۱۷٬۸۳۰
ویرایش
Shamsoddin (بحث | مشارکتها) جز (افزایش منبع) |
Shamsoddin (بحث | مشارکتها) جز (ویرایش و تمیزکاری) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''اَصحاب اُخْدود''' مؤمنانی که از سوی [[کافر|کافران]] در گودالهای آتش | '''اَصحاب اُخْدود''' مؤمنانی بودند که از سوی [[کافر|کافران]] در گودالهای آتش افکنده میشدند. البته به عقیده برخی مفسران اصحاب اخدود، کافرانی بودند که [[مؤمن|مؤمنان]] را در گودالهای آتش میافکندند. [[قرآن]] در آیات ۴ تا ۸ [[سوره بروج]] به ماجرای اصحاب اخدود اشاره کرده است مفسران نزول این آیات را برای نکوهش کافران و برانگیختن حس مقاومت [[مسلمانان]] دانستهاند. | ||
گزارشهایی از این ماجرا در برخی از منابع [[مسیحیت|مسیحی]] نیز آمده است؛ در این گزارشها، انگیزه پرداختن به داستان اصحاب اخدود، یادکردی از [[شهیدان]] و هدف گزارشگران آن، شعلهور ساختن احساس مذهبی مسیحیان در برابر یهودیان دانسته شده است. | گزارشهایی از این ماجرا در برخی از منابع [[مسیحیت|مسیحی]] نیز آمده است؛ در این گزارشها، انگیزه پرداختن به داستان اصحاب اخدود، یادکردی از [[شهیدان]] و هدف گزارشگران آن، شعلهور ساختن احساس مذهبی مسیحیان در برابر یهودیان دانسته شده است. | ||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
=== گزارش محمد بن کعب قرظی=== | === گزارش محمد بن کعب قرظی=== | ||
بر پایه گزارش محمد بن کعب قرظی، اهالی نجران مشرک و بتپرست بودند و در قریهای در نزدیکی نجران ساحری به آنان سحر میآموخت. وقتی شخصیت الهی داستان(فیمیون؛ به نام او تصریح نشده است)به آنجا رسید خیمهای به پا کرد و زمینه یکتاپرستی را فراهم کرد. شخصی به نام ثامر فرزند خود، عبدالله را بر آن داشت تا نزد ساحر علم آموزد. عبدالله در راه رسیدن به خانه ساحر، چنان مجذوب رفتار فیمیون شد که محضر فیمیون را بر درس ساحر ترجیح میداد. بر پایه این روایت او [[اسم اعظم]] را از فیمیون آموخت و به امور خارق عادت میپرداخت پادشاه وقت که از جریان او آگاه شد فرمان قتل او را صادر کرد اما هر کاری کرد نتوانست او را به قتل برساند، عبدالله به او خبر داد، در صورتی میتواند او را بکشد که به آیین او درآید. پادشاه بلافاصله به عبدالله دین ایمان آورد، و با عصایش ضربهای به عبدالله زد که منجر به کشتن شدن عبدالله و سپس خود او شد. مردم نجران با دیدن این رخداد، دین عبدالله را بر حق دانستند.<ref> ابن هشام، السیرة النبویه، ۱۳۵۵ق، ج۱، ص۳۵-۳۶.</ref> روایتی [[صهیب بن سنان|صهیب]] از [[پیامبر(ص)]] نقل کرده است که به گزارش محمد بن کعب نزدیک است.<ref> نیشابوری، | بر پایه گزارش محمد بن کعب قرظی، اهالی نجران مشرک و بتپرست بودند و در قریهای در نزدیکی نجران ساحری به آنان سحر میآموخت. وقتی شخصیت الهی داستان(فیمیون؛ به نام او تصریح نشده است)به آنجا رسید خیمهای به پا کرد و زمینه یکتاپرستی را فراهم کرد. شخصی به نام ثامر فرزند خود، عبدالله را بر آن داشت تا نزد ساحر علم آموزد. عبدالله در راه رسیدن به خانه ساحر، چنان مجذوب رفتار فیمیون شد که محضر فیمیون را بر درس ساحر ترجیح میداد. بر پایه این روایت او [[اسم اعظم]] را از فیمیون آموخت و به امور خارق عادت میپرداخت پادشاه وقت که از جریان او آگاه شد فرمان قتل او را صادر کرد اما هر کاری کرد نتوانست او را به قتل برساند، عبدالله به او خبر داد، در صورتی میتواند او را بکشد که به آیین او درآید. پادشاه بلافاصله به عبدالله دین ایمان آورد، و با عصایش ضربهای به عبدالله زد که منجر به کشتن شدن عبدالله و سپس خود او شد. مردم نجران با دیدن این رخداد، دین عبدالله را بر حق دانستند.<ref> ابن هشام، السیرة النبویه، ۱۳۵۵ق، ج۱، ص۳۵-۳۶.</ref> روایتی [[صهیب بن سنان|صهیب]] از [[پیامبر(ص)]] نقل کرده است که به گزارش محمد بن کعب نزدیک است.<ref> نیشابوری، صحیح مسلم، ۱۳۹۷ق، ج۲، ص۵۹۸-۵۹۹.</ref> | ||
در منابع اسلامی عموما زرعه و یوسف به عنوان نام اصلی و نام دوم پادشاه مطرح شده و ذونواس لقب وی تلقی شده است<ref> ابن هشام، التیجان، ۱۳۴۷ق، ص۳۰۱؛ دینوری، الاخبارالطوال، ۱۹۶۰م، ص۶۱؛ قمی، تفسیر، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۴۱۳.</ref> همچنین بنا به گزارشهای منابع اسلامی ذونواس پیشتر بر دین یهود نبوده، چون به این دین گرویده، تصمیم گرفت تا همگان را به این دیانت درآورد و آنان را که سرباز زدند به قتل رسانده است.<ref>دینوری، الاخبارالطوال، ۱۹۶۰م، ص۶۱.</ref> | در منابع اسلامی عموما زرعه و یوسف به عنوان نام اصلی و نام دوم پادشاه مطرح شده و ذونواس لقب وی تلقی شده است<ref> ابن هشام، التیجان، ۱۳۴۷ق، ص۳۰۱؛ دینوری، الاخبارالطوال، ۱۹۶۰م، ص۶۱؛ قمی، تفسیر، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۴۱۳.</ref> همچنین بنا به گزارشهای منابع اسلامی ذونواس پیشتر بر دین یهود نبوده، چون به این دین گرویده، تصمیم گرفت تا همگان را به این دیانت درآورد و آنان را که سرباز زدند به قتل رسانده است.<ref>دینوری، الاخبارالطوال، ۱۹۶۰م، ص۶۱.</ref> | ||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
بر پایه روایتی [[حضرت علی(ع)]] از کشتهشدن ۷ تن از نیکان [[کوفه]] در منطقه [[مرج عذراء|عذرا]] خبر داده و آنان را به اصحاب اخدود تشبیه کرده است.<ref>ثقفی، الغارات، ۱۳۵۳ش، ج۲، ص۸۱۵.</ref> در برخی از نقلهای این روایت آنان [[حجر بن عدی]] و یارانش معرفی و جرم آنان ایمان به خدا دانسته شده است.<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۵۶.</ref> | بر پایه روایتی [[حضرت علی(ع)]] از کشتهشدن ۷ تن از نیکان [[کوفه]] در منطقه [[مرج عذراء|عذرا]] خبر داده و آنان را به اصحاب اخدود تشبیه کرده است.<ref>ثقفی، الغارات، ۱۳۵۳ش، ج۲، ص۸۱۵.</ref> در برخی از نقلهای این روایت آنان [[حجر بن عدی]] و یارانش معرفی و جرم آنان ایمان به خدا دانسته شده است.<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۵۶.</ref> | ||
در برخی منابع [[امام حسین]] و دیگر [[شهدای کربلا]] در استقامت و پایداری در راه خدا به اصحاب اخدود تشبیه شدهاند.<ref>ابن طاووس، دارالذخائر، | در برخی منابع [[امام حسین]] و دیگر [[شهدای کربلا]] در استقامت و پایداری در راه خدا به اصحاب اخدود تشبیه شدهاند.<ref>ابن طاووس، سعدالسعود، دارالذخائر، ص۱۳۶.</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == |
ویرایش