Automoderated users، confirmed، movedable، protected، مدیران، templateeditor
۶٬۷۸۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''مسخ''' تغییر صورت انسان به صورت حیوان است. منابع اسلامی موارد متعددی برای مسخ ذکر کردهاند که معروفترین آنها داستان [[اصحاب سبت]] است. مشهور مفسران مسخ را معنایی حقیقی دانسته که ظاهر انسانی را نیز دگرگون میکند. | '''مسخ''' تغییر صورت انسان به صورت حیوان است. منابع اسلامی موارد متعددی برای مسخ ذکر کردهاند که معروفترین آنها داستان [[اصحاب سبت]] است. مشهور مفسران مسخ را معنایی حقیقی دانسته که ظاهر انسانی را نیز دگرگون میکند. | ||
روایات بر تحقق مسخ در قیامت نیز دلالت دارند. | روایات بر تحقق مسخ در قیامت نیز دلالت دارند. | ||
خط ۶۵: | خط ۶۴: | ||
از [[مجاهد]] نقل شده که مسخ در این دنیا را حقیقی ندانسته بلکه آن را تمثیلی و به مانند آیه: «كَمَثَلِ الْحِمارِ یحْمِلُ أَسْفاراً؛ مانند درازگوشى است كه كتابهايى را حمل میكند»<ref>سوره جمعه، آیه۵.</ref> دانسته است.<ref>طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۱۳۷۲ش، ج۱، ص۲۶۴.</ref> | از [[مجاهد]] نقل شده که مسخ در این دنیا را حقیقی ندانسته بلکه آن را تمثیلی و به مانند آیه: «كَمَثَلِ الْحِمارِ یحْمِلُ أَسْفاراً؛ مانند درازگوشى است كه كتابهايى را حمل میكند»<ref>سوره جمعه، آیه۵.</ref> دانسته است.<ref>طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۱۳۷۲ش، ج۱، ص۲۶۴.</ref> | ||
از [[ | از [[عبدالرزاق کاشانی]] نقل شده که این مسخ تنها در باطن انسان بوده است. به بیان دیگر یهودیان مسخ شده در صورت ظاهری به مانند مردم بودند ولی (در واقع) از آنان نبودند.<ref>مولی عبدالرزاق کاشانی، تاویلات القرآن، ج۱، ص۵. به نقل از جوادی آملی، تسنیم، ۱۳۸۸ش، ج۵، ص۱۳۳.</ref> | ||
[[رشید رضا]] از مفسران معاصر مسخ جسمی را نص آیه نمیداند و حتی اشکالاتی را بر این قول ذکر میکند.<ref>رشید رضا، المنار، ۱۹۹۰م، ج۱، ص۲۸۵.</ref> این اعتقاد از برخی دیگر از مفسران همچون محمد عبده نیز نقل شده است.<ref>به نقل از مغنیه، تفسیر الكاشف، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۱۲۱.</ref> | [[رشید رضا]] از مفسران معاصر مسخ جسمی را نص آیه نمیداند و حتی اشکالاتی را بر این قول ذکر میکند.<ref>رشید رضا، المنار، ۱۹۹۰م، ج۱، ص۲۸۵.</ref> این اعتقاد از برخی دیگر از مفسران همچون محمد عبده نیز نقل شده است.<ref>به نقل از مغنیه، تفسیر الكاشف، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۱۲۱.</ref> |