وجوب شکر منعم: تفاوت میان نسخهها
←دلایل شرعی بودن قاعده
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
برخلاف عدلیه، اشاعره معتقدند که لزوم شکر منعم از [[شریعت|شرع]] استنباط میشود نه [[عقل]]. برای اثبات این ادعا استدلالهایی توسط این گروه مطرح شده است: | برخلاف عدلیه، اشاعره معتقدند که لزوم شکر منعم از [[شریعت|شرع]] استنباط میشود نه [[عقل]]. برای اثبات این ادعا استدلالهایی توسط این گروه مطرح شده است: | ||
*آیاتی مانند [[آیه ۱۵ سوره اسراء|۱۵ اسراء]] و [[آیه ۱۶۵ سوره نساء|۱۶۵ نساء]] نشان میدهند که قبل از [[نبوت|بعثت انبیاء]] و | *آیاتی مانند [[آیه ۱۵ سوره اسراء|۱۵ اسراء]] و [[آیه ۱۶۵ سوره نساء|۱۶۵ نساء]] نشان میدهند که قبل از [[نبوت|بعثت انبیاء]] و شریعت،انسان مستحق عذاب نیست. در نتیجه عقل نمیتواند به صورت مستقل حکم به لزوم شکر کند.<ref>فخر رازی، المحصول فی علم اصول الفقه، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۶۷.</ref> در پاسخ گفته شده است که این آیات درباره عذاب دنیوی است نه اخروی. علاوه بر این که علت عذاب، مخالفت درونی است که فرد با [[خدا|خداوند]] دارد و اگر کسی به [[دلیل عقلی|حکم عقل]] این ضرورت را درک کرده و به آن ملتزم نباشد، مستحق عذاب است.<ref>کاشفالغطاء، غایة المأمول، بیتا، ص۱۹۹.</ref> | ||
*معنای وجوب با دستور خداوند درک میشود و قبل از دستور خدا وجوب هیچ معنایی ندارد. چرا که حصول پاداش در نتیجه اطاعت یا عقاب در نتیجه [[گناه|عصیان]] بعد از امر و نهی خدا معنا پیدا میکند.<ref>غزالی، المستصفی فی علم الاصول، ۱۴۱۳ق، ص۴۹.</ref> در پاسخ گفته شده است که مراد در این مقام وجوب و ضرورت عقلی است که عقل انجام کاری را ضروری میداند نه وجوب شرعی که لازمه اطاعت فرمان الهی است.<ref>مظفر، دلائل الصدق لنهج الحق، ۱۴۲۲ق، ج۲، ص۱۵۹.</ref> | *معنای وجوب با دستور خداوند درک میشود و قبل از دستور خدا وجوب هیچ معنایی ندارد. چرا که حصول پاداش در نتیجه اطاعت یا عقاب در نتیجه [[گناه|عصیان]] بعد از امر و نهی خدا معنا پیدا میکند.<ref>غزالی، المستصفی فی علم الاصول، ۱۴۱۳ق، ص۴۹.</ref> در پاسخ گفته شده است که مراد در این مقام وجوب و ضرورت عقلی است که عقل انجام کاری را ضروری میداند نه وجوب شرعی که لازمه اطاعت فرمان الهی است.<ref>مظفر، دلائل الصدق لنهج الحق، ۱۴۲۲ق، ج۲، ص۱۵۹.</ref> | ||
*اگر وجوب معنایی هم داشته باشد این وجوب یا فایدهای دارد یا بدون فائده است. اگر بیفایده باشد که عبث است. اگر هم فایده داشته باشد یا آن فایده برای خداست یا برای بنده. فایده برای خداوند معنایی ندارد. اما فایده برای بنده یا نسبت به دنیای اوست یا آخرت او. اگر نسبت به دنیای او باشد، نتیجهاش تنها این است که خود را در دنیا خسته کرده و از بسیاری لذتها محروم کند. اما اگر فایده اخروی باشد، آخرت بر اساس حکم خداست و در این حالت علمی به حکم خدا وجود ندارد. پس در هیچ حالتی وجوب عقلی قبل از حکم خداوند معنا نخواهد داشت.<ref>غزالی، المستصفی فی علم الاصول، ۱۴۱۳ق، ص۴۹؛ فخر رازی، المحصول فی علم اصول الفقه، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۶۷.</ref> در رد این استدلال گفته شده است که این وجوب دارای فایده است که همان جلوگیری از عقاب و از دست دادن نعمت است.<ref>شیخ بهایی، زبدة الأصول مع حواشي المصنف علیها، ۱۳۸۳ش، ص۱۱۸.</ref> همچنین این فایده میتواند در دنیا باشد و فایدههای دنیوی همواره با سختی و رنج حاصل میگردد. و میتواند اخروی باشد. این که خداوند در نتیجه شکر، پاداش اخروی میدهد، قابل کشف با عقل بوده و ضرورتی به حکم شرع نیست.<ref>علامه حلی، تهذیب الوصول الی علم الاصول، ۱۳۸۰ش، ص۵۵؛ مظفر، دلائل الصدق لنهج الحق، ۱۴۲۲ق، ج۲، ص۱۵۹.</ref> | *اگر وجوب معنایی هم داشته باشد این وجوب یا فایدهای دارد یا بدون فائده است. اگر بیفایده باشد که عبث است. اگر هم فایده داشته باشد یا آن فایده برای خداست یا برای بنده. فایده برای خداوند معنایی ندارد. اما فایده برای بنده یا نسبت به دنیای اوست یا آخرت او. اگر نسبت به دنیای او باشد، نتیجهاش تنها این است که خود را در دنیا خسته کرده و از بسیاری لذتها محروم کند. اما اگر فایده اخروی باشد، آخرت بر اساس حکم خداست و در این حالت علمی به حکم خدا وجود ندارد. پس در هیچ حالتی وجوب عقلی قبل از حکم خداوند معنا نخواهد داشت.<ref>غزالی، المستصفی فی علم الاصول، ۱۴۱۳ق، ص۴۹؛ فخر رازی، المحصول فی علم اصول الفقه، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۶۷.</ref> در رد این استدلال گفته شده است که این وجوب دارای فایده است که همان جلوگیری از عقاب و از دست دادن نعمت است.<ref>شیخ بهایی، زبدة الأصول مع حواشي المصنف علیها، ۱۳۸۳ش، ص۱۱۸.</ref> همچنین این فایده میتواند در دنیا باشد و فایدههای دنیوی همواره با سختی و رنج حاصل میگردد. و میتواند اخروی باشد. این که خداوند در نتیجه شکر، پاداش اخروی میدهد، قابل کشف با عقل بوده و ضرورتی به حکم شرع نیست.<ref>علامه حلی، تهذیب الوصول الی علم الاصول، ۱۳۸۰ش، ص۵۵؛ مظفر، دلائل الصدق لنهج الحق، ۱۴۲۲ق، ج۲، ص۱۵۹.</ref> |