پرش به محتوا

مصعب بن زبیر: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۱۳ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۰ دسامبر ۲۰۱۷
جز
تمیزکاری
(اتمام ویرایش)
جز (تمیزکاری)
خط ۸: خط ۸:
| زادروز            =  
| زادروز            =  
| زادگاه            =   
| زادگاه            =   
| تاریخ مرگ        = [[سال ۷۲ هجری قمری]]
| تاریخ مرگ        = [[سال ۷۲ هجری قمری|۷۲ق]]
| مکان مرگ          =  جنگ با [[عبدالملک بن مروان]]
| مکان مرگ          =   
|عرض جغرافیایی محل دفن=
|عرض جغرافیایی محل دفن=
|طول جغرافیایی محل دفن=
|طول جغرافیایی محل دفن=
خط ۳۹: خط ۳۹:
| مخالفان          =
| مخالفان          =
| هیئت              =
| هیئت              =
| دین              =اسلام
| دین              =[[اسلام]]
| مذهب              =
| مذهب              =
| منصب              =
| منصب              =
خط ۵۲: خط ۵۲:
| پانویس            =
| پانویس            =
}}
}}
'''مُصعَب بن زُبَیر''' فرمانده آل‌زبیر که به [[قیام مختار]] پایان داد و او را کشت.  مصعب از طرف برادر خود [[عبدالله بن زبیر]] به حکومت [[بصره]] رسید. پس از کشتن مختار، پنج هزار نفر که به آن‌ها امان داده بود، را به قتل رساند. او با [[سکینه]] فرزند [[امام حسین علیه السلام|امام حسین(ع)]] ازدواج کرد. مصعب در [[سال ۷۲ هجری قمری|سال ۷۲ هجری]] در نبرد با [[عبدالملک بن مروان]] حاکم [[بنی‌امیه]]، کشته شد.
'''مُصعَب بن زُبَیر''' ([[سال ۷۲ هجری قمری|کشته‌شده در ۷۲ق]]) فرمانده آل‌زبیر که به [[قیام مختار]] پایان داد.  مصعب از طرف برادرش [[عبدالله بن زبیر]] به حکومت [[بصره]] رسید. او پس از کشتن [[مختار]]، پنج هزار نفر که به آنان امان داده بود، را یز به قتل رساند. مصعب با [[سکینه]] دختر [[امام حسین علیه السلام|امام حسین(ع)]] ازدواج کرد. مصعب در [[سال ۷۲ هجری قمری|سال ۷۲ق]] در نبرد با [[عبدالملک بن مروان]] حاکم [[بنی‌امیه]]، کشته شد.


== نسب و خانواده ==
== نسب و خانواده ==
خط ۶۵: خط ۶۵:


=== ازدواج با سکینه دختر امام حسین(ع) ===
=== ازدواج با سکینه دختر امام حسین(ع) ===
براساس منابع تاریخی مصعب علاقه بسیاری به ازدواج با سکینه دختر امام حسین(ع) داشت و حتی [[ازدواج]] با سکینه دختر امام حسین را در کنار حکومت بر عراق از [[خداوند]] درخواست می‌کرد.<ref>بلاذری، أنساب‏ الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۱۹۵.</ref>
براساس منابع تاریخی مصعب علاقه بسیاری به ازدواج با سکینه دختر امام حسین(ع) داشت و حتی [[ازدواج]] با سکینه دختر امام حسین را در کنار حکومت بر عراق از [[خداوند]] درخواست می‌کرد.<ref>بلاذری، أنساب‏ الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۱۹۵.</ref> حضرت سکینه با [[مهریه]] بسیار زیاد با مصعب ازدواج کرد.<ref>ابوالفرج اصفهانى، الأغانی، ۱۴۱۵ق، ج۱۶، ص۳۶۶.</ref> این مهریه هنگفت سبب اعتراض افراد به [[عبدالله بن زبیر]] شد و او نیز مصعب را برای مدتی از حکومت خلع کرد.<ref>ابوالفرج اصفهانى، الأغانی، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۲۵۱.</ref> مصعب از حضرت سکینه دختری به نام فاطمه داشت که در کودکی از دنیا رفت.<ref>ابن حبیب، المحبر، ج۱، ص۴۳۸.</ref>
 
در نهایت حضرت سکینه با [[مهریه]] بسیار زیاد با مصعب ازدواج کرد.<ref>ابوالفرج اصفهانى، الأغانی، ۱۴۱۵ق، ج۱۶، ص۳۶۶.</ref> این مهریه هنگفت سبب اعتراض افراد به [[عبدالله بن زبیر]] شد و او نیز مصعب را برای مدتی از حکومت خلع کرد.<ref>ابوالفرج اصفهانى، الأغانی، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۲۵۱.</ref> مصعب از حضرت سکینه دختری به نام فاطمه داشت که در همان دوران کودکی مرد.<ref>ابن حبیب، المحبر، ج۱، ص۴۳۸.</ref>


== حکومت بر بصره ==
== حکومت بر بصره ==
در [[سال ۶۷ هجری قمری|سال ۶۷ هجری]]<ref>ابن‌جوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج۶، ص۶۳.</ref> مصعب توسط برادرش عبدالله بن زبیر حاکم بر [[بصره]] شد.<ref>ابن سعد، الطبقات‏ الكبرى، ۱۴۱۸ق، ج۵، ص۱۴۰.</ref> مصعب در ابتدای ورود به بصره، مردم را چنین مخاطب قرار داد: ای اهل بصره، شما حاکمان خود را به القابی ملقب می‌کردید اما من خودم را قصاب لقب می‌دهم.<ref>ابن اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۴، ص۲۶۷.</ref>
در [[سال ۶۷ هجری قمری|سال ۶۷ هجری]]<ref>ابن‌جوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج۶، ص۶۳.</ref> مصعب توسط برادرش عبدالله بن زبیر حاکم بر [[بصره]] شد.<ref>ابن سعد، الطبقات‏ الكبرى، ۱۴۱۸ق، ج۵، ص۱۴۰.</ref> او در ابتدای ورود به بصره خطاب به مردم خود را قصاب لقب داد.<ref>ابن اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۴، ص۲۶۷.</ref>


در دوران حکومت مصعب بر بصره، برخی از اشراف [[کوفه]] از جمله [[شبث بن ربعی تمیمی|شبث بن ربعی]]، [[محمد بن اشعث بن قیس کندی|محمد بن اشعث]]<ref>ابن اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۴، ص۲۶۷.</ref> نزد مصعب آمده و او را به جنگ با [[مختار]] تشویق کردند.
در دوران حکومت مصعب بر بصره، برخی از اشراف [[کوفه]] از جمله [[شبث بن ربعی تمیمی|شبث بن ربعی]] و [[محمد بن اشعث بن قیس کندی|محمد بن اشعث]]<ref>ابن اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۴، ص۲۶۷.</ref> او را به جنگ با [[مختار]] تشویق کردند.


== جنگ با مختار و فتح کوفه ==
== جنگ با مختار و فتح کوفه ==
مصعب با لشکری بسیار به جنگ با مختار رفت و او را شکست داد. مختار با باقیمانده سپاهش، به داخل دارالاماره کوفه رفت. پس از چهل روز محاصره، مختار به همراه تعداد اندکی از نیروهایش به بیرون دارالاماره آمد و پس از جنگ مختصری کشته شد.<ref>دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۳۰۷-۳۰۸.</ref>  
مصعب با لشکری به جنگ با مختار رفت و او را شکست داد. مختار با باقیمانده سپاهش، به داخل دارالاماره کوفه رفت. پس از چهل روز محاصره، مختار به همراه تعداد اندکی از نیروهایش به بیرون دارالاماره آمد و پس از جنگ مختصری کشته شد.<ref>دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۳۰۷-۳۰۸.</ref>  


بیشتر افراد مختار که حدود پنج هزار نفر (یا شش هزار<ref>دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۳۰۸.</ref> و یا هفت هزار نفر<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۳۱۸.</ref>) بودند از مصعب امان خواستند و او نیز بدان‌ها امان داد. اما پس از تسلیم شدن، تمام آن‌ها به دستور مصعب کشته شدند.<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۳۱۸.</ref> [[عبدالله بن عمر]] در مورد این کشتار، مصعب را ملامت کرده و به او گفت: اگر این تعداد گوسفند آل‌زبیر را در یک صبح می‌کشتی [[اسراف]] کرده بودی، چه رسد به این تعداد انسان که امید [[توبه]] در آن‌ها وجود داشت.<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۳۱۸.</ref>
بیشتر افراد مختار که حدود پنج هزار نفر (یا شش هزار<ref>دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۳۰۸.</ref> و یا هفت هزار نفر<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۳۱۸.</ref>) بودند از مصعب امان خواستند و او نیز به آنان امان داد. اما پس از تسلیم شدن، تمام آن‌ها به دستور مصعب کشته شدند.<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۳۱۸.</ref> [[عبدالله بن عمر]] به خاطر این کشتار، مصعب را ملامت کرد و به او گفت: اگر این تعداد گوسفند آل‌زبیر را در یک صبح می‌کشتی [[اسراف]] کرده بودی، چه رسد به این تعداد انسان که امید [[توبه]] در آنان وجود داشت.<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۳۱۸.</ref>


مصعب عبدالرحمن و عبدالرب فرزندان [[حجر بن عدی]] را نیز کشت.<ref>ابن اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۴، ص۲۸۰.</ref>
مصعب عبدالرحمن و عبدالرب فرزندان [[حجر بن عدی]] را نیز کشت.<ref>ابن اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۴، ص۲۸۰.</ref>