کاربر:Mahdimohammadi/صفحه تمرین

از ویکی شیعه

سلام وضعیت شیعیان پس از شهادت امام عسکری(ع)

شیعیان پس از وفات امام یازدهم به‌دلیل ناآشنایی با امام زمان خود، در وضعیت نابسامانی قرار گرفتند و بنابر گزارش‌ها، بسیاری از شیعیان عراق و بین‌النهرین سردرگم شدند.[۸۹] برای نمونه، شیعیان فردی را به مدینه فرستادند تا درباره وجود فرزند امام یازدهم تحقیق کند؛ چرا که شنیده بودند فرزند امام حسن عسکری(ع) توسط پدرش به مدینه فرستاده شده است.[۹۰] همچنین نقل شده است که احمد بن سهل بلخی، از عالمان دوره غیبت صغری در جستجوی امام خود، از خراسان به عراق رفت و چند سالی در آنجا در جستجوی امام بود.[۹۱]

در خانه امام عسکری(ع) هم دودستگی افتاده بود؛ چرا که حُدیث مادر امام عسکری و حکیمه عمه وی، از امامت فرزند امام عسکری هواداری می‌کردند، ولی تنها خواهر امام عسکری از جعفر پشتیبانی می‌کرد.[۹۲] بحران رهبری در این دوره چنان سنگین بود که حتی عده‌ای از شیعیان امامی، از مذهب خود دست برداشته و به سایر فرقه‌های شیعه و غیرشیعه پیوستند؛[۹۳] دسته‌ای رحلت امام عسکری را نپذیرفتند و او را مهدی دانستند و گروهی امامت سید محمد فرزند امام هادی(ع) را پذیرفتند و امامت امام عسکری را منکر شدند[۹۴] و گروهی بزرگ جعفر را امام دانستند.[۹۵]

علیرغم اختلافات مذکور، نهایتاً اکثریت شیعه به امامت فرزند امام حسن عسکری(ع) گرویدند و همین جریان بعدها رهبری اصلی شیعیان امامی را بر عهده گرفت و در قرن چهارم به صورت شیعه اثنی عشری باقی ماند.[۹۶] شیخ مفید پس از نقل خبری از حسن بن موسی نوبختی، نویسنده کتاب فرق الشیعه، درباره فرقه‌های چهارده‌گانه‌ای که پس از وفات امام حسن عسکری(ع) به وجود آمدند، می‌گوید: «از این فرقه‌هایی که از آنها یاد کردیم، در زمان ما، یعنی در سال ۳۷۳ق، هیچ فرقه‌ای غیر از امامیه دوازده امامی باقی نمانده است؛ یعنی کسانی که امامت فرزند حسن [عسکری] را که به نام رسول خدا(ص) نامیده می‌شود، پذیرفته و به حیات و بقای او تا روزی که با شمشیر قیام کند، یقین دارند.[۹۷]


ویژگی ها

محمدرضا حکیمی، نویسنده‌ کتاب سرود جهش‌ها به نقل از شاعران و ادیبان عرب، هاشمیات را از نظر اصالت الفاظ، استحکام ترکیب‌ها، عُلُو معنی، قدرت طبع، انسجام کلام و لطافت، در سطحی بس عالی قرار داده است، به‌گونه‌ای که معلقات سبع را در اذهان تداعی می‌کند.[۲] وی همچنین می‌گوید: استفاده از ابیات هاشمیات در شعرها و نثرها به عنوان شاهد مثال، تضمین، تخمیس و... توسط شاعران در طول تاریخ و فرهنگ ادبیات اسلامی، گواه بر حد اعلای اشعار وی، بویژه هاشمیات بوده است.[۳] استشهادها و استنادهای بسیاری که در کتب تفسیری، حدیثی، ادبی، لغوی و... وجود دارد، نشان از اهمیت و جایگاه ویژه هاشمیات و بیانگر مورد اتفاق بودن شخصیت علمی و ادبی کمیت در بین عالمان شعر و ادب و... است.[۴]

به دلیل معاصر بودن کمیت با فرزدق ارتباط میان این دو در تاریخ گزارش شده و اشعار کمیت توسط فرزدق مورد نقد قرار گرفته است.[۵] ابوالفرج در الاغانی می گوید که هاشمیات نخستین سروده(یا از نخستین سروده ها)ی کمیت بوده که پس از سرودن آنها را مخفی و کتمان کرده و در دیداری که با فرزدق داشته از او خواسته که شعرش را بسنجد اگر خوب وزیباست که به دستور او نشر دهد و اگر زشت و نازیباست بازهم به فرمان فرزدق از پخش آن خودداری کند و کمیت نیز هاشمیه دومش را با این مطلع (طَرِبتُ وما شَوقاً إلی البِیضِ أَطرَبُ ولاَ لَعِبَاً أذُو الشَّیبِ یلعَبُ ) خواند و چون تمام شد فرزدق که در طول شعر خوانی کمیت چندین بار به وجد وشوق آمده بود گفت: برادرزاده‌ام شعرت را پخش کن پخش کن که سوگند به خدا تو برترین شاعر در میان گذشتگان و آیندگان هستی. [۶] [یادداشت ۱]


محمد عبدالعظیم زاده در تحقیقی پیرامون شخصیت کمیت زید بن اسدی و همچنین اشعار وی، یکی از ویژگی‌های شعر کمیت در هاشمیات را تفاوت سبک و سیاق شعر از نظر محتوا با دیگر اشعار شعرای زمان خود دانسته است، وی در این باره می‌گوید:‌ کمیت اسدی بر خلاف شاعران معروف عرب و اشعارشان، در هاشمیات طرحی نوع ابداع کرده‌است؛ بدین صورت که پیش از کمیت، مدیحه‌سرایان بیشتر به نقل فضائل و مناقب اکتفا نموده و مرثیه‌سایان، تنها به ذکر فجایع و مصائب بسنده می‌کردند. اما کمیت، علاوه بر بیان احساس و اندوه، سعی کرده است تا در شعر خود زبان عقل و اندیشه را نیز بکارگیرد؛ که با این اقدام خود توانست گام بلندی، در تکمیل و پیشرفت مرثیه سرایی در فرهنگ شیعه بردارد، و جزء اولین کسانی باشد که باب احتجاج و استدلال را به روی شیعه بگشاید.[۷]

کمیت در هاشمیات خود در تحلیل حماسه عاشورا از قضا و قدر و عوامل غیبی، معجزات و کرامات، و امور خارق‌العاده و غیر قابل فهم، سخن به میان نمی‌آورد، تا آنکه جبر و اضطرار را مقصر در قتل امام حسین(ع) بداند، ایشان هرگز حتی به خاطر ضرورت شعری، امور غیر عادی را به جای زمامداران و جنایت کاران نفرین نمی‌کند. بلکه به صاحبان اصلی این جنایت و مقصر بودن آنها می‌پردازد. برخلاف تاریخ‌نگاران شام و دمشق که بیشتر و پیشتر وقایع عاشورا را با عوالم غیبی آغشته کرده و آنرا با قضا و قدر و کرامات و حوادث خارق العاده، زمین و زمان، جنیان و ملائک و... ارتباط می‌دادند، بی‌آنکه واقعیت‌ها، تاثیر و تقصیر مردمان به ظاهر مسلمان را در رخ‌داد چنین جنایتی بیان کنند.[۸]