پرش به محتوا

مالک اشتر: تفاوت میان نسخه‌ها

۴٬۴۳۴ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۹ نوامبر ۲۰۲۱
اصلاح ارقام
بدون خلاصۀ ویرایش
(اصلاح ارقام)
خط ۱۲: خط ۱۲:
| کشور تولد          =
| کشور تولد          =
| محل زندگی          = [[یمن]]، [[کوفه]]
| محل زندگی          = [[یمن]]، [[کوفه]]
| تاریخ وفات/شهادت  = [[سال ۳۹ هجری قمری|۳۹ق]].
| تاریخ وفات/شهادت  = [[سال ۳۸ هجری قمری|۳۸ق]].
| شهر وفات/شهادت    = [[قلزم]]
| شهر وفات/شهادت    = قلزم
| نحوه وفات/شهادت    =  مسموم شدن به دستور [[معاویه]]
| نحوه وفات/شهادت    =  مسموم شدن به دستور [[معاویه]]
| مدفن              = [[مصر]] شهر الخانکة (شمال شرقی [[قاهره]])   
| مدفن              = [[مصر]] شهر الخانکة (شمال شرقی [[قاهره]])   
خط ۲۲: خط ۲۲:
| آثار              =
| آثار              =
}}
}}
'''مالک بن حارث'''(متوفی [[سال ۳۹ هجری قمری|۳۹ ق]]) معروف به '''مالک اَشتَر نَخَعی''' از یاران ویژه و از فرماندهان لشکر [[امام علی(ع)]] در [[عراق]]. او در دوران حاکمیت [[عثمان بن عفان|عثمان]] در مراسم دفن [[ابوذر]] شرکت کرد و به دلیل اعتراض به والی [[کوفه]] به [[حمص|حُمص]] تبعید شد. پس از بازگشت از حمص، مردم او را والی [[کوفه]] کردند. مالک در ماجرای شورش علیه عثمان، جزو محاصره‌کنندگان خانه او بود. هواداران [[معاویه]] او را به مشارکت در [[قتل عثمان]] متهم می‌کردند.  
'''مالک بن حارث''' (متوفی [[سال ۳۸ هجری قمری|۳۸ق]]) معروف به مالک اَشتَر نَخَعی از یاران ویژه و از فرماندهان سپاه [[امام علی علیه‌السلام|علی(ع)]] در [[عراق]] بود. [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] در [[حدیث]]ی او را از مومنان واقعی معرفی کرده است و علی(ع) مقام و منزلت او را برای خود، چونان مقام خود در نزد پیامبر(ص) ترسیم نموده است. اگر چه مالک در دوران پیامبر(ص) مسلمان شد، اما به دیدار وی نایل نشد و به همین دلیل از [[تابعین]] قلمداد گردید.


پس از [[قتل عثمان|کشته‌شدن عثمان]]، مالک اشتر یکی از مؤثرترین افراد در دعوت مردم به [[بیعت]] با [[امام علی(ع)]] بود و در دوران [[خلافت]] آن امام، در جنگ‌های [[جنگ جمل|جمل]] و [[جنگ صفین|صفین]] شرکت کرد.امام علی(ع) او را والی [[مصر]] و شمشیری از شمشیرهای خدا معرفی کرد و [[عهدنامه مالک اشتر]] را به او نوشت. مالک قبل از رسیدن به مصر به [[شهادت]] رسید. فرزند او [[ابراهیم بن مالک اشتر]] از خون‌خواهان [[امام حسین(ع)]] و از یاران [[مختار ثقفی]] بود.
مالک در دوران حاکمیت [[ابوبکر]]، [[عمر]] و [[عثمان]] با آنها همکاری داشت و در جنگ‌ها شرکت می‌کرد. او برخی به بعضی از کارهای عثمان و کارگزاران او اعتراض داشت و از این رو به [[شام]] و سپس به [[حمص]] [[تبعید]] شد. اگر چه او در جریان [[ماجرای قتل عثمان|قتل عثمان]] همانند دیگر مسلمان‌ها به [[مدینه]] رفته بود، اما در قتل او مشارکت نکرد.
 
با کشته شدن عثمان، مالک مردم را به [[بیعت]] با علی(ع) دعوت کرد و خود اولین بیعت‌کننده با وی بود. مالک در جنگ‌های [[جمل]] و [[صفین]] برای تثبیت [[خلافت]] علی(ع) شرکت داشت. پس از ناآرامی‌های [[مصر]]، علی(ع) او را حاکم مصر نمود و مالک به سوی مصر حرکت کرد، اما [[معاویه بن ابی‌سفیان|معاویه]] که حضور مالک در مصر را برنمی‌تافت، با تحریک یکی از عوامل خود، او را مسموم کرد و به [[شهادت]] رساند.
 
از نسل مالک افراد سرشناش و موثری چون [[ابراهیم بن مالک اشتر]] از یاران [[مختار ثقفی]] و نعمان بن ابراهیم بن مالک اشتر ظاهر شده‌اند. مطابق برخی از روایات مالک اشتر از جمله اشخاصی است که در دوران [[ظهور امام زمان|ظهور مهدی(ع)]] [[رجعت]] خواهد کرد.


==نسب و لقب==
==نسب و لقب==
مالک اشتر از [[قبیله نخع]] بود<ref>بامطرف، الجامع، بغداد، ج۴، ص۵۶۲.</ref> که نخع تیره‌ای از قبیله مذحج بود.<ref>بامطرف، الجامع، بغداد، ج۴، ص۵۶۱.</ref>
نسب مالک طبق گفته [[ابن ابی الحدید]] چنین است: مالک بن حارث بن عبد یغوث بن مسلمة بن ربیعة بن خزیمة بن سعد بن مالک ابن نخع بن عمرو بن علة بن خالد بن مالک بن أدد.<ref>ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۹۵۹ق، ج۱۵، ص۹۸.</ref>مالک در رجز خود در جنگ صفین خود را از قبیله مذحج معرفی کرده است.<ref>ابن مزاحم٬ وقعة صفین٬ ۱۴۰۴ق٬ ج۱ ٬ ص۳۹۵</ref>


تاریخ و مکان ولادت مالک اشتر، نامشخص است؛ اما شکی نیست که وی در سرزمین [[یمن]] بزرگ شده است و سپس در [[سال ۱۱ قمری]] یا [[سال ۱۲ قمری]] (۶۳۲ یا ۶۳۳م) از آنجا مهاجرت کرده است.<ref>المهاجر، مالک الاشتر سیرته و مقامه فی بعلبک، ۱۴۳۲ق، ص۳۳.</ref> وی از دلیران بزرگ و رئیس قومش بود و جاهلیت را درک کرد. در [[کوفه]] ساکن شد و از پشت او نسلی در کوفه زیستند. وقتی در [[جنگ یرموک]] از ناحیه چشم آسیب دید به وی لقب اشتر دادند.<ref>شهیدی، علی از زبان علی، ۱۳۷۷ش، ص۱۵۳.</ref>{{یادداشت|اَشْتَر به کسی گفته می‌شود که پلک چشمش باز گردیده باشد.دهخدا، لغت‌نامه، ذیل واژه «اشتر»}} کنیه او ابو ابراهیم است.
مالک بن حارث بن عبد یغوث از قبیله [[مَذحج]] و از تیره [[بنی‌نخع]] بود.<ref>ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۶، ص۲۳۹.</ref> مالک در رجز خود در [[جنگ صفین]] خود را از قبیله مذحج معرفی کرده است.<ref>ابن‌مزاحم، وقعة صفین، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۳۹۵.</ref> وقتی در [[جنگ یرموک]] از ناحیه چشم آسیب دید و چشمش شکافته شد، به وی لقب اشتر دادند.<ref>ابن‌حجر، الاصابة، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۲۱۲.</ref>{{یادداشت|اَشْتَر به کسی گفته می‌شود که پلک چشمش باز گردیده باشد.دهخدا، لغت‌نامه، ذیل واژه «اشتر»}}
 
در کتاب‌های تاریخی زمان دقیقی برای ولادت مالک ذکر نشده است، اما با این حال برخی از پژوهشگران تاریخ تقریبی ولادت او را ۳۰ سال پیش از [[هجرت]] دانسته‌اند.<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۳ق، ج۹، ص۴۱.</ref> از آنجا که ظاهرا مالک به دیدار [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] موفق نشده بود،<ref>عباسی، «مالک اشتر و اوضاع زمانه»، ص۲۰.</ref> او خود را از [[تابعین]] معرفی می‌کرد.<ref>دینوری، الاخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۱۴۳.</ref>
 
==اسلام آوردن==
 
برخی از پژوهشگران معتقدند، مالک در دوران رسالت پیامبر(ص) و به دست [[امام علی علیه‌السلام|علی(ع)]] مسلمان شده است.<ref>عباسی، «مالک اشتر و اوضاع زمانه»، ص۲۰.</ref> علی(ع) در [[سال دهم هجری]] به دستور پیامبر برای تبلیغ دین [[اسلام]] به [[یمن]] رفت و قبیله مذحج پس از درگیری مختصری با امام علی، به اسلام ایمان آورد.<ref>واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۰۷۹ و ۱۰۸۰.</ref> لکن مطابق گزارش طبری، هنگامی که علی(ع) به دستور پیامبر(ص) به یمن رفت، نامه پیامبر را برای آنها قرائت کرد و [[قبیله همدان]] و قبایل دیگر نیز به تبع از آنها مسلمان شدند.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۱۳۱ و ۱۳۲.</ref>
 
==جایگاه==
 
ابن ابی‌الحدید با تمسک به حدیثی از پیامبر(ص) که در آن از حاضر شدن گروهی از مومنان بر جنازه [[ابوذر غفاری]] خبر می‌دهد<ref>ابن‌عبد البر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۲۵۳ و ۲۵۴.</ref> این حدیث را شهادت قطعی پیامبر(ص) بر ایمان و فضیلت مالک اشتر می‌داند.<ref>ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۴۰۴ق، ج ۱۵، ص ۹۹.</ref> هنگام وفات ابوذر، گروهی از مومنان با همراهی مالک اشتر، بر بالینش حاضر شدند، او را [[غسل میت|غسل]] و [[کفن]] کرده، به امامت مالک، بر او [[نماز میت]] خواندند.<ref>روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۲۸۴</ref>
 
امام علی(ع) در نامه‌ای خطاب به مصریان، مالک را شمشیری از شمشیرهای [[خدا]]وند معرفی کرده است، که در ایام ترس چشم بر هم نمی‌نهد و از بیم مصائب، از دشمن نمی‌هراسد.<ref>نهج البلاغة، نامه ۳۸، ص۴۱۱.</ref> علی(ع) در هنگام دریافت خبر وفات مالک اشتر، جایگاه او را در برابر خود، چونان جایگاه خود در برابر پیامبر(ص) دانست.<ref>ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۹۵۹ق، ج ۱۵، ص ۹۸.</ref>
 
[[معاویه بن ابی‌سفیان]] معتقد بود علی دو دست داشت که یکی از آنها [[عمار یاسر]] و دیگری مالک اشتر بود که با شهادت یکی در [[صفین]] و دیگری در [[مصر]]، بریده شدند.<ref>الثقفی، الغارات، ۱۳۵۳ش، ج۱، ص۲۶۴.</ref>
 
==پیش از خلافت علی(ع)==


== پیامبر اکرم(ص) و مالک اشتر==
مالک اشتر پیش از به خلافت رسیدن علی(ع) با دیگر [[خلافت|خلفا]] همکاری داشته و در مواردی نیز بر آنها اعتراض می‌کرده است:
مالک اشتر در یمن اسلام آورد. او هیچ وقت به محضر پیامبر نرسید. اما گفته شده است روزی در حضور پیامبر از او سخن به میان آمد٬ پیامبر فرمود: او حقیقتا مومن است.<ref>امین٬ اعیان الشیعه٬ ۱۴۰۳ق٬ ج۹ ٬ ص۴۱ </ref>نیز [[ابن ابی الحدید]] حدیثی از [[پیامبر(ص)]] نقل می‌کند که در آن آمده است گروهی از '''مؤمنان''' بر جنازه [[ابوذر غفاری]] حاضر می‌شوند. از آنجا که مالک اشتر در میان گروهی بود که بر جنازه ابوذر در تبعیدگاه [[ربذه]] حاضر شدند و به [[غسل میت|غسل]] و [[کفن]] و [[دفن]] ابوذر پرداختند، ابن ابی الحدید این [[حدیث]] را شهادت قطعی از پیامبر(ص) بر مؤمن‌بودن مالک اشتر می‌داند و نتیجه می‌گیرد مالک اشتر، طبق آنچه پیامبر(ص) فرموده است '''مؤمن''' است.<ref>ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۹۵۹ق، ج ۱۵، ص ۹۹-۱۰۰.</ref> در دفن ابوذر، گروهی که حاضر بودند در [[نماز میت|نماز]] بر ابوذر، مالک اشتر را امام قرار داده و به وی اقتدا کردند.<ref>روضة الواعظین و بصیرة المتعظین (ط - القدیمة)، ج۲، ص۲۸۴</ref>


==دوره [[ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب]]==
===شرکت در جنگها===
جنگ با ابو مسیکه رهبر [[جنگ های ارتداد|مرتدین]] طایفه بنو حنیفه، نخستین جنگ مالک اشتر بود. وی در این جنگ رشادت‌های زیادی از خود نشان داد و او را به هلاکت رساند.<ref>مالک اشتر٬ حکیمی٬ ص ۵</ref>
مالک در نبرد یرموک نیز به سال ۱۵ق شرکت کرد. وی در این جنگ ۱۳ نفر از دشمنان را کشت.<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۱۸ق، ج۵۶، ص۳۸۰.</ref>
مالک اشتر در جنگ [[قادسیه]] که با امپراطوری ساسانی ایران بود٬ نیز شرکت داشت.<ref>مالک اشتر٬ حکیمی٬ ص۱۱</ref>


==دوره عثمان بن عفان==
مالک اشتر در جنگ‌های متعددی شرکت داشته است، که جنگ با [[ابومسیکه]]، جنگ [[اجندین |اَجندَین]] و [[قادسیه]] از جمله آن‌ها به شمار می‌آید. مالک در جنگ با ابومسیکه، که بعد از رحلت پیامبر(ص) [[ارتداد|مرتد]] شده بود و رهبری دیگر مرتدین از بنی‌حنیفه را بر عده داشت، توانست او را بکشد.<ref>ابن‌منقذ، الاعتبار، مکتبة الثقافة الدینیة، ص۳۷ و ۳۸.</ref> مطابق گزارش واقدی، تاریخ‌نگار قرن دوم هجری، مالک به دستور ابوبکر در جنگ اجندین به نبرد با رومیان رفت و [[خالد بن ولید]] را یاری کرد.<ref>واقدی، فتوح الشام، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۶۲.</ref>
===مقابله با والی فاسد کوفه===
مالک در نبرد [[جنگ یرموک|یرموک]] نیز به سال [[۱۵ق]] شرکت کرد و در این جنگ ۱۳ نفر از دشمنان را کشت.<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۵۶، ص۳۸۰.</ref> مالک اشتر در جنگ [[قادسیه]] که با [[امپراطوری ساسانی]] [[ایران]] بود٬ نیز شرکت داشت.<ref>دینوری، الاخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ض۱۲۰.</ref> احتمال داده شده که مالک پس از جنگ قادسیه در [[عراق]] سکونت کرده و پس از تأسیس [[کوفه]] از بزرگان آن شهر شده باشد.<ref>عباسی، «مالک اشتر و اوضاع زمانه»، ص۲۲.</ref>
[[ولید بن عقبه]] والی کوفه بود. او باده‌گساری می‌کرد و فسقش علنی بود. چون در حال مستی برای اقامه نماز جماعت صبح در مسجد حاضر شد<ref> ابن عبد البر٬الاستيعاب،۱۴۱۲ق٬ ج‏۴،ص۱۵۵۴</ref>٬ مردم انگشتر او را در آوردند. مالک اشتر آن را به مدینه و برای خلیفه آورد تا حکم عزلش را از وی بستاند. عثمان با اصرار علی مجبور شد او را احضار و تعزیر نماید.<ref>ابن اعثم الکوفی٬ الفتوح، ۱۴۱۱ق٬ ج‏۲، ص۳۸۲</ref>


===تبعید به شام و حمص===
===تبعید شدن به شام و حمص===
[[سعید بن عاص اموی]]، والی [[عثمان]] در [[کوفه]]، گفته بود [[سواد کوفه]] {{یادداشت|منطقه‌ای در [[عراق]] که باغ‌ها و بستان‌های فراوان دارد}} بستان [[قریش]] و [[بنی امیه]] است. مالک اشتر اعتراض کرد که سرزمین‌هایی را سپاه اسلام به دست آورده‌اند را بوستان قریش می‌داند. این اعتراض موجب درگیری او و برخی دیگر با رئیس شرطه کوفه شد. پس از این عمل، سعید بن عاص به دستور عثمان، مالک و ۹ نفر دیگر را  به [[شام]] تبعید کرد.<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱۴۳۰ق٬ ج۹، ص۴۰.</ref>


برخی از تبعیدشدگان به شام به همراه مالک اشتر از این قرارند: [[مالک بن کعب ارحبی]]، [[اسود بن یزید نخعی]]، [[علقمة بن قیس نخعی]]، [[صعصعة بن صوحان عبدی]].<ref>ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۹۵۹ق، ج ۲، ص ۱۳۰-۱۳۳.</ref> برخی مورخین طبق نامه سعید بن عاص به عثمان، نام برخی از معترضان را چنین گفته‌اند: [[عمرو ابن زرارة]]، [[کمیل بن زیاد]]، مالک بن حارث (مالک اشتر[[حرقوص بن زهیر]]، [[شریح بن اوفی]]، [[یزید بن مکنف]]، [[زید بن صوحان]]، [[صعصعة بن صوحان]]، [[جندب بن زهیر]].<ref>ابن شبة النمیری، تاریخ المدینة المنورة، ج ۳، صص ۱۱۴۲-۱۱۴۱.</ref>با توجه به گفت‌وگوهایی که در [[شام]] میان مالک و یارانش با معاویه پیش آمد، [[معاویه]] به عثمان نامه‌ای نوشت و عثمان خواستار برگرداندن آنها به کوفه شد. آنها در کوفه،‌ سرزنش سعید بن عاص و عثمان را ادامه دادند. لذا عثمان دستور داد که آنها را به [[حمص]] نزد [[عبدالرحمن بن خالد بن ولید]] بفرستد.<ref>ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۹۵۹ق، ج ۲، ص ۱۳۰-۱۳۳.</ref>طبق نقلی دیگر، معاویه خود آنان را به [[حمص]] فرستاد و آنان تا زمان اخراج سعید بن عاص از کوفه در حمص ماندند و بعد از آن با نامه کوفیان، به کوفه برگشتند.<ref>ابن شبة النمیری، تاریخ المدینة المنورة، ج ۳، ص ۱۱۴۲.</ref>
در دوران [[خلافت]] [[عثمان]]، مالک اشتر به [[شام]] [[تبعید]] شد. [[سعید بن عاص اموی]]، والی عثمان در کوفه که [[سواد کوفه]]{{یادداشت|منطقه‌ای در [[عراق]] که باغ‌ها و بستان‌های فراوان دارد}} را بستان [[قریش]] دانسته بود، با اعتراض شدید مالک اشتر مواجه شد.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۵۲۹.</ref> این اعتراض موجب درگیری او و برخی دیگر با اطرافیان حاکم کوفه گردید.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۳۲۳.</ref>  پس از این اتفاق، سعید بن عاص به دستور عثمان، مالک و ۸ نفر دیگر (از جمله [[کمیل بن زیاد]] و [[صعصعة بن صوحان]]) را به [[شام]] تبعید کرد.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۵۲۹.</ref>


=== حکومت بر کوفه ===
[[معاویة بن ابی‌سفیان|معاویه]] نیز حضور مالک را در شام برنتافت و او را به زندان انداخت.<ref>ابن‌شبة، تاریخ المدینة، ۱۳۹۹ق، ج۳، ص۱۴۴۱.</ref> معاویه با نگارش نامه‌ای به عثمان خواستار اخراج آنان از شام شد.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۳۲۵.</ref> عثمان با درخواست معاویه موافقت کرد<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۳۲۵.</ref> و مالک و همراهانش به [[حمص]]، نزد [[عبدالرحمن بن خالد]] تبعید شدند.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۵۳۲.</ref> آنان تا زمان اخراج سعید بن عاص از کوفه در حمص ماندند و بعد از آن به کوفه برگشتند.<ref>ابن‌شبة، تاریخ المدینة، ۱۳۹۹ق، ج۳، ص۱۱۴۲.</ref>
پس از بازگشت مالک به [[کوفه]]، بزرگان این شهر با او پیمان بستند که سعید بن عاص را که به [[مدینه]] رفته بود، به کوفه راه ندهند. به این ترتیب، مالک اشتر والی کوفه شد و [[نماز جمعه]] را اقامه کرد و امامت دیگر نمازها را به یکی از [[قاری|قاریان]] سپرد و شخصی را برای اداره [[بیت المال]] تعیین کرد.<ref>مهاجر، مالک الاشتر سیرته و مقامه فی بعلبک، ص ۶۲.</ref> او به عثمان نوشت که [[ابو موسی اشعری]] و [[حذیفه ‏بن یمان]] را به عنوان فرماندار و مسئول بیت المال کوفه نصب کند. عثمان نیز ناچار به آن دو نفر نامه نوشت و آنها را متولی امور کوفه کرد.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج ۵، ص ۵۳۵-۵۳۶؛ مهاجر، مالک الاشتر سیرته و مقامه فی بعلبک، ص ۶۳.</ref>


=== محاصره عثمان ===
===تسلط بر کوفه===
هنگامی که گروه‌های معترض به اعمال [[عثمان]] و کارگزارانش، در [[مدینه]] جمع شدند، مالک اشتر رییس کوفیان بود؛ ولی وقتی کار به محاصره عثمان و تهدید به قتل کشید، مالک اشتر کناره گرفت. به تبع او، [[حکیم بن جبلة]] رییس بصریان نیز کنار کشید؛ ولی [[ابن عدیس]] و یارانش که مصری بودند، عثمان را محاصره کردند.<ref>الطبری، تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۴۱۱؛ امین، اعیان الشیعه، ۱۴۳۰ق٬ ج ۹، ص ۴۱.</ref>


از گفتگوی مالک با [[جریر بن عبدالله بجلی]] روشن می‌شود که مالک از قاتلان عثمان نیست. درباره این گفتگو نقل شده است: جریر از طرف [[امیرالمؤمنین (ع)]] برای گفتگو به [[شام]] رفته بود؛ ولی بدون نتیجه بازگشت. در اینجا مالک به امیرالمؤمنین(ع) گفت:‌ای امیر مؤمنان! اگر به جای او مرا فرستاده بودی بهتر بود و... جریر با شنیدن این سخنان گفت: به خدا سوگند اگر تو می‌رفتی تو را می‌کشتند؛ چرا که پندار{{یادداشت|آنچه در متن عربی آمده واژه «زعموا» است که به معنای گمان باطل است}} آنها بر این است که تو از قاتلان عثمانی.<ref>الامین، اعیان الشیعه، ج۴، ص ۷۵.</ref>
پس از خروج سعید بن عاص از کوفه، بزرگان کوفه با مالک پیمان بستند سعید بن عاص را که به [[مدینه]] رفته بود، به کوفه راه ندهند؛ از این رو مالک اشتر بر کوفه چیره شد و [[نماز جمعه]] را اقامه کرد و امامت دیگر نمازها را به یکی از [[قاری|قاریان]] سپرده، شخصی را برای اداره [[بیت المال]] تعیین کرد.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۵۳۳ و ۵۳۴.</ref> او به عثمان نامه‌ای نوشت که [[ابو موسی اشعری]] و [[حذیفه بن یمان]] را به عنوان فرماندار و مسئول بیت المال کوفه نصب کند.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۵۳۵-۵۳۶.</ref> عثمان نیز با خواسته مالک موافقت کرد و با نوشتن نامه‌ای به ابوموسی اشعری و حذیفة بن یمان، آن دو نفر را متولی امور کوفه کرد.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۵۳۶.</ref>


پس از کشته شدن عثمان، مالک اشتر مردم را به [[بیعت]] با [[امام علی(ع)]] راهنمایی کرد.<ref>امین، اعیان الشیعه،۱۴۳۰ق٬ ج ۹، ص ۴۱.</ref>
===محاصره عثمان===


{{همچنین ببینید|ماجرای قتل عثمان}}
{{همچنین ببینید|ماجرای قتل عثمان}}


==در رکاب امام علی(ع) ==
در جریان اعتراض مسلمانان به اعمال [[عثمان]] و کارگزاران او، مالک اشتر نیز با کوفیان به مدینه رفته بود؛ اما زمانی که معترضان در صدد محاصره و قتل عثمان بر آمدند، مالک اشتر و به تبع او، [[حکیم بن جبلة]] رییس [[بصره|بصریان]]، از جمع آنان کنار کشیدند، ولی [[ابن‌عدیس]] و یارانش، عثمان را محاصره کرده، به قتل رساندند.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۳۷۸.</ref> با این حال در برخی از نقل‌ها، مالک اشتر به قتل عثمان متهم شده است.<ref>ابن‌اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۳، ص۱۶۵.</ref> از گفتگوی مالک با [[جریر بن عبدالله بجلی]] روشن می‌شود که مالک از قاتلان عثمان نبوده است؛ زیرا مطابق گفته جریر، شامیان به اشتباه بر این باور بوده‌اند{{یادداشت|آنچه در متن عربی آمده واژه «زعموا» است که به معنای گمان باطل است}} که مالک از قاتلان عثمان است.<ref>ابن‌مزاحم، وقعة صفین، ۱۴۰۴ق، ص۶۰.</ref>
===زمان بیعت===
 
با کشته شدن عثمان٬ مالک اشتر از جمله کسانی بود که در هدایت مردم به بیعت با علی(ع) نقش بسیار موثری داشت. او می‌گفت: اى مردم! على وصى اوصيا و وارث علم انبياست.<ref>يعقوبى، تاريخ الیعقوبی، دار صادر٬ ج۲، ص۱۷۹</ref> و بعد از آنکه خودش بیعت کرد، ضمانت داد که همه مردم كوفه نیز با امام بیعت خواهند کرد.<ref>ابراهيمى وركيانى، تاريخ تحليلى اسلام از آغاز تا واقعه طف٬ ص۲۳۲</ref>
==دوران خلافت علی(ع)==
===بازپس گیری جزیره===
 
چون علی به خلافت رسید٬ کارگزارن عثمان را عزل نمود. لیکن والی جزیره {{یادداشت|جزيره به سرزمين‌‏هاى بين دجله و فرات گفته مي‌شد كه اكنون در شمال و شمال غربى عراق و شرق تركيه قرار دارند، اين منطقه تمام كوهستانى است، در آن ايام يكى از مناطق مهم به شمار مي‌رفته است}}، ضحاک بن قیس هوادار معاویه بود و متابعت نمی‌کرد و گروهى از طرفداران عثمان به آن منطقه فرار كرده بودند و در آن جا اخلال مي‌كردند. حضرت مالک را مامور تجهیز سپاه و بازپس گیری آن دیار نمود. مالک اشتر در جدالی چند روزه بر جزیره تسلط یافت. معاویه بار دیگر سپاهی به فرماندهی '''ایمن اسدی''' اعزام نمود لیکن اشتر آن را نیز هزیمت داد. پس حضرت امیر نامه‌ای به معاویه نوشت و او را هشدار داد.<ref>ابن اعثم الکوفی٬ الفتوح٬ ۱۴۱۱ق٬ ج۲ ٬ ص۴۹۳</ref>
مطابق برخی گزارش‌ها، پس از کشته شدن عثمان، مالک اولین شخصی بود که با [[امام علی علیه‌السلام|علی(ع)]] [[بیعت]] کرد.<ref>ابن‌کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۷، ص۲۲۶.</ref> مالک پس از بیعت خود با علی(ع) ضمانت داد که همه مردم [[کوفه]] نیز با او بیعت نمایند.<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۷۸.</ref> وی از جمله اشخاصی بود که در هدایت مردم به بیعت با علی(ع) نقش داشت و با بیان اینکه «علی وصی اوصیا و وارث علم انبیاست» مردم را به بیعت با او دعوت می‌کرد.<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر٬ ج۲، ص۱۷۹</ref>  
 
 
===جنگ جمل===
مالک اشتر در [[جنگ جمل]]، فرمانده جناح راست لشکر علی(ع) بود.<ref>دینوری، الاخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۱۴۷.</ref> در این جنگ، مالک اشتر با [[عبدالله بن زبیر]] که افسار شتر [[عایشه]] را به دست داشت، تن به تن شد.<ref>دینوری، الاخبار الطوال، ۱۳۶۸ق، ص۱۵۰.</ref>  مالک با ضربه‌ای عبدالله را به زیر انداخت و او برای نجات خود خطاب به یارانش فریاد می‌زد مرا همراه با مالک بکشید؛ از این رو عبدالله توانست از دست مالک که [[روزه]] بود و ضعف داشت، بگریزد.<ref>ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۴۸۲.</ref> پس از جنگ، مالک شتری خرید و در عوض شتر عایشه که در جنگ کشته شده بود به وی داد، اما عایشه از قبول آن امتناع کرد.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۵۴۲.</ref>
 
===جنگ صفین===
مالک اشتر در [[جنگ صفین]] از فرماندهان  سپاه علی(ع) بود و فرماندهی کوفیان را بر عهده داشت.<ref>ابن‌خلدون، تاریخ ابن‌خلدون، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۶۲۹.</ref> علی(ع) مالک را مأمور ساخت تا آبراه را از محاصره دشمنان خارج سازد؛ مالک بعد از شکستن حصر آبراه، به فرمان علی(ع) از آب برداشتن سپاهیان [[شام]]، ممانعت نکرد.<ref>المقدسی، البدء و التاریخ، مکتبة الثقافة الدینیة، ج۵، ص۲۱۷.</ref>
 
پس از [[لیلة الهریر]] که جنگ سختی بین دو سپاه درگرفت، مالک اشتر که در جناح راست سپاه بود، با یاران خود به سپاه دشمن حمله کرد و پرچم‌دار آنها را به قتل رساند.<ref>ابن‌خلدون، تاریخ ابن‌خلدون، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۶۳۲.</ref> [[عمرو بن عاص]] برای رهایی از شکست سپاه معاویه، پیشنهاد داد [[قرآن]] را بر نیزه زنند و سپاه علی(ع) را به [[ماجرای حکمیت|حَکَمیّت]] قرآن دعوت کنند.<ref>ابن‌خلدون، تاریخ ابن‌خلدون، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۶۳۲.</ref>
 
عده‌ای از لشکریان علی(ع) به سرکردگی [[اشعث بن قیس]] فریب خورده، خواستار پایان یافتن جنگ شدند و تهدید کردند که در غیر این صورت، علی(ع) را خواهند کشت.<ref>ابن‌مزاحم، وقعة صفین، ۱۴۰۴ق، ص۴۹۰ و ۴۹۱.</ref> چون سخنان علی بن ابی‌طالب در آنان تاثیری نکرد به ناچار دستور عقب‌نشینی را به مالک صادر کرد.<ref>ابن‌مزاحم، وقعة صفین، ۱۴۰۴ق، ص۴۹۰.</ref> وقتی مالک دانست که علی را تهدید به قتل کرده‌اند٬ از میدان جنگ برگشت.<ref>ابن‌مزاحم، وقعة صفین، ۱۴۰۴ق، ص۴۹۱.</ref> وی از مخالفان حکمیت بود؛ اما چون امام(ع) پذیرفته بود از وی پیروی کرد.<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱۴۳۰ق، ج۹، ص ۳۹ و ۴۰.</ref>


=== از فرماندهان جنگ جمل ===
علی(ع) پس از پذیرفتن حکیمت، ابتدا [[عبد الله بن عباس]] و سپس مالک اشتر را به عنوان حکم پیشنهاد داد، اما اشعث و یاران جز به حکمیت [[ابوموسی اشعری]] راضی نشدند.<ref>المسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۳۹۱.</ref>
مالک اشتر در [[جنگ جمل]]، فرمانده جناح راست لشکر امیرالمؤمنین(ع) بود.<ref>مهاجر، مالک الاشتر سیرته و مقامه فی بعلبک، ص ۸۳.</ref> در این جنگ، مالک اشتر با [[عبدالله بن زبیر]] که افسار شتر [[عایشه]] را به دست داشت، تن به تن شدند؛ عبدالله خطاب به یارانش فریاد می‌زد مالک را با من بکشید<ref>«اقتلونی و مالکا» یا «اقتلوا مالکاً معی»</ref> عبد الله حیله‌ها کرد و خود را نجات داد. <ref>ابن اعثم الکوفی٬ الفتوح٬ ۱۴۱۱ق٬ ج۲ ٬ ص۴۸۲</ref>  


چون جنگ پایان یافت عایشه از او پرسید تو بودی که می‌خواستی خواهرم [[اسماء بنت ابوبكر|اسماء]] را عزادار فرزندش [یعنی عبدالله بن زبیر] کنی؟ مالک گفت: اگر پیری و گرسنگی سه روزه‌ام نبود تو را از او آسوده می‌کردم.<ref>المفید، الجمل، ص۳۷۰؛ نیز رجوع کنید به: دوانی، اصحاب امام علی(ع)، ص۵۰۹.</ref>
===بازپس‌گیری جزیره===
سپس مالک شتری گران خرید و در عوض شتر عایشه که در جنگ پی شده بود به وی داد.<ref>الطبری، ج ۴، ص ۵۴۲؛ طبق نقل مهاجر، مالک الاشتر سیرته و مقامه فی بعلبک، ص ۸۴.</ref>چنان که گفته‌اند شتر عایشه را مالک پی کرد<ref>ابن اعثم کوفی٬ الفتوح٬ ۱۳۷۲ش٬ ص۱۰۲۲ (تعلیقات)</ref>


=== از فرماندهان جنگ صفین ===
مالک به دستور علی(ع) جزیره{{یادداشت|جزیره به سرزمین‏های بین دجله و فرات گفته می‌شد که اکنون در شمال و شمال غربی عراق و شرق ترکیه قرار دارند، این منطقه تمام کوهستانی است، در آن ایام یکی از مناطق مهم به شمار می‌رفته است}} را از [[ضحاک بن قیس]] والی آنجا که از هواداران [[معاویة بن ابی‌سفیان|معاویه]] بود، بازپس گرفت.<ref>ابن‌اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۴۹۳.</ref>   معاویه بار دیگر سپاهی به فرماندهی ایمن اسدی اعزام نمود لیکن اشتر آن را نیز شکست داد.<ref>ابن‌اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۴۹۳ و ۴۹۴.</ref>
مالک اشتر در [[جنگ صفین]] از فرماندهان لشکر [[امیرالمؤمنین(ع)]] بود. امام(ع) او را مأمور ساخت تا آبراه را از محاصره دشمنان خارج سازد. بعد از شكستن حصر آبراه، امام فرمان داد مانع آب برداشتن سپاه شام نشوند.<ref>المقدسى٬ البدء و التاريخ، مكتبة الثقافة الدينية، ج۵ ٬ ص۲۱۷</ref>چون حنگ درگرفت یاران امام علی(ع) در حال پیروزی بودند و مالک به قلب لشکر و نزدیک خیمه[[معاویه]] رسیده بود که آنان با نیرنگ [[عمرو بن عاص]] [[قرآن|قرآن‌ها]] را بر سرِ نیزه کردند و یاران امام(ع) را به [[حکمیت]] قرآن فراخواندند. عده‌ای از لشکریان امام علی(ع) که شمارشان را بیست هزار نفر نوشته‌اند، فریب خورده و از علی خواستند که از جنگ را خاتمه دهد و گرنه امام را خواهند کشت. چون سخنان امام علی(ع) در آنان تاثیری نکرد ناچار به مالک دستور داد که برگردد.
وقتی مالک دانست که علی را تهدید به قتل کرده‌اند٬ از میدان جنگ برگشت. وی از مخالفان [[حکمیت]] بود؛ اما چون امام(ع) پذیرفته بود از وی پیروی کرد.<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱۴۳۰ق٬ ج۹، ص ۳۹.</ref>


امام ابتدا [[عبد الله بن عباس]] را به عنوان حکم معرفی کرد لیکن شورشیان نپذیرفتند پس فرمود مالك‏ اشتر را حكم قرار دهيد. ياران [[اشعث بن قیس|اشعث]] اين را هم نپذيرفتند و جز به حكميت [[ابوموسی اشعری]] راضى نشدند.<ref>المسعودي٬ مروج الذهب و معادن الجوهر، ۱۴۰۹ق٬ ج۲ ٬ ص ۳۹۱ </ref>
===فرمانداری مصر===


==سفر به مصر و شهادت اشتر==
[[پرونده:حرم مالک اشتر.jpg|250px|بندانگشتی|آرامگاه مالک اشتر که در روستای القَلَج از توابع شهر الخانکَة در استان القَليُوبِية یکی از استان‌های شمالی [[مصر]] و در شمال شرقی شهر [[قاهره]] واقع شده است. این تصویر مربوط به سال‌های ۱۹۱۰ تا ۱۹۲۰ میلادی است.]]
[[پرونده:حرم مالک اشتر.jpg|250px|بندانگشتی|آرامگاه مالک اشتر که در روستای القَلَج از توابع شهر الخانکَة در استان القَليُوبِية یکی از استان‌های شمالی [[مصر]] و در شمال شرقی شهر [[قاهره]] واقع شده است. این تصویر مربوط به سال‌های ۱۹۱۰ تا ۱۹۲۰ میلادی است.]]
با آشفته شدن اوضاع [[مصر]] -که آن هنگام، [[محمد بن ابی‌بکر]] والی‌اش بود- علی(ع) اشتر را به حکومت مصر منصوب کرد.<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۹۴.</ref> معاویه که می‌دانست با وجود اشتر فتح مصر دشوار می‌شود٬ با فرستادن پیامی به یکی از ماموران خراج به نام جایستار، با وعده نگرفتن خراج از او، وی را به کشتن مالک برانگیخت.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۹۵.</ref>
====عهدنامه مالک اشتر====
{{اصلی|فرمان مالک اشتر}}
امام علی (ع) وقتی مالک را به فرمانداری مصر منصوب کرد به وی نامه‌ای نوشت و در بخش عمده‌ای از این نامه، چگونگی رفتار حکومت و مسئولان حکومتی با شهروندان مسلمان و غیرمسلمان و وظایف حکومت برای آبادانی مملکت و شکوفایی جامعه را بیان کرد.<ref>نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، نامه۵۳، ص۴۲۶-۴۴۵.</ref>
==وفات==
[[پرونده:سنگ قبر مالک اشتر.jpg|بندانگشتی|سنگ قبر مالک اشتر]]
[[پرونده:سنگ قبر مالک اشتر.jpg|بندانگشتی|سنگ قبر مالک اشتر]]
چون اوضاع [[مصر]] -که آن هنگام، [[محمد بن ابی بکر]] والی‌اش بود- آشفته شد، امیرالمؤمنین(ع) اشتر را که در [[نصیبین]] بود٬ به حکومت مصر منصوب کرد.<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱۴۳۰ق٬ ج۹، ص۳۸.</ref>
اشتر در راه مصر بود که جایستار (مامور معاویه) در قلزم{{یادداشت| قلزم شهری باستانی است در پایان دریای سرخ، خشک و بی‌روح است نه آب دارد نه آبادی‏ (مقدسی، احسن التقاسیم، ص۱۹۵ و ۱۹۶)}} شربت عسل مسمومی را به مالک نوشاند و به [[شهادت]]ش رساند.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۹۶.</ref>
معاویه که می‌دانست با وجود اشتر فتح مصر دشوار می‌شود٬ به مامور خراج قلزم{{یادداشت| قلزم شهرى باستانى است در پايان درياى سرخ، خشك و بى‏‌روح است نه آب دارد نه آبادى‏ (مقدسی، احسن التقاسیم، ص۱۹۵)}} پیغام فرستاد اگر او را بکشی تا زنده‌ام و زنده‌ای از تو خراج نمی‌گیرم. اشتر در راه مصر بود که آن مرد در [[قلزم]] شربت عسل مسمومی را به او نوشاند و به شهادتش رساند.<ref>ابن واضح يعقوبى٬ تاريخ اليعقوبى، دار صادر٬ ج۲٬ ص۱۹۴</ref><ref>ابن جرير الطبري٬ تاريخ الأمم و الملوك ، ۱۳۸۷ق٬ ج۵ ٬ ص۹۵</ref><ref>امین، اعیان الشیعه، ۱۴۳۰ق٬ ج۹، صص ۳۸-۳۹.</ref>
 
نویسنده [[الغارات]] (متوفای ۲۸۳ق) روایت‌های مختلفی را در وفات مالک نقل کرده است؛ بر اساس یکی از روایت‌های او، مالک در مصر پس از درگیری سختی به شهادت رسید.<ref>الثقفی، الغارات، ۱۳۵۳ش، ج۱، ص۲۶۳.</ref> همچنین برخی نقل‌ها درگذشت او را به مرگ طبیعی دانسته‌اند.<ref>ابن أبی‌الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۴۰۴ق، ج۱۵، ص۱۰۱.</ref>  
 
اگر چه در منابع متعددی سال [[سال ۳۸ هجری قمری|۳۸ق]]، سال درگذشت مالک ذکر شده است،<ref>ابن‌حجر، الاصابة، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۲۱۲؛ ابن‌اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۳، ص۳۵۲ و ۳۵۳؛ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۹۵ و ۹۶.</ref> اما ابن ابی‌الحدید، از شارحان [[نهج البلاغه]]، سال [[سال ۳۹ هجری قمری|۳۹ق]] را سال درگذشت او می‌داند.<ref>ابن أبی‌الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۴۰۴ق، ج۱۵، ص۱۰۱.</ref>


اما ابن ابی الحدید می‌گوید: مالک در سال ۳۹ق هنگام سفر به مصر برای اداره آنجا از طرف علی علیه‌السلام، درگذشت. گفته شده است که سم داده شد و گفته شده است که این درست نیست؛ بلکه مرگش طبیعی بود.<ref>ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۹۵۹ق، ج ۱۵، ص ۱۰۱.</ref> نویسنده [[الغارات]] (متوفای ۲۸۳ه‍.ق.) روایاتی گوناگون را از نحوه مسموم شدن مالک توسط معاویه نقل کرده است.<ref>الثقفی، الغارات، ج ۱، صص ۲۶۳-۲۶۴.</ref>
مطابق نقل [[علقمه بن قیس نخعی]]، علی(ع) در مرگ مالک پیوسته دریغ و اندوه می‌خورد و این اندوه، روزهایی در چهره‌اش آشکار بود.<ref>الثقفی، الغارات، ۱۳۵۳ش، ج۱، ص۲۶۵-۲۶۶.</ref>


ابن کثیر نوشته است چون به قلزم رسید شربت عسلی نوشید و از دنیا رفت. چون خبرش به اهل شام رسید گفتند خداوند را لشکری است از شربت عسل.<ref>ابن كثير الدمشقى٬ البداية و النهاية،۱۴۰۷ق٬ ج۷ ٬ ص ۲۵۲</ref>
==فرزندان و نسل==


علقمه بن قیس نخعی می‌گوید: [امام] علی(ع) [در مرگ مالک] پیوسته دریغ و اندوه می‌خورد؛ چندان‌که گمان کردیم فقط او مصیبت دیده است و نه ما [قبیله نخع] و این اندوه، روزهایی در چهره‌اش آشکار بود.<ref>الثقفی، الغارات، ج ۱، صص ۲۶۵-۲۶۶.</ref>
تعدادی از فرزندان و نوادگان مالک اشتر، افراد سرشناسی بوده‌اند که از آن میان می‌توان به اشخاص ذیل اشاره کرد:
===فرمان امام علی به مالک ===
{{اصلی|فرمان مالک اشتر}}


امام علی (ع) وقتی مالک را به فرمانداری مصر منصوب کرد به وی نامه‌ای نوشت. بخش عمده‌ای از این نامه درباره چگونگی رفتار حکومت و مسئولان حکومتی با شهروندان مسلمان و غیرمسلمان و وظایف حکومت برای آبادانی مملکت و شکوفایی جامعه است. این نامه بارها شرح و ترجمه شده است.
*[[ابراهیم بن مالک اشتر|ابراهیم فرزند مالک]] از یاران [[مختار ثقفی]] در انتقام از کشندگان [[امام حسین(ع)]]<ref>امین، اعیان الشیعة، ۱۴۳۰ق، ج۲، ص۲۰۰.</ref>
* نعمان بن ابراهیم بن مالک اشتر؛ جنگاوری شجاع که بر [[یزید بن عبد الملک]] شورید و در سال [[۱۰۲ق]] به شهادت رسید.<ref>امین، اعیان الشیعة، ۱۴۳۰ق٬ ج۱۰، ص۲۲۴.</ref>
* محمد بن مالک بن ابراهیم بن مالک اشتر، از [[حدیث|محدثین]]<ref>ابن‌طاوس الحلی، التحصین، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۵۴۲.</ref>
* [[ورام بن ابی‌فراس]]، مولف کتاب  تنبیه الخاطر و نزهة الناظر.<ref>افندی بیگ، ریاض العلماء، ۱۴۳۱ق، ج‏۵، ص۲۸۲.</ref>
* ابوالقاسم النخعی الکوفی، معروف به ابن‌کاس، از [[فقه|فقیهان]].<ref>ذهبی، تاریخ الإسلام،۱۴۱۳ق، ج۲۴، ص۱۵۹.</ref>
* معروف بن محمد بن معروف، واعظ زنجانی ساکن ری (زنده در [[۳۹۲ق]]).<ref>خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ۱۴۲۲ق، ج۱۳، ص۲۱۰.</ref>
* اسحاق بن مالک اشتر؛ نام او تنها در دو کتاب [[اسرار الشهادة]] و [[جواهر الایقان]] تألیف [[آقا دربندی|فاضل دربندی]] در شمار [[شهدای کربلا]] ذکر شده، ولی در منابع کهن هیچ نام و نشانی از او به چشم نمی‌خورد.<ref>جمعی از نویسندگان، پژوهشی پیرامون شهدای کربلا، ج۱، ص۹۳.</ref>


== در کلام دیگران ==
==رجعت==
=== امیرالمؤمنین(ع) ===
امام علی(ع) هنگام فرستادن مالک اشتر به مصر، در نامه‌ای خطاب به مصریان مالک را برای آنها چنین توصیف می‌کند:
:: «...من بنده‌ای از بندگان خدا را به سوی شما فرستاده‌ام که در ایام ترس چشم بر هم نمی‌نهد و از بیم مصائب، از دشمن نمی‌هراسد و بر تبهکاران از آتش سخت‌تر است. او مالک بن حارث از تبار [[مذحج]] است، به او گوش فرا دهید و از فرمانش اطاعت کنید، چه او شمشیری از شمشیرهای خداوند است. قوی ضربت و تیز دم است. اگر گسیل‌تان دارد بکوچید و اگر فرمان به ماندن دهد بمانید؛ چرا که اگر اقدام کند یا از اقدام دست بدارد به امر من است. من شما را بداشتن او بر خود مقدم داشته‌ام. چه از خلوص او به شما و سرسختی او در برابر دشمن شما آگاهم...».<ref>امینی، اعلام نهج البلاغه، ۱۳۵۹ش، ص۴۰.</ref>


چون خبر مرگ اشتر به امیر المؤمنین(ع) رسید فرمود:
بر اساس روایتی از [[مفضل بن عمر]] از [[امام صادق(ع)]] زمانی که قائم(ع) ظهور کند، هفده نفر را از پشت کعبه خارج می‌سازد: پنج نفر از قوم [[موسی(ع)]] که به حق راه یافته بودند، هفت نفر از [[اصحاب کهف]]، [[یوشع (پیامبر)|یوشع بن نون]]، [[ابودجانه]]، [[مقداد بن عمرو|مقداد بن اسود]] و مالک اشتر.<ref>شیخ حر عاملی، اثباة الهداة، ۱۴۲۵ق، ج۵، ص۱۷۳.</ref>
:: «مالک! مالک چه بود! به خدا اگر کوه بود کوهی بود جدا از دیگر کوه‌ها و اگر سنگ بود سنگی بود خارا که سم هیچ ستور به ستیغ آن نرسد و هیچ پرنده بر فراز آن نپرد.»<ref>نهج البلاغه، ص ۴۴۰، کلمات قصار، ش۴۴۳.</ref>


و باز گفته‌اند که امام، بعد از مرگ مالک، چنین گفت:
==تک‌نگاری‌ها==
:: «خدا رحمت کند مالک را، او برایم چنان بود که من برای رسول خدا صلی الله علیه و آله بودم».<ref>ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۹۵۹ق، ج ۱۵، ص ۹۸.</ref>
=== معاویه ===
[[معاویه]] چون از مرگ مالک آگاه شد خطاب به مردم گفت: علی را دو دست بود یکی در [[جنگ صفین|صفین]] بریده شد و آن [[عمار بن یاسر|عمار بن یاسر]] بود و دیگری امروز که مالک اشتر است.<ref>امینی، اعلام نهج البلاغه، ۱۳۵۹ش، ص ۴۰؛ الثقفی، الغارات، ج ۱، ص ۲۶۲.</ref>
نیز زمانی در مجلس معاویه اسم مالک اشتر آورده شد مردی از نخع در آنجا حاضر بود گفت ساکت باشید درباره کسی صحبت می‌کنید که شهادتش باعث ذلت اهل عراق و حیاتش باعث ذلت اهل شام بود، معاویه در مقابل این حرف سکوت اختیار کرده و چیزی نگفت.<ref>بلاذری٬ أنساب الأشراف،۱۴۰۰ق٬ ج۵، ص۳۵</ref>
=== ابن ابی الحدید ===
وی سوارکاری شجاع، رئیس (قبیله)، و از بزرگان [[شیعه]] بود که در دوستی و یاری امیرالمؤمنین علیه‌السلام، ثابت قدم بود.<ref>ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۹۵۹ق، ج ۱۵، ص ۹۸.</ref> «مالک نرمش را با خشونت جمع می‌کرد. در جای سخت‌گیری، سخت می‌گرفت، و در جای نرمی، مدارا می‌کرد».<ref>ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۹۵۹ق، ج۱۵، ص۱۰۲.</ref>
==فرزندان و نسل==
*[[ابراهیم بن مالک اشتر|ابراهیم فرزند مالک]] از یاران [[مختار ثقفی]] در انتقام از کشندگان [[امام حسین(ع)]] بود.<ref>امین، اعیان الشیعة،۱۴۳۰ق٬ ج۲، ص۲۰۰.</ref>
* نعمان بن ابراهیم بن مالک اشتر؛ جنگاوری شجاع بود که بر [[یزید بن عبد الملک]] شورید و در سال ۱۰۲ق به شهادت رسید.<ref>امین، اعیان الشیعة،۱۴۳۰ق٬ ج۲، ص۲۲۴.</ref>
* محمد بن مالک بن ابراهیم بن مالک اشتر<ref>ابن طاوس الحلی،التحصین، ۱۴۱۳ق٬ ج۱ ٬ ص۵۴۲</ref> از محدثین
* عالم فقیه ابو الحسین، [[ورام بن ابی فراس]] عیسی بن ابی النجم، بن ورّام ابن حمدان بن خولان بن إبراهیم بن مالک اشتر. مولف کتاب  تنبيه الخاطر و نزهة الناظر.<ref>افندی بیگ٬ رياض العلماء و حياض الفضلاء، ۱۴۳۱ق٬ ج‏۵، ص۲۸۴</ref>
* ابوالقاسم النخعی الکوفی؛ فقیه معروف به ابن کاس، از نسل مالک اشتر<ref>ذهبی٬ تاریخ الإسلام،۱۴۱۳ق٬ ج۲۴، ص۱۵۹</ref>
* معروف بن محمد بن معروف بن فيض بن ایوب بن أعين بن عدی بن عبيد اللّه بن '''ابراهيم بن مالك اشتر نخعی''' واعظ زنجاني ساکن ری (زنده در ۳۷۲ق).<ref>خطیب بغدادی٬ تاریخ بغداد٬ ۱۴۱۷ق٬ ج۱۳ ٬ ص۲۱۰</ref>
* اسحاق بن مالک اشتر؛ تنها فاضل دربندى در دو كتاب خود، ''[[اسرار الشهادة]] و جواهر الايقان'' از او نام برده و وى را در شمار شهيدان كربلا قلمداد كرده است. در منابع كهن هيچ نام و نشانى از او به چشم نمى‌خورد.<ref>جمعی از نویسندگان٬ پژوهشى پيرامون شهداى كربلا، ج۱ ٬ ص۹۳</ref>


==مالک اشتر از یاران امام زمان==
[[پرونده:کتاب مالک الاشتر حیاته و جهاده.jpg|بندانگشتی|کتاب مالک الاشتر حیاته و جهاده، به قلم سید محمدتقی حکیم.]]
[[مفضل بن عمر]] از [[امام صادق(ع)]] نقل کرده است که قائم(ع) از پشت [[كوفه]] خروج مى‌‏كند، با هفده نفر از قوم موسى كه به حق راه يافته و با حق عدالت مى‌‏كردند، و هفت نفر از [[اصحاب کهف|اهل كهف]] و [[يوشع بن نون]] و [[ابو دجانه]] انصارى و [[مقداد]] بن اسود و مالك‏ اشتر كه اينان نزد آن جناب از انصار و حكام او هستند.<ref>بحرانی٬ البرهان في تفسير القرآن، ۱۴۱۶ق٬ ج‏۲، ص۵۹۶</ref>
کتاب‌ها و مقاله‌های مختلفی درباره مالک اشتر نوشته شده که از جمله آنها به موارد ذیل اشاره می‌شود:
* مالک الاشتر، حیاته و جهاده؛ این کتاب را که به قلم سید محمدتقی حکیم و به زبان عربی نوشته شده، انتشارات موسسة الدولیة [[بیروت]]، در سال [[۱۴۲۲ق]] چاپ کرده است.
* مالک الاشتر، سیرته و مقامه فی بعلبک؛ مباحث این کتاب در سه فصل تنظیم و به قلم جعفر مهاجر به زبان عربی نگاشته شده است. موسی دانش این اثر را به فارسی ترجمه نموده و با عنوان سیره مالک اشتر منتشر کرده است.
* زندگی پر افتخار مالک اشتر، قهرمان قهرمانان؛ این اثر یکی از کتاب‌های مجموعه ۱۰ جلدی داستان زندگی [[اصحاب پیامبر(ص)]] است که به قلم [[محمد محمدی اشتهاردی]] برای گروه سنی نوجوانان نوشته شده است.
* مالک اشتر؛ این کتاب را معصومه صالحی در پنج فصل و با محوریت [[فرمان مالک اشتر|عهدنامه مالک اشتر]] نوشته است. این اثر به کوشش انتشارات برهان صادق در سال ۱۳۹۱ش چاپ شده است.
* شخصیت مالک اشتر، او که بود و چه کرد؟ این کتاب را محمدحسن دهقان نوشته و دانشگاه صنعتی مالک اشتر در سال ۱۳۸۷ش چاپ کرده است.
* مجموعه مقالات همایش مالک اشتر؛ همایش مالک اشتر در سال ۱۳۸۷ش، به کوشش دانشگاه صنعتی مالک اشتر و [[موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی]] در تهران برگزار شد که گزیده‌ای از مقالات ارائه شده در این همایش، در این اثر گردآوری شده است.


== پانویس ==
== پانویس ==
خط ۱۲۶: خط ۱۴۷:
== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
* ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
* نهج البلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدی، تهران: علمی و فرهنگی، ۱۳۷۷.
* شهیدی، جعفر، علی از زبان علی یا زندگانی امیرمومنان علی، قم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ چهارم، ۱۳۷۷ش.
* الأمین، السیدمحسن، أعیان الشیعة، تحقیق وتخریج: حسن الأمین، بیروت:‌دار التعارف للمطبوعات، ۱۴۰۳/۱۹۸۳م.
* ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار احیاء الکتب العربیة، ۱۳۷۸/۱۹۵۹.
* ابن الطاووس الحلي٬ السيد رضي الدين علي٬ التحصين لاسرار ما زاد من أخبار كتاب اليقين٬ قم٬ مؤسسة الثقلين لاحياء التراث الاسلامی٬ط۱ ٬ ۱۴۱۳ق.
* ثقفی کوفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، تحقیق: السیدجلال الدین الحسینی الارموی المحدث، بی‌جا، بی‌تا (نسخه موجود در لوح فشرده کتابخانه اهل بیت(ع)، نسخه دوم).
* بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق: احسان عباس، بیروت٬ جمعیة المستشرقین الألمانیة، ۱۴۰۰-۱۹۷۹م.
* بامطرف، محمد عبد القادر، الجامع (جامع شمل أعلام المهاجرین المنتسبین إلی الیمن و قبائلهم)، بغداد، دارالرشید، بی‌تا.
* دوانی، علی، اصحاب امام علی(ع)، در دانشنامه امام علی علیه‌السلام، ج۸، زیر نظر: علی اکبر رشاد، تهران: مرکز نشر آثار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۸۰.
* دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۴۸ش.
* زرکلی، خیرالدین، الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، بیروت،‌دار العلم للملایین، ط الثامنة، ۱۹۸۹.
* الطبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بی‌تا (نسخه موجود در لوح فشرده کتابخانه اهل بیت(ع)، نسخه دوم).
* المفید، الجمل والنصرة لسید العترة، تحقیق: السید علی میرشریفی، مصنفات الشیخ المفید، المجلد الاول، قم: مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۱۳ق.
* المهاجر، جعفر، مالک الاشتر سیرته و مقامه فی بعلبک، بیروت، دار المؤرخ العربی، موسسة تراث الشیعة، ۱۴۳۲ق.
* امینی، محمدهادی، اعلام نهج البلاغه، مترجم: ابوالقاسم امامی،  تهران، بنیاد نهج البلاغه، ۱۳۵۹ش.
* النمیری، ابن شبة، تاریخ المدینة المنورة، تحقیق: فهیم محمد شلتوت، قم: دارالفکر، ق۱۴۱۰-ش۱۳۶۸ (نسخه موجود در لوح فشرده کتابخانه اهل بیت(ع)، نسخه دوم).
* خطيب بغدادى، احمد بن على، تاريخ بغداد، بيروت، دار الكتب العلمية، چ۱، ۱۴۱۷ق.
* ابن مزاحم٬ نصر٬ وقعه الصفین٬ تخقیق محمد عبد السلام هارون٬ قم٬ مکتبه آیةالله العظمی المرعشی النجفی٬ ۱۴۰۴ق.
* بحرانی٬ هاشم سید٬ البرهان فی تفسیر القرآن٬ تحقيق قسم الدراسات الاسلامية موسسة البعثة٬ تهران٬ بعثت٬ چ۱ ٬ ۱۴۱۶ق.
* قمی٬ عباس٬ تتمه المنتهی فی وقایع ایام خلفا بضمیمه کتاب طبقات خلفا و اصحاب ائمه و علماء و شعراء٬ تهران٬ کتابخانه مرکزی، ۱۳۲۵ش.
* اربلی٬ علی بن عیسی٬ كشف الغمة فی معرفة الائمة٬ تبریز٬ بنی هاشمی٬ ۱۳۸۱ش٬
* ابن عبد البر٬ أبو عمر يوسف٬ الاستيعاب فى معرفة الأصحاب، تحقيق على محمد البجاوى، بيروت، دار الجيل، ط الأولى،  ۱۴۱۲ق.
* ابن اعثم الكوفى٬ أبو محمد أحمد٬ كتاب الفتوح، تحقيق على شيرى، بيروت، دارالأضواء، ط الأولى، ۱۴۱۱ق.
* ابن واضح یعقوبی٬ تاريخ اليعقوبى، بيروت ، دار صادر، بى‌تا.
* المسعودي٬أبو الحسن على بن الحسين بن على٬ مروج الذهب و معادن الجوهر،  ‏تحقيق اسعد داغر، قم، دار الهجرة، چ دوم، ۱۴۰۹ق.
* المقدسى٬ مطهر بن طاهر٬ البدء و التاريخ،  مكتبة الثقافة الدينية،بى تا.
* ابن جرير الطبري٬ أبو جعفر محمد  تاريخ الأمم و الملوك ، تحقيق محمد أبو الفضل ابراهيم ، بيروت، دار التراث ، ط الثانية، ۱۳۸۷ق.
* مقدسى،أبو عبد الله محمد بن أحمد٬ أحسن التقاسيم فى معرفة الأقاليم،القاهرة،  مكتبة مدبولى، الطبعة الثالثة،۱۴۱۱ق.
* ابن كثير الدمشقى٬ أبو الفداء اسماعيل بن عمر٬ البداية و النهاية، بيروت، دار الفكر، ۱۴۰۷ق.
* ابن اعثم كوفى، الفتوح،  ترجمه محمد بن احمد مستوفى هروى (ق 6)، تحقيق غلامرضا طباطبائى مجد، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، ۱۳۷۲ش.
{{پایان}}


{{یاران امام علی (ع)}}
* ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغة، قم، کتاب‌خانه آیت‌الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق.
* ابن‌شبة، عمر، تاریخ المدینة، بی‌جا، بی‌نا، ۱۳۹۹ق.
* ابن‌اثیر، علی، الکامل، بیروت، دار الصادر، ۱۳۸۵ق.
* ابن‌اعثم، احمد، الفتوح، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۱ق.
* ابن‌حجر، احمد بن علی، الاصابة، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۵ق.
* ابن‌خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن‌خلدون، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۸ق.
* ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۰ق.
* ابن‌طاوس الحلی، التحصین، ۱۴۱۳ق.
* ابن‌عبد البر، یوسف، الاستیعاب، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق.
* ابن‌عساکر، علی بن الحسن، تاریخ مدینة دمشق، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
* ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷ق.
* ابن‌مزاحم٬ نصر، وقعة صفین٬ قم، کتاب‌خانه آیت‌الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق.
* ابن‌منقذ، اسامة، الاعتبار، مصر، مکتبة الثقافة الدینیة، بی‌تا.
* افندی بیگ٬ عبدالله بن عیسی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، بیروت، موسسة التاریخ العربی، ۱۴۳۱ق.
* الثقفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، تهران، انجمن آثار ملی، ۱۳۵۳ش.
* المسعودی٬ علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، قم، دار الهجرة، ۱۴۰۹ق.
* المقدسی٬ مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، بی‌جا، مکتبة الثقافة الدینیة، بی‌تا.
* امین، سیدمحسن،اعیان الشیعه، بیروت، دار التعارف، ۱۴۰۳ق.
* بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق.
* جمعی از نویسندگان٬ پژوهشی پیرامون شهدای کربلا،قم، زمزم هدایت، ۱۳۸۵ش.
* خطیب بغدادی٬ احمد بن علی، تاریخ بغداد٬ بیروت، دار الغرب الاسلامی، ۱۴۲۲ق.
* دینوری، احمد بن داود، الاخبار الطوال، قم، منشورات رضی، ۱۳۶۸ش.
* ذهبی٬ محمد بن احمد، تاریخ الإسلام، بیروت، دار الکتب العربی، ۱۴۱۳ق.
* شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، مصحح: صبحی صالح، قم، هجرت، ۱۴۱۴ق.
* شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، بیروت، اعلمی، ۱۴۲۵ق.
* طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، بیروت، دار التراث، ۱۳۸۷ق.
* عباسی، علی‌اکبر، [https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/18410/19/text «مالک اشتر و اوضاع زمانه»]، در مجله تاریخ اسلام، شماره ۲۶، تابستان ۱۳۸۵ش.
* فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، قم، منشورات رضی، ۱۳۷۵ش.
* واقدی، محمد بن عمر، المغازی، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۰۹ق.
* واقدی، محمد بن عمر، فتوح الشام، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۷ق.
* یعقوبی، احمد، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دار صادر، بی‌تا.


 
{{پایان}}
<onlyinclude>{{درجه‌بندی
| پیوند = <!--ندارد، ناقص، کامل--> کامل
| رده = <!--ندارد، ناقص، کامل--> ناقص
| جعبه اطلاعات = <!--نمی‌خواهد، ندارد، دارد--> دارد
| عکس = <!--نمی‌خواهد، ندارد، دارد--> دارد
| ناوبری = <!--ندارد، دارد--> دارد
| رعایت شیوه‌نامه ارجاع = <!--ندارد، دارد--> ندارد
| کپی‌کاری = <!--از منبع مردود، از منبع خوب، ندارد--> ندارد
| استناد به منابع مناسب = <!--ندارد، ناقص، کامل--> ناقص
| جانبداری = <!--دارد، ندارد--> دارد
| رسا بودن = <!--ندارد، دارد--> ندارد
| جامعیت = <!--ندارد، دارد--> ندارد
| زیاده‌نویسی = <!--دارد، ندارد--> دارد
| تاریخ خوبیدگی =<!--{{subst:#time:xij xiF xiY}}-->
| تاریخ برتر شدن =<!--{{subst:#time:xij xiF xiY}}-->
| توضیحات =
}}</onlyinclude>
 
[[Category:کارگزاران حکومت امام علی]]
[[Category:مدفونان در مصر]]
[[Category:مقاله‌های بنیادین ویکی‌شیعه]]
[[Category:سپاهیان امام علی در جنگ صفین]]
[[Category:سپاهیان امام علی در جنگ جمل]]
[[Category:یاران امام علی]]
[[Category:افراد قبیله نخع]]
[[Category:کارگزاران حکومت امام علی]]
[[Category:مدفونان در مصر]]
[[Category:مقاله‌های بنیادین ویکی‌شیعه]]
[[Category:سپاهیان امام علی در جنگ صفین]]
[[Category:سپاهیان امام علی در جنگ جمل]]
[[Category:یاران امام علی]]
[[Category:افراد قبیله نخع]]


[[رده:کارگزاران حکومت امام علی]]
[[رده:کارگزاران حکومت امام علی]]
confirmed، movedable، protected، templateeditor
۵٬۱۸۹

ویرایش