Automoderated users، confirmed، protected، templateeditor
۳٬۳۲۷
ویرایش
P.motahari (بحث | مشارکتها) |
P.motahari (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۹۷: | خط ۹۷: | ||
==وابستگی معاد به مسئله نفس== | ==وابستگی معاد به مسئله نفس== | ||
گفته شده اثبات معاد و بازگشت [[روح انسان|ارواح]] و [[نفس|نفوس]] به بدنها مبتنی بر [[تجرد نفس]] و بقای آن است.<ref>آشتیانی، لوامع الحقائق فی اصول العقائد، ۱۳۹۰ش، ص۴۴۰.</ref> [[محمدتقی مصباح یزدی]] معتقد است در صورتی میتوان حیات پس از مرگ را به صورت صحیح تصور کرد که نفس را مجرد و غیر از بدن و خواص آن دانست.<ref>مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۳۴۹.</ref> از نظر وی، در صورت عدم باور به تجرد نفس، فرض معاد و حیات | گفته شده اثبات معاد و بازگشت [[روح انسان|ارواح]] و [[نفس|نفوس]] به بدنها مبتنی بر [[تجرد نفس|تجرّد نفس]] و بقای آن است.<ref>آشتیانی، لوامع الحقائق فی اصول العقائد، ۱۳۹۰ش، ص۴۴۰.</ref> [[محمدتقی مصباح یزدی]] معتقد است در صورتی میتوان حیات پس از مرگ را به صورت صحیح تصور کرد که نفس را مجرد و غیر از بدن و خواص آن دانست.<ref>مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۳۴۹.</ref> از نظر وی، در صورت عدم باور به تجرد نفس، فرض معاد و حیات مجدد معقول نخواهد بود.<ref>مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۳۵۵.</ref> بر این اساس، تصور صحیح و معقول معاد مبتنی بر پذیرش این امور است: وجود روح (نفس)، جوهر بودن روح، استقلال روح از بدن و بقای آن پس از مرگ بدن، و پذیرفتن اینکه روح بخش اصلی و حقیقت انسان است و تا هنگامی که باقی باشد، انسانیتِ انسان محفوظ خواهد بود.<ref>مصباح یزدی، آموزش عقائد، ۱۳۸۴ش، ص۳۴۹-۳۵۰.</ref> | ||
مسیحیان نیز غالباً حیات پس از مرگ را با اعتقاد به نفس مجرد و مستقل از بدن امکانپذیر میدانند تا جایی که گفته شده همه اندیشمندان مهم در تاریخ مسیحیت این دیدگاه را پذیرفتهاند.<ref>.Baker, «Material Persons and the Doctrine of resurrection», p151, 152</ref> | مسیحیان نیز غالباً حیات پس از مرگ را با اعتقاد به نفس مجرد و مستقل از بدن امکانپذیر میدانند تا جایی که گفته شده همه اندیشمندان مهم در تاریخ مسیحیت این دیدگاه را پذیرفتهاند.<ref>.Baker, «Material Persons and the Doctrine of resurrection», p151, 152</ref> | ||
===مسئله | ===مسئله اینهمانیِ انسانِ دنیوی و اخروی=== | ||
باور به معاد را مبتنی بر این حقیقت دانستهاند که انسانی که در آخرت زنده میشود، همان انسانی است که در دنیا زندگی میکرد. از این مسئله با عنوان | باور به معاد را مبتنی بر این حقیقت دانستهاند که انسانی که در آخرت زنده میشود، همان انسانی است که در دنیا زندگی میکرد. از این مسئله با عنوان «هوهویَت» یا اینهمانی یاد شده است.<ref>مصباح یزدی، انسانشناسی در قرآن، ۱۴۰۱ش، ص۱۷۴.</ref> مراد از اینهمانیِ شخصی در بحث معاد این است که آیا فردی که پس از مرگ باقی است، به لحاظ عددی و نه به لحاظ چگونگی و ویژگیها،{{یاد|اینهمانی عددی این است که شخص پیش از مرگ با شخص پس از مرگ دقیقاً یکی باشد؛ برخلاف اینهمانی در کیفیت که در آن دو چیز به لحاظ ویژگیها مشابه یکدیگرند.(نگاه کنید به: مسلین، درآمدی بر فلسفه ذهن، ۱۳۹۱ش، ص۳۶۱.)}} همان کسی است که پیش از مرگ زندگی میکرد.<ref>مسلین، درآمدی بر فلسفه ذهن، ۱۳۹۱ش، ص۳۶۱.</ref> بیشتر الهیدانان و فیلسوفان مسلمان{{مدرک}} و مسیحی<ref>Merricks, «The Resurrection of the Body and the Life Everlasting», p268.</ref> اینهمانیِ شخصیِ عددی را پذیرفتهاند. گفته شده کتاب مقدس مسیحیان نیز این نظر را تعلیم داده است.<ref>Merricks, «The Resurrection of the Body and the Life Everlasting», p268.</ref> | ||
در اینکه عامل وحدت و اینهمانیِ | در اینکه عامل وحدت و اینهمانیِ انسانِ دنیوی (پیش از مرگ) با انسان اخروی (انسان پس از مرگ) چیست و به چه دلیل، شخصِ پس از مرگ همان شخصِ پیش از مرگ است، فیلسوفان مسلمان نفس را معیار و عامل یکی بودن انسان دنیوی و اخروی دانستهاند. از نظر آنان، ماده و بدن به دلیل تغییر و دگرگونی نمیتواند معیار اینهمانیِ انسانِ دنیوی و اخروی باشد.<ref>برای نمونه نگاه کنید به: ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۹، ص۱۹۰؛ آشتیانی، شرح بر زاد المسافر، ۱۳۸۱ش، ص۱۹ و ۲۲۴؛ مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۳۴۸ و ۳۴۹ و ۳۵۵.</ref> از نظر [[ملاصدرا]]، ملاک بقای انسان، بقا و حفظ نفس اوست. مادامی که نفسِ یک فرد باقی است، او نیز باقی است، ولو اینکه اجزا و اعضای بدنش دگرگون شود. هنگامی که مثلاً از فردی به نام زید سؤال میشود که آیا زیدِ جوان همان زیدِ در حال کودکی و پیری است یا خیر، ملاصدرا، زید را به جهت بقای نفسش در تمام طول عمر، یک شخص میداند. در آخرت نیز به دلیل بقای نفس، زیدِ در دنیا همان زیدِ در آخرت خواهد بود.<ref>آشتیانی، شرح بر زاد المسافر، ۱۳۸۱ش، ص۱۹ و ۲۲۴ و ۲۲۵.</ref> | ||
محمدتقی مصباح یزدی نیز با پذیرش ملاک | محمدتقی مصباح یزدی نیز با پذیرش ملاک نفس معتقد است بدون پذیرش [[تجرد نفس|نفس مجرد]] و مستقل از بدن، فرض حیات مجدد برای شخصِ پیش از مرگ معقول نخواهد بود.<ref>مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۳۴۸ و ۳۵۵.</ref> به باور او چون نفس، مجرد است و پیش و پس از مرگ تغییر نمیکند، میتواند بعد از مرگ بدن باقی بماند و هنگامی که مجدداً به بدن تعلق میگیرد، وحدت و اینهمانیِ شخص را حفظ کند؛ اما اگر کسی وجود انسان را منحصر در همین بدن مادی محسوس بپندارد، با متلاشی شدن اندامهای بدن، نابود میشود. ازاینرو، تصور صحیحی از معاد نمیتوان ارائه داد.<ref>مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۳۴۹.</ref> | ||
[[آیه ۱۱ سوره سجده]]{{یاد|«قُلْ يَتَوَفّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ؛ بگو فرشته مرگی که بر شما گمارده شده جانتان را میستاند آنگاه به سوی پروردگارتان بازگردانیده میشوید.»}} را از شواهد این دیدگاه شمردهاند که براساس | [[آیه ۱۱ سوره سجده]]{{یاد|«قُلْ يَتَوَفّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ؛ بگو فرشته مرگی که بر شما گمارده شده جانتان را میستاند آنگاه به سوی پروردگارتان بازگردانیده میشوید.»}} را از شواهد این دیدگاه شمردهاند که براساس آن، قِوام انسانیت و شخصیت هرکسی همان چیزی است که [[عزرائیل|ملکالموت]] آن را قبض میکند، نه بدن که پراکنده و پوسیده میشود.<ref>مصباح یزدی، آموزش عقائد، ۱۳۸۴ش، ص۳۵۰.</ref> | ||
ملاک بدن یا مغز (داشتن بدن یا مغز واحد در طول زمان)، ملاک حافظه (استمرار حافظه و یادآوری خاطرات در طول زمان) از دیگر ملاکها و نظریههایی است که از سوی منکران نفس در مسئله | ملاک بدن یا مغز (داشتن بدن یا مغز واحد در طول زمان)، ملاک حافظه (استمرار حافظه و یادآوری خاطرات در طول زمان) از دیگر ملاکها و نظریههایی است که از سوی منکران نفس در مسئله اینهمانیِ شخصی مطرح شده است.<ref>نگاه کنید به: حسینی شاهرودی و فخارنوغانی، «اینهمانی شخصی»، ص۲۸-۳۲.</ref> | ||
==امکان معاد== | ==امکان معاد== |