پرش به محتوا

نافع بن هلال بجلی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
بدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۷: خط ۲۷:
در بعضی از منابع تاریخی و [[مقتل|مقاتل]]، نام نافع بن هلال با نام [[هلال بن نافع]] اشتباه ثبت شده است.<ref>ابصارالعین، ص۵۰-۱۵۰؛ابن نما حلی، مثیر الاحزان، ص۳۱.</ref> در حالی که هلال بن نافع نیز در [[واقعه کربلا]] حضور داشته ولی جزو سپاهیان [[عمر بن سعد]] و از گزارشگران آن واقعه است.<ref>الملهوف، ص۱۷۷.</ref>  
در بعضی از منابع تاریخی و [[مقتل|مقاتل]]، نام نافع بن هلال با نام [[هلال بن نافع]] اشتباه ثبت شده است.<ref>ابصارالعین، ص۵۰-۱۵۰؛ابن نما حلی، مثیر الاحزان، ص۳۱.</ref> در حالی که هلال بن نافع نیز در [[واقعه کربلا]] حضور داشته ولی جزو سپاهیان [[عمر بن سعد]] و از گزارشگران آن واقعه است.<ref>الملهوف، ص۱۷۷.</ref>  


نافع بن هلال از تیرۀ جمل، یکی از شاخه‌های [[قبیله مذحج|قبیلۀ مَذحَج]] بوده و تبار یَمَنی داشته است. در منابع تاریخی با لقب‌های '''جَمَلی'''، '''بَجَلی'''، '''مُرادی'''، و '''بَجَلی مرادی''' از وی یاد شده است.<ref>خیرالدین زرکلی، الأعلام، ج۸، ص۶.</ref>
نافع بن هلال از تیرۀ جمل، یکی از شاخه‌های [[قبیله مذحج|قبیلۀ مَذحَج]] بوده و تبار [[یمن|یَمَنی]] داشته است. در منابع تاریخی با نسبت جَمَلی، بَجَلی، مُرادی، وبَجَلی مرادی از او یاد شده است.<ref>خیرالدین زرکلی، الأعلام، ج۸، ص۶.</ref>


==حکومت حضرت علی ==
==حکومت حضرت علی ==
نافع از یاران [[علی بن ابیطالب عليه‌السلام|امیرالمؤمنین علی(ع)]] بود<ref>الامالی للشجری، ج۱، ص۱۷۲</ref> و در جنگ‌های [[جنگ جمل|جمل]]، [[جنگ صفین|صفین]] و [[جنگ نهروان|نهروان]] شرکت جست.<ref>السماوی، ابصار العین فی انصار الحسین (ع)، ص۱۴۷.</ref>
نافع از یاران [[علی بن ابیطالب عليه‌السلام|امیرالمؤمنین علی(ع)]] بود<ref>الامالی للشجری، ج۱، ص۱۷۲</ref> و در جنگ‌های [[جنگ جمل|جمل]]، [[جنگ صفین|صفین]] و [[جنگ نهروان|نهروان]] شرکت جست.<ref>السماوی، ابصار العین فی انصار الحسین (ع)، ص۱۴۷.</ref>
گفته شده که نافع فردی شجاع و تیرانداز بود و از [[ابومخنف|ابومِخنَف]] نقل شده که امیرمؤمنان علی (ع) او را آیین رزم آموخته بود.<ref>وقار شیرازی، عشره کامله، ص۴۰۲.</ref>
گفته شده که نافع فردی شجاع و تیرانداز بوده است. از [[ابومخنف|ابومِخنَف]] نقل شده که امیرمؤمنان علی (ع) او را آیین رزم آموخته بود.<ref>وقار شیرازی، عشره کامله، ص۴۰۲.</ref>


==واقعه کربلا ==
==واقعه کربلا ==
نافع بن هلال قبل از شهادت [[مسلم بن عقیل]] از [[کوفه]] خارج شد<ref>السماوی، ابصار العین فی انصار الحسین(ع)، ص۱۴۷.</ref>او یکی از چهار نفری بود که در [[عذیب الهجانات]]، به امام حسین (ع) پیوستند. حضرت از آنان احوال مردم کوفه را پرسید و آنان در پاسخ گفتند: اشراف و بزرگان کوفه به جهت رشوه‌هایی که گرفته‌اند علیه شما هستند و بقیه مردم، دلشان با شما ولی شمشیرشان علیه شما است.<ref>ابن نما حلی، مثیر الاحزان، ص۳۱.</ref>
نافع بن هلال قبل از شهادت [[مسلم بن عقیل]] از [[کوفه]] خارج شد<ref>السماوی، ابصار العین فی انصار الحسین(ع)، ص۱۴۷.</ref> او یکی از چهار نفری بود که در [[عذیب الهجانات]]، به امام حسین (ع) پیوستند. حضرت از آنان احوال مردم کوفه را پرسید و آنان در پاسخ گفتند: اشراف و بزرگان کوفه به جهت رشوه‌هایی که گرفته‌اند علیه شما هستند و بقیه مردم، دلشان با شما ولی شمشیرشان علیه شما است.<ref>ابن نما حلی، مثیر الاحزان، ص۳۱.</ref>


=== تجدید بیعت با امام(ع) ===
=== تجدید بیعت با امام(ع) ===
خط ۴۱: خط ۴۱:
=== آوردن آب ===
=== آوردن آب ===
پس از این که به دستور [[عمر بن سعد]]، آب را بر اردوگاه [[امام حسین(ع)]] بستند، امام حسین(ع) [[حضرت ابوالفضل|حضرت ابوالفضل العباس(ع)]] را شبانه با سی سوار و بیست پیاده از جمله نافع بن هلال، به سوی [[فرات]] برای آوردن آب فرستاد. حضرت عباس(ع) و یارانش در حالی‌که نافع در جلوی آنان در حرکت بود به [[شریعه فرات]] رسیدند. نافع فریاد زد: «ظرف‌ها و مشک‌هایتان را پر کنید.» عمرو بن حجاج و یارانش به مقابله با آنان برخاستند و جنگ سختی درگرفت. گروهی از یاران امام(ع) موفق شدند مقداری آب به خیمه‌ها برسانند.<ref>البلاذری، انساب الاشراف، ج ۳، ص۱۸۱؛ الطبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج ۵، صص ۴۱۲ - ۴۱۳؛ ابوالفرج الاصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۱۱۷.مقتل الحسین، خوارزمی ج۱، ص۳۴۶-۳۴۷.</ref>
پس از این که به دستور [[عمر بن سعد]]، آب را بر اردوگاه [[امام حسین(ع)]] بستند، امام حسین(ع) [[حضرت ابوالفضل|حضرت ابوالفضل العباس(ع)]] را شبانه با سی سوار و بیست پیاده از جمله نافع بن هلال، به سوی [[فرات]] برای آوردن آب فرستاد. حضرت عباس(ع) و یارانش در حالی‌که نافع در جلوی آنان در حرکت بود به [[شریعه فرات]] رسیدند. نافع فریاد زد: «ظرف‌ها و مشک‌هایتان را پر کنید.» عمرو بن حجاج و یارانش به مقابله با آنان برخاستند و جنگ سختی درگرفت. گروهی از یاران امام(ع) موفق شدند مقداری آب به خیمه‌ها برسانند.<ref>البلاذری، انساب الاشراف، ج ۳، ص۱۸۱؛ الطبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج ۵، صص ۴۱۲ - ۴۱۳؛ ابوالفرج الاصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۱۱۷.مقتل الحسین، خوارزمی ج۱، ص۳۴۶-۳۴۷.</ref>
{{گفت و گو
{{گفت و گو
|عرض= ۷0
|عرض= ۱۰۰
|تراز=
|تراز=
|عنوان= گفتگوی نافع بن هلال با عمرو بن حجاج
|عنوان= گفتگوی نافع بن هلال با عمرو بن حجاج
خط ۵۰: خط ۴۹:
|گوارایت باد بنوش! ولی برای حسین(ع) از این آب مبر
|گوارایت باد بنوش! ولی برای حسین(ع) از این آب مبر
|نه به خدا سوگند، قطره‌ای از آن آب نمی‌نوشم، در حالی که حسین(ع) و خاندان و یاران همراهش، همه تشنه‌اند.
|نه به خدا سوگند، قطره‌ای از آن آب نمی‌نوشم، در حالی که حسین(ع) و خاندان و یاران همراهش، همه تشنه‌اند.
|آدرس=
|آدرس=<ref>البلاذری، انساب الاشراف، ج ۳، ص۱۸۱؛ الطبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج ۵، صص ۴۱۲ - ۴۱۳؛ ابوالفرج الاصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۱۱۷.مقتل الحسین، خوارزمی ج۱، ص۳۴۶-۳۴۷</ref>}}
}}
{{-}}
=== شب عاشورا ===
=== شب عاشورا ===
در نیمه‌های شب [[عاشورا]]، [[امام حسین(ع)]]، برای بررسی تپه‌ها و گردنه‌های اطراف، تنها از خیمه خارج شد؛ نافع متوجه شد و آهسته به دنبال ایشان به راه افتاد.
در نیمه‌های شب [[عاشورا]] که [[امام حسین(ع)]]، برای بررسی تپه‌ها و گردنه‌های اطراف، تنها از خیمه خارج شد؛ نافع آهسته به دنبال ایشان به راه افتاد. در راه بازگشت حضرت(ع) به نافع فرمود: «آیا نمی‌خواهی در این شب تار از بین این دو کوه بگذری و جان خودت را نجات دهی؟» نافع خود را به روی قدم‌های امام(ع) انداخت، گفت:
 
:::«شمشیری دارم که به هزار درهم می‌ارزد و اسبی دارم که به همین اندازه می‌ارزد، پس به آن خدایی که به حضور در رکاب شما، بر من منت نهاد سوگند، تا هنگامی که شمشیرم به کار آید هرگز از شما جدا نمی‌شوم.»<ref>بهبهانی، الدمعة الساکبة ج۴، ص۲۷۳؛ المقرم،مقتل الحسین(ع)، ص۲۱۹.</ref>
امام(ع) متوجه حضور نافع شد و پرسید: «چرا از خیمه بیرون آمدی؟»
 
نافع گفت: «ای فرزند [[رسول خدا(ص)]]! خروج شما از خیمه‌گاه به طرف این سپاه طغیانگر، مرا به وحشت انداخته است.»
 
امام(ع) فرمود: «من از خیمه بیرون آمدم تا پیش از حمله فردا، از این پستی و بلندی‌ها بازدید کنم.»
 
پس از انجام بازرسی، حضرت(ع) در راه بازگشت به نافع فرمود: «آیا نمی‌خواهی در این شب تار از بین این دو کوه بگذری و جان خودت را نجات دهی؟»
 
نافع خود را به روی قدم‌های امام(ع) انداخته، گفت: «شمشیری دارم که به هزار درهم می‌ارزد و اسبی دارم که به همین اندازه می‌ارزد، پس به آن خدایی که به حضور در رکاب شما، بر من منت نهاد سوگند، تا هنگامی که شمشیرم به کار آید هرگز از شما جدا نمی‌شوم.»<ref>بهبهانی، الدمعة الساکبة ج۴، ص۲۷۳؛ المقرم،مقتل الحسین(ع)، ص۲۱۹.</ref>


همچنین گفته شده است نافع هنگامی که احساس کرد اهل بیت امام حسین نگران وفاداری اصحاب آن حضرت هستند. با مشورت حبیب بن مظاهر اصحاب امام را نزدیک خمیه آن حضرت جمع کردند و آنان بر وفاداری خود نسبت به امام تأکید کردند.<ref>بهبهانی، الدمعة الساکبة ج۴، ص۲۷۳-۲۷۴؛ المقرم، مقتل الحسین(ع)، ص۲۱۹.</ref>
همچنین گفته شده است نافع هنگامی که احساس کرد اهل بیت امام حسین نگران وفاداری اصحاب آن حضرت هستند. با مشورت [[حبیب بن مظاهر]] اصحاب امام را نزدیک خمیه آن حضرت جمع کردند و آنان به وفاداری خود را نسبت به امام تأکید کردند.<ref>بهبهانی، الدمعة الساکبة ج۴، ص۲۷۳-۲۷۴؛ المقرم، مقتل الحسین(ع)، ص۲۱۹.</ref>


=== روز عاشورا ===
=== روز عاشورا ===