پرش به محتوا

فتح مکه: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۸: خط ۲۸:


==اهمیت فتح مکه در تاریخ اسلام==
==اهمیت فتح مکه در تاریخ اسلام==
غزوه فتح مکه را از مهم‌ترین رخدادهای تاریخ صدر اسلام دانسته‌اند که در نتیجه آن، حکومت مشرکان در [[مکه]] پایان یافت و اسلام در [[جزیرة العرب|جزیرةالعرب]] حاکمیت پیدا کرد.<ref>کمساری، «دستاوردهای سیاسی فتح مکه»، ص۱۱۶.</ref> پس از فتح مکه، اکثر قبیله‌های جزیرةالعرب تا سال دهم اسلام آوردند و قدرت مشرکان در آنجا به‌کلی نابود شد.<ref>جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام تا سال چهلم هجری، ۱۳۶۶ش، ص۲۰۰.</ref> [[محمدحسین طباطبایی]] و [[ناصر مکارم شیرازی]] از مفسران شیعه، با تطبیق [[سوره نصر]] بر فتح مکه گفته‌اند این غزوه بزرگ‌ترین پیروزی [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] بود که بر اثر آن، بنیان شرک از جزیرةالعرب برچیده شد و مردم دسته‌دسته به پیامبر ایمان آوردند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲۰، ص۳۷۶؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۷، ص۳۹۴.</ref>
غزوه فتح مکه را از مهم‌ترین رخدادهای تاریخ صدر اسلام دانسته‌اند که در نتیجه آن، حکومت مشرکان در [[مکه]] پایان یافت و اسلام در جزیرةالعرب حاکمیت پیدا کرد.<ref>کمساری، «دستاوردهای سیاسی فتح مکه»، ص۱۱۶.</ref> پس از فتح مکه، اکثر قبیله‌های جزیرةالعرب تا سال دهم اسلام آوردند و قدرت مشرکان در آنجا به‌کلی نابود شد.<ref>جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام تا سال چهلم هجری، ۱۳۶۶ش، ص۲۰۰.</ref> [[محمدحسین طباطبایی]] و [[ناصر مکارم شیرازی]] از مفسران شیعه، با تطبیق [[سوره نصر]] بر فتح مکه گفته‌اند این غزوه بزرگ‌ترین پیروزی [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] بود که بر اثر آن، بنیان شرک از جزیرةالعرب برچیده شد و مردم دسته‌دسته به پیامبر ایمان آوردند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲۰، ص۳۷۶؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۷، ص۳۹۴.</ref>


پیغمبر(ص) در این غزوه توانست بدون خونریزی و بدون اینکه کوچک‌ترین آسیبی به کسی برسد مکه را فتح کند.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۹ش، ج۴، ص۷۵۸.</ref> به گفته [[سید جعفر شهیدی]] مؤلف [[تاریخ تحلیلی اسلام (کتاب)|کتاب تاریخ تحلیلی اسلام]]، رفتاری که پیغمبر(ص) با مردم مکه کرد، سماحت اسلام و بزرگواری پیامبر(ص) را در دیده مخالفان آشکار ساخت؛ زیرا قریش به مدت بیست سال او و پیروانش را آزار داده بودند و از انتقام پیامبر می‌ترسیدند.<ref>شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۱۳۹۲ش، ص۱۰۱-۱۰۲.</ref>
پیغمبر(ص) در این غزوه توانست بدون خونریزی و بدون اینکه کوچک‌ترین آسیبی به کسی برسد مکه را فتح کند.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۹ش، ج۴، ص۷۵۸.</ref> به گفته [[سید جعفر شهیدی]] مؤلف [[تاریخ تحلیلی اسلام (کتاب)|کتاب تاریخ تحلیلی اسلام]]، رفتاری که پیغمبر(ص) با مردم مکه کرد، سماحت اسلام و بزرگواری پیامبر(ص) را در دیده مخالفان آشکار ساخت؛ زیرا قریش به مدت بیست سال او و پیروانش را آزار داده بودند و از انتقام پیامبر می‌ترسیدند.<ref>شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ۱۳۹۲ش، ص۱۰۱-۱۰۲.</ref>
خط ۴۱: خط ۴۱:
به گفته مورخان، پیامبر(ص) توانست با تدبیر و سیاستش، مکه را بدون خونریزی فتح کند.<ref>سبحانی، فروغ ابدیت، ۱۳۸۵ش، ص۷۸۶.</ref> با دستور پیامبر، سپاه اسلام در [[۱۰ رمضان]] سال ۸ق<ref>ابن‌هشام، السیرة النبویه، دار المعرفه، ج۲، ص۳۹۹.</ref> با رعایت اصل غافلگیری، پیش از آنکه دشمن به فکر دفاع از خود بیفتد، از مدینه خارج شد.<ref>سبحانی، فروغ ابدیت، ۱۳۸۵ش، ص۷۹۲.</ref> مقصد اصلی، حتی برای سپاهیان اسلام معلوم نبود.<ref>عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۱۴۲۶ق، ج۲۱، ۲۲۳.</ref> تا رسیدن سپاه به مَرّالظَّهْران (وادی فاطمه کنونی در ۲۴کیلومتری مکه)،<ref>بلادی، معالم مکة التاریخیة الأثریه، ۱۴۰۰ق، ص۲۵.</ref> اهالی مکه و جاسوسان آنان هیچ خبری از حرکت جهادی سپاه اسلام نداشتند.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۵۰.</ref> پس از آگاهی ابوسفیان از حضور سپاه اسلام در اطراف مکه، [[عباس بن عبدالمطلب|عَبّاس بن عَبدُالمُطَّلِب]] به دستور پیامبر، ابوسفیان را به ابتدای یک وادی برد تا از آنجا خیل عظیم مسلمان‌ها را ببیند<ref>ابن‌هشام، السیرة النبویه، دار المعرفه، ج۲، ص۴۰۳-۴۰۴.</ref> و فکر هرگونه مقاومتی را از سر بیرون کند تا فتح مکه بدون جنگ به انجام رسد.<ref>خطاب، الرسول القائد، ۱۴۲۲ق، ص۳۳۷.</ref> ابوسفیان نزد پیامبر(ص) آمد و اسلام آورد.<ref>واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۸۱۸.</ref>
به گفته مورخان، پیامبر(ص) توانست با تدبیر و سیاستش، مکه را بدون خونریزی فتح کند.<ref>سبحانی، فروغ ابدیت، ۱۳۸۵ش، ص۷۸۶.</ref> با دستور پیامبر، سپاه اسلام در [[۱۰ رمضان]] سال ۸ق<ref>ابن‌هشام، السیرة النبویه، دار المعرفه، ج۲، ص۳۹۹.</ref> با رعایت اصل غافلگیری، پیش از آنکه دشمن به فکر دفاع از خود بیفتد، از مدینه خارج شد.<ref>سبحانی، فروغ ابدیت، ۱۳۸۵ش، ص۷۹۲.</ref> مقصد اصلی، حتی برای سپاهیان اسلام معلوم نبود.<ref>عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۱۴۲۶ق، ج۲۱، ۲۲۳.</ref> تا رسیدن سپاه به مَرّالظَّهْران (وادی فاطمه کنونی در ۲۴کیلومتری مکه)،<ref>بلادی، معالم مکة التاریخیة الأثریه، ۱۴۰۰ق، ص۲۵.</ref> اهالی مکه و جاسوسان آنان هیچ خبری از حرکت جهادی سپاه اسلام نداشتند.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۵۰.</ref> پس از آگاهی ابوسفیان از حضور سپاه اسلام در اطراف مکه، [[عباس بن عبدالمطلب|عَبّاس بن عَبدُالمُطَّلِب]] به دستور پیامبر، ابوسفیان را به ابتدای یک وادی برد تا از آنجا خیل عظیم مسلمان‌ها را ببیند<ref>ابن‌هشام، السیرة النبویه، دار المعرفه، ج۲، ص۴۰۳-۴۰۴.</ref> و فکر هرگونه مقاومتی را از سر بیرون کند تا فتح مکه بدون جنگ به انجام رسد.<ref>خطاب، الرسول القائد، ۱۴۲۲ق، ص۳۳۷.</ref> ابوسفیان نزد پیامبر(ص) آمد و اسلام آورد.<ref>واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۸۱۸.</ref>


مطابق برخی گزارش‌ها، مسلمانان در [[۲۰ رمضان]]<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۱،‌ ص۱۴۳.</ref> مکه را با شعارِ «نَحْنُ عِبَادُ اللَّهِ حَقّاً حَقّا؛ ما حقیقتاً بندگان خداوندیم.» فتح کردند.<ref>کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۵، ص۴۷</ref> البته تاریخ‌نگاران درباره روز ورود مسلمانان به مکه، اتفاق‌نظر ندارند و روزهای دیگری از ماه رمضان نیز برای این واقعه ثبت شده است.<ref>عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۱۴۲۶ق، ج۲۱، ۱۵-۱۷.</ref> پیامبر(ص) به افراد حاضر در [[مسجد الحرام|مسجدالحرام]]، افراد داخل در خانه ابوسفیان و کسانی که در خانه خود می‌ماندند، امان داد.<ref>بیهقی، دلائل النبوه، ۱۴۰۵ق، ج۵، ص۳۴.</ref> در روز فتح مکه، از مسلمانان جز دو نفر به نام‌های کُرْز بن جابر<ref>ابن‌عبد البر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۳۱۰.</ref> و خُنَیْس بن خالد اشعری<ref>ابن‌اثیر، اُسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۶۱۲.</ref> (یا خالد اشعری)<ref>مِقریزی، إمتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۳۸۸.</ref> که راه را گم کرده بودند، کسی کشته نشد. این دو نفر از مسیر دیگری رفته بودند و در بین راه به دست [[شرک|مشرکان]] به قتل رسیدند.<ref>ابن‌عبد البر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۳۱۰.</ref>
مطابق برخی گزارش‌ها، مسلمانان در [[۲۰ رمضان]]<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۱،‌ ص۱۴۳.</ref> مکه را با شعارِ «نَحْنُ عِبَادُ اللَّهِ حَقّاً حَقّا؛ ما حقیقتاً بندگان خداوندیم.» فتح کردند.<ref>کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۵، ص۴۷</ref> البته تاریخ‌نگاران درباره روز ورود مسلمانان به مکه، اتفاق‌نظر ندارند و روزهای دیگری از [[رمضان|ماه رمضان]] نیز برای این واقعه ثبت شده است.<ref>عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۱۴۲۶ق، ج۲۱، ۱۵-۱۷.</ref> پیامبر(ص) به افراد حاضر در [[مسجد الحرام|مسجدالحرام]]، افراد داخل در خانه ابوسفیان و کسانی که در خانه خود می‌ماندند، امان داد.<ref>بیهقی، دلائل النبوه، ۱۴۰۵ق، ج۵، ص۳۴.</ref> در روز فتح مکه، از مسلمانان جز دو نفر به نام‌های کُرْز بن جابر<ref>ابن‌عبد البر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۳۱۰.</ref> و خُنَیْس بن خالد اشعری<ref>ابن‌اثیر، اُسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۶۱۲.</ref> (یا خالد اشعری)<ref>مِقریزی، إمتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۳۸۸.</ref> که راه را گم کرده بودند، کسی کشته نشد. این دو نفر از مسیر دیگری رفته بودند و در بین راه به دست [[شرک|مشرکان]] به قتل رسیدند.<ref>ابن‌عبد البر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۳۱۰.</ref>


==عفو عمومی==
==عفو عمومی==
{{جعبه نقل قول|عرض=۲۳۰px|اندازه قلم=14px|رنگ پس‌زمینه=#FFF9E7|تراز نقل قول=راست|نقل قول=[[عبدالحسین زرین‌کوب]]:{{-}}«اهل مکه پشیمان و وحشت‌زده ابوسفیان را به مدینه فرستادند تا محمد(ص) را از این آهنگ (حمله به مکه) منصرف دارند. اما دیگر دوران صلح گذشته بود و تا اهل مکه خبر شدند پیغمبر با ده هزار مسلمان خویش در ظرف یک هفته نزدیک دروازه شهرشان رسیده بود. مکه در مقابل وی مقاومت نکرد ... '''این بار محمد به عنوان فاتح اما باز مثل یک پیغمبر به شهر در آمد: بدون غارت بدون خونریزی.»'''|منبع=زرین‌کوب،‌ بامداد اسلام،‌ ۱۳۶۹ش، ص۳۷.}}
{{جعبه نقل قول|عرض=۲۳۰px|اندازه قلم=14px|رنگ پس‌زمینه=#FFF9E7|تراز نقل قول=راست|نقل قول=[[عبدالحسین زرین‌کوب]]:{{-}}«اهل مکه پشیمان و وحشت‌زده ابوسفیان را به مدینه فرستادند تا محمد(ص) را از این آهنگ (حمله به مکه) منصرف دارند. اما دیگر دوران صلح گذشته بود و تا اهل مکه خبر شدند پیغمبر با ده هزار مسلمان خویش در ظرف یک هفته نزدیک دروازه شهرشان رسیده بود. مکه در مقابل وی مقاومت نکرد ... '''این بار محمد به عنوان فاتح اما باز مثل یک پیغمبر به شهر در آمد: بدون غارت بدون خونریزی.»'''|منبع=زرین‌کوب،‌ بامداد اسلام،‌ ۱۳۶۹ش، ص۳۷.}}


پیامبر(ص) پس از آنکه وارد مکه شد، عفو عمومی اعلام کرد<ref>سبحانی، فروغ ابدیت، ۱۳۸۵ش، ص۸۱۵.</ref> و به فرماندهان خود دستور داد از جنگ و خونریزی پرهیز کنند و تنها با کسانی که قصد جنگ دارند، مقابله کنند.<ref>آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ۱۳۹۱ش، ص۴۶۰.</ref> [[سعد بن عباده|سَعد بن عُباده]] که پرچم سپاه مسلمانان را در دست داشت با گفتنِ «الْيَوْمُ يَوْمُ الْمَلْحَمَة» (امروز روز انتقام است)، موجب هراس اهل مکه شد.<ref>واقدی، مغازی، ۱۴۰۹ق، ج‌۲، ص‌۸۲۱.</ref> سخن سعد موجب ناراحتی پیامبر شد.<ref>سبحانی، فروغ ابدیت، ۱۳۸۵ش، ص۸۱۴.</ref> ازاین‌رو با بیانِ «الْيَوْمَ يَوْمُ الْمَرْحَمَة» (امروز روز رحمت است)،<ref>واقدی، مغازی، ۱۴۰۹ق، ج‌۲، ص‌۸۲۲.</ref> پرچم سپاه را از او گرفت و به [[امام علی علیه‌السلام|امام علی(ع)]]<ref>شیخ مفید، الإرشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۶۰.</ref> یا فرزند سعد داد.<ref>واقدی، مغازی، ۱۴۰۹ق، ج‌۲، ص‌۸۲۲.</ref> پیامبر(ص) اهل مکه را به اسارت نگرفت و آنان را [[طلقاء|طُلَقاء]] (به معنای آزادشدگان) خواند و آزاد کرد.<ref>حمیری، قرب الاسناد، ۱۴۱۳ق، ص۳۸۴.</ref> ازاین‌رو به ابوسفیان و اهل مکه طُلَقاء می‌گفتند.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۶۱.</ref> به گفته برخی پژوهشگران، تعبیر طُلَقاء بر نوعی بدنامی دلالت می‌کرد؛ چراکه مردم مکه با اکراه با پیامبر بیعت کردند.<ref>جوادی، «طلقاء و نقش آنان در تاریخ اسلام»، ص۷.</ref> پیامبر در فتح مکه همه پیمان‌ها، قراردادها و مقام‌ها را، جز [[سدانت کعبه|سِدانَت کعبه]] و [[سقایة الحاج|سِقایَةُالحاجّ]] لغو کرد.<ref>بلاذری، انساب الأشراف، ۱۴۰۰ق، ج۵، ص۱۶.</ref>
پیامبر(ص) پس از آنکه وارد مکه شد، [[عفو عمومی]] اعلام کرد<ref>سبحانی، فروغ ابدیت، ۱۳۸۵ش، ص۸۱۵.</ref> و به فرماندهان خود دستور داد از جنگ و خونریزی پرهیز کنند و تنها با کسانی که قصد جنگ دارند، مقابله کنند.<ref>آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ۱۳۹۱ش، ص۴۶۰.</ref> [[سعد بن عباده|سَعد بن عُباده]] که پرچم سپاه مسلمانان را در دست داشت با گفتنِ «الْيَوْمُ يَوْمُ الْمَلْحَمَة» (امروز روز انتقام است)، موجب هراس اهل مکه شد.<ref>واقدی، مغازی، ۱۴۰۹ق، ج‌۲، ص‌۸۲۱.</ref> سخن سعد موجب ناراحتی پیامبر شد.<ref>سبحانی، فروغ ابدیت، ۱۳۸۵ش، ص۸۱۴.</ref> ازاین‌رو با بیانِ «الْيَوْمَ يَوْمُ الْمَرْحَمَة» (امروز روز رحمت است)،<ref>واقدی، مغازی، ۱۴۰۹ق، ج‌۲، ص‌۸۲۲.</ref> پرچم سپاه را از او گرفت و به [[امام علی علیه‌السلام|امام علی(ع)]]<ref>شیخ مفید، الإرشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۶۰.</ref> یا فرزند سعد داد.<ref>واقدی، مغازی، ۱۴۰۹ق، ج‌۲، ص‌۸۲۲.</ref> پیامبر(ص) اهل مکه را به اسارت نگرفت و آنان را [[طلقاء|طُلَقاء]] (به معنای آزادشدگان) خواند و آزاد کرد.<ref>حمیری، قرب الاسناد، ۱۴۱۳ق، ص۳۸۴.</ref> ازاین‌رو به ابوسفیان و اهل مکه طُلَقاء می‌گفتند.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۶۱.</ref> به گفته برخی پژوهشگران، تعبیر طُلَقاء بر نوعی بدنامی دلالت می‌کرد؛ چراکه مردم مکه با اکراه با پیامبر بیعت کردند.<ref>جوادی، «طلقاء و نقش آنان در تاریخ اسلام»، ص۷.</ref> پیامبر در فتح مکه همه پیمان‌ها، قراردادها و مقام‌ها را، جز [[سدانت کعبه|سِدانَت کعبه]] و [[سقایة الحاج|سِقایَةُالحاجّ]] لغو کرد.<ref>بلاذری، انساب الأشراف، ۱۴۰۰ق، ج۵، ص۱۶.</ref>


===استثناشدگان از عفو عمومی===
===استثناشدگان از عفو عمومی===
خط ۶۱: خط ۶۱:
'''زنان'''
'''زنان'''
*'''[[هند دختر عتبه|هِند دختر عُتْبَه]]:''' او مادر معاویه بود که در جنگ اُحُد، شکم حَمزة بن عَبدالمُطَّلِب را پاره کرد و جگر او را به دندان گرفت. او چهره خود را پوشاند و همراه زنان دیگر با پیامبر [[بیعت نساء|بیعت]] کرد و مسلمان شد.<ref>دیاربکری، تاریخ الخمیس، دار صادر، ج۲، ص۹۴.</ref>
*'''[[هند دختر عتبه|هِند دختر عُتْبَه]]:''' او مادر معاویه بود که در جنگ اُحُد، شکم حَمزة بن عَبدالمُطَّلِب را پاره کرد و جگر او را به دندان گرفت. او چهره خود را پوشاند و همراه زنان دیگر با پیامبر [[بیعت نساء|بیعت]] کرد و مسلمان شد.<ref>دیاربکری، تاریخ الخمیس، دار صادر، ج۲، ص۹۴.</ref>
*'''ساره کنیز عَمرو بن هِشام:''' وی پیش از حرکت سپاه اسلام برای مشرکان جاسوسی کرده بود.<ref>بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۳۵۴.</ref> او در روز فتح مکه کشته شد.<ref>واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۸۶۰.</ref>
*'''ساره کنیز عَمرو بن هِشام:''' وی پیش از حرکت سپاه اسلام برای مشرکان [[جاسوسی]] کرده بود.<ref>بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۳۵۴.</ref> او در روز فتح مکه کشته شد.<ref>واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۸۶۰.</ref>
*'''قَریبه و فَرْتَنا دو کنیز عبدالله بن خَطَل:''' این دو کنیز آوازه‌خوان بودند و پیامبر(ص) را با ترانه‌های خود هَجْو می‌کردند.<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۶۰.</ref> قَریبه کشته شد، اما فَرْتَنا ایمان آورد و تا زمان عثمان زنده بود.<ref>صالحی شامی، سبل الهدی، ۱۴۱۴ق، ج۵، ص۲۲۵.</ref>
*'''قَریبه و فَرْتَنا دو کنیز عبدالله بن خَطَل:''' این دو کنیز آوازه‌خوان بودند و پیامبر(ص) را با ترانه‌های خود هَجْو می‌کردند.<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۶۰.</ref> قَریبه کشته شد، اما فَرْتَنا ایمان آورد و تا زمان عثمان زنده بود.<ref>صالحی شامی، سبل الهدی، ۱۴۱۴ق، ج۵، ص۲۲۵.</ref>