Automoderated users، confirmed، movedable، protected، مدیران، templateeditor
۶٬۷۸۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
====جنگ صفین==== | ====جنگ صفین==== | ||
محمد در جنگ صفین نیز حضور داشت و از فرماندهان آن جنگ بود.<ref>ابن شهر آشوب، مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، ۱۳۷۹ق، ج۳، ص۱۶۸.</ref> | محمد در جنگ صفین نیز حضور داشت و از فرماندهان آن جنگ بود.<ref>ابن شهر آشوب، مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، ۱۳۷۹ق، ج۳، ص۱۶۸.</ref> | ||
[[علامه مجلسی]] داستانی را از حضور محمد در [[صفین]] نقل کرده است: در يكى از روزهاى جنگ صفين، امام علی(ع) محمّد بن حنفيه را مامور حمله به سمت راست لشكر دشمن کرد! محمّد با ياران خود حمله كرد و لشكر [[معاويه]] را شكست داد و مجروح برگشت. امام پس از ساعتى، به محمّد دستور حمله به سمت چپ سپاه دشمن داد. او با يارانش حمله كرده و پیروز شدند و محمد دوباره مجروح شد. سپس امام گفت: برخيز و بر قلب لشكر دشمن حمله كن! محمّد بر قلب لشكر معاويه حمله كرد و آنان را شكست داد و در حالى برگشت كه دچار جراحات سنگينى شده بود و گريان بود. امام ميان دو چشم محمّد را بوسيد و فرمود: پدرت به فدايت. به خدا قسم مرا خوشحال كردى. براى چه گريه ميكنى، به جهت خوشحالى يا ترس. محمّد: چرا گريان نباشم. در صورتى كه سه مرتبه مرا در معرض مرگ قرار دادى و خدا مرا به سلامت باز گردانيد. هر مرتبهاى كه من نزد تو مراجعت كردم تو مرا مهلت ندادى. ولى به دو برادرم حسن و حسين هيچگونه دستورى نمیدهى. | |||
[[علامه مجلسی]] داستانی را از حضور محمد در [[صفین]] نقل کرده است: در يكى از روزهاى جنگ صفين، امام علی(ع) محمّد بن حنفيه را مامور حمله به سمت راست لشكر دشمن کرد! محمّد با ياران خود حمله كرد و لشكر [[معاويه]] را شكست داد و مجروح برگشت. امام پس از ساعتى، به محمّد دستور حمله به سمت چپ سپاه دشمن داد. او با يارانش حمله كرده و پیروز شدند و محمد دوباره مجروح شد. سپس امام گفت: برخيز و بر قلب لشكر دشمن حمله كن! محمّد بر قلب لشكر معاويه حمله كرد و آنان را شكست داد و در حالى برگشت كه دچار جراحات سنگينى شده بود و گريان بود. | |||
امام ميان دو چشم محمّد را بوسيد و فرمود: پدرت به فدايت. به خدا قسم مرا خوشحال كردى. براى چه گريه ميكنى، به جهت خوشحالى يا ترس. محمّد: چرا گريان نباشم. در صورتى كه سه مرتبه مرا در معرض مرگ قرار دادى و خدا مرا به سلامت باز گردانيد. هر مرتبهاى كه من نزد تو مراجعت كردم تو مرا مهلت ندادى. ولى به دو برادرم حسن و حسين هيچگونه دستورى نمیدهى. | |||
حضرت امير سر محمّد بن حنفيه را بوسيد و به او فرمود: اى فرزند عزيزم! تو پسر من هستى. ولى ايشان پسران پيامبر خدا هستند، آيا نبايد من ايشان را نگاهدارى نمايم؟ محمّد گفت: چرا پدر جان. خدا مرا فداى تو و فداى ايشان نمايد.<ref>علامه مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۳۴۹.</ref> | حضرت امير سر محمّد بن حنفيه را بوسيد و به او فرمود: اى فرزند عزيزم! تو پسر من هستى. ولى ايشان پسران پيامبر خدا هستند، آيا نبايد من ايشان را نگاهدارى نمايم؟ محمّد گفت: چرا پدر جان. خدا مرا فداى تو و فداى ايشان نمايد.<ref>علامه مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۳۴۹.</ref> | ||
====جنگ نهروان==== | ====جنگ نهروان==== | ||
محمد در جنگ نهروان نیز حضور داشته و در مقاطعی پرچمدار نیز بوده است.<ref> حميرى، قرب الإسناد، ۱۴۱۳ق، ص۲۷.</ref> | محمد در جنگ نهروان نیز حضور داشته و در مقاطعی پرچمدار نیز بوده است.<ref> حميرى، قرب الإسناد، ۱۴۱۳ق، ص۲۷.</ref> |