سید علیمحمد باب: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (←ادعاها) |
Gholampour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
علیمحمد باب پس از مدتی تحصیل، مدتی به تجارت در [[بوشهر]] مشغول شد و سپس به [[کربلا]] رفت و در درس سید کاظم رشتی شرکت کرد؛<ref>آیتی، کشف الحیل، ۱۳۲۶ش، ج۲، ص۶۳.</ref> البته مؤلف کتاب نقطة الکاف، علیمحمد را شخصی اُمّی که سواد عربی نداشت، معرفی میکند<ref>جانی کاشانی، نقطة الکاف، ۱۳۲۸ق، ص۱۰۹.</ref> و حضور او در درس سید کاظم رشتی را صرفاً جهت استفاده از درس موعظهاش میداند.<ref>جانی کاشانی، نقطة الکاف، ۱۳۲۸ق، ص۱۱۰.</ref> فاضل مازندرانی، از مبلغان بهائی، نیز علیمحمد را دارای تحصیل ساده مکتبی که سواد عربی ندارد، معرفی میکند؛<ref>فاضل مازندرانی، ظهور الحق، بیتا، ج۲، ص۲۳.</ref> ولی مولف [[بهائیگری (کتاب)|کتاب بهائیگری]] انکار شاگردی باب از سید کاظم رشتی را صحیح نمیداند.<ref>کسروی، بهائیگری، ۱۳۲۳ش، ص۲۵.</ref> به گفته محمدعلی خادمی، مؤلف کتاب بیبهائیِ باب و بهاء، در کلام بابیان و [[بهائیت|بهائیان]] تناقض وجود دارد؛ زیرا از یک طرف ادعا میکنند که باب درس نخواند و از طرف دیگر میگویند که معلم او در راه [[بابیه|بابیت]] کشته شدهاست.<ref>خادمی، بیبهائی باب و بهاء، ۱۳۹۰ش، ص۵۷.</ref> | علیمحمد باب پس از مدتی تحصیل، مدتی به تجارت در [[بوشهر]] مشغول شد و سپس به [[کربلا]] رفت و در درس سید کاظم رشتی شرکت کرد؛<ref>آیتی، کشف الحیل، ۱۳۲۶ش، ج۲، ص۶۳.</ref> البته مؤلف کتاب نقطة الکاف، علیمحمد را شخصی اُمّی که سواد عربی نداشت، معرفی میکند<ref>جانی کاشانی، نقطة الکاف، ۱۳۲۸ق، ص۱۰۹.</ref> و حضور او در درس سید کاظم رشتی را صرفاً جهت استفاده از درس موعظهاش میداند.<ref>جانی کاشانی، نقطة الکاف، ۱۳۲۸ق، ص۱۱۰.</ref> فاضل مازندرانی، از مبلغان بهائی، نیز علیمحمد را دارای تحصیل ساده مکتبی که سواد عربی ندارد، معرفی میکند؛<ref>فاضل مازندرانی، ظهور الحق، بیتا، ج۲، ص۲۳.</ref> ولی مولف [[بهائیگری (کتاب)|کتاب بهائیگری]] انکار شاگردی باب از سید کاظم رشتی را صحیح نمیداند.<ref>کسروی، بهائیگری، ۱۳۲۳ش، ص۲۵.</ref> به گفته محمدعلی خادمی، مؤلف کتاب بیبهائیِ باب و بهاء، در کلام بابیان و [[بهائیت|بهائیان]] تناقض وجود دارد؛ زیرا از یک طرف ادعا میکنند که باب درس نخواند و از طرف دیگر میگویند که معلم او در راه [[بابیه|بابیت]] کشته شدهاست.<ref>خادمی، بیبهائی باب و بهاء، ۱۳۹۰ش، ص۵۷.</ref> | ||
===مرگ=== | |||
[[پرونده:آرامگاه باب و باغهای بهائی.jpg|بندانگشتی|مقبره باب (مقام اعلی) و باغهای بهائی در کوه کرمل، در شهر حیفا.]] | |||
علیمحمد باب پس از نوشتن توبهنامه، دوباره به زندان چهریق منتقل شد و چند سال در زندان ماند؛<ref>کسروی، بهائیگری، ۱۳۲۳ش، ص۲۹-۳۲.</ref> تا اینکه ناصرالدین شاه بر تخت نشست و [[امیرکبیر]] به صدراعظمی رسید.<ref>آیتی، الکواکب الدریة، بیتا، ج۲، ص۴۰۵.</ref> امیر کبیر در مدت ۳سال صدارت،<ref>ابوالحسنی(منذر)، «امیر کبیر در مقابله با باب و بهاء»، ص۲۵۳.</ref> با اقداماتش پس از دستگیری باب، توانست شورشهای مسلحانه بابیها را کنترل و سرکوب کند.<ref>رجبی، «حضور در انجمنهای ماسونی و شبهماسونی»، ص۱۷۳.</ref> اما شورشهای بابیان در [[مازندران]]، [[زنجان]]، تبریز و دیگر شهرهای [[ایران]] زیاد شد و به کشتار خونین انجامید.<ref>کسروی، بهائیگری، ۱۳۲۳ش، ص۳۳.</ref> | |||
لذا باب با نظر ناصرالدین شاه و امیر کبیر به فتوای فقهای شیعه در [[۲۸ شعبان]] [[سال ۱۲۶۶ هجری قمری|سال ۱۲۶۶ق]] در تبریز اعدام (تیرباران) شد.<ref>فاضل مازندرانی، ظهور الحق، بیتا، ج۲، ص۴۸۵-۵۰۱؛ اشراق خاوری، مطالع الانوار تلخیص تاریخ نبیل زرندی، بیتا، ص۴۶۹-۴۸۱؛ کسروی، بهائیگری، ۱۳۲۳ش، ص۳۴.</ref> شواهد تاریخی مانند تصویربرداری کنسول روس از جسدها در چاه، صبح روز بعد از اعدام باب نیز دال بر ارتباط بین سران بابیت و امپراتوری روس تزاری است.<ref>فاضل مازندرانی، ظهور الحق، بیتا، ج۲، ص۵۰۰؛ صفا، «بهائیت و روس تزاری»، ص۲۵.</ref> | |||
====ماجرای دفن باب==== | |||
بنا به نقل اشراق خاوری، جسد باب پس از چند روز توسط سلیمانخان برداشته و به دستور [[میرزا حسینعلی نوری]] ملقب به بهاءالله مؤسس [[بهائیت|فرقه بهائیت]]، به تهران حرم عبدالعظیم حسنی(ع) و یا امامزاده حسن نقل داده شده و از آنجا به مکان نامعلوم دیگری برده شد.<ref>اشراق خاوری، مطالع الانوار تلخیص تاریخ نبیل زرندی، بیتا، ص۴۸۲-۴۸۴.</ref> گرچه آیتی در کتاب الکواکب الدریة، معتقد است که جسد باب از [[تهران]] به امامزاده حسن(ع) و پس از مدتی از آنجا به امامزاده معصوم(ع) منتقل و دفن شد.<ref>آیتی، الکواکب الدریة، بیتا، ج۱، ص۲۱۹.</ref> فاضل مازندرانی ذکر میکند که جسد باب از امامزاده حسن(ع) به [[قبرستان ابنبابویه|بقعه ابنبابویه]] کنار [[حرم عبدالعظیم حسنی|حرم عبدالعظیم حسنی(ع)]] در [[ری]] برده و دفن گردید. تا اینکه در سال ۱۳۱۷ق از ایران به [[فلسطین]] برده شد و در کوه کَرمِل واقع در حیفا دفن شد.<ref>فاضل مازندرانی، ظهور الحق، بیتا، ج۲، ص۵۰۱-۵۰۴.</ref> | |||
ازلیها، طرفداران صبح ازل، برخلاف بهائیان مدعی هستند که جسد توسط محبان برای [[میرزا یحیی نوری]] ملقب به صبح ازل و مؤسس [[فرقه ازلیه]]، فرستاده شد و او جنازه را در مکان نامعلومی دفن کرد و کسی از مکان آن اطلاعی ندارد و اگر اطلاعی پیدا کرد، حرام است که به دیگران بگوید.<ref>جانی کاشانی، نقطة الکاف، ۱۳۲۸ق، ص۲۵۱.</ref> | |||
==شکلگیری بابیه== | ==شکلگیری بابیه== | ||
خط ۷۷: | خط ۸۹: | ||
* [[اصفهان]]: گفته شده باب در مناظره خود با علمای اصفهان قادر به جواب دادن سوال علمی نبود و از آنها خواسته شد که این [[سادات|سید]] را به خاطر سیادتش ببخشند.<ref>محیط طباطبائی، «عجز علیمحمد شیرازی از پاسخگویی به سوال علمای اصفهان»، ص۲۶۱-۲۶۳.</ref> | * [[اصفهان]]: گفته شده باب در مناظره خود با علمای اصفهان قادر به جواب دادن سوال علمی نبود و از آنها خواسته شد که این [[سادات|سید]] را به خاطر سیادتش ببخشند.<ref>محیط طباطبائی، «عجز علیمحمد شیرازی از پاسخگویی به سوال علمای اصفهان»، ص۲۶۱-۲۶۳.</ref> | ||
* [[تبریز]]: زمانی که باب در سال ۱۲۶۳ق به دستور میرزا آقاسی، رئیس دولت وقت، از زندان چهریق به شهر منتقل میشود، در ابتدا مردم [[ارومیه]] و تبریز به دلیل سیادت از او استقبال کردند؛<ref>جمعی از نویسندگان، «بحثی در توبهنامه علیمحمد باب»، ص۲۶۸-۲۷۱.</ref> ولی پس از مجلس مناظره بین باب و [[مجتهد|فقهای شیعه]] در حضور [[ناصرالدین شاه قاجار|ناصرالدین میرزا]]، ولیعهد [[محمدشاه قاجار]]، و درماندگی باب از پاسخها،<ref>کسروی، بهائیگری، ۱۳۲۳ش، ص۲۹-۳۲.</ref> جهالت او روشن میشود.<ref>جمعی از نویسندگان، «بحثی در توبهنامه علیمحمد باب»، ص۲۶۸-۲۷۱.</ref> مولف الکواکب الدریة، معتقد است که سوالات مطرحشده توسط علمای [[شیعه]] بیرون از موضوع، کنایهای و تمسخرآمیز بود؛<ref>آیتی، الکواکب الدریة، بیتا، ج۲، ص۳۹۶.</ref> ولی کسروی ذکر میکند باب اگر راستگو و نبی خدا بود، میبایست پاسخ مناسبی میداد.<ref>کسروی، بهائیگری، ۱۳۲۳ش، ص۳۰.</ref> پس از آن، باب از ادعاهای قبلی برائت میجوید و توبهنامهای خطاب به ولیعهد(ناصرالدین شاه) مینویسد که هماکنون در [[کتابخانه مجلس|کتابخانه مجلس شورای اسلامی]] نگهداری میشود.<ref>جمعی از نویسندگان، «بحثی در توبهنامه علیمحمد باب»، ص۲۶۸-۲۷۱.</ref> | * [[تبریز]]: زمانی که باب در سال ۱۲۶۳ق به دستور میرزا آقاسی، رئیس دولت وقت، از زندان چهریق به شهر منتقل میشود، در ابتدا مردم [[ارومیه]] و تبریز به دلیل سیادت از او استقبال کردند؛<ref>جمعی از نویسندگان، «بحثی در توبهنامه علیمحمد باب»، ص۲۶۸-۲۷۱.</ref> ولی پس از مجلس مناظره بین باب و [[مجتهد|فقهای شیعه]] در حضور [[ناصرالدین شاه قاجار|ناصرالدین میرزا]]، ولیعهد [[محمدشاه قاجار]]، و درماندگی باب از پاسخها،<ref>کسروی، بهائیگری، ۱۳۲۳ش، ص۲۹-۳۲.</ref> جهالت او روشن میشود.<ref>جمعی از نویسندگان، «بحثی در توبهنامه علیمحمد باب»، ص۲۶۸-۲۷۱.</ref> مولف الکواکب الدریة، معتقد است که سوالات مطرحشده توسط علمای [[شیعه]] بیرون از موضوع، کنایهای و تمسخرآمیز بود؛<ref>آیتی، الکواکب الدریة، بیتا، ج۲، ص۳۹۶.</ref> ولی کسروی ذکر میکند باب اگر راستگو و نبی خدا بود، میبایست پاسخ مناسبی میداد.<ref>کسروی، بهائیگری، ۱۳۲۳ش، ص۳۰.</ref> پس از آن، باب از ادعاهای قبلی برائت میجوید و توبهنامهای خطاب به ولیعهد(ناصرالدین شاه) مینویسد که هماکنون در [[کتابخانه مجلس|کتابخانه مجلس شورای اسلامی]] نگهداری میشود.<ref>جمعی از نویسندگان، «بحثی در توبهنامه علیمحمد باب»، ص۲۶۸-۲۷۱.</ref> | ||
==آموزهها و اعتقادات== | ==آموزهها و اعتقادات== |