Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۴٬۴۷۰
ویرایش
(تمیزکاری) |
Mkhaghanif (بحث | مشارکتها) جز (حذف الگوی جمع شدن) |
||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
* در اواخر قرن دوم هجری نیز [[شافعی]] در الأُمّ و در آغاز کتاب جماع العلم به فرقهای در زمان خود اشاره میکند که قرآن را در معرفت دینی کافی شمردهاند.<ref>الأم، ج۷، ص۲۷۳، ۲۷۵ – ۲۷۶</ref> شواهد پراکنده دیگر تاریخی نیز از این عصر، حضور این نگرش را تأیید میکنند.<ref>تفسیر قرطبی، ج۱، ص۳۹؛ الموافقات، ج۴، ص۲۶</ref> | * در اواخر قرن دوم هجری نیز [[شافعی]] در الأُمّ و در آغاز کتاب جماع العلم به فرقهای در زمان خود اشاره میکند که قرآن را در معرفت دینی کافی شمردهاند.<ref>الأم، ج۷، ص۲۷۳، ۲۷۵ – ۲۷۶</ref> شواهد پراکنده دیگر تاریخی نیز از این عصر، حضور این نگرش را تأیید میکنند.<ref>تفسیر قرطبی، ج۱، ص۳۹؛ الموافقات، ج۴، ص۲۶</ref> | ||
* در قرن سوم هجری میتوان به سخن ابن قتیبه اشاره کرد که در دفاع از اهل حدیث از آرای برخی متکلمان و اهل رأی یاد میکند که با تکیه بر قرآن منهای سنت ابراز شده است.<ref>تأویل مختلف الحدیث، ص۵۹</ref> | * در قرن سوم هجری میتوان به سخن ابن قتیبه اشاره کرد که در دفاع از اهل حدیث از آرای برخی متکلمان و اهل رأی یاد میکند که با تکیه بر قرآن منهای سنت ابراز شده است.<ref>تأویل مختلف الحدیث، ص۵۹</ref> | ||
افزون بر این پیشینه کهن، در قرون اخیر نگرش مزبور را میتوان در جماعت موسوم به «[[اهل قرآن]]» در شبه قاره هند و قرآنگرایانی در سرزمینهای عربی جستوجو کرد. در شبه قاره هند، جریانهای اصلاح طلب و نوگرایی که «سنت» را مانع پیشرفت میدیدند، زمینه ساز جماعت اهل قرآن شدند. نمونه شاخص این جریانها را میتوان در حرکت [[سید احمدخان]] نویسنده تفسیر القرآن و هوالهدی و الفرقان و پس از او مدافع سرسختش، چراغعلی جستوجو کرد که هریک به نوعی در معرفت دینی و فهم قرآن از حدّ دلالتهای قرآنی فراتر نرفته و نقش سنت را نادیده انگاشتهاند.<ref>تاریخ تفکر اسلامی در هند، ص۲۱ - ۲۲؛ القرآنیون، ص۹۹ - ۱۱۱؛ نزاع سنت و تجدد، ص۲۷۲</ref> | افزون بر این پیشینه کهن، در قرون اخیر نگرش مزبور را میتوان در جماعت موسوم به «[[اهل قرآن]]» در شبه قاره هند و قرآنگرایانی در سرزمینهای عربی جستوجو کرد. در شبه قاره هند، جریانهای اصلاح طلب و نوگرایی که «سنت» را مانع پیشرفت میدیدند، زمینه ساز جماعت اهل قرآن شدند. نمونه شاخص این جریانها را میتوان در حرکت [[سید احمدخان]] نویسنده تفسیر القرآن و هوالهدی و الفرقان و پس از او مدافع سرسختش، چراغعلی جستوجو کرد که هریک به نوعی در معرفت دینی و فهم قرآن از حدّ دلالتهای قرآنی فراتر نرفته و نقش سنت را نادیده انگاشتهاند.<ref>تاریخ تفکر اسلامی در هند، ص۲۱ - ۲۲؛ القرآنیون، ص۹۹ - ۱۱۱؛ نزاع سنت و تجدد، ص۲۷۲</ref> | ||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
[[ایران]] نیز، قرن اخیر شاهد جریانی بوده است که هرچند با رویکردی معتدلتر، به نگرش قرآنگرایانه فوق دامن زده و آثاری را عرضه کرده است؛ مانند تفسیر تابشی از قرآن و احکام القرآن هر دو اثر سید ابوالفضل برقعی و تفسیر آیات مشکله قرآن اثر یوسف شعار و کلید فهم قرآن اثر محمد حسن شریعت سنگلجی.<ref>جریانها و جنبشهای مذهبی سیاسی ایران، ص۳۴۸ – ۳۵۶</ref> | [[ایران]] نیز، قرن اخیر شاهد جریانی بوده است که هرچند با رویکردی معتدلتر، به نگرش قرآنگرایانه فوق دامن زده و آثاری را عرضه کرده است؛ مانند تفسیر تابشی از قرآن و احکام القرآن هر دو اثر سید ابوالفضل برقعی و تفسیر آیات مشکله قرآن اثر یوسف شعار و کلید فهم قرآن اثر محمد حسن شریعت سنگلجی.<ref>جریانها و جنبشهای مذهبی سیاسی ایران، ص۳۴۸ – ۳۵۶</ref> | ||
[[پرونده:تفسیر المیزان.jpg|180px|بندانگشتی|تفسیر المیزان از معروفترین تفاسیر قرآن به قرآن در نزد شیعیان است.]] | [[پرونده:تفسیر المیزان.jpg|180px|بندانگشتی|تفسیر المیزان از معروفترین تفاسیر قرآن به قرآن در نزد شیعیان است.]] | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
نقش [[روایات]] تفسیری در این روش، نقش کمکی در تحلیل و بررسی متن [[آیه|آیات]] و به مثابه کلیدهای تدبر در خود قرآن تلقی میشود. از طرف دیگر، در این رویکرد بر خلاف رویکرد دوم، به انبوه روایات تفسیری توجه شده و از نقش کلیدی آنها غفلت نمیشود، بلکه معرفت قرآنی مفسّر در پرتو آموزههای روایی شکوفا شده و به کمک آنها نتایجی نو و سازگار با قابلیتهای متن قرآنی به دست میآید.<ref>المیزان، ج۳، ص۸۷؛ ج۱، ص۲۶۰</ref> | نقش [[روایات]] تفسیری در این روش، نقش کمکی در تحلیل و بررسی متن [[آیه|آیات]] و به مثابه کلیدهای تدبر در خود قرآن تلقی میشود. از طرف دیگر، در این رویکرد بر خلاف رویکرد دوم، به انبوه روایات تفسیری توجه شده و از نقش کلیدی آنها غفلت نمیشود، بلکه معرفت قرآنی مفسّر در پرتو آموزههای روایی شکوفا شده و به کمک آنها نتایجی نو و سازگار با قابلیتهای متن قرآنی به دست میآید.<ref>المیزان، ج۳، ص۸۷؛ ج۱، ص۲۶۰</ref> | ||
تفکیک دقیق حوزههای مختلف زبانی قرآن در بیانات روایی نظیر ظاهر و باطن، تنزیل و تأویل و جری و انطباق، در این رویکرد، در همین راستا قابل توجه است.<ref>المیزان، ج۱، ص۴۱ - ۴۲؛ ج۲۰، ص۴۸؛ ج۳، ص۷۲ – ۷۴</ref> | تفکیک دقیق حوزههای مختلف زبانی قرآن در بیانات روایی نظیر ظاهر و باطن، تنزیل و تأویل و جری و انطباق، در این رویکرد، در همین راستا قابل توجه است.<ref>المیزان، ج۱، ص۴۱ - ۴۲؛ ج۲۰، ص۴۸؛ ج۳، ص۷۲ – ۷۴</ref> | ||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
همچنین آثار قرآنی [[ایزوتسو]] را که به نوعی با تکیه بر فضای معنایی قرآن، فهم مفاهیم آن را جست وجو میکند، نظیر خدا و انسان در قرآن و مفاهیم اخلاقی دینی در قرآن مجید در راستای همان رویکرد دوم میتوان مطرح کرد. | همچنین آثار قرآنی [[ایزوتسو]] را که به نوعی با تکیه بر فضای معنایی قرآن، فهم مفاهیم آن را جست وجو میکند، نظیر خدا و انسان در قرآن و مفاهیم اخلاقی دینی در قرآن مجید در راستای همان رویکرد دوم میتوان مطرح کرد. | ||
[[پرونده:تفسیر تسنیم.JPG|180px|بندانگشتی|[[تفسیر تسنیم]] اثر [[عبدالله جوادی آملی]]]] | [[پرونده:تفسیر تسنیم.JPG|180px|بندانگشتی|[[تفسیر تسنیم]] اثر [[عبدالله جوادی آملی]]]] | ||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
* پشتوانههای قرآن شناختی: از مبانی قرآن شناسانهای که اثبات آنها برای مفسّر قرآن به قرآن با نگاهی فارغ از حوزه تفسیر متن قرآنی ضروری است، به پشتوانههای قرآن شناختی یاد میکنیم. اهمّ این مبانی عبارتاند از حجیت و اعتبار متن قرآن، معناداری و فهم پذیری قرآن، سلامت متن قرآن از تحریفی مخلّ و مضرّ به معانی آیات و انسجام معنایی و اختلاف ناپذیری قرآن. طبعاً هریک از این مبانی میتواند متکی به نگرش خاص کلامی مفسران یا متونی از [[آیه|آیات]] و [[روایات]] باشد که مفسّر باید پیشتر به تحلیل و تنقیح آنها بپردازد و آنها رابه مثابه «اصول موضوعه» در روش خود مدنظر گیرد. | * پشتوانههای قرآن شناختی: از مبانی قرآن شناسانهای که اثبات آنها برای مفسّر قرآن به قرآن با نگاهی فارغ از حوزه تفسیر متن قرآنی ضروری است، به پشتوانههای قرآن شناختی یاد میکنیم. اهمّ این مبانی عبارتاند از حجیت و اعتبار متن قرآن، معناداری و فهم پذیری قرآن، سلامت متن قرآن از تحریفی مخلّ و مضرّ به معانی آیات و انسجام معنایی و اختلاف ناپذیری قرآن. طبعاً هریک از این مبانی میتواند متکی به نگرش خاص کلامی مفسران یا متونی از [[آیه|آیات]] و [[روایات]] باشد که مفسّر باید پیشتر به تحلیل و تنقیح آنها بپردازد و آنها رابه مثابه «اصول موضوعه» در روش خود مدنظر گیرد. | ||
* پشتوانههای قرآنی و روایی: مراد از پشتوانههای قرآنی و روایی، آیات و روایاتی است که به گونهای روش مزبور را در فهم و تفسیر قرآن تأیید میکنند که اهمّ آنها از این قرارند: | * پشتوانههای قرآنی و روایی: مراد از پشتوانههای قرآنی و روایی، آیات و روایاتی است که به گونهای روش مزبور را در فهم و تفسیر قرآن تأیید میکنند که اهمّ آنها از این قرارند: | ||
*#آیات ناظر به «نور» و «تبیان» بودن قرآن: نظیر آیه ۸۹ [[سوره نحل|نحل]]، ۱۷۴ [[سوره نساء|نساء]] و ۲۱۹ [[سوره بقره|بقره]]. از این آیات میتوان دریافت که [[قرآن]] بیان کننده و روشنگر معارف و حقایق است و با این اوصاف، منطقی نیست که دلالت این کتاب پیچیده، غیر قابل حل و وابسته به منابع بیرونی باشد و نتواند بیانگر معارف خود باشد.<ref>المیزان، ج۱، ص۶؛ تسنیم، ج۱، ص۶۵ - ۶۶؛ اسباب الخطأ فی التفسیر، ج۱، ص۵۲</ref> | *#آیات ناظر به «نور» و «تبیان» بودن قرآن: نظیر آیه ۸۹ [[سوره نحل|نحل]]، ۱۷۴ [[سوره نساء|نساء]] و ۲۱۹ [[سوره بقره|بقره]]. از این آیات میتوان دریافت که [[قرآن]] بیان کننده و روشنگر معارف و حقایق است و با این اوصاف، منطقی نیست که دلالت این کتاب پیچیده، غیر قابل حل و وابسته به منابع بیرونی باشد و نتواند بیانگر معارف خود باشد.<ref>المیزان، ج۱، ص۶؛ تسنیم، ج۱، ص۶۵ - ۶۶؛ اسباب الخطأ فی التفسیر، ج۱، ص۵۲</ref> | ||
*# آیات ناظر به اختلاف ناپذیری و همگونی قرآن: در آیه ۸۲ نساء پس از توصیه به تدبر در قرآن، از عدم اختلاف در این کتاب یاد شده است و در آیه ۲۳ [[سوره زمر|زمر]] قرآن به وصف نیکوترین سخن و همگون و سازگار ستوده شده است. در آیه اخیر، وصف «متشابه» درباره کل آیات قرآن آمده و ناظر به همگونی و یکدستی در ادبیات و معارف آن است.<ref>مجمع البیان، ج۸، ص۷۷۲؛ المیزان، ج۱۲، ص۱۹۱</ref> واژه «مَثانِی» نیز در همین آیه بر اساس وجهی که آن را از ماده «ثنی» به معنای انعطاف شمرده،<ref>المیزان، ج۱۲، ص۱۹۱؛ ص۷۱؛ الدرالمنثور، ج۵، ص۶۱۰</ref> مفید معنای سازگاری و وفاق میان آیهها خواهد بود. طبعاً از نتایج چنین اوصافی، میتواند همگونی معنایی و همپوشی تفسیری میان آیات باشد یا به گونهای که آیات مختلف بتوانند به فهم درست و کاملتر یکدیگر مدد رسانند.<ref>تفسیر موضوعی، ج۱، ص۱۴۰؛ «قرآن در قرآن»</ref> | *# آیات ناظر به اختلاف ناپذیری و همگونی قرآن: در آیه ۸۲ نساء پس از توصیه به تدبر در قرآن، از عدم اختلاف در این کتاب یاد شده است و در آیه ۲۳ [[سوره زمر|زمر]] قرآن به وصف نیکوترین سخن و همگون و سازگار ستوده شده است. در آیه اخیر، وصف «متشابه» درباره کل آیات قرآن آمده و ناظر به همگونی و یکدستی در ادبیات و معارف آن است.<ref>مجمع البیان، ج۸، ص۷۷۲؛ المیزان، ج۱۲، ص۱۹۱</ref> واژه «مَثانِی» نیز در همین آیه بر اساس وجهی که آن را از ماده «ثنی» به معنای انعطاف شمرده،<ref>المیزان، ج۱۲، ص۱۹۱؛ ص۷۱؛ الدرالمنثور، ج۵، ص۶۱۰</ref> مفید معنای سازگاری و وفاق میان آیهها خواهد بود. طبعاً از نتایج چنین اوصافی، میتواند همگونی معنایی و همپوشی تفسیری میان آیات باشد یا به گونهای که آیات مختلف بتوانند به فهم درست و کاملتر یکدیگر مدد رسانند.<ref>تفسیر موضوعی، ج۱، ص۱۴۰؛ «قرآن در قرآن»</ref> | ||
*# توصیف بخشی از قرآن به «أمّ الکتاب» و «محکمات»: این آیات مرجع تفسیری بخشهای دیگرند که «[[محکم و متشابه|متشابه]]» (شبهه انگیز) شمرده شدهاند. در آیه ۷ [[سوره آل عمران|آل عمران]] از تقسیم فوق یاد شده و پیروی از متشابهات بدون توجه به [[محکم و متشابه|محکمات]]، کار کجدلان فتنهانگیز شمرده شده و محکمات به مثابهامالکتاب، جانمایۀ اصلی قرآن تلقی شده است.<ref>المیزان، ج۳، ص۳۲ ـ ۴۴</ref> این [[آیه]] به ضمیمه [[روایات|روایاتی]] که راه تفسیر و فهم مقصود از آیات متشابه را رجوع به محکمات و بالطبع همگون دیدن آنها با هم دانسته،<ref>عیون اخبار الرضا علیهالسلام، ج۲، ص۲۶۱؛ الاحتجاج، ج۲، ص۱۹۱ - ۱۹۲</ref> میتواند از پشتوانههای نظری مورد بحث به شمار آید.<ref>المیزان، ج۱۱، ص۲۵، ۷۵</ref> | *# توصیف بخشی از قرآن به «أمّ الکتاب» و «محکمات»: این آیات مرجع تفسیری بخشهای دیگرند که «[[محکم و متشابه|متشابه]]» (شبهه انگیز) شمرده شدهاند. در آیه ۷ [[سوره آل عمران|آل عمران]] از تقسیم فوق یاد شده و پیروی از متشابهات بدون توجه به [[محکم و متشابه|محکمات]]، کار کجدلان فتنهانگیز شمرده شده و محکمات به مثابهامالکتاب، جانمایۀ اصلی قرآن تلقی شده است.<ref>المیزان، ج۳، ص۳۲ ـ ۴۴</ref> این [[آیه]] به ضمیمه [[روایات|روایاتی]] که راه تفسیر و فهم مقصود از آیات متشابه را رجوع به محکمات و بالطبع همگون دیدن آنها با هم دانسته،<ref>عیون اخبار الرضا علیهالسلام، ج۲، ص۲۶۱؛ الاحتجاج، ج۲، ص۱۹۱ - ۱۹۲</ref> میتواند از پشتوانههای نظری مورد بحث به شمار آید.<ref>المیزان، ج۱۱، ص۲۵، ۷۵</ref> | ||
*# تصدیق و گواهی آیات نسبت به مفاد یکدیگر: بر اساس روایات دینی، آیههای [[قرآن]] یکدیگر را تأیید و تصدیق میکنند، پس نباید میان آنها ناسازگاری و ناهمخوانی افکند، چنان که [[پیامبر اکرم]] صلی الله علیه وآله فرمودند: {{حدیث|'''إنّ القرآن لیصدّق بعضه بعضاً فلا تکذّبوا بعضه ببعض'''}}.<ref>کنز العمال، ج۱، ص۶۱۹</ref> [[امیرمؤمنان]]، [[امام علی علیه السلام|امام علی علیهالسلام]] نیز آیات قرآن را تصدیقگر و گواه و گویای یکدیگر معرفی میکند: {{حدیث|'''کتاب الله ینطق بعضه ببعض و یشهد بعضه علی بعض'''}}.<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۳۳</ref> عبارت مشهور «'''إنّ القرآن یفسّر بعضه بعضاً'''» نیز هرچند به نحو مسند از پیشوایان دین نقل نشده است،<ref>روح المعانی، ج۸، ص۱۵؛ بحارالانوار، ج۲۹، ص۳۵۲</ref>در کنار ادله گذشته، مضمونی تأییدپذیر دارد. | *# تصدیق و گواهی آیات نسبت به مفاد یکدیگر: بر اساس روایات دینی، آیههای [[قرآن]] یکدیگر را تأیید و تصدیق میکنند، پس نباید میان آنها ناسازگاری و ناهمخوانی افکند، چنان که [[پیامبر اکرم]] صلی الله علیه وآله فرمودند: {{حدیث|'''إنّ القرآن لیصدّق بعضه بعضاً فلا تکذّبوا بعضه ببعض'''}}.<ref>کنز العمال، ج۱، ص۶۱۹</ref> [[امیرمؤمنان]]، [[امام علی علیه السلام|امام علی علیهالسلام]] نیز آیات قرآن را تصدیقگر و گواه و گویای یکدیگر معرفی میکند: {{حدیث|'''کتاب الله ینطق بعضه ببعض و یشهد بعضه علی بعض'''}}.<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۳۳</ref> عبارت مشهور «'''إنّ القرآن یفسّر بعضه بعضاً'''» نیز هرچند به نحو مسند از پیشوایان دین نقل نشده است،<ref>روح المعانی، ج۸، ص۱۵؛ بحارالانوار، ج۲۹، ص۳۵۲</ref>در کنار ادله گذشته، مضمونی تأییدپذیر دارد. | ||
*# مرجعیت قرآن نسبت به روایات دینی: بر اساس [[احادیث عرض]]، روایات باید بر قرآن عرضه شوند. احادیث عرض احادیثیاند که لزوم عرضه عموم [[احادیث]] را بر قرآن و کشف میزان سازگاری با آن را مطرح ساخته<ref>الکافی، ج۱، ص۶۹؛ جامع احادیث الشیعه، ج۱، ص۳۱۱</ref> یا ملاک ترجیح روایات متعارض را موافقت با قرآن دانستهاند.<ref>وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۱۰۶، ۱۱۲، ۱۱۸</ref> به رغم تأمل برخی حدیث پژوهان درباره میزان اعتبار این احادیث در منابع [[سنی]]،<ref>جامع بیان العلم و فضله، ج۲، ص۳۶۴</ref> اعتبار آنها دست کم در منابع [[شیعه|شیعی]] مسلّم است.<ref>بحوث فی علم الاصول، ج۷، ص۳۱۵، ۳۲۴، ۳۴۹</ref> این احادیث نیز میتوانند روش فهم و [[تفسیر قرآن]] را با محوریت خود قرآن تأیید کنند.<ref>المیزان، ج۳، ص۷۶</ref> | *# مرجعیت قرآن نسبت به روایات دینی: بر اساس [[احادیث عرض]]، روایات باید بر قرآن عرضه شوند. احادیث عرض احادیثیاند که لزوم عرضه عموم [[احادیث]] را بر قرآن و کشف میزان سازگاری با آن را مطرح ساخته<ref>الکافی، ج۱، ص۶۹؛ جامع احادیث الشیعه، ج۱، ص۳۱۱</ref> یا ملاک ترجیح روایات متعارض را موافقت با قرآن دانستهاند.<ref>وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۱۰۶، ۱۱۲، ۱۱۸</ref> به رغم تأمل برخی حدیث پژوهان درباره میزان اعتبار این احادیث در منابع [[سنی]]،<ref>جامع بیان العلم و فضله، ج۲، ص۳۶۴</ref> اعتبار آنها دست کم در منابع [[شیعه|شیعی]] مسلّم است.<ref>بحوث فی علم الاصول، ج۷، ص۳۱۵، ۳۲۴، ۳۴۹</ref> این احادیث نیز میتوانند روش فهم و [[تفسیر قرآن]] را با محوریت خود قرآن تأیید کنند.<ref>المیزان، ج۳، ص۷۶</ref> | ||
=== پشتوانههای عملی === | === پشتوانههای عملی === |