۱۶٬۴۱۷
ویرایش
Shamsoddin (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
Shamsoddin (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
|تاریخ بایگانی| منبع = <small> بلاذری، انساب، ج۱، ص۴۷۰</small>| تراز = چپ| عرض = ۲۳۰px| اندازه خط = ۱۴px|رنگ پسزمینه =#ffeebb| گیومه نقلقول =| تراز منبع = چپ}} | |تاریخ بایگانی| منبع = <small> بلاذری، انساب، ج۱، ص۴۷۰</small>| تراز = چپ| عرض = ۲۳۰px| اندازه خط = ۱۴px|رنگ پسزمینه =#ffeebb| گیومه نقلقول =| تراز منبع = چپ}} | ||
== نسب == | == نسب و کودکی == | ||
پدرش، حارثه بن شراحیل از قبیله کلب بود<ref> بلاذری، انساب، ج۱، ص۴۶۷.</ref>، | پدرش، حارثه بن شراحیل از قبیله کلب بود<ref> بلاذری، انساب، ج۱، ص۴۶۷.</ref>، مادرش، سعدی بن ثعلبه بن عامر از قبیله بنی معن و قبیله طی بود.<ref> ابن اثیر، اسدالغابه، ج۲، ص۱۲۹.</ref> او را زید الحب میگفتند، چون رسول خدا او را دوست میداشت.<ref>بلاذری، انساب، ج۱، ص۴۶۹.</ref> زید بن حارثه، آزاد شدۀ [[رسول خدا(ص)]] بود و به همین سبب زید و فرزندش [[اسامه بن زید|اسامه]] را از موالی پیامبر (ص) میخواندهاند.<ref> طبری، ج۳، ص۱۶۹</ref> | ||
از تاریخ تولد زید خبر دقیقی در دست نیست. او در زمان [[جاهلیت]] به همراه مادرش به دیدار قبیله بنی معن رفت. در همان ایام این قبیله مورد هجوم قبیله بنی قین بن جسر قرار گرفت و زید اسیر شد. حدود ۸ سال داشت که [[حکیم بن حزام]] او را در بازاری از نواحی [[مکه]] برای [[خدیجه]] خرید. خدیجه پس از [[ازدواج]] با پیامبر اسلام او را به رسول خدا هدیه کرد. حضرت محمد (ص) زید را آزاد کرد و سپس وی را در خانه خود نگه داشت.<ref> بلاذری، انساب، ج۱، ص۴۶۷.</ref> گفتهاند که پیامبر در آن زمان ۱۰ سال از زید بزرگتر بوده است. | از تاریخ تولد زید خبر دقیقی در دست نیست. او در زمان [[جاهلیت]] به همراه مادرش به دیدار قبیله بنی معن رفت. در همان ایام این قبیله مورد هجوم قبیله بنی قین بن جسر قرار گرفت و زید اسیر شد. حدود ۸ سال داشت که [[حکیم بن حزام]] او را در بازاری از نواحی [[مکه]] برای [[خدیجه]] خرید. خدیجه پس از [[ازدواج]] با پیامبر اسلام او را به رسول خدا هدیه کرد. حضرت محمد (ص) زید را آزاد کرد و سپس وی را در خانه خود نگه داشت.<ref> بلاذری، انساب، ج۱، ص۴۶۷.</ref> گفتهاند که پیامبر در آن زمان ۱۰ سال از زید بزرگتر بوده است. | ||
سالها بعد، زید در موسم [[حج]] عدهای از مردم قبیله خود را دید و از طریق آنان خبر سلامتش به پدر و مادرش رسید. پدرش در فراق او اشعاری سروده است.<ref> ابن هشام، سیره، ج۱، ص۲۴۸؛ ابن عبدالبر، استیعاب، ج۲، ص۵۴۴؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۲، ص۱۳۰؛ بلاذری، انساب، ج۱، ص۴۶۸.</ref> پدر زید از رسول خدا(ص) خواست تا در برابر قیمت زید، او را به آنان برگرداند، پیامبر(ص) زید را مخیر کرد، اما زید ماندن نزد پیامبر را برگزید، حارثه گفت:ای فرزند! بندگی را بر آزادگی اختیار مینمائی و پدر را مهجور میگذاری؟ زید گفت: من از آن وقتی که پیامبر را دیدهام دیگر هرگز کسی را بر آن حضرت اختیار نخواهم کرد. | سالها بعد، زید در موسم [[حج]] عدهای از مردم قبیله خود را دید و از طریق آنان خبر سلامتش به پدر و مادرش رسید. پدرش در فراق او اشعاری سروده است.<ref> ابن هشام، سیره، ج۱، ص۲۴۸؛ ابن عبدالبر، استیعاب، ج۲، ص۵۴۴؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۲، ص۱۳۰؛ بلاذری، انساب، ج۱، ص۴۶۸.</ref> پدر زید از رسول خدا(ص) خواست تا در برابر قیمت زید، او را به آنان برگرداند، پیامبر(ص) زید را مخیر کرد، اما زید ماندن نزد پیامبر را برگزید، حارثه گفت:ای فرزند! بندگی را بر آزادگی اختیار مینمائی و پدر را مهجور میگذاری؟ زید گفت: من از آن وقتی که پیامبر را دیدهام دیگر هرگز کسی را بر آن حضرت اختیار نخواهم کرد. | ||
چون حضرت محمد (ص) این سخن از زید شنید او را به حجر [[مکه]] آورد و فرمود: زید فرزند من است، از من [[ارث]] میبرد و من نیز از او ارث میبرم. از آن زمان او را زید بن محمد (ص) میخواندند تا آنکه آیات ۴ - ۶ [[سوره احزاب]] نازل شد که فرزند خوانده را به اسم پدرش بخوانند. از آن پس زید را زید بن محمد نخواندند.<ref> ابن عبدالبر، استیعاب، ج۲، ص۵۴۵، ۵۴۳؛ بلاذری، انساب، ج۱، ص۴۶۸-۴۶۹: ابن هشام، سیره، ج۱، ص۲۴۸.</ref> | چون حضرت محمد (ص) این سخن از زید شنید او را به حجر [[مکه]] آورد و فرمود: زید فرزند من است، از من [[ارث]] میبرد و من نیز از او ارث میبرم. از آن زمان او را زید بن محمد (ص) میخواندند تا آنکه آیات ۴ - ۶ [[سوره احزاب]] نازل شد که فرزند خوانده را به اسم پدرش بخوانند. از آن پس زید را زید بن محمد نخواندند.<ref> ابن عبدالبر، استیعاب، ج۲، ص۵۴۵، ۵۴۳؛ بلاذری، انساب، ج۱، ص۴۶۸-۴۶۹: ابن هشام، سیره، ج۱، ص۲۴۸.</ref> | ||
== اسلام، هجرت و عقد اخوت == | == اسلام، هجرت و عقد اخوت == | ||
خط ۴۶: | خط ۴۵: | ||
[[حمزه بن عبدالمطلب]] در پیمان برادری مسلمانان در [[مکه]] با زید بن حارثه [[عقد اخوت]] بسته بود. او در روز [[غزوه احد|اُحُد]] هم زید را وصی خود کرد.<ref> ابن هشام، سیره، ج۱، ص۵۰۵؛ بلاذری، انساب، ج۱، ص۴۷۲.</ref> پس از [[هجرت]]، نیز رسول خدا(ص) میان زید و [[اسید بن حضیر بن سماک|اسید بن حضیر]] عقد برادری بست.<ref> ابن عبدالبر، استیعاب، ج۱، ص۹۳؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۱، ص۱۱۳؛ بلاذری، انساب، ج۱، ص۴۷۲.</ref> | [[حمزه بن عبدالمطلب]] در پیمان برادری مسلمانان در [[مکه]] با زید بن حارثه [[عقد اخوت]] بسته بود. او در روز [[غزوه احد|اُحُد]] هم زید را وصی خود کرد.<ref> ابن هشام، سیره، ج۱، ص۵۰۵؛ بلاذری، انساب، ج۱، ص۴۷۲.</ref> پس از [[هجرت]]، نیز رسول خدا(ص) میان زید و [[اسید بن حضیر بن سماک|اسید بن حضیر]] عقد برادری بست.<ref> ابن عبدالبر، استیعاب، ج۱، ص۹۳؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۱، ص۱۱۳؛ بلاذری، انساب، ج۱، ص۴۷۲.</ref> | ||
زید | زید تنها [[صحابی]] پیامبر است که نام او در [[قرآن]] آمده است.<ref> احزاب، آیه ۳۷؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۲، ص۱۳۲؛ ابن حجر، الإصابة، ج۲، ص۴۹۷.</ref> | ||
== ازدواج== | == ازدواج== | ||
[[ام ایمن]] کنیز و آزاد شدۀ پیامبر (ص) پس از درگذشت شوهرش [[عبید بن زید خزرجی]]، با زید بن حارثه، ازدواج کرد و [[اسامه بن زید]] از او متولد شد.<ref> بلاذری، انساب، ج۱، ص۴۷۱؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۲، ص۱۳۱.</ref> | [[ام ایمن]] کنیز و آزاد شدۀ پیامبر (ص) پس از درگذشت شوهرش [[عبید بن زید خزرجی]]، با زید بن حارثه، ازدواج کرد و [[اسامه بن زید]] از او متولد شد.<ref> بلاذری، انساب، ج۱، ص۴۷۱؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۲، ص۱۳۱.</ref> از این رو کنیه او ابواسامه بود. | ||
پس از مهاجرت [[زینب بنت جحش]] به [[مدینه]]، [[پیامبر(ص)]] از او برای زید [[خواستگاری]] نمود. زینب پیش از خواستگاری گمان میکرد که پیامبر قصد دارد او را برای خویش خواستگاری کند، خوشحال شد، اما پس از آنکه دریافت پیامبر وی را برای زید خواستگاری کرده است، مخالفت نمود، اما چون پیامبر را به این وصلت راضی دید، با درخواست [[ازدواج]] موافقت کرد.<ref> ابن سعد، ج۸، ص۱۰۱؛ طبرانی، ج۲۴، ص۳۹ـ۴۰، ۴۵؛ ابونعیم اصفهانی، ج۲، ص۵۱ـ۵۲.</ref> اما همواره میان زینب و زید کشاکش وجود داشت<ref> ابونعیم اصفهانی، ج۲، ص۵۲</ref> و زید از بداخلاقی زینب نزد پیامبر شکایت میبرد، پیامبر او را به [[صبر]] و تحمل همسر دعوت میکرد.<ref> ابن سعد، ج۸، ص۱۰۳؛ بلاذری، انساب، ج۱، ص۴۳۴.</ref> تا آنکه سرانجام پیامبر در سال ۵ قمری به فرمان خدا به جدایی آن دو حکم داد.<ref> نک: ابن سعد، ج۸، ص۱۱۴؛ بلاذری، انساب، ج۱، ص۵۲۱؛ قس ابوعبیده، ص۶۱؛ ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۸۴۹، که به نقلی زمان جدایی زینب و زید را سال سوم ذکر کردهاند، هرچند بلاذری گفته که این قول، ثابت نشده دانسته است. بلاذری، انساب، ج۱، ص۵۲۱.</ref> | پس از مهاجرت [[زینب بنت جحش]] به [[مدینه]]، [[پیامبر(ص)]] از او برای زید [[خواستگاری]] نمود. زینب پیش از خواستگاری گمان میکرد که پیامبر قصد دارد او را برای خویش خواستگاری کند، خوشحال شد، اما پس از آنکه دریافت پیامبر وی را برای زید خواستگاری کرده است، مخالفت نمود، اما چون پیامبر را به این وصلت راضی دید، با درخواست [[ازدواج]] موافقت کرد.<ref> ابن سعد، ج۸، ص۱۰۱؛ طبرانی، ج۲۴، ص۳۹ـ۴۰، ۴۵؛ ابونعیم اصفهانی، ج۲، ص۵۱ـ۵۲.</ref> اما همواره میان زینب و زید کشاکش وجود داشت<ref> ابونعیم اصفهانی، ج۲، ص۵۲</ref> و زید از بداخلاقی زینب نزد پیامبر شکایت میبرد، پیامبر او را به [[صبر]] و تحمل همسر دعوت میکرد.<ref> ابن سعد، ج۸، ص۱۰۳؛ بلاذری، انساب، ج۱، ص۴۳۴.</ref> تا آنکه سرانجام پیامبر در سال ۵ قمری به فرمان خدا به جدایی آن دو حکم داد.<ref> نک: ابن سعد، ج۸، ص۱۱۴؛ بلاذری، انساب، ج۱، ص۵۲۱؛ قس ابوعبیده، ص۶۱؛ ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۸۴۹، که به نقلی زمان جدایی زینب و زید را سال سوم ذکر کردهاند، هرچند بلاذری گفته که این قول، ثابت نشده دانسته است. بلاذری، انساب، ج۱، ص۵۲۱.</ref> |
ویرایش