Automoderated users، confirmed، protected، templateeditor
۳٬۳۲۷
ویرایش
P.motahari (بحث | مشارکتها) (بازنویسی کل مدخل) |
P.motahari (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
| اندازه قلم = ۱۶px | | اندازه قلم = ۱۶px | ||
}} | }} | ||
در شماری از احادیث، به باور محدثان، تفویض به معنای واگذاری امور به خدا به کار رفته است. در برخی منابع حدیثی، بخشی به نام «تفویض به خدا و توکل به او» به این مسئله اختصاص یافته است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به کلینی، کافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۶۳؛ طبرسی، مشکاةالانوار، | در شماری از احادیث، به باور محدثان، تفویض به معنای واگذاری امور به خدا به کار رفته است. در برخی منابع حدیثی، بخشی به نام «تفویض به خدا و توکل به او» به این مسئله اختصاص یافته است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به کلینی، کافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۶۳؛ طبرسی، مشکاةالانوار، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۵م، ص۱۶.</ref> در یکی از این احادیث، به نقل از امام کاظم(ع) آمده است: «توکل درجاتی دارد. از آن میان، این است که در همه امورت به خدا تکیه کنی و از هرچه با تو کند، راضی باشی و بدانی او از هیچ خیر و فضلی در خصوص تو کوتاهی نمیکند و حکم در این زمینه مخصوص اوست. پس با تفویض (واگذاری) امور به خدا به او توکل کن و در امور خودت و دیگران، به او اعتماد داشته باش.»<ref>کلینی، کافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۶۵.</ref> | ||
در حدیثی هم از امام علی آمده است: «ایمان چهار رکن دارد: توکل بر خدا، تفویض (واگذاری) امور به خدا، رضا به قضای الهی و تسلیم به امر خدا.»<ref> | در حدیثی هم از امام علی(ع) آمده است: «ایمان چهار رکن دارد: توکل بر خدا، تفویض (واگذاری) امور به خدا، رضا به قضای الهی و تسلیم به امر خدا.»<ref>کلینی، کافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۴۷؛ طبرسی، مشکاةالانوار، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۵م، ص۱۸.</ref> | ||
در برخی از کتابهای اخلاقی و عرفانی | در برخی از کتابهای اخلاقی و عرفانی نیز بخشی به موضوع تفویض تعلق گرفته است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به کاشانی، شرح منازل السائرین، ۱۴۲۷ق، ص۳۲۹؛ زینالدین رازی، حدائقالحقائق، ۱۴۲۲ق، ص۱۱۵. ژندهپیل، کنوزالحکمه، ۱۳۸۷ش، ص۵۳؛ فیض کاشانی، الشافی، ۱۴۲۵ق، ج۱، ص۴۹۶.</ref> خواجه عبدالله انصاری، عارف قرن پنجم قمری، در کتاب منازلالسائرین، تفویض را تسلیم کامل به خدا تعریف کرده و توکل را شاخهای از آن شمرده است.<ref>کاشانی، شرح منازل السائرین، ۱۴۲۷ق، ص۳۲۹.</ref> | ||
به گفته | به گفته او، تفویض سه رتبه دارد: | ||
# بدانی که عبد، پیش از انجام عمل، هیچ تواناییای از خود ندارد. پس از مکر خدا خود را ایمن نداند و از کمک او ناامید نباشد و به نیت خود | # بدانی که عبد، پیش از انجام عمل، هیچ تواناییای از خود ندارد. پس از مکر خدا خود را ایمن نداند و از کمک او ناامید نباشد و به نیت خود تکیه نکند. | ||
# به اضطرار خود به خدا یقین پیدا کنی. هیچ عملی را موجب نجات و هیچ گناهی را موجب هلاک خود نپنداری و هیچ عاملی را جز خدا مؤثر نبینی. | # به اضطرار خود به خدا یقین پیدا کنی. هیچ عملی را موجب نجات و هیچ گناهی را موجب هلاک خود نپنداری و هیچ عاملی را جز خدا مؤثر نبینی. | ||
# شهود کنی که فقط خداوند عامل حرکت و سکون و قبض و بسط در هستی است و بدانی که تنها او هرکه را بخواهد هدایت و هرکه را بخواهد گمراه میکند. <ref>کاشانی، شرح منازل السائرین، ۱۴۲۷ق، ص۳۳۱-۳۳۲.</ref> | # شهود کنی که فقط خداوند عامل حرکت و سکون و قبض و بسط در هستی است و بدانی که تنها او هرکه را بخواهد هدایت و هرکه را بخواهد گمراه میکند. <ref>کاشانی، شرح منازل السائرین، ۱۴۲۷ق، ص۳۳۱-۳۳۲.</ref> | ||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
شیعه، براساس احادیث امامان، نه اختیار کامل را میپذیرد و نه جبر مطلق را؛ بلکه «به راهی میان ایندو»<ref>سبحانی، جبر و اختیار، ۱۳۸۱ش/۱۴۲۳ق، ص۴۱۱.</ref> باور دارد و از آن با عنوان «امرٌ بَینَ الْاَمرَین» تعبیر میکند؛<ref>سبحانی، جبر و اختیار، ۱۳۸۱ش/۱۴۲۳ق، ص۴۱۱.</ref> یعنی میگوید انسان موجودی مختار است؛ اما افعالش به خدا هم نسبت داده میشود؛ زیرا همانطور که وجودش از خداست، در افعالی که از وجودش صادر میشود هم وابسته به اوست.<ref>سبحانی، جبر و اختیار، ۱۳۸۱ش/۱۴۲۳ق، ص۴۳۱-۴۳۲.</ref> | شیعه، براساس احادیث امامان، نه اختیار کامل را میپذیرد و نه جبر مطلق را؛ بلکه «به راهی میان ایندو»<ref>سبحانی، جبر و اختیار، ۱۳۸۱ش/۱۴۲۳ق، ص۴۱۱.</ref> باور دارد و از آن با عنوان «امرٌ بَینَ الْاَمرَین» تعبیر میکند؛<ref>سبحانی، جبر و اختیار، ۱۳۸۱ش/۱۴۲۳ق، ص۴۱۱.</ref> یعنی میگوید انسان موجودی مختار است؛ اما افعالش به خدا هم نسبت داده میشود؛ زیرا همانطور که وجودش از خداست، در افعالی که از وجودش صادر میشود هم وابسته به اوست.<ref>سبحانی، جبر و اختیار، ۱۳۸۱ش/۱۴۲۳ق، ص۴۳۱-۴۳۲.</ref> | ||
در منابع | در منابع حدیثی، مثل کافی،<ref>برای نمونه نگاه کنید به کلینی، کافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۱۵۵.</ref> توحید<ref>شیخ صدوق، توحید، ص۳۵۹.</ref>، اعتقادات الامامیه<ref>شیخ صدوق، اعتقادات الامامیه، ۱۴۱۴ق، ص۲۹.</ref> و بحارالانوار،<ref> مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۵، ص۲.</ref> بخشی به موضوع ردِ جبر و اختیار و تأیید اَمرٌ بَینَ الْاَمرَین اختصاص یافته است. در کتابهای کافی و توحید، در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است: «لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِيضَ وَ لَكِنْ أَمْرٌ بَيْنَ أَمْرَيْن؛ نه جبر درست است، نه تفویض؛ بلکه چیزی میان ایندو است.»<ref>نگاه کنید به کلینی، کافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۱۶۰؛ شیخ صدوق، توحید، ص۳۶۲.</ref> | ||
== ولایت تشریعی == | == ولایت تشریعی == | ||
{{اصلی|ولایت تشریعی}} | {{اصلی|ولایت تشریعی}} | ||
در | در روایاتی آمده که خدا امور دینی را به پیامبر و امامان «تفویض» کرده است.<ref>کلینی، کافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۲۶۸.</ref> در برخی از منابع حدیثی شیعه، فصلی به نام «تفویض امر دین به پیامبر و امامان» به این موضوع اختصاص یافته است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به کلینی، کافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۲۶۵؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۷، ص۱.</ref> عالمان شیعه از این مسئله با نام «ولایت تشریعی» بحث کردهاند. منظور از ولایت تشریعی در اینجا حق قانونگذاری در حوزه دین است؛ یعنی تشریع احکام عبادی، اقتصادی، سیاسی، قضایی و ....<ref>صافی گلپایگانی، سلسلهمباحث امامت و مهدویت، ۱۳۹۱ش، ج۱، ص۹۷.</ref> | ||
ولایت تشریعی میان علما اختلافی است: گروهی از آنان می گویند در اسلام، هیچ انسانی حق قانونگذاری ندارد. این حق مختص خداوند است و خداوند آن را، بهصورت مطلق، به هیچکس تفویض نکرده است.<ref name=":0">سبحانی، مفاهیمالقرآن، ۱۴۲۱ق، ج۱، ص۶۱۰؛ صافی گلپایگانی، سلسلهمباحث امامت و مهدویت، ۱۳۹۱ش، ج۱، ص۹۹، ۱۰۱.</ref> تنها در موارد معدودی که در روایات آمده که خدا به پیامبر اجازه تشریع داده است، ولایت تشریعی پیامبر را میپذیریم.<ref name=":1">سبحانی، ولایت تشریعى و تکوینی از دیدگاه علم و فلسفه، ۱۳۸۵ش، ص۲۰-۲۱؛ صافی گلپایگانی، سلسلهمباحث امامت و مهدویت، ۱۳۹۱ش، ج۱، ص۱۰۱-۱۰۲.</ref> در مقابلِ اینان، برخی معتقدند پیامبر و امامان بر تمام امور دینی ولایت تشریعی دارند.<ref name=":2">غروی اصفهانی، حاشیة کتاب المکاسب، ۱۴۲۷ق، ج۲، ص۳۷۹؛ عاملی، الولایةُ التکوینیه و التشریعیه، ۱۴۲۸ق، ص۶۰-۶۳؛ حسینی تهرانی، امامشناسی، ج۵، ۱۴۱۸ق، ص۱۱۴، ۱۷۹.</ref> | ولایت تشریعی میان علما اختلافی است: گروهی از آنان می گویند در اسلام، هیچ انسانی حق قانونگذاری ندارد. این حق مختص خداوند است و خداوند آن را، بهصورت مطلق، به هیچکس تفویض نکرده است.<ref name=":0">سبحانی، مفاهیمالقرآن، ۱۴۲۱ق، ج۱، ص۶۱۰؛ صافی گلپایگانی، سلسلهمباحث امامت و مهدویت، ۱۳۹۱ش، ج۱، ص۹۹، ۱۰۱.</ref> تنها در موارد معدودی که در روایات آمده که خدا به پیامبر اجازه تشریع داده است، ولایت تشریعی پیامبر را میپذیریم.<ref name=":1">سبحانی، ولایت تشریعى و تکوینی از دیدگاه علم و فلسفه، ۱۳۸۵ش، ص۲۰-۲۱؛ صافی گلپایگانی، سلسلهمباحث امامت و مهدویت، ۱۳۹۱ش، ج۱، ص۱۰۱-۱۰۲.</ref> در مقابلِ اینان، برخی معتقدند پیامبر و امامان بر تمام امور دینی ولایت تشریعی دارند.<ref name=":2">غروی اصفهانی، حاشیة کتاب المکاسب، ۱۴۲۷ق، ج۲، ص۳۷۹؛ عاملی، الولایةُ التکوینیه و التشریعیه، ۱۴۲۸ق، ص۶۰-۶۳؛ حسینی تهرانی، امامشناسی، ج۵، ۱۴۱۸ق، ص۱۱۴، ۱۷۹.</ref> | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
== ولایت تکوینی == | == ولایت تکوینی == | ||
{{اصلی|ولایت تکوینی}} | {{اصلی|ولایت تکوینی}} | ||
در احادیثی از امامان آمده است خداوند امور هستی همچون خلقکردن، روزیدادن، زندهکردن و میراندن را به پیامبر و امام علی تفویض نکرده است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به شیخ صدوق، الاعتقادات، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۹۷.</ref> در مقابل، کسانی گفتهاند | در احادیثی از امامان آمده است که خداوند امور هستی همچون خلقکردن، روزیدادن، زندهکردن و میراندن را به پیامبر و امام علی تفویض نکرده است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به شیخ صدوق، الاعتقادات، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۹۷.</ref> در مقابل، کسانی گفتهاند براساس برخی دیگر از روایات، پیامبر و امامان واسطه فیض خدا در هستیاند.<ref>ربانی گلپایگانی، علی، «نقش فاعلی امام در نظام آفرینش»، ص۲۰-۲۵.</ref> عالمان شیعه از این مسئله با نام «ولایت تکوینی» سخن گفتهاند و در این زمینه اختلافنظر دارند: | ||
گروهی از آنان میگویند ولایت | گروهی از آنان میگویند ولایت تکوینیِ پیامبر و امامان فراگیر نیست و در موارد استثنای رخ میدهد و همهچیز به آنان تفویض نشده است. [[مرتضی مطهری]]، [[لطفالله صافی گلپایگانی|صافی گلپایگانی]] و [[جعفر سبحانی]] از این دستهاند.<ref>مطهری، مجموعهآثار، ۱۳۷۵ش، ج۳، ص۲۸۵-۲۸۶؛ صافی گلپایگانی، ولایت تکوینی و ولایت تشریعی، ۱۳۹۳ش، ص۹۸-۱۰۰؛ سبحانی، ولایت تکوینی و تشریعی از دیدگاه علم و فلسفه، ۱۳۸۵ش، ص۵۱.</ref> [[شیخ صدوق]] و [[شیخ مفید]] تفویض امور مخلوقات به پیامبر و امامان را سخن [[غالیان]] دانسته و رد کردهاند.<ref>شیخ صدوق، الاعتقادات، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۹۷، ۱۰۰؛ شیخ مفید، سلسلة مؤلفات الشیخ المفید، ۱۴۱۴ق، ج۵، ص۱۳۴.</ref> در مقابل، جمعی همچون [[محمدحسین غروی اصفهانی]] و [[سید محمدحسین حسینی تهرانی]] معتقدند پیامبر و امامان، ولایت تکوینی بر همه امور عالم دارند و واسطه فیض خدا در هستیاند.<ref>غروی اصفهانی، حاشیة کتاب المکاسب، ۱۴۲۷ق، ج۲، ص۳۷۹؛ حسینی تهرانی، امامشناسی، ج۵، ۱۴۱۸ق، ص۱۱۴.</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
خط ۸۶: | خط ۸۶: | ||
* فیض کاشانی، محمد بن شاهمرتضی، الشافی فی العقاید و الاخلاق و الاحکام، تحقیق مهدی انصاری قمی، تهران، لوح محفوظ، چاپ اول، ۱۴۲۵ق. | * فیض کاشانی، محمد بن شاهمرتضی، الشافی فی العقاید و الاخلاق و الاحکام، تحقیق مهدی انصاری قمی، تهران، لوح محفوظ، چاپ اول، ۱۴۲۵ق. | ||
* قرشی بنایی، علیاکبر، قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ ششم، ۱۴۱۲ق. | * قرشی بنایی، علیاکبر، قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ ششم، ۱۴۱۲ق. | ||
* کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، تصحیح محسن بیدارفر، قم، بیدار، چاپ سوم، ۱۴۲۷ق. | |||
* کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق. | * کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق. | ||
* مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق. | * مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق. |