پرش به محتوا

ابوذر غفاری: تفاوت میان نسخه‌ها

۹۸ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۷ دسامبر ۲۰۱۷
جز
تمیزکاری
جز (تمیزکاری)
خط ۲۳: خط ۲۳:
| آثار            =
| آثار            =
}}
}}
'''جُنْدَب بْن جُنادَه بْن سُفْیان الغِفاری''' معروف به '''ابوذر غِفاری''' (درگذشت [[سال ۳۲ هجری قمری|۳۲ق]])از بزرگان [[صحابه]] [[پیامبراکرم]](ص) و یاران [[امیرالمومنین]](ع). وی از دوست‌داران راستین پیامبر(ص) و [[اهل بیت]](ع) بود که نزد [[شیعه]] و [[اهل سنت]] دارای فضائل و مناقب فراوان است و نزد علمای [[رجال]] یکی از [[ارکان اربعه]] به شمار می‌آید. اعتراض‌های ابوذر به کارهای [[عثمان]] ، سبب تبعید وی به [[شام]] و سپس به [[ربذه]] شد که سرانجام در همانجا درگذشت.
'''جُنْدَب بْن جُنادَه بْن سُفْیان الغِفاری''' معروف به '''ابوذر غِفاری''' (درگذشت [[سال ۳۲ هجری قمری|۳۲ق]])از بزرگان [[صحابه]] [[پیامبراکرم]](ص) و یاران [[امیرالمومنین]](ع). وی از دوست‌داران راستین پیامبر(ص) و [[اهل بیت]](ع) بود که نزد [[شیعه]] و [[اهل سنت]] دارای فضائل و مناقب فراوان است و نزد علمای [[رجال]] یکی از [[ارکان اربعه]] به شمار می‌آید. اعتراض‌های ابوذر به کارهای [[عثمان]] ، سبب تبعید وی به [[شام]] و سپس به [[ربذه]] شد که سرانجام در همانجا درگذشت.
== ولادت، نسب و اوصاف ظاهری ==
== ولادت، نسب و اوصاف ظاهری ==
ابوذر بیست سال پیش از ظهور اسلام، در خانواده‌ای از طایفه غِفْار که از طوایف اصیل عرب به شمار می‌رود به دنیا آمد.<ref>امین، اعیان الشیعه، ج۴، ص۲۲۵.</ref> پدرش «جناده» از فرزندان غفار و نام مادرش «رمله بنت الوقیعه» از طایفه بنی غفار بن ملیل بود.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۲۵۲.</ref> مورّخان می‌گویند در نام پدر ابوذر اختلاف است و از [[یزید بن معاویه|یزید]]، جندب، عشرقه، عبدالله و سکن نیز نام برده‌اند.<ref>ابن حبان، مشاهیر علماء الامصار، ۱۴۱۱ق، ص۳۰.</ref> <ref>ابن حبان، الثقات، ۱۳۹۳ق، ج۳، ص۵۵.</ref> <ref>عسقلانی، تقریب التهذیب، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۳۹۵.</ref>
ابوذر بیست سال پیش از ظهور اسلام، در خانواده‌ای از طایفه غِفْار که از طوایف اصیل عرب به شمار می‌رود به دنیا آمد.<ref>امین، اعیان الشیعه، ج۴، ص۲۲۵.</ref> پدرش «جناده» از فرزندان غفار و نام مادرش «رمله بنت الوقیعه» از طایفه بنی غفار بن ملیل بود.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۲۵۲.</ref> مورّخان می‌گویند در نام پدر ابوذر اختلاف است و از [[یزید بن معاویه|یزید]]، جندب، عشرقه، عبدالله و سکن نیز نام برده‌اند.<ref>ابن حبان، مشاهیر علماء الامصار، ۱۴۱۱ق، ص۳۰.</ref> <ref>ابن حبان، الثقات، ۱۳۹۳ق، ج۳، ص۵۵.</ref> <ref>عسقلانی، تقریب التهذیب، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۳۹۵.</ref>
خط ۴۳: خط ۴۰:
[[ابن عباس]]، اسلام ابوذر را این گونه روایت می‌کند: هنگامی که ابوذر از [[بعثت]] پیامبر(ص) در [[مکه]] آگاه گردید، به برادرش انیس گفت: به آن سرزمین برو و مرا از علم این مرد که گمان می‌کند او را از آسمان، اخباری می‌رسد آگاه‌ساز و سخنانش را گوش کن و نزد من برگرد. برادر به مکه رسید، سخنان پیامبر(ص) را شنید و نزد ابوذر بازگشت. سپس ابوذر به مکه رفت و به جستجوی پیامبر(ص) برآمد. ابوذر گفت: چون صبح فرا رسید به همراه [[امام علی(ع)]] راهی خانه پیامبر(ص) شدیم.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۱۶۵۴.</ref>
[[ابن عباس]]، اسلام ابوذر را این گونه روایت می‌کند: هنگامی که ابوذر از [[بعثت]] پیامبر(ص) در [[مکه]] آگاه گردید، به برادرش انیس گفت: به آن سرزمین برو و مرا از علم این مرد که گمان می‌کند او را از آسمان، اخباری می‌رسد آگاه‌ساز و سخنانش را گوش کن و نزد من برگرد. برادر به مکه رسید، سخنان پیامبر(ص) را شنید و نزد ابوذر بازگشت. سپس ابوذر به مکه رفت و به جستجوی پیامبر(ص) برآمد. ابوذر گفت: چون صبح فرا رسید به همراه [[امام علی(ع)]] راهی خانه پیامبر(ص) شدیم.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۱۶۵۴.</ref>


ماجرای اسلام ابوذر در منابع شیعی به گونه‌ای دیگر روایت شده است. [[کلینی]] در روایتی از [[امام صادق]](ع)، اسلام آوردن ابوذر را در ضمن ماجرای شگفتی نقل می‌کند.<ref>کلینی، کافی، ۱۳۶۳ش، ج۸، ص۲۹۷ و ۲۹۸.</ref>
ماجرای اسلام ابوذر در منابع شیعی به گونه‌ای دیگر روایت شده است. [[کلینی]] در روایتی از [[امام صادق(ع)]]، اسلام آوردن ابوذر را در ضمن ماجرای شگفتی نقل می‌کند.<ref>کلینی، کافی، ۱۳۶۳ش، ج۸، ص۲۹۷ و ۲۹۸.</ref>
{{جعبه نقل قول| عنوان = سخنان [[امام علی]](ع) هنگام تبعید ابوذر به [[ربذه]]| نقل‌قول =
{{جعبه نقل قول| عنوان = سخنان [[امام علی(ع)]] هنگام تبعید ابوذر به [[ربذه]]| نقل‌قول =
ابوذر! همانا تو برای خدا به خشم آمدی، پس امید به کسی بند که به خاطر او خشم گرفتی. این مردم بر دنیای خود از تو ترسیدند، و تو بر دین خویش از آنان ترسیدی. پس آن را که به خاطرش از تو ترسیدند بدیشان واگذار، و با آنچه از آنان بر آن ترسیدی رو به گریز در آر. بدانچه آنان را از آن بازداشتی، چه بسیار نیاز دارند، و چه بی‌نیازی تو بدانچه از تو باز می‌دارند. به زودی می‌دانی فردا سود برنده کیست، و آن که بیشتر بر او حسد برند، چه کسی است. اگر آسمانها و زمین بر بنده‌ای ببندد، و او از خدا بترسد، برای وی میان آن دو برون‌شوی نهد. جز حق مونس تو مباشد، و جز باطل تو را نترساند. اگر دنیای آنان را می‌پذیرفتی تو را دوست می‌داشتند، و اگر از آن به وام می‌گرفتی امینت می‌انگاشتند.|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[نهج البلاغه]]، ترجمه شهیدی، خطبه ۱۳۰، ۱۳۷۷ش، ص۱۲۸-۱۲۹.</small>| تراز = چپ| عرض = ۲۳۰px| اندازه خط = ۱۲px|رنگ پس‌زمینه =#ffeebb| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = چپ}}
ابوذر! همانا تو برای خدا به خشم آمدی، پس امید به کسی بند که به خاطر او خشم گرفتی. این مردم بر دنیای خود از تو ترسیدند، و تو بر دین خویش از آنان ترسیدی. پس آن را که به خاطرش از تو ترسیدند بدیشان واگذار، و با آنچه از آنان بر آن ترسیدی رو به گریز در آر. بدانچه آنان را از آن بازداشتی، چه بسیار نیاز دارند، و چه بی‌نیازی تو بدانچه از تو باز می‌دارند. به زودی می‌دانی فردا سود برنده کیست، و آن که بیشتر بر او حسد برند، چه کسی است. اگر آسمانها و زمین بر بنده‌ای ببندد، و او از خدا بترسد، برای وی میان آن دو برون‌شوی نهد. جز حق مونس تو مباشد، و جز باطل تو را نترساند. اگر دنیای آنان را می‌پذیرفتی تو را دوست می‌داشتند، و اگر از آن به وام می‌گرفتی امینت می‌انگاشتند.|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[نهج البلاغه]]، ترجمه شهیدی، خطبه ۱۳۰، ۱۳۷۷ش، ص۱۲۸-۱۲۹.</small>| تراز = چپ| عرض = ۲۳۰px| اندازه خط = ۱۲px|رنگ پس‌زمینه =#ffeebb| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = چپ}}


خط ۵۰: خط ۴۷:
پیامبر(ص) خطاب به او می‌فرماید: مرحبا یا ابوذر! تو از ما [[اهل بیت]] هستی.<ref>طوسی، امالی طوسی، ۱۴۱۴ق، ص۵۲۵.</ref> <ref>طبرسی، مکارم الاخلاق، ۱۳۹۲ق، ص ۲۵۶.</ref> و یا در جایی دیگر درباره او می‌فرماید: آسمان بر کسی سایه نیفکنده و زمین، احدی را نپرورانده که راستگوتر از ابوذر باشد.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۲، ص۴۰۴.</ref> رسول خدا(ص) در روایتی دیگر، ابوذر را در زهد و فروتنی مانند [[عیسی بن مریم]](ع) توصیف کرده است.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۲، ص۴۲۰.</ref>
پیامبر(ص) خطاب به او می‌فرماید: مرحبا یا ابوذر! تو از ما [[اهل بیت]] هستی.<ref>طوسی، امالی طوسی، ۱۴۱۴ق، ص۵۲۵.</ref> <ref>طبرسی، مکارم الاخلاق، ۱۳۹۲ق، ص ۲۵۶.</ref> و یا در جایی دیگر درباره او می‌فرماید: آسمان بر کسی سایه نیفکنده و زمین، احدی را نپرورانده که راستگوتر از ابوذر باشد.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۲، ص۴۰۴.</ref> رسول خدا(ص) در روایتی دیگر، ابوذر را در زهد و فروتنی مانند [[عیسی بن مریم]](ع) توصیف کرده است.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۲، ص۴۲۰.</ref>


از [[امام علی]](ع) درباره ابوذر سؤال شد. امام(ع) فرمود: او دارای علمی است که مردم از آن عاجزند و بر آن تکیه زده در حالی که از آن چیزی کم نمی‌شود.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۲۵۵.</ref> امیر مؤمنان(ع)، ابوذر را از افرادی می‌داند که بهشت مشتاق آنان است.<ref>صدوق، الخصال، ۱۴۰۳ق، ص۳۰۳.</ref>
از [[امام علی(ع)]] درباره ابوذر سؤال شد. امام(ع) فرمود: او دارای علمی است که مردم از آن عاجزند و بر آن تکیه زده در حالی که از آن چیزی کم نمی‌شود.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۲۵۵.</ref> امیر مؤمنان(ع)، ابوذر را از افرادی می‌داند که بهشت مشتاق آنان است.<ref>صدوق، الخصال، ۱۴۰۳ق، ص۳۰۳.</ref>


[[امام باقر]](ع) می‌فرماید: پس از رسول خدا(ص) همه افراد مرتد شدند و دست از علی(ع) کشیدند مگر سه نفر؛ [[سلمان]]، ابوذر و [[مقداد]]. برای [[عمار]] هم تردیدی عارض شد اما برگشت.<ref>مفید، الاختصاص، ۱۴۱۴ق، ص۱۰.</ref>
[[امام باقر(ع)]] می‌فرماید: پس از رسول خدا(ص) همه افراد مرتد شدند و دست از علی(ع) کشیدند مگر سه نفر؛ [[سلمان]]، ابوذر و [[مقداد]]. برای [[عمار]] هم تردیدی عارض شد اما برگشت.<ref>مفید، الاختصاص، ۱۴۱۴ق، ص۱۰.</ref>


[[امام صادق]](ع) درباره عبادت ابوذر فرمود: بیشترین عبادت ابوذر تفکر بود... آن قدر از ترس خدا گریه کرد تا چشمانش مجروح شد.<ref>صدوق، الخصال، ۱۴۰۳ق، ص۴۰ و ۴۲.</ref> امام صادق(ع) در روایتی دیگر فرمود: ابوذر گفت سه چیز را که مردم با آن دشمن هستند را دوست دارم؛ مرگ، فقر، بلا. امام(ع) در ادامه می‌فرماید: مراد ابوذر این است که مرگ در اطاعت خدا بهتر است از زندگی در معصیت خداوند و بلا در طاعت خدا محبوب‌تر از صحت در نافرمانی خدا و فقر در طاعت خدا بهتر از بی‌نیازی در معصیت خداوند است.<ref>کلینی، کافی، ۱۳۶۳ش، ج۸، ص۲۲.</ref>
[[امام صادق]](ع) درباره عبادت ابوذر فرمود: بیشترین عبادت ابوذر تفکر بود... آن قدر از ترس خدا گریه کرد تا چشمانش مجروح شد.<ref>صدوق، الخصال، ۱۴۰۳ق، ص۴۰ و ۴۲.</ref> امام صادق(ع) در روایتی دیگر فرمود: ابوذر گفت سه چیز را که مردم با آن دشمن هستند را دوست دارم؛ مرگ، فقر، بلا. امام(ع) در ادامه می‌فرماید: مراد ابوذر این است که مرگ در اطاعت خدا بهتر است از زندگی در معصیت خداوند و بلا در طاعت خدا محبوب‌تر از صحت در نافرمانی خدا و فقر در طاعت خدا بهتر از بی‌نیازی در معصیت خداوند است.<ref>کلینی، کافی، ۱۳۶۳ش، ج۸، ص۲۲.</ref>


در منابع شیعی، ابوذر غفاری یکی از [[ارکان اربعه]] در اسلام در میان [[سلمان]]، [[مقداد]] و [[عمار]] ذکر شده است.<ref>طوسی، رجال طوسی، ۱۴۱۵ق، ص۵۹۸.</ref> <ref>مفید، الاختصاص، ۱۴۱۴ق، ص۶ و ۷.</ref> [[شیخ مفید]] حدیثی را از [[امام کاظم]](ع) روایت می‌کند که در روز [[قیامت]]، منادی ندا می‌دهد کجایند حواریان رسول خدا که پیمان‌شکنی نکردند؟ پس سلمان، مقداد و ابوذر از جا برمی‌خیزند.<ref>مفید، الاختصاص، ۱۴۱۴ق، ص۶۱.</ref>
در منابع شیعی، ابوذر غفاری یکی از [[ارکان اربعه]] در اسلام در میان [[سلمان]]، [[مقداد]] و [[عمار]] ذکر شده است.<ref>طوسی، رجال طوسی، ۱۴۱۵ق، ص۵۹۸.</ref> <ref>مفید، الاختصاص، ۱۴۱۴ق، ص۶ و ۷.</ref> [[شیخ مفید]] حدیثی را از [[امام کاظم(ع)]] روایت می‌کند که در روز [[قیامت]]، منادی ندا می‌دهد کجایند حواریان رسول خدا که پیمان‌شکنی نکردند؟ پس سلمان، مقداد و ابوذر از جا برمی‌خیزند.<ref>مفید، الاختصاص، ۱۴۱۴ق، ص۶۱.</ref>


[[آقا بزرگ تهرانی]]، دو کتاب «اخبار أبی ذرّ» تألیف ابو منصور [[ظفر بن حمدون بادرائی]]<ref>تهرانی، الذریعه، ج۱، ص۳۱۶.</ref> و «أخبار أبی ذر الغِفاری و فضائله» اثر [[شیخ صدوق]]<ref>تهرانی، الذریعه، ج۱، ص۳۱۷.</ref> را در باب احوالات و فضائل ابوذر نام می‌برد.
[[آقا بزرگ تهرانی]]، دو کتاب «اخبار أبی ذرّ» تألیف ابو منصور [[ظفر بن حمدون بادرائی]]<ref>تهرانی، الذریعه، ج۱، ص۳۱۶.</ref> و «أخبار أبی ذر الغِفاری و فضائله» اثر [[شیخ صدوق]]<ref>تهرانی، الذریعه، ج۱، ص۳۱۷.</ref> را در باب احوالات و فضائل ابوذر نام می‌برد.
خط ۸۰: خط ۷۷:
بدین طریق در شام دائماً به معاویه می‌گفت: بخدا سوگند! کارهایی را کرده‌ای که من آنها را نمی‌شناسم؛ بخدا سوگند! این کارها نه در کتاب خدایند و نه در سنت پیامبرش(ص)؛ من حقی را می‌بینم که خاموش می‌شود؛ باطلی را می‌بینم که زنده می‌شود و راستگویی را می‌بینم که تکذیب می‌شود.... تا اینکه روزی معاویه پس از شنیدن سخنان ابوذر دستور بازداشت وی را صادر کرد و وی را دشمن خدا و دشمن رسول خدا خواند. ابوذر نیز در پاسخ گفت: من نه دشمن خدایم و نه دشمن رسول خدا، بلکه تو و پدرت دشمن خدا و رسول خدایید، به ظاهر اسلام آوردید و کفرتان را در دل نهفتید و قطعاً رسول خدا(ص) تو را [[لعن]] کرد و چندین بار تو را نفرین کرد که سیر نشوی. معاویه گفت: من آن شخص نیستم. ابوذر گفت: چرا تو همو هستی؛ رسول خدا(ص) به من گفت، در حالی که بر او می‌گذشتم و خودم شنیدم که می‌گفت: '''خدایا او [معاویه] را لعن کن و سیرش نکن مگر با خاک'''. در اینجا معاویه دستور زندانی کردن او را صادر کرد.<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۳۷۸ق، ج۸، صص ۲۵۶-۲۵۸.</ref> <ref>امین، اعیان الشیعة، ج۴، ص۲۳۷.</ref>
بدین طریق در شام دائماً به معاویه می‌گفت: بخدا سوگند! کارهایی را کرده‌ای که من آنها را نمی‌شناسم؛ بخدا سوگند! این کارها نه در کتاب خدایند و نه در سنت پیامبرش(ص)؛ من حقی را می‌بینم که خاموش می‌شود؛ باطلی را می‌بینم که زنده می‌شود و راستگویی را می‌بینم که تکذیب می‌شود.... تا اینکه روزی معاویه پس از شنیدن سخنان ابوذر دستور بازداشت وی را صادر کرد و وی را دشمن خدا و دشمن رسول خدا خواند. ابوذر نیز در پاسخ گفت: من نه دشمن خدایم و نه دشمن رسول خدا، بلکه تو و پدرت دشمن خدا و رسول خدایید، به ظاهر اسلام آوردید و کفرتان را در دل نهفتید و قطعاً رسول خدا(ص) تو را [[لعن]] کرد و چندین بار تو را نفرین کرد که سیر نشوی. معاویه گفت: من آن شخص نیستم. ابوذر گفت: چرا تو همو هستی؛ رسول خدا(ص) به من گفت، در حالی که بر او می‌گذشتم و خودم شنیدم که می‌گفت: '''خدایا او [معاویه] را لعن کن و سیرش نکن مگر با خاک'''. در اینجا معاویه دستور زندانی کردن او را صادر کرد.<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۳۷۸ق، ج۸، صص ۲۵۶-۲۵۸.</ref> <ref>امین، اعیان الشیعة، ج۴، ص۲۳۷.</ref>


همچنین گفته‌اند وی در شام، مردم را به فضایل [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] و [[اهل البیت علیهم السلام|اهل بیت(ع)]] او توصیه می‌کرد. [[معاویه]]، مردم را از مجالست با وی نهی کرد، و به [[عثمان]] نامه نوشت و وی را از اعمال و سخنان ابوذر آگاه ساخت. معاویه پس از پاسخ عثمان، ابوذر را به [[مدینه]] روانه کرد.<ref>امین، اعیان الشیعه، ج۴، ص۲۳۷. </ref>
همچنین گفته‌اند وی در شام، مردم را به فضایل [[پیامبر(ص)]] و [[اهل بیت(ع)]] او توصیه می‌کرد. [[معاویه]]، مردم را از مجالست با وی نهی کرد، و به [[عثمان]] نامه نوشت و وی را از اعمال و سخنان ابوذر آگاه ساخت. معاویه پس از پاسخ عثمان، ابوذر را به [[مدینه]] روانه کرد.<ref>امین، اعیان الشیعه، ج۴، ص۲۳۷. </ref>


===تبعید به ربذه===
===تبعید به ربذه===
ابوذر در مدینه با عثمان دیدار کرد ولی  دینارهای اهدایی‌اش را نپذیرفت و به انتقاد از حکومت وی پرداخت. عثمان نیز او را تاب نیاورد و وی را با بدترین حالت به ربذه تبعید کرد. شرح حال گفتگو بین ابوذر و عثمان و تبعید به [[ربذه]] در بسیاری از کتب تاریخی آمده است.<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۱۷۱ و ۱۷۲؛ ابن سعد، طبقات ابن سعد، ج۴، ص۲۲۶ - ۲۲۹؛ طبری، تاریخ طبری، ۱۴۰۳ق، ج۳، ص۳۳۶.</ref>
ابوذر در مدینه با عثمان دیدار کرد ولی  دینارهای اهدایی‌اش را نپذیرفت و به انتقاد از حکومت وی پرداخت. عثمان نیز او را تاب نیاورد و وی را با بدترین حالت به ربذه تبعید کرد. شرح حال گفتگو بین ابوذر و عثمان و تبعید به [[ربذه]] در بسیاری از کتب تاریخی آمده است.<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۱۷۱ و ۱۷۲؛ ابن سعد، طبقات ابن سعد، ج۴، ص۲۲۶ - ۲۲۹؛ طبری، تاریخ طبری، ۱۴۰۳ق، ج۳، ص۳۳۶.</ref>


عثمان هنگام تبعید ابوذر به [[ربذه]] دستور داد کسی او را مشایعت نکند و با او سخن نگوید، و امر کرد [[مروان بن حکم]] او را از مدینه بیرون کند. بدین طریق، کسی جرأت همراهی او را نداشت؛ با این حال، [[امام علی]](ع)، [[عقیل بن ابی طالب|عقیل]] و [[حسنین(ع)]] و [[عمار بن یاسر|عمار یاسر]] برای مشایعت او حاضر شدند و او را بدرقه نمودند.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج۱، ص۶۹۸.</ref>
عثمان هنگام تبعید ابوذر به [[ربذه]] دستور داد کسی او را مشایعت نکند و با او سخن نگوید، و امر کرد [[مروان بن حکم]] او را از مدینه بیرون کند. بدین طریق، کسی جرأت همراهی او را نداشت؛ با این حال، [[امام علی(ع)]]، [[عقیل بن ابی طالب|عقیل]] و [[حسنین(ع)]] و [[عمار بن یاسر|عمار یاسر]] برای مشایعت او حاضر شدند و او را بدرقه نمودند.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج۱، ص۶۹۸.</ref>


== وفات ==
== وفات ==
confirmed، templateeditor
۱۱٬۷۸۷

ویرایش