Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۵٬۹۷۱
ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۵: | خط ۵: | ||
== کلیات == | == کلیات == | ||
کلمه «اُمی» دوبار در [[قرآن]] به صورت مفرد<ref>سوره اعراف، آیات ۱۵۷و ۱۵۸.</ref> ذکر شده است<ref>طرابیشی، من اسلام القران الی اسلام الحدیث، ۲۰۱۰م، ص۸۹.</ref> | کلمه «اُمی» دوبار در [[قرآن]] به صورت مفرد<ref>سوره اعراف، آیات ۱۵۷و ۱۵۸.</ref> ذکر شده است<ref>طرابیشی، من اسلام القران الی اسلام الحدیث، ۲۰۱۰م، ص۸۹.</ref> و در هر دو مورد در وصف پیامبر اسلام میباشد.<ref>طیب، أطیب البیان، ۱۳۷۸ش، ج۵، ص۴۷۷ و ج۶، ص۴.</ref> قرآن اُمی بودن را از صفاتی میداند که پیامبر اسلام در [[تورات]] و [[انجیل]] به آنها معرفی شده است.<ref>قرشی، تفسیر أحسن الحدیث، ۱۳۷۷ش، ج۴، ص۱۷</ref> [[محمد جواد مغنیه]] از مفسران شیعه، معتقد است اُمی بودن صفت خاص پیامبر اسلام است و شامل دیگر [[پیامبران]] نمیشود.<ref>مغنیه، تفسیر الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۳، ص۴۰۴.</ref> | ||
کلمه «اُمی» چهار بار در قرآن به صورت جمع | کلمه «اُمی» چهار بار در قرآن به صورت جمع «اُمیین»<ref>سوره آلعمران، آیات۲۰ و ۷۵؛ سوره جمعه، آیه۲.</ref> و «اُمیون»<ref>سوره بقره، آیه۷۸.</ref> ذکر شده است.<ref>طرابیشی، من اسلام القران الی اسلام الحدیث، ۲۰۱۰م، ص۸۹.</ref> در این آیات گروههای مختلف از جمله [[یهود|یهودیها]]،<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۳، ص۵۶۳.</ref> [[عرب|عربها]]<ref>مغنیه، تفسیر الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۷، ص۳۲۲.</ref> و مشرکان عرب به عنوان اُمی شناخته شدهاند.<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۷، ص۱۷۵.</ref> | ||
== معنای «اُمی» == | == معنای «اُمی» == | ||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
اُمی را به معنای درس ناخوانده دانستهاند.<ref>قرشی، قاموس قرآن، ۱۳۷۱ش، ج۱، ص۱۱۹.</ref> به این صورت که شخص همانگونه که از مادر متولد شده و خواندن و نوشتن را نمیداند، در ادامه زندگی نیز سواد نیاموخته و توانایی خواندن و نوشتن ندارد.<ref>ابن منظور، لسان العرب، ۱۴۱۴ق، ج۱۲، ص۳۴.</ref> | اُمی را به معنای درس ناخوانده دانستهاند.<ref>قرشی، قاموس قرآن، ۱۳۷۱ش، ج۱، ص۱۱۹.</ref> به این صورت که شخص همانگونه که از مادر متولد شده و خواندن و نوشتن را نمیداند، در ادامه زندگی نیز سواد نیاموخته و توانایی خواندن و نوشتن ندارد.<ref>ابن منظور، لسان العرب، ۱۴۱۴ق، ج۱۲، ص۳۴.</ref> | ||
[[شیخ طوسی]] عالم شیعی [[قرن پنجم]]، پیامبر اُمی را به معنای کسی که نمیتواند بنویسد، معنا کرده است.<ref>شیخ طوسی، | [[شیخ طوسی]] عالم شیعی [[قرن پنجم]]، پیامبر اُمی را به معنای کسی که نمیتواند بنویسد، معنا کرده است.<ref>شیخ طوسی، التبیان، بیروت، ج۴، ص۵۵۹.</ref> [[علامه طباطبایی]] نیز امی را به معنای فردی که نه میتواند بخواند و نه میتواند بنویسد معنا کرده است.<ref>طباطبائی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۲۱۵.</ref> [[رشید رضا]] از مفسران [[اهل سنت]]، امی را به معنای کسی که چیزی را نخوانده و چیزی را آموزش ندیده، دانسته است.<ref>رشید رضا، المنار، ۱۹۹۰م، ج۲، ص۳۸۵.</ref> [[شهید مطهری]] معتقد است اکثریت علماء طرفدار این نظریه هستند و یا این نظر را ترجیح میدهند.<ref>مطهری، پیامبر امی، ۱۳۸۱ش، ص۴۰.</ref> | ||
برخی مفسران به این نکته نیز توجه دادهاند که علاوه بر کلمه اُمی، برخی آیات دیگر<ref>سوره عنکبوت، آیه۴۸.</ref> صریح در این مطلب هستند که پیامبر قدرت خواندن و نوشتن نداشت.<ref>مطهری، پیامبر امی، ۱۳۸۱ش، ص۳۶-۴۰</ref> | برخی مفسران به این نکته نیز توجه دادهاند که علاوه بر کلمه اُمی، برخی آیات دیگر<ref>سوره عنکبوت، آیه۴۸.</ref> صریح در این مطلب هستند که پیامبر قدرت خواندن و نوشتن نداشت.<ref>مطهری، پیامبر امی، ۱۳۸۱ش، ص۳۶-۴۰</ref> | ||
=== فردی منسوب به اهل القری === | === فردی منسوب به اهل القری === | ||
[[شهر مکه]] با نام «أُمُّ | [[شهر مکه]] با نام «أُمُّ الْقُری» نیز شناخته میشود.<ref>قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج۷، ص۳۸.</ref>{{یادداشت|مکه را به این جهت «ام القری» دانستهاند که [[دحو الارض]] از آنجا شروع شده است. فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۱۳۸.}} | ||
برخی مفسران معتقدند «پیامبر امی» به معنای این است که این پیامبر منسوب به شهر مکه است.<ref>فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۲۴۲؛حسینی شیرازی، تبیین القرآن، ۱۴۲۳ق، ص۱۸۲.</ref> | برخی مفسران معتقدند «پیامبر امی» به معنای این است که این پیامبر منسوب به شهر مکه است.<ref>فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۲۴۲؛حسینی شیرازی، تبیین القرآن، ۱۴۲۳ق، ص۱۸۲.</ref> | ||
روایتی از [[امام باقر(ع)]] نقل شده که نبی اُمی را به معنای پیامبری از مکه دانسته است.<ref>عیاشی، التفسیر، ۱۳۸۰ق، ج۲، ص۳۱.</ref> در روایت دیگری نیز امام باقر(ع) مخالف تفسیر نبی اُمی به فردی که نمیتواند بخواند، است. ایشان این تفسیر از امی را در تعارض با آیه دوم [[سوره جمعه]]{{یادداشت|هُوَ | روایتی از [[امام باقر(ع)]] نقل شده که نبی اُمی را به معنای پیامبری از مکه دانسته است.<ref>عیاشی، التفسیر، ۱۳۸۰ق، ج۲، ص۳۱.</ref> در روایت دیگری نیز امام باقر(ع) مخالف تفسیر نبی اُمی به فردی که نمیتواند بخواند، است. ایشان این تفسیر از امی را در تعارض با آیه دوم [[سوره جمعه]]{{یادداشت|هُوَ الَّذِی بَعَثَ فی الْأُمِّینَ رَسُولًا مِّنهُْمْ یتْلُواْ عَلَیهِْمْ ءَایاتِهِ وَ یزَکیهِمْ وَ یعَلِّمُهُمُ الْکتَابَ وَ الحِْکمَةَ؛ او خدایی است که در میان مردم امّی پیامبری بزرگوار مبعوث ساخت تا آیات خدا را بر آنان تلاوت کند و آنها را تزکیه نفس بخشد و شریعت و کتاب آسمانی و حکمت به آنان بیاموزد.}} دانسته و معتقد است امی به معنای فردی منسوب به مکه میباشد.<ref>صفار، بصائر الدرجات، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۲۲۶.</ref> | ||
=== قومی که کتاب آسمانی نداشتند=== | === قومی که کتاب آسمانی نداشتند=== | ||
برخی معتقدند امی به کسانی گفته میشود که از [[اهل کتاب]] نیستند.<ref> | برخی معتقدند امی به کسانی گفته میشود که از [[اهل کتاب]] نیستند.<ref>زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۳۷۵.</ref> و پیامبر امی به این معنا است که [[خداوند]] آن پیامبر را در میان قومی که صاحب کتاب و [[شریعت]] نیستند، [[بعثت|مبعوث]] کرده است.<ref>طرابیشی، من اسلام القرآن الی اسلام الحدیث، ۲۰۱۰م، ۸۹-۹۰.</ref> | ||
به همین جهت تعبیر «اُمیون» | به همین جهت تعبیر «اُمیون» که جمع کلمه اُمی است در قرآن در مورد قوم عرب استفاده شده که کتاب آسمانی نداشتهاند.<ref>راغب اصفهانی، مفردات ألفاظ القرآن، ۱۴۱۲ق، ص۸۷.</ref> و این تعبیر، عربهای با سواد که قدرت خواندن و نوشتن را داشتند را نیز شامل میشود.<ref>قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج۱۹، ص۹۱.</ref> | ||
== فضیلت یا مذمت== | == فضیلت یا مذمت== | ||
کمال بودن این وصف برای پیامبر را از این جهت دانستهاند که پیامبر با اینکه نه سوادی برای خواندن داشت و نه توانایی برای نوشتن تا بتواند کسب علم کند، دارای علم آسمانی بود.<ref>ربیعنیا، «امی»، ص۴۰۰.</ref> مفسران معتقدند پیامبر با وجود امی بودن، مردم را از جهالت به سمت هدایت و رستگاری راهنمایی کرده است<ref name=":0">مغنیه، تفسیر | کمال بودن این وصف برای پیامبر را از این جهت دانستهاند که پیامبر با اینکه نه سوادی برای خواندن داشت و نه توانایی برای نوشتن تا بتواند کسب علم کند، دارای علم آسمانی بود.<ref>ربیعنیا، «امی»، ص۴۰۰.</ref> مفسران معتقدند پیامبر با وجود امی بودن، مردم را از جهالت به سمت هدایت و رستگاری راهنمایی کرده است<ref name=":0">مغنیه، تفسیر الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۳، ص۴۰۴.</ref> و آوردن قرآنی که مشتمل بر علوم و حکمتهای مختلف است، توسط فردی که نوشتن و خواندن را فرانگرفته، از [[معجزات الهی]] به حساب میآید.<ref>ربیعنیا، «امی»، ص۴۰۰.</ref> در نتیجه برخی محققان، اُمی بودن را از دلائل نبوت پیامبر دانستهاند.<ref>قرشی، قاموس قرآن، ۱۳۷۱ش، ج۱، ص۱۲۰.</ref> | ||
اُمیبودن و عدم توانایی در خواندن و نوشتن در عین حالی که برای پیامبر اسلام فضیلت میباشد، برای دیگران مذمت حساب شده است. قرآن این صفت را برای مذمت [[یهودی|یهودیها]] و [[عرب|عربها]] استفاده کرده است.<ref name=":1">ربیعنیا، «امی»، ص۴۰۰.</ref> برخی در مقام تشبیه، صفت امی و نسبی بودن فضیلت و مذمت بودن آنرا به مانند [[تکبر|صفت تکبر]] دانستهاند که در مورد خداوند [[کمال]] است و برای غیر او، مذمت حساب میشود.<ref name=":1" /> | اُمیبودن و عدم توانایی در خواندن و نوشتن در عین حالی که برای پیامبر اسلام فضیلت میباشد، برای دیگران مذمت حساب شده است. قرآن این صفت را برای مذمت [[یهودی|یهودیها]] و [[عرب|عربها]] استفاده کرده است.<ref name=":1">ربیعنیا، «امی»، ص۴۰۰.</ref> برخی در مقام تشبیه، صفت امی و نسبی بودن فضیلت و مذمت بودن آنرا به مانند [[تکبر|صفت تکبر]] دانستهاند که در مورد خداوند [[کمال]] است و برای غیر او، مذمت حساب میشود.<ref name=":1" /> | ||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
* ابنمنظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دارصادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق. | * ابنمنظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دارصادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق. | ||
* حسینی شیرازی، سید محمد، تبیین القرآن، بیروت، دارالعلوم، چاپ دوم، ۱۴۲۳ق. | * حسینی شیرازی، سید محمد، تبیین القرآن، بیروت، دارالعلوم، چاپ دوم، ۱۴۲۳ق. | ||
* راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ | * راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، بیروت، دارالقلم، چاپ اول، ۱۴۱۲ق. | ||
* ربیعنیا، ابوطالب، «امی»، دائره المعارف قرآن کریم، ج۱۴. قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۲ش. | * ربیعنیا، ابوطالب، «امی»، دائره المعارف قرآن کریم، ج۱۴. قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۲ش. | ||
* رشید رضا، تفسیر المنار، مصر، الهیئة المصریة العامة للکتاب، ۱۹۹۰م. | * رشید رضا، تفسیر المنار، مصر، الهیئة المصریة العامة للکتاب، ۱۹۹۰م. | ||
* | * زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ سوم، ۱۴۰۷ق. | ||
* شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق قصیرعاملی، احمد، بیروت، داراحیاء التراث العربی، | * شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق قصیرعاملی، احمد، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بیتا. | ||
* صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد(ص)، محقق محسن کوچه | * صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد(ص)، محقق محسن کوچه باغی، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق. | ||
* طباطبائی، سید | * طباطبائی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق. | ||
* طرابیشی، جرج، من اسلام القرآن الی اسلام الحدیث، بیروت، دارالساقی،۲۰۱۰م. | * طرابیشی، جرج، من اسلام القرآن الی اسلام الحدیث، بیروت، دارالساقی،۲۰۱۰م. | ||
* طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، محقق احمد | * طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، محقق احمد حسینی اشکوری، تهران، مرتضوی، ۱۳۷۵ش. | ||
* طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات اسلام، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش. | * طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات اسلام، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش. | ||
* عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، محقق هاشم رسولی محلاتی، تهران، المطبعة العلمیة، چاپ اول، ۱۳۸۹ق. | * عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، محقق هاشم رسولی محلاتی، تهران، المطبعة العلمیة، چاپ اول، ۱۳۸۹ق. | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
* مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ اول، ۱۴۲۴ش. | * مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ اول، ۱۴۲۴ش. | ||
* مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ اول، ۱۳۷۴ش. | * مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ اول، ۱۳۷۴ش. | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||