Automoderated users، confirmed، مدیران
۱۳۶
ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
جز (←علت شکل گیری) |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
== علت شکل گیری == | == علت شکل گیری == | ||
سبب این پیمان آن بود که اعضای قبیله [[قریش]] گاه به بیگانگان یا کسانی که خاندان و عشیرهای در [[مکه]] نداشتند، ستم میکردند.<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۷</ref> از جمله، روزی مردی از زَبیدِ [[یمن]] با کالای خود به مکه رفت. عاص بن وائل سَهْمی (پدر [[عمرو بن عاص]]) کالای وی را خرید، اما در پرداخت قیمت آن تأخیر و او را خسته کرد. مرد یمنی به قریش پناه جست و از آنان خواست تا او را در گرفتن حقّش یاری کنند، اما کسی به او یاری نکرد؛ از این رو، وی بر فراز [[کوه ابوقبیس|کوه ابوقبیس]] (نزدیک [[مسجدالحرام]])، یا در کنار [[حجر اسماعیل|حِجر]]، ایستاد و با صدای بلند | سبب این پیمان آن بود که اعضای قبیله [[قریش]] گاه به بیگانگان یا کسانی که خاندان و عشیرهای در [[مکه]] نداشتند، ستم میکردند.<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۷</ref> از جمله، روزی مردی از زَبیدِ [[یمن]] با کالای خود به مکه رفت. عاص بن وائل سَهْمی (پدر [[عمرو بن عاص]]) کالای وی را خرید، اما در پرداخت قیمت آن تأخیر و او را خسته کرد. مرد یمنی به قریش پناه جست و از آنان خواست تا او را در گرفتن حقّش یاری کنند، اما کسی به او یاری نکرد؛ از این رو، وی بر فراز [[کوه ابوقبیس|کوه ابوقبیس]] (نزدیک [[مسجدالحرام]])، یا در کنار [[حجر اسماعیل|حِجر]]، ایستاد و با صدای بلند این اشعار را خواند: | ||
{{شعر}} | |||
{{آغاز عربی}} | |||
{{ب|'''يا للرجال لمظلوم بضاعته''' | '''ببطن مكّة نائي الدار والنفر'''}} | |||
{{ب|'''ومحرم أشعث لم يقض عمرته''' | '''يا للرجال وبين الحجر والحجر'''}} | |||
{{ب|'''إنّ الحرام لمن تمت كرامته''' | '''ولا حرام لثوب الفاجر الغدر'''}} | |||
{{پایان عربی}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
که مضمونش دادخواهی بود.<ref>ابن حبیب، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، ص۵۲ـ۵۳، ۱۸۶؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۳؛ مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۹؛ قس یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۷</ref> | |||
زُبیر بن عبدالمطلب، عموی [[رسول اکرم]] و از بزرگان و اشراف قریش، نخستین کسی بود که درباره حلف الفضول سخن گفت و به آن دعوت کرد.<ref>ابن سعد، ج۱، ص۱۲۸؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۱۴، ص۱۳۰</ref> در پی آن، برخی طوایف قریش در [[دارالنَّدوه]] (که محل حل و عقد امور بود) گرد آمدند و هم سخن شدند که داد مظلوم را از ظالم بگیرند.<ref>مسعودی، مروج، ج۳، ص۹</ref> سپس، به کوشش زبیر بن عبدالمطلب، در خانه عبداللّه بن جُدعان تَیمی، یکی از اشراف قریش، گرد آمدند. آنان دست در آب [[زمزم]] فرو کردند (و به قولی دستان خود را بر خاک مالیدند) <ref>ابن حبیب، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، ص۱۸۷؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۳ـ۲۴؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۱۴، ص۱۳۰ و ج۱۵، ص۲۰۳</ref> و با یکدیگر پیمان بستند که اگر بر کسی از اهالی مکه یا بیگانهای در این شهر ستمی رود، او را یاری کنند تا حق خود را از ظالم بگیرد، <ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۱۴۱؛ ابن حبیب، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، ص۵۳</ref> ظالم را از ظلم باز دارند و از هر منکری نهی کنند<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۱۴، ص۱۳۰</ref> و به تهیدستان در مال و معاش کمک کنند.<ref>ابن سعد، طبقات، ج۱، ص۱۲۹؛ ابن حبیب، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، ص۱۸۷؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۱۵، ص۲۰۳</ref> | زُبیر بن عبدالمطلب، عموی [[رسول اکرم]] و از بزرگان و اشراف قریش، نخستین کسی بود که درباره حلف الفضول سخن گفت و به آن دعوت کرد.<ref>ابن سعد، ج۱، ص۱۲۸؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۱۴، ص۱۳۰</ref> در پی آن، برخی طوایف قریش در [[دارالنَّدوه]] (که محل حل و عقد امور بود) گرد آمدند و هم سخن شدند که داد مظلوم را از ظالم بگیرند.<ref>مسعودی، مروج، ج۳، ص۹</ref> سپس، به کوشش زبیر بن عبدالمطلب، در خانه عبداللّه بن جُدعان تَیمی، یکی از اشراف قریش، گرد آمدند. آنان دست در آب [[زمزم]] فرو کردند (و به قولی دستان خود را بر خاک مالیدند) <ref>ابن حبیب، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، ص۱۸۷؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۳ـ۲۴؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۱۴، ص۱۳۰ و ج۱۵، ص۲۰۳</ref> و با یکدیگر پیمان بستند که اگر بر کسی از اهالی مکه یا بیگانهای در این شهر ستمی رود، او را یاری کنند تا حق خود را از ظالم بگیرد، <ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۱۴۱؛ ابن حبیب، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، ص۵۳</ref> ظالم را از ظلم باز دارند و از هر منکری نهی کنند<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۱۴، ص۱۳۰</ref> و به تهیدستان در مال و معاش کمک کنند.<ref>ابن سعد، طبقات، ج۱، ص۱۲۹؛ ابن حبیب، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، ص۱۸۷؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۱۵، ص۲۰۳</ref> |