Automoderated users، confirmed، protected، templateeditor
۵٬۲۱۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
== شأن نزول == | == شأن نزول == | ||
از [[ | از [[عبدالله بن عباس|ابنعباس]] روایت شده است زمانی که [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|محمد(ص)]] به پیامبری برگزیده شد، این موضوع بر مردم [[مکه]] گران آمد و منکر [[نبوت]] او شدند. گفتند [[خدا]] بزرگتر از آن است که از میان بشر پیامبری برگزیند. در جوابِ ادعای مشرکان، این [[آیه]] و [[آیه دوم سوره یونس]]، «أَ كانَ لِلنَّاسِ عَجَباً أَنْ أَوْحَيْنا إِلى رَجُلٍ مِنْهُمْ» (آيا براى مردم شگفتآور است كه به مردى از خودشان وحى كردهايم) نازل شد.<ref>محقق، نمونه بیانات در شأن نزول آیات، ۱۳۶۱ش، ص۴۸۱.</ref> همچنین گفته شده آیه اهلالذکر در جواب [[مشرکان]] نازل شد که میگفتند فرستاده خدا چرا نباید از جنس [[فرشته]] باشد.<ref> واحدی، اسباب نزول القرآن، ۱۴۱۱ق، ص۲۸۶.</ref> | ||
محمد(ص)]] به | |||
== محتوا == | == محتوا == | ||
[[طبرسی]] در [[تفسیر مجمع البیان]] فراز ابتدایی آیه را نشانگر این نکته میداند که خدا رسولش را از جنس مردم فرستاد تا مردم او را ببینند، با او گفتگو کنند و سخنش را درک کنند؛ بنابراین صحیح نیست که به جای یک بشر، فرشتهای را به عنوان پیامبر مأمور ابلاغ پیام کند.<ref> طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۱ش، ج۶، ص۵۵۷.</ref> | [[فضل بن حسن طبرسی|طبرسی]] در [[مجمع البیان فی تفسیر القرآن (کتاب)|تفسیر مجمع البیان]] فراز ابتدایی آیه را نشانگر این نکته میداند که خدا رسولش را از جنس مردم فرستاد تا مردم او را ببینند، با او گفتگو کنند و سخنش را درک کنند؛ بنابراین صحیح نیست که به جای یک بشر، فرشتهای را به عنوان پیامبر مأمور ابلاغ پیام کند.<ref> طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۱ش، ج۶، ص۵۵۷.</ref> | ||
[[سید محمدحسین طباطبائی|علامه طباطبایی]] نیز آیه را در مقام بیان کیفیت ارسال رسل میداند تا مشرکان بدانند دعوت دینی، دعوتی عادی و معمولی است؛ با این تفاوت که خدا به صاحبان این دعوت به وسیله [[وحی]] آنچه صلاح دنیا و [[آخرت]] است را میفرستد و هیچ قدرت غیبی وجود ندارد که اراده و [[جبر و اختیار|اختیار]] مردم را باطل و آنان را مجبور به قبول دعوت دینی کند و هیچ پیامبری هم ادعا نکرده که قرار است با اراده تکوینی وقدرت غیبی او نظام جاری حاکم بر جهان نابود شود.<ref> طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۲، ص۲۵۶.</ref> بر اساس نظر وی ظاهر فراز دوم آیه «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» اگرچه خطاب به رسول خدا(ص) و قومش است ولی عموم مردم به ویژه مشرکان را مورد خطاب قرار میدهد که هرکس حقیقت دعوت نبوی را در نیافته، باید از اهل علم سؤال کند.<ref> طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۲، ص۲۵۷.</ref>به اعتقاد طباطبایی هر چند آیه(فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ) خطاب به همگان است اما پیامبر و [[ایمان|مؤمنان]] که جریان سنت الهی درباره پیامبران (که از جنس انسان های عادی هستند) و مأموریتشان را میدانند و نیازی به پرسیدن از اهل ذکر ندارند و [[شرک|مشرکان]] هم که نه تنها به [[نبوت]] و رسالت پیامبر ایمان ندارند بلکه او را استهزا می کنند و مجنون میپندارند؛ در نتیجه فقط پیروان [[تورات]] (یهودیان) با توجه به این که با پیامبر هم دشمنی دارند به عنوان مخاطبان آیه باقی میمانند. <ref>طباطبایی، المیزان، منشورات اسماعيليان، ج۱۲، صص۲۵۷-۲۵۸.</ref> | [[سید محمدحسین طباطبائی|علامه طباطبایی]] نیز آیه را در مقام بیان کیفیت ارسال رسل میداند تا مشرکان بدانند دعوت دینی، دعوتی عادی و معمولی است؛ با این تفاوت که خدا به صاحبان این دعوت به وسیله [[وحی]] آنچه صلاح دنیا و [[آخرت]] است را میفرستد و هیچ قدرت غیبی وجود ندارد که اراده و [[جبر و اختیار|اختیار]] مردم را باطل و آنان را مجبور به قبول دعوت دینی کند و هیچ پیامبری هم ادعا نکرده که قرار است با اراده تکوینی وقدرت غیبی او نظام جاری حاکم بر جهان نابود شود.<ref> طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۲، ص۲۵۶.</ref> بر اساس نظر وی ظاهر فراز دوم آیه «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» اگرچه خطاب به رسول خدا(ص) و قومش است ولی عموم مردم به ویژه مشرکان را مورد خطاب قرار میدهد که هرکس حقیقت دعوت نبوی را در نیافته، باید از اهل علم سؤال کند.<ref> طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۲، ص۲۵۷.</ref>به اعتقاد طباطبایی هر چند آیه(فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ) خطاب به همگان است اما پیامبر و [[ایمان|مؤمنان]] که جریان سنت الهی درباره پیامبران (که از جنس انسان های عادی هستند) و مأموریتشان را میدانند و نیازی به پرسیدن از اهل ذکر ندارند و [[شرک|مشرکان]] هم که نه تنها به [[نبوت]] و رسالت پیامبر ایمان ندارند بلکه او را استهزا می کنند و مجنون میپندارند؛ در نتیجه فقط پیروان [[تورات]] (یهودیان) با توجه به این که با پیامبر هم دشمنی دارند به عنوان مخاطبان آیه باقی میمانند.<ref>طباطبایی، المیزان، منشورات اسماعيليان، ج۱۲، صص۲۵۷-۲۵۸.</ref> | ||
[[ ناصر مکارم شیرازی| | [[ ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی]] در [[تفسیر نمونه (کتاب)|تفسیر نمونه]] نیز قسمت دوم آیه (سؤال از اهل اطلاع) را تأکید و تأیید این واقعیت میداند که کار رساندن [[وحی]] به انسانها از طریق عادی وظیفه پیامبران است، نه اینکه با یک نیروی خارقالعاده و برهم زدن قوانین طبیعت، مردم را مجبور به قبول دعوت و ترک همه انحرافات کنند که اگر چنین بود دیگر [[ایمان]] آوردن افتخار و تکامل نبود.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۱، ص۲۴۱.</ref> | ||
مکارم شیرازی]] نیز قسمت دوم آیه (سؤال از اهل اطلاع) را تأکید و تأیید این واقعیت میداند که کار رساندن [[وحی]] به انسانها از طریق عادی وظیفه پیامبران است، نه اینکه با یک نیروی خارقالعاده و برهم زدن قوانین طبیعت، مردم را مجبور به قبول دعوت و ترک همه انحرافات کنند که اگر چنین بود دیگر [[ایمان]] آوردن افتخار و تکامل نبود.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۱، ص۲۴۱.</ref> | |||
== اهلالذکر و مصادیق آن== | == اهلالذکر و مصادیق آن== | ||
[[مفسران]] ذیل آیه اهلالذکر، منظور از اهل ذکر و مصادیق آن را مورد بررسی قرار دادهاند. بر اساس نظر مفسران با توجه به سیاق این آیه، منظور از اهل ذکر، اهل علم و خبرگان هستند؛ کسانی که بیشترین تعلق و سنخیت را با ذکر (قرآن، کتب آسمانی و ...) دارند و در آیات مورد بحث، اهل ذکر، علمای یهود و نصاری<ref>ابوحیان، البحر المحیط، ۱۴۲۰ق، ج۶، ص۵۳۳؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۲، ص۲۵۸؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۱، ص۲۴۴.</ref> یا عالمان به اخبار گذشتگان و آگاهان به احوال امتهای پیشین هستند<ref> طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۶، ص۵۵۷؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۲، ص۲۵۸؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۱، ص۲۴۴.</ref> | [[مفسران]] ذیل آیه اهلالذکر، منظور از اهل ذکر و مصادیق آن را مورد بررسی قرار دادهاند. بر اساس نظر مفسران با توجه به سیاق این آیه، منظور از اهل ذکر، اهل علم و خبرگان هستند؛ کسانی که بیشترین تعلق و سنخیت را با ذکر (قرآن، کتب آسمانی و ...) دارند و در آیات مورد بحث، اهل ذکر، علمای یهود و نصاری<ref>ابوحیان، البحر المحیط، ۱۴۲۰ق، ج۶، ص۵۳۳؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۲، ص۲۵۸؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۱، ص۲۴۴.</ref> یا عالمان به اخبار گذشتگان و آگاهان به احوال امتهای پیشین هستند.<ref> طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۶، ص۵۵۷؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۲، ص۲۵۸؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۱، ص۲۴۴.</ref> مقصود از سؤال نیز پرسش از نشانههای [[نبوت]] است که در کتابهایشان وجود دارد.<ref>اصغرپور قراملکی، «اهلالذکر»، ص۱۳۲.</ref> با این حال مفسران مفهوم اهلالذکر را عام گرفته و مصادیق دیگری برای آن ذکر کردهاند. در میان مفسران شیعه و سنی دو دیدگاه درباره مصداق اهل ذکر مطرح است: | ||
=== | ===اهلبیت(ع) === | ||
مفسران شیعه با استناد به روایات متعددی<ref>کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۲۱۰-۲۱۱.</ref> {{یاد|در این روایات با مضامینی متفاوت یه این مسئله پرداخته شده است: به عنوان مثال در روایتی آمده است قرآن ذکر است و ما آل رسول، اهل ذکر هستیم یا در روایتی دیگر پیامبر(ص) را به عنوان ذکر و اهل بیت او را اهل ذکر معرفی کردهاست.(کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۳۰۳-۳۰۴؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۱۴۰۹ق، ج۲۷، ص۷۳.)}} مصداق بارز و کامل اهل ذکر را [[ | مفسران شیعه با استناد به روایات متعددی<ref>کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۲۱۰-۲۱۱.</ref> {{یاد|در این روایات با مضامینی متفاوت یه این مسئله پرداخته شده است: به عنوان مثال در روایتی آمده است قرآن ذکر است و ما آل رسول، اهل ذکر هستیم یا در روایتی دیگر پیامبر(ص) را به عنوان ذکر و اهل بیت او را اهل ذکر معرفی کردهاست.(کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۳۰۳-۳۰۴؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۱۴۰۹ق، ج۲۷، ص۷۳.)}} مصداق بارز و کامل اهل ذکر را [[اهلبیت(ع)]] دانستهاند.<ref>حویزی، نورالثقلین، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۵۵؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۱، ص۲۴۴.</ref> در تفاسیری از [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]] نیز با تکیه بر روایاتی از جمله روایت سدّی از حارث از [[امام علی علیهالسلام|امام علی(ع)]] منظور از اهلالذکر [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|محمد]]، علی، [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|فاطمه]]، [[امام حسن مجتبی علیهالسلام|حسن]] و [[امام حسین علیهالسلام |حسین]] معرفی شدهاند؛ کسانی که اهل علم و معدن [[تأویل]] و تنزیل هستند.<ref>حسکانی، شواهد التنزیل، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۴۳۲.</ref> قرطبی و طبری از مفسران اهل سنت، ذیل آیه ۷ سوره انبیاء روایتی را نقل میکنند که در آن علی(ع) در زمان نزول این آیه میفرماید «نحن اهلالذکر؛ ما اهل ذکر هستیم».<ref>قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج ۱۱، ص۲۷۲؛ طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج۱۷، ص۵.</ref> | ||
قرطبی و طبری از مفسران اهل | |||
در کتاب [[بصائر الدرجات (کتاب)|بصائر الدرجات]] ۲۸ روایت در بابی با عنوان «فی ائمة آل محمد انهم اهل الذکر الذین امر الله بسؤالهم؛ در اینکه ائمه(ع) همان اهلذکر هستند که خداوند به سؤال از آنها امر کرده است»، نقل شده که مراد از اهل ذکر را اهلبیت معرفی کردهاند.<ref>صفار قمی، بصائر الدرجات، ۱۴۰۴ق، باب ۱۹، ص۳۸-۴۳.</ref> از جمله در روایت یازدهم این باب از [[امام صادق علیهالسلام|امام صادق(ع)]] نقل شده که در تفسیر آیه فرمود منظور از ذکر [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|محمد(ص)]] است و ما [[امامان شیعه|ائمه]] هم اهل او هستیم و از ما باید سؤال شود.<ref>صفار قمی، بصائر الدرجات، ۱۴۰۴ق، باب ۱۹،ص۴۰.</ref> [[محمد بن یعقوب کلینی|کلینی]] در [[الکافی (کتاب)|کافی]] هم باب «ان اهل الذکر الذین امر الله الخلق بسؤالهم هم الائمه» را آورده است.<ref>کلینی، الکافی، ۱۴۰۷، ج۱، ص۳۰۳.</ref> [[محمدباقر مجلسی|مجلسی]] هم در [[بحار الانوار (کتاب)|بحارالانوار]] در باب «انهم (الائمه) علیهم السلام الذکر و اهل الذکر»، [[حدیث|روایاتی]] نقل میکند که مراد از اهل ذکر، [[امامان شیعه]] هستند.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۳، ص۱۷۲.</ref> | |||
فرمود منظور از ذکر [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|محمد(ص)]] است و ما [[امامان شیعه|ائمه]] هم اهل او هستیم | |||
در توضیح روایات فوق همچنین گفته شده مقصود ائمه از اینکه گفتهاند ما اهلالذکر هستیم ظاهر آیه نیست؛ زیرا [[کافران]] مکه ممکن نبوده از ائمه چیزی بپرسند و بر فرض پرسش هم کلام ایشان را حجت نمیدانستند، چنانکه کلام رسول خدا را نمیپذیرفتند؛ بنابراین منظور از این روایات تشبیه و تمثیل است. با این توضیح که هر چیز را باید از اهلش پرسید. همانگونه که بشر بودن [[پیامبران]] را از عالمان امتهای پیشین باید پرسید، تفسیر و احکام اسلام را نیز باید از | در توضیح روایات فوق همچنین گفته شده مقصود ائمه از اینکه گفتهاند ما اهلالذکر هستیم ظاهر آیه نیست؛ زیرا [[کافران]] مکه ممکن نبوده از ائمه چیزی بپرسند و بر فرض پرسش هم کلام ایشان را حجت نمیدانستند، چنانکه کلام رسول خدا را نمیپذیرفتند؛ بنابراین منظور از این روایات تشبیه و تمثیل است. با این توضیح که هر چیز را باید از اهلش پرسید. همانگونه که بشر بودن [[پیامبران]] را از عالمان امتهای پیشین باید پرسید، تفسیر و احکام اسلام را نیز باید از امامان معصوم(ع) پرسید.<ref>شعرانی، نثر طوبی، ۱۳۹۸ق، ج۱، ص۲۷۶.</ref> | ||
به گفته [[مکارم شیرازی]] قبول این مسئله که | به گفته [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی]] قبول این مسئله که اهلبیت روشنترین مصداق اهل ذکر هستند، با نزول این آیه درباره دانشمندان اهل کتاب منافاتی ندارد؛ چراکه در روایات تفسیری قرآن بارها این مسئله تکرار شده و مصداقهای معینی وجود دارد که مفهوم وسیع آیه را محدود نمیکند.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۱، ص۲۴۴.</ref> | ||
===عالمان=== | ===عالمان=== |