کاربر ناشناس
طه حسین: تفاوت میان نسخهها
ویرایش جزئی
Shamsoddin (بحث | مشارکتها) جز (تمیزکاری) |
imported>M.r.seifi (ویرایش جزئی) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه زندگینامه | {{جعبه زندگینامه | ||
| اندازه جعبه = | | اندازه جعبه = | ||
خط ۴۵: | خط ۴۴: | ||
| پانویس = | | پانویس = | ||
}} | }} | ||
'''طه حسین'''(۱۸۸۹-۱۹۷۳م) نویسنده و متفکر [[مصر|مصری]] | '''طه حسین'''(۱۸۸۹-۱۹۷۳م) نویسنده و متفکر [[مصر|مصری]].او [[قرآن]] را متأثر از [[اسرائیلیات|داستانهای یهودی]] میدانست، در عین حال به [[اعجاز قرآن]] اعتقاد داشت. وی بر این باور بود که گذشتگان اهل سنت، [[ابوبکر بن ابیقحافه|ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] را بزرگتر از آنچه که بودند نشان دادهاند. به نظر او در زمان عثمان [[بنیامیه]] تمام امور [[خلافت]] را در دست گرفته بودند و در ماجرای قتل [[عثمان بن عفان|عثمان]]، علی(ع) از مدافعان وی بود. طه حسین معتقد بود که [[شیعه]] به عنوان یک حزب، پس از ماجرای [[صلح امام حسن علیه السلام|صلح حسن بن علی(ع)]] با [[معاویة بن ابیسفیان|معاویه]] شکل گرفته است.<br /> | ||
از آثار وی میتوان به «فی الشعر الجاهلی»، «[[الفتنة الکبری]]»، «الأیام» و «الشیخان» اشاره کرد. | |||
==زندگینامه== | |||
طه حسین در سال ۱۸۸۹ در [[مصر]] به دنیا آمد.<ref>الجندی، طه حسین حیاته و فکره، ۱۹۷۷م، ص۲۱.</ref> در پنج سالگی در اثر بیماری، بیناییاش را از دست داد. طبق رسم آن زمان به مکتبخانه رفت و کل قرآن را حفظ نمود. <ref>الجندی، طه حسین حیاته و فکره، ۱۹۷۷م، ص۲۱.</ref> در سال ۱۹۰۲ وارد [[الأزهر]] شد و تا سال ۱۹۰۸ در آنجا باقی ماند.<ref>الجندی، طه حسین حیاته و فکره، ۱۹۷۷م، ص۲۱.</ref> در این مدت، نزد اساتیدی چون [[محمد عبده]]، محمد بخیت(مفتی مصر)، محمد حسنین العدوی، محمد مصطفی المراغی، محمد راضی و عاشور الصدفی دروس [[فقه]]، [[اصول فقه]]، نحو و منطق را آموخت.<ref>حسین، آئینه اسلام، ۱۳۴۶ش، مقدمه، صفحه نه.</ref> سپس به دانشگاه مصر رفت<ref>الجندی، طه حسین حیاته و فکره، ۱۹۷۷م، ص۲۲.</ref> و در رشته [[ادبیات عرب]] دکتری گرفت.<ref>نظری، «بررسی و آثار طه حسین در ادب عربی»، ص۲۴.</ref> پس از آن به [[فرانسه]] رفت و در رشته تاریخ دانشگاه سوربن به درجه دکتری رسید.<ref>نظری، «بررسی و آثار طه حسین در ادب عربی»، ص۲۴.</ref> | |||
از سال ۱۹۱۹م در دانشگاه قاهره به تدریس تاریخ [[یونان]] و [[روم]] مشغول شد و پس از مدتی ریاست دانشکده ادبیات این دانشگاه را پذیرفت. در طی سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۲ عهدهدار وزارت معارف مصر شد؛ اما پس از سقوط کابینه [[حزب وفد مصر|حزب وفد]]، از سیاست کناره گرفت.<ref>حسین، آن روزها، ۱۳۵۸ش، ص۱۲-۱۳.</ref> طه حسین در زمان وزارت خود تحصیلات متوسطه و فنی را رایگان اعلام کرد و قصد داشت تحصیلات عالی را نیز رایگان کند؛ اما پادشاه وقت مصر نپذیرفت.<ref>حسین، آئینه اسلام، ۱۳۴۶ش، مقدمه، صفحه چهارده.</ref> وی در سال ۱۹۷۳، در ۸۴ سالگی از دنیا رفت.<ref>نظری، «بررسی و آثار طه حسین در ادب عربی»، ص۲۴.</ref> | |||
==دیدگاهها== | |||
طه حسین نظراتی درباره [[قرآن]]، [[خلفای راشدین]] و [[شیعه]] داده است. | |||
===دیدگاهها درباره قرآن=== | |||
طه حسین در کتاب «فی الشعر الجاهلی» مدعی شد که برخی مطالب [[قرآن]] از [[اسرائیلیات|داستانهای یهودی]] تأثیر پذیرفته است.<ref>الجندی، طه حسین حیاته و فکره، ۱۹۷۷م، ص۱۴۰.</ref> در پی این نظریه مجلس مصر دستور جمعآوری این کتاب را صادر کرد و او را از دانشگاه مصر اخراج کرد.<ref>الجندی، طه حسین حیاته و فکره، ۱۹۷۷م، ص۱۷۸.</ref> برخی بر این باورند که این جنجالها بیشتر جنبه سیاسی داشته است.<ref>طه حسین، آئینه اسلام، ۱۳۴۶ش، مقدمه، صفحه دوازده.</ref> | |||
در عین حال طه حسین به [[اعجاز قرآن]] اعتقاد داشت.<ref>رجوع کنید به: حسین، آئینه اسلام، ۱۳۴۶ش، ص۱۲۲.</ref> به نظر وی مهمترین دلیل اعجاز قرآن، نظم و روش خاص آن در بیان مفاهیم است؛ روشی که عرب در روزگار پیامبر(ص) و پس از آن نتوانست آن را تقلید کند.<ref>حسین، آئینه اسلام، ۱۳۴۶ش، ص۱۲۴.</ref> | |||
== | ===دیدگاهها درباره خلفای راشدین=== | ||
به نظر او گذشتگان اهل سنت، [[ابوبکر بن ابیقحافه|ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] را در حد تقدیس بزرگ جلوه دادهاند و بدون فکر و تأمل در مدح و ثنا آن دو سخن گفتهاند.<ref> حسین، الشیخان، ۱۹۶۹م، ص۶.</ref> وی [[شورای شش نفره]] را عامل اختلاف بین مسلمانان میدانست،<ref>حسین، الفتنه الکبری، ۲۰۰۲م، ج۱، ص۴۸.</ref> زیرا افرادی که توسط [[عمر بن خطاب|خلیفه دوم]] برای این شورا معرفی شدند، همگی آنها به خاطر حفظ اسلام و مسلمین تمایل داشتند که خود را به عنوان [[خلافت|خلیفه]] معرفی نمایند.<ref>حسین، الفتنه الکبری، ۲۰۰۲م، ج۱، ص۴۸.</ref> | |||
طه حسین، [[عثمان بن عفان|خلیفه سوم]] را ناتوان در امور [[خلافت]] میدانست. به نظر وی [[عثمان بن عفان|عثمان]] به راحتی در برابر طمعورزان [[قریش]] و به خصوص [[بنیامیه]] از پا در آمد و تسلیم آنها شد و آنان امور خلافت را به دست گرفته بودند و حتی عزل و نصبها توسط آنها رخ میداد.<ref>حسین، آئینه اسلام، ۱۳۴۶ش، ص۲۰۵.</ref> به نظر او در ماجرای [[قتل عثمان|کشتهشدن عثمان]]، [[امام علی علیه السلام|امام علی(ع)]] از مدافعان عثمان بود؛ اما [[طلحة بن عبیدالله|طلحه]] و [[زبیر بن عوام|زبیر]] را متمایل به شورشیان میدانست.<ref>حسین، الفتنه الکبری، ۲۰۰۲م، ج۲، ص۷.</ref> | |||
===دیدگاهها درباره شیعه=== | |||
وی معتقد بود که مشهور متکلمان و فقها درباره تاریخ شکلگیری [[شیعه]] به عنوان یک حزب به اشتباه رفتهاند.<ref>حسین، الفتنه الکبری، ۲۰۰۲م، ج۱، ص۱۷۵.</ref> به نظر او کسانی که در جنگها به [[امام علی علیه السلام|علی(ع)]] یاری رساندند شیعیان علی(ع) نبودند؛ بلکه قصدشان تنها کمکرسانی به او بود.<ref>حسین، الفتنه الکبری، ۲۰۰۲م، ج۱، ص۱۷۵.</ref> به اعتقاد او تاریخ شکلگیری شیعه به عنوان یک حزب، پس از ماجرای [[صلح امام حسن علیه السلام|صلح حسن بن علی(ع)]] با [[معاویة بن ابیسفیان|معاویه]] بوده است.<ref>حسین، الفتنه الکبری، ۲۰۰۲م، ج۱، ص۱۷۵.</ref> | |||
او امام علی(ع) را فردی سیاستمدار میدانست اما هیچگاه از سیاست برای رسیدن به مقاصد دنیایی استفاده نکرد.<ref>حسین، آئینه اسلام، ۱۳۴۶ش، ص۲۱۹.</ref> به نظر او با اینکه علی(ع) [[خلافت]] را حق [[بنیهاشم]] میدانست، اما پس از وفات [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] از ترس بروز فتنه پیشنهاد عمویش [[عباس بن عبدالمطلب|عباس]] برای بیعت را نپذیرفت.<ref>حسین، الفتنه الکبری، ۲۰۰۲م، ج۲، ص۱۷.</ref> | |||
طه حسین مقصر اصلی [[واقعه کربلا]] را ابن زیاد میدانست.<ref>حسین، الفتنه الکبری، ۲۰۰۲م، ج۲، ص۲۴۴.</ref> زیرا [[امام حسین علیه السلام|حسین بن علی(ع)]] هنگام مواجه با سپاه [[کوفه]]، به [[عمر بن سعد|عمر سعد]] سه پیشنهاد داد: «۱- یا به او راه دهند که به [[حجاز]] رود. ۲- یا او را به [[شام]] نزد [[یزید بن معاویه|یزید]] بفرستند تا قضیه را میان خود حل کنند. ۳- یا به او راه دهند تا به یکی از مرزهای مسلمین رود و در آنجا بماند». عمر سعد این پیشنهادها را به صورت مکتوب برای [[عبیدالله بن زیاد|ابنزیاد]] فرستاد، اما ابنزیاد این پیشنهادها را رد کرد و تسلیم بلاشرط حسین(ع) را خواست.<ref>حسین، الفتنه الکبری، ۲۰۰۲م، ج۲، ص۲۴۰.</ref> در حالی که اگر یکی از سه پیشنهاد حسین(ع) عملی میشد خون [[اهل البیت علیهم السلام|اهلبیت پیامبر(ص)]] پایمال نمیشد و واقعه کربلا اتفاق نمیافتاد.<ref>حسین، الفتنه الکبری، ۲۰۰۲م، ج۲، ص۲۴۴.</ref> | |||
==آثار== | ==آثار== | ||
خط ۹۰: | خط ۱۰۸: | ||
*پیرامون سیره نبوی(علی هامش السیرة) ترجمه بدرالدین کتابی. | *پیرامون سیره نبوی(علی هامش السیرة) ترجمه بدرالدین کتابی. | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
==پانویس== | ==پانویس== |