پرش به محتوا

طه حسین: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۱۴ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۵ اکتبر ۲۰۱۷
جز
تمیزکاری
imported>M.r.seifi
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (تمیزکاری)
خط ۵۰: خط ۵۰:


==زندگی‌نامه==
==زندگی‌نامه==
طه حسین در سال ۱۸۸۹ در [[مصر]] به دنیا آمد.<ref>الجندی،  طه حسین حیاته و فکره، ۱۹۷۷م، ص۲۱.</ref> در پنج سالگی در اثر بیماری، بینایی‌اش را از دست داد. طبق رسم آن زمان به مکتب‌خانه رفت و کل قرآن را حفظ نمود. <ref>الجندی،  طه حسین حیاته و فکره، ۱۹۷۷م، ص۲۱.</ref> در سال ۱۹۰۲ وارد [[مدرسه الأزهر]] شد و تا سال ۱۹۰۸ در آنجا باقی ماند.<ref>الجندی، طه حسین حیاته و فکره، ۱۹۷۷م، ص۲۱.</ref> در این مدت، نزد اساتیدی چون [[محمد عبده]]، محمد بخیت(مفتی مصر)، محمد حسنین العدوی، محمد مصطفی المراغی، محمد راضی و عاشور الصدفی دروس [[فقه]]، [[اصول فقه]]، نحو و منطق را آموخت.<ref>حسین، آئینه اسلام، ۱۳۴۶ش، مقدمه، صفحه نه.</ref> تحصیل در الأزهر او را راضی نکرد، به همین خاطر به دانشگاه مصر رفت<ref>الجندی،  طه حسین حیاته و فکره، ۱۹۷۷م، ص۲۲.</ref>و موفق به اخذ دکتری در رشته [[ادبیات عرب]] شد.<ref>نظری، «بررسی و آثار طه حسین در ادب عربی»، ص۲۴.</ref> پس از آن به [[فرانسه]] رفت و در رشته تاریخ دانشگاه سوربن به درجه دکتری رسید.<ref>نظری، «بررسی و آثار طه حسین در ادب عربی»، ص۲۴.</ref>  
طه حسین در سال ۱۸۸۹ در [[مصر]] به دنیا آمد.<ref>الجندی،  طه حسین حیاته و فکره، ۱۹۷۷م، ص۲۱.</ref> در پنج سالگی در اثر بیماری، بینایی‌اش را از دست داد. طبق رسم آن زمان به مکتب‌خانه رفت و کل قرآن را حفظ نمود. <ref>الجندی،  طه حسین حیاته و فکره، ۱۹۷۷م، ص۲۱.</ref> در سال ۱۹۰۲ وارد [[مدرسه الأزهر]] شد و تا سال ۱۹۰۸م در آنجا باقی ماند.<ref>الجندی، طه حسین حیاته و فکره، ۱۹۷۷م، ص۲۱.</ref> در این مدت، نزد اساتیدی چون [[محمد عبده]]، محمد بخیت(مفتی مصر)، محمد حسنین العدوی، محمد مصطفی المراغی، محمد راضی و عاشور الصدفی دروس [[فقه]]، [[اصول فقه]]، نحو و منطق را آموخت.<ref>حسین، آئینه اسلام، ۱۳۴۶ش، مقدمه، صفحه نه.</ref> سپس به دانشگاه مصر رفت<ref>الجندی،  طه حسین حیاته و فکره، ۱۹۷۷م، ص۲۲.</ref> و در رشته [[ادبیات عرب]] دکتری گرفت.<ref>نظری، «بررسی و آثار طه حسین در ادب عربی»، ص۲۴.</ref> پس از آن به [[فرانسه]] رفت و در رشته تاریخ دانشگاه سوربن به درجه دکتری رسید.<ref>نظری، «بررسی و آثار طه حسین در ادب عربی»، ص۲۴.</ref>  


در سال ۱۹۱۹ به دانشگاه قاهره بازگشت و مشغول تدریس تاریخ [[یونان]] و [[روم]] در این دانشگاه شد و پس از مدتی ریاست دانشکده ادبیات این دانشگاه را پذیرفت. در طی سال‌های ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۲ عهده‌دار وزارت معارف مصر شد؛ اما پس از سقوط کابینه [[حزب وفد مصر|حزب وفد]]، برای همیشه از سیاست کناره گرفت.<ref>حسین، آن روزها، ۱۳۵۸ش، ص۱۲-۱۳.</ref> در زمان وزارت خود تحصیلات متوسطه و فنی را رایگان اعلام و قصد داشت تحصیلات عالی را نیز رایگان کند؛ اما پادشاه وقت مصر نپذیرفت.<ref>حسین، آئینه اسلام، ۱۳۴۶ش، مقدمه، صفحه چهارده.</ref> وی در سال ۱۹۷۳، در ۸۴ سالگی از دنیا رفت.<ref>نظری، «بررسی و آثار طه حسین در ادب عربی»، ص۲۴.</ref>
از سال ۱۹۱۹م در دانشگاه قاهره به تدریس تاریخ [[یونان]] و [[روم]]مشغول شد و پس از مدتی ریاست دانشکده ادبیات این دانشگاه را پذیرفت. در طی سال‌های ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۲ عهده‌دار وزارت معارف مصر شد؛ اما پس از سقوط کابینه [[حزب وفد مصر|حزب وفد]]، از سیاست کناره گرفت.<ref>حسین، آن روزها، ۱۳۵۸ش، ص۱۲-۱۳.</ref> طه حسین در زمان وزارت خود تحصیلات متوسطه و فنی را رایگان اعلام کرد و قصد داشت تحصیلات عالی را نیز رایگان کند؛ اما پادشاه وقت مصر نپذیرفت.<ref>حسین، آئینه اسلام، ۱۳۴۶ش، مقدمه، صفحه چهارده.</ref> وی در سال ۱۹۷۳، در ۸۴ سالگی از دنیا رفت.<ref>نظری، «بررسی و آثار طه حسین در ادب عربی»، ص۲۴.</ref>


==آثار==
==آثار==
خط ۹۵: خط ۹۵:


===دیدگاه‌ها درباره قرآن===
===دیدگاه‌ها درباره قرآن===
وی در کتاب «فی الشعر الجاهلی» مدعی شده است که برخی مطالب [[قرآن]] از [[اسرائیلیات|داستان‌های یهودی]] تأثیر پذیرفته است.<ref>الجندی،  طه حسین حیاته و فکره، ۱۹۷۷م، ص۱۴۰.</ref> این نظریه‌ موجب شد که مجلس مصر دستور جمع آوری این کتاب را صادر و او را از دانشگاه مصر اخراج کند.<ref>الجندی،  طه حسین حیاته و فکره، ۱۹۷۷م، ص۱۷۸.</ref> برخی بر این باورند که این جنجال‌ها بیشتر جنبه سیاسی داشته است.<ref>طه حسین، آئینه اسلام، ۱۳۴۶ش، مقدمه، صفحه دوازده.</ref>
طه حسین در کتاب «فی الشعر الجاهلی» مدعی شد که برخی مطالب [[قرآن]] از [[اسرائیلیات|داستان‌های یهودی]] تأثیر پذیرفته است.<ref>الجندی،  طه حسین حیاته و فکره، ۱۹۷۷م، ص۱۴۰.</ref> در پی این نظریه مجلس مصر دستور جمع‌آوری این کتاب را صادر کرد و او را از دانشگاه مصر اخراج کرد.<ref>الجندی،  طه حسین حیاته و فکره، ۱۹۷۷م، ص۱۷۸.</ref> برخی بر این باورند که این جنجال‌ها بیشتر جنبه سیاسی داشته است.<ref>طه حسین، آئینه اسلام، ۱۳۴۶ش، مقدمه، صفحه دوازده.</ref>


طه حسین به [[اعجاز قرآن]] اعتقاد داشت.<ref>رجوع کنید به: حسین، آئینه اسلام، ۱۳۴۶ش، ص۱۲۲.</ref> به نظر وی مهمترین دلیل اعجاز قرآن نظم و روش خاص آن در بیان مفاهیم است، روشی که عرب در روزگار پیامبر و پس از آن نتوانست آن را تقلید کند.<ref>حسین، آئینه اسلام، ۱۳۴۶ش، ص۱۲۴.</ref>
طه حسین به [[اعجاز قرآن]] اعتقاد داشت.<ref>رجوع کنید به: حسین، آئینه اسلام، ۱۳۴۶ش، ص۱۲۲.</ref> به نظر وی مهمترین دلیل اعجاز قرآن نظم و روش خاص آن در بیان مفاهیم است، روشی که عرب در روزگار پیامبر و پس از آن نتوانست آن را تقلید کند.<ref>حسین، آئینه اسلام، ۱۳۴۶ش، ص۱۲۴.</ref>
خط ۱۰۲: خط ۱۰۲:
به نظر او گذشتگان اهل سنت، [[ابوبکر بن ابی‌قحافه|ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] را در حد تقدیس بزرگ جلوه داده‌اند و بدون فکر و تأمل در مدح و ثنا آن دو سخن گفته‌اند.<ref> حسین، الشیخان، ۱۹۶۹م، ص۶.</ref> وی [[شورای شش نفره]] را عامل اختلاف بین مسلمانان می‌دانست،<ref>حسین، الفتنه الکبری، ۲۰۰۲م، ج۱، ص۴۸.</ref> زیرا افرادی که توسط [[عمر بن خطاب|خلیفه دوم]] برای این شورا معرفی شدند، همگی آنها به خاطر حفظ اسلام و مسلمین تمایل داشتند که خود را به عنوان [[خلافت|خلیفه]] معرفی نمایند.<ref>حسین، الفتنه الکبری، ۲۰۰۲م، ج۱، ص۴۸.</ref>
به نظر او گذشتگان اهل سنت، [[ابوبکر بن ابی‌قحافه|ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] را در حد تقدیس بزرگ جلوه داده‌اند و بدون فکر و تأمل در مدح و ثنا آن دو سخن گفته‌اند.<ref> حسین، الشیخان، ۱۹۶۹م، ص۶.</ref> وی [[شورای شش نفره]] را عامل اختلاف بین مسلمانان می‌دانست،<ref>حسین، الفتنه الکبری، ۲۰۰۲م، ج۱، ص۴۸.</ref> زیرا افرادی که توسط [[عمر بن خطاب|خلیفه دوم]] برای این شورا معرفی شدند، همگی آنها به خاطر حفظ اسلام و مسلمین تمایل داشتند که خود را به عنوان [[خلافت|خلیفه]] معرفی نمایند.<ref>حسین، الفتنه الکبری، ۲۰۰۲م، ج۱، ص۴۸.</ref>


طه حسین، [[عثمان بن عفان|خلیفه سوم]] را ناتوان در امور [[خلافت]] می‌دانست. به نظر وی [[عثمان بن عفان|عثمان]] به راحتی در برابر طمع ورزان [[قریش]] و به خصوص [[بنی‌امیه]] از پا در آمد و تسلیم آنها شد، تا جاییکه آنها تمام امور خلافت را به دست گرفته بودند و حتی عزل و نصب ها توسط آنها رخ می‌داد.<ref>حسین، آئینه اسلام، ۱۳۴۶ش، ص۲۰۵.</ref> به نظر او در ماجرای کشته شدن عثمان، [[امام علی علیه السلام|علی(ع)]] از مدافعان عثمان بود؛ اما [[طلحة بن عبیدالله|طلحه]] و [[زبیر بن عوام|زبیر]] را متمایل به شورشیان می‌دانست.<ref>حسین، الفتنه الکبری، ۲۰۰۲م، ج۲، ص۷.</ref>
طه حسین، [[عثمان بن عفان|خلیفه سوم]] را ناتوان در امور [[خلافت]] می‌دانست. به نظر وی [[عثمان بن عفان|عثمان]] به راحتی در برابر طمع‌ورزان [[قریش]] و به خصوص [[بنی‌امیه]] از پا در آمد و تسلیم آنها شد و آنان امور خلافت را به دست گرفته بودند و حتی عزل و نصب‌ها توسط آنها رخ می‌داد.<ref>حسین، آئینه اسلام، ۱۳۴۶ش، ص۲۰۵.</ref> به نظر او در ماجرای [[قتل عثمان|کشته‌شدن عثمان]]، [[امام علی علیه السلام|امام علی(ع)]] از مدافعان عثمان بود؛ اما [[طلحة بن عبیدالله|طلحه]] و [[زبیر بن عوام|زبیر]] را متمایل به شورشیان می‌دانست.<ref>حسین، الفتنه الکبری، ۲۰۰۲م، ج۲، ص۷.</ref>


===دیدگاه‌ها درباره شیعه===
===دیدگاه‌ها درباره شیعه===
وی معتقد بود که مشهور متکلمان و فقها درباره تاریخ شکل‌گیری [[شیعه]] به عنوان یک حزب به اشتباه رفته‌اند.<ref>حسین، الفتنه الکبری، ۲۰۰۲م، ج۱، ص۱۷۵.</ref> به نظر او کسانی که در جنگ‌ها به [[امام علی علیه السلام|علی(ع)]] یاری رساندند شیعیان علی(ع) نبودند؛ بلکه قصدشان تنها کمک رسانی به او بود.<ref>حسین، الفتنه الکبری، ۲۰۰۲م، ج۱، ص۱۷۵.</ref> به اعتقاد طه حسین تاریخ شکل‌گیری شیعه به عنوان یک حزب، پس از ماجرای [[صلح امام حسن علیه السلام|صلح حسن بن علی(ع)]] با [[معاویة بن ابی‌سفیان|معاویه]] بوده است.<ref>حسین، الفتنه الکبری، ۲۰۰۲م، ج۱، ص۱۷۵.</ref>  
وی معتقد بود که مشهور متکلمان و فقها درباره تاریخ شکل‌گیری [[شیعه]] به عنوان یک حزب به اشتباه رفته‌اند.<ref>حسین، الفتنه الکبری، ۲۰۰۲م، ج۱، ص۱۷۵.</ref> به نظر او کسانی که در جنگ‌ها به [[امام علی علیه السلام|علی(ع)]] یاری رساندند شیعیان علی(ع) نبودند؛ بلکه قصدشان تنها کمک‌رسانی به او بود.<ref>حسین، الفتنه الکبری، ۲۰۰۲م، ج۱، ص۱۷۵.</ref> به اعتقاد او تاریخ شکل‌گیری شیعه به عنوان یک حزب، پس از ماجرای [[صلح امام حسن علیه السلام|صلح حسن بن علی(ع)]] با [[معاویة بن ابی‌سفیان|معاویه]] بوده است.<ref>حسین، الفتنه الکبری، ۲۰۰۲م، ج۱، ص۱۷۵.</ref>  


او علی(ع) را فردی سیاستمدار می‌دانست که هیچ‌گاه از سیاست برای رسیدن به مقاصد دنیایی استفاده نکرد.<ref>حسین، آئینه اسلام، ۱۳۴۶ش، ص۲۱۹.</ref> به نظر او با اینکه علی(ع) [[خلافت]] را حق [[بنی هاشم]] می‌‌دانست، اما از ترس بروز فتنه پیشنهاد عمویش [[عباس بن عبدالمطلب|عباس]] برای بیعت را نپذیرفت.<ref>حسین، الفتنه الکبری، ۲۰۰۲م، ج۲، ص۱۷.</ref>
او امام علی(ع) را فردی سیاستمدار می‌دانست که هیچ‌گاه از سیاست برای رسیدن به مقاصد دنیایی استفاده نکرد.<ref>حسین، آئینه اسلام، ۱۳۴۶ش، ص۲۱۹.</ref> به نظر او با اینکه علی(ع) [[خلافت]] را حق [[بنی‌هاشم]] می‌‌دانست، اما از ترس بروز فتنه پیشنهاد عمویش [[عباس بن عبدالمطلب|عباس]] برای بیعت را نپذیرفت.<ref>حسین، الفتنه الکبری، ۲۰۰۲م، ج۲، ص۱۷.</ref>


عده‌ای [[یزید بن معاویه]] را در کشتن [[امام حسین علیه السلام|حسین بن علی(ع)]] به حق می‌دانستند.<ref>حسین، الفتنه الکبری، ۲۰۰۲م، ج۲، ص۲۴۴.</ref> دلیل این افراد حفظ حق حاکمیت و وحدت ملی است.<ref>حسین، الفتنه الکبری، ۲۰۰۲م، ج۲، ص۲۴۴.</ref> اما طه حسین سخن این افراد را نادرست می‌داند.<ref>حسین، الفتنه الکبری، ۲۰۰۲م، ج۲، ص۲۴۴.</ref> زیرا [[امام حسین علیه السلام|حسین بن علی(ع)]] هنگام مواجه با سپاه کوفه، به [[عمر بن سعد|عمر سعد]] سه پیشنهاد داد: «۱- یا به او راه دهند که به [[حجاز]] رود. ۲- یا او را به [[شام]] نزد [[یزید بن معاویه|یزید]] بفرستند تا قضیه را میان خود حل کنند. ۳- یا به او راه دهند تا به یکی از مرزهای مسلمین رود و در آنجا بماند». عمر سعد این پیشنهادها را به صورت مکتوب برای [[عبیدالله بن زیاد|ابن‌زیاد]] فرستاد، اما ابن‌زیاد این پیشنهادها را رد کرد و تسلیم بلاشرط حسین(ع) را خواست.<ref>حسین، الفتنه الکبری، ۲۰۰۲م، ج۲، ص۲۴۰.</ref>اگر یکی از سه پیشنهاد حسین(ع) عملی می‌شد خون اهل‌بیت پیامبر(ص) پایمال نمی‌شد و [[واقعه کربلا]] اتفاق نمی‌افتاد.<ref>حسین، الفتنه الکبری، ۲۰۰۲م، ج۲، ص۲۴۴.</ref>
عده‌ای [[یزید بن معاویه]] را در کشتن [[امام حسین علیه السلام|حسین بن علی(ع)]] به حق می‌دانستند.<ref>حسین، الفتنه الکبری، ۲۰۰۲م، ج۲، ص۲۴۴.</ref> دلیل این افراد حفظ حق حاکمیت و وحدت ملی است.<ref>حسین، الفتنه الکبری، ۲۰۰۲م، ج۲، ص۲۴۴.</ref> اما طه حسین سخن این افراد را نادرست می‌داند.<ref>حسین، الفتنه الکبری، ۲۰۰۲م، ج۲، ص۲۴۴.</ref> زیرا [[امام حسین علیه السلام|حسین بن علی(ع)]] هنگام مواجه با سپاه کوفه، به [[عمر بن سعد|عمر سعد]] سه پیشنهاد داد: «۱- یا به او راه دهند که به [[حجاز]] رود. ۲- یا او را به [[شام]] نزد [[یزید بن معاویه|یزید]] بفرستند تا قضیه را میان خود حل کنند. ۳- یا به او راه دهند تا به یکی از مرزهای مسلمین رود و در آنجا بماند». عمر سعد این پیشنهادها را به صورت مکتوب برای [[عبیدالله بن زیاد|ابن‌زیاد]] فرستاد، اما ابن‌زیاد این پیشنهادها را رد کرد و تسلیم بلاشرط حسین(ع) را خواست.<ref>حسین، الفتنه الکبری، ۲۰۰۲م، ج۲، ص۲۴۰.</ref>اگر یکی از سه پیشنهاد حسین(ع) عملی می‌شد خون اهل‌بیت پیامبر(ص) پایمال نمی‌شد و [[واقعه کربلا]] اتفاق نمی‌افتاد.<ref>حسین، الفتنه الکبری، ۲۰۰۲م، ج۲، ص۲۴۴.</ref>