چندان رایج نبوده است.

آغاز استعمال برای علمای شیعه

به نظر می‌رسد رواج کاربرد لقب حجت الاسلام برای علمای شیعه از دوره فتحعلی شاه قاجار آغاز شده است. سید محمدباقر شفتی (متوفی ۱۲۶۰) از نخستین فقهایی است که به این لقب خوانده و مشهور شده است.[۱۲] حتی در عصر صفویه که اعطای برخی القاب و عناوین حکومتی به علمای شیعه (مانند شیخ الاسلام، صدر و قاضی)، نظیر القاب علمای اهل سنّت در حکومت عثمانی، رواج یافت، [۱۳] کاربرد لقب حجت الاسلام متداول نبود. از موارد نادری که از این دوران گزارش شده، استفاده از این عنوان در حکم شاه طهماسب اول در خطاب به علی بن عبدالعالی کرکی، فقیه مشهور امامی، در ۹۳۹ است.[۱۴]

علاوه بر حجت الاسلام شفتی، شماری از عالمان طراز اول عصر قاجار به حجت الاسلام مشهور شدند، از جمله ملامحمد ممقانی تبریزی (متوفی ۱۲۶۹) و فرزندانش، حسین و اسماعیل و محمدتقی مشهور به نیر (از علمای شیخیهاسداللّه بروجردی (متوفی ۱۲۷۱) و ملامحمد نراقی.[۱۵] در فرمان محمدشاه قاجار به ملامهدی نراقی ملقب به آقابزرگ (متوفی ۱۲۶۸)، لقب حجت الاسلام ذکر شده است.[۱۶] همچنین ناصرالدین شاه به ابراهیم بن محمدتقی نقوی لکهنوی (متوفی ۱۳۰۷) این لقب را اعطا کرد[۱۷]. میرزا محمدحسن شیرازی (متوفی ۱۳۱۲) و آخوند خراسانی (متوفی ۱۳۲۹) از نخستین مراجع تقلید بودند که با این لقب خوانده شدند.[۱۸]

در انقلاب مشروطه

در اواخر دوره قاجار، با شروع مبارزات آزادی‌خواهانه در ایران، كه به انقلاب مشروطیت انجامید، كاربرد واژه حجت‌الاسلام و جمع عربى آن؛ حجج‌اسلام، به عنوان لقب عام علما در خطابه‌ها و نامه‌ها به‌تدریج رواج یافت. در آثار مكتوب این دوره، این واژگان تركیبى بسیار دیده می‌شود، به‌ویژه در نامه‌هایى كه میان علماى نجف و روحانیان هوادار مشروطه در ایران، یا میان دربار قاجار و مخالفان مشروطه رد و بدل شده است.[۱۹] در روزنامه‌هاى آن عصر نیز این لقب براى عالمان بزرگ به كار می‌رفته[۲۰] و گاه براى تكریم بیشتر، تعبیر «حجت‌الاسلام و المسلمین» ذكر می‌شده است.[۲۱]

در دوره‎های بعد

در ادوار بعد، لقب عام حجت‌الاسلام به‌تدریج شمول بیشترى یافت و علاوه بر روحانیانِ طراز اول شیعه در ایران و عراق، به رده‌هاى دیگر عالمان دینى نیز اطلاق گردید و در كنار آن كاربرد القاب دیگرى هم رایج شد، مانند حجت، ثقةالاسلام، حجت‌الاسلام والمسلمین، آیت‌اللّه و آیت‌اللّه‌العظمى. با آنكه هیچ‌گونه ضوابط دقیق و رسمى براى كاربرد این القاب در مورد روحانیان شیعه وجود ندارد، موقعیت اجتماعى و نیز شهرت و رتبه علمىِ آنان، در انتخاب لقب از سوى شاگردان یا هواداران آنها مؤثر بوده است. بر پایه رسم متداول، امروزه حجت‌الاسلام به روحانیانى گفته می‌شود كه بخشى از دروس عالى فقه و اصول را به پایان رسانده‌اند و، برخلاف دوره مشروطه، در مورد روحانیان عالی‌مقام به كار نمی‌رود.[۲۲] و امروزه برای کسانی که به لحاظ تحصیلی به مقام اولیه اجتهاد رسیده اند لقب حجت الاسلام و المسلمین به کار می رود.

ریشه کلامی

به نظر برخى منابع، كاربرد لقب عام حجت‌الاسلام در مورد روحانیان شیعه در دو سده گذشته، در این دیدگاه كلامىِ شیعیان ریشه دارد كه مجتهدان در عصر غیبتِ امام معصوم، حجت او بر بندگان‌اند، همچنان كه امام حجت خداوند است.[۲۳] (برگرفته از توقیع منقول از امام عصر عجل‌اللّه ‌تعالی ‌فرجه ‌الشریف: «فانهم حجتى علیكم و انا حجت‌اللّه»).[۲۴] بر این اساس، شمارى از عالمان بزرگ شیعه، مانند شیخ مرتضی انصاری و میر محمد هاشم چهارسوقی اصفهانی، خود را شایسته این لقب ندانسته و برخى علما در برابر رواج آن موضع منفى گرفته‌اند.[۲۵]

پانویس

  1. جوهری؛ ابن منظور، ذیل «‌حجج‌»
  2. بقره: ۱۵۰؛ نساء: ۱۶۵؛ انعام:۱۴۹
  3. راغب اصفهانی؛ طریحی، ذیل «‌حجج‌»
  4. کلینی، ج۱، ص۱۶، ۱۶۸ـ۱۶۹؛ مجلسی، ج۲۷، ص۴۱
  5. ذهبی، ۱۴۰۱ـ۱۴۰۹، ج۲۰، ص۵۲۲؛ ابن حجر عسقلانی، ص۹۶؛ آقابزرگ طهرانی، ج۷، ص۲۰۶؛ خطیب، ص۱۳۹
  6. ذهبی، ۱۴۰۱ـ ۱۴۰۹، ج۱۹، ص۳۲۲؛ ابن حجر عسقلانی، ص۹۶
  7. ابن ابی اصیبعه، ص۴۶۴، ۷۴۰؛ ذهبی، ۱۳۷۶ـ۱۳۷۷، ج۲، ص۵۸۸؛ ابن کثیر، ج۱۲، ص۳۷۴؛ ابن رجب، ج۱، ص۳۱۹
  8. ج ۱، ص۳۸۹، ج۲، ص۴۷۵
  9. شیخ بهائی، ص۴۳۶
  10. مجلسی، ج۱۰۴، ص۴۵
  11. آبی، ج۱، ص۳۸؛ خوانساری، ج۶، ص۲۶۳
  12. قمی، ج۲، ص۱۵۵ـ ۱۵۶؛ اقبال آشتیانی، بخش ۴، ص۴۳۰؛ مهدوی، ج۱، ص۵۵
  13. جعفریان، ص۷۸ـ۱۱۳؛ ذبیح زاده، ج۲، ص۱۶۸ـ۱۷۳
  14. نوری، ج۲، ص۲۸۲
  15. اعتمادالسلطنه، ص۲۶؛ آقابزرگ طهرانی، ج۸، ص۲۴۰، ج۹، قسم ۴، ص۱۲۴۱، ج۱۲، ص۱۷۵؛ بامداد، ج۳، ص۲۸۹ـ ۲۹۰، ج۶، ص۲۱، ۲۱۸، پانویس ۱؛ مهدوی، ج۱، ص۵۶ـ ۵۷
  16. نراقی، ص۴۰، پانویس ۱
  17. امین، ج۲، ص۲۰۵
  18. صدر، ص۱۹، پانویس ۱؛ کسروی، ص۴۲۲
  19. به كسروى، ص 212ـ213، 297ـ 298، 361، 363، 372، 416ـ417، 422، 524، 528، 614، 617؛ نراقى، ص 58؛ مكتوبات و بیانات سیاسى و اجتماعى علماى شیعه، ج 1، ص 215، 220، 230، 233، 239
  20. شرف، ش 32؛ شرافت، ش 64
  21. شرف، ش 32؛ مكتوبات و بیانات سیاسى و اجتماعى علماى شیعه، ج 1، ص 231ـ234
  22. غروى، ص 239ـ240
  23. شریف‌ رازى، ج 4، ص 3؛مكتوبات و بیانات سیاسى و اجتماعى علماى شیعه، ج 1، ص 221
  24. مجلسى، ج 2، ص 90
  25. شریف‌رازى، ج 4، ص 3؛مهدوى، ج 1، ص 60؛مطهرى، ص 300؛باقرى بیدهندى، ص 113

منابع

  • قرآن.
  • حسن بن ابی طالب آبی، کشف الرّموز فی شرح المختصر النافع، چاپ علی پناه اشتهاردی و حسین یزدی، قم ۱۴۰۸ـ ۱۴۱۰.
  • آقابزرگ طهرانی.
  • ابن ابی اصیبعه، عیون الأنباء فی طبقات الأطباء، چاپ نزار رضا، بیروت (۱۹۶۵).
  • ابن حجر عسقلانی، کتاب نزهةالالباب فی الالقاب، چاپ محمد زینهم محمد عزب، بیروت ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
  • ابن رجب، کتاب الذیل علی طبقات الحنابلة، ج۱، در ابن ابی یعلی، طبقات الحنابلة، ج۳، بیروت ۱۳۷۲/۱۹۵۲؛
  • ابن کثیر، البدایة و النهایة، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
  • ابن منظور.
  • محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، مباحث فرهنگی عصر ناصری: برگرفته از روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، به کوشش ایرج افشار، تهران ۱۳۸۰ش.
  • عباس اقبال آشتیانی، مجموعه مقالات عباس اقبال آشتیانی، بخش ۴، گردآوری و تدوین از محمد دبیرسیاقی: «‌حجةالاسلام حاج سیدمحمدباقر شفتی (۱۱۸۰ تا ۱۲۶۰) »، تهران ۱۳۸۲ش.
  • امین.
  • ناصر باقری بیدهندی، «‌جلوه هایی از زندگی حضرت آیةاللّه العظمی حاج شیخ محمدتقی آملی قدس سره »، پیام حوزه، سال ۵، ش ۱ (بهار ۱۳۷۷).
  • مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ هجری، تهران ۱۳۴۷ـ ۱۳۵۱ ش.
  • رسول جعفریان، دین و سیاست در دوره صفوی، قم ۱۳۷۰ش.
  • اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، قاهره ۱۳۷۶، چاپ افست بیروت ۱۴۰۷.
  • مصطفی عبدالکریم خطیب، معجم المصطلحات و الألقاب التاریخیة، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
  • خوانساری.
  • علی نقی ذبیح زاده، مرجعیت و سیاست در عصر غیبت، قم ۱۳۸۴ش.
  • محمدبن احمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، چاپ شعیب أرنؤوط و دیگران، بیروت ۱۴۰۱ـ ۱۴۰۹/ ۱۹۸۱ـ ۱۹۸۸.
  • محمدبن احمد ذهبی، کتاب تذکرة الحفاظ، حیدرآباد، دکن ۱۳۷۶ـ ۱۳۷۷/ ۱۹۵۶ـ ۱۹۵۸، چاپ افست بیروت، بی‌تا.
  • حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، چاپ محمد سیدکیلانی، بیروت، بی‌تا.
  • شرافت، ش ۶۴، محرم ۱۳۲۰.
  • شرف، ش ۳۲، شوال ۱۳۰۲.
  • محمد شریف رازی، گنجینه دانشمندان، تهران ۱۳۵۲ـ ۱۳۵۴ش.
  • محمدبن حسین شیخ بهائی، الوجیزة فی الدرایة، چاپ ماجد باوی، در تراثنا، سال ۸، ش ۳ و ۴ (رجب ـ ذی الحجه ۱۴۱۳).
  • حسن صدر، تکلمة امل الآمل، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۶.
  • فخرالدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ش.
  • محمد غروی، الحوزةالعلمیة فی النجف الاشرف، بیروت ۱۴۱۴/ ۱۹۹۴.
  • عباس قمی، کتاب الکنی و الالقاب، صیدا ۱۳۵۷ـ۱۳۵۸، چاپ افست قم، بی‌تا.
  • احمد کسروی، تاریخ مشروطه ایران، تهران ۱۳۶۳ش.
  • کلینی.
  • جلال متینی، «‌بحثی درباره سابقه تاریخی القاب و عناوین علما و در مذهب شیعه »، ایران نامه، سال ۱، ش ۴ (تابستان ۱۳۶۲).
  • مجلسی.
  • مرتضی مطهری، ده گفتار، تهران ۱۳۶۹ش.
  • مکتوبات و بیانات سیاسی و اجتماعی علمای شیعه، ج۱، تحقیق و تدوین محمدحسن رجبی و فاطمه رؤیا پورامید، تهران: نشر نی، ۱۳۸۴ش.
  • محمدبن احمد منهاجی أسیوطی، جواهر العقود و معین القضاة و المُوَقِّعین و الشهود، چاپ مسعد عبدالحمید محمد سعدنی، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶.
  • مصلح الدین مهدوی، بیان المفاخر در احوالات عالم جلیل صاحب مناقب و مآثر حاج سیدمحمدباقر حجةالاسلام شفتی بیدآبادی، اصفهان ۱۳۶۸ش.
  • حسن نراقی، کاشان در جنبش مشروطه ایران، تهران ۱۳۵۵ش.
  • حسین بن محمدتقی نوری، خاتمة مستدرک الوسائل، قم ۱۴۱۵ـ۱۴۲۰.

منابع انگلیسی

  • The Oxford encyclopedia of the modern Islamic world, ed. John L. Esposito, New York 1995;
  • s.v. "Ayatollah" (by Jean Calmard).

پیوند به بیرون

این مقاله با تلخیص از دانشنامه جهان اسلام اخذ شده است.