پرش به محتوا

سید ابوالفضل موسوی زنجانی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
ویکی سازی
جز (ویکی سازی)
جز (ویکی سازی)
خط ۶۷: خط ۶۷:


===جمعیت ایرانی دفاع از حقوق بشر===
===جمعیت ایرانی دفاع از حقوق بشر===
در سال ۱۳۵۶، فعالیت سید ابوالفضل زنجانی به‌همراه [[مهدی بازرگان]] و [[یدالله سحابی]] و گروهی از حقوق‌دانان در قالب «جمعیت ایرانی دفاع از حقوق بشر» شدت گرفت. این جمعیت در سال ۱۳۵۶ و با آزاد شدن نسبی فضای سیاسی اعلام موجودیت کرد و سید ابوالفضل زنجانی طی بیانیه‌ای مبانی دینی و شیعی دفاع از حقوق بشر را تدوین و منتشر کرد. همچنین مهم‌ترین [[نماز عید فطر]] سال ۱۳۵۶ تهران در تپه‌های قیطریه به امامت سید ابوالفضل زنجانی اقامه شد. زنجانی همچنین در تابستان ۱۳۵۷ در گفتگویی با روزنامه کیهان، مجالس دوره پهلوی را غیرقانونی، انتصابی و فاقد مشروعیت اعلام کرده و خواهان تشکیل احزاب واقعی و برگزاری انتخابات آزاد می‌شود.<ref> جعفر سعیدی، ۱۳۸۶، ص۳۴۲. </ref>
در [[سال ۱۳۵۶ هجری شمسی|سال ۱۳۵۶]]، فعالیت سید ابوالفضل زنجانی به‌همراه [[مهدی بازرگان]] و [[یدالله سحابی]] و گروهی از حقوق‌دانان در قالب «جمعیت ایرانی دفاع از حقوق بشر» شدت گرفت. این جمعیت در سال ۱۳۵۶ و با آزاد شدن نسبی فضای سیاسی اعلام موجودیت کرد و سید ابوالفضل زنجانی طی بیانیه‌ای مبانی دینی و شیعی دفاع از حقوق بشر را تدوین و منتشر کرد. همچنین مهم‌ترین [[نماز عید فطر]] سال ۱۳۵۶ تهران در تپه‌های قیطریه به امامت سید ابوالفضل زنجانی اقامه شد. زنجانی همچنین در تابستان ۱۳۵۷ در گفتگویی با روزنامه کیهان، مجالس دوره پهلوی را غیرقانونی، انتصابی و فاقد مشروعیت اعلام کرده و خواهان تشکیل احزاب واقعی و برگزاری انتخابات آزاد می‌شود.<ref> جعفر سعیدی، ۱۳۸۶، ص۳۴۲. </ref>
[[پرونده:آیت الله شهید بهشتی،آیت الله سید ابوالفضل زنجانی، آیت الله خسروشاهی.jpg|بندانگشتی|آیت الله [[شهید بهشتی]]،آیت الله سید ابوالفضل زنجانی، آیت الله خسروشاهی. لحظاتی قبل از دفن [[آیت الله طالقانی]]]]
[[پرونده:آیت الله شهید بهشتی،آیت الله سید ابوالفضل زنجانی، آیت الله خسروشاهی.jpg|بندانگشتی|آیت الله [[شهید بهشتی]]،آیت الله سید ابوالفضل زنجانی، آیت الله خسروشاهی. لحظاتی قبل از دفن [[آیت الله طالقانی]]]]


خط ۷۳: خط ۷۳:
با پیروزی [[انقلاب اسلامی|انقلاب ایران]] در سال ۵۷ طی جلساتی با همفکران خود تصمیم می‌گیرند که از هرگونه پذیرش مناصب اجرایی خودداری کنند و حتی پس از آنکه طالقانی تغییر موضع داده و [[امامت جمعه]] [[تهران]] و نمایندگی [[مجلس خبرگان قانون اساسی]] را می‌پذیرد، با وی دچار اختلاف می‌شوند. سید ابوالفضل زنجانی حتی برای کنار ماندن از امور به زادگاه خود برمی‌گردد و سال ۵۸ را در زنجان سپری می‌کند.  پس از آنکه بنا به وصیت طالقانی قرار می‌شود بر جنازه وی نماز بگزارد، او را در نخستین ساعات پس از وفات طالقانی با هلی‌کوپتر از زنجان به تهران می‌آورند تا بر پیکر طالقانی [[نماز میت]] بخواند. همچنین در گفتگویی که سید ابوالفضل زنجانی در [[۱۲ آبان]] [[سال ۱۳۵۸ هجری شمسی|۱۳۵۸]] در زنجان با یکی از خبرنگاران انجام داده، به گلایه‌های خود از نحوه اداره کشور و تنظیم قانون اساسی اشاره کرده و تصریح نموده که ترجیح می‌دهد خود را از روال امور کنار نگه دارد.<ref> جعفر سعیدی، ۱۳۸۶، ص۳۲۱. </ref> اوج گلایه و مخالفت سید ابوالفضل در نامه‎ای بروز پیدا می‌کند که در [[۱۲ شهریور]] ۱۳۵۹ با عنوان «اعلامیه‌ آیت‌الله زنجانی درباره حوادث انقلاب» منتشر شد که واکنش‌هایی را به‌همراه داشت. در این اعلامیه که انتقادهایی از وضعیت سیاسی، اقتصادی و قضایی کشور وجود داشت، از جمله آمده بود: «عدل علوی اجازه نمی‌دهد برای مردم پرونده‌سازی شود و هرکس که با [[ابن‌ملجم]] تماس گرفته و با او آشنایی [داشته] یا از وی پذیرایی نموده است، تحت تعقیب و مجازات قرار بگیرد.»<ref> جعفر سعیدی، ۱۳۸۶، ص۳۰۳. </ref>
با پیروزی [[انقلاب اسلامی|انقلاب ایران]] در سال ۵۷ طی جلساتی با همفکران خود تصمیم می‌گیرند که از هرگونه پذیرش مناصب اجرایی خودداری کنند و حتی پس از آنکه طالقانی تغییر موضع داده و [[امامت جمعه]] [[تهران]] و نمایندگی [[مجلس خبرگان قانون اساسی]] را می‌پذیرد، با وی دچار اختلاف می‌شوند. سید ابوالفضل زنجانی حتی برای کنار ماندن از امور به زادگاه خود برمی‌گردد و سال ۵۸ را در زنجان سپری می‌کند.  پس از آنکه بنا به وصیت طالقانی قرار می‌شود بر جنازه وی نماز بگزارد، او را در نخستین ساعات پس از وفات طالقانی با هلی‌کوپتر از زنجان به تهران می‌آورند تا بر پیکر طالقانی [[نماز میت]] بخواند. همچنین در گفتگویی که سید ابوالفضل زنجانی در [[۱۲ آبان]] [[سال ۱۳۵۸ هجری شمسی|۱۳۵۸]] در زنجان با یکی از خبرنگاران انجام داده، به گلایه‌های خود از نحوه اداره کشور و تنظیم قانون اساسی اشاره کرده و تصریح نموده که ترجیح می‌دهد خود را از روال امور کنار نگه دارد.<ref> جعفر سعیدی، ۱۳۸۶، ص۳۲۱. </ref> اوج گلایه و مخالفت سید ابوالفضل در نامه‎ای بروز پیدا می‌کند که در [[۱۲ شهریور]] ۱۳۵۹ با عنوان «اعلامیه‌ آیت‌الله زنجانی درباره حوادث انقلاب» منتشر شد که واکنش‌هایی را به‌همراه داشت. در این اعلامیه که انتقادهایی از وضعیت سیاسی، اقتصادی و قضایی کشور وجود داشت، از جمله آمده بود: «عدل علوی اجازه نمی‌دهد برای مردم پرونده‌سازی شود و هرکس که با [[ابن‌ملجم]] تماس گرفته و با او آشنایی [داشته] یا از وی پذیرایی نموده است، تحت تعقیب و مجازات قرار بگیرد.»<ref> جعفر سعیدی، ۱۳۸۶، ص۳۰۳. </ref>


آیت‌الله [[موسوی اردبیلی]] رییس وقت دستگاه قضایی درباره واکنش سران نظام به این اعلامیه گفت: «آقا سید ابوالفضل زنجانی که فردی وارسته و خداترس بود، عضو جبهه ملی بود. او نامه‌ای علیه [[امام خمینی]] نوشت و منتشر کرد، یا دوستانش منتشر کردند، که خیلی تند بود و بوی تکفیر امام از آن می‌آمد. البته او در اوایل خوش‌بین بود اما بعداً به امام و همه‌چیز بدبین شده بود. ایشان در محله ما بود و با من [[نماز]] می‌خواند. وقتی که در پاریس بودیم امام به من فرمودند: ایشان و آقای طالقانی را برای [[شورای انقلاب]] دعوت کنم. آقای طالقانی خیلی از ایشان حرف‌شنوی داشت. آقای مطهری هم همینطور بود و می‌گفت من آخوند خداترس مثل آقا سید ابوالفضل کم دیده‌ام یا ندیده‌ام. خلاصه آن نامه تند ایشان را حاج احمد آقا به من داد و خیال می‌کرد که ما هر کاری که بتوانیم می‌کنیم، ولی من نظرم این بود که قضیه را با خود امام در میان بگذارم. یک روز خدمتشان رسیدم و گفتم نامه آقا سید ابوالفضل را دیده‌اید؟ گفتند بله، احمد آورده، خوانده‌ام. پرسیدم حالا نظرتان چیست؟ فرمودند هیچ‌چیز. گفتم یعنی تذکر زبانی هم به ایشان داده نشود؟ گفتند چه تذکری، مگر شما چیزی می‌دانید که او نداند؟ امام فکر می‌کردند ممکن است من قضیه را در جلسه سران سه قوه مطرح کنم و با او برخورد کنیم. با آنکه خداحافظی کرده بودم، صدایم زدند و فرمودند با آقا سید ابوالفضل کاری نداشته باشید.»<ref> گفتگوی روزنامه جمهوری اسلامی با آیت‌الله موسوی اردبیلی، ۱۰ خرداد ۱۳۹۰. </ref>
آیت‌الله [[موسوی اردبیلی]] رییس وقت دستگاه قضایی درباره واکنش سران نظام به این اعلامیه گفت: «آقا سید ابوالفضل زنجانی که فردی وارسته و خداترس بود، عضو جبهه ملی بود. او نامه‌ای علیه [[امام خمینی]] نوشت و منتشر کرد، یا دوستانش منتشر کردند، که خیلی تند بود و بوی تکفیر امام از آن می‌آمد. البته او در اوایل خوش‌بین بود اما بعداً به امام و همه‌چیز بدبین شده بود. ایشان در محله ما بود و با من [[نماز]] می‌خواند. وقتی که در پاریس بودیم امام به من فرمودند: ایشان و آقای طالقانی را برای [[شورای انقلاب]] دعوت کنم. آقای طالقانی خیلی از ایشان حرف‌شنوی داشت. [[مرتضی مطهری|آقای مطهری]] هم همینطور بود و می‌گفت من آخوند خداترس مثل آقا سید ابوالفضل کم دیده‌ام یا ندیده‌ام. خلاصه آن نامه تند ایشان را [[سید احمد خمینی|حاج احمد آقا]] به من داد و خیال می‌کرد که ما هر کاری که بتوانیم می‌کنیم، ولی من نظرم این بود که قضیه را با خود امام در میان بگذارم. یک روز خدمتشان رسیدم و گفتم نامه آقا سید ابوالفضل را دیده‌اید؟ گفتند بله، احمد آورده، خوانده‌ام. پرسیدم حالا نظرتان چیست؟ فرمودند هیچ‌چیز. گفتم یعنی تذکر زبانی هم به ایشان داده نشود؟ گفتند چه تذکری، مگر شما چیزی می‌دانید که او نداند؟ امام فکر می‌کردند ممکن است من قضیه را در جلسه سران سه قوه مطرح کنم و با او برخورد کنیم. با آنکه خداحافظی کرده بودم، صدایم زدند و فرمودند با آقا سید ابوالفضل کاری نداشته باشید.»<ref> گفتگوی روزنامه جمهوری اسلامی با آیت‌الله موسوی اردبیلی، ۱۰ خرداد ۱۳۹۰. </ref>


==اندیشه سیاسی==
==اندیشه سیاسی==
confirmed، templateeditor
۱۱٬۵۴۹

ویرایش