پرش به محتوا

غلو: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۰۵ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۲ نوامبر ۲۰۲۳
خط ۳۷: خط ۳۷:
سایر ادعاهای غلوآمیز که درباره غیر پیامبران و امامان ارائه شده به بیان زیر است:
سایر ادعاهای غلوآمیز که درباره غیر پیامبران و امامان ارائه شده به بیان زیر است:
===غلو درباره خلفا===
===غلو درباره خلفا===
در برخی منابع اهل سنت روایات یا ادعاهایی در فضایل [[خلفای سه‌گانه]] نقل شده که از نظر برخی عالمان، غلوآمیز است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، دارالمعرفة، ج۳، ص۸۶؛ نیشابوری، صحیح مسلم، دار إحیاء التراث العربی، ج۷، ص۱۱۶؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ۱۴۱۷ق، ج۱۰، ص۲۶۳.</ref> برای نمونه در کتاب «تاریخ بغداد»، روایتی به پیامبر نسبت داده شده که در [[معراج|شب معراج]] دیده است که بر عرش، پس از [[تهلیل|لا الهَ الاّ الله]] و مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّه، نام‌های [[ابوبکر بن ابی‌قحافه|ابوبکر]]، [[عمر بن خطاب]] و [[عثمان بن عفان|عثمان]] نوشته شده بود.<ref>خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ۱۴۱۷ق، ج۱۰، ص۲۶۳.</ref> [[نعمت‌الله صالحی نجف‌آبادی]] سند این روایت را ضعیف و محتوای آن را غلوآمیز دانسته است.<ref>صالحی نجف‌آبادی، غلو (درآمدی بر افکار و عقاید غالیان در دین)، ۱۳۸۴ش، ص۴۲.</ref>  
در برخی منابع اهل سنت روایات یا ادعاهایی در فضایل [[خلفای سه‌گانه]] نقل شده که از نظر برخی عالمان، غلوآمیز است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، دارالمعرفة، ج۳، ص۸۶؛ نیشابوری، صحیح مسلم، دار إحیاء التراث العربی، ج۷، ص۱۱۶؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ۱۴۱۷ق، ج۱۰، ص۲۶۳.</ref> برای نمونه، در کتاب تاریخ بغداد، روایتی به پیامبر نسبت داده شده که در [[معراج|شب معراج]] دیده است که بر عرش، پس از [[تهلیل|لا الهَ الاّ الله]] و مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّه، نام‌های [[ابوبکر بن ابی‌قحافه|ابوبکر]]، [[عمر بن خطاب]] و [[عثمان بن عفان|عثمان]] نوشته شده بود.<ref>خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ۱۴۱۷ق، ج۱۰، ص۲۶۳.</ref> [[نعمت‌الله صالحی نجف‌آبادی]] سند این روایت را ضعیف و محتوای آن را غلوآمیز دانسته است.<ref>صالحی نجف‌آبادی، غلو (درآمدی بر افکار و عقاید غالیان در دین)، ۱۳۸۴ش، ص۴۲.</ref>  


همچنین درباره میزان علم عمر بن خطاب گفته‌اند اگر علم همه زمین در یک کفته ترازو قرار گیرد و علم عُمَر در کفه دیگر، علم او رجحان و فزونی دارد.<ref>حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، دارالمعرفة، ج۳، ص۸۶.</ref> همچنین گفته‌اند که در سال بیستم هجری، یعنی در دوره خلافت عمر بن خطاب در مدینه زلزله شد و عمر بر زمین تازیانه زد و گفت: به اذن خداوند آرام بگیر، سپس زمین آرام شد و از آن سال دیگر در مدینه زلزله روی نداد.<ref>فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۲۱، ص۴۳۳؛ سکتواری، محاضرة الاوائل، ۱۳۹۸ق، ص۱۶۸.</ref> محتوای این سنخ ادعاها از سوی برخی محققان، غلوآمیز دانسته شده است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به شفیعی شاهرودی، گزیده‌ای جامع از الغدیر، ۱۴۳۰ق، ص۷۳۳؛ صفری فروشانی، غالیان (چاوشی در جریان‌ها و برآیندها)، ۱۳۷۸ش، ص۳۹-۴۰.</ref> درباره سایر صحابه و خلفا نیز مناقب و ادعاهای غلوآمیزی نقل شده است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به امینی، الغدیر، ۱۴۱۶ق، ج۱۱، ص۱۰۳-۱۹۵؛ ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵ق، ج۵، ص۵۰۳؛ نوبختی، فرق الشیعه، انتشارات دار الاضواء، ص۵۲.</ref> [[عبدالحسین امینی]] در [[الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب (کتاب)|الغدیر]] برخی از این مدعیات را با توجه به منابع اهل سنت برشمرده و آن‌ها را غلوآمیز دانسته است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به امینی، الغدیر، ۱۴۱۶ق، ج۱۱، ص۷۱-۱۰۱.</ref>
درباره علم عمر بن خطاب گفته‌اند اگر علم همه زمین در یک کفه ترازو قرار گیرد و علم عُمَر در کفه دیگر، علم او رجحان و فزونی دارد.<ref>حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، دارالمعرفة، ج۳، ص۸۶.</ref> همچنین گفته‌اند که در سال بیستم هجری، یعنی در دوره خلافت عمر بن خطاب در مدینه زلزله شد و عمر بر زمین تازیانه زد و گفت: «به اذن خداوند آرام بگیر.» سپس زمین آرام شد و از آن سال دیگر در مدینه زلزله روی نداد.<ref>فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۲۱، ص۴۳۳؛ سکتواری، محاضرة الاوائل، ۱۳۹۸ق، ص۱۶۸.</ref> محتوای این سنخ ادعاها از سوی برخی محققان، غلوآمیز دانسته شده است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به شفیعی شاهرودی، گزیده‌ای جامع از الغدیر، ۱۴۳۰ق، ص۷۳۳؛ صفری فروشانی، غالیان (چاوشی در جریان‌ها و برآیندها)، ۱۳۷۸ش، ص۳۹-۴۰.</ref> درباره سایر صحابه و خلفا نیز مناقب و ادعاهای غلوآمیزی نقل شده است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به امینی، الغدیر، ۱۴۱۶ق، ج۱۱، ص۱۰۳-۱۹۵؛ ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵ق، ج۵، ص۵۰۳؛ نوبختی، فرق الشیعه، انتشارات دار الاضواء، ص۵۲.</ref> [[عبدالحسین امینی]] در [[الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب (کتاب)|الغدیر]] برخی از این مطالب را با استناد به منابع اهل سنت برشمرده و آن‌ها را غلوآمیز دانسته است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به امینی، الغدیر، ۱۴۱۶ق، ج۱۱، ص۷۱-۱۰۱.</ref>


===تأویل‌های غلوآمیز از قرآن===
===تأویل‌های غلوآمیز از قرآن===
گفته می‌شود یکی از موارد تأویل‌های ناروا و غلوآمیز، استفاده از آیات قرآن برای اثبات [[تناسخ]] بوده است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۲۰۱؛ فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۱۲، ص۵۲۶.</ref> به‌گفته بلاذری، تاریخ‌نگار قرن دوم و سوم هجری، در کتاب «انساب الاشراف»، غالیانِ معتقد به تناسخ، از بخشی از [[آیه ۸ سوره انفطار]] «فِي أَيِّ صُورَةٍ ما شاءَ رَكَّبَكَ؛ تو را در هر نقش و صورتی که خواست ترکیب کرد.»<ref>سوره انفطار، آیه ۸.</ref> برای اثبات تناسخ استفاده کرده‌اند.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۲۰۱.</ref> همچنین [[فخر رازی]] در تفسیرش گفته است یکی از آیاتی که قائلان به تناسخ برای اثبات اندیشه خود به آن استدلال کرده‌اند [[آیه ۳۸ سوره انعام]] بوده است.<ref>فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۱۲، ص۵۲۶.</ref> او این استفاده از آیه را ناروا و باطل دانسته است.<ref>فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۱۲، ص۵۲۶.</ref>
گفته می‌شود یکی از موارد تأویل‌های ناروا و غلوآمیز، استفاده از آیات قرآن برای اثبات [[تناسخ]] بوده است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۲۰۱؛ فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۱۲، ص۵۲۶.</ref> به‌گفته بلاذری، تاریخ‌نگار قرن دوم و سوم هجری، در کتاب «انساب الاشراف»، غالیانِ معتقد به تناسخ، از بخشی از آیه ۸ [[سوره انفطار]] که می‌گوید: «فِي أَيِّ صُورَةٍ ما شاءَ رَكَّبَكَ؛ تو را در هر نقش و صورتی که خواست ترکیب کرد»،<ref>سوره انفطار، آیه ۸.</ref> برای اثبات تناسخ استفاده کرده‌اند.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۲۰۱.</ref> همچنین [[فخر رازی]] در تفسیرش گفته است یکی از آیاتی که قائلان به تناسخ برای اثبات اندیشه خود به آن استدلال کرده‌اند [[آیه ۳۸ سوره انعام]] بوده است.<ref>فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۱۲، ص۵۲۶.</ref> او این استفاده از آیه را ناروا و باطل دانسته است.<ref>فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۱۲، ص۵۲۶.</ref>


همچنین گاهی درجهت بیان فضایل غلوآمیز برای برخی افراد، تأویل‌های ناروایی از قرآن ارائه شده است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به حقی برسوی، تفسیر روح البیان، دار الفکر، ج۱۰، ص۱۳۹؛ امینی، الغدیر، ۱۴۱۶ق، ج۸، ص۴۹.</ref> به نقل از عبدالحسین امینی، از کتاب «عمدة التحقیق» اثر ابراهیم بن عامر عُبَیدی، فقیه مالکی قرن یازدهم هجری، در تفسیر [[حروف مقطعه]] «الم»، آیه اول [[سوره بقره]]، چنین آمده است که منظور از «الف»، ابوبکر، منظور از «لام» الله و منظور از «میم» محمد(ص) است.<ref>امینی، الغدیر، ۱۴۱۶ق، ج۸، ص۴۸-۴۹.</ref> امینی این ادعا و تأویل را غلوآمیز دانسته است.<ref>امینی، الغدیر، ۱۴۱۶ق، ج۸، ص۴۹.</ref>
گاه به منظور بیان فضایل غلوآمیز برای برخی افراد، تأویل‌هایی ناروا از قرآن ارائه شده است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به حقی برسوی، تفسیر روح البیان، دار الفکر، ج۱۰، ص۱۳۹؛ امینی، الغدیر، ۱۴۱۶ق، ج۸، ص۴۹.</ref> به نقلِ عبدالحسین امینی، از کتاب عمدة التَّحقیق اثر ابراهیم بن عامر عُبَیدی، فقیه مالکی قرن یازدهم قمری، در تفسیر [[حروف مقطعه]] «الم»، آیه اول [[سوره بقره]]، چنین آمده است که منظور از «الف»، ابوبکر، منظور از «لام» الله و منظور از «میم» محمد(ص) است.<ref>امینی، الغدیر، ۱۴۱۶ق، ج۸، ص۴۸-۴۹.</ref> امینی این ادعا و تأویل را غلوآمیز دانسته است.<ref>امینی، الغدیر، ۱۴۱۶ق، ج۸، ص۴۹.</ref>


اسماعیل حقی بُرسَوی، از مفسران حنفی مذهب، متوفای ۱۱۳۷ق، در تفسیرش با عنوان «روح البیان»، در تفسیر «[[آیه ۱۷ سوره الحاقه|وَيَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمَانِيَةٌ]]؛ و در آن روز هشت فرشته، عرش پروردگارت را بر فراز همه آن‌ها حمل می‌کنند.»<ref>سوره الحاقه، آیه ۱۷.</ref> روایتی از پیامبر نقل کرده بدین بیان که امروز در دنیا آنان چهار نفرند که در روز قیامت خداوند آنان را با چهار نفر دیگر تأیید می‌کند.<ref>حقی برسوی، تفسیر روح البیان، دار الفکر، ج۱۰، ص۱۳۹.</ref> او سپس از برخی نقل می‌کند که گفته‌اند این چهار نفر [[ابوحنیفه]]، [[مالک بن انس]]، [[محمد بن ادریس شافعی|محمد بن‌ ادریس شافعی]] و [[احمد بن حنبل]] هستند که حاملان شرع به شمار می‌روند.<ref>حقی برسوی، تفسیر روح البیان، دار الفکر، ج۱۰، ص۱۳۹.</ref> محققان این نحوه تأویل آیه را غلوآمیز دانسته‌اند.<ref>صفری فروشانی، غالیان (چاوشی در جریان‌ها و برآیندها)، ۱۳۷۸ش، ص۴۲.</ref>
اسماعیل حقی بُرسَوی، از مفسران حنفی مذهب، متوفای ۱۱۳۷ق، در تفسیرش با عنوان «روح البیان»، در تفسیر «[[آیه ۱۷ سوره الحاقه|وَيَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمَانِيَةٌ]]؛ و در آن روز هشت فرشته، عرش پروردگارت را بر فراز همه آن‌ها حمل می‌کنند»،<ref>سوره الحاقه، آیه ۱۷.</ref> روایتی از پیامبر نقل کرده بدین بیان که امروز در دنیا آنان چهار نفرند که در روز قیامت خداوند آنان را با چهار نفر دیگر تأیید می‌کند.<ref>حقی برسوی، تفسیر روح البیان، دار الفکر، ج۱۰، ص۱۳۹.</ref> او سپس از برخی نقل می‌کند که گفته‌اند این چهار نفر [[ابوحنیفه]]، [[مالک بن انس]]، [[محمد بن ادریس شافعی|محمد بن‌ ادریس شافعی]] و [[احمد بن حنبل]] هستند که حاملان شرع به شمار می‌روند.<ref>حقی برسوی، تفسیر روح البیان، دار الفکر، ج۱۰، ص۱۳۹.</ref> محققان این نحوه تأویل آیه را غلوآمیز دانسته‌اند.<ref>صفری فروشانی، غالیان (چاوشی در جریان‌ها و برآیندها)، ۱۳۷۸ش، ص۴۲.</ref>


===باور به حذف فضایل امامان از قرآن===
===باور به حذف فضایل امامان از قرآن===
محمدجواد مشکور (درگذشت: [[سال ۱۳۷۴ش|۱۳۷۴ش]])، مورخ و استاد [[دانشگاه تهران]]، در کتاب «تاریخ شیعه و فرقه‌های اسلامی» گفته است: برخی از غالیان شیعه، به تحریف قرآن موجود معتقدند و می‌گویند تدوین و جمع‌آوری قرآن موجود، در عصر عثمان صورت گرفته و بسیاری از آیات آن، ازجمله آیات مربوط به فضایل [[امام علی علیه‌السلام|علی بن ابی طالب(ع)]] و خاندان وی، تحریف و حذف گردیده‌اند.<ref>مشکور، تاریخ شیعه و فرقه های اسلامی تا قرن چهارم هجری، ۱۳۷۹ش، ص۱۵۴.</ref> او بر غلوآمیز بودن این دیدگاه تأکید کرده است.<ref>مشکور، تاریخ شیعه و فرقه های اسلامی تا قرن چهارم هجری، ۱۳۷۹ش، ص۱۵۴.</ref>
محمدجواد مشکور (درگذشت: [[سال ۱۳۷۴ش|۱۳۷۴ش]])، مورخ و استاد [[دانشگاه تهران]]، در کتاب تاریخ شیعه و فرقه‌های اسلامی گفته است برخی از غالیان شیعه، به تحریف قرآن موجود معتقدند و می‌گویند تدوین و جمع‌آوری قرآن موجود، در عصر عثمان صورت گرفته و بسیاری از آیات آن، ازجمله آیات مربوط به فضایل [[امام علی علیه‌السلام|علی بن ابی طالب(ع)]] و خاندان وی، تحریف و حذف گردیده‌اند.<ref>مشکور، تاریخ شیعه و فرقه های اسلامی تا قرن چهارم هجری، ۱۳۷۹ش، ص۱۵۴.</ref> او بر غلوآمیز بودن این دیدگاه تأکید کرده است.<ref>مشکور، تاریخ شیعه و فرقه های اسلامی تا قرن چهارم هجری، ۱۳۷۹ش، ص۱۵۴.</ref>


محمدحسن احمدی، پژوهشگر حوزه علوم حدیث و قرآن، در مقاله «غالیان و اندیشه تحریف قرآن»، با ارزیابی تک تک راویانی که در سلسله اسناد روایات تحریف قرآن در منابع شیعه وجود دارند، از جهت غلو یا عدم غلو، به فهرست سیزده نفری از راویانی رسیده و معتقد است در ضمن شرح حال آن‌ها می‌توان اثراتی از غلو یافت.<ref>احمدی، ««غالیان و اندیشه تحریف قرآن»، ص۱۹۴-۱۹۵.</ref> او معتقد است از مجموع روایاتی که در باب تحریف قرآن وارد شده، تعداد زیادی (نزدیک به دو سوم) آن‌ها از طریق غالیان نقل شده است.<ref>احمدی، ««غالیان و اندیشه تحریف قرآن»، ص۲۲۰.</ref>
محمدحسن احمدی، پژوهشگر حوزه علوم حدیث و قرآن، در مقاله «غالیان و اندیشه تحریف قرآن»، راویانی را که در سلسله اسناد روایات تحریف قرآن در منابع شیعه وجود دارند، از جهت غلو یا عدم غلو، بررسی کرده و به فهرست سیزده‌نفره‌ای از راویان رسیده که معتقد است در آن‌ها می‌توان اثراتی از غلو یافت.<ref>احمدی، ««غالیان و اندیشه تحریف قرآن»، ص۱۹۴-۱۹۵.</ref> او معتقد است از مجموع روایاتی که در باب تحریف قرآن وارد شده، تعداد زیادی (نزدیک به دو سوم) آن‌ها از طریق غالیان نقل شده است.<ref>احمدی، ««غالیان و اندیشه تحریف قرآن»، ص۲۲۰.</ref>


===ادعاهای غلوآمیز درباره کتاب‌ها===
===ادعاهای غلوآمیز درباره کتاب‌ها===
کتاب [[صحیح البخاری (کتاب)|صحیح بخاری]] یکی از منابع حدیثی معتبر نزد اهل سنت است که درباره آن ادعاهای غالیانه‌ای مطرح شده است.<ref>اسد حیدر، الامام الصادق و المذاهب الاربعة، ۱۴۲۲ق، ص۸۰-۸۱.</ref> در توصیف این کتاب گفته‌اند که هم‌سنگ قرآن است و اگر در ایام طاعون در خانه‌ای خوانده شود، اهل آن خانه از بیماری طاعون محفوظ خواهند ماند و هرکس یک دوره آن را بخواند، هر حاجتی که دارد برآورده شده و خواندن آن به هنگام سختی‌ها، موجب گشایش می‌شود.<ref>قاسمی، قواعد التحدیث، ۲۰۰۶م، ص۲۵۰.</ref> همچنین گفته‌اند در هر خانه‌ای که باشد موجب نزول رحمت و استقرار برکت‌ است و آن صحیح‌ترین کتاب بر روی زمین پس از قرآن است؛ به‌گونه‌ای که به‌گفته جمال الدین قاسمی، فقیه سلفی اهل سوریه، وارد کردن خدشه در آن، بدعت و در حکم خروج از طریق مسلمین است.<ref>قاسمی، قواعد التحدیث، ۲۰۰۶م، ص۲۴۱.</ref> این سخنان غلوآمیز درباره کتاب [[مؤطأ|مَؤطَأ]] اثر [[مالک بن انس]] نیز وارد شده و گفته‌اند پس از قرآن، در روی زمین کتابی صحیح‌تر از آن نیست.<ref>سیوطی، تنویر الحوالک، مکتبة المشهد الحسینی، ص۷-۸؛ صالحی نجف‌آبادی، غلو (درآمدی بر افکار و عقاید غالیان در دین)، ۱۳۸۴ش، ص۳۱.</ref>  
کتاب [[صحیح البخاری (کتاب)|صحیح بخاری]] یکی از منابع حدیثی معتبر نزد اهل سنت است که درباره آن ادعاهای غالیانه‌ای مطرح شده است.<ref>اسد حیدر، الامام الصادق و المذاهب الاربعة، ۱۴۲۲ق، ص۸۰-۸۱.</ref> در توصیف این کتاب گفته‌اند که هم‌سنگ قرآن است و اگر در ایام طاعون در خانه‌ای خوانده شود، اهل آن خانه از بیماری طاعون محفوظ خواهند ماند و هرکس یک دوره آن را بخواند، هر حاجتی که دارد برآورده می شود.<ref>قاسمی، قواعد التحدیث، ۲۰۰۶م، ص۲۵۰.</ref> همچنین گفته‌اند این کتاب در هر خانه‌ای باشد، موجب نزول رحمت و استقرار برکت‌ است و صحیح‌ترین کتاب بر روی زمین پس از قرآن است.<ref>قاسمی، قواعد التحدیث، ۲۰۰۶م، ص۲۴۱.</ref> این سخنان غلوآمیز درباره کتاب [[مؤطأ|مَؤطَأ]] اثر [[مالک بن انس]] نیز وارد شده و گفته‌اند پس از قرآن، بر روی زمین کتابی صحیح‌تر از آن نیست.<ref>سیوطی، تنویر الحوالک، مکتبة المشهد الحسینی، ص۷-۸؛ صالحی نجف‌آبادی، غلو (درآمدی بر افکار و عقاید غالیان در دین)، ۱۳۸۴ش، ص۳۱.</ref>  


همچنین درباره کتاب [[الکافی (کتاب)|الکافی]]، از منابع حدیثی معتبر نزد شیعیان، ادعای این که همه روایات آن صحیح و معتبر است، از سوی عالمانی همچون [[نعمت‌الله صالحی نجف‌آبادی]]، غلوآمیز تلقی شده است.<ref>صالحی نجف‌آبادی، غلو (درآمدی بر افکار و عقاید غالیان در دین)، ۱۳۸۴ش، ص۵۹.</ref> صالحی نجف‌آبادی همچنین این سخن که کتاب کافی به [[امام مهدی عجل الله تعالی فرجه|امام غایب(ع)]] عرضه شده و او گفته است «[[الکافی کافٍ لِشیعتُنا]]؛ کافی برای شیعه ما بس است.»<ref>غفاری، «مقدمه»، در کتاب الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۲۵.</ref> را با استناد به بیان [[محمدباقر مجلسی|علامه مجلسی]]<ref>علامه مجلسی، مرآة العقول، ۱۳۸۹ش، ج۱، ص۲۲.</ref> و [[میرزا حسین نوری|محدث نوری]]،<ref>نوری، مستدرک الوسائل، ۱۴۰۸ق، ج۳، ص۵۳۳.</ref> سخنی بی‌اساس و غلوآمیز دانسته است.<ref>صالحی نجف‌آبادی، غلو (درآمدی بر افکار و عقاید غالیان در دین)، ۱۳۸۴ش، ص۵۹-۶۱.</ref>
همچنین درباره کتاب [[الکافی (کتاب)|الکافی]]، از منابع حدیثی معتبر نزد شیعیان، ادعای این‌که همه روایات آن صحیح و معتبر است، از سوی عالمانی همچون [[نعمت‌الله صالحی نجف‌آبادی]]، غلوآمیز تلقی شده است.<ref>صالحی نجف‌آبادی، غلو (درآمدی بر افکار و عقاید غالیان در دین)، ۱۳۸۴ش، ص۵۹.</ref> صالحی نجف‌آبادی همچنین این سخن که کتاب کافی به [[امام مهدی عجل الله تعالی فرجه|امام غایب(ع)]] عرضه شده و او گفته است «[[الکافی کافٍ لِشیعتُنا]]؛ کافی برای شیعه ما بس است»<ref>غفاری، «مقدمه»، در کتاب الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۲۵.</ref> را با استناد به بیان [[محمدباقر مجلسی|علامه مجلسی]]<ref>علامه مجلسی، مرآة العقول، ۱۳۸۹ش، ج۱، ص۲۲.</ref> و [[میرزا حسین نوری|محدث نوری]]،<ref>نوری، مستدرک الوسائل، ۱۴۰۸ق، ج۳، ص۵۳۳.</ref> سخنی بی‌اساس و غلوآمیز دانسته است.<ref>صالحی نجف‌آبادی، غلو (درآمدی بر افکار و عقاید غالیان در دین)، ۱۳۸۴ش، ص۵۹-۶۱.</ref>
===ادعاهای غلوآمیز درباره عالمان===
===ادعاهای غلوآمیز درباره عالمان===
درباره عالمان دین نیز گاهی ادعاها و کرامات غلوآمیز از سوی برخی بیان شده است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به اسد حیدر، الامام الصادق و المذاهب الاربعة، ۱۴۲۲ق، ج۱، ص۳۱۶؛ امینی، الغدیر، ۱۴۱۶ق، ج۱۱، ص۱۲۷ و ۱۳۷ و ۱۷۰ و ۱۹۵.</ref> برای نمونه گفته‌اند [[حضرت خضر]] تا پنج سال هر روز صبح نزد [[ابوحنیفه]] می‌آمد و احکام اسلام را از او می‌آموخت<ref>اسد حیدر، الامام الصادق و المذاهب الاربعة، ۱۴۲۲ق، ج۱، ص۳۱۶.</ref> و یا چنین ادعا کرده‌اند که پیامبر گفته است همه پیامبران به من افتخار می‌کنند و من به ابوحنیفه.<ref>امینی، الغدیر، ۱۴۱۶ق، ج۱۱، ص۱۲۸.</ref> به‌گفته ابوزهره، مورخ و فقیه اهل مصر در قرن چهاردهم هجری، تعصبات نسبت به ابوحنیفه چنان بوده است که برخی افراد برای او جایگاهی نزدیک به جایگاه پیامبران در نظر گرفته و چنین پنداشته‌اند که [[تورات]] به او بشارت داده و پیامبر اسمش را ذکر کرده و او را هدایت‌گر امت دانسته است.<ref>ابوزهره، ابوحنیفه، حیاته و عصره-آرائه و فقهه، دار الفکر العربی، ص۷.</ref> سخنانی از همین قبیل درباره سایر فقهای [[مذاهب چهارگانه اهل سنت|مذاهب چهارگانه]] و برخی عالمان اهل سنت نقل شده است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به امینی، الغدیر، ۱۴۱۶ق، ج۱۱، ص۱۲۷ و ۱۳۷ و ۱۷۰ و ۱۹۵.</ref> عبدالحسین امینی در کتاب الغدیر برخی از این سخنان را احصا کرده<ref>برای نمونه نگاه کنید به امینی، الغدیر، ۱۴۱۶ق، ج۱۱، ص۱۲۷ و ۱۳۷ و ۱۷۰ و ۱۹۵.</ref> و به غلوآمیز و ساختگی بودن آن‌ها معتقد است.<ref>امینی، الغدیر، ۱۴۱۶ق، ج۱۱، ص۱۹۵.</ref>
درباره عالمان دین نیز گاهی ادعاها و کرامات غلوآمیز از سوی برخی بیان شده است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به اسد حیدر، الامام الصادق و المذاهب الاربعة، ۱۴۲۲ق، ج۱، ص۳۱۶؛ امینی، الغدیر، ۱۴۱۶ق، ج۱۱، ص۱۲۷ و ۱۳۷ و ۱۷۰ و ۱۹۵.</ref> برای نمونه گفته‌اند [[حضرت خضر]] تا پنج سال، هر روز صبح نزد [[ابوحنیفه]] می‌آمد و احکام اسلام را از او می‌آموخت.<ref>اسد حیدر، الامام الصادق و المذاهب الاربعة، ۱۴۲۲ق، ج۱، ص۳۱۶.</ref> همچنین ادعا کرده‌اند که پیامبر گفته است همه پیامبران به من افتخار می‌کنند و من به ابوحنیفه.<ref>امینی، الغدیر، ۱۴۱۶ق، ج۱۱، ص۱۲۸.</ref> به‌گفته ابوزهره، مورخ و فقیه اهل مصر در قرن چهاردهم هجری، تعصبات نسبت به ابوحنیفه چنان بوده است که برخی افراد برای او جایگاهی نزدیک به جایگاه پیامبران در نظر گرفته و چنین پنداشته‌اند که [[تورات]] به او بشارت داده و پیامبر اسمش را ذکر کرده و او را هدایت‌گر امت دانسته است.<ref>ابوزهره، ابوحنیفه، حیاته و عصره-آرائه و فقهه، دار الفکر العربی، ص۷.</ref> سخنانی از همین قبیل درباره سایر فقهای [[مذاهب چهارگانه اهل سنت|مذاهب چهارگانه]] و برخی عالمان اهل سنت نقل شده است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به امینی، الغدیر، ۱۴۱۶ق، ج۱۱، ص۱۲۷ و ۱۳۷ و ۱۷۰ و ۱۹۵.</ref> عبدالحسین امینی در کتاب الغدیر برخی از این سخنان را گرد آورده<ref>برای نمونه نگاه کنید به امینی، الغدیر، ۱۴۱۶ق، ج۱۱، ص۱۲۷ و ۱۳۷ و ۱۷۰ و ۱۹۵.</ref> و به غلوآمیز و ساختگی بودن آن‌ها معتقد است.<ref>امینی، الغدیر، ۱۴۱۶ق، ج۱۱، ص۱۹۵.</ref>


==نسبت غلو به شیعه==
==نسبت غلو به شیعه==
از سوی عده‌ای از عالمان، باورهای غلوآمیزی به شیعه نسبت داده شده که برخی از آن‌ها به شرح زیر است:<ref>صفری فروشانی، غالیان (چاوشی در جریان‌ها و برآیندها)، ۱۳۷۸ش، ص۳۱۷.</ref>
از سوی عده‌ای از عالمان، باورهای غلوآمیزی به شیعه نسبت داده شده که برخی از آن‌ها به شرح زیر است:<ref>صفری فروشانی، غالیان (چاوشی در جریان‌ها و برآیندها)، ۱۳۷۸ش، ص۳۱۷.</ref>
*«ابو عمر بن محمد بن عبد ربه»، از عالمان اهل سنت در قرن چهارم هجری، در کتاب «عقد الفرید»، شیعه را با یهود مقایسه کرده و گفته است که شیعیان مانند یهود، جبرئیل را دشمن پنداشته و بر این باورند که او وحی را به‌جای آن که برای امام علی آورد، به اشتباه برای پیامبر فرود آورده است.<ref>ابن عبد ربه، عقد الفرید، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۲۵۰.</ref> در پاسخ به سخن وی گفته‌اند، فرقه‌شناسان این اعتقاد را به فرقه‌هایی به نام‌های «ذبابیه»، «غرابیه» و «مخطئه» نسبت داده‌اند.<ref>برای نمونه نگاه کنید به مقریزی، المواعظ و الاعتبار، ۱۴۱۸ق، ج۴، ص۱۸۴؛ صفری فروشانی، غالیان (چاوشی در جریان‌ها و برآیندها)، ۱۳۷۸ش، ص۳۱۷.</ref> [[سید محسن امین|سیدمحسن امین]] نسبت این فرقه‌ها به شیعه را  ادعایی بدون دلیل دانسته و مدعی است که اسم چنین فرقه‌هایی را در هیچ‌یک از آثار شیعی که در فرقه‌شناسی تدوین شده، نیافته است.<ref>امین، اعیان الشیعه، دار التعارف للمطبوعات، ج۱، ص۲۳.</ref> او بر این باور است که اسم این فرقه‌ها به قصد و انگیزه زشت جلوه دادن و بدگفتن از فرقه شیعه جعل گردیده است.<ref>امین، اعیان الشیعه، دار التعارف للمطبوعات، ج۱، ص۲۳.</ref>  
*ابو عمر بن محمد بن عبد ربِّه، از عالمان اهل سنت در قرن چهارم هجری، در کتاب عقد الفرید، شیعه را با یهود مقایسه کرده و گفته است که شیعیان مانند یهود، جبرئیل را دشمن پنداشته و بر این باورند که او وحی را به‌جای آن‌که برای امام علی بیاورد، به اشتباه برای پیامبر فرود آورده است.<ref>ابن عبد ربه، عقد الفرید، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۲۵۰.</ref> در پاسخ به سخن وی گفته‌اند، فرقه‌شناسان این اعتقاد را به فرقه‌هایی به نام‌های «ذبابیه»، «غرابیه» و «مخطئه» نسبت داده‌اند.<ref>برای نمونه نگاه کنید به مقریزی، المواعظ و الاعتبار، ۱۴۱۸ق، ج۴، ص۱۸۴؛ صفری فروشانی، غالیان (چاوشی در جریان‌ها و برآیندها)، ۱۳۷۸ش، ص۳۱۷.</ref> [[سید محسن امین|سیدمحسن امین]] نسبت این فرقه‌ها به شیعه را  ادعایی بدون دلیل دانسته و مدعی است که اسم چنین فرقه‌هایی را در هیچ‌یک از آثار شیعی که در فرقه‌شناسی تدوین شده، نیافته است.<ref>امین، اعیان الشیعه، دار التعارف للمطبوعات، ج۱، ص۲۳.</ref> او بر این باور است که اسم این فرقه‌ها به قصد و انگیزه زشت جلوه دادن و بدگفتن از فرقه شیعه جعل گردیده است.<ref>امین، اعیان الشیعه، دار التعارف للمطبوعات، ج۱، ص۲۳.</ref>  
*«ابومحمد عثمان بن عبدالله عراقی»، از عالمان حنفی مذهب قرن پنجم هجری، در اثرش با عنوان «الفرق المفترقة» امامیه و زیدیه را یکی پنداشته و گفته اینان گروهی از غالیان هستند که امام علی را گاهی خدا، گاهی نبی و گاهی شریک در امر نبوت پنداشته‌اند.<ref>عراقی، الفرق المفترقة بین اهل الزیغ و الزندقة، ۱۹۶۱م، ص۳۰.</ref> همچنین [[ابن‌تیمیه]] ضمن اتهام غلو به شیعه گفته است گروهی از شیعیان به الوهیت و برخی دیگر به نبی بودن امام علی معتقدند.<ref>ابن‌تیمیه، منهاج السنة، ۱۴۰۶ق، ج۶، ص۱۸۷.</ref> در پاسخ گفته‌اند گروه اندکی از غالیان چنین دیدگاهی داشته‌اند که البته در روایات شیعه مورد مذمت و سرزنش قرار گرفته و از سوی امامان شیعه طرد شده‌اند و لذا صحیح نیست که اعتقاد این گروه اندک مطرود، به همه شیعیان، به‌ویژه امامیه نسبت داده شود.<ref>صفری فروشانی، غالیان (چاوشی در جریان‌ها و برآیندها)، ۱۳۷۸ش، ص۳۱۸.</ref> در فقه امامیه نیز باور به خدا بودن امام علی و نبی بودن وی که به انکار خدا و نبوت پیامبر منجر می‌شود، کفر تلقی شده و باورمندان به آن کافر محسوب می‌شوند.<ref>طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۳۲۵؛ صدر، بحوث فی شرح العروة الوثقی، ۱۴۰۸ق، ج۳، ص۳۰۶؛ سبزواری، مهذب الاحکام، دار التفسیر، ج۱، ص۳۸۲.</ref>
*ابومحمد عثمان بن عبدالله عراقی، از عالمان حنفی مذهب قرن پنجم هجری، در اثرش با عنوان الفرق المفترقه، امامیه و زیدیه را یکی پنداشته و گفته اینان گروهی از غالیان هستند که امام علی را گاهی خدا، گاهی نبی و گاهی شریک در امر نبوت پنداشته‌اند.<ref>عراقی، الفرق المفترقة بین اهل الزیغ و الزندقة، ۱۹۶۱م، ص۳۰.</ref> همچنین [[ابن‌تیمیه]] ضمن اتهام غلو به شیعه گفته است گروهی از شیعیان به الوهیت و برخی دیگر به نبی بودن امام علی معتقدند.<ref>ابن‌تیمیه، منهاج السنة، ۱۴۰۶ق، ج۶، ص۱۸۷.</ref> در پاسخ گفته‌اند گروه اندکی از غالیان چنین دیدگاهی داشته‌اند که البته در روایات شیعه مورد مذمت و سرزنش قرار گرفته و از سوی امامان شیعه طرد شده‌اند. بنابراین صحیح نیست که اعتقاد این گروهِ اندکِ مطرود، به همه شیعیان، به‌ویژه امامیه نسبت داده شود.<ref>صفری فروشانی، غالیان (چاوشی در جریان‌ها و برآیندها)، ۱۳۷۸ش، ص۳۱۸.</ref> در فقه امامیه نیز باور به خدا بودن امام علی و نبی بودن وی که به انکار خدا و نبوت پیامبر منجر می‌شود، کفر تلقی شده و باورمندان به آن کافر محسوب می‌شوند.<ref>طباطبایی یزدی، العروة الوثقی، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۳۲۵؛ صدر، بحوث فی شرح العروة الوثقی، ۱۴۰۸ق، ج۳، ص۳۰۶؛ سبزواری، مهذب الاحکام، دار التفسیر، ج۱، ص۳۸۲.</ref>
*«عبدالله علی قمیصی»، نویسنده و محقق وهابی، در کتابش با عنوان «الصراع بین الاسلام و الوثنیة»، گفته است: گروهی از شیعیان بر این عقیده‌اند که واجبات و محرمات کنایه از اشخاص هستند که باید آن‌ها را دوست یا دشمن دانست و لذا در اثر همین عقیده، محرمات را حلال دانستند و واجبات را ترک کردند.<ref>قمیصی، الصراع بین الاسلام و الوثنیة، ۱۴۰۲ق، ج۱، مقدمه، ص «ح».</ref> فرقه‌نویسان این عقیده را به فرقه‌ای از غالیان به نام فرقه [[منصوریه]] (پیروان ابومنصور عجلی) نسبت داده‌اند.<ref>برای نمونه نگاه کنید به اشعری قمی، المقالات و الفرق، ۱۳۶۰ش، ص۴۷-۴۸.</ref> ابو منصور در روایتی به نقل از [[اختیار معرفة الرجال (کتاب)|رجال کشی]]، سه مرتبه از سوی امام صادق به سبب افکار غلوآمیزش مورد لعن واقع شد.<ref>شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۳۰۴.</ref>  
*عبدالله علی قمیصی، نویسنده و محقق وهابی، در کتابش با عنوان الصراع بین الاسلام و الوثنیه گفته است گروهی از شیعیان بر این عقیده‌اند که واجبات و محرمات کنایه از اشخاص هستند که باید آن‌ها را دوست یا دشمن دانست. در اثر همین عقیده هم محرمات را حلال دانستند و واجبات را ترک کردند.<ref>قمیصی، الصراع بین الاسلام و الوثنیة، ۱۴۰۲ق، ج۱، مقدمه، ص «ح».</ref> فرقه‌نویسان این عقیده را به فرقه‌ای از غالیان به نام فرقه [[منصوریه]] (پیروان ابومنصور عِجلی) نسبت داده‌اند.<ref>برای نمونه نگاه کنید به اشعری قمی، المقالات و الفرق، ۱۳۶۰ش، ص۴۷-۴۸.</ref> ابو منصور در روایتی به نقل از [[اختیار معرفة الرجال (کتاب)|رجال کشی]]، سه مرتبه از سوی امام صادق به سبب افکار غلوآمیزش مورد لعن واقع شد.<ref>شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۳۰۴.</ref>  
*گروهی از عالمان اهل سنت، عقایدی همچون [[بداء]]، [[رجعت]]، [[عصمت]] و علم غیب پیامبر و امامان معصوم که از باورهای شیعه به شمار می‌روند را غلوآمیز دانسته‌اند.<ref>برای نمونه نگاه کنید به جارالله، الوشیعة فی نقد عقائد الشیعة، ۱۴۰۳ق، ص۹۲-۹۳ و ۱۱۸؛ قمیصی، الصراع بین الاسلام و الوثنیة، ۱۴۰۲ق، ج۱، مقدمه «ب» و «و»؛ شیبی، الصلة بین التصوف و التشیع، ۱۹۸۲م، ج۱، ص۱۲۱.</ref> عالمان شیعه این عقاید را غلوآمیز ندانسته و برای اثبات آن‌ها به ادله‌ای از قرآن، سنت و دلیل عقل استدلال کرده‌اند.<ref>برای نمونه نگاه کنید به امین، نقض الوشیعة، ۱۴۰۳ق، ص۳۷۵-۳۷۶ و ۴۰۶-۴۱۰.</ref>
*گروهی از عالمان اهل سنت، عقایدی همچون [[بداء|بِداء]]، [[رجعت]]، [[عصمت]] و علم غیب پیامبر و امامان معصوم را که از باورهای شیعه به شمار می‌روند غلوآمیز دانسته‌اند.<ref>برای نمونه نگاه کنید به جارالله، الوشیعة فی نقد عقائد الشیعة، ۱۴۰۳ق، ص۹۲-۹۳ و ۱۱۸؛ قمیصی، الصراع بین الاسلام و الوثنیة، ۱۴۰۲ق، ج۱، مقدمه «ب» و «و»؛ شیبی، الصلة بین التصوف و التشیع، ۱۹۸۲م، ج۱، ص۱۲۱.</ref> عالمان شیعه این عقاید را غلوآمیز ندانسته و برای اثبات آن‌ها به ادله‌ای از قرآن، سنت و دلیل عقل استدلال کرده‌اند.<ref>برای نمونه نگاه کنید به امین، نقض الوشیعة، ۱۴۰۳ق، ص۳۷۵-۳۷۶ و ۴۰۶-۴۱۰.</ref>
*عده‌ای معتقدند اوصافی مانند عصمت، علم غیب، تصرف در کائنات و برخی اوصاف فرابشری که به امامان شیعه نسبت داده می‌شود، غلوآمیز است و بر این باورند که امامان فقط دانشمندان برجسته‌ و پرهیزگار و عالم به شریعت بوده‌اند.<ref>برای نمونه نگاه کنید به مدرسی طباطبایی، مکتب در فرآیند تکامل، ۱۳۹۸ش، ص۷۳-۷۵ و ۲۲۷-۲۲۸.</ref> این دیدگاه به نظریه [[علمای ابرار]] شهرت یافته است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به کدیور، «قرائت فراموش‌شده»، ص۵۷۶.</ref> خواستگاه این نظریه را در سخن [[عبدالله بن‌ ابی‌یعفور|عبدالله بن ابی یعفور]] که تعبیر «علماء ابرار و أتقیا اوصیا؛ علمای ابرار و انسان‌های پرهیزگار»<ref>شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۲۴۷.</ref> را درباره امامان به‌کار برده، دانسته‌اند.<ref>مدرسی طباطبایی، مکتب در فرآیند تکامل، ۱۳۹۸ش، ص۷۳-۷۴.</ref> همچنین گفته‌اند برخی عالمان شیعه؛ به‌ویژه عالمان مدرسه قم در قرن سوم و چهارم هجری، با هرگونه انتساب ویژگی‌های فرابشری برای امامان، مخالف بوده و آنان را صرفاً عالمان ابرار و پرهیزگار می‌پنداشته‌اند.<ref>برای نمونه نگاه کنید به کدیور، «قرائت فراموش‌شده»، ص۵۷۶-۵۷۸.</ref> بر این نظریه نقدهایی وارد شده، از جمله این که این نظریه فاقد هرگونه مستند تاریخی است.<ref>انصاری، [https://ansari.kateban.com/post/3254 «علمای ابرار؛ دیدگاهی که هیچ مستندی تاریخی ندارد»]، سایت کاتبان.</ref> همچنین برخی گفته‌اند کلمه «عالم» در ادبیات برخی اصحاب ائمه(ع) به‌معنای علم الهامی امامان و کلمه‌های «ابرار» و «اتقیا» نیز معادل همان معنای عصمت است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به رضایی، صفری فروشانی، «تبیین معنایی اصطلاح علمای ابرار با تأکید بر جریانات فکری اصحاب ائمه»، ص۷۷.</ref>
*عده‌ای معتقدند اوصافی مانند عصمت، علم غیب، تصرف در کائنات و برخی اوصاف فرابشری که به امامان شیعه نسبت داده می‌شود، غلوآمیز است و بر این باورند که امامان فقط دانشمندان برجسته‌ و پرهیزگار و عالم به شریعت بوده‌اند.<ref>برای نمونه نگاه کنید به مدرسی طباطبایی، مکتب در فرآیند تکامل، ۱۳۹۸ش، ص۷۳-۷۵ و ۲۲۷-۲۲۸.</ref> این دیدگاه به نظریه «[[علمای ابرار|علمای ابرار»]] شهرت یافته است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به کدیور، «قرائت فراموش‌شده»، ص۵۷۶.</ref> خاستگاه این نظریه را سخن [[عبدالله بن‌ ابی‌یعفور|عبدالله بن ابی یعفور]] دانسته‌اند که تعبیر «علماءُ اَبرار و اَتقیا اوصیا؛ علمای ابرار و انسان‌های پرهیزگار»<ref>شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۲۴۷.</ref> را درباره امامان به‌کار برده است.<ref>مدرسی طباطبایی، مکتب در فرآیند تکامل، ۱۳۹۸ش، ص۷۳-۷۴.</ref> همچنین گفته‌اند برخی عالمان شیعه، به‌ویژه عالمان مدرسه قم در قرن سوم و چهارم هجری، با هرگونه انتساب ویژگی‌های فرابشری برای امامان، مخالف بوده و آنان را صرفاً عالمان ابرار و پرهیزگار می‌پنداشته‌اند.<ref>برای نمونه نگاه کنید به کدیور، «قرائت فراموش‌شده»، ص۵۷۶-۵۷۸.</ref> بر این نظریه نقدهایی وارد شده است؛ از جمله این‌که فاقد هرگونه مستند تاریخی است.<ref>انصاری، [https://ansari.kateban.com/post/3254 «علمای ابرار؛ دیدگاهی که هیچ مستندی تاریخی ندارد»]، سایت کاتبان.</ref> همچنین برخی گفته‌اند کلمه «عالِم» در ادبیات برخی اصحاب ائمه(ع) به‌معنای علم الهامی امامان و کلمه‌های «ابرار» و «اتقیا» نیز معادل همان معنای عصمت است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به رضایی، صفری فروشانی، «تبیین معنایی اصطلاح علمای ابرار با تأکید بر جریانات فکری اصحاب ائمه»، ص۷۷.</ref>


==نسبت غلو به راویان حدیث==
==نسبت غلو به راویان حدیث==
Automoderated users، confirmed، protected، templateeditor
۳٬۰۹۹

ویرایش