پرش به محتوا

اباضیه: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۵ نوامبر ۲۰۱۶
بدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰۳: خط ۱۰۳:
*'''ابوعبیده مسلم بن ابی کریمهٔ تمیمی''': وی از شاگردان جابر و از ائمهٔ اباضیه <ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۳۰-۳۱؛ عمر، ج ۱، ص ۱۵۳-۱۵۹؛درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۲، ص ۲۳۸</ref> و از مشایخ نیمهٔ اول قرن دوم <ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص ۷</ref> بوده است و ظاهراً تا ۱۶۰ق زنده بوده است <ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص ۴۵</ref>. به گفتهٔ ابوالفرج اصفهانی نام او کودین بوده <ref>ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ۲ج ۳، ص ۲۲۴</ref>، و جاحظ او را مسلم بن کرزین می‌نامد <ref>جاحظ،‌ البیان و التبیین،ج ۱، ص ۲۷۴، ج ۳، ص ۱۶۶</ref>. از این روی ظاهراً اصل ایرانی داشته و از موالی بنی تمیم بوده است. درجینی او را در رأس طبقهٔ سوم از مشایخ اباضی ذکر می‌کند <ref> درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۲، ص ۲۳۸-۲۴۶</ref> و جاحظ وی را از علما و روات خوارج می‌خواند <ref>جاحظ،‌ البیان و التبیین،ج ۱، ص ۲۷۴، ج ۳، ص ۱۶۶</ref>. [[ابوعبیده مسلم بن ابی کریمه|ابوعبیده]] مسلم که پس از عبداللـه بن اباض بزرگ‌ترین رهبر و مجتهد اباضیه به‌شمار می‌رود، با این حال، ابن ابی حاتم وی را مجهول <ref>ابن ابی حاتم، عبدالرحمن بن محمد، الجرح و التعدیل، ۴ (۱)، ۱۹۳</ref>و ابن جوزی از ضعفا و متروکین می‌داند <ref>ابن جوزی، کتاب الضعفا، ج ۳، ص ۱۱۸</ref>، تنها ابن حبان نام او را در شمار ثقات آورده است <ref>ابن حبان،  کتاب الثقات، ج ۵، ص ۴۰۱</ref>. وی ظاهراً سعی در اختفای حال خود داشته و در کتب رجال از او کمتر سخن به میان آمده است. درجینی می‌گوید که او دین را (یعنی مذهب اباضی را) در خفا حفظ کرد تا به دست «حمله العلم» (الخمسه الیمامین) آشکار شد <ref> درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۲، ص ۲۳۸؛ قس: درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص ۷۰</ref>.
*'''ابوعبیده مسلم بن ابی کریمهٔ تمیمی''': وی از شاگردان جابر و از ائمهٔ اباضیه <ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۳۰-۳۱؛ عمر، ج ۱، ص ۱۵۳-۱۵۹؛درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۲، ص ۲۳۸</ref> و از مشایخ نیمهٔ اول قرن دوم <ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص ۷</ref> بوده است و ظاهراً تا ۱۶۰ق زنده بوده است <ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص ۴۵</ref>. به گفتهٔ ابوالفرج اصفهانی نام او کودین بوده <ref>ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ۲ج ۳، ص ۲۲۴</ref>، و جاحظ او را مسلم بن کرزین می‌نامد <ref>جاحظ،‌ البیان و التبیین،ج ۱، ص ۲۷۴، ج ۳، ص ۱۶۶</ref>. از این روی ظاهراً اصل ایرانی داشته و از موالی بنی تمیم بوده است. درجینی او را در رأس طبقهٔ سوم از مشایخ اباضی ذکر می‌کند <ref> درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۲، ص ۲۳۸-۲۴۶</ref> و جاحظ وی را از علما و روات خوارج می‌خواند <ref>جاحظ،‌ البیان و التبیین،ج ۱، ص ۲۷۴، ج ۳، ص ۱۶۶</ref>. [[ابوعبیده مسلم بن ابی کریمه|ابوعبیده]] مسلم که پس از عبداللـه بن اباض بزرگ‌ترین رهبر و مجتهد اباضیه به‌شمار می‌رود، با این حال، ابن ابی حاتم وی را مجهول <ref>ابن ابی حاتم، عبدالرحمن بن محمد، الجرح و التعدیل، ۴ (۱)، ۱۹۳</ref>و ابن جوزی از ضعفا و متروکین می‌داند <ref>ابن جوزی، کتاب الضعفا، ج ۳، ص ۱۱۸</ref>، تنها ابن حبان نام او را در شمار ثقات آورده است <ref>ابن حبان،  کتاب الثقات، ج ۵، ص ۴۰۱</ref>. وی ظاهراً سعی در اختفای حال خود داشته و در کتب رجال از او کمتر سخن به میان آمده است. درجینی می‌گوید که او دین را (یعنی مذهب اباضی را) در خفا حفظ کرد تا به دست «حمله العلم» (الخمسه الیمامین) آشکار شد <ref> درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۲، ص ۲۳۸؛ قس: درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص ۷۰</ref>.


*'''ابوعمرو ربیع بن حبیب''': ابوعبیده شاگردش [[ابوعمرو ربیع بن حبیب]] را جانشین خود برگزید.<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص ۷، ۴۹؛ ج ۲، ص ۲۴۵</ref>. ربیع بن حبیب فقیه و حافظ معتبر و صاحب جامع صحیح یا مسند مشهور اباضیان است <ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۵۱-۵۲</ref>. اعتقاد اباضیان به مسند ربیع تا جایی است که شیخ عبداللـه بن حمید سالمی آن را «صحیح‌ترین کتب حدیث از لحاظ روایت و برترین این کتب از لحاظ سند» می‌خواند و آن را پس از قرآن صحیح‌ترین کتاب می‌شمارد <ref>نک: طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۱۰۶</ref>. پس از ربیع ابوسفیان محبوب بن رحیل رأس جماعت اهل الدعوه در مشرق شد <ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص ۷۰</ref>.
*'''ابوعمرو ربیع بن حبیب''': ابوعبیده شاگردش [[ابوعمرو ربیع بن حبیب]] را جانشین خود برگزید.<ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص ۷، ۴۹؛ ج ۲، ص ۲۴۵</ref>. ربیع بن حبیب [[فقیه]] و حافظ معتبر و صاحب جامع صحیح یا مسند مشهور اباضیان است <ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۵۱-۵۲</ref>. اعتقاد اباضیان به مسند ربیع تا جایی است که شیخ عبداللـه بن حمید سالمی آن را «صحیح‌ترین کتب حدیث از لحاظ روایت و برترین این کتب از لحاظ سند» می‌خواند و آن را پس از قرآن صحیح‌ترین کتاب می‌شمارد <ref>نک: طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۱۰۶</ref>. پس از ربیع ابوسفیان محبوب بن رحیل رأس جماعت اهل الدعوه در مشرق شد <ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص ۷۰</ref>.


* '''حملة العلم''': وارثان علم ابوعبیده در مغرب پنج تن (حملة العلم) بودند، که از میان قبایل بربر به مشرق رفته بودند تا از علمایی همچون ابوعبیده علم بیاموزند. آنان پس از بازگشت «حمله العلم الی المغرب» لقب گرفتند.<ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۳۵؛ معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ۲(۱)/۲۶، ۲۷</ref>  اشتروتمان می‌گوید پیش از این پنج تن، ابن مغطیر نفوسی اهل جنّاوُن از مرکز تبلیغی ابوعبیده به جبل نفوسه در مغرب رفته بود <ref>اشتروتمان،‌ ص ۲۶۶</ref> که پس از بازگشت، همچون مرجعی بزرگ برای تدریس و فتوا شناخته می‌شد.<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ۲(۱)/۲۷</ref> درجینی نام نخستین عالم اباضی را که از بصره به مغرب رفت سلامه بن سعید می‌نامد <ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص ۱۱</ref>، اما معمر نام این نخستین مبلّغ را سلمه بن سعد ذکر می‌کند و می‌نویسد که او در اوایل قرن ۲ق/۸م به افریقا رفت و طی ۱۰ سال فعالیت تبلیغی مذهب اباضی را بین تِلمِسان و خلیج سِرْت در الجزایر و تونس و لیبی نشر داد. او گروهی را که حمله العلم نیز از آنان بودند، برای کسب دانش به بصره نزد ابوعبیده فرستاد.<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ۲(۱)/۲۵-۲۶</ref> نام این پنج تن (حمله العلم) این‌هاست:
* '''حملة العلم''': وارثان علم ابوعبیده در مغرب پنج تن (حملة العلم) بودند، که از میان قبایل بربر به مشرق رفته بودند تا از علمایی همچون ابوعبیده علم بیاموزند. آنان پس از بازگشت «حمله العلم الی المغرب» لقب گرفتند.<ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۳۵؛ معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ۲(۱)/۲۶، ۲۷</ref>  اشتروتمان می‌گوید پیش از این پنج تن، ابن مغطیر نفوسی اهل جنّاوُن از مرکز تبلیغی ابوعبیده به جبل نفوسه در مغرب رفته بود <ref>اشتروتمان،‌ ص ۲۶۶</ref> که پس از بازگشت، همچون مرجعی بزرگ برای تدریس و فتوا شناخته می‌شد.<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ۲(۱)/۲۷</ref> درجینی نام نخستین عالم اباضی را که از بصره به مغرب رفت سلامه بن سعید می‌نامد <ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص ۱۱</ref>، اما معمر نام این نخستین مبلّغ را سلمه بن سعد ذکر می‌کند و می‌نویسد که او در اوایل قرن ۲ق/۸م به افریقا رفت و طی ۱۰ سال فعالیت تبلیغی مذهب اباضی را بین تِلمِسان و خلیج سِرْت در الجزایر و تونس و لیبی نشر داد. او گروهی را که حمله العلم نیز از آنان بودند، برای کسب دانش به بصره نزد ابوعبیده فرستاد.<ref>معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ، ۲(۱)/۲۵-۲۶</ref> نام این پنج تن (حمله العلم) این‌هاست:
خط ۴۱۱: خط ۴۱۱:
اباضیان نفوسه از او استقبال کردند. فرج بن نصر در ۱۹۰ق/۸۰۶م در مغرب بر ضدّ امام افلح بن عبدالوهاب شورش کرد. <ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۵۵</ref> و علت مهم مخالفتش با امامت رستمی، موروثی شدن امامت و حذف عامل شورا در انتخاب امام بود <ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۵۶</ref>. نفاث افلح را به رفتار شاهانه متهم می‌کرد.<ref>اشتروتمان، ۲۷۴</ref><ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۴۲</ref>. وی نظرات تازه‌ای هم در مسائل اعتقادی و به‌خصوص در فقه آورده بود <ref>نک: درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص ۷۹</ref>
اباضیان نفوسه از او استقبال کردند. فرج بن نصر در ۱۹۰ق/۸۰۶م در مغرب بر ضدّ امام افلح بن عبدالوهاب شورش کرد. <ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۵۵</ref> و علت مهم مخالفتش با امامت رستمی، موروثی شدن امامت و حذف عامل شورا در انتخاب امام بود <ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۵۶</ref>. نفاث افلح را به رفتار شاهانه متهم می‌کرد.<ref>اشتروتمان، ۲۷۴</ref><ref>بارونی، مختصر تاریخ الاباضیه، ۴۲</ref>. وی نظرات تازه‌ای هم در مسائل اعتقادی و به‌خصوص در فقه آورده بود <ref>نک: درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص ۷۹</ref>


*'''نُکّار''': پیروان یزید بن فندین بودند و باور داشتند در میانشان افرادی عالم‌تر از عبدلوهاب است. عبدالوهاب پس از پدرش عبدالرحمن رستمی، امام اباضیه شده بود. ابن فندین با پیروان بسیار خروج کرد. عالمان اباضی از او حمایت نکردند. تنها فقیهی مصری <ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۵۲: لیبیایی</ref> به نام شعیب به نفع ابن فندین فتوا داد و خود به تاهرت رفت. ابن فندین به یاری او علم طغیان برافراشت. در جنگی که روی داد، امام عبدالوهاب پیروز و ابن فندین کشته شد. شعیب هم به مصر یا طرابلس گریخت. <ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص ۴۹-۵۱، ۵۴؛ بارونی. ۳۸-۳۹؛ طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۵۰-۵۲</ref>
*'''نُکّار''': پیروان یزید بن فندین بودند و باور داشتند در میانشان افرادی عالم‌تر از عبدلوهاب است. عبدالوهاب پس از پدرش عبدالرحمن رستمی، امام اباضیه شده بود. ابن فندین با پیروان بسیار خروج کرد. عالمان اباضی از او حمایت نکردند. تنها [[فقیه|فقیهی]] مصری <ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۵۲: لیبیایی</ref> به نام شعیب به نفع ابن فندین فتوا داد و خود به تاهرت رفت. ابن فندین به یاری او علم طغیان برافراشت. در جنگی که روی داد، امام عبدالوهاب پیروز و ابن فندین کشته شد. شعیب هم به مصر یا طرابلس گریخت. <ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص ۴۹-۵۱، ۵۴؛ بارونی. ۳۸-۳۹؛ طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۵۰-۵۲</ref>


پایه و اساس عقیدهٔ نکار دو رأی بود: یکی آنکه با وجود افضل امامت مفضول صحیح نیست و مفضول باید خلع گردد؛ دیگر اینکه امامت با حفظ شروطی که در موقع بیعت با امام قرار داده شده، صحیح است <ref>شرط امامت عبدالوهاب مشاورت و تأیید جماعتی از مشاوران بوده است</ref><ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص ۴۸؛ طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۵۲؛ اشتروتمان، ۲۶۵</ref>از جمله عقاید نکّار که آن‌ها را از سایر اباضیه جدا می‌کرد. بجز دو اصل بنیادی مذکور، می‌توان این‌ها را برشمرد: امامت امری واجب و حتمی نیست؛ پشت سر امام جائر نمی‌توان نماز جمعه گزارد؛ گرفتن عطایای شاهان مجاز نیست؛ اسماء خداوند به نوافل امر نکرده است؛ حرام مجهول حرام است؛ نوشیدن شراب به تقیه مجاز است <ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۵۲-۵۴</ref> و عذاب قبر صحیح نیست <ref>جیطالی، قناطر الخیرات،  ج ۳، ص ۵۲۶</ref>. فرقه نکار با سرکوب شدن به دست امام عبدالوهاب ریشه‌کن نشد و پیروان آن دست کم تا یک قرن بعد باقی بودند. کسانی همچون عبداللـه ابن یزید فزاری <ref>از علمای قرن ۳ق/۹م</ref> و ابویزید مخلدبن کیداد یفرنی (معاصر [[دولت فاطمیان]]) از مشاهیر و برجستگان فرقه نکّارند <ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۵۲</ref>.  شغبیه، مستاوه، نجویه و نکات از دیگر نام‌های نکار است. <ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص ۵۱</ref>
پایه و اساس عقیدهٔ نکار دو رأی بود: یکی آنکه با وجود افضل امامت مفضول صحیح نیست و مفضول باید خلع گردد؛ دیگر اینکه امامت با حفظ شروطی که در موقع بیعت با امام قرار داده شده، صحیح است <ref>شرط امامت عبدالوهاب مشاورت و تأیید جماعتی از مشاوران بوده است</ref><ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص ۴۸؛ طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۵۲؛ اشتروتمان، ۲۶۵</ref>از جمله عقاید نکّار که آن‌ها را از سایر اباضیه جدا می‌کرد. بجز دو اصل بنیادی مذکور، می‌توان این‌ها را برشمرد: امامت امری واجب و حتمی نیست؛ پشت سر امام جائر نمی‌توان نماز جمعه گزارد؛ گرفتن عطایای شاهان مجاز نیست؛ اسماء خداوند به نوافل امر نکرده است؛ حرام مجهول حرام است؛ نوشیدن شراب به تقیه مجاز است <ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۵۲-۵۴</ref> و عذاب قبر صحیح نیست <ref>جیطالی، قناطر الخیرات،  ج ۳، ص ۵۲۶</ref>. فرقه نکار با سرکوب شدن به دست امام عبدالوهاب ریشه‌کن نشد و پیروان آن دست کم تا یک قرن بعد باقی بودند. کسانی همچون عبداللـه ابن یزید فزاری <ref>از علمای قرن ۳ق/۹م</ref> و ابویزید مخلدبن کیداد یفرنی (معاصر [[دولت فاطمیان]]) از مشاهیر و برجستگان فرقه نکّارند <ref>طعیمه، الاباضیه عقیده و مذهباً، ۵۲</ref>.  شغبیه، مستاوه، نجویه و نکات از دیگر نام‌های نکار است. <ref>درجینی، کتاب طبقات المشایخ بالمغرب، ج ۱، ص ۵۱</ref>
Automoderated users، confirmed، protected، templateeditor
۳٬۱۵۴

ویرایش