پرش به محتوا

احتضار: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی شیعه
imported>Mahboobi
جزبدون خلاصۀ ویرایش
imported>Mahboobi
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''اِحتضار''' به معنای حاضر شدن مرگ و خروج روح از بدن است و به شخصى كه در آستانه مرگ قرار گرفته و روح از بدنش خارج می‌شود، «مُحتَضر» می‌گويند.
'''اِحتضار''' به معنای حاضر شدن مرگ و خروج روح از بدن است، به شخصى كه در آستانه مرگ قرار گرفته و روح از بدنش خارج می‌شود، «مُحتَضر» می‌گويند و وظایفی برعهده کسانی است که در کنار محتضر هستند.


==تعریف==
==تعریف==
خط ۱۹: خط ۱۹:


== منابع ==
== منابع ==
* دهخدا، لغت نامه؛
* دهخدا، لغت نامه.
* نجفی، محمد حسن، جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام، دار احیاءالثراث العربی، بیروت، ۱۴۰۴ق؛
* نجفی، محمد حسن، جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام، دار احیاءالثراث العربی، بیروت، ۱۴۰۴ق.
* یزدی، محمد کاظم بن عبد العظیم، العروه الوثقی، دار المورخ العربی، بيروت؛
* یزدی، محمد کاظم بن عبد العظیم، العروه الوثقی، دار المورخ العربی، بيروت.


[[رده:احکام]]
[[رده:احکام]]

نسخهٔ ‏۷ اوت ۲۰۱۴، ساعت ۱۷:۱۲

اِحتضار به معنای حاضر شدن مرگ و خروج روح از بدن است، به شخصى كه در آستانه مرگ قرار گرفته و روح از بدنش خارج می‌شود، «مُحتَضر» می‌گويند و وظایفی برعهده کسانی است که در کنار محتضر هستند.

تعریف

احتضار مصدر باب افتعال از ماده حضر است و به معنای حضور داشتن است و در اصطلاح دینی، به معنای حضور مرگ و زمان خروج روح از بدن است.[۱]

آداب احتضار

احتضار داراى احكام واجب، مستحب و مکروه است كه به مجموع آن آداب احتضار نيز گفته شده است.

  • واجبات : بر همگان واجب کفایی است مسلمانى را كه در حال جان دادن است؛ مرد باشد يا زن، بزرگ باشد يا كودك، آزاد باشد يا برده؛ به گونه‌اى كه كف پاهايش به سمت قبله باشد، بخوابانند.[۲]
  • مکروهات: در مقابل، حضور جُنُب و حائض نزد محتضر، تنها گذاشتن زنها نزد وى، نهادن شى‌ء آهنى بر شكمش، گريه كردن و سخن گفتن زياد نزد او مکروه است.[۴]


پانویس

  1. دهخدا، ماده احتضار
  2. عروه الوثقی، ج1، ص282
  3. جواهر الكلام، ج4، ص6 ـ 21؛ همچنین تلقین دعاهای: «اللهم اغفر لي الكثير من معاصيك، واقبل مني اليسير من طاعتك» و «يا من يقبل اليسير ويعفو عن الكثير، اقبل مني اليسير واعف عني الكثير، إنك أنت العفو الغفور» نیز مستحب است. جواهر الكلام، ج4، 18 ـ 17
  4. عروه الوثقی، ج1، ص 285 ـ 284

منابع

  • دهخدا، لغت نامه.
  • نجفی، محمد حسن، جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام، دار احیاءالثراث العربی، بیروت، ۱۴۰۴ق.
  • یزدی، محمد کاظم بن عبد العظیم، العروه الوثقی، دار المورخ العربی، بيروت.