خطبه غدیر: تفاوت میان نسخهها
←نظر شیعه
خط ۱۵۰: | خط ۱۵۰: | ||
شیعیان معتقدند که لفظ مولی در این [[روایت]] به معنای اولی در تصرف است و همانطور که پیامبر (ص) نسبت به امور مسلمانان از خودشان سزاوارتر بود، امام علی (ع) نیز دارای چنین اولویتی است. با اثبات اولویت، امامت نیز ثابت میشود؛ زیرا اَعراب، واژه اولی را تنها در موردی به کار میبرند که شخص مولی، سرپرستی افرادی را بر عهده دارد و دستورات او برای آن افراد معتبر و مورد قبول است<ref>شریف مرتضی، الشافی، ج۲ ص۲۷۷</ref> و وقتی اولویت در تصرف ثابت شد، اولویت ایشان در تمام بخشهای زندگی مسلمانان ثابت میشود، همانگونه که پیامبر (ص) چنین اولویتی داشت:{{متن قرآن|اَلنَّبِیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ|ترجمه=پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است.|سوره=سوره احزاب|آیه=۶}} | شیعیان معتقدند که لفظ مولی در این [[روایت]] به معنای اولی در تصرف است و همانطور که پیامبر (ص) نسبت به امور مسلمانان از خودشان سزاوارتر بود، امام علی (ع) نیز دارای چنین اولویتی است. با اثبات اولویت، امامت نیز ثابت میشود؛ زیرا اَعراب، واژه اولی را تنها در موردی به کار میبرند که شخص مولی، سرپرستی افرادی را بر عهده دارد و دستورات او برای آن افراد معتبر و مورد قبول است<ref>شریف مرتضی، الشافی، ج۲ ص۲۷۷</ref> و وقتی اولویت در تصرف ثابت شد، اولویت ایشان در تمام بخشهای زندگی مسلمانان ثابت میشود، همانگونه که پیامبر (ص) چنین اولویتی داشت:{{متن قرآن|اَلنَّبِیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ|ترجمه=پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است.|سوره=سوره احزاب|آیه=۶}} | ||
برای اثبات این مطلب، شیعیان به تحلیل و بررسی مفاد این حدیث پرداختهاند. کلمه مولی که در این حدیث چند مرتبه به کار رفته است، مشتق از «ولی» و از نامهای [[خداوند]] است.<ref>ابن منظور، ج۱۵، ص۴۰۷، ماده ولی.</ref><ref>ازهری، ج۱۵، ص۳۲۴تا۳۲۷.</ref> این واژه در چند معنا به کار رفته است. در یک کاربرد، ولی بر وزن فعیل به معنای فاعل است<ref>فیومی، ج۱- ۲، ص۶۷۲</ref> و بر معانی والی، حاکم، سرپرست، مدبّر، تصرف کننده در امور و ولی نعمت دلالت دارد.<ref>ابن فارس، ''معجم مقاییس اللغه''، ج۶، ص۱۴۱.</ref> کاربردهای دیگر این واژه عبارتند از اولی و سزاوارتر، نزدیک، بدون فاصله<ref>طریحی، ج۱، ص۴۶۲؛ بستانی، ص۹۸۵؛ فیروز آبادی، ص۱۲۰۹.</ref> و تبعیت کننده، دوستدار.<ref>ابن | برای اثبات این مطلب، شیعیان به تحلیل و بررسی مفاد این حدیث پرداختهاند. کلمه مولی که در این حدیث چند مرتبه به کار رفته است، مشتق از «ولی» و از نامهای [[خداوند]] است.<ref>ابن منظور، ج۱۵، ص۴۰۷، ماده ولی.</ref><ref>ازهری، ج۱۵، ص۳۲۴تا۳۲۷.</ref> این واژه در چند معنا به کار رفته است. در یک کاربرد، ولی بر وزن فعیل به معنای فاعل است<ref>فیومی، ج۱- ۲، ص۶۷۲</ref> و بر معانی والی، حاکم، سرپرست، مدبّر، تصرف کننده در امور و ولی نعمت دلالت دارد.<ref>ابن فارس، ''معجم مقاییس اللغه''، ج۶، ص۱۴۱.</ref> کاربردهای دیگر این واژه عبارتند از اولی و سزاوارتر، نزدیک، بدون فاصله<ref>طریحی، ج۱، ص۴۶۲؛ بستانی، ص۹۸۵؛ فیروز آبادی، ص۱۲۰۹.</ref> و تبعیت کننده، دوستدار.<ref>ابن منظور،لسان العرب، ۱۴۱۴ق،ج۱۵، ص۴۱۱.</ref><ref>ازهری، ج۱۵، ص۳۲۲.</ref><ref>طریحی، ج۱، ص۴۶۴تا۴۶۵.</ref> | ||
====قرائن استدلال شیعیان==== | ====قرائن استدلال شیعیان==== | ||
خط ۱۵۸: | خط ۱۵۸: | ||
* '''تقارن دو جمله "الست اولی بکم من انفسکم" و جمله "من کنت مولاه"''' | * '''تقارن دو جمله "الست اولی بکم من انفسکم" و جمله "من کنت مولاه"''' | ||
در این حدیث، پیامبر(ص) بر اولویت خویش بر مؤمنین نسبت به خودشان تصریح میفرماید. این سخن، بر اساس [[آیه]] شریفه«النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم»<ref>سوره احزاب، آیه۶.</ref> است. اولویتی که در این آیه شریفه مطرح شده است، به معنای اولویت در سرپرستی امورِ مربوط به زندگی مؤمنان و همچنین اولویت در حکمکردن درباره آنان نسبت به خودشان است. زمانی که اولویت وجود داشته باشد، یعنی قبول و اطاعت از حکم شخصی که نسبت به ما اولویت دارد، برای ما نیز لازم است.<ref>طوسی، التبیان، ج۸، ص۳۱۷.</ref> بر طبق نظر برخی مفسران، اولویت در این آیه، تمام امور مرتبط با [[دین]] و دنیای [[اسلام|مسلمانان]] را شامل میشود؛<ref>بیضاوی، ج۴، ص۲۲۵</ref><ref>زمخشری، ج۳، ص۵۲۳.</ref>چرا که پیامبر(ص) مؤمنان را تنها به چیزی وامیدارد که مصلحت دین و دنیای آنها را در پی داشته باشد.<ref>زمخشری، ج۳، ص۲۲۵.</ref> | در این حدیث، پیامبر(ص) بر اولویت خویش بر مؤمنین نسبت به خودشان تصریح میفرماید. این سخن، بر اساس [[آیه]] شریفه«النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم»<ref>سوره احزاب، آیه۶.</ref> است. اولویتی که در این آیه شریفه مطرح شده است، به معنای اولویت در سرپرستی امورِ مربوط به زندگی مؤمنان و همچنین اولویت در حکمکردن درباره آنان نسبت به خودشان است. زمانی که اولویت وجود داشته باشد، یعنی قبول و اطاعت از حکم شخصی که نسبت به ما اولویت دارد، برای ما نیز لازم است.<ref>طوسی، التبیان، داراحیاء التراث العربی: لبنان، ج۸، ص۳۱۷.</ref> بر طبق نظر برخی مفسران، اولویت در این آیه، تمام امور مرتبط با [[دین]] و دنیای [[اسلام|مسلمانان]] را شامل میشود؛<ref>بیضاوی، ج۴، ص۲۲۵</ref><ref>زمخشری، ج۳، ص۵۲۳.</ref>چرا که پیامبر(ص) مؤمنان را تنها به چیزی وامیدارد که مصلحت دین و دنیای آنها را در پی داشته باشد.<ref>زمخشری، ج۳، ص۲۲۵.</ref> | ||
بنابراین، تقارن این جمله-که به معنای اولویت در تصرف است- با اعلام ولایت حضرت علی(ع) در جمله من کنت مولاه...، نشان میدهد که مراد از مولی در فراز دوم نیز بیان اولویت علی(ع) در تصرف است.<ref>فخر رازی، ''الاربعین فی اصول الدین''، ج۲، ص۲۸۳.</ref>در منابع [[اهل سنت و جماعت|اهل سنت]] نیز از قول [[عمر بن خطاب]] نقل است که بلافاصله پس از این اقراری که [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] در [[غدیر خم]] از مردمان گرفت و [[امام علی علیهالسلام|علی]] را به عنوان ولیّ معرفی کرد عمر به امام علی این گونه خطاب کرد و تبریک گفت: بخٍّ بخٍّ لك يا عليّ ابن أبي طالب أصبحتَ مولاي و مولى كلّ مؤمن «آفرين، آفرين به تو اى فرزند ابو طالب! تو با این سخن پیامبر(ص) مولاى من و مولاى هر مؤمنی شدى.»<ref>. ابن مغازلی، مناقب أمير المؤمنين علي بن أبي طالب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۶۹، امینی، الغدیر، ج۱، ص ۲۳۰-۲۳۳.</ref> | بنابراین، تقارن این جمله-که به معنای اولویت در تصرف است- با اعلام ولایت حضرت علی(ع) در جمله من کنت مولاه...، نشان میدهد که مراد از مولی در فراز دوم نیز بیان اولویت علی(ع) در تصرف است.<ref>فخر رازی، ''الاربعین فی اصول الدین''، ج۲، ص۲۸۳.</ref>در منابع [[اهل سنت و جماعت|اهل سنت]] نیز از قول [[عمر بن خطاب]] نقل است که بلافاصله پس از این اقراری که [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] در [[غدیر خم]] از مردمان گرفت و [[امام علی علیهالسلام|علی]] را به عنوان ولیّ معرفی کرد عمر به امام علی این گونه خطاب کرد و تبریک گفت: بخٍّ بخٍّ لك يا عليّ ابن أبي طالب أصبحتَ مولاي و مولى كلّ مؤمن «آفرين، آفرين به تو اى فرزند ابو طالب! تو با این سخن پیامبر(ص) مولاى من و مولاى هر مؤمنی شدى.»<ref>. ابن مغازلی، مناقب أمير المؤمنين علي بن أبي طالب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۶۹، امینی، الغدیر، ج۱، ص ۲۳۰-۲۳۳.</ref> |