کاربر ناشناس
خوف و رجاء: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Lohrasbi بدون خلاصۀ ویرایش |
imported>Lohrasbi بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
غزالی همچنین خوف و رجاء را با ارزش اخلاقی دیگری مرتبط میسازد که آن [[صبر]] است.<ref> ج۴، ص۲۲۸</ref> از نظر او خوف و رجاء مایه تقویت صبر در آدمی است. <ref> ج۴، ص۲۲۹</ref> | غزالی همچنین خوف و رجاء را با ارزش اخلاقی دیگری مرتبط میسازد که آن [[صبر]] است.<ref> ج۴، ص۲۲۸</ref> از نظر او خوف و رجاء مایه تقویت صبر در آدمی است. <ref> ج۴، ص۲۲۹</ref> | ||
== در تصوف و عرفان == | |||
خوف و رجاء از احوال و مقامات [[عرفان|عرفانی]]اند که اغلب در کنار هم ذکر میشوند.<ref>الرجاء مقرونٌ بالخوف؛ ابونصر سرّاج، ص۶۱</ref> حقیقت خوف و رجاء این است که اگر احتمال وقوع امری در آینده، به ذهن انسان برسد و قلب او را تحت تأثیر قرار دهد، این حالت را انتظار میخوانند. اگر چیزی که منتظر وقوعش هستیم، ناخوشایند باشد و موجب درد و اَلَمی در قلب شود خوف است و اگر خوشایند باشد و وقوعش لذت و راحتی قلب را در پی داشته باشد رجاء نام دارد. البته [[سالک]] باید خود با اعمال نیک اسباب و علل وقوع آن را فراهم کند و آنگاه به تحقق آن امید داشته باشد، و گرنه انتظار و توقع او خودفریبی است. سالک همه آنچه در توان اوست انجام میدهد و فقط آنچه در اختیارش نبوده باقی میماند که آن نیز به دست خداست و مورد رجای بنده. البته رجای کسی که در راه آنچه مورد کراهت خداست گام بردارد، بیهوده و نشانه حماقت است.<ref>غزالی، ج۴، ص۱۴۹ - ۱۵۱</ref> | |||
از این تفسیر چنین برمی آید که خوف و رجاء ویژه مقامات اولیه سلوک است. زیرا کسی که مراحل اولیه سلوک را گذرانده باشد، یعنی با خدا انس گرفته و حق مالک قلب او شده باشد و او فرزند وقت خودش شده باشد (صار ابنَ وقتِه) و جمال حق را پیوسته مشاهده کند، دیگر توجهی به آینده ندارد و در نتیجه خوف و رجایی برایش باقی نمیماند، بلکه در حالتی برتر از خوف و رجاء قرار دارد. بنا بر این، اگر مُحب به جای مشاهده محبوب مشغول خوف از فراق او باشد، در شهودش نقصان خواهد بود و مقصود واسطی از گفتۀ «خوف حجاب بین خدا و بنده است» نیز همین است.<ref>همان، ج۴، ص۱۶۳</ref> به نظر [[خواجه عبدالله انصاری]] نیز درجه عالی خوف که ویژه اهل وصول است، در واقع خوف نیست زیرا آنان که به حق رسیدهاند دیگر خوفی ندارند، بلکه آن هیبتِ جلال پروردگار است. <ref>خواجه عبدالله انصاری، ۱۹۶۲، ص۲۰؛ تلمسانی، ج۱، ص۱۲۵</ref> اما تلقی عمومی [[صوفیه]] از خوف چنین نیست، چنان که عبّادی گفته است هر بندهای که در توحید راسختر و در معرفت کاملتر باشد خوف و خشیت او بیشتر است و از [[رسول خدا]] نقل کرده است که «أعلمُکُمﹾ باللّهِ أخشاکُمﹾ مِنَ اللّه».<ref>عبادی، ص۶۵</ref> | |||
به نظر میرسد که در [[تصوف]] نخستین درباره خوف به استقلال بحث میکردند و آن را در کنار رجاء نمیآوردند.<ref>شقیق بلخی، ص۱۰۸ – ۱۱۲؛ کلاباذی، ص۹۷ - ۹۸</ref> به نظر [[شقیق بلخی]] منازلی که اهل صدق در آنها به عبادت میپردازند چهار منزل است: زهد، خوف، شوق به بهشت و محبت به خدا.<ref>همانجا</ref> | |||
=== درجات خوف === | |||
خوف دارای درجاتی است که در این باره آرای [[تصوف|صوفیه]]اندکی اختلاف دارد. ابو نصر سراج با استناد به [[قرآن]]، خوف را سه گونه دانسته است. <ref>البته آیات مورد استناد (به ترتیب: آل عمران: ۱۷۵؛ الرحمن: ۴۶؛ نور:۳۷ دلالت واضحی به این مطلب ندارد</ref> این درجات عبارتند از: خوف خاصان (خوف الأجلّه)، خوف متوسطان (خوف الأوساط) و خوف عوام (خوف العامة). خوف خاصان منبعث از [[ایمان]] است؛ خوف متوسطان از بریدگی از حق و تیرگی زلال معرفتشان است؛ خوف عوام از خشم و کیفر خداست.<ref>ابونصر سرّاج، ص۶۰</ref> به اعتقاد خواجه عبدالله انصاری، خوف سه قسم است: اول خوفِ خاطر که در دل میآید و زود میگذرد. این خوف کمترین خوف است که اگر نباشد ایمان هم وجود نخواهد داشت؛ دوم خوفِ مقیم که بنده را از معاصی باز میدارد و امل او را کوتاه میکند؛ و سوم خوفِ غالب که خوف مکر است و خوف حقیقی نیز همین خوف است و راه اخلاص با این خوف باز میشود. این خوف بنده را از غفلت میرهاند و خوف [[توبه|تائبان]] است.<ref>خواجه عبدالله انصاری، ۱۹۵۴، ص۶۶</ref> غزالی درجات سه گانه خوف را به گونه دیگری تقسیم کرده است: خوف قاصر، مُفرط و معتدل.<ref>برای تفصیل مطلب ر.ک: غزالی، ج۴، ص۱۶۵</ref> | |||
=== آثار خوف === | |||
خوف آثار متعددی دارد، ولی تأثیر اصلی خوف بر روح و جان سالک است که آن را میسوزاند و از آن طریق بر بدن سالک و جوارح و صفات او اثر میگذارد. خوف بر بر بدن تأثیر میگذارد و موحب لاغری و زردی و ضعف و گریه وگاه مرگ میشود، و گاهی اندیشه آدمی را آشفته میسازد و عقل را فاسد میکند یا انسان را به قنوط و یأس میکشاند.<ref>غزالی، ج۴، ص۱۶۴</ref> | |||
=== رجاء === | |||
رجاء برای تعدیل خوف است. به گفته ابوبکر ورّاق، رجاء نسیم لطف خدا بر دلهای خائف است که اگر نبود، عقل و دلشان در اثر خوف تباه میشد.<ref>ابونصر سرّاج، ص۶۲</ref> رتبه رجاء بعد از خوف است، زیرا رجاء مخصوص کسی است که در مقام خوف قرار گرفته و برای تعدیل آن حالت به رجاء نیاز دارد که به افراط در خوف نیفتد. پس رجای هر کس به اندازه خوف اوست.<ref>ابوطالب مکی، ج۱، ص۲۱۵</ref> [[ابوطالب مکی]] صلاح ندیده است که همه مقامات اهل رجاء را بیان کند، زیرا رجاء برای عامه [[ایمان|مؤمنان]] مفید نیست و باعث فساد ایشان میشود. رجاء تنها برای کسی است که قلبش در اثر خوف طالبِ خیر شده باشد، اما بیشتر نفوس تنها با تازیان خوف صلاح میپذیرند.<ref>همان، ج۱، ص۲۱۵ - ۲۱۶</ref> | |||
به نظر میرسد [[خواجه عبدالله انصاری]] تنها [[عرفان|عارفی]] است که به رجاء دیدی منفی، حتی از اساس، دارد. او در [[منازل السائرین]]<ref>ص۲۶</ref> رجاء را ضعیفترین منازل مرید دانسته است. زیرا از یک سو معارضه با خواست و اراده الاهی است که شاید به تعذیب او تعلق گرفته باشد و سالکﹾ اراده خود را در برابر اراده الاهی قرار میدهد تا خدا او را کیفر ندهد؛ و از سوی دیگر اعتراض به حکمت خداست، زیرا سالک گمان میکند که چون خدا بینیاز از عذاب بندگان است، عذاب کردن آنان وجهی ندارد، پس بهتر است که خدا آنان را عفو کند. گویا بنده خود را اعلم از خدا میپندارد. البته انصاری برای رجاء یک فایده نیز قائل است که حرارتِ خوف را سرد میکند تا به یأس نینجامد.<ref>نیز: عبدالرزاق کاشی، ص۱۳۲ - ۱۳۳</ref> | |||
=== مراتب رجاء === | |||
رجاء نیز مانند خوف سه درجه دارد: رجاء به خدا، رجاء به سعۀ رحمت خدا و رجاء به پاداش خدا. درجه اول ویژۀ کسی است که غرق رجاء است و از خدا جز خود او چیزی نمیخواهد، چنان که وقتی از [[شبلی]] درباره رجا پرسیدند، گفت: «رجاء آن است که از خدا بخواهی که جز خودش، تو را به دیگری امیدوار نسازد». درجه دوم و سوم ویژه کسانی است که از نعمتهای خدا آگاهند و بدانها دل بستهاند و میدانند که جود و کرم و فضل از صفاتی خداوندی است و بر همین اساس دلشان با کرم و لطف الاهی آسوده است. <ref>ابو نصر سراج، ص۶۲</ref> | |||
=== خوف یا رجاء === | |||
موضوع دیگر این است که آیا غلبه خوف بر بنده بهتر است یا غلبه رجاء. به نظر [[غزالی]] این سؤال بیجاست زیرا هر یک از این دو چون دارویی برای بیماری خاصی است و نمیتوان آنها را با هم مقایسه کرد. اگر قلبی دچار بیماری ایمنی از مکر خدا و غرور به آن یا دچار بیماری معصیت باشد خوف بهتر است؛ و اگر قلبی دچار بیماری یأس از رحمت خدا باشد رجاء بهتر است. البته غزالی پذیرفته است که با قطع نظر از بیماری خاص، و با عنایت به کثرت معصیت و غرور در میان خلق، خوف از یک لحاظ مطلقاً برتر است، اما به لحاظ منشأ این دو، رجاء برتر است زیرا مقتضای رحمت و لطف خداست و خوف مقتضای غضب خدا؛ و رحمت خدا با محبت سازگارتر است. نتیجه آن که برای بیشتر مردم خوف برتر است، ولی برای پرهیزکارانی که ظاهر گناه را ترک کردهاند، اعتدال خوف و رجاء شایستهتر است.<ref>غزالی، ج۴، ص۱۷۳</ref> | |||
== پانویس == | == پانویس == |