پرش به محتوا

زید بن حارثه: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۱: خط ۳۱:


== نسب و کودکی ==
== نسب و کودکی ==
پدرش، حارثه بن شراحیل از قبیله کلب بود<ref> بلاذری، انساب، ج۱، ص۴۶۷.</ref>، مادرش، سعدی بن ثعلبه بن عامر از قبیله بنی معن و قبیله طی بود.<ref> ابن اثیر، اسدالغابه، ج۲، ص۱۲۹.</ref> او را زید الحب می‌گفتند، چون رسول خدا او را دوست می‌داشت.<ref>بلاذری، انساب، ج۱، ص۴۶۹.</ref> زید بن حارثه، آزاد شدۀ [[رسول خدا(ص)]] بود و به همین سبب زید و فرزندش [[اسامه بن زید|اسامه]] را از موالی پیامبر (ص) می‌خوانده‌اند.<ref> طبری، ج۳، ص۱۶۹</ref>‌
پدر زید، حارثه بن شراحیل از قبیله کلب<ref> بلاذری، انساب، ج۱، ص۴۶۷.</ref> و مادرش، سعدی بن ثعلبه بن عامر از قبیله بنی معن و قبیله طی بودند.<ref> ابن اثیر، اسدالغابه، ج۲، ص۱۲۹.</ref> او را زید الحب می‌گفتند، چون رسول خدا او را دوست می‌داشت.<ref>بلاذری، انساب، ج۱، ص۴۶۹.</ref> زید آزاد شدۀ [[رسول خدا(ص)]] بود و به همین سبب زید و فرزندش [[اسامه بن زید|اسامه]] را از موالی پیامبر (ص) می‌خوانده‌اند.<ref> طبری، ج۳، ص۱۶۹</ref>‌


از تاریخ تولد زید خبر دقیقی در دست نیست. او در زمان [[جاهلیت]] به همراه مادرش به دیدار قبیله بنی معن رفت. در همان ایام این قبیله مورد هجوم قبیله بنی قین بن جسر قرار گرفت و زید اسیر شد. حدود ۸ سال داشت که [[حکیم بن حزام]] او را در بازاری از نواحی [[مکه]] برای [[خدیجه]] خرید. خدیجه پس از [[ازدواج]] با پیامبر اسلام او را به رسول خدا هدیه کرد. حضرت محمد (ص) زید را آزاد کرد و سپس وی را در خانه خود نگه داشت.<ref> بلاذری، انساب، ج۱، ص۴۶۷.</ref> گفته‌اند که پیامبر در آن زمان ۱۰ سال از زید بزرگتر بوده است.
از تاریخ تولد زید خبر دقیقی در دست نیست. او در زمان [[جاهلیت]] به همراه مادرش به دیدار قبیله بنی معن رفت. در همان ایام این قبیله مورد هجوم قبیله بنی قین بن جسر قرار گرفت و زید اسیر شد. حدود ۸ سال داشت که [[حکیم بن حزام]] او را در بازاری از نواحی [[مکه]] برای [[خدیجه]] خرید. خدیجه پس از [[ازدواج]] با پیامبر اسلام، او را به رسول خدا هدیه کرد. حضرت محمد (ص) زید را آزاد کرد و سپس وی را در خانه خود نگه داشت.<ref> بلاذری، انساب، ج۱، ص۴۶۷.</ref> گفته‌اند که پیامبر در آن زمان ۱۰ سال از زید بزرگتر بوده است.


سال‌ها بعد، زید در موسم [[حج]] عده‌ای از مردم قبیله خود را دید و از طریق آنان خبر سلامتش به پدر و مادرش رسید. پدرش در فراق او اشعاری سروده است.<ref> ابن هشام، سیره، ج۱، ص۲۴۸؛ ابن عبدالبر، استیعاب، ج۲، ص۵۴۴؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۲، ص۱۳۰؛ بلاذری، انساب، ج۱، ص۴۶۸.</ref> پدر زید از رسول خدا(ص) خواست تا در برابر قیمت زید، او را به آنان برگرداند، پیامبر(ص) زید را مخیر کرد، اما زید ماندن نزد پیامبر را برگزید، حارثه گفت:‌ای فرزند! بندگی را بر آزادگی اختیار می‌نمائی و پدر را مهجور می‌گذاری؟ زید گفت: من از آن وقتی که پیامبر را دیده‌ام دیگر هرگز کسی را بر آن حضرت اختیار نخواهم کرد.
سال‌ها بعد، زید در موسم [[حج]] عده‌ای از مردم قبیله خود را دید، از طریق آنان خبر سلامتش به پدر و مادرش رسید. پدرش در فراق او اشعاری سروده است.<ref> ابن هشام، سیره، ج۱، ص۲۴۸؛ ابن عبدالبر، استیعاب، ج۲، ص۵۴۴؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۲، ص۱۳۰؛ بلاذری، انساب، ج۱، ص۴۶۸.</ref> پدر زید از رسول خدا(ص) خواست تا در برابر قیمت زید، او را به آنان برگرداند، پیامبر(ص) زید را مخیر کرد، اما زید ماندن نزد پیامبر را برگزید، حارثه گفت:‌ای فرزند! بندگی را بر آزادگی اختیار می‌نمائی و پدر را مهجور می‌گذاری؟ زید گفت: من از آن وقتی که پیامبر را دیده‌ام دیگر هرگز کسی را بر آن حضرت اختیار نخواهم کرد.
چون حضرت محمد (ص) این سخن از زید شنید او را به حجر [[مکه]] آورد و فرمود:‌ زید فرزند من است، از من [[ارث]] می‌برد و من نیز از او ارث می‌برم. از آن زمان او را زید بن محمد (ص) می‌خواندند تا آنکه آیات ۴ - ۶ [[سوره احزاب]] نازل شد که فرزند خوانده را به اسم پدرش بخوانند. از آن پس زید را زید بن محمد نخواندند.<ref> ابن عبدالبر، استیعاب، ج۲، ص۵۴۵، ۵۴۳؛ بلاذری، انساب، ج۱، ص۴۶۸-۴۶۹: ابن هشام، سیره، ج۱، ص۲۴۸.</ref>
 
حضرت محمد (ص) چون این سخن از زید شنید او را به حجر [[مکه]] آورد و فرمود:‌ زید فرزند من است، از من [[ارث]] می‌برد و من نیز از او ارث می‌برم. از آن زمان او را زید بن محمد (ص) می‌خواندند تا آنکه [[آیه|آیات]] ۴ - ۶ [[سوره احزاب]] نازل شد که فرزند خوانده را به اسم پدرش بخوانند. از آن پس زید را زید بن محمد نخواندند.<ref> ابن عبدالبر، استیعاب، ج۲، ص۵۴۵، ۵۴۳؛ بلاذری، انساب، ج۱، ص۴۶۸-۴۶۹: ابن هشام، سیره، ج۱، ص۲۴۸.</ref>


== اسلام، هجرت و عقد اخوت ==
== اسلام، هجرت و عقد اخوت ==