پرش به محتوا

امر بین الامرین: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
بدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۶: خط ۵۶:
تفسیر فلسفی أمر بین الأمرین بر پایه دو اصل فلسفی استوار است:
تفسیر فلسفی أمر بین الأمرین بر پایه دو اصل فلسفی استوار است:


به مقتضای اصالت وجود و [[وحدت وجود]]، هستی در همه مصادیق و مراتب خود آثار ویژه‌ای دارد و در نتیجه استناد افعال و آثار به موجودات اعم از مجرد و مادی، جاندار و بی‎جان استناد حقیقی است. چنان که رابطه [[اصل علیت|علیت و معلولیت]] میان موجودات نیز بر پایه همین اصل قابل تفسیر است، یعنی وجودِ رابطه تکوینی و ملازمه وجودی میان فعل و فاعل و اثر و مؤثر.
به مقتضای [[اصالت وجود]] و [[وحدت وجود]]، هستی در همه مصادیق و مراتب خود آثار ویژه‌ای دارد و در نتیجه استناد افعال و آثار به موجودات اعم از مجرد و مادی، جاندار و بی‎جان استناد حقیقی است زیرا همه آن‌ها بهره‌ای از وجود دارند.


هستیِ امکانی، هویتی وابسته و نیازمند است،‌ و این وابستگی و فقر، عین ذات و هویت اوست نه زائد و عارض بر آن، زیرا در غیر این صورت، نوعی استقلال و غِنا یافته و رقیب و همانند [[واجب الوجود]] بالذات خواهد بود که با اصل توحید ذاتی خداوند منافات دارد، و از آنجا که ایجاد، متفرع بر وجود است بنابراین، هستی‎‌های امکانی، همان گونه که در وجود خود استقلال ندارند، در ایجاد و فعل نیز مستقل نخواهند بود.
از سوی دیگر [[ممکن الوجود|هستی‌هایِ امکانی]]، هویت‌هایی وابسته و نیازمند هستند،‌ و این وابستگی و فقر، عین ذات و هویت اوست نه زائد و عارض بر آن. بنابر این هستی‎‌های امکانی، همان‌گونه که در وجود خود استقلال ندارند، در ایجاد و فعل نیز مستقل نخواهند بود.


نتیجه روشن دو اصل مزبور این است که افعال انسان، ارتباط تکوینی و حقیقی با قدرت و اراده او داشته و او حقیقتاً فاعل کارهای خود می‎باشد (بنابراین، نظریه [[جبر]] باطل است) ولی از آنجا که هستی او، آفریده خداوند و مخلوق اوست، فعل او نیز در عین این که استناد تکوینی و حقیقی به او دارد مستند به خداوند می‎باشد. پس نظریه تفویض نیز باطل است و چون این دو استناد در طول یکدیگرند نه در عرض، هیچ گونه تعارضی رخ نخواهد داد. این تفسیر از نوآوری‌های [[صدر المتألهین]] است، و پس از وی مورد قبول پیروان [[حکمت متعالیه]] [[ملاصدرا|صدرائی]] قرار گرفته است.<ref>ملاصدرا، أسفار، ۱۹۸۱م، ج۶، ص۳۷۳-۳۷۸</ref>
پس افعال انسان، با قدرت و اراده او ارتباط تکوینی و حقیقی دارد و او حقیقتاً فاعل کارهای خود است و بنابراین، نظریه [[جبر]] باطل است. و از سوی دیگر آنجا که هستی او، آفریده خداوند و مخلوق اوست، فعل او مستند به خدا نیز هست. پس نظریه تفویض نیز باطل است. و چون این دو استناد در طول یکدیگرند نه در عرض، هیچ گونه تعارضی رخ نخواهد داد.<ref>ملاصدرا، أسفار، ۱۹۸۱م، ج۶، ص۳۷۳-۳۷۸</ref> این تفسیر از نوآوری‌های [[صدر المتألهین]] است، و پس از وی مورد قبول پیروان [[حکمت متعالیه]] [[ملاصدرا|صدرائی]] قرار گرفته است. چنان‌که [[امام خمینی]] نیز امر بین الأمرین را همین گونه تفسیر کرده است.<ref>خمینی، الطلب و الارادة، ۱۴۲۱ق، ص۷۲-۷۳ </ref>


[[امام خمینی]] نیز امر بین الأمرین را همین گونه تفسیر کرده است.<ref>خمینی، الطلب و الارادة، ۱۴۲۱ق، ص۷۲-۷۳ </ref>{{یاد| «اتّضح سبيل الأمر بين الأمرين و هو كون الموجودات الإمكانيّة مؤثّرات لكن لا بالاستقلال، و فيها الفاعليّة و العلّية و التأثير لكن من غير استقلال و استبداد. و ليس في دار التحقّق فاعل مستقلّ سوى الله تعالى، و سائر الموجودات كما أنّها موجودات لا بالاستقلال بل روابط محضة و وجودها عين الفقر و التعلّق و محض الربط و الفاقة تكون في الصفات و الآثار و الأفعال كذلك...»ج۱، ص۷۰ «أنّ تعلّق إرادته تعالى بالنظام الأتمّ لا ينافي كون الإنسان فاعلًا مختاراً كما أنّ كون علمه العنائي منشأ للنظام الكياني لا ينافيه بل يؤكّده.» ج۱، ص۶۵  }}
فیلسوفان هم‌چنین با تحلیل نفس انسانی و افعال آن امر بین الامرین را تبیین کرده‌اند: افعالی که از اعضا و قوای مختلف انسان سر می‎‌زند، ‌در عین این که انتساب حقیقی و تکوینی با آن عضو و قوه دارد و حقیقتاً فعل آن به شمار می‎‌رود، فعل نفس نیز می‌‎باشد. مثلاً «دیدن و شنیدن» بدون شک فعلِ قوه باصره و سامعه، و در عین حال فعلِ نَفْس است. هویت و وحدت نفس، پرتوی از هویت و وحدت خداست، و نحوه انتساب و استناد همه هویت‎‌های امکانی و افعال و آثار آنها به آفریدگارِ یکتا، از سنخِ انتساب و استنادِ افعال و آثار اعضا و قوای انسان به نفس او است.<ref>ملاصدرا، أسفار، ۱۹۸۱م، ج۶، ص۳۷۷-۳۷۹؛ امام خمینی، الطلب و الاراده، ۱۴۲۱ق، ص۸۲؛ جبر و اختیار ص۲۸۸ رجوع شود</ref>
 
بهترین راهنما برای درک این مطلب عمیق و چگونگی انتساب افعال انسان به خدا،‌ در عین انتساب به خود او، کتاب نفس است که نسخه فشرده‎ای از عالم آفرینش است، چنان که در [[قرآن|قرآن کریم]] و روایات به مطالعه و تدبر در آن تأکید شده است:
 
«وَ فِی أَنْفُسِکمْ أَ فَلا تُبْصِرُونَ» و «مَن عرف نفسه فقد عرف ربه».
 
افعالی که از اعضا و قوای مختلف انسان سر می‎‌زند، ‌در عین این که انتساب حقیقی و تکوینی با آن عضو و قوه دارد و حقیقتاً فعل آن به شمار می‎‌رود، فعل نفس نیز می‌‎باشد. مثلاً «دیدن و شنیدن» بدون شک فعلِ قوه باصره و سامعه، و در عین حال فعلِ نَفْس است. بنابراین، [[نفس]] در عین این که یک واقعیت است، ولی چون از سنخ ماده و مادیات نیست، محدود به مکان و جهت خاصی نبوده و بر همه اعضا و قوای انسانی، احاطه تدبیری دارد، و هیچ یک از قوای بدنی بدون تدبیر نفس کاری را صورت نمی‎دهد.
 
هویت و وحدت نفس، پرتوی از هویت و وحدت خداست، و نحوه انتساب و استناد همه هویت‎‌های امکانی و افعال و آثار آنها به آفریدگارِ یکتا از سنخِ انتساب و استنادِ افعال و آثار اعضا و قوای انسان به نفس او است.<ref>ملاصدرا، أسفار، ۱۹۸۱م، ج۶، ص۳۷۷-۳۷۹؛ امام خمینی، الطلب و الاراده، ۱۴۲۱ق، ص۸۲؛ جبر و اختیار ص۲۸۸ رجوع شود</ref>
متکلمان [[ماتریدیه|ماتریدی]] کسب را به گونه‌‎ای تفسیر کرده‌‎اند که به امر بین الأمرین باز می‌گردد، بلکه برخی از آنان به این مطلب تصریح نیز کرده است.<ref>جهت آگاهی از دیدگاه آنان، به کتاب الکلام القارن از علی ربانی گلپایگانی رجوع شود.</ref>


==کارکردهای این نظریه==
==کارکردهای این نظریه==
Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۴٬۴۷۳

ویرایش