۱۷٬۲۹۷
ویرایش
جز (←پیوند به بیرون) |
Shamsoddin (بحث | مشارکتها) جز (ویرایش جزیی) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''یزید بن معاویة بن | '''یزید بن معاویة بن ابیسفیان''' (۲۶-۶۴ق)، دومین حاکم [[بنیامیه|اموی]] است که به دستور او [[امام حسین(ع)]] و یارانش در [[کربلا]] به [[شهادت]] رسیده و اهلبیت او به [[اسیران کربلا|اسارت]] گرفته شدند. او پس از پدرش [[معاویه]]، سه سال حکومت کرد و سه واقعه مهم در زمان خلافتش رخ داد: در [[سال ۶۱ قمری]]، [[واقعه کربلا]] را رقم زد. [[سال ۶۳ قمری]] به [[مدینه]] حمله کرد که به کشته شدن هزاران نفر از [[صحابه]] و حافظان [[قرآن]] انجامید و به [[واقعه حره]] معروف شد. در [[سال ۶۴ قمری]] نیز برای سرکوب مخالفانش به [[مکه]] حمله نمود و [[کعبه]] را با منجنیق هدف آتش قرار داد. | ||
بر اساس منابع تاریخی، یزید به صورت آشکارا [[شراب]] مینوشید و طبعی شاعرانه داشت. او نخستین کسی | بر اساس منابع تاریخی، یزید به صورت آشکارا [[شراب]] مینوشید و طبعی شاعرانه داشت. او نخستین کسی بود که بر خلاف سنت خلفای پیشین، با انتصاب پدرش و به صورت موروثی به [[خلافت]] رسید. همچنین برگزیدن او بر خلاف [[صلح امام حسن|صلحنامه امام حسن با معاویه]] بود. یزید از چهرههای منفور نزد شیعیان است. آنان و گروهی از [[اهلسنت]]، با استناد به کارهایی که یزید در دوران خلافتش انجام داد، او را سزاوار [[لعن]] میدانند و در برخی از [[روایات]]، به لعن او تصریح شده است. | ||
==زندگینامه == | ==زندگینامه == | ||
بر اساس منابع تاریخی، یزید در [[سال ۲۶ هجری قمری]] به دنیا آمد.<ref>طقوش، دولت امویان، ترجمه جودکی، ۱۳۸۹ش، ص۶۱. </ref> پدر او [[معاویه]] فرزند [[ابوسفیان]] و مادرش «میسون» دختر «بجدل کلبی» است.<ref>ذهبی، تاریخ الاسلام، ۱۴۱۳ق، ج۵، ص۲۷۰؛ زرکلی، الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء، ۱۹۸۹م، ج۷، ص۳۳۹.</ref> میسون پس از ازدواج با معاویه، نتوانست زندگی در [[دمشق]] را تحمل کند و پس از جدایی از معاویه، به صحرا بازگشت. بنا بر احتمال منابع، او در این هنگام، یزید را باردار بوده یا یزید شیرخوار وی بوده است.<ref>ذهبی، تاریخ الاسلام، ۱۴۱۳ق، ج۵، ص۲۷۱؛ زرکلی، الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء، ۱۹۸۹م، ج۷، ص۳۳۹.</ref> | بر اساس منابع تاریخی، یزید در [[سال ۲۶ هجری قمری]] به دنیا آمد.<ref>طقوش، دولت امویان، ترجمه جودکی، ۱۳۸۹ش، ص۶۱. </ref> پدر او [[معاویه]] فرزند [[ابوسفیان]] و مادرش «میسون» دختر «بجدل کلبی» است.<ref>ذهبی، تاریخ الاسلام، ۱۴۱۳ق، ج۵، ص۲۷۰؛ زرکلی، الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء، ۱۹۸۹م، ج۷، ص۳۳۹.</ref> میسون پس از ازدواج با معاویه، نتوانست زندگی در [[دمشق]] را تحمل کند و پس از جدایی از معاویه، به صحرا بازگشت. بنا بر احتمال منابع، او در این هنگام، یزید را باردار بوده یا یزید شیرخوار وی بوده است.<ref>ذهبی، تاریخ الاسلام، ۱۴۱۳ق، ج۵، ص۲۷۱؛ زرکلی، الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء، ۱۹۸۹م، ج۷، ص۳۳۹.</ref> | ||
یزید کودکی خود را در قبیله میسون و در کنار مادرش گذراند.<ref>طقوش، دولت امویان، ترجمه جودکی، ۱۳۸۹ش، ص۶۱. </ref> مردمان آن قبیله از قبایل | یزید کودکی خود را در قبیله میسون و در کنار مادرش گذراند.<ref>طقوش، دولت امویان، ترجمه جودکی، ۱۳۸۹ش، ص۶۱. </ref> مردمان آن قبیله از قبایل حُوّارین(در منطقه [[حمص]] شام) با پیشینه [[مسیحیت]] در زمان پیش از [[اسلام]] و اهل فصاحت و شعر عربی بودند، یزید نیز تحت تأثیر آنان سخنپرداز و شاعر شد.<ref>طقوش، دولت امویان، ترجمه جودکی، ۱۳۸۹ش، ص۶۱. </ref> | ||
{{تبارنامه بنیامیه}} | {{تبارنامه بنیامیه}} | ||
پدر او [[معاویه | پدر او [[معاویه]] همراه با [[هند جگرخوار]] و عدهای دیگر، پس از [[فتح مکه]] اسلام آوردند و [[پیامبر(ص)]] آنان را [[طلقاء]] (اسیران آزادشده) خطاب نمود و از مجازات، عفو و آزاد کرد.<ref>طبری، تاریخ الأمم والملوک، ۱۳۸۷ش، ج۳، ص۶۱؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ۱۳۸۳ش، ج۲، ص۴۱۲.</ref> و از آن پس عنوان کنایهآمیز طلقاء همواره برای آنان بر جای ماند. [[حضرت زینب]] نیز پس از شهادت امام حسین(ع)، در خطبهای یزید را فرزند طلقاء خطاب نمود.<ref>سید ابن طاوس،اللهوف، ۱۳۸۱ش، ص۱۸۲.</ref> در [[زیارت عاشورا]] نیز با عبارت «وابن آکلةالکباد» (فرزند زن جگرخوار) از آنان یاد شده است.<ref>میرخانی، شرح زیارت عاشورا، ۱۳۷۴ش، ص۴۴۶.</ref> | ||
او چندین فرزند از جمله خالد، [[معاویه بن یزید|معاویه]]، ابوسفیان و عبدالله و همسرانی به نامهای فاخته، امکلثوم و اممسکین داشته است.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ۱۳۵۲ش، ج۷، ص۳۱۲۳.</ref> یزید پس از سه سال و هشت ماه حکومت، در [[۱۴ ربیعالاول]] [[سال ۶۴ قمری|سال ۶۴ق]] در ۳۸ سالگی درگذشت.<ref>بلاذری، انساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۳۵۴.</ref> گروهی سبب [[مرگ]] او را مستی بیش از حد ذکر | او چندین فرزند از جمله خالد، [[معاویه بن یزید|معاویه]]، ابوسفیان و عبدالله و همسرانی به نامهای فاخته، امکلثوم و اممسکین داشته است.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ۱۳۵۲ش، ج۷، ص۳۱۲۳.</ref> یزید پس از سه سال و هشت ماه حکومت، در [[۱۴ ربیعالاول]] [[سال ۶۴ قمری|سال ۶۴ق]] در ۳۸ سالگی درگذشت.<ref>بلاذری، انساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۳۵۴.</ref> گروهی سبب [[مرگ]] او را مستی بیش از حد ذکر کردهاند.<ref>ابن حبان، الثقات، ۱۳۹۳ق، ص۱۶۲.</ref> برخی دیگر گفتهاند که روزی در حالت مستی، میمون خود را بر خری وحشی سوار کرده بود و در پی او میتاخت تا اینکه از اسب فرو افتاد و از دنیا رفت.<ref>بلاذری، انساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۲۸۷.</ref> برخی نیز میگویند بر اثر بیماری ذات الجنب (عفونت ریه) از دنیا رفت.<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۶۵، ص۳۹۷.</ref>او را در [[دمشق]] [[دفن]] کردند.<ref>یعقوبی، تاریخ، ترجمه آیتی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۱۹۳.</ref> نقل شده است وقتی [[عباسیان]] بر دمشق مسلط شدند، [[قبر]] وی را [[نبش قبر|نبش]] کردند.<ref>نویری، نهایة الأرب، ۱۴۲۴ق، ج۲۲، ص۳۳.</ref> | ||
== شخصیت یزید == | == شخصیت یزید == | ||
{{خلافت بنی امیه}} | {{خلافت بنی امیه}} | ||
بیشتر منابع تاریخی به شاعر بودن و جنبه خوشگذرانی و شرابخواری یزید اشاره کردهاند.<ref>برای نمونه ر.ک.ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۶۵، ص۳۹۷؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۶ش، ج۴، ص۱۲۷؛ فقیهی، | بیشتر منابع تاریخی به شاعر بودن و جنبه خوشگذرانی و شرابخواری یزید اشاره کردهاند.<ref>برای نمونه ر.ک.ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۶۵، ص۳۹۷؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۶ش، ج۴، ص۱۲۷؛ فقیهی، «بنیامیه در تاریخ»، ۱۴۱۳ق، ص۳۳.</ref> | ||
===خوشگذرانی=== | ===خوشگذرانی=== | ||
طبق نقل منابع، یزید خوشگذران و هوسباز بود.<ref>فقیهی، | طبق نقل منابع، یزید خوشگذران و هوسباز بود.<ref>فقیهی، «بنیامیه در تاریخ»، ۱۴۱۳ق، ص۳۳.</ref> به صورت آشکار [[شراب]] مینوشید و در این کار زیادهروی میکرد.<ref>«فقیهی، بنیامیه در تاریخ»، ۱۴۱۳ق، ص۳۴.</ref> برخی [[صحابه پیامبر(ص)]] و نیز [[امام حسین(ع)]] به صراحت او را [[فاسق]] و اهل [[گناه]] و هرزگی خواندهاند.<ref>یعقوبی، تاریخ، ترجمه آیتی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۱۶۰.</ref> بلاذری او را نخستین خلیفهای میداند که آشکارا شراب مینوشید، زنان خواننده و نوازنده را نزد خود نگه میداشت و برای لذت بردن، سگها و خروسها را به جنگ همدیگر وامیداشت.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۲۹۷.</ref> او میمونی داشت که او را «اباقیس» نامید و به او شراب مینوشاند و از حرکات وی میخندید.<ref>فقیهی، «بنیامیه در تاریخ»، ۱۴۱۳ق، ص۳۴.</ref> | ||
برخی معتقدند رشد و پرورش یزید، تحت تأثیر عقاید [[مسیحیان]] تازه مسلمان قبیله میسون، در تکوین شخصیت او مؤثر بوده است.<ref>ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۷، ص۳۰۱، به نقل از ولوی و دیگران، «مناسبات خلفای اموی با مسیحیان ذمی»، ص۱۳۸.</ref> آنان وجود مشاوران [[ | برخی معتقدند رشد و پرورش یزید، تحت تأثیر عقاید [[مسیحیان]] تازه مسلمان قبیله میسون، در تکوین شخصیت او مؤثر بوده است.<ref>ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۷، ص۳۰۱، به نقل از ولوی و دیگران، «مناسبات خلفای اموی با مسیحیان ذمی»، ص۱۳۸.</ref> آنان وجود مشاوران مسیحی همانند [[سرجون بن منصور رومی|سِرجون]] و اَخطَل نصرانی در دربار او و سازش با رومیان شرقی را گواه بر ادعای خود میدانند.<ref>ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۷، ص۳۰۱، به نقل از ولوی و دیگران، «مناسبات خلفای اموی با مسیحیان ذمی»، ص۱۳۸.</ref> | ||
===شاعر بودن=== | ===شاعر بودن=== | ||
یزید فردی سخنپرداز و شاعر بود. دیوان شعر او نیز به چاپ رسیده و به زبان فارسی نیز ترجمه شده است.<ref>ر.ک. شجاعی، حیدر، سهرابی، حیدر، «زندگی و شعر یزید بن معاویه لعنهما الله – ترجمه، نقد و بررسی دیوان»، تهران، ناشران حیدر سهرابی و حیدر شجایی، ۱۳۹۵ش.</ref> یکی از شعرهایی که پس از [[واقعه عاشورا]]، از او نقل شده، این است: جامی از شراب به من بنوشان که استخوانهایم را سیراب کند. سپس برگرد و [[ابن زیاد]] را چنین جامی بنوشان، همان که رازدار و امین من است و اساس خلافت من به دست او استوار گردید.<ref> | یزید فردی سخنپرداز و شاعر بود. دیوان شعر او نیز به چاپ رسیده و به زبان فارسی نیز ترجمه شده است.<ref>ر.ک. شجاعی، حیدر، سهرابی، حیدر، «زندگی و شعر یزید بن معاویه لعنهما الله – ترجمه، نقد و بررسی دیوان»، تهران، ناشران حیدر سهرابی و حیدر شجایی، ۱۳۹۵ش.</ref> یکی از شعرهایی که پس از [[واقعه عاشورا]]، از او نقل شده، این است: جامی از شراب به من بنوشان که استخوانهایم را سیراب کند. سپس برگرد و [[ابن زیاد]] را چنین جامی بنوشان، همان که رازدار و امین من است و اساس خلافت من به دست او استوار گردید.<ref> عباسآبادی، پژوهشی سزا در بایدها و نبایدهای ناسزا، ۱۳۸۶ش، ص۹۲.</ref> | ||
{{شعر|}}{{ب|اسقنی شربة تروی مشاشی |ثم صل فاسق مثلها ابن زیاد}}{{پایان شعر}} | {{شعر|}}{{ب|اسقنی شربة تروی مشاشی |ثم صل فاسق مثلها ابن زیاد}}{{پایان شعر}} | ||
{{شعر|}}{{ب|صاحب السر و الامانة عندی |و لتسدید مغنمی و جهادی<ref> | {{شعر|}}{{ب|صاحب السر و الامانة عندی |و لتسدید مغنمی و جهادی<ref> عباسآبادی، پژوهشی سزا در بایدها و نبایدهای ناسزا، ۱۳۸۶ش، ص۹۲.</ref>}}{{پایان شعر}} | ||
مورخان نقل کردهاند در زمانی که [[معاویه]]، یزید را با سپاه اسلام به سوی رم فرستاد، لشکریان جلو رفته و دچار آبله و تب شدند؛ ولی یزید با همسرش میان راه ماند، سرگرم میگساری شد و اشعاری چنین سرود: از تب و آبلهای که به لشکر رسید باکی ندارم، هر گاه در دیر مران در غرفهها بر تخت تکیه داده باشم و در کنارم امکلثوم باشد.<ref> یعقوبی، تاریخ، ترجمه آیتی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۱۶۰.</ref> | مورخان نقل کردهاند در زمانی که [[معاویه]]، یزید را با سپاه اسلام به سوی رم فرستاد، لشکریان جلو رفته و دچار آبله و تب شدند؛ ولی یزید با همسرش میان راه ماند، سرگرم میگساری شد و اشعاری چنین سرود: از تب و آبلهای که به لشکر رسید باکی ندارم، هر گاه در دیر مران در غرفهها بر تخت تکیه داده باشم و در کنارم امکلثوم باشد.<ref> یعقوبی، تاریخ، ترجمه آیتی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۱۶۰.</ref> | ||
{{شعر|}}{{ب|ما ان ابالی بما لاقت جموعهم |بالغذقذونة من حمی و من موم }}{{پایان شعر}} | {{شعر|}}{{ب|ما ان ابالی بما لاقت جموعهم |بالغذقذونة من حمی و من موم }}{{پایان شعر}} | ||
{{شعر|}}{{ب|اذا اتکأت علي الأنماط فی غرف | {{شعر|}}{{ب|اذا اتکأت علي الأنماط فی غرف |بدیر مران عندی ام كلثوم<ref> یعقوبی، تاریخ، ترجمه آیتی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۱۶۰.</ref>}}{{پایان شعر}} | ||
==بیعت گرفتن معاویه برای یزید== | ==بیعت گرفتن معاویه برای یزید== | ||
طبق نقل تاریخ، زمانی که معاویه تصمیم به ولایتعهدی یزید گرفت، زیاد بن ابیه به او گفت: «یزید انسان سستی است که به شکارکردن بیش از [[خلافت]] علاقه دارد و برای خلافت مناسب نیست».<ref>طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۳۰۲-۳۰۳.</ref> معاویه برای نشان دادن چهرهای مجاهد از یزید، در [[سال ۵۲ قمری]] او را با سپاهیان مسلمان، به سوی رم فرستاد.<ref> بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۸۶؛ یعقوبی، تاریخ، ترجمه آیتی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۱۶۰.</ref> همچنین [[امارت حاجیان]] را به یزید داد تا وی را از شرابخواری بازدارد و از مخالفتها علیه او بکاهد.<ref>طقوش، دولت امویان، ترجمه جودکی، ۱۳۸۹ش، ص۶۱. </ref> بهعلاوه اینکه [[بیعت|بیعت گرفتن]] برای یزید را تا پس از شهادت [[امام حسن(ع)]] به | طبق نقل تاریخ، زمانی که معاویه تصمیم به ولایتعهدی یزید گرفت، [[زیاد بن ابیه]] به او گفت: «یزید انسان سستی است که به شکارکردن بیش از [[خلافت]] علاقه دارد و برای خلافت مناسب نیست».<ref>طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۳۰۲-۳۰۳.</ref> معاویه برای نشان دادن چهرهای مجاهد از یزید، در [[سال ۵۲ قمری]] او را با سپاهیان مسلمان، به سوی رم فرستاد.<ref> بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۸۶؛ یعقوبی، تاریخ، ترجمه آیتی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۱۶۰.</ref> همچنین [[امارت حاجیان]] را به یزید داد تا وی را از شرابخواری بازدارد و از مخالفتها علیه او بکاهد.<ref>طقوش، دولت امویان، ترجمه جودکی، ۱۳۸۹ش، ص۶۱. </ref> بهعلاوه اینکه [[بیعت|بیعت گرفتن]] برای یزید را تا پس از شهادت [[امام حسن(ع)]] به تأخیر انداخت.<ref>طقوش، دولت امویان، ترجمه جودکی، ۱۳۸۹ش، ص۳۴. </ref> | ||
در [[صلح امام حسن|صلحنامه]] امام حسن(ع) آمده بود که معاویه نباید کسی را جانشین خود کند و انتخاب خلیفه را به شورای مسلمانان واگذارد. پس از شهادت امام حسن(ع)، معاویه به صلحنامه وفادار نماند و به فرمانداران و کارگزارانش دستور داد به ستایش از یزید بپردازند و هیأتهایی از شهرهای بزرگ برای [[بیعت]] با یزید به سوی او روانه کنند.<ref> بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۸۶؛ یعقوبی، تاریخ، ترجمه آیتی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۱۶۰.</ref> | در [[صلح امام حسن|صلحنامه]] امام حسن(ع) آمده بود که معاویه نباید کسی را جانشین خود کند و انتخاب خلیفه را به شورای مسلمانان واگذارد. به گزارش منابع تاریخی پس از شهادت امام حسن(ع)، معاویه به صلحنامه وفادار نماند و به فرمانداران و کارگزارانش دستور داد به ستایش از یزید بپردازند و هیأتهایی از شهرهای بزرگ برای [[بیعت]] با یزید به سوی او روانه کنند.<ref> بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۸۶؛ یعقوبی، تاریخ، ترجمه آیتی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۱۶۰.</ref> | ||
مردم [[مدینه]] بیش از دیگر شهرهای اسلامی، با بیعت مخالف بودند.<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۶ش، ج۳، ص۲۵۰.</ref> معاویه به شاعرانِ مخالف یزید، هدیههایی داد و نظر آنان را برگرداند.<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۶ش، ج۳، ص۵۰۳.</ref> همچنین به مدینه سفر کرد تا از مردم بیعت بگیرد؛<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ۱۳۵۲ش، ج۷، ص۲۸۶۷.</ref> ولی نتوانست [[امام حسین]]، [[عبدالله بن زبیر]] و [[عبدالله بن عمر]] و [[عبدالرحمن ابن ابی بکر]] را وادار به بیعت با یزید کند.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ۱۳۵۲ش، ج۷، ص۲۸۶۷.</ref> از [[عبدالله بن عمر]] نقل است که دراینباره گفته است: «بیعت کنیم با کسی که با میمونها و سگها بازی میکند و [[شراب]] مینوشد و آشکارا فسق میکند؟! عذر ما نزد [[خدا]] چیست؟!».<ref>یعقوبی، تاریخ، ترجمه آیتی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۱۶۰.</ref> | مردم [[مدینه]] بیش از دیگر شهرهای اسلامی، با بیعت مخالف بودند.<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۶ش، ج۳، ص۲۵۰.</ref> معاویه به شاعرانِ مخالف یزید، هدیههایی داد و نظر آنان را برگرداند.<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۶ش، ج۳، ص۵۰۳.</ref> همچنین به مدینه سفر کرد تا از مردم بیعت بگیرد؛<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ۱۳۵۲ش، ج۷، ص۲۸۶۷.</ref> ولی نتوانست [[امام حسین]]، [[عبدالله بن زبیر]] و [[عبدالله بن عمر]] و [[عبدالرحمن ابن ابی بکر]] را وادار به بیعت با یزید کند.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ۱۳۵۲ش، ج۷، ص۲۸۶۷.</ref> از [[عبدالله بن عمر]] نقل است که دراینباره گفته است: «بیعت کنیم با کسی که با میمونها و سگها بازی میکند و [[شراب]] مینوشد و آشکارا فسق میکند؟! عذر ما نزد [[خدا]] چیست؟!».<ref>یعقوبی، تاریخ، ترجمه آیتی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۱۶۰.</ref> | ||
==خلافت یزید== | ==خلافت یزید== | ||
پس از مرگ معاویه، یزید حاکم مدینه شد.<ref>طبری، تاریخ المم و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ۱۳۵۲ش، ج۷، ص۲۹۰۴.</ref> او نخستین کسی بود که بر خلاف سنت خلفای پیشین، به انتصاب پدرش و به صورت موروثی به [[خلافت]] رسید.<ref>طقوش، دولت امویان، ترجمه جودکی، ۱۳۸۹ش، ص۳۲. </ref> بر اساس منابع تاریخی، یزید در زمان حکومتش هرگونه مخالفتی را سرکوب میکرد.<ref>مسعودی، مروج | پس از مرگ معاویه، یزید حاکم مدینه شد.<ref>طبری، تاریخ المم و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ۱۳۵۲ش، ج۷، ص۲۹۰۴.</ref> او نخستین کسی بود که بر خلاف سنت خلفای پیشین، به انتصاب پدرش و به صورت موروثی به [[خلافت]] رسید.<ref>طقوش، دولت امویان، ترجمه جودکی، ۱۳۸۹ش، ص۳۲. </ref> بر اساس منابع تاریخی، یزید در زمان حکومتش هرگونه مخالفتی را سرکوب میکرد.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۶۷.</ref> در روز نخست، نامهای به حاکم [[مدینه]] نوشت و او را از مرگ معاویه مطلع ساخت و به او دستور داد که از [[حسین بن علی(ع)]] و [[عبدالله بن عمر]] و [[عبدالرحمن بن ابی بکر]] و [[عبدالله بن زبیر]] به زور بیعت بگیر و هر کس نپذیرفت گردنش را بزن.<ref>یعقوبی، تاریخ، ترجمه آیتی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۱۷۷.</ref> [[مسعودی]] در توصیف سیاست او مینویسد: سیره یزید همان سیره [[فرعون]] بود، بلکه فرعون عادلتر از او در میان رعیتش و منصفتر از او در میان خاص و عامش بود.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۶۸.</ref> همچنین مسعودی از [[ابومخنف]]، نقل کرده که در زمان حکومت یزید، شرابخواری و گناه به دست کارگزاران او در [[مکه]] و [[مدینه]] به صورت علنی رواج یافت.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۶۸.</ref> | ||
حکومت یزید سه سال طول کشید.<ref>طبری، تاریخ المم و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ۱۳۵۲ش، ج۷، ص۳۱۲۱.</ref> مورخان اعمال و اقدامات او در این سه سال را سرآغاز بسیاری از مخالفتها بر ضد [[خلفای بنیامیه]] و سقوط حکومت | حکومت یزید سه سال طول کشید.<ref>طبری، تاریخ المم و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ۱۳۵۲ش، ج۷، ص۳۱۲۱.</ref> مورخان اعمال و اقدامات او در این سه سال را سرآغاز بسیاری از مخالفتها بر ضد [[خلفای بنیامیه]] و سقوط حکومت آنن میدانند.<ref>طقوش، دولت امویان، ترجمه جودکی، ۱۳۸۹ش، ص۷۵. </ref> او در سال اول حکومتش امام حسین(ع) و اهل بیت او را شهید کرد.<ref>یعقوبی، تاریخ، ترجمه آیتی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۲۵۳.</ref> در سال دوم، حرمت مدینه را شکست و به مدت سه روز جان و مال مردم مدینه را بر سپاهیانش حلال کرد.<ref>یعقوبی، تاریخ، ترجمه آیتی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۲۵۳.</ref> در سال سوم نیز [[کعبه]] را مورد تاخت و تاز قرار داد و آن را به آتش کشید.<ref>یعقوبی، تاریخ، ترجمه آیتی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۲۵۳.</ref> | ||
=== واقعه کربلا === | === واقعه کربلا === | ||
{{اصلی|واقعه کربلا}} | {{اصلی|واقعه کربلا}} | ||
طبق نقل منابع، وقتی یزید به حکومت رسید، به والی مدینه دستور داد «از حسین بیعت بگیر و اگر نپذیرفت، سر او را برایم بفرست».<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۶، ج۴، ص۱۴؛ ازدی، مقتل الحسین(ع)، بیتا، ص۳.</ref> امام حسین با یزید بیعت نکرد و به همراه خانواده و شماری از [[بنیهاشم]] از مدینه به سمت مکه رفت.<ref>بَلاذُری، انسابالاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۶۰.</ref> کوفیان با ارسال نامههای فراوان امام را به [[کوفه]] دعوت نمودند و امام به سمت آنجا حرکت کرد.<ref>ابناعثم، الفتوح، ۱۹۹۱م، ج۵، صص۲۷-۲۸؛ مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۳۶-۳۷.</ref> یزید، [[عبیدالله بن زیاد]] را حاکم کوفه کرد که او توانست | طبق نقل منابع، وقتی یزید به حکومت رسید، به والی مدینه دستور داد «از حسین بیعت بگیر و اگر نپذیرفت، سر او را برایم بفرست».<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۶، ج۴، ص۱۴؛ ازدی، مقتل الحسین(ع)، بیتا، ص۳.</ref> امام حسین با یزید بیعت نکرد و به همراه خانواده و شماری از [[بنیهاشم]] از مدینه به سمت مکه رفت.<ref>بَلاذُری، انسابالاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۶۰.</ref> کوفیان با ارسال نامههای فراوان امام را به [[کوفه]] دعوت نمودند و امام به سمت آنجا حرکت کرد.<ref>ابناعثم، الفتوح، ۱۹۹۱م، ج۵، صص۲۷-۲۸؛ مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۳۶-۳۷.</ref> یزید، [[عبیدالله بن زیاد]] را حاکم کوفه کرد که او توانست کوفیان را از اطراف امام دور کند.<ref>طبری، تاریخ المم و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ۱۳۵۲ش، ج۷، صص۲۹۳۳-۲۹۶۲.</ref> پس از پیمانشکنی کوفیان، امام به سوی [[کربلا]] رفت. در آنجا در روز [[روز عاشورا|دهم محرم]] با لشکریان [[عمر سعد]] که از طرف ابن زیاد به فرماندهی منصوب شده بود روبرو شد.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ۱۳۵۲ش، ج۷، صص۲۹۸۹-۳۰۶۰.</ref> | ||
در این جنگ، امام حسین و فرزندانش، برادرش [[عباس بن علی (ع)|عباس]]، ۱۷ نفر از [[بنیهاشم]] و بیش از ۵۰ نفر از یارانش شهید شدند.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ۱۳۵۲ش، ج۷، صص۲۹۸۹-۳۰۶۰.</ref> پس از جنگ، [[لشکریان عمر بن سعد|لشکریان یزید]]، با اسبهای خود بر بدن کشتهشدگان تاختند.<ref>مفید، الإرشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۱۱۳؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۵۵.</ref> به خیمههای بازماندگان حمله کردند و آنچه بود به غنیمت گرفتند و خیمهها را آتش زدند.<ref>سید ابن طاووس، لهوف، ترجمه فهری زنجانی، بیتا، ص۱۳۲.</ref> [[امام سجاد(ع)]] به علت بیماری نتوانست جنگ کند و زنده ماند.<ref>مسعودی، مروجالذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۲۵۹؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۵۶.</ref> وی به همراه [[حضرت زینب]] و سایر زنان و بچهها اسیر سپاه کوفه شد. آنان سرهای [[شهیدان کربلا|شهیدان]] را به نیزه زدند و به همراه [[اسیران کربلا|اسیران]] به [[کوفه]] نزد عبیدالله بن زیاد و از آنجا به [[شام]] نزد یزید بردند.<ref>مسعودی، مروجالذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۲۵۹؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۵۶.</ref> | |||
====رفتار یزید با اسیران کربلا==== | ====رفتار یزید با اسیران کربلا==== | ||
هنگام ورود اسیران به شام، یزید دستور داد شهر را | هنگام ورود اسیران به شام، یزید دستور داد شهر را آذینبندی کنند.<ref>صدوق، امالی، ۱۴۰۳ق، مجلس ۳۱، ص۲۳۰.</ref> او همچنین قصر را تزیین کرد و بزرگان شام را به حضور طلبید.<ref>سید ابن طاووس، لهوف، ۱۳۸۱ش، ص۲۱۳.</ref> یزید در حضور اسیران، سر [[امام حسین(ع)]] را در ظرف طلا گذاشت و با چوبدستی به آن میزد<ref>یعقوبی، تاریخ، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۶۴.</ref> و این شعر ابن زبعری را تکرار میکرد:<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۱۳۲-۱۳۳.</ref> | ||
ای کاش بزرگانی از قبیله من که در | ای کاش بزرگانی از قبیله من که در [[جنگ بدر]] کشته شدند، بودند و زاری [[قبیله خزرج]] را میدیدند. شادمانی و خوشحالی کرده و میگفتند ای یزید دست تو درد نکند. بنیهاشم با حکومت بازی کردند و گرنه خبری نیامده بود و وحیی نازل نشده بود.<ref>مقرم، مقتل الحسین (ع)، ترجمه مخدومی، ۱۳۸۷ش، ص۳۵۸. </ref> | ||
{{شعر|}}{{ب|لیت أشیاخی ببدرٍ شَهِدوا |جزعَ الخزرجِ من وَقْع الأسَلْ}}{{پایان شعر}}{{شعر|}}{{ب|لأهلّوا و استهلّوا فرحاً |ثُمّ قالوا یایزیدُ لاتُشَلْ}}{{پایان شعر}}{{شعر|}}{{ب|لعِبَتْ هاشمُ بالملکِ |فلا خبرٌ جاءَ ولاوحی نَزَلْ<ref>مقرم، مقتل الحسین (ع)، ترجمه مخدومی، ۱۳۸۷ش، ص۳۵۸. </ref>}}{{پایان شعر}} | {{شعر|}}{{ب|لیت أشیاخی ببدرٍ شَهِدوا |جزعَ الخزرجِ من وَقْع الأسَلْ}}{{پایان شعر}}{{شعر|}}{{ب|لأهلّوا و استهلّوا فرحاً |ثُمّ قالوا یایزیدُ لاتُشَلْ}}{{پایان شعر}}{{شعر|}}{{ب|لعِبَتْ هاشمُ بالملکِ |فلا خبرٌ جاءَ ولاوحی نَزَلْ<ref>مقرم، مقتل الحسین (ع)، ترجمه مخدومی، ۱۳۸۷ش، ص۳۵۸. </ref>}}{{پایان شعر}} | ||
در روایتی از [[امام رضا(ع)]] آمده، یزید سر امام را در تشتی گذاشت و بر روی آن میز غذا نهاد. آنگاه با یارانش سرگرم خوردن غذا و [[آبجو]] شد، سپس میز بازی [[شطرنج]] را روی آن تشت گذاشته و به بازی شطرنج مشغول شد. هنگامیکه در بازی پیروز میشد، جام آبجو را گرفته مینوشید و تهمانده آن را در کنار تشت، بر زمین میریخت.<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۲۵، ح۵۰.</ref> | در روایتی از [[امام رضا(ع)]] آمده، یزید سر امام حسین(ع) را در تشتی گذاشت و بر روی آن میز غذا نهاد. آنگاه با یارانش سرگرم خوردن غذا و [[آبجو]] شد، سپس میز بازی [[شطرنج]] را روی آن تشت گذاشته و به بازی شطرنج مشغول شد. هنگامیکه در بازی پیروز میشد، جام آبجو را گرفته مینوشید و تهمانده آن را در کنار تشت، بر زمین میریخت.<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۲۵، ح۵۰.</ref> «[[یحیی بن حکم]]» به این رفتار یزید اعتراض نمود که یزید با مشت به سینه وی زد. [[ابوبرزه اسلمی]] نیز اعتراض کرد که به دستور یزید از مجلس اخراج شد.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ۱۴۱۷ق، ص۴۱۶.</ref> | ||
از منابع تاریخی و روایی برمیآید که یزید ابتدا [[اسیران کربلا|اسیران]] را در ویرانهای بیسقف که به [[خرابه شام]] معروف است اقامت داد.<ref>صدوق، امالی، ۱۴۰۳ق، مجلس ۳۱، ص۲۳۱، ح۴.</ref> پس از سخنرانیهای [[امام سجاد(ع)]] و [[زینب(س)]]، آنان را به خانهای نزدیک قصر | از منابع تاریخی و روایی برمیآید که یزید ابتدا [[اسیران کربلا|اسیران]] را در ویرانهای بیسقف که به [[خرابه شام]] معروف است اقامت داد.<ref>صدوق، امالی، ۱۴۰۳ق، مجلس ۳۱، ص۲۳۱، ح۴.</ref> پس از سخنرانیهای [[امام سجاد(ع)]] و [[زینب(س)]]، آنان را به خانهای نزدیک قصر خود منتقل کرد.<ref>شیخ مفید، ارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۲۲.</ref> | ||
=== واقعه حرّه === | === واقعه حرّه === | ||
{{اصلی|واقعه حره}} | {{اصلی|واقعه حره}} | ||
بر اساس منابع تاریخی، پس از روی کار آمدن یزید و افزایش نارضایتیها، مردم [[مدینه]] در [[سال ۶۳ قمری]] مردم مدینه به رهبری [[عبدالله بن حَنظَلة]] بر ضد حکومت یزید بن معاویه قیام کردند.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ۱۳۵۲ش، ج۷، صص۳۰۹۴-۳۱۰۰.</ref> یزید لشکری به فرماندهی «مسلم بن عقبه» به مدینه فرستاد.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۳۲۳.</ref> وقتی خبر به مردم مدینه رسید، اطراف شهر خندق کندند و پناه گرفتند.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۳۲۳.</ref> لشکر یزید با عبور از [[واقعه حره|حرّه]]، در | بر اساس منابع تاریخی، پس از روی کار آمدن یزید و افزایش نارضایتیها، مردم [[مدینه]] در [[سال ۶۳ قمری]] مردم مدینه به رهبری [[عبدالله بن حَنظَلة]] بر ضد حکومت یزید بن معاویه قیام کردند.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ۱۳۵۲ش، ج۷، صص۳۰۹۴-۳۱۰۰.</ref> یزید لشکری به فرماندهی «مسلم بن عقبه» به مدینه فرستاد.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۳۲۳.</ref> وقتی خبر به مردم مدینه رسید، اطراف شهر خندق کندند و پناه گرفتند.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۳۲۳.</ref> لشکر یزید با عبور از [[واقعه حره|حرّه]]، در شرق مدینه پیاده شد و به مردم مدینه سه روز مهلت داد تسلیم شوند.<ref>دینوری، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۱۸۴؛ ابنجوزی، المنتظم فی تاریخالملوک و الامم، ۱۴۱۲ق، ج۶، ص۱۵.</ref> اما مردم مدینه تسلیم نشدند یزید سه روز جان و مال آنان را بر سپاهیانش حلال کرد.<ref>دینوری، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۱۸۴؛ ابنجوزی، المنتظم فی تاریخالملوک و الامم، ۱۴۱۲ق، ج۶، ص۱۵.</ref> بر اساس نقل تاریخ، در این واقعه، لشکریان یزید از ارتکاب کارهایی چون تجاوز به زنان، بیرون کشیدن جنین از شکم زنان، کشتن نوزادان و توهین به [[صحابه پیامبر(ص)]] نیز فروگذار نکردند.<ref>ابنقتیبه، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۱۸۴؛ ابنجوزی، المنتظم فی تاریخالملوک و الامم، ج۶، ص۱۵.</ref> در این جنگ، تعداد زیادی از مردم مدینه، از جمله ۸۰ تن از [[صحابه پیامبر(ص)]] و ۷۰۰ تن از حافظان قرآن کشته شدند.<ref>ذهبی، تاریخالاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ۱۴۱۰ق، ص۱۳۰.</ref> | ||
=== حمله به مکه === | === حمله به مکه === | ||
همزمان با قیام مردم مدینه، در [[مکه|شهر مکه]]، مردم با [[عبدالله بن زبیر]] بیعت کردند که باعث تسلط یافتن او و یارانش بر شهر مکه گردید.<ref>دینوری، اخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص.۲۶-۲۶۸.</ref> | همزمان با قیام مردم مدینه، در [[مکه|شهر مکه]]، مردم با [[عبدالله بن زبیر]] بیعت کردند که باعث تسلط یافتن او و یارانش بر شهر مکه گردید.<ref>دینوری، اخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص.۲۶-۲۶۸.</ref> | ||
خط ۵۸: | خط ۵۹: | ||
== فتوحات نظامی == | == فتوحات نظامی == | ||
بر اساس منابع تاریخی، یزید در [[سال ۶۱ هجری قمری|سال ۶۱ هجری]]، سپاهی را به جنگ رومیان فرستاد که به | بر اساس منابع تاریخی، یزید در [[سال ۶۱ هجری قمری|سال ۶۱ هجری]]، سپاهی را به جنگ رومیان فرستاد که به «جنگ سوریا» معروف است.<ref>یعقوبی، تاریخ، ۱۳۷۸ش، ص۲۵۳.</ref> همچنین والی او در [[خراسان]]، توانست تا نواحی [[سمرقند]]، پیش رفته و [[سغد]] و [[بخارا]] را فتح کند؛<ref>نرشخی، تاریخ بخارا، ۱۳۶۳ش، ص۵۶.</ref> ولی در [[سال ۶۲ هجری قمری|سال ۶۲ هجری]] با اهل «خوارزم» به چهارصد هزار دینار صلح کرد.<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۸۸م، ص۳۳۹.</ref> | ||
در زمان یزید، سپاه [[مسلمانان]] در «شمال آفریقا» به فتوحاتی دست یافتند؛ ولی یزید دستور داد قلعه مسلمانان در «جزیره ارواد» آفریقا<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۸۸م، ص۲۲۳.</ref> را خراب کنند و به شام برگردند.<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۸۸م، ص۲۲۳. </ref> او لشکریان خود را از «قبرس» فرا خواند<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۸۸م، ص۱۵۴.</ref> همچنین از برخی مناطق که در زمان [[معاویه]] با صرف هزینهها و تلفات بسیار فتح شده بود عقب نشست.<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۸۸م، ص۱۵۴.</ref> | در زمان یزید، سپاه [[مسلمانان]] در «شمال آفریقا» به فتوحاتی دست یافتند؛ ولی یزید دستور داد قلعه مسلمانان در «جزیره ارواد» آفریقا<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۸۸م، ص۲۲۳.</ref> را خراب کنند و به شام برگردند.<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۸۸م، ص۲۲۳. </ref> او لشکریان خود را از «قبرس» فرا خواند<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۸۸م، ص۱۵۴.</ref> همچنین از برخی مناطق که در زمان [[معاویه]] با صرف هزینهها و تلفات بسیار فتح شده بود عقب نشست.<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۸۸م، ص۱۵۴.</ref> | ||
== دیدگاه مسلمانان درباره یزید== | == دیدگاه مسلمانان درباره یزید== | ||
===دیدگاه شیعه=== | ===دیدگاه شیعه=== | ||
[[واقعه کربلا]] در زمان حکومت یزید، موجب شد او به یکی از منفورترین شخصیتها نزد [[شیعیان]] تبدیل شود. شیعیان یزید را مستحق [[لعن]] دانسته و بیزاری جستن از او | [[واقعه کربلا]] در زمان حکومت یزید، موجب شد او به یکی از منفورترین شخصیتها نزد [[شیعیان]] تبدیل شود. شیعیان یزید را مستحق [[لعن]] دانسته و بیزاری جستن از او را از ضروریات مکتب خود میدانند.<ref>صدوق، اعتقادات، ترجمه حسنی، ۱۳۷۱ش، ص۱۷۸.</ref> در منابع روایی [[شیعه]]، روایاتی از [[پیامبر(ص)]] و [[اهل بیت(ع)]] در لعن یزید و قاتلان امام حسین نقل شده است.<ref>ابن نما، مثیر الاحزان، ۱۴۰۶ق، ص۱۶.</ref> در [[زیارت عاشورا]] عبارتی در لعن همه [[خلفای بنیامیه]] وجود دارد.<ref> میرخانی، شرح زیارت عاشورا، ۱۳۷۴ش، ص۴۴۷؛ کریمی، اعتبار زیارت عاشورا و رفع برخی از شبهات، ۱۳۸۷ش، ص۷۷.</ref> افزون بر این، در نسخه مشهور زیارت عاشورا، با عبارتِ «اللهُمَّ الْعَنْ یزِیدَ خَامِساً وَ الْعَنْ عُبَیدَ اللهِ بْنَ زِیادٍ...» به لعن یزید تصریح شده است.<ref> کریمی، اعتبار زیارت عاشورا و رفع برخی از شبهات، ۱۳۸۷ش، ص۸۴؛ میرخانی، شرح زیارت عاشورا، ۱۳۷۴ش، ص۶۵۸.</ref> | ||
=== دیدگاه اهل سنت === | === دیدگاه اهل سنت === | ||
از گروهی از [[اهل سنت]] همانند «احمد بن حنبل»، «ذهبی»، «ابن عماد حنبلی»، «ابن جوزی» و «ابن خلدون» نقل شده که معتقد به لعن یزید هستند.<ref>عباسآبادی، پژوهشی سزا در بایدها و نبایدهای ناسزا، ۱۳۸۶، صص۹۰-۹۱. </ref> ابن خلدون ادعا میکند امت اسلام بر فسق یزید [[اجماع]] دارند. ابن جوزی عالم اهل سنت، در کتاب «الرد علی المتعصب العنید المانع من ذم یزید» به دلایل لعن یزید پرداخته و میگوید یزید علاوه بر اینکه احترام حرم پیامبر(ص) ([[مدینه]]) را شکست، برخلاف دستور [[پیامبر(ص)]]، [[امام حسین]] را [[شهید]] کرد و پس از آن، به سرِ بریده او و خاندانش بی احترامی نمود.<ref>ابن جوزی، الرد علی المتعصب العنید المانع من ذم الیزید، ص۱۳، به نقل از عباسآبادی، پژوهشی سزا در بایدها و نبایدهای ناسزا، ۱۳۸۶، صص۹۰-۹۱.</ref> | از گروهی از [[اهل سنت]] همانند «احمد بن حنبل»، «ذهبی»، «ابن عماد حنبلی»، «ابن جوزی» و «ابن خلدون» نقل شده که معتقد به لعن یزید هستند.<ref>عباسآبادی، پژوهشی سزا در بایدها و نبایدهای ناسزا، ۱۳۸۶، صص۹۰-۹۱.</ref> ابن خلدون ادعا میکند امت اسلام بر فسق یزید [[اجماع]] دارند.{{مدرک}} ابن جوزی عالم اهل سنت، در کتاب «الرد علی المتعصب العنید المانع من ذم یزید» به دلایل لعن یزید پرداخته و میگوید یزید علاوه بر اینکه احترام حرم پیامبر(ص) ([[مدینه]]) را شکست، برخلاف دستور [[پیامبر(ص)]]، [[امام حسین]] را [[شهید]] کرد و پس از آن، به سرِ بریده او و خاندانش بی احترامی نمود.<ref>ابن جوزی، الرد علی المتعصب العنید المانع من ذم الیزید، ص۱۳، به نقل از عباسآبادی، پژوهشی سزا در بایدها و نبایدهای ناسزا، ۱۳۸۶، صص۹۰-۹۱.</ref> | ||
عده دیگری از اهل سنت همانند [[غزالی]]، لعن همه مسلمانان از جمله یزید را جایز نمیدانند.<ref>غزالی، احیاءالعلوم، ج۳، ص۱۶۲، به نقل از عباسآبادی، پژوهشی سزا در بایدها و نبایدهای ناسزا، ۱۳۸۶، صص۸۹. </ref> بعضی دیگر میگویند شهادت امام حسین به دستور [[ابن زیاد]] صورت پذیرفت و یزید به دلیل نسبتی که با امام حسین داشت و اینکه هر دو از قبیله قریش بودند، راضی به جنگیدن و [[شهادت]] او نبود.{{ | عده دیگری از اهل سنت همانند [[غزالی]]، لعن همه مسلمانان از جمله یزید را جایز نمیدانند.<ref>غزالی، احیاءالعلوم، ج۳، ص۱۶۲، به نقل از عباسآبادی، پژوهشی سزا در بایدها و نبایدهای ناسزا، ۱۳۸۶، صص۸۹. </ref> بعضی دیگر میگویند شهادت امام حسین به دستور [[ابن زیاد]] صورت پذیرفت و یزید به دلیل نسبتی که با امام حسین داشت و اینکه هر دو از قبیله قریش بودند، راضی به جنگیدن و [[شهادت]] او نبود.{{مدرک}} «تفتازانی» نیز میگوید یزید مستحق لعن هست، ولی برای جلوگیری از گسترش [[لعن]] به سایر [[صحابه]] نباید او را لعن کرد.<ref>عباسآبادی، پژوهشی سزا در بایدها و نبایدهای ناسزا، ۱۳۸۶، ص۹۳. </ref> | ||
== بازتاب لعن یزید در ادبیات فارسی== | == بازتاب لعن یزید در ادبیات فارسی== | ||
شاعران در مذمت و لعن یزید، شعرهای فراوان سرودهاند. شاعری در اعتراض به کسانی که یزید را لعن نمیکنند میگوید:{{ | شاعران در مذمت و لعن یزید، شعرهای فراوان سرودهاند. شاعری در اعتراض به کسانی که یزید را لعن نمیکنند میگوید:{{مدرک}} | ||
{{شعر|}}{{ب|بر چنین کس نکنی لعنت و شرمت بادا |لعن الله یزیدا و علی آل یزید}}{{پایان شعر}} | {{شعر|}}{{ب|بر چنین کس نکنی لعنت و شرمت بادا |لعن الله یزیدا و علی آل یزید}}{{پایان شعر}} | ||
«سنایی غزنوی» نیز درباره لزوم لعن یزید چنین سروده است: | «سنایی غزنوی» نیز درباره لزوم لعن یزید چنین سروده است: | ||
خط ۱۰۰: | خط ۱۰۱: | ||
*سنایی غزنوی، مجدود بن آدم، دیوان شعر، تهران، نشر ابن سینا، ۱۳۴۱ش. | *سنایی غزنوی، مجدود بن آدم، دیوان شعر، تهران، نشر ابن سینا، ۱۳۴۱ش. | ||
*سید ابن طاووس، علی بن موسی، لهوف، ترجمه احمد فهری زنجانی، تهران، انتشارات جهان، بیتا. | *سید ابن طاووس، علی بن موسی، لهوف، ترجمه احمد فهری زنجانی، تهران، انتشارات جهان، بیتا. | ||
*سید | *سید ابن طاوس،رضی الدین علی بن موسی، اللهوف علی قتلی الطفوف، تهران، نشر آفاق، ۱۳۸۱ش. | ||
*شجاعی، حیدر، سهرابی، حیدر، «زندگی و شعر یزید بن معاویه لعنهما الله – ترجمه، نقد و بررسی دیوان»، تهران، ناشران حیدر سهرابی و حیدر شجایی، ۱۳۹۵ش. | *شجاعی، حیدر، سهرابی، حیدر، «زندگی و شعر یزید بن معاویه لعنهما الله – ترجمه، نقد و بررسی دیوان»، تهران، ناشران حیدر سهرابی و حیدر شجایی، ۱۳۹۵ش. | ||
*صدوق، محمد بن علی، عیون اخبارالرضا، تصحیح حسین اعلمی، موسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، ۱۴۰۴ق. | *صدوق، محمد بن علی، عیون اخبارالرضا، تصحیح حسین اعلمی، موسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، ۱۴۰۴ق. |
ویرایش